دعای عرفه.pdf
3.17M
#دعای_عرفه
متن و ترجمه ی
دعای روز عرفه ی
امام حسین(ع)
@golchine_sher
عرفه روز دعا هست و مناجات و نیاز
روز رفتن به در خانه آن بنده نواز
وقت همراهیِ باسوز مناجات حسین
به هوای حرمش با دل و جان کن پرواز
#ک_قالینی_نژاد_افروز
#عضوکانال
@golchine_sher
هم موسم بخشش است روز عرفه
هم لحظه ی رویش است روز عرفه
بیچاره کسی که جای خالق از خلق
محتاج گشایش است روز عرفه
#محمدجواد_منوچهری
#عضوکانال
#روز_عرفه
@golchine_sher
به نفس های تو بند است مرا هر نفسی
سایه ات کم نشود از سرمان
حضرت یار
#محمود_احمدی
@golchine_sher
گویند که هر چیز
به هنگام بُوَد خوش
ای عشق چه چیزی که
خوشی در همه هنگام...؟!
#سعدی
@golchine_sher
تو که بیایی
حال همه ی ما خوب می شود
حتی پرنده ها کوچ را تحریم می کنند
مگر می شود باشی و
کسی
هوای رفتن به سرش بزند !!
#بهنام_محبی_فر
@golchine_sher
تو خواهی رفت، دیگر حرف چندانی نمیماند
چه باید گفت با آن کس که میدانی نمیماند؟!
بمان و فرصت قدری تماشا را مگیر از ما
تو تا آبی بنوشانی به من، جانی نمیماند
برایم قابل درک است اگر چشمت به راهم نیست
برای اهل دریا شوق بارانی نمیماند
همین امروز داغی بر دلم بنشان که در پیری
برای غصه خوردن نیز دندانی نمیماند
اگر دستم به ناحق رفته در زلف تو معذورم!
برای دستهای تنگ، ایمانی نمیماند
اگر اینگونه خلقی چنگ خواهد زد به دامانت
به ما وقتی بیفتد دور، دامانی نمیماند
بخوان از چشمهای لال من، امروز شعرم را
که فردا از منِ دیوانه، دیوانی نمیماند
#حسین_زحمتکش
@golchine_sher
هزار شب به سحر آمد و سحر شد شام
ولی شبی که تو رفتی سحر نگشته هنوز...
#یغما_نیشابوری
@golchine_sher
خواستم قربانِ راهش جان کُنم خندید و گفت
صبر کن یک روز دیگر عید قربان میرسد ...
#خرم_شیرازی
@golchine_sher
رفت حاجی به طوافِ حرم و باز آمد
مابه قربان تو رفتیم و همان جا ماندیم
#میرنجات_اصفهانی
@golchine_sher
ای عشق! دل دوباره غبار هوس گرفت
از من گلایه کرد و تو را دادرس گرفت
دل بازهم بهانه ی رفتن گرفت و باز
تا بال و پر گشود سراغ از قفس گرفت
گفتم به هیچ کس دل خود را نمی دهم
اما دلم برای همان هیچ کس گرفت
افسردگی به خسته دلی از زمانه نیست
افسرده آن دلی ست که از همنفس گرفت
لبخند و ریشخند کسی در دلم نماند
هرکس هرآنچه داد به آیینه پس گرفت
#فاضل_نظری
@golchine_sher
بیاعتنا به شرم و خجالت گریستم
بر آستین خود ز ندامت گریستم
مانند شمع، هستیِ من قطرهقطره سوخت
ای سنگدل! ببین به چه قیمت گریستم
در هُرم سرزنشگر چشمانِ روشنت
ای آفتابِ صبح قیامت! گریستم
با بغضِ کودکانهی خود، پیشِ پای تو
در انتظارِ دست محبت گریستم
بیزاریات مجالِ خداحافظی نداد
آهسته گفتمت «بسلامت»، گریستم
#حسین_دهلوی
@golchine_sher