eitaa logo
گلزار شهدا
5.8هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
2.4هزار ویدیو
50 فایل
〖بِسم ربّ شھدا🌿〗 •گلزار شهدا •شیراز "اگر شهیدانهـ زندگـے کنی شهادت خودش پیدایت مـےڪند..." _ڪپے؟! +حلالت‌‌همسنگر،ولے‌‌باحــفظ‌ آیدی و لوگو✌🏻 ارتباط با ما🔰 @Shohada_shiraz
مشاهده در ایتا
دانلود
✍خداوند متعال را نصیب کسانی میکند که تعلق‌ خاطر به دنیا ندارند❌ زیرا کسانی که به دنیا ندارند، دنیـ🌎ـای دیگران را میکنند 👈واین‌‌عمل انسان مصداق کلام آقا امام حسن مجتبی(علیهم السلام) هست که آنچه برای خود برای دیگران هم 🙂 🍃🌹🍃🌹 : http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb ﻧﺸﺮﺩﻫﻴﺪﻳﺎﺩﺷﻬﺪا ﺯﻧﺪﻩ ﺷﻮﺩ اﺟﺮ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺑﺒﺮﻳﺪ
┄┅┄┅┄❥•.❀.•❥┄┅┄┅ 🥀بهم گفت: من توی سپاه چیه؟🤔 سوال عجیب و غریبی بود 😟ولی می دانستم بدون نیست، گفتم: شما نیروی هوایی سپاه هستید😉 ، به صندلی اش اشاره کرد و گفت: شما ممکنه به موقعیتی که من الان دارم نرسی ولی من که رسیدم، به شما میگم که این جا هیچ خبری نیست☝️. 🍃🌹🍃🌹 : http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb ﻧﺸﺮﺩﻫﻴﺪﻳﺎﺩﺷﻬﺪا ﺯﻧﺪﻩ ﺷﻮﺩ اﺟﺮ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺑﺒﺮﻳﺪ
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 در اســلام ⇜زنـــدہ ⇜ســـــــازندہ ⇜و است 💥بہ شـــــرط آن که رزمـش لبـــاس عـــفــ🌺ـتش باشـــــد 🌹🍃🌹 : http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
🖌ای شهید دلھا گرفته... صداها بغض دارد... نگاهمان ڪن!!! تا آرام شود دلھامان تا فرونشیند بغض هامان. 🌷🌷🌷 ﺣﺮﻡ 🌹🌷🌹🌷 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹آخرین ڪلام قبل از لحظه شهادت دوستان می آید! دکتر بهشتی پشت تریبون قرار گرفت و در بخشی از سخنان خود گفت: «ما اجازه نمی دهیم که استعمارگران برای ما چهره سازی کنند و سرنوشت مردم ما را به بازی بگیرند.تلاش می کنیم که کسانی که متعهد به مکتب هستند انتخاب شوند.ما باید کاری کنیم که رئیس جمهور آینده ی ما مهره ی آمریکا نباشد» وقتی سخن به اینجا رسید ناگهان شهید بهشتی گفت: « 》 که ناگهان صدای انفجار و ریختن آوار،فضای جلسه را به هم ریخت و... 📚منبع : خاطرات حجه الاسلام فردوسی پور مرکز اسناد انقلاب اسلامی ☘▫️🌷☘▫️ ว໐iภ ↬ http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb ﺩﻳﮕﺮاﻥ ﺭا ﺑﻪ ﺩﻋﻮﺕ ﻛﻨﻴﺪ
🖌ای شهید دلھا گرفته... صداها بغض دارد... نگاهمان ڪن!!! تا آرام شود دلھامان تا فرونشیند بغض هامان. 🍃🌹🍃🌹 : http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb ﻧﺸﺮﺩﻫﻴﺪﻳﺎﺩﺷﻬﺪا ﺯﻧﺪﻩ ﺷﻮﺩ،اﺟﺮ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺑﺒﺮﻳﺪ
ﺧﻮاندن نماز شب برایشان چنان اهمیت داشت که گاهی وقتی نیمه شب به خانه می‌آمد، به حالت نیمه خواب استراحت می‌کرد تا از این فریضه جا نماند. ﺗﻮ ﺳﻮﺭﻳﻪ ﻫﺮ ﻃﻮﺭ ﺷﺪﻩ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻧﻤﺎﺯ ﺷﺐ ﺑﻮﺩ, ﺷﺐ ﺑﺮاﻱ اﻳﻨﻜﻪ ﻣﺰاﺣﻢ ﻫﻤﺴﻨﮕﺮاﻱ ﺩﻳﮕﺮ ﻧﺸﻮﺩ ﺗﻮ ﻳﻚ اﺗﺎﻕ ﮔﺮﻡ ﻣﻴﺨﻮاﺑﻴﺪ ﺗﺎ ﺑﺘﻮاﻧﺪ ﻧﻴﻤﻪ ﺷﺐ ﺑﻴﺪاﺭ ﺷﻮﺩ و ﺑﻪ ﻣﻨﺎﺟﺎﺕ و ﻧﻤﺎﺯ ﺷﺐ ﻣﺸﻏﻮﻝ ﺷﻮﺩ.. و ﺷﺎﻳﺪ ﺩﺭ ﻫﻤﻴﻦ ﻧﻤﺎﺯﻫﺎ و ﻣﻨﺎﺟﺎﺕ ﻫﺎ ﻋﺎﻗﺒﺖ ﺑﺨﻴﺮﻳﺶ ﺭا اﺯ ﺧﺪا ﮔﺮﻓﺖ 😭 🌹🌷🌹🌷 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🦋 خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷 ♦️به روایت 🔴راه سی وسوم در یکی از شب هایی که بیت الزهرا (منزل در کرمان) دعای کمیل و مراسم بود ، دیدم حاج قاسم نشسته جمعی از جوان ها دورشان هستند و آرام با آن ها صحبت می کنند: _دعای کمیل دعای خلوته! درسته که حالا مرسوم شده دعای کمیل را در جمع میخونن ، اما این دعا مال خلوته . انسان تنها باشه با خدای خودش این رو بخونه. به ترجمه اش توجه کنه و با خدای خودش راز و نیاز داشته باشه و توجه کنه .👌🏻 🍃خدایا ! شاید بتوان آتش سوزان را تحمل کرد اما با دوری از تو چه کنم؟ من که به غیر از تو کسی را ندارم ! ✨یارب یارب یارب یاالهی و سیدی و مولای ای صاحب تمام وجود من! ای مالک زندگی من ! ای کسی که دارو ندارم را از تو دارم ! ای کسی که ضررها و نداری های مرا می دانی ! پروردگار من🤲🏻 توان بده بدن من را ، تا خدمت تو کنم تقویت کن مرا تا... 📚منبع: کتاب "حاج قاسم" http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
🚨 🌹هرکس دنبال خبر می گرده بهش بگین عشق داره بر میگرده ❤️ 🕊مسافر دیگری از کربلای خانطومان شناسایی شد.... 💐شهید مدافع حرم شناسایی شد. شهید کمالی در تاریخ هفدهم اردیبهشت ماه سال ۹۵ در منطقه خانطومان به فیض عظیم شهادت نائل آمد و پیکرش پس از چهار سال کشف و شناسایی شد. 🌷 ว໐iภ ↬ http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
Meysam Motiee - Shahr Ma Shahidi Avordan(UpMusic).mp3
15.14M
🍂این گل🌷 را به رسم هدیه 🍃تقدیم کردیم 🍂حاشا اینکه از 🍃حتی لحظه ای برگردیم 😔 🎤 🌹🍃🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
🚨 🕊مسافر دیگری از کربلای شناسایی شد.... 💐شهید مدافع حرم شناسایی شد. ﺑﻼ ﻣﻴﻬﻤﺎﻥ ﻣﻲ اﻳﺪ باز میهمان داریم ♥️ 🌹🍃🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻩ ﻣﺨﺎﺑﺮاﺕ ﻟﺸﻜﺮ 19 ﻓﺠﺮ اﺳﺘﺎﻥ ﻓﺎﺭﺱ ﺑﻮﺩ. ﺑﻪ بچه های تعمیرگاه ﻣﺨﺎﺑﺮاﺕ می گفت: صبح که می آئید کار را شروع کنید، اول وقت بگذارید یک صفحه قرآن بخوانید. نگید این وقت ما را می گیرد و عقب می افتید.👆 این زمان جبران می شود، اما حتماً این کار را بکنید، بعد کار را شروع کنید که خدا به کار شما برکت بدهد. ...👌 🌸🌷🌸 ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺻﻠﻮاﺕ 🌹 🌹🌷🌷🌷🌹 : http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
