eitaa logo
🔷گلستان خاطرات شهـــدا🏴🔷
3.3هزار دنبال‌کننده
25.7هزار عکس
10هزار ویدیو
196 فایل
💠خاطرات،وصایا،سیره عملی شهدا💠 ،انتقادات پیشنهادات @Sun_man313 🕪مسئول تبادلات و تبلیغات 👇👇 @MZ_171 تبادل فقط با کانالهای انقلابی و مذهبی بالای 1k در غیر اینصورت پیام ندهید این کانال در سروش👇 https://sapp.ir/golestanekhaterat
مشاهده در ایتا
دانلود
🔷گلستان خاطرات شهـــدا🏴🔷
وقتی یہ داری که... حرف زدن باهاش میتونه حالت رو خوب کنه، سه هیچ از دنیا جلوتری... ❣آهاے رفیق آسمونی تو کوچه هاے زندگی غریـــــــب و دربه در پے من شکسته بال و پـَر ... (ع) ❣برای شادی روح شهدا 🌷 *اللّـهم جــعل عـواقب امـورنا بالخیر والشهاده فی رکاب المهدی«عج»* 🌷 🌷گروه بصیرتے گلستان خاطرات شهـــدا🌷 💠عضویت با👈09178314082💠 🌷شادے روح شهـــداے اسلام صلوات🌷 ▫لطفا در انتشار مطالب تبلیغات رو حذف نکنید http://eitaa.com/golestanekhaterat https://sapp.ir/golestanekhaterat 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
🔷گلستان خاطرات شهـــدا🏴🔷
این رفیقم که می بینی میون دار هیئتا بود بی ریا بود باصفا بود از اون #ابالفضلیا بود...😔
#آقااحسان_فتحی یگانه شهید مدافع حرم بهبهان( تو مجلس هیئت امام عسکری بهبهان) #آقااحسان میگفتن عاشق #شهادتم اما دلم برا #روضه امام حسین(ع)تنگ میشه داداشم بیادت بودیم بیادمون باش امشب...🌷
🔷گلستان خاطرات شهـــدا🏴🔷
روزهایی که بی‌تو می‌گذرد ... گرچه با #یادتوست ثانیه هاش... ولی #آرزو باز می‌کشد فریاد: در کنار تو م
🌷 📚برشی از کتاب 📝عادت نداشت کفشش👞 را بگذارد توی پلاستیک و . فقط کفش‌داری. 💥حتی در زمان های شلوغی که باید توی صف می‌ایستاد. می‌گفت:اگه جایی بری با‌ کفشات می‌ری تو خونه⁉️ ادب حکم می‌کنه بذاری دم در🚪. 📝یکی دو دفعه به مادرش گوشه آمدم برای رفتن و . حرف هایم را به شوخی می‌گرفت و می‌گفت:بره ولی شهید نشه❌ دسته جمعی داشتیم کنار حوض وسط صحن آزادی زیارت‌نامه📖 می‌خواندیم. صدای بلند بگو "لا اله الا الله"به گوشمان خورد. تابوتی⚰ ترمه‌پوش از حرم🕌 بیرون آوردند. 📝وقتی از کنارمان رد شدند از یکی پرسید:کی بوده؟طرف گفت:جوان بوده و از خودش یک بچه 👶به‌جا گذاشته.اشک دوید توی چشمان😢 مادرش. سریع از آب گل‌آلود ماهی‌اش را گرفت:می‌بینی مامان دنیا همینه! ! 📝اگه جوونت شهید بشه🌷 دیگه خیالت راحته که عاقبت‌به‌خیر شده؛ اگه کرد و مرد می‌خوای چه‌کار کنی❓شب قبل از نمازمغرب رفتیم حرم. افطاری🍱 را بردیم داخل صحن توی راه به مادرش پیام داده بود که امشب برای دعاکن❤️. 📝توی جامع‌رضوی زد به پهلویم: به مادرم بگو دعا کنه.خودش را با گل‌های فرش🌸 (ع) سرگرم نشان داد. به مادرشوهرم گفتم:مامان! این من رو دیوونه کرد! می‌شه الان دعاش کنی؟ 