خیلی دوست دارم
مانند مادرم #حضرت_زهرا(س)
شهید بشوم🕊
به فدای #مادرم...♥️
#شهید_سیدمجتبی_علمدار 🌷
🌹🍃🌹🍃
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
هدایت شده از شهدای غریب شیراز
#یلـــداے_همــدلے
🔹🔹🔹🔹
در ایامی که متعلق به بی بی حضرت فاطمه (س) می باشد می خواهیم یلدا را بهانه ای برای کمک به نیازمندان شهر نماییم ....
خیرین و بانیان خیر، از همین الان لطفا همت کنید تا بتوانیم در هفته آخر آذرماه یک بسته معیشتی مناسب جهت نیازمندان تحت پوشش تهیه نماییم
یا زهرا ....
🔹🔸🔹🔸🔹
شماره کارت جهت مشارکت👇👇
6037997950252222
*بانک ملی . بنام مرکز نیکوکاری شهدای گمنام*
🔹🔺🔹🔺🔹
#هییت_شهداےگمنام_شیــراز
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🌷🕊🍃
صبح🌤 که میشود
دنبال اتفاقات خوب بگرد
دنبال آدمهای خوبی که
حال خوبت را با لبخندهایشان
به روزگارت سنجاق کنی ...
#صبح_و_عاقبتمون_شهدایی 🕊
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
💠یک روز که پدرم، حاج محمدرضا عبدالهی، به خانه آمد، افروخته بود. جریان را پرسیدیم. گفت امروز آقای دستغیب از بازار حاجی رد می شدند تا به مسجد جامع بروند، با سرعت خودم را رساندم که دست ایشان را ببوسم و سلامی بکنم. آقا نگاهی به من انداختند و گفتند: نمی آئی همراه من برویم؟
گفتم: کجا؟
گفت: با من بیا ببین کجا می رویم.
همراه آقا به مسجد رفتم. بعد از نماز جماعت هم همراه ایشان شدم. رفتیم تا به باغی رسیدیم. درب باغ بسته بود، تا نزدیک در شدیم، در به روی ما باز شد، وقتی وارد شدیم، در خود به خود بسته شد، هر چه نگاه کردم ببینم چه کسی درب را باز و بسته می کند، کسی را ندیدم. در برگشت هم در به همین ترتیب روی آقا باز شد!
دیگر آقای دستغیب را رها نکرد و همیشه همراه و هم قدم ایشان بود، به حدی که مادر گاهی گلایه می کرد که ما دیگر شما را نمی بینیم. اما هیچ بهانه و اعتراضی توانست پدر را از آقای دستغیب جدا کند، تا روز شهادت که در یک قدمی آیت الله دستغیب بود و با ایشان شهید شد.
بعد از شهادتش به خوابم آمد و با خنده گفت: من همراه با آقای دستغیب رفتم...
#شهید آیت الله عبدالحسین دستغیب
#شهید حاج محمدرضا عبداللهی
🍃🍃🌷🍃🍃
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀
#خاطرات_دفاع_مقدس*
#نویسنده_محمد_محمودی*
#گلابی_های_وحشی
#قسمت_چهل_یکم
خیابان نادری و بازار پیرزنها خیلی دیدنی بود .
انگار نه انگار که جنگی در میان بود .برخی از خانمها چندین نمونه آرایش کرده بودند. تعدادی از راننده های تاکسی سر رزمنده ها کلاه می گذاشتند .
بچه ها شهر را خوب بلد نبودند. سه را خرمشهر بنا شد برای یادگاری چند قطعه عکس بگیریم .عکسها را گرفتیم و میخواستیم به سمت پادگان معاد حرکت کنیم که متوجه جر و بحث پلیسی با یک راننده شدم.
کنار آنها رفتم خواستم به زعم خود کمک کنم که جریمه اش نکنند راننده مرتب التماس می.کرد پلیس هم درجه سروان تمامی داشت .قلمش روی برگه ی جریمه آماده ی نوشتن بود لب باز نکرده بودم که بر خلاف نیت و تصور من راننده نهیبی به من زد و
گفت:
_لازم نکرده!!!
پلیس هم نگاه بدجوری به من کرد اما چیزی نگفت. کمی آن طرف تر نگاه می کردم که سرانجامش چه می شود. با هم زد و بند کردند با یک اسکناس قضیه تمام شد.