··|💥|·· ⇜خیلی ها گفتند: شهـدا شرمنده‌ایـم ⇜خیلی ها : شهـدا شرمنده‌ایــم 😞 ⇜خیلی ها هم نوشتند: ✍ شرمنده‌ایــم همه و همه 💔 اما نمی دانـــم سعی داریـــم از این شرمندگی خـــارج شویـــم⁉️😔 🍃🌹🍃🌹 ﺷﻬﺪاﻳﻲ 🌺🌹🌺 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🚩📷۶ ذی القعده روز بزرگداشت سید السادات الاعاظم حضرت احمد بن موسی الکاظم علیه السلام گرامی باد🌸 ﻳﺎ اﺣﻤﺪ ﺑﻦ ﻣﻮﺳﻲ ع 🌸 🌹🌷🌹🌷 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼 می شد❗️ حال خوب را 🍃 🙂زیبا را، بعضی داشتن ها را ❤️ خشک کرد... لای کتاب📚 گذاشــــــــت و نگهشــــــان داشت... 🌷 🌹🍃🌹🍃 : http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb ﻧﺸﺮﺩﻫﻴﺪﻳﺎﺩﺷﻬﺪا ﺯﻧﺪﻩ ﺷﻮﺩ اﺟﺮ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺑﺒﺮﻳﺪ
حلب خانطومان ۲۰ / دی/ ۹۴ - داش مجید یه چیزی بگم ناراحت نمیشی⁉️ + نه داشی راحت باش! - میگم تو دیگه . این خالکوبیای روی دستت آخه ...🤭 + دمت گرم داش! حالا ببین. تا فردا این خالها یا پاک میشن یا ! ... و فردا شد. اولین تیر💥 هم به شهید مجید قربانخانی اصابت کرد! 🌷 🌹🍃🌹🍃 : http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb ﻧﺸﺮﺩﻫﻴﺪﻳﺎﺩﺷﻬﺪا ﺯﻧﺪﻩ ﺷﻮﺩ اﺟﺮ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺑﺒﺮﻳﺪ
در حال آموزش تجهیزات و ارتباطات مخابراتی به نیروهای جدید بودیم که حاج محمد فرمانده مخابرات آمد وگفت: بگذارید یک ارتباط را هم من بگویم؟ گفتم :کدام ارتباط؟🤔 با خنده زیبایش گفت : ارتباط با خدا!✅ گفت اگر واجباتتان را انجام دادید، نمازتان را سروقت خواندید، محرمات را ترک کردید در عملیات ها پیروزید وگرنه بیسیم و ارتباطات و … اﻟﻜﻴﻪ ... دل خوشکه!👌 🌹🌹🌷🌹🌹 حاج محمد ابراهیمی 🔺🌷🔺🌷 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
....: در خودم غرقم.آنقدر غرق که صدای منشی پرواز فرودگاه شهید دستغیب شیراز که مدام خبرهای پرواز را مخابره می‌کند برای گم است. ساعاتی است روی صندلی های رنگی فرودگاه نشسته ام و از خودم میپرسم تو اینجا چه کار می‌کنی برنابی؟! بعد از ۷ سال برگشتم به کشوری که در آن به دنیا آمده ام و تا ۱۸ سالگی در آن قد کشیده ام. مام می ‌گفت که ایران وطن پدریت است. می پرسیدم :به کجا وطن می‌گوییم ؟مام می‌گفت: آنجایی که در آن به دنیا می آیی که بزرگ میشوی .و حالا برگشته ام به وطن پدری برگشتم تا او سایه مرا بر سنگ مزارش حس کند وقتی او را توی قبرش می گذارند ،بالای سرش باشم و هرچه از او به جا مانده را دلار کنم و برگردم آمریکا. توی آمریکا هیچ چیزی کم نداشتم .پولهای پاپ هر ماه حساب بانکی هم را پر می‌کرد .خرج دانشگاه و معاشم رو به راه بود اما پاپا یک بار هم به آمریکا نیامد تا ببینمش. یک بار هم نیامد تا ببیند تک فرزندش به کجا رسیده است! نمی‌دانم واقعاً چرا نیامد !در پاسخ سوالم که چرا نمی گذارد من به دیدنش بیایم و چرا به من سر نمی زند همیشه جواب سربالا میداد،اما گاهی با خودم فکر می‌کردم شاید به خاطر مام بود که نمی آمد. شاید دیگر دوست نداشت او را ببیند.یا شاید ما را فرستاد آمریکا تا از شر ما راحت شود و کارهایی را که دوست داشت اینجا انجام دهد نمیدانم. اما مام همیشه می‌گفت :« پدرت تو و من را به اختیار خودش فرستاد آمریکا. توی ایران انقلاب شده بود و مردم هر روز می ریختند توی خیابان‌ها و پدرت رسیده بود و می‌گفت که این جا بمانید بلایی سرتان می آید.