#روضه_وداع_حضرت_زهرا_صلوات_الله_علیها
باز دلهای پریشان را پریشانتر مکن
با وصایایت، علی را اینهمه مضطر مکن
حرف از رفتن مزن، آتش به قلبِ من مزن
نا امیدم از خودت ای روحِ پیغمبر مکن
آتشِ دیوار و در، یکبار ما را سوخته
بارِ دیگر، شعله بر جان و دل حیدر مکن
حرفی ای بانوی اطهر، از حلالیَّت مگو
با علی، صحبت از این شرمندگی دیگر مکن
اشک میریزی برایم، باز هم یارم شوی
اینهمه خود را فنای غربتِ رهبر مکن
لابد از غسلِ شبانه، هست منظوری ترا
صورت و بازوی خود را، مخفی از همسر مکن
عاقبت با من نگفتی از شکستِ بازویت
وقتِ غسلت، مبتلا بر نالهاَم آخر مکن
آیتاللهِ علی، آیاتِ تو از هم گسست
بیش از این، محروممان از سورهی کوثر مکن
تو فقط، یکبار کردی از برای خود دعا
اینهمه عجل وفاتی زیر لب یکسر مکن
یک دعا بهر علی کن، تا خدا صبرم دهد
مرتضی را با عروجِ خویش، بی یاور مکن
مجتبای خویش را دریاب، جان فاطمه
محرمِ سِرّ خودت را زود، بی مادر مکن
هِق هِقَت، این آخرین ساعات زجرم میدهد
با صدای گریهی خود، با خبر دختر مکن
هر سفارش را که از بهر حسینت میکنی
از عطش حرفی به پیش دیدهی خواهر مکن
#روضه_وداع_حضرت_زهرا_صلوات_الله_علیها
#گلواژه_های_اهل_بیت_ع
شعر:حاج محمود ژولیده
https://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
─┅══༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅══┅─
#نوحه_زمزمه
#حضرت_زهرا_س
#گلواژه_های_اهل_بیت_ع
#سبک_شبهای_جمعه
ای همسرمن_ خوب میدونم در بند غم زهرا اسیری
تاج سرمن_ از بس ستم دیدی که از دنیا تو سیری
ای دلبر من_ بر گو چرا از همسرخود رو می گیری
من بی تو زهرا بی کس و بی غمگسارم
تنها تو بودی در جهان دارو ندارم
تا آخرین دم از علی کردی حمایت
نشینده ام چند روزه زهرا جان صدایت
((یا فاطمه، یا فاطمه ،جان فاطمه جان))
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
پاشو تو از جا_ بنگر حسن زانوی غم در بر گرفته
تنهایی تنها_ دیده پر از اشک و به سوی در گرفته
در اوجی ازغم_گه دست خود را از محن بر سر گرفته
بنگر به زینب دخترت نایی ندارد
همپای کلثومت ز دیده خون ببارد
باشد کنار بستر نور دو عینت
بی تاب و سرگشته شده از غم حسینت
((یا فاطمه، یا فاطمه، جان فاطمه جان))
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
شعر:طاهرکاشانی
1403/08/17
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد.
|↲گلواژههاے اهلبیت (ع) نشر اشعار بروز
─══༅༅༅࿇༅༅ ❃༅࿇༅❃ ༅༅࿇༅༅༅══─
حسین ستودهenc_17016014893497244364025.mp3
زمان:
حجم:
4.74M
سبک شعر بالا👆
شب های جمعه .
