eitaa logo
گلچین شعر
13.9هزار دنبال‌کننده
745 عکس
260 ویدیو
10 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
نَرَود تا کـه غدیر از سـر عالـم یکدم باده ی عشق بنوشید و ببخشید به هم مستیِ باده ی "خُم" از سر نامردان رفت که لگد خورد در و کرب بلا خورد رقم @golchine_sher
زِ عشقت بند بندِ این دل دیوانه می لرزد خرابم می کنی اما خرابی با تو می ارزد! @golchine_sher
هرگز وجود حاضر غایب شنیده‌ای؟ من در میان جمع و دلم جای دیگر است @golchine_sher
همه‌ ی مردمِ این ‌شهـر عـذابم ‌ڪردند در نبـودت همگی خانـہ خرابم ڪردند بعدِ تـو هیچ‌ ڪسی حالِ مرا درڪ نڪرد مثلِ بیگانہ در این شهر حسابم ڪردند‌ پیروڪودڪ همہ باطعنہ بہ من خندیدند با اشارہ خُـل و دیـوانـہ خطابم ڪردند شیشه‌ٔ قلبِ من از اینهمہ آزار  شڪست در تبِ آتـشِ عشقِ تـو ڪبـابـم ڪردند آنچنـان از غم و اندوہ دلم پُر خون شد ڪـہ طبیبان همہ یڪ بارہ جوابم ‌ڪردند هرڪجا در پیِ تو گشتم و در میڪده‌ ها از ‌غمِ دوریِ تـو مست و خرابم‌ ڪردند بعدِ تـو می‌روم از شهرِ تو با خاطره‌ ات می‌روم چون همه‌ٔ شهـر عذابم ڪردند... @golchine_sher
زن نیستم اما زنى را می‌شناسم كه پاى تمام قول‌هاى مردانه‌اش ایستاده است  و من مادر، خطابش می‌كنم @golchine_sher
اصلا تو با لبخند، یک حال دگر داری خیلی برای اعتقاداتم خطر داری دست من از دنیات کوتاه است و می‌بخشم پیمان فامیلی اگر هم با تبر داری من توی آغوشت، کنارت، باز دلتنگم بیخود نگو از حال و احوالم خبر داری هرجا نگاهم می‌کنی، گم می کنم خود را بیش از خیالت لعنتی جان، دردسر داری! یخ می‌زنم وقتی که می‌خوانی درِ گوشم: "کی می‌شود از این خجالت دست برداری؟" گم می‌کنم خود را دوباره بین بازویت لعنت به تو، خیلی کنار من جگر داری من مست لبهایت دگر چیزی نمی‌فهمم بیش از مسکّنهای مورفینی اثر داری چیزی نمی‌خواهم من از تو غیر لبخندت اصلا تو با لبخند، یک حال دگر داری @golchine_sher
از مهربان‌بودن، دلم دیگر پشیمان است زخمی شدم دور و برم صدها نمکدان است دیروز می‌گفتم محبت، قند یزد، اما امروز می‌گویم که نه! چاقوی زنجان است چاقوکش و جراح می‌دانند یک چاقو، گاهی بلای جان و گاهی منجی جان است! با هر ضعیفی مهربان بودم ولی افسوس! دیدم سلام برّه هم با گرگ یکسان است... اصلاً چرا باید نترسم از ضعیفان؟ هان؟ وقتی لب کاغذ شبیه تیغ، برّان است! فهمیدم اما دیر فهمیدم که «نادان» را از هر طرف هم که بخوانی باز نادان است   @golchine_sher
پروانه هم شبیه من از ساده لوحی‌اش دلبسته‌ی‌ گلی‌ است که درکش نمی‌کند @golchine_sher
کسی که انبیا هم عاجزند از درکِ تفسیرش چگونه میتوان با شعرِ ناقص کرد تصویرش؟! چنان عشقش جنون می آورد در دل ، جوانان را که آخر یوسف برنا ز حسرت میشود پیرش تمامِ معنیِ قرآن به خالِ هندویش بند است چه معنا می دهد «با» ، گر نباشد نقطه ی زیرش؟! به این تدبیرِ ناقص دل مبند ای دل ، ببین اینجا گره خورده قضا هم بر سرِ زنجیرِ تقدیرش همین که می رود بر مأذنه ، محشر به پا گردد که شیطان می کند میلِ نماز از شوقِ تکبیرش عجب مشمار اگر باد از نجف بیرون نمی آید به دام افتاده حتّی باد در زلفِ گره گیرش ز جانم حُبِّ حیدر را جدا نتوان نمود ، آری محال است اینکه شِکّر را جدا سازند از شیرش چه اعجازیست یا رب در کلامِ عرشیِ حیدر که می میرند مشتاقانِ او از فرطِ تأثیرش به اشک‌ِ شورِ چشمِ خویش آخر پاک شد عاصی که سگ را نیست جز دشتِ نمک راهی به تطهیرش @golchine_sher