در شهر غیر از رنگ و بوی لباس رزمنده ها رفت و آمد خودروهای نظامی که از آثار جنگ حکایت داشت بقیه چیزها بویی از جنگ نداشت.
برخی بیخیال و برخی دیگر هم بی خیال تر از بی خیال انگار که نه انگار.... که چند کیلومتر آن طرف تر جنگی به
پا است.
صبح روز بعد اقای براتی مسئول تسلیحات گردان صدا میزد و میگفت:
- هر کس اسلحه اش تمیز و پاک نباشه ازش تحویل نمیگیرم اسلحه را به دست گرفتم و از ساختمان خارج شدم .پشت ساختمان پیرمردی سرگرم تمیز کردن اسلحه ی خود بود. سلام کردم سر را بلند کرد و جواب سلامم را با
خوش رویی داد.
#ادامه_دارد ...
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
- هرکی به حداقل بیاد،
به حداکثر بُرد کرده!
کانال #حسین_یکتا
🌷🍃🌷🍃
https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
⭐️یادی از سردار شهید عبدالعلی ناظم پور⭐️
🌹خیلی به مسائل شرعی اهمیت می داد. گاه می شد که از جبهه می آمد، یک شب در جهرم می ماند، صبح روز بعد راهی شیراز می شد تا از نماینده امام، آقای حائری یک مسئله شرعی بپرسد و برگردد.
جبهه که بود برای ما نامه می نوشت و از مــــا می خواست شب ها از بستر جدا شویم و نماز شب بخوانیم.
می گفتم برادر من، فلانی هنوز کوچک است که برایش نامه می نویسی که نماز شب بخواند!
می گفت: نه، باید از حالا عادت کند!
🌹🍃🌹🍃
#ڪانال_شهدا
https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🌹 یک مرد وارسته به تمام معنا
#سیدالشهدای شهدای استان فارس🌹
🔴 امام خمینی(ره):ایشان [ آیت الله دستغیب ] یک مرد وارسته به تمام معنا و معلم اخلاق، مرشد مردم و هر چه در صحبت هایش هست معنویات و دعوت به خدا و دعوت به اسلام است معذلک اینها بنایشان بر این است که آنهائی که بیشتر دعوت به اسلام می کنند آنها را بیشتر هدف قرار بدهند.
📚صحیفه نور،جلد 15، صفحه 255
مورخ:1360/09/21
🌹 به مناسبت سالگرد شهادت سومین شهید محراب، آیت الله دستغیب
#شهدای_فارس
🕊🌷🕊
#ڪانال_گلزارشهدا
#نشردهیـد
🌹 شهید #حاج_قاسم سلیمانی :
ستمگرانِ عالَم عاقبتی جز نابودی ندارند. ظالمان مانند برفی که بر بلندای کوه جلوهگری میکند و عمری ندارد، میروند و در حقیقت این کوه است که با صلابت پابرجا میماند ...
#شبتون_شهدایی
🌱🌷🌱🌷
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
🌷🕊🍃
كبوترانه پريدند عاشقان خدا
به بی كرانهترين سمت آسمان خدا
وعرش زير قدمهايشان به خود لرزيد
چه سربلند گذشتند از امتحان خدا
#صبح_و_عاقبتمون_شهدایی 🕊
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹همه منتظر بودند اما نماز جمعه اقامه نشد...
♦️۲۰ آذر سالروز شهادت شهید محراب آیت الله #سیدعبدالحسین_دستغیب
شادی روح همه شهدا بخصوص سیدالشهدای استان فارس صلوات...❣
#شهیدآیت_الله_دستغیب
#شهدای_فارس
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
🌹به وقت عروج یار🌹
سـاعت ۱۱:۳۰ دقیقه جمـعه 20آذر آقا برای اداے نماز جمــعه ازمنزل خـارج شـد.
قـبل از اینـڪه قدمےاز قـدم بردارد، لحظهاى ايستاد شالـش را محكم كرد و گفت: «لا حول و لا قوة الاّ باللَّه العلى العظيم. انّا للَّه و انّا اليه راجعون».😔
چند دقـیقه بعد، دخترے از دهـانه یکے از خانه ها بیرون می آید و به عنوان دادن عریضـہ بہ حضـرت آقـا نزدیک می شودو در یڪ لحظـه محکـم ایشان را می گیرد و کمــربند انفجارے اش را منفجــر می ڪند...
پیڪر #شهـیددستغــیب، تڪه تڪه شده بود. هر بخـش از بـدن شهـیدرا از جایےجمــع ڪردیم، همــه را در کفنی که خودشان آمــاده ڪرده بودند گذاشتـیم و به خاڪ ســپردیم.
امـا چیز عجیــب، این بـود ڪه در خلعـت ايشـان يك كيـسه اضافے هم وجود داشت، که علت وجــود آن را نمی دانستیم.
بامـداد اربعـين حسينے که مصـادف با هفتميــن روز شهــادت آن عزيـز بود، خبر آوردنــد یڪے از همـسایه ها شب قبـل مرحـوم آقا را در خـواب ديده كه فرمـوده اند:
«من ناراحــت هسـتم چون قطعاتـى از بدن مـن لابه لاے آجرهاے ڪوچه باقے مانده است.امــروز آن را به من ملحــق كنيد».
جستجو را آغاز کرديم و پـس از تلاش فراوان مقدارے قطـعات پوست و گوشـت ایـشان را در مـیان خرابےهای مـحل انفجـارپیـداڪردیم.
ساعـت 10 هـمان شـب، تشـييع دوم انجـام گـرفت و با جاے دادن پاره هاے بدن درون همان ڪیسـه اضافـى، پايين قبر راشكافـتند و آن را به بدن مطــهّر ملحــق نمودند!
#شهید_آیت_الله_دستغیب
#شهدای_فارس
#سالگردشهادت
🌹🍃🌹
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀
#خاطرات_دفاع_مقدس*
#نویسنده_محمد_محمودی*
#گلابی_های_وحشی
#قسمت_چهل_دوم
گفتم:
_اگر اجازه بدهید میخواهم اسلحه را تمیز... با خوشرویی گفت:
- بفرمایید بفرمایید!
شروع به تمیز کردن اسلحه کردم. ابتدا با تکه پارچه و گازوئیل گل و لای را از ظاهر اسلحه گرفتم. پیرمرد همان طور که سرگرم بود گفت:
_راسی تو نبودی که پشت خاکریز تیراندازی کردی تا آن قشقرق و دردسر به پا شود؟!
- بله خودم بودم
از بچه های فضول و پرجنب و جوش خوشم میاد . بچه ی خودم هم ماشاءالله خیلی فضوله...
در پوش اسلحه را باز کردم .گلنگدن را که کشیدم فشنگی از لول بیرون پرید. پیرمرد متوجه نشد فشنگ را کنار پایم گذاشتم و اسلحه را با حوصله تمیز کردم.
پیرمرد سخت سرگرم بود. دستهایش به خشک کردن تفنگ مشغول و افکار و روحش جای دیگری بود .با لب موزیک میزد.
قطعه های اسلحه را سوار کردم. با خود گفتم با پیرمرد شوخی بکنم. فشنگ را داخل لوله گذاشتم خلاصی ماشه را گرفتم. با صدای تیر پیرمرد مثل فنر از جای کنده شد اسلحه از دستش افتاده بود. وقتی صدای خنده ام
،درآمد از کوره در رفت و بد و بیراه گفت .
گفتم:
_خودت گفتی از بچه های فضول...
آخه نزدیک بود بزنی بکشی منو ،دفعه آخرت باشه با اسلحه شوخی میکنی.
- چشم آقا جون! چشم!
#ادامه_دارد ...
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
#سیره_شهدا
🔹عبدالکریم خادمالشهدایی بود که هیچگاه در بند عکس و دوربین نبود. به واسطه شغل خود، بسیار به ماموریت میرفت و طی همین ماموریتها برخی از دوستان و همکاران او به شهادت میرسیدند؛ شهدایی همچون شهید «خلیل عسکری»، شهید «مهدی مولانیا» و شهید «علی نظری». عبدالکریم تمام تلاش خود را میکرد تا برای زنده نگهداشتن یاد آنها یادواره برگزار کند. طی مراسم نیز با لباس شخصی حاضر میشد و لباس نظامی خود را نمیپوشید. او میگفت، «من فقط برای خدا کار میکنم. دوست ندارم کسی اعمالم را ببیند.»
🔹به حضرت زهرا (س) و حضرت زینب (س) خیلی ارادت داشت. نام حضرت زهرا (س) که میآمد بند بند جوارح عبدالکریم گسسته و چشمانش بارانی میشد.
#شهید عبدالکریم پرهیزگار
#سالگردشهادت
#شهدای_فارس
🍃🌷🍃🌷
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
⭐️یادی از سردار شهید عبدالعلی ناظم پور⭐️
🌹بعد از عملیات خیبر، شنیدم مجروح شده و در تهران بستری است. برای عیادتش به تهران رفتم. اصلاً روحیه یک مجروح و بیمار را نداشت روی تخت می خندید و به روی خودش نمی آورد تا من ناراحت شوم. گفتم چی شده، کجات زخمی شده؟
گفت چیزی نشده!
نگذاشت پیراهنش را بالا بدهم و ببینم چی شده!
بعد یکی از دوستانش می گفت، به عیادتش رفتم، دیدم از درد مثل مار به خودش می پیچید اما می خندد و باز می گوید، چیزی نیست، چیزی نشده.!
بعد ها فهمیدیم به خاطر شدت جراحت پهلویش مجبور شده بودند یکی از کلیه هایش را خارج کنند.
🌹🍃🌹🍃
#ڪانال_شهدا
https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آیت الله دستغیب: هر عمامه به سری از رهبر مکرم فاصله بگیرد، لعنت خدا برش باد!
#شهیددستغیب
#سالگردشهادت
🌱🍃🌱🍃🌱🍃🌱
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
🌷🕊🍃
✍🏻مینویسم تا یادم نرود:
تمام اقتدار میهنم را
از پرواز شما دارم ....💔
#صبح_و_عاقبتمون_شهدایی 🕊
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
#ﺳﻴﺮﻩ_ﺷﻬﺪا
🔰سال 1359 مدرسهها چندان جدي گرفته نميشد. مواد درسي با توجه به تحولات سياسي اجتماعي مورد توجه معلمان نبود.
در اين ميان سيد ناصر سعادت در كلاس درس حاضر ميشد و به ما درس نهجالبلاغه ميداد. اعتقاد عجيبي به سخنان مولا علي (ع) داشت و همواره كلمات قصار و خطبههاي نهج البلاغه را برايمان تفسير ميكرد. با آن همه حركت كه در كلام مولا نهفته بود و آن حس و حالي كه خود داشت، جوششی در ما ميافكند. معلم ما، سيد ناصر سعادت، مردي كه شولايي از سكوت بر تن داشت و جز به ضرورت سخن نميگفت.
🔰يكي از محبوبترين معلمان بود و از نظر رفتار و اخلاق، الگو بود. بعد از اتمام كلاس، آستينها را بالا ميزد و در سيمانكاري حياط مدرسه حاجيپور و درختكاري دور تا دور مدرسه، كمك ميكرد .
🔰در زمان استراحت با همان تبسم هميشگي خود، بين بچهها روي سكوها مينشست و سخن ميگفت.
#شهیدسیدناصرسعادت
#شهدای_فارس
#سالروزشهادت
🌹💠🌹
#ڪانال_شهدا
https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀
#خاطرات_دفاع_مقدس*
#نویسنده_محمد_محمودی*
#گلابی_های_وحشی
#قسمت_چهل_سوم
هنوز بیش از دو ماه از مأموریت جنوب و شرکت در عملیات کربلای پنج نگذشته بود که دلم هوای جبهه کرد. احساس میکردم گمشده ای دارم که باید در پی آن باشم. اردیبهشت شصت و شش به اتفاق یکی از دوستان به نام دانا تصمیم گرفتیم دوباره به
جبهه برویم. من علاقه داشتم به جنوب بروم اما دانا اصرار داشت که به کردستان برویم .