📝وسط اذان مغرب بود که دل مادرش شکست💔. با اشک چشم😭 برایش . ذوق کرد. توی آن ده‌روز یک دور را ختم کرده بود. شب آخر تا سحر توی حرم 🕌ماندیم. باهم نماز خواندیم دعا خواندیم قرآن خواندیم📖 حدیث‌کساء خواندیم. آخر سر هم یک . 📝آن شب ورد زبانش شده بود:خدایا من رو گناهام چشمام... این زیارت بهش چسبیده بود👌.شب بیست‌وسوم را توی قطار🚞 گذراندیم. وقتی پدر و مادرش خواب رفتند یواشکی گوشی‌اش📱 را روشن کرد. او تخت بالا بود و من پایین روبه‌رویش👥. آرام مناجات می‌خواند و اشک می‌ریخت😭. اشک من هم می‌چکید روی بالشت😔. 🌹🍃🌹🍃 http://eitaa.com/golestanekhaterat 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷❤️❤️
🔷گلستان خاطرات شهـــدا🏴🔷
#خــــادم_حرم_حضرت_معصومه_س 💠هیچ وقت در حرم حضرت معصومه (س) با کفش دیده نشد، از وقتی خادم حرم شد. م
💠 مدافع حرم مهدی ایمانی که ۱۴ سال افتخار خادمی حضرت معصومه (س) را داشتند 🌷می گفت: براتِ سوریه را از گرفتم. افتخار نوکری مرقد حضرت معصومه(س)را از حضرت زهرا(س)گرفتم. سیده ام را هم از حضرت زهرا(س)گرفتم. را ازحضرت زهرا(س)میگیرم. http://eitaa.com/golestanekhaterat 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
✨﷽✨ #برگے_از_خاطراٺ 🔴 #اولاد_خلـــــف 🍀ابراهیم می‌گفت: من توی مکه، زیر ناودون طلا، از خدا خواستم که نه زخمی بشم و نه اسیر، فقط #شهادتم را از خدا خواستم. 🍃مادرش بی‌تابی می‌کرد و می‌گفت: ننه، آخه این چه حرف‌هاییه که میزنی؟ چرا مارو اذیت می‌کنی؟ 🍀می‌گفت: نه مادر، مرگ حقه و بالاخره یه روزی همه‌مون باید از این دنیا بریم. این حرفش در ذهن من باقی مانده بود. 🍃یک روز ولی‌الله آمد و گفت: ظهر اخبار رو گوش کردی؟ گفتم: نه، مگه چی شده؟ گفت: از ابراهیم خبری، چیزی داری؟ گفتم: نه، چطور مگه؟ گفت: میگن ابراهیم زخمی شده، تا گفت زخمی شده، فهمیدم #شهیـــــد شده است. 🍀حرف آن روزش همیشه در ذهن بود و می‌دانستم که خدا به خاطر اخلاصی که دارد، دعایش را برآورده می‌کند. آمدم خانه و خبر دادم. مادرش در حالی که گریه می‌کرد، گفت: یادت میاد که این بچه رو توی ۳ماهگی کی به ما داد؟ 🍃گفتم: بله. گفت: یه خانم بلند بالا #حضرت_زهرا(س). این بچه، هدیه‌ی امام حسین بود؛ همون کسی که اون روز این بچه رو به ما داد، امروز هم در 29 سالگی اونو ازمون گرفت. 🍀بعدش هم گفتیم: ✨انا لله و انا الیه راجعون✨. خداوند اولاد خلفی به ما عطا فرمود که همواره مایه‌ی افتخار و سربلندی ماست و ما همیشه به خاطر این نعمت شرمنده و شکرگزار او هستیم..👌 مجموعه‌ای از خاطرات ⇩⇩ #شهیــد_محمدابراهیم_همت🌷 •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• http://eitaa.com/golestanekhaterat https://sapp.ir/golestanekhaterat 🌷🌷🌷
