رهروان شهدا زمینه سازان ظهور
#ابوریحانه #قسمت_سی_و_ششم: نهج البلاغه🍃 | @Shahid_Pouyaizadi | 🌷کانال شهید پویا ایزدی🌷
هدایت شده از همسفر شهدا
🌹 #شهید_سید_محمد_تقی_رضوی
🌼سردار سنگرسازان بیسنگر
🔰قائم مقام عملیاتی قرارگاه مهندسی ، رزمی #خاتم_الانبیا
و
مسئول ستاد مرکزی پشتیبانی و مهندسی جنگ #جهاد_سازندگی
🍂شهادت : ۱۳۶۶/۳/۳ - سردشت ( #عملیات_کربلای۱۰ )
💠شهید رضوی در گفتار #شهید_علی_صیاد_شیرازی :
🌸از منشهای او علاقمندی به کارش بود مخصوصاً اگر کار در خط اول #جبهه یا تا عمق دشمن میبود پابهپای عناصر شناسایی به آن محل میشتافت و به نظر میرسید که متحرک تر میشود.
🌺شهید رضوی چهره بسیار با سابقهای بود که میتوان او را هم به عنوان یک رزمنده اسلام در مجموعه رزمندگان اسلام مجسم کرد وهم به عنوان یک #جهادگر اسوه از او نام برد.
🌸وقتی که به او میگفتی آقای رضوی برای جلسه بیا ، مثل این بود که دنیا را به او دادهای ، چون میدانست که کار جدیدی برای او پیدا شده است و عظمت و روحیه او در این بود که از نوع کار نمیترسید. هرکجا او را احضار میکردند بلافاصله میآمد.
🔴زندگینامه شهید در وبلاگ «همسفر شهدا»
http://hamsafarshohada.blog.ir
هدایت شده از شهید مدافع حرم جواد محمدی
1_14377875.mp3
2.91M
هدایت شده از فرمانده امیر 🖤🖤 مسافر شام🖤🖤
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈•.🇮🇷
{ یادگاه شهدای}
🚩صابرین🚩
#شهید_قاسم_غریب🕊🌹
#تیپ_نیرو_ویژه_صابرین
#زندگینامه
#قسمت۴
#پرآوازه در آنسوی #مرزها✌️
آوازه این #فرمانده ایرانی آن سوی مرزها در #جبهه حلب و دیرالزور برای سرکردگان داعش #خیلی آشنا بود . سرویس های جاسوسی داعش نام یک #سرهنگ سپاهی ایرانی را به سرکردگان این گروهک تکفیری دادند که #فرماندهی خط مقدم نبرد با داعش و #هدایت 3 هزار نیروی سوری و داوطلبین مبارزه با تکفیری ها را بر #عهده دارد .
داعش فهمیده بود تا #قاسم_غریب در خط مقدم می جنگد و فرماندهی می کند، #مبارزه با سپاه وی سخت و طاقت فرساست برای #همین برای سر وی جایزه تعیین کردند .
#ارتفاعات تدمر شهری که در نزدیکی حلب قرار دارد این #شبها ناآرام بود ، هنوز شهر تاریخی تدمر یا پالمیرا #بدستان تکفیری های داعش نیفتاده بود ، #دلاوری چون قاسم غریب سرسختانه از این شهر #دفاع می کردند اما دو ماه بعد از #شهادت قاسم غریب🕊🌹 پالمیرا بدست داعش افتاد و این شهر #تاریخی و باستانی توسط داعش تا حدود زیادی #ویران شد .
شب #شهادت قاسم غریب 🕊🌹را با #عاشورا و شب های #عملیات دفاع مقدس مقایسه کرده اند ، شور و حالی #وصف نشدنی در قاسم ایجاد شده بود ، #صدای گلوله تا پاسی از شب قطع نمی شد ، شب بود و هر لحظه اش حساس ، تکفیری ها برای #دلسرد کردن رزمندگان جبهه #مقاومت شایعه کردند فرمانده شان یعنی #قاسم غریب کشته شده اما قاسم #مدام به خط سر می کشید و فریاد یا #زهرا و یا #حسین سر می داد و با این کار #روحیه نیروها را بالا می برد. .
