eitaa logo
گلزار شهدا 🇮🇷
5.2هزار دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
3.1هزار ویدیو
55 فایل
〖بِسم ربّ شھدا🌿〗 •گلزار شهدا •شیراز "اگر شهیدانهـ زندگـے کنی شهادت خودش پیدایت مـےڪند..." _ڪپے؟! +حلالت‌‌همسنگر،ولے‌‌باحــفظ‌ آیدی و لوگو✌🏻 تبادل و‌تبلیغات نداریم⛔️ . ادمین: @Kh_sh_sh . #ترک_کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹🔹🔹🔹 🔰از عــراق برڱشت .گفت: بابا من برگشتـم تا به سوریہ بروم‼️😳 گفـتم :با چه خـاطرجمعے چنین حرفی می‌زنے⁉️ گفـت: بابابه من الهام شده که اگر اعزامی صورت بگیرد من در اعزام هستم. 🔰می‌گفت: یک روز ، بـعداذان صبح به حرم (ع) رفتم. خیلی دور ضـریح خـلوت بود. با قمر بنی‌هاشم (ع) کردم. از او که اولین حضرت زینب (س) در این کره خاکی بودند خواستم که اگر مرا قابل بدانند اجازه بدهند راهی دفاع از حرم حضرت زینب شوم. مردد بودم اینجا بمانم یا به بروم. عاجزانه خواستم. در حرم را بسته بودند. ارتباطی قلبی برقرار شد خواب نبودم، اما به من شـد که شدم و آقا مرا پذیرفــت. 😇 🔰 *تروریست ها در خان طومان جگرش را بیرون کشیدند و به حمزه شهدای مدافع حرم معروف شد* 🏴 * . هدیه به شهید در سالروز شهادت صلوات 🌷🌹🌷 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
که جوایز خلبانی آمریکا را درو کرد ابوالفضل در طول این دوره نامه ای برای ما فرستاد: امیدوارم که همه به آرزویی که در دل دارند برسند. شب دوشنبه برای من شب فراموش نشدنی هست مورخه 13 آذر سال 1357به آن آرزویی که نهایت افتخار را داشت، رسیدم. در تمام دوران خلبانی که جهت دریافت وینگ خلبانی دوره می دیدیم همیشه فکر می کردم که از همه عقب تر هستم و این فکر باعث کار کردن بیشتر من شد که بالاخره در این روز متوجه شدم که خیر برعکس فکر من، همیشه از همه جلوتر بوده ام . تا جائیکه رئیس پایگاه (در آمریکا) مرا به اسم شناخت و درخواست پرواز با من کرد. این ها همه لطف خداوندی و دعای شماهاست که انسان سرافراز می گردد. عکس را با جوائز که دریافت کردم در روزنامه انداختند. ( روزنامه تیتر زد، اسد زاده جوایز را جارو کرد) چهار جایزه ممتاز وجود داشت که یک عدد مربوط به آکادمی پرواز یعنی درس، یک عدد مربوط به پرواز، یک عدد مربوط به بهترین افسر، یک عدد مربوط به کسی است که از همه نظر بهتر است هر کدام از این ها را یک نفر می توانست بگیرد. در تاریخ نیروی هوایی آمریکا برای اولین بار تمام این ها متعلق به یک نفر شد و آن من هستم 🌹🌷🌹 🌹🌷🌹🌷 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb ﻳﺎﺩ ﺷﻬﺪاﺯﻧﺪﻩ ﺷﻮﺩ
که زمان شهادت و محـل قبر خود را نشــان داد.... 🌷🌹 🌷روز خاکسپارے شهیـد موزه بود. اکثر بچه هاے قدیم لشـکرجمع بودن... با حاج عبدالله به حسینیه گلزار شهدا تکیه داده بودیم. گفت فـلانی, این آب خورے رو می بینے؟ (و به اب خوری کنار مزار شهیدسپاسی اشاره می کرد.) گفتم :خــوب؟ گفت: هفته دیگه, جاے اون یه شهید دفن می کنید؟ گفتم کی؟ گفت:حاج عـبدالله رودکی!😳😳 گفتم :خواب دیـدے خیـر باشـه!😊 به چند نفر دیگه هم سپــرد. هفته بعدشد. شب خوابی دیدم که مطمئن شدم, خبــر بدی در راه است. تا خبرشهادتش امد. بعد هم گفــتن از تهران آمــده اند تا پیــکر حـاج عبدالله را ببــرن تهران.., بهشت زهرا! سریع خــودم را رساندم و با عصبانیت گفتم :مگــه نشــنیده اید امام فرمودند ملاک وصیت شهدا است! گفتن بله! گفتم: هفته پیش به من گفت کجا دفن شود, به چنــد نفر دیگر هم... چه جایے بهتر از کنار مجــید سپاسے! 🍃🌷🍃 حاج عبدالله رودکی 🌷🌱🌷 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb ﻳﺎﺩ ﺷﻬﺪاﺯﻧﺪﻩ ﺷﻮﺩ اﺟﺮ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺑﺒﺮﻳﺪ
2.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 👆 🔰حاج عــبدالله به ائــمه اطهار به ویژه حضـرت اباعـبدالله الحسین (ع) و حضــرت زهــرا (س) عشق می ورزید، همــیشه یاد آنها را باب توسل قرار مے داد و نام آنهـــا را آغازگر کارش بود حاضــر بود هــمه وجــودش را در راه این گوهرهای عزیز آفرینـــش فدا کند. 🔰یــک روز با علاقه و احســاس عجیبــے پیش مــن آمد و گـفت: داده ام داخل چــتر پروازم را «یازهــرا(س) بنویــسند، مے خواهم وقتــے در آســمان ، بالاےسرم را نگاه مے کنم ، جز نــام حضرت زهــرا(س) نبــینم. 🔰او هــر وقت می خواســت کسی حرفش را کامل و بدون چون و چرا قبول کند می گفت: «به زهــراے اطهـــر» حاج عبـدالله رودکے سالروز شهادت🌹 🏴🏴🏴🏴🏴 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🌹 در کربلاے۴ ، ترکشـی به شانه اش نشـست. او را به بیمارستانی در قم منتقل کردند، چند روز بعد هم به شیراز منتقل شد. زخمـش عمیق بود و باید استراحت می کرد. اما تا شنیـد عملـیاتے جدیـد در پیش است آمـاده شـد ڪه به جبهــه برگردد.هیچ وقت بدون اجازه من و پدرش نمی رفت. گفت: مادر، خواب (س)را دیدم، به من مژده داد این بار به آرزویـت می رسی و پیش ما میآیـی! وقتی التـماس های او را دیدم. گفـتم :عزیـزم باشه، برو! توی کوچه چرخید و باز نگاهم کرد، باز خواب حضرت معصومه (س)را یادآوری کرد و برای آخرین بار هم خداحافظی کرد! کربلاے ۵، حسینے شد ... فرهاد (مجتبی )اجرایی 🍃🌹🍃🌹 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
۶ سالــش بود.... ڪلیہ هــایش از ڪار افتاد😔. روسے گفـت: فقط یک راه برای زنده ماندن پسرتان وجود دارد که آن هـم بـدی دارد! 😱 او یـک متر بیشـتر قـد نمی کشد و 18 سال بیشـتر زنده نمے ماند.😱 منصـور را حرم (ع) بـردم. و را از آقا گرفتیــم🤲 🔰امــام جماعت مسجد صاحب الزمان شیـراز اعـلام ڪرد ۵۰۰کیلو سـیمان از یڪ سـال قبل در مسجد مانده و در اثر باران حسابی سفت شده است. چند نفر آمـدند و با پتک شروع کردند، ها را بشکند، اما نتوانستند. 😢وقتےهمه، دسـت از تلاش برداشتند و رفتـند؛ منصور، کلنگی را بر داشت و در گرمای طاقت فرسای تیر ماه که مصادف با ماه مبارک رمضان بود، به تنهایی تمام سیمان ها را شکست‼️ به او مے گفتم:« از عـوارض شفای امام رضا ع اسـت کہ این قـدر قـد بلند و پر زور شدی...💪✋ --🍃─═ঊঈ🌹ঊঈ┅─🍃- http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
🌷 🌷 چنـد روز قبـل از شهــادت به یکے از دوستانـش گفت : "خیلی پر میزند برای (علیه السلام) ، دوست دارم بروم "😭 بعــد از ، ابراهیــم اشتباها" توسـط به سمـت رفـت و طبـق مشهــدی ها دور حـرم طـواف داده شـد .... بعدا" که پیکـر ابراهیـم شنـاسایے شد به شیـراز و بعـد منتقـل شد و پیکر پاڪش در ڪنار شهداے دیگر آرمید. 🍃🌹 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb ﻧﺸﺮﺩﻫﻴﺪ