🌸سند شهادتم امضا شده🌸 به محسن گفتم: تصمیمت واسه رفتن جدی ؟؟؟ با اطمینان گفت آره . با اون لبخندهای همیشگی نگاهم کرد و گفت: مطمئن باش من #شهید میشم ☺️🕊 منم گفتم هممون آرزوی شهادت داریم ولی همه چیز خواست خداست. دوباره گفت خودم خواب دیدم و میدونم سند #شهادتم #امضاء شده...✨ عشق شهادت سراپای وجودش رو گرفته بود و خودش با اطمینان قلبی از شهادتش آگاه بود. شهید مدافع حرم محسن قوطاسلو🌹 •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• http://eitaa.com/golestanekhaterat https://sapp.ir/golestanekhaterat 🌷🌷🌷
💠خواهر بزرگوار شهید #محمدرضا_دهقان 🔸دوسال پیش با هم رفته بودیم #بهشت_زهرا(س)، یکی از مهمترین تفریحات و عاشقانه هایش با شهدا💖 تمیز کردن سنگهای مزار و چیدن گل🌷 روی آن بود. 🔹رسیدیم به مزار #شهیدمحرم_ترک رفت نشست کنار مزار و گفت: "سریع اینجا از من عکس بنداز📸" با تعجب گفتم: "چرا اینجا⁉️ پاشو کنار #آقارسول ازت عکس بگیرم! " 🔸گفت :" نه! شهید ترک کلید #فتح شهدای ایران🇮🇷 توی سوریه ست. آقارسول و #آقامحمودرضا هم اینجا عکس دارن! ازم عکس بنداز که بعد از #شهادتم پخش کنی..." 🔹عکس انداختم اما به او خندیدم😄 و گفتم: اگر به عکس انداختن بود، الان نصف تهران #شهید بودند!! ⭕️گاهی فکر می کنم چقدر لحظه پروازش🕊 را #دور میدیدم. حالا #سه_شهید کنار مزار شهید محرم ترک🌷 عکس دارند!!! #شهید_محمدرضا_دهقان_امیری #گُـــلِستٰانِ_خـــٰاطِرٰاٺِ_شُـــــهَدٰا http://eitaa.com/golestanekhaterat https://sapp.ir/golestanekhaterat *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
4_5972047661677674929.mp3
6.34M
🎧با حال خوب گوش کنید ... 🍁من از گناه خسته ام 😔 🌼دنبال #شهادتم ولی عرضه ندارم 😭 🎤 سید رضا #نریمانی #التماس_دعای_شهادت #گُـــلِستٰانِ_خـــٰاطِرٰاٺِ_شُـــــهَدٰا http://eitaa.com/golestanekhaterat https://sapp.ir/golestanekhaterat *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
می گفت: امیدوارم هـر گلوله ای که به تنم می خورد💥 درد و رنجش را حس کنم 📆تاریخ ولادت: ۱۳۴۱/۱۰/۲۰ 📆تاریخ شهادت: ۱۳۶۴/۱۲/۲۱ ◻️محل شهادت: 📜 : 📖کاش تقدیر چنین باشد تا مرگ، را که بارها و بارها بدان نزدیک شدم نصیبم گرداند👌 این بار با این انگیزه به جبهه می روم، فقط برای و انقلابم و امنیت کشور اسلامیم🇮🇷 📖و را به یاری می طلبم که مرا آن طور که صلاح می داند هدایت کند💖 تنها هدفم خدا و مکتبم دین اسلام و مذهب شیعه و مرادم روح الله می باشد هر قدمی که بر می دارم و هر گلوله که شلیک می کنم فقط برای خدا و می باشد و امیدوارم هر گلوله ای که به تنم می خورد درد و رنجش را از عسل شیرین تر حس نمایم.  📖آری اگر در این نبرد الهی من به آرزویم برسم🌷 دست پرورده پدری مهربان و فداکار بوده ام و آن زندگی من بوده است. پس از وی تقاضا دارم در قبال بردبار باشد🙏 🌷 💠 به رسانه مردم بپیوندید👇 https://eitaa.com/javanan_enghelabi313 https://sapp.ir/javanan_enghelabi_313 اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🔷گلستان خاطرات شهـــدا🏴🔷