نیمه های شب بود که #صدای فرمانده #قطع شد و دیگر #صدایی نیامد،😭 اوضاع هم آرام #بنظر می رسید ، #سپیده دم که زده شد #پیکر قاسم غریب در کنار صخره ای #پیدا شد😭 #آری فرمانده به عرش پر کشیده بود🕊🌹 و این #آرزویی بود که او را برای دفاع از #مرزهای معنوی #عباس_وار برای حمایت از حضرت #زینب از روستایی در 5 کیلومتری گرگان فرسنگ ها دورتر به #سوریه کشانده بود🌹
⏪ادامه دارد
کانالهای شهيد شبهای قدر مدافع حرم
سردار خلبان قاسم (مهدی) غريب 👇
تلگرام ⬅️
@gharibshahid
ایتا ⬅️
https://eitaa.com/gharibshahid
اينستاگرام ⬅️
https://www.instagram.com/p/Bh9sm98F3W5
هدایت شده از بصیـــــــــرت
آنجا( #جبهه) بر درب اتاقمان می نوشتیم:
"#یا_حسین #فرماندهی از آن توست"
الان می نویسیم"بدون #هماهنگی وارد نشوید"
فرازى از #وصيتنامه
#سردار_شهيد_شوشترى
#شهدا_رهبرم_را_دعا_کنید
به ما بپیوندید👇👇
@khamenei_shohada
هدایت شده از 🌷شهید نظرزاده 🌷
🍃🌺🍃🌺
#بچههایی که طبق تعریف همرزمانشان، خلقوخوی #جبهه قدیم را
با #واکس زدن شبانه کفشهای همسنگرانشان
#شستن لباسهای آنها
و خواندن #نماز_شب
زنده کرده بودند..
🍃اولین #برادران_شهید_مدافع_حرم #شهیدان_بختی
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
من هم یک #دهه_هفتادی ام!
از اون روزی که چشمام یه ذره باز شد به روی دنیا و بعضی از #زیبایی هاش رو دیدم... از اون روزی که از جبهه و جهاد و ایثار و #شهادت شنیدم...
از اون روزی که مزار #ستاره هایی آسمونی به نام #شهدا رو زیارت کردم و شمیم گل نرگس رو حس کردم...
همیشه یه #حسرت تو دلم بود
با خودم می گفتم کاش منم دهه شصتی بودم... کاش #جبهه رو می دیدم... #امام رو می دیدم...
اما این روزا اصلا حسرت نمی خورم...
چه دهه زیبایی ست #دهه_هفتاد، چه گل های نازنینی روییده در این دهه هفتاد، چقدر #جوون رشیدی که جبهه رو ندیدن، امام رو ندیدن، انقلاب رو ندیدن، ولی...
براشون #فرقی نداشت سنگر جهاد نظامی با سنگر #امنیت و #خدمت به مردم و #دفاع از حرم...
خدا کنه آهمون از جنس #نیاز باشه!
اگر آه تو از جنس نیاز است
در باغ #شهادت باز باز است
#پایان_ماموریت_بسیجی_شهادت_است👌🌺
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
#خاطرات_شهدا 🌷
💠عمليات تمام شده بود!
🌷پس از پيروزى انقلاب✌️ وارد جهاد شدم و در اين عرصه مقدس كـارم را شروع كردم. در سال ١٣٦٢ عازم #اهواز شدم و اولين بـار در #عمليـات_تنگه چزابه شركت كردم.
🌷در يكى از عملياتها من بيسيمچى 📞حاج #آقاحق_شناس بـودم. تمـام روز را فعاليت كرده و شديداً خسته😪 بودم. دراز كشيدم تا كمى اسـتراحت كنم، اما خواب سنگين 😴و عميقى به سراغم آمد. ظاهراً آقـاى حـق شناس چند مرتبه مرا صدا زده بود🗣، اما جوابى نشنيده و #تنهايى عازم منطقه شـده بود.
🌷وقتى بيدار شدم، متوجه شدم عمليات #تمام_شده و بچه ها دارنـد بـه عقب برمى گردند🙁. فكر مى كردم حاج آقا از دستم خيلى دلخور و ناراحـت شده و حسابى حالم را مى گيرد😰، اما او آن قدر #بزرگوار بود كـه اصـلاً بـه روى من نياورد چه اتفاقى افتاده است.