شاه این مملکت که برود دیگر این کشور کشور نمی‌شود و زندگی کردن در آن دشوار می شود. پدر ما را فرستاد آمریکا و گفت که شما اینجا امنیت ندارید. همین امروز و فرداست که ما هم قربانی جنگ این شورش ها شویم و نمی‌خواهم تک فرزندم را قربانی کنم. قرار بود مدتی بیایم آمریکا پیش مادربزرگت ،تا آبها از آسیاب بیفتد‌ پدرت ما را فرستاد و خودش هم قرار بود بعد از انجام دادن کارهایش و فروختن خانه بیاید آمریکا، اما نیامد.» نفسی عمیق میکشم .نگاهی به کوله پشتی ام می کنم .کوله پشتی سیاه و بلند کوهنوردی و تمام محتویاتش همه چیزی است که از آن سر دنیا با خودم آوردم .پسری کوچک روی صندلی های رنگی پلاستیکی سالن انتظار بالا و پایین می پرد .پدر و مادرش می آیند او را از صندلی پایین می کشند. پدرش چقدر شبیه پاپا است. قد بلند و چهارشانه با صورتی پر از ریش! مادر بچه پوشش سیاه بلندی به سر دارد. آن موقعی که ایران بودم از این پوشش ها کم دیده بودم و بیشتر زنها موهایشان بیرون بود و نیمه برهنه. بعضی زن ها چادر گلدار رنگی سرشان می کردند. مثل نرگس !نرگس حالا باید برای خودش خانمی شده باشد و شاید هم مثل این زن ها به جای چادر گلدار چادر مشکی می پوشد و شاید هم شوهر..... مادربزرگم روسری های زیادی داشت .هوا که سرد میشد یک اسکارف بزرگ با گلهای درشت و قرمز و سفید می پوشید. مادربزرگم به سرما حساس بود و کوچکترین بادی او را در بستر می کشاند. آخرین بار که حالش بد بود نفس‌های آخرش را می‌کشید، چشمهای آبی و بی رمق ش را به من دوخت ‌دست های چروکیده اش را در دستم گرفت. با وجودی که فوق متخصص بودم، میدانستم که دیگر علم پزشکی نمی تواند برای مادربزرگم کاری کند و به ناچار خواهد مرد. من هرچه بالای سرش باشم و درجه تبش را بگیرم و داروی تقویتی برایش تجویز کنم، افاقه نخواهد کرد. حقیقت مرگ هر لحظه به مادربزرگم نزدیک تر می شد .وقتی مادر بزرگم برای همیشه چشمانش را بست ،دلم می خواست علمی در پزشکی می‌ یافتم که بتوانم مادربزرگم را جاودانه کنم یا حداقل بتوانم به تعداد شماره های نفس های باقیمانده خودم به عمر او اضافه کنم. در ایتا 👇 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
مادربزرگ بعد از فوت مام، تمام زندگی‌ام بود .مام خیلی طول نکشید بعد از آمدن به آمریکا مُرد . مادربزرگم میگفت:« مادرت یک عصر زمستانی بر اثر بیماری نادری مرد و تو آن موقع توی دانشگاه هاروارد درس می‌خواندی و همه فکرت پزشک شدن بود و تا ساعت های طولانی در کتابخانه دانشگاه درس می خواندی .مادرت از من خواست تا به تو نگویم که مریضی اش بدتر شده .مرضی که سال‌ها با آن دست و پنجه نرم می‌کرد. تاتو فکری جز درس خواندن داشته باشی. برنابی !مادر تو یک مسیحی کاتولیک مذهب بود .او مدتی با یکی از دوستانش به ایران رفت تا در دانشکده پرستاری درس بخواند. اما همانجا با پدرت آشنا شد و ازدواج کرد .مادرت عاشق پدرت بود و پدرت هم مادرت را دوست داشت. اما سرنوشت بینشان جدایی انداخت .