#سالروز_شهادت #شهید_مدافع_حرم_جواد_الله_کرم تاریخ تولد: ۶۰/۴/۲ محل تولد: تهران تحصیلات : لیسانس ت
از مدافع حرم «جواد الله کرم»؛ 💢امشب کمتر شوخی کنید، نزدیک است شهید: شب بود، همه جمع نشسته بودیم و داشتیم شوخی می‌کردیم، جواد گفت: بچه‌ها امشب کمتر شوخی کنید. تعجب کردم، به شوخی گفتم: «جواد نکنه داری شهید می‌شی» گفت: «آره نزدیکه» هاج و واج مانده بودیم چه بگوییم. همه لحظه‌ای سکوت کردند. یکی از بچه‌ها دوربین آورد و گفت: «بگذار چند تا عکس بگیریم» قبول کرد، نشستیم چند تا عکس مجلسی انداختیم، فردا جواد شهید شد. همرزم شهید: وقتی شهید امین کریمی با تیر دشمن روی زمین افتاد، جواد الله کرم هم تیر خورد ولی چیزی نگفت. بالاخره فرمانده باید خودش را جلوی نیروهایش سرحال نشان دهد. گذشت و بعد یک ساعت روستا کامل دست ما بود. به اتفاق آقا جواد انتهای روستا نشستیم و تازه وقت کردیم که از شهادت امین کریمی بغض کنیم. جواد الله کرم گفت: « خیلی بچه خوبی بود، از اوایل پاسدار شدنش من می دونستم که میشه.» با تعجب پرسیدم: «مگه شما از اون موقع می شناختینش؟» گفت: «بله. من مربی‌شون بودم. از همون موقع می رفت دنبال جدیدترین اطلاعات و سخت‌ترین کارها و درست کردن پیشرفته‌ترین وسایل تخریب و خلاصه خیلی آدم مخلصی بود.» ما هم از همان دیدارهای اول می‌دانستیم تا چند وقت دیگر باید اسم را اینطوری بنویسیم: « ». http://eitaa.com/golestanekhaterat https://sapp.ir/golestanekhaterat *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🔸آقا مهدی به تبعیت از خیلی تأکید داشت و چون حضرت آقا♥️ به دفاع از مردم ، یمن و عراق توصیه داشتند، او هم دوست داشت جزو کسانی باشد که حرف رهبر را اطاعت کرده‌اند☝️ 🔹می‌گفت: دوست دارم با رفتن به جنگ، عصبانی شوند😁 شهید به نماز اول وقت📿 خیلی اهمیت می‌داد و هر جا به مسافرت می‌رفتیم تا صدای را می‌شنید توقف می‌کرد و در مسجد🕌 همان محله نماز می‌خواند و بعد ادامه مسیر می‌داد. به رعایت هم توجه و تأکید بسیاری داشت 🔸قبل از اعزامش با هم به رفتیم، به هر کدام از حرم‌های مطهر✨ که می‌رفتیم، گریه می‌کرد و می‌گفت من آمده‌ام تا امضای قبولی را از اهل بیت(ع) بگیرم😭 🌷 http://eitaa.com/golestanekhaterat *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
✍🏼 دلنوشته‌های زیبای به امام زمان:💐🍃 🔸 ای مهدی (عج) عزیز فرمانده جبهه‌ها، ای یاور اسلام، به یاریمان بشتاب و در آخرین 🔹چشمانم را به جمالت منور فرما و از خدا می‌خواهم در هنگام ، مهدی (عج) حاضر باشد.🕊❣ 🔸 مهدی جان (عج) در لحظه شهادت سرمان را بردار و در بگذار كه ما جز دامان تو پناهی نداریم.❌ (حمید)_مهرمحمدی🌷 http://eitaa.com/golestanekhaterat https://www.instagram.com/Golestane_khaterate_shohada *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🔷گلستان خاطرات شهـــدا🏴🔷
