#حدیث_امام_صادق( علیه السلام )
#مرحوم_کافی
ابو بصير جفت چشماش نابینا بود ، مدینه نبود ، وقتی امام صادق ( علیه السلام ) از دار دنیا رفتند ، بنده ی خدا مسافرت رفته بود ، وقتی برگشت ، اطلاع پیدا کرد آقا امام صادق (علیه السلام ) از دار دنیا رفته است ، خیلی متاثر شد ، آمد در خانه ی امام صادق (علیه السلام ) در زد ، بی بی « اُمّ حميده » ( همسر امام صادق علیه السلام ) ، آمد پشت در،،،
گفت : خانم معذرت میخواهم ، وقت #شهادت امام صادق (علیه السلام ) من نبودم ، اومدم به شما تسلیت بگویم
بفرمائید در روزهای آخر عمر امام صادق (علیه السلام ) ، آیا حضرت مطلبی داشتند که من نشنیده باشم ؟
گفت : بله یک مطلب مهمی فرمودند
گفت امام چی فرمودند ؟
گفت امام صادق (علیه السلام )وقتی میخواست از دار دنیا برود ، اقوام و خویشان را جمع نمودند و فرمودند ، من که میخواهم از میان شما بروم ولی به شما بگویم :
إِنَّ شَفَاعَتَنَا لاَ تَنَالُ مُسْتَخِفّاً بِالصَّلاَةِ
همانا شفاعت ما به كسى كه نماز خود را سبك بشمارد نخواهد رسيد
📔منبع : من لا یحضره الفقیه شیخ صدوق، ج۱، ص۲۰۶ )
نگفت « مَنْ تَرَکَ الصَّلَاةَ » هر که نماز نخواند ، فرمودند : « مَنِ اسْتَخَفَّ بِالصَّلاَةِ » هر کسی که نماز را سبک بشمارد به شفاعت ما نمیرسد،،،
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
4.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به مناسبت هفته #جمعیت
#ویدئو_موشن
خرافات فرزندآوری ( قسمت اول)
─┅•••═᪥𑁍᪥═•••┅─
3.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به مناسبت هفته #جمعیت
#ویدئو_موشن
خرافات فرزندآوری ( قسمت دوم )
─┅•••═᪥𑁍᪥═•••┅─
3.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به مناسبت هفته #جمعیت
#ویدئو_موشن
خرافات فرزندآوری ( قسمت سوم)
─┅•••═᪥𑁍᪥═•••┅─
#روضه_جانسوز
#شهادت_امام_جعفر_صادق_علیه_السلام
#گریز_روضه_حضرت_سید_الشهدا_علیه_السلام
#حجت_الاسلام_میرزامحمدی
دلهامونو روانه کنیم بریم ببینیم مدینه چه خبره،،، ” ساعت های آخر عمر امام صادق هست” دوباره یکی از گلهای زهرا رو پرپر می کنن،اما الان اگه مدینه باشی،کنار بقیع خبری نیست،،،” هیچ کسی تو مدینه لباس عزا به تن نکرده،،،” آخه این بچه های فاطمه غربت و از مادر به ارث بردن
غروب سرخ نگاهش، به رنگ ماتم بود
غریب شهر خودش نه،غریب عالم بود
چقدر روضه ی کرببلا به پا میداشت
شعرا و روضه خوان ها رو که دعوت می کرد،انقده برا ابی عبدالله گریه میکرد،این بکاء بر سیدالشهدا رو ما از مدرسه ی امام صادق به عنوان جلسات و هیئات به ارث داریم
چقدر روضه ی کرببلا به پا میداشت
به روی سر در خانه همیشه پرچم بود
اگر چه زخم جگر تازه میشد اما باز
برای داغ دلش روضه مثل مرهم بود
فرمود گریه ی بر جد غریب ما ابی عبدالله،یه فرح و نشاطی تو دل گریه کن به ارث میزاره،که تا قیامت این شادمانی از دلش بیرون نمیره،،،