🌷 برنامه آن شب مانور شهری بود. نا خواسته تیرش، یک چراغ روشنایی را شکاند. تا صبح به خودش می پیچید، می گفت:« می ترسم امشب بمیرم و این حق به گردنم بماند!» صبح اول وقت، رفت برای پرداخت پول چراغ تا چیزی از بیت المال به گردنش نباشد. 🌷.. . تازه از جبهه برگشته بود.نشست پای سفره،تلوزیون سخنرانی امام را پخش میکرد. ناگهان قاشق را انداخت و ایستاد.گفتم چی شد؟ گفت:نشنیدید امام گفت جوان ها به جبهه بروند!‏ گفتم:حداقل غذاتو تموم کن! گفت نه،نبایدحرف امام زمین بمونه! برگشت جبهه. 📚 منبع: علمدار عصار http://ketabefars.ir/product-14 محمد مهدی علی محمدی 🍃🌹🍃🌹 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🔰سـاده و بے ریا بود, تمـام زندگیـش یڪ چفیـہ بود. ڪه زیر انـداز و رو انـداز و جانمـازش بود. هـر چنـد وقـت یڪبار به بچه ها یک دسـت لباس خاڪی جدیـد مے دادند. بچه هـا لبـاس هاے ڪهنه را, در جاے مشخصے مے انداختـند و لباس نـو می پوشیـدند. رضا اهـل لبـاس نو گرفتـن نبـود. بچہ هـا ڪه می رفتـند, توےهمـان لـباس هاےمنـدرس مے گـشت و سـالم تـرین را بر مےداشـت و با لبـاس ڪهنـه خـود عـوض مےڪرد.مے گفـتیم خوب لـباس نو بگــیر! گفــت:بیت المــاله, حیــفه, این لـباس ها را هــنوز میشــه استفــاده کرد! 🔰این هــم کوتـاه ترین وصــیت نامه اے ڪہ تا به حال دیـدم: "بســم الله الرحمن الرحيم . اينجانب محمدرضا زهتاب فقط به خاطر و الله جانم فداي اسلام. که حياتم چه ارزشي دارد در برابر نام الله.والسلام" محمد رضا زهتاب 🌷🌱🌷🌱 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🌷شب بیست و یکم ماه رمضان بود. بعد از مراسم احیا بچه ها در سنگر خوابیده بودند. به سمت سید جعفر رفتم. به خاطر شکستگی پایش یک عصای چوبی همراهش بود، با پای لنگان خودش را به عملیات رسانده بود. گفتم: سید این عصات را بده، باهاش پای برادرم رحیم که خوابیده را بشکونم فردا نتونه بیاد عملیات، خیلی کوچیکه می ترسم شهید بشه! خندید و گفت: نیاز نیس، برادر تو شهید نمیشه! به مهدی ارشاد و حسین آتش پور که کنار برادرم خوابیده بودند اشاره کردم و گفتم: این ها چی؟ خندید و گفت: بله، این دو نفر فردا شهید می شن! روز بعد اکثر بچه های آن سنگر من جمله سید جعفر، مهدی و حسین شهید شدند، اما برادرم زنده ماند! 👆برشی از کتاب لاله سرخ کوشک 🌷🍃🌷 سید جعفر ذاکری فارس 🍃🔹🍃 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🌷 شدت گرماے هوا آنقدر زياد بود كه هركسے را به شكايت وامي‌داشت. در چنين شرايطي سید صادق از وسايل خنك‌كننده و كولر، خودداري مي‌کرد. او كه در ميدان مبارزه، با جديت و پشتكار مي‌جنگيد در عرصه جهاد با نفس نيز درس شهامت و ايستادگي را به خوبي اجرا مي‌كرد. مي‌گفت: «در شرايطي كه رزمندگان، در مناطق جنوبي و كنار اروندرود به دليل گرماي طاقت فرسا و شديد هوا، راحتي و آرامش ندارند خدا هم راضي نيست كه من در ستاد باشم و در پناه هواي مطبوع و دلپذير خنك كننده‌ها (كولر)، در آسايش باشم. 🌹🍃🌷🍃🌹🍃🌷 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
استان فارس🌹 ‌ : علے : استــاد نهج البلاغه : عیـــدغدیر : عیــدغدیر : عیــدغدیر 🌷🌸🌷🌸 مراسم مان را ظهر☀️ گرفتیم که به چشم نیاید و داغداری خانواده شهداء حفظ شود👌. آمـدیم توےاتاق ڪہ بخوریـم؛ در را بسـت و پشـت آن ایسـتاد، رو به من کـرد و گفـت:😊 مے دونی که تو این لحظه دعـاے ما ؟ گفتم: آره ولے الان بیا ناهـار بخوریم. گفت: روزه ام. گفتم: تو روز گرفتے؟؟ گفـت روزه ی نذره؟😳 گفتم: چه نذرے؟ گفت: اینکه همـون طـور که خدا منو تو عید متولد کرد تو عید غدیر هم مزدوج کنه 😍حالا من دعا می کنم تو آمین بگو. دستم را به بلند کردم. گفت:خـدایا همـون طورڪہ منو درعـید غدیر متـولد کردےو در عیدغـدیر مزدوج کردے، در عیـدغدیـر هم به برسان... غدیرهرسال ﻋﻴﺪ ﻏﺪﻳﺮ که می آمد منتظر خبرش بودم. غدیر آخر که خبر شهادتش را در برایم آوردند گفتم: سال هاست منتظر شنیدنش بودم.😔 🌷 ☘☘☘ :ﮔﻠﺰاﺭﺷﻬﺪاﻱ_ﺷﻴﺮاﺯ 🌺🌷🌺🌷 : ﺩﺭ اﻳﺘﺎ : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75