مادرت هیچ وقت نگفت چطور با پدرت آشنا شده!! اصلاً چطور یک دانشجوی پرستاری می تواند با یک پسر جوان مسیحی که دانشجوی افسری بود آشنا شود .اما عشق به پدرت او را در ایران ماندگار کرد.». سعی می کنم از افکار گذشته خودم را رها کنم، اما نمی‌توانم. دوباره با خود تکرار می کنم تو اینجا چه کار می کنی برنابی؟!!! با خودت عهد کرده بودی که دیگر سراغ پاپا نیایی ؛به جرم همه سال‌هایی که از دیدارش محرومت کرد ،اما آمدی به خاطر آن نامه آخری که برایت فرستاد .به خاطر آن تماس آخری که گرفت. انگار پاپا می‌دانست که روزهای آخر عمرش است. دفترچه یادداشتم را باز می کنم. نگاهی به برنامه های روزانه ام میندازم. اگر الان آمریکا بودم باید میرفتم بیمارستان و مریض هایم را ویزیت میکردم.ظهر بعد از ناهار به مطب می رفتم و تا ساعت ۵ !و ساعت ۶ خودم را به خانه سالمندان برسانم تا با پیرمردها و پیرزن ها گپ و گفت کنم. من در چهره آنها مام و مادربزرگ را جستجو می کنم. با رییس بیمارستان صحبت کردم که اجازه دهد آنها را رایگان ویزیت کنم. این تنها بهانه‌ای بود که می توانستم دست و پا کنم تا به آنجا سر بزنم. هرچند برایم ناخوشایند است بیمارانی را ویزیت کنم. که می دانم قوای جسمانی شان رو به تحلیل است و به ناچار مرگ آنها را در خواهد نوردید و خیلی از آنها روحیاتش آنچنان فرسوده است که روی جسمشان هم تاثیر گذاشته. تنهایی بزرگترین دردیست که این آدمها با خودشان حمل می کنند من با همه این آدم ها یک درد مشترک دارم. بعد از مام در کشوری که نمی‌دانم متعلق به من هست یا نه تنها شدم .ما فقط همدیگر را داریم تا به هم لبخند بزنیم .همین دو روز پیش که رفتم با آنها خداحافظی کنم و گفتم چند روزی میروم سفر !جرالدین پیرزن خانه سالمندان گفت :«که برای چه کاری می روی برنابی؟!» جوابم تنها سکوت بود. او ناراحت شد و اشک توی چشم هایش دوید دستم را روی شانه اش گذاشتم و گفتم:« زود برمیگردم ناراحت نباش میروم تا در مراسم خاکسپاری پدرم شرکت کنم.از مسیح بخواه که کمکم کند» همه پیرمردها و پیرزنها تا جلوی در خانه سالمندان بدرقه ام کردند و من بعد از خداحافظی از همه با ماشین رو باز خاکستری رنگ از آنجا دور شدم .در حالی که از خودم می پرسیدم :«واقعاً برمیگردی برنابی ؟!آیا تا زمانی که برگردی همه این آدم ها زنده هستند تا تو دوباره آنها را ببینی؟! چند تا از آنها خواهند ماند و از تنهایی و پیری جان نخواهند داد؟! لطفاً زنده بمانید تا برگردم لطفاً مرا به مسیح بسپارید.. بعد از سرای سالمندان به آزمایشگاه شخصی ام می‌رفتم و تا نیمه‌های شب روی پروژه ام کار می کردم . گاهی نگاهم آنقدر روی آن لوله‌های آزمایشگاه بود که نشسته پلکهایم روی هم می رفت. دفترچه یادداشتم را میبندم اینجا که هستم هیچ کدام از این برنامه ها به دردم نمی خورد .اینجا باید فقط به مراسم خاکسپاری پدرم بروم و درخواستی را که از من در نامه اش داشته عملی کنم. در حالیکه آن نامه برایم پر از سوال های بی جواب است. بالاخره از صندلی کنده می شوم .