#حسینستوده
https://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
هدایت شده از شیدای زینب (سلام الله علیها)
#حضرت_زهرا سلام الله علیها
#ترجیع_بند
«گــریه نکـن»
همسایه ها ناراحتندازگریه.... باشد
یک کلبه هم کافی ست ، قدری سایه باشد
بیت الحَزَن بهتر ازینکه قطره ای اشک
زحمت به چشم دختر همسایه باشد
گریه نکن زهرا که وجدان درد دارند
آنها که احساساتشان بی پایه باشد
اینجا برای مهربانی مشتری نیست
حتی اگرمهر خدا سرمایه باشد
حتی اگرحکم مودت بر عزیزان
توصیه نه محکم ترینِ آیه باشد
گریه نکن زهرا دل این شعر افسرد
گریه نکن تا شهر پر آرایه باشد
گرمای مادر رانمی خواهند بگذار
دستانشان در دست سرد دایه باشد
حتی اگر جای النگوهای دستت
ای شاهزاده زخم ها پیرایه باشد
تا که نبینی عصر فردای محرم
انگشتری تاراج یک دون مایه باشد
باید نباشی تا بمانی تازه و گل
تا گل بماند در سرایش های بلبل
باید حدیث عشق بی آوازه باشد
در حب عترت هم کمی اندازه باشد
باید حدیثی گفت از دنیای مردم
وقتش رسیده حرفهامان تازه باشد
گفتند که این آیه ها صحت ندارد
وقتی دهان مردمان دروازه باشد
یعنی علی متن است،می دانیم ، اما
باید به قاب مصلحت شیرازه باشد
باید نباشی تا بمانی تازه و گل
تا گل بماند در سرایش های بلبل
همسایه ها ناراحتند از تو ، تو اما
در هر قنوت شب دعایت باشد آنها
این مشکل همسایه های یثربت نیست
امروز هم این است و نسل بعد و فردا
همسایه ها باید که در فهمت بمانند
وقتی که در ژرفای تو مانده ست دریا
بر کور ، فهم فاطمه ناممکن است و
دیروز و امروزی ندارد نور زهرا
باشی نمی فهمند پس باید نباشی
باید نباشی تا مقدس باشی اینجا
باید نباشی تا بمانی تازه و گل
تا گل بماند در سرایش های بلبل
معنای همسایه فقط در سایه توست
آیات رحمن و رحیم آرایه ی توست
تنها گلوبندی که بخشیدی یکی از
دُرهای کوثر بوده که پیرایه توست
هم قدر با قدری که آیاتت زیاد است
"الجار ثم الدار" هم یک آیه توست
از سدر و طوبی بر سر تو سایه سار است
طوبا به طوبی که به جان همسایه توست
"سلمانُ منّا" هم شهادت می دهد که
همسایه ات ایران همیشه پایه توست
همسایه هایی مثل سلمان سود بردند
این سود هم از ثروت و سرمایه توست
از فاطمیه هم گریزان است دشمن
این ترسشان از اسم و رسم و سایه توست
باید نباشی تا بمانی تازه و گل
تا گل بماند در سرایش های بلبل
سرد است اینجا جای نخل پرتوان نیست
اینجا برای عاشقان دیگر امان نیست
باید که جای حق و باطل را عوض کرد
جایی برای حق در این عصر و زمان نیست
باید بماند زیر دست و بسته اینک
دستان شیری که به دست روبهان نیست
باید نباشی تا نبینی سوره کهف
دیگر پناه شب دلان کاروان نیست
باید گلی باشی به دور از هر خزانی
پنهان بمانی ساعتی که باغبان نیست
پنهان بمانی تا نبینی خار بیرحم
بر ساحت یاس پیمبر مهربان نیست
یک روز می آید که در انبوه نیزه
از عشق خاص باغبان تو نشان نیست
باید نباشی تا بمانی تازه و گل
تا گل بماند در سرایش های بلبل
همسایه ها در خواب و بیداری تو بانو
بیخوابیِ من هم نموده رو به آن سو
باید اجازه گیرم از تو فاطمیه
یا اذن شعر و نوحه را گیرم به هر رو
می خواهم امسالم فقط وقف تو باشد
خدمت کنم حتی اگر شد آب و جارو
اذنم دهی چای شب این روضه با من
در پای منبر می زنم با عشق زانو
با این شرایط کربلایم با شما پس
امشب دوباره می شوم مثل پرستو
تا یک شب جمعه بنوشم از زیارت
تا ضامنم باشی و من هم مثل آهو
همسایه ها ناراحتند از گریه اما
من با تو گریانم اگر چه دور بانو
باید تو باشی تا بمانم تازه و گل
تا گل بمانم در سرایش های بلبل
زینت کریمی نیا
http://eitaa.com/sheydayezeynab
─┅══༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅══┅─
#مرثیه
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
«بمناسبت فرا رسیدن ایام فاطمیه»
بانوی من مپوش ؛ رخ از چشــم حیدرت
اخـــر بگـــو چه آمده در کوچـه بر سرت