🌷همين مسائل و اتفاقات، #جبهـه را زيبا و دوست داشتنى مى كرد🙂 و بچه ها حاضر نمى شدند به #هيچ_قيمتـى از آن دل بكنند.
راوى: #رزمنده_غلامحسين_رحمانى
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🔰هر وقت می نشستم توی ماشین🚗 محمودرضا، اولین چیزی که توجهم را جلب می کرد #خوراکی هایی بود که روی سینه ماشینش بود. ماشینش #پراید بود و سینه تخت ماشین باعث می شد بتواند همیشه مقداری خوراکی😋 روی آن بگذارد و دم دست داشته باشد.
🔰تا سوار می شدم، قبل از اینکه راجع به خوراکی ها بپرسم، تعارف می زد و می گفت: #بخور! همه چیز، از انواع بیسکویت🍪 و کلوچه و #تنقلات تا گاهی یک تکه نان🍞 و گاهی هم غذایی که از خانه آورده بود روی سینه ماشین🚘 پیدا می شد. اما بیشتر وقتها بیسکویت و کلوچه🍩 و تنقلات بود.
🔰یکبار که دم یکی از ایستگاههای مترو🚝 شرق #تهران آمد و سوارم کرد، تا نشستم، دیدم یک بسته #شش تایی کیک با روکش شکلاتی🍩 باز کرده و گذاشته آنجا. یکی برداشتم و گفتم: «من #ناهار نخورده ام؛ با اجازه ات من چند تا از اینها می خورم😋»
🔰گفت: همه اش را بخور، من #سیرم. گفتم: تو که #همیشه در حال خوردنی! گفت: من باید همیشه بخورم🍝 نخورم که نمی شود✘ گفتم: ورود شما را به #سپاه_پاسداران انقلاب اسلامی تبریک عرض می کنم!😂 خندید.
🔰 #خاطره ای را یادش آورده بودم که خودش یکبار آن اوایل که پاسدار شده بود👤 برایم تعریف کرده بود و مربوط به #مزاحی میشد که یکی از پاسدارهای قدیمی با #محمودرضا کرده بود. تعریف می کرد که: «یکبار در روزهای اول دانشکده🏢 که با بچه های پاسدار و اصطلاحا #کادر، غذا می خوردیم🍜
🔰بعد از خوردن ناهار #کمربند شلوارم را کمی شل کردم. یکی از پاسدارهای #قدیمی متوجه شد، از جا بلند شد دستش را گذاشت روی سینه✋ و گفت: ورود شما به #سپاه را تبریک عرض می کنم!😄
🔰محمودرضا بعد از اینکه #پاسدار شد، وقت برای خوردن و خوابیدن نداشت❌ اقلا در دفعاتی که من در طول رفت و آمدهایم به #تهران می دیدمش اینطور بود. خودش می گفت: علت اینکه همیشه توی ماشینش🚗 خوراکی دارد این است که #کمتر وقت می کند غذا بخورد.
🔰محمودرضا وقتی این را می گفت من همیشه یاد حرفی از #شهید_باکری می افتادم که می گفت: «اگر خداوند متعال تدبیری میکرد👌 و یک اتفاقی میافتاد که ما از این غذا خوردن #نجات پیدا میکردیم، وقتمان تلف نمیشد⌛️» (نقل از حاج مصطفی مولوی)
🔰هر چقدر #محمودرضا کم خور بود، بجایش من بخور بودم☺️ یکبار صبـ☀️ـح که با یکی از بچه رزمنده های #جبهه مقاومت آمده بود فرودگاه✈️دنبالم، وقتی نشستم توی ماشین دیدم یک نصفه #بربری روی سینه ماشین است.
🔰نصف نان را قبل از آمدن من، دو نفری👥 خورده بودند. یک تکه از نان🍞 را کندم و گفتم: «من #گرسنه ام... امروز هم که معلوم نیست تو به ما ناهار🍲 بدهی.» تا برسیم به #مقصد، من همه آن نصفه بربری را خوردم😅
#شهید_محمودرضا_بیضایی
#شهید_مدافع_حرم
@shahid_Beyzaii