دانا گفت:
_برای رفتن به جنوب چون قد و قواره اش کوچک است مسئولان بسیج اعزامش
نمی کنند
در شهر مهاباد از پاسداران محل آشنایانی داشتیم که می توانستند مشکل ثبت نام دو نفر ما را حل کنند. به اتفاق راه مهاباد را در پیش گرفتیم .بین راه به دلیل کمبود پول مجبور بودیم از دخل و خرج کم کنیم. حدود بیست و هفت ساعت تا شهر مهاباد راه در پیش داشتیم .ناچار بودیم از غذاهای ساده استفاده کنیم تا پول کم نیاوریم. برای
صبحانه بیسکویت، ناهار نان و خربزه و شام ساندویچ خریدیم. بالاخره با هر سختی بود رسیدیم. وقتی وارد شهر مهاباد شدیم پرس و جوکنان سراغ اعزام نیروی مهاباد را گرفتیم. در کمتر از یک ساعت آن جا را پیدا کردیم. اولین چیزی که توجهم را به خود جلب کرد سخنی از شهید آیت الله دستغیب بود که بر دیوار با خط درشت نوشته شده :بود «زیر آسمان کبود هیچ خدمتی بالاتر از خدمت در کردستان نیست»
از نیروهایی که در آن جا بودند اطلاعاتی راجع به وضعیت ثبت نام به دست آوردیم. صبح به ساختمان بسیج که تا اعزام نیرو فاصله چندانی نداشت رفتیم و به
فردی که مسئول پذیرش بود مراجعه کردیم آقای جوکار» نام داشت تا شکل و شمایل
ما را دید، پرسید:
_از کجا آمده اید؟
_از استان فارس
- امکان ثبت نام شما وجود ندارد. سن و سال و جثه ی شما خیلی ریز و کوچک است.
معترض شدم و گفتم:
- برادر!! من یک بار جبهه رفته ام.
- کجا؟ کدام جبهه؟
جنوب در لشکر نوزده ،فجر در عملیات کربلای پنج هم شرکت کرده ام.
پاسخ داد:
نه جبهه ی جنوب با این جا فرق دارد در جنوب جا و مکان نیروهای خودی و دشمن مشخص بود ،ولی اینجا کسی نمی داند دشمن کجاست و چه کسی است.
#ادامه_دارد ...
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 قدس، شاه کلید ظهور
🔵 چرا آزادسازی قدس انقدر مهمه؟
🎙#استاد_شجاعی
#طوفان_الاقصی
#امام_زمان
#قدس
🌹🍃🌹🍃
https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
⭐️یادی از سردار شهید عبدالعلی ناظم پور⭐️
🌹یک روز در نمازخانه بودیم. تعقیبات نماز که تمام شد بچه ها یکی یکی بیرون رفتند، اما عبدالعلی سر به سجده داشت و همچنان شانه هایش می لرزید.
یک بار علت این مسأله را پرسیدم. گفت: من از همه نیازمندترم. روح شما ازمن بزرگ تر است، چون من احساس نیاز بیشتری می کنم، احساس کوچکتری بیشتری هم می کنم برای همین باید بیشتر از شما عبادت کنم و بیشتر از همه به آن نیاز دارم.
کاکا علی اهل نماز شب بود. گاه می شد بچه ها به شوخی یا عادت می گفتند: کاکا علی در نماز شب ما را هم دعا کنید!
اهل تعارف و من نمی خوانم و .. نبود. می گفت: چشم اسم شما را جایی می نویسم و امشب برایتان دعا می کنم. گویی این را وظیفه خود می دانست.
🌹🍃🌹🍃
#ڪانال_شهدا
https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
♡شهدا و حضرت زهرا(س)
🔸رفیقش میگفت
یه شب تو خواب دیدمش بهش گفتم محمدرضا اینقدر از حضرت زهرا(س) خوندی چیشد اخرش؟ گفت همینکه تو بغل پسرش امام زمان(عج)جان دارم برایم کافیست
#شهیدمحمدرضاتورجےزاده
#یادشهداباصلوات
https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
🚨 #مراسم میهمانی لاله های زهرایی
🌹همراه با وداع با پیکر مطهر شهید گمنام
💢 #باروایتگری : برادر اصغر آسیابانی
💢 #بامداحی: کربلایی سید حسین فتح اللهی
#مکان : ◀️دارالرحمه_شیراز/قطعه شهدای گمنام
#زمان : ◀️ پنجشنبه ۲۳ آذرماه/ از ساعت ۱۶
🔺🔺
#هییت_شهدای_گمنام_شیراز
https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
لطفا مبلغ مجلس شهدا باشید