یاس سپیـد من ز چه رو گشـــتهای کبود
نیـلی چــراســت آن رخ زیـــــبای انـورت
زهرا بگـو حســـن ز چـه رو گــریه میکند
خاکی چـرا شده است بدینگونه چــادرت
ای کـــوثـر علی بخـــــدا اشــک ماتمـــت
اتش زده اسـت بر دل ســـوزان همسرت
قدت خمــیـده گشـــته بمیـــــرم برای تو
جـــان علی فــــدای تـو و یـاس پـرپـرت
افــتادهای ز پـا و علی میــــرود ز دسـت
غــربت نشــین خانه شده بی تو حیدرت
گریان و دلشکسته حسـین و حسن ببـین
خــون گــریه میکند ز فــراق تو دخـترت
این عقده در گلوی(شقایق)سؤال اوست
ای آســــمان! کجاســـت مــــزار مطهرت
شعر:استادحمید رضازاده (شقایق)
کرمان
#حضرت_زهرا_س
#گلواژه_های_اهل_بیت_ع
https://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
#حضرت_زهرا_س
#گلواژه_های_اهل_بیت_ع
ایام فاطمیه ؛ ایام حزن واندوه ال محمد ص بر جمیع عاشقان ولایت تسلیت باد
زبانحال حضرت زهرا س
درد پهلو طاقتم از کف ربود
هیچ کس از درد من آگه نبود
سوختم در شعله های بی کسی
با دل بشکسته و روی کبود
با هجوم ظالمان بر خانه ام
میخ در ؛ در سینه ام ماوی نمود
زان تهاجم سینه ام مجروح شد
بود فریادم بلند اما چه سود
غنچه نشکفته ام پر پر شد و
این مصیبت بر غم ودردم فزود
درد پهلو انچنان شدت گرفت
از قیام افتادم انجا در سجود
ناله ام میرفت تا عرش برین
از سویدای دل وعمق وجود
بین دیوار ودر وان شعله ها
اشک می امد زچشمانم چو رود
بسته شد بر من دگر راه نفس
در گلویم بغض سنگین بودو دود
با چنین بی حرمتی در بیت حق
شد شکسته عهد پیغمبر چه زود
سوختم پروانه سان گرد علی
بذل جان شرط است در بزم شهود
با غزل شرح مصیبت مشکل است
ای شقایق مثنوی باید سرود
شعر:استاد حمید رضازاده " شقایق"
کرمان
#حضرت_زهرا_س
#گلواژه_های_اهل_بیت_ع
https://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
#حضرت_زهرا_س
#گلواژه_های_اهل_بیت_ع
..........آتش در ملکوت..............
امت از داغ نبی سخت پریشان بودند
آسمانها ز غمش سر به گریبان بودند
حیدر و فاطمه بیش از همه نالان بودند
وای بر اهل سقیفه... ، پی بحران بودند
همه پیمان شکن و مظهر تلبیس و ریا
عَلم توطئه بر پاست خدا رحم کند
تیر فتنه ، پی دلهاست خدا رحم کند
موسم غربت مولاست خدا رحم کند
فاطمه بیکس و تنهاست خدا رحم کند
از سقیفه شرر افتاده به جان زهرا
سامری باز به سر فتنهی اکبر دارد
در دلش نیّت آزار پیمبر دارد
آی مردم.....بخدا عقده ز حیدر دارد
زنگی مست به کف شعله و خنجر دارد
تا به آتش کشد از کینه ، سرای مولا
میرود سمت سرایی که امید همه است
مثل یک زلزله در هر قدمش واهمه است
آی ابلیس مرو..... این حرم فاطمه است
عرش را صاحب این خانه خودش قائمه است
نسل قابیل ندارد ز علی شرم و حیا
خانه ای که ز ازل بوده سر آغاز کَرم
بی اجازه مَلک اینجا ننهاده است قدم
اهرمن بهر هجوم آمده با ظلم و ستم
هیزم آورده که آتش بزند درب حرم
زوزه اش می شکند حرمتِ بنت طاها
مردم انگار که در خلسه مرگند و سکوت
سامری شعبده می کرد و خلایق مبهوت
غافل از فاطمه بودند و حریم ملکوت
کور بودند و ندیدند جلال و جبروت
که بوَد منحصر دختر شاه بطحا
شعلهور گشت دَر و خانه ی زهرا میسوخت
پیش چشمان علی شاخهی طوبا میسوخت
همزمان با گل یاسش دل مولا میسوخت
کوثر افتاد ز پا، سوره ی طاها میسوخت
این شراریست که سوزد ز غمش ارض و سما
لگد اهرمن و میخ در و سینه ی یاس
آمده مثل خزان در کف خود دارد داس
دل آیینه شکست از لگد آن خنّاس
شد فدایی ولایت گلِ عشق و احساس
در ره عشقِ علی ، فاطمه افتاد زپا
بین دیوار و در افتاد و صدا زد بابا
بین این قوم ببین دختر خود را تنها
من بمیرم که غریب است در اینجا مولا
قلم افتاد ز دستان " شقایق" اینجا.......😭
کی توان کرد بیان این مِحن جانفرسا
#حضرت_زهرا_س
#گلواژه_های_اهل_بیت_ع
شعر:استاد:حمید رضازاده " شقایق"
کرمان
https://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12