به آتش می کشی قرآن، ولی ایمان نمی سوزد «میان شعله می سوزد مگر باران؟ نمی سوزد» هزار و چارصد سال است چون خورشید، رخشان است به جهل و کینه ی بوجهل و بوسفیان نمی سوزد بسوزانی، نسوزانی، بدان ای کافر جاهل که نور بی بدیل خالق سبحان نمی سوزد کلام اعجاز جاویدان اسلام است، ای ابله بسوزان کاغذ، این اعجاز بی پایان نمی سوزد کتاب عشق و آیاتش که در دلهای ما ثبت است درون آتش جهل سبک مغزان نمی‌سوزد به ظن خود زدی آتش کتاب آسمانی را نمی‌دانی کتاب هادی انسان نمی‌سوزد؟! اگر با فوت کافرها نشد خاموش انوارش بدان با آتش آنها، که این قرآن نمی سوزد اگرچه سوختند از آیه های روشنی بخشش کتابی که نشد تحریف در دوران، نمی سوزد کفی بر روی آب است این جسارتهای خَنّاسان کلام روشن قرآن جاویدان نمی سوزد اگر نمرودیان بر پیکر فرقان زنند آتش همانند خلیل الله، الرحمن نمی سوزد گذر کرده است از پیچ و خم اذهان کج اندیش کلامی که کُند درد جهان درمان نمی سوزد @golchine_sher
صبح یعنے ڪه تماشاے غزل چیدن تو عاشقے چیست به جز لحظه تابیدن تو @golchine_sher
چون وانمی‌کنی گِرهی، خودْ گره مشو ابروگشاده باش، چو دستت گشاده نیست @golchine_sher
غمش در نهان‌خانه‌ی دل نشیند به نازی که ليلی به محمل نشیند به دنبال محمل چنان زار گریم که از گریه‌ام، ناقه در گِل نشیند خَلَد گر به پا خاری، آسان برآرم چه سازم به خاری که در دل نشیند؟ پی ناقه‌اش رفتم آهسته، ترسم غباری به دامان محمل نشیند مرنجان دلم را که اين مرغ وحشی ز بامی که برخاست مشکل نشیند عجب نیست خندد اگر گل به سروی که در اين چمن پای در گِل نشیند بنازم به بزم محبت که آن‌جا گدایی به شاهی مقابل نشیند طبیب از طلب در دو گیتی میاسا کسی چون میان دو منزل نشیند؟ @golchine_sher
بی قرار توام و در دل تنگم گله هاست آه! بی تاب شدن، عادت کم حوصله هاست همچو عکس رخ مهتاب که افتاده در آب در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست آسمان با قفس تنگ، چه فرقی دارد؟ بال وقتی قفس پر زدن چلچله هاست بی تو هر لحظه مرا بیم فروریختن است مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست باز می‌پرسمت از مساله ی دوری و عشق و سکوت تو جواب همه ی مسأله هاست... @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عروسک های سرگردان روی اب را دیدم به لطف بمب، چشم باز غرق خواب را دیدم گلوی مرد رنگین پوست را در زیر پا گاهی نگاه کودک آواره بی تاب را دیدم حقوق مردمان غزه در صبرا مشخص شد به زور اسلحه در شهر فتح الباب را دیدم هزاران کودتا نیرنگ خدعه مکر پی پایان و مرگ ساعت ۱ در شب مهتاب را دیدم به لطف ان سگ وحشی داعش مسلک غربی میان سامرا موصل حلب ارعاب را دیدم عراق و سوریه افغان و پاکستان و ایران نه جهانی در حقوق غرق در گرداب را دیدم @golchine_sher
آغوش بگشا... تن وحشی گداخته ام را... در میانه ی بازوانت... رام کن ... آرام کن ... این روزها بسان دوزخی شده ام... که راه می رود ... ‌ ‌@golchine_sher
گويند كه يار دگرى جوى و ندانند بايست كه قلب دگرى داشته باشم ! @golchine_sher
من پر از دلتنگی ام شادی نمی آید به من بی تو حتی خنده ای عادی نمی آید به من هرکجا مرغ گرفتاریست همزاد من است تا قفس باقیست آزادی نمی آید به من من که عمری در قفس بودم چه سود از خلقتم بار الها آدمیزادی نمی آید به من عشق چیزی غیر غم خوردن برای من نداشت روی خوش دیدن در این وادی نمی آید به من ای که در ویرانی ام چشم تو بی تاثیر نیست تا دلم با توست آبادی نمی آید به من مثل آهویی که جنگل را هوایی کرده است پیش من بنشین که صیادی نمی آید به من عشق بازی رسم دیرین نیاکان من است نشر این آیین اجدادی نمی آید به من @golchine_sher
‏آرام تر ببر دل ما را شکستنی است...! @golchine_sher
باکی ندارم از تو بسوزند شاخه‌هام من شعله می‌کشم تو ولی خوب من بخند @golchine_sher
ای آنکه نامت در کنارِ آیهٔ قران حک میشود بر رویِ بازوبندِ گمراهان گفتند با خود ذکر «هادیّ المضلّین» را با اسم تو بر نفْس غالب میشوند آسان بیراهه را دیدند و بی رغبت گذر کردند از عشقِ تو بستند فوراً چشم از عصیان شوق گنهکاران به تو هر لحظه افزون شد در سامرا دادی به آنها؛ خانه...آب و نان شرمنده از چشمت هدایت را طلب کردند هرگز نگفتی نه! ندارد ذره ای امکان از شانهٔ زخمیِ مجرم ها گرفتی بار عاصیِ خسران-دیده را نفروختی ارزان هادی(ع) شدی تا مونس ِ گمگشته ها باشی تا باشی از لطفت شبی پیش گدا مهمان از سامرایِ تو صراط المستقیم رد شد وقت اذان، کنج ضربحت باب شد درمان نامت علی(ع) بود و نجف شد زائرت هر روز دور سرت میگردد ایوان طلا هر آن با جامعه خواندن گدایت هست خاطرجمع وقتی به غم هایش دمادم میدهی پایان! @golchine_sher
من از عهد آدم تو را دوست دارم از آغاز عالم تو را دوست دارم چه شب‌ها من و آسمان تا دم صبح سرودیم نم‌نم، تو را دوست دارم نه خطی، نه خالی! نه خواب و خیالی من ای حس مبهم تو را دوست دارم سلامی صمیمی‌تر از غم ندیدم به اندازه‌ی غم تو را دوست دارم بیا تا صدا از دل سنگ خیزد بگوییم با هم: تو را دوست دارم جهان یک دهان شد هم‌آواز با ما تو را دوست دارم، تو را دوست دارم.... @golchine_sher
امروز مدینه غرق شادی شده است جبریل در آسمان منادی شده است روز صلوات است که خورشید دهم بر شیعه طلوع کرد و‌ هادی شده است @golchine_sher
تو از تبار بهاران، تو از سلالۀ رودی تویی که شعر شکفتن به گوش غنچه سرودی تویی شکوه بهار و به پیشگاه تو دارد جوانه عرض سلامی، شکوفه عرض درودی به صدر «جامعه» خود به اَلسّلامُ علیکی تمام پنجره‌ها را به سوی باغ گشودی... کسی که در قفس شیر رفت و آهوی چشمش به یک اشاره دل از هر چه شیر برد تو بودی اگرچه سامره‌ات را حصار کرده شب اما می‌آید از سوی کعبه نسیم صبح به زودی @golchine_sher