همیشه در وسط کوچه ی بنی هاشم
پر از تلاطم اشک و مصیبت و غم بود
شبی که در تب آتش بهشت او می سوخت
خونشو مثل مادرش فاطمه آتش زدن،آتش به درون خانه سرایت کرد،از این حجره به آن حجره،چقدر اهل و عیال حضرت ترسیدن،اومد مثل مادر وسط آتش ایستاد
چقدر شبی که در تب آتش بهشت او می سوخت
شکسته قامت و آشفته حال و در هم بود
وسط آتش ایستاد فرمود: ان ابن ابراهیم خلیل الله(این یه مصیبت،،،)
شتاب مرکــب و پای برهنـه ی آقا
میان کوچه زمین خوردنش مسلم بود
اگه یه وقت جوان رشیدالقامتی باشه،دنبال مرکب بدواننش،پابه پای مرکب حرکت میکنه،اما خدا نکنه اینی که پشت مرکب دارن میدوننش یه پیرمرد باشه،مثل امام صادق یا یه بچه ی سه چهار ساله باشه،مثل بچه های ابی عبدالله،،،”
شتاب مرکب و پای برهنه ی آقا
میان کوچه زمین خوردنش مسلم بود
کبود زخم طناب و اسارت و غربت
چقدر در نظرش کـــربلا مجسم بود
عجب مصیبت هایی،دونه دونشو یا یاد مدینه می کرد یا یاد کربلا می افتاد
خلاصه لحظه ی آخر زمان تدفینش
بساط غسل و بساط کفن فراهم بود
در آن زمان به خدا هر دلی پریشان
شـهیـد بی کفـــن وادی محـــرم بود
به زخم پیکر گل بوریا نمی پیچید
اگر که پیرهن پاره پاره ای هم بود،،،
چندین هزار نفر امروز برا دفنش تو مدینه اومدن” با چه عزت و احترامی دفنش کردن، (درستشم همینه) فرزند پیغمبر احترام داره؛بچه ی فاطمه محترمه؛اینجا چهارهزار نفر برا تشییع جنازه ی عزیز زهرا اومدن،کربلا هم سی هزار نفر اومده بودن،آخ بمیرم،،، ” عوض گل باران این بدن،چه کردن؟!! فقط یه جمله و زیارتو شروع کنم،کاری کردن که حتی خواهرش بدن برادر رو نشناخت،گفت داداش:
ته گودال فقط پیکر تو مانده و من
همه رفتن،فقط مادر تو مانده و من
حسین،،،
کانال متن روضه_مقاتل معتبر چهارده معصوم علیه السلام.(ایتا)👇
http://eitaa.com/golvajhehaye_roozeh
•┈┈••✾•✾•✾••┈┈•
─┅•═══᪥𑁍᪥═══•┅─
“مرحوم شیخ عباس قمی نقل می کند:
#امام_صادق علیه السلام غلامی داشت، وظیفه اش این بود که مرکب امام را نگه می داشت. البته بعضی افراد هم خودشان می آمدند، مثل کسانی که می روند حرم علی بن موسی الرضا علیه السلام التماس می کنند خادم و خدمتگذار باشند. در آن زمان هم افرادی بودند که از در خانه ی اهل بیت نمی رفتند، با اصرار می ماندند تا خدمتگذاری اهل بیت را بکنند.
مرحوم شیخ عباس قمی در منازل الاخرة می فرماید: این غلام ، مرکب امام را نگه می داشت. چندین نفر از خراسانی ها مدینه آمدند؛ آن کسانی که وضع شان خوب بود. یکی از آن ها به این غلام گفت:می آیی یک معامله با هم بکنیم؟ من در خراسان باغ و خانه و امکاناتی دارم، همه را به نام تو می کنم این کار را به من بده تا به جای تو خدمتکار امام صادق بشوم. همه ی آن پول ها و امکاناتی را که جمع کرده ام برای تو باشد.
غلام در فکر رفت، این کار ممکن و ساده ای به نظر می رسد اما در مقابل، آن همه پول و امکانات بدست می آورم. گفت: باشد، این کار مال شما و آن پول ها مال من. من فقط خدمت امام بروم اجازه بگیرم و برگردم.غلام خدمت امام صادق علیه السلام آمد و عرضه داشت: اگر کسی بخواهد به من نیکی برساند ایا شما مانع می شوید؟ فرمود: نه، برای چه مانع بشوم؟ شیوه و روش ما احسان است. امام فرمود: کجا می خواهی بروی؟ عرضه داشت: یا بن رسول الله، چنین پیشنهادی کرده اند که این خدمتگزاری را بدهم و در مقابل، ثروتش را به من بدهد.
امام فرمود: خودت می دانی، اشکال ندارد. خدمتگزار راه افتاد که برود، آقا صدایش زد، فرمود: یک چیزی به تو بگویم بعد برو.
فردای قیامت پیغمبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله وسلم در هاله ای از نور خدا وارد صحرای محشر می شود، در پرتو نور رسول خدا، امیرالمؤمنین کنارش قرار می گیرد، و در پرتو نور امیرالمؤمنین، فرزندانش قرار می گیرند، و در مرتبه سوم و چهارم در پرتو نور ما شیعیان و محبان و علاقه مندان ما قرار می گیرند. و در دنیا هر کس که به ما نزدیک تر است نورانیت بیشتری دارد. حالا برو. خدمتگزار ایستاد. گفت: با این حرفی که شما زدید و با این مطلبی که شما فرمودید کجا بروم؟
اکنون خراسانی ها منتظرند که این غلام برگردد. غلام آمد و گفت: پشیمان شدم. آقایم را رها نمی کنم. من از در خانه ی امام صادق نمی روم.
آن شخص خراسانی گفت: این هزار دینار پول پاداش تو. من می دانستم اگر تو بروی و برگردی به این سادگی این جایگاه را به من تحویل نمی دهی، اما خوشا به حالت که تو خدمتگزار امام صادق هستی.
افتخار ما این است که یک عمر در ولادت و وفات شان در کنار اهل بیت و در ارتباط با اهل بیت هستیم. امام صادق فرمود: در پرتو نور ما وارد صحرای محشر خواهید شد. چقدر این غلام فهمیده عمل کرد!(1)
چه کردی منصور با امام صادق ؟ مفضل بن عمر می گوید: منصور دوانیقی برای فرماندار مکه و مدینه «حسن بن زید» پیام داد: خانه ی جعفربن محمد، امام صادق را بسوزان. او این دستور را اجرا کرد و خانه ی امام صادق را سوزاند. همین که اتش به راهروی خانه ی امام صادق سرایت کرد، امام صادق بیرون آمد و میان آتش گام بر می داشت و می فرمود: أنا ابن أعراق الثّری، انا ابن ابراهیم خلیل الله؛(2) منم فرزند اسماعیل که فرزندانش مانند رگ و ریشه در اطراف زمین پراکنده اند. منم فرزند ابراهیم خلیل الله که آتش نمرود بر او سرد و سلامت شد.
از همین جا دل هایمان را روانه کینم قبرستان بقیع، برای غربت و مظلومیت ائمه ی بقیع اشک بریزیم مخصوصا برای امام صادق.
سلامی خدمت آقا امام صادق عرضه کنیم: السّلام علیم یا اباعبدالله یا جعفربن محمد؛
منصور دستور داد نیمه ی شب به خانه ی امام صادق ریختند. امام صادق را با سر برهنه و بدون رو پوش به حضور امام آوردند. منصور با کمال جسارت و خشونت به آن حضرت گفت: ای جعفر! با این سن و سال آیا شرم نمی کنی که خواهان ریاست هستی و می خواهی بین مسلمانان فتنه و آشوب به پا کنی؟
شمشیرش را از غلاف بیرون کشید، تا گردن امام را بزند. نا گاه رسول خدا را در برابر خود دید، شمشیر را در غلاف گذاشت. برای بار دوم همین کار را کرد و باز رسول خدا را در برابر خود دید. برای بار سوم نیز تکرار شد، باز رسول خدا را در برابر خود دید. سر انجام از قتل امام منصرف گردید.(3)
یا رسول الله یک شمشیر برهنه دیدی و طاقت نیاوردی. اما در کربلا زینب بالای تل آمد، دید شمشیر ها بالا می روند، همه در یک محل فرود می آیند. غبار بلند شد. زینب، حسین را نمی بیند. نتوانست تحمل کند دست هایش را بر سر گذاشت، صدا زد: وا محمّداه، وا علیّاه، وا اماماه، وا حسیناه.
1- منازل الآخره، ص83، چاپ اول، 1385، انتشارات منشوروحی.
2- کافی، ج1، ص437؛ بحارالانوار، ج47، ص136؛ المناقب، ج4، ص236.
3- منتهی الآمال، ص856-855؛ سوگنامه آل محمد.
📗منبع :روضه های استاد رفیعی،ص 60.
http://eitaa.com/golvajhehaye_roozeh
قطره ای از دریا؛
📍قرآن پاسخ می دهد: چگونه قضاوت کنیم؟
#قضاوت
مسلمانان که در احد هفتاد کشته دادند و شکست خوردند، از پیامبر می پرسیدند: چرا ما شکست خوردیم؟ خداوند خطاب به پیامبرش می فرماید که به آنها بگو: شما دو برابر این تعداد را در سال قبل، در جنگ بدر، به دشمن ضربه وارد کردید. شما از آنها هفتاد کشته و هفتاد اسیر گرفتید، به علاوه شکست امسال به خاطر تفرقه و سستی و اطاعت نکردن خودتان از فرماندهی بوده است.
#آیه
أَ وَ لَمَّا أَصابَتْکُمْ مُصیبَةٌ قَدْ أَصَبْتُمْ مِثْلَیْها قُلْتُمْ أَنَّی هذا قُلْ هُوَ مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ
#ترجمه
آیا چون مصیبتی (در جنگ اُحد) به شما رسید که دو برابرش را (در جنگ بدر) به آنها (دشمن) وارد ساخته بودید، گفتند: این مصیبت از کجاست؟ (و چرا به ما رسید؟) بگو: آن از سوی خودتان است. قطعاً خداوند بر هر کاری تواناست.
#نکته ها
مسلمانان که در احد هفتاد کشته دادند و شکست خوردند، از پیامبر می پرسیدند: چرا ما شکست خوردیم؟ خداوند خطاب به پیامبرش می فرماید که به آنها بگو: شما دو برابر این تعداد را در سال قبل، در جنگ بدر، به دشمن ضربه وارد کردید. شما از آنها هفتاد کشته و هفتاد اسیر گرفتید، به علاوه شکست امسال به خاطر تفرقه و سستی و اطاعت نکردن خودتان از فرماندهی بوده است.
#پیام ها
۱- هنگام قضاوت، تلخی ها و شیرینی ها را با هم در نظر بگیرید. تنها شکست اُحد را نبینید، پیروزی بدر را هم یاد کنید. «قد اصبتم مثلَیها»
۲- در جستجوی عوامل شکست، ابتدا به سراغ عوامل درونی و روحی و فکری خود بروید، سپس عوامل دیگر را پیگیری کنید. «قل هو من عند انفسکم»
۳- خداوند بر هر چیزی قادر است، ولی ما باید شرایط لازم و لیاقت بهره برداری را به دست آوریم. «هو من عند انفسکم... ان اللَّه علی کل شی قدیر»
۴- گمان نکنید که تنها مسلمان بودن برای پیروزی کافی است، تا در هر شکستی کلمه «چرا و چطور» را بکار ببرید، بلکه علاوه بر ایمان، رعایت اصول و قوانین نظامی و سنّت های الهی لازم است. «قلتم اَنّی هذا قل هو من عند انفسکم»
حجت الاسلام والمسلمین محسن قرائتی_تفسیر نور
آیه ۱۶۵ سوره مبارکه آل عمران
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