نشان تاکسی را در روی ماشین های جلوی در می بینم. راننده تاکسی جلو می آید و می‌خواهد دست و پا شکسته با من انگلیسی حرف بزند که می گویم:« من می خوام برم سردخانه!» توی شلوغی خیابان شیراز با آن ماشین های در هم تنیده غرق می‌شوم. بیشتر حواسم به آدم هاست. _شیراز اونقدر هم خیابونهاش شلوغ نیست .حالا که میبینی اینقدر شلوغ شده واسه خاطر اینه که عید از شهرهای مختلف میان شیراز! _آره شیراز بهار قشنگی داره! بخصوص اردیبهشت هاش خیلی قشنگه. _شما از خارج تشریف آوردین؟! _بله از آمریکا! _ماشالله فارسی خوب حرف میزنی. http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb ❤️❤️❤️❤️❤️❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷ﻭﻗﺘﻲ ﭘﻴﺮاﻫﻦ ﻳﻮﺳﻒ ﺑﻪ ﻣﺎﺩﺭ ﻣﻴﺮﺳﺪ ....😭 ⭕️ تصاویری از خبررسانی شناسایی رزمنده مدافع حرم علی جمشیدی و تحویل وسایل برجای مانده از شهید ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻮاﺩﻩ 🌹 🌹▫️🌹▫️🌹 ﮔﻠﺰاﺭ ﺷﻬﺪا: ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
☀️ نماز بسیار عالی یکشنبه های ذی القعده 🔸برای این نماز ثواب زیادی ذکر شده از جمله اینکه رسول اکرم(ص) فرمود: هر که این نماز را به جا آورد: توبه‌ او مقبول و گناهانش آمرزیده شود، دشمنان او در روز قیامت از او راضی شوند، با ایمان می‌میرد، دین و ایمانش از وی گرفته نمی‌شود؛ قبرش گشاده و نورانی شده و والدینش از او راضی گردند؛ مغفرت شامل حال والدین او و ذریه او گردد؛ توسعه رزق پیدا کند؛ ملک الموت با او در وقت مردن مدارا کند؛ به آسانی جان دهد و.... 🔸چهار ركعت نماز بخواند ، در هر ركعت از آنها : سوره حمد 1مرتبه - توحيد 3 مرتبه - فلق 1 مرتبه - ناس 1 مرتبه بخواند، 🔸و پس از نماز 70 مرتبه استغفار كند : استغفروا لله ربی و اتوب الیه و استغفار را با یکبار لاَ حَوْلَ وَ لاَ قُوَّهَ إلاَّ بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ به پایان برد 🔸پس از آن بگوید : يَا عَزِيزُ يَا غَفَّارُ اِغْفِرْ لِي ذُنُوبِي وَ ذُنُوبَ جَمِيعِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ فَإِنَّهُ لاَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إلاَّ أَنْتَ ( اي عزيز اي غفّار بيامرز گناهانم را و گناهان جميع مؤمنين و مؤمنات را زيرا كه نيامرزد گناهان را جز تو ) 💠🌀💠🌀💠🌀 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
💠 اوایل که شدیم به سوریه، هر فردی را کاری کرده بودند. یکی از های آقا " " رسوندن به خط بود..🌴 پیش خودم گفتم این همه راه اومدیم سوریه، بعد این بنده خدا، راضی شده که با اون که در داشت فقط برسونه؟؟🙁 بعد که ،بعد اون همه شجاعت و دلاوری هایی که اونجا خلق کرد به رسید🕊 پیش خودم گفتم، چقدر من ظاهر بین بودم... (ع) هم ‌ , بود...💔 راوی: همرزم شهید 🌺 🍃🌹🍃🌹 : http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb ﻧﺸﺮﺩﻫﻴﺪﻳﺎﺩﺷﻬﺪا ﺯﻧﺪﻩ ﺷﻮﺩ اﺟﺮ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺑﺒﺮﻳﺪ