eitaa logo
🟢گلزار ادبیات🟢
7.1هزار دنبال‌کننده
5.6هزار عکس
293 ویدیو
5 فایل
توسط دبیر بازنشسته‌: عفت ک.(بانو خالقی) استفاده از مطالب، با درج لینک. #تبلیغات: https://eitaa.com/tablighategolzareadabiyat2 کانال‌سوم: #سخنان‌بزرگان‌ایران‌و‌جهان @sokhananebozorgan2 کانال دوم‌: #گلستان‌ادبیات @golestaneadabiyat
مشاهده در ایتا
دانلود
حمیدرضا محمدی41366.mp3
زمان: حجم: 553.6K
حکایتی از 🌹🌹🌹 عابد و بار عیال باب دوم: در اخلاق درویشان با صدای https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303 🌼🌼🌼
حکایتی از گلستان سعدی پادشاه و زاهدان مطابق این سخن، پادشاهی را مهمی پیش آمد؛ گفت: اگر این حالت به مراد من برآید، چندین دِرَم دهم زاهدان را. چون حاجتش برآمد و تشویش خاطرش برفت، وفای نذرش به وجود شرط لازم آمد. یکی را از بندگان خاص، کیسه‌ی درم داد تا صرف کند بر زاهدان. گویند غلامی عاقلِ هشیار بود. همه‌ی روز بگردید و شبانگه باز آمد و درم‌ها بوسه داد و پیش مَلِک بنهاد و گفت: زاهدان را چندان که گردیدم، نیافتم. گفت: این چه حکایت است؟ آنچه من دانم، در این مُلک، چهارصد زاهد است. گفت: ای خداوندِ جهان، آن که زاهد است، نمی‌ستاند و آن که می‌ستاند، زاهد نیست. مَلِک بخندید و ندیمان را گفت: چندان که مرا در حقّ خداپرستان ارادت است و اقرار، مر این شوخ‌دیده را عداوت است و انکار و حق به جانب اوست. زاهد که درم گرفت و دینار زاهدتر از او، یکی به دست آر لغات: 🌹🌹🌹 درم: واحد پول نقره، سکه‌ی نقره. تشویش: پریشانی، آشفتگی. مَلِک: پادشاه. مُلک: کشور، سرزمین. خداوند جهان: پادشاه جهان. ستاندن: گرفتن. ندیم: همدم، همنشین. شوخ‌دیده: بی‌حیا، گستاخ. عداوت: دشمنی. دینار: واحد پول طلا، سکه‌ی طلا. 📚📚📚📚 کلیات سعدی، گلستان، باب دوم: در اخلاق درویشان، ص ۹۰ و ۹۱. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
حمیدرضا محمدی41368.mp3
زمان: حجم: 667.5K
حکایت پادشاه و زاهدان 🌺🌺🌺 از باب دوم: در اخلاق درویشان با صدای https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303 🌼🌼🌼
حکایتی از گلستان سعدی زورآزما و دشنام شنیدن یکی از صاحبدلان، زورآزمایی را دید به هم برآمده و کف بر دماغ انداخته؛ گفت: این را چه حالت است؟ گفتند: فلان، دشنام دادش. گفت: این فرومایه، هزار من سنگ برمی‌دارد و طاقت سخنی نمی‌آرد! لافِ سرپنجگی و دعوی مردی بگذار عاجزِ نفسِ فرومایه، چه مردی، چه زنی! گرت از دست برآید، دهنی شیرین کن مردی آن نیست که مشتی بزنی بر دهنی اگر خود بردَرَد پیشانی پیل نه مرد است آنکه در وی مردمی نیست بنی‌آدم، سرشت از خاک دارد اگر خاکی نباشد، آدمی نیست لغات: صاحبدل: عارف، دل‌آگاه. زورآزما: پهلوان، ورزشکار. به هم برآمده: برآشفته، بسیار خشمگین. کف بر دماغ انداخته: کنایه از شدت خشم. سرپنجگی: زورمندی. دعوی: ادعا. بگذار: ترک کن. چه: حرف ربط تسویه و برابری. مردمی: انسانیت. خاکی: فروتن. 📚📚📚📚 کلیات سعدی، گلستان، باب دوم: در اخلاق درویشان، ص ۹۴ و ۹۵. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
حمیدرضا محمدی41376.mp3
زمان: حجم: 585K
حکایتی از 🌹🌹🌹 زورآزما و دشنام شنیدن باب دوم: در اخلاق درویشان با صدای: https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303 🌼🌼🌼
حکایتی از گلستان سعدی نان وقف یکی را از علمای راسخ* پرسیدند: چه گویی در نان وقف؟ * گفت: اگر نان ازبهرِ* جمعیّت‌ِخاطر می‌ستانَد، حلال است و اگر جمع، ازبهر نان می‌نشیند، حرام. نان از برای کُنج عبادت گرفته‌اند صاحب‌دلان، نه کنج عبادت برای نان! لغات: *راسخ: استوار، ثابت‌قدم. *نان وقف: از مال وقف نان خوردن و مستمرّی گرفتن. از‌بهرِ: برای. * جمعیّت‌خاطر: آسودگی فکر، خاطر‌جمعی برای عبادت. 📚📚📚📚 کلیات سعدی، فروغی، گلستان، باب دوم: در اخلاق درویشان، ص ۹۱. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
📚حکایتی از گلستان سعدی 📚 دزد و گدا دزدی، گدایی را گفت: شرم نداری که دست از برایِ جُوی سیم* پیش هر لَئیم* دراز می‌کنی؟ گفت: دست‌دراز از پیِ یک حَبّه سیم بِه که بِبُرّند به دانگی و نیم 🟢🟢🟢 لغات: جوی سیم: یک جو پول نقره، مبلغی اندک. جو: واحد وزنی در قدیم برابر ۶۴ میلی‌گرم، حبه. لئیم: فرومایه، خسیس. دانگ: واحد وزنی در قدیم برابر هشت جو. مصراع دوم، اشاره است به بریدن دست به کیفر دزدی. 📚📚📚📚 کلیات سعدی، گلستان، باب سوم: در فضیلت قناعت، ص ۱۱۲. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
📚 سخنی از گلستان سعدی 📚 [دوستی نمودن دشمن ] دشمنی ضعیف که در طاعت آید و دوستی نماید، مقصود وی جز آن نیست که دشمنی قوی گردد. و گفته‌اند: بر دوستیِ دوستان، اعتماد نیست؛ تا به تملق دشمنان چه رسد! و هر که دشمن کوچک را حقیر می‌دارد، بدان مانَد که آتشِ اندک را مُهمَل می‌گذارد. امروز بکُش چو می‌توان کُشت آتش چو بلند شد، جهان سوخت مگذار که زِه کند کمان را دشمن که به تیر می‌توان دوخت 🌻🌻🌻 نکات: مهمل می‌گذارد: مورد بی‌اعتنایی قرار می‌دهد، توجه نمی‌کند. کشتنِ آتش: خاموش کردن. زِه: نوار یا رشته‌ای برای کشیدن کمان، چلّه‌ی کمان. زه‌ کردن کمان: آماده‌ی تیراندازی شدن. 📚📚📚📚 کلیات سعدی، فروغی، گلستان، باب هشتم: در آداب صحبت، ص ۱۷۳. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
حمیدرضا محمدی41388.mp3
زمان: حجم: 454.2K
حکایتی از 🌹🌹🌹 بدهکاری صوفیان به قصاب باب سوم: در فضیلت قناعت با صدای https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303 🌼🌺🌼🌺🌼🌺
سخنی از گلستان سعدی 🌹🌹🌹 [رحم نکردن بر دشمن] بر عجز دشمن رحمت* مکن؛ که اگر قادر شود، بر تو نبخشاید. دشمن چو بینی ناتوان، لاف از بروت* خود مزن مغزی است در هر استخوان، مردی است در هر پیرهن نکات: رحمت: ترحّم، رحم. بروت: سبیل. لاف از بروت خود زدن: ادعای نیرومندی و زور کردن. [مفهوم‌ کلی: به دشمن ناتوان‌شده، رحم نکنید؛ چون می‌رود و با چاره‌اندیشی، قوی می‌شود و برمی‌گردد. نابودش کنید.] 📚📚📚 کلیات سعدی، گلستان، باب هشتم: در آداب صحبت، ص ۱۷۴. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
📚 سخنی از گلستان سعدی 📚 [نصیحت دشمن] نصیحت از دشمن پذیرفتن، خطاست؛ ولیکن شنیدن، رواست تا به خلاف آن کار کنی؛ که آن عینِ صواب است. حذر کن زانچه دشمن گوید آن کن که بر زانو زنی دست تَغابُن* گرت راهی نماید راست چون تیر ازو برگرد و راهِ دستِ چپ گیر *تغابن: زیان دیدن. کلیات سعدی، گلستان، باب هشتم: در آداب صحبت، ص ۱۷۵. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303