🌹🕊🌷🥀🌷🕊🌹 یادی از سردار رشید اسلام و همرزمان و به نقل از همرزمان سال 1361 خرمشهر عملیات الی بیت المقدس اردیبهشت سال شصت و یک ، در سمیناری با حضور فرماندهان و مسئولان جنگ که در رابطه با عملیات در اهواز تشکیل شده بود شرکت کرد . بعد برای حضور در مراسم یکی از برادران به نجف آباد برگشت . اون دو روزی که در نجف آباد بود رو نوشت و با دوستان و اقوامش خداحافظی کرد . نزدیکیهای غروب بود که برای شرکت در عملیات راهی منطقه شدیم . تازه از داران رد شده بودیم که به یک کافه رسیدیم ، همانجا از ماشین پیاده شدیم که هم نمازمان را بخوانیم و هم غذایی بخوریم . آن موقع ، و ، که با کمک اونها جهاد رو تشکیل داده بود ، شده بودند . وضویش را گرفت و بی آنکه آستینهایش را پایین بکشد ، ایستاد به نماز . نمازش را که خواند با حالت خاصی گفت : « حسین آقا ، كه شد . و هم شدند ، امّا من هنوز مانده ام . نمی دونم چرا با این که و در خواب ، خبر رو بهم دادند امّا هنوز زنده ام !» اونقدر گرفته بود که حتی نتوانست غذایش را تمام کند . در راه به روستایی رسیدیم . بعد از سوار کردن دو تا از دوستانش ، من به جای پشت فرمان نشستم . حدود ساعت چهار صبح بود که به قرارگاه شوش رسیدیم و بعد در مقر جدیدی که با بچه های جهاد در مدرسه ای راه اندازی کرده بودیم ، ماندیم . چون نقشهی عملیات عوض شده بود به دارخوئین رفتیم و اونجا مقرّ جدیدی رو احداث کردیم ، سه روز بعد ، عملیات شروع شد . دارخوئین محل استقرار نیروهای تیپ14 امام حسین(ع) بود . بچه های جهاد نجف آباد هم اونجا آمده بودند . قبل ازظهر بود که من به دارخوئین رسیدم ، هم بیشتر از چند ساعت نبود که آمده بود . بعد از سلام و احوالپرسی ، چند نفری بیرون محوطه قدم می زدیم که ایشون با صدایی که پر بود از غم و غصه ، گفت : من زمان انقلاب وقتی توی راهپیماییها و تظاهرات شرکت می کردم دلم نمی خواست بشم . راستش می خواستم سرانجام هدفی رو که دنبال می کردیم ببینم . بعد از پیروزی انقلاب در درگیرهایی که منافقین و گروهکها توی شهرهای مختلف ایجاد کرده بودند هم دلم نمی خواست بشم . دلم می خواست روند تشکیل جمهوری اسلامی و ایجاد ارگانها و پایه های اصلیش رو ببینم . امّا حالا واقعاً برای آماده ام . 🌹🕊🌷🥀🌷🕊🌹 http://eitaa.com/golestanekhaterat *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🔷گلستان خاطرات شهـــدا🏴🔷
🥀🕊🌷🌴🌷🕊🥀 نامه مدافع حرم محسن حججی به امام رضا (ع) بسم الله النور، النور... به: انیس النفوس، شمس الشموس، مولا علی ابن موسی الرضا(ع) از : غلام رو سیاه، گنهکار سلام آقای خوبم از آخرین باری که به پابوستان آمدم تاکنون چندسالی می گذرد؛ و حال که در صحن و سرایت هستم سرتاپا شوق و شعف دارم. یادم هست دفعه قبل خواسته های زیادی از شما داشتم؛ الان که خوب فکر میکنم به همه ی خواسته هایم رسیده ام. شغل سپاه، عروسی، جور شدن زندگی و... منمونم آقای خوبم، ممنون... دو روز پیش كه با لباس سبز پاسداری به حرمت قدم گذاشتم چقدر لذت بردم؛ باورم نمیشود؛ همه اینها را از کرم و بزرگی شما میدانم. مولای من، با ورود به سپاه دریچه ای جدید از زندگی به روی من باز شد؛ اگر روزی هزار بار شکر خدا را بگویم باز هم کم است؛ ارباب من، از لذت های دنیوی هرآنچه که باید می چشیدم را چشیدم... حال، بی صبرانه مشتاق چشیدنی لذتی اخروی هستم؛ لذتی که نهایتش رضای خداست... یا رضا، تو را به پدر بزرگوارت موسی بن جعفر(ع) قسم، تو را به فرزند عزیزت جواد الائمه قسم، تو را به خواهر گرامی ات فاطمه معصومه قسم، ضامن من شوید... آقا جان دوست دارم همانند علی اکبر(ع) در جوانی شهدِ شیرین را بنوشم و جان ناقابلم را فدای شما اهل بیت کنم. فقط یک خواسته شخصی دیگر دارم؛ مولای من، بر من منت بگذار و را امضاء کن. امشب شام دوشنبه است؛ می گویند دوشنبه ها و پنج شنبه ها پرونده اعمال ما می رود دست صاحبمان ولی عصر(ع)... آقای من، تو را به مادرت زهرا(س) قسم، نامه ام را با امضای خودت مزین کن. آرزو دارم امشب پرونده‌ام به همراه جواز به دست امام زمان(ع) برسد؛ بدون شک با دیدن امضای ضمانت شما، ولی عصر(ع) هم امضا می‌کند. گرچه سرتا پا گناهم، رو سیاهم ضامنم باش ای رضا مانند آهو دِه پناهم آقای من مرا از درگاهت نا امید نکن الهی رضاً به رضاک لامعبود سواک دوشنبه/ سه شنبه 94/5/6 حرم امام رضا(ع) / رواق الاجابر 1:34 بامداد محسن حججی http://eitaa.com/golestanekhaterat *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🌴🥀💐🌼💐🥀🌴 می گفت: مدتها بعد از در رویایی او را دیدم. درون قطار با آسیه نشسته بودم. بیرون پنجره، بود که بر صورتش داشت. او مرا محو خود کرده است. کسی در ایستاده بود. به او افتاد. خدا می داند چقدر از دیدنش شدم. بود. به من اشاره کرد و با رسا گفت: نباش، من دارم . فردای آن روز بی منتظر خوابم بودم. ساعت نه صبح از تماس گرفتند و گفتند یک بسیجی به نام به منتقل شده که احتمال می دهیم متعلق به خانواده شما باشد. با خانواده برای راهی شدیم. گفته بودند باید او را کنم. باورش خیلی سخت بود. به طور کامل ، استخوان هایش در هم و متعددی بر نشسته بود. وقتی چشمم به ، که قبلا خورده بود افتاد پیدا کردم که خودش است. بعد از دیدن دیگه آرام و قرار نداشتم. بار دیگر در به آمد و گفت: چرا اینقدر ناراحتی؟ من از اینکه تو با دیدن اذیت شدی ناراحتم! بعد با حالتی خاص گفت: باور کن قبل از تعداد زیادی را منهدم کردم و لحظه ی هیچ چیز نفهمیدم. چرا که در کنارم بود و بالای نشسته بودند!" 📚کتاب وصال، صفحه ۸۵ الی ۸۶ شادی روح و
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 ماه مثل نوری تو همیشه تو می مونن دلبستن به مثل نور میکنم من فکه و طلائیه به خدا خاکش چزابه و دهلاویه مناطقیه که عجب جای با مثه باشم چی میشه بدون ها نمیشه دلم با همیشه پر زده دل برا از تو سینه برا تا به کرب و بلای با عشق و ایمان و صفا جت دادن تو راه مثله شاه کرب و بلا عاشق بودن فدایی پیر بودن غرق شور و شین بودن دلداده حنین بودن بی همتا توی بودن سربند یا می بستن دل به دار نبستن همیشه تو ما هستن پیچیده باز میون بوی جبهه یاد ردانی پور و همت یا رو لباشون پرچمشون موندن پای یا عبادتم رهرو و ولایتم تشنه خدمت به سعادتم بسیجیم و با صفای دل ماست شفاعت تو محشر دست علی اکبر http://eitaa.com/golestanekhaterat *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🌴🌹🕊🥀🕊🌹🌴 می‌گفت : من توی مکه، زیر ناودون طلا، از خدا خواستم که نه زخمی بشم و نه اسیر، فقط را از خدا خواستم. مادرش بی‌تابی می‌کرد و می‌گفت : ننه، آخه این چه حرف‌هاییه که میزنی؟ چرا مارو اذیت می‌کنی؟ می‌گفت : نه مادر، مرگ حقه و بالاخره یه روزی همه‌مون باید از این دنیا بریم. این حرفش در ذهن من باقی مانده بود. یک روز ولی‌الله آمد و گفت : ظهر اخبار رو گوش کردی؟ گفتم : نه، مگه چی شده؟ گفت : از ابراهیم خبری، چیزی داری؟ گفتم : نه، چطور مگه؟ گفت : میگن ابراهیم زخمی شده، تا گفت زخمی شده، فهمیدم شده است . حرف آن روزش همیشه در ذهن بود و می‌دانستم که خدا به خاطر اخلاصی که دارد، دعایش را برآورده می‌کند . آمدم خانه و خبر دادم . مادرش در حالی که گریه می‌کرد، گفت : یادت میاد که این بچه رو توی ۳ماهگی کی به ما داد؟ گفتم : بله . گفت : یه خانم بلند بالا ، این بچه، هدیه‌ی امام حسین (ع) بود ؛ همون کسی که اون روز این بچه رو به ما داد ، امروز هم در 29 سالگی اونو ازمون گرفت . بعدش هم گفتیم : انا لله و انا الیه راجعون خداوند اولاد خلفی به ما عطا فرمود که همواره مایه‌ی افتخار و سربلندی ماست و ما همیشه به خاطر این نعمت شرمنده و شکرگزار او هستیم .. 📚 کتاب : برای خدا اخلاص بود http://eitaa.com/golestanekhaterat *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
📜خاطره ای از شهید مدافع حرم مهدی صابری 📝مهدی توی وصیت نامه اش نوشـته بود: رسیدن بـه سـن ۳۰ سال، بعد از عـلی اکبر(ع) برایم است 🔸مـادرش مـی گـفـت: آخرین بـارے ڪه از بــرگشت ایران🇮🇷بــاهم رفتـیم بــعد از زیارت دیدم مهدے ڪـنار ســقا خـونـه ایستـاده👤 ومـے خــنده.ازش پرســیدم:چـیه مـادر؟چرا میخـنـدی⁉️ 🔹گفت: ! امضای رو از امام رضا(ع) گرفـتم😍 بـهش گفـتم: اگـه تـو شهیـد بشی مــن دیـگه کسی رو نـدارم. 🔸مهدی دســتش رو بــه آسمـان بـلـنـد کرد وگفت: مادر هست منبع: کتاب خاطرات مدافعان حرم صفحات ۳۳ 🌹🍃🌹🍃 🔹 http://eitaa.com/golestanekhaterat *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅── ❌در نشر لینک حذف نشود❌