eitaa logo
گلواژه‌هاے اهل‌بیت (؏)
2.2هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
788 ویدیو
85 فایل
🔰 #تولید_اشعار_آئینی 🔰 #تولید_استیکر_عکس_نوشته_مذهبی 💢 تنها کانال #نشر_اشعار_بروز از #شاعران_شاخص_کشور کانال گلواژه هاے اهل‌بیت (؏) با حضور شاعران کشورے با جدیدترین اشعار آئینی، مداحی و مولودی مدیریت کانال: خادمةالزهرا(س)علیزاده @maddah_1367
مشاهده در ایتا
دانلود
پر ز دردی بی نهایت، صفحه‌ی رخسار توست غرقِ اشکی سرخ، رنگِ گریه‌ی خونبار توست اشکِ تو حاکی، ز داغِ چادری خاکی است، نه؟ چادری که شاهدِ دستِ امانت‌دار توست دستمالی زرد، آیا نزدتان محفوظ نیست؟ قسمتی آیا از آن، پیچیده در دستار توست؟ گوئیا دستی شکسته، پیشِ رویت هر شب است شاهدِ دستِ دعایی، دیده‌ی بیدار توست مخفی از آن چشمِ ناظر، دودِ بیت وحی نیست تیزیِ مسمار، هردم مایه‌ی آزار توست بستری پهن است، اما بینِ آن بیمار نیست بعد از این، در خاک پنهان مادرِ بیمار توست از زمین و آسمان، فریاد یازهرا رسد یک‌هزار و چارصد سال است، شیعه یار توست هر کجا را بنگری بزمِ عزای فاطمه ست روی هم رفته، دلِ یک امتی غمخوار توست مادرت از پشت در گوید: بیا صاحب عزا یوسفم برگرد، عالم تشنه‌ی دیدار توست روز تنهایی گذشت، اینک جهانی شد بسیج روز، روزِ انتقام از دشمنِ قدّار توست از نجف تا کربلا، از کربلا تا قدس را خود ببین، غرقِ سپاهِ حیدرِ کرار توست تا بگویی یاعلی، ما همرکابت می‌شویم یالثارات الحسینِ ما هم از تکرار توست شعر:حاج محمود ژولیده https://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
یا صاحب الزمان، چقدَر گریه می‌کنی شب زنده دار، تا به سحر گریه می‌کنی حق داری ای عزیز دلِ آل فاطمه بر پهلوی شکسته‌ اگر گریه می‌کنی بر بازویی که دادِ علی را بلند کرد زیرِ غلاف و ضربه‌ی در گریه می‌کنی وقتی نشد عمو حسنَت، بینِ کوچه‌ها دستش رسد به دفعِ خطر گریه می‌کنی بر آن مصیبتی که چهل سال مجتبی گرئید بی‌صدا به سحر گریه می‌کنی بر غنچه‌ای که سقط شد از کفوِ مرتضی حتی ندید روی پسر گریه می‌کنی بر قطره‌ای که از نوکِ مسمار می‌چکد بر زخمِ سینه، خونِ جگر گریه می‌کنی پرسی ز دربِ خانه و دیوارِ کوچه نیز این در چه سخت دیده اثر گریه می‌کنی از دردهای مادرِ مظلومه روز و شب وز دستمالِ بسته به سر گریه می‌کنی بر خطبه‌ای که هیچکس آنرا نکرد درک جز از خواص، چند نفر گریه می‌کنی گاهی به کعبه، گاه نجف، گاه کربلا بر مادرِ خمیده کمر گریه می‌کنی عمری برای خانه نشینیِ جدّ خویش بر حیدرِ بدونِ سپر گریه می‌کنی تقدیر بود غسلِ شبانه برای او تا صبح زین قضا و قدَر گریه می‌کنی هر روز و شب، به یاسِ کبودِ مدینه ات تا علقمه به اشکِ قمر گریه می‌کنی شعر:حاج محمود ژولیده https://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
من گنهکارم، امید است عفو بارانم کنی آتش آوردم که مهمان گلستانم کنی با خطایم آمدم، اما به درگاه کریم با بدی‌ها آمدم، کز جمعِ خوبانم کنی وای اگر یکبار از چشمت بیفتم، ای دریغ گر ز خود تردم کنی، بدبخت و حیرانم کنی گر ببخشی نعمت است و گر نبخشی نقمت است از تو می‌آید، ولی خوبست احسانم کنی من علی مولائی ام، حُبَّش نجاتم می‌دهد جای کیفر بهتر است، لطفِ فراوانم کنی گر دهی رخصت به ایوانِ نجف رو آورَم تا که از طومار زوارِ علی جانم کنی نام زهرا می‌برم آنقدر، تا راضی شوی مادری هستم، خوشا مِنّا چو سلمانم کنی مادرم انسیه‌ی حوراء و من وابسته‌اَش روضه می‌خوانم که بر مظلومه گریانم کنی رنگِ برگِ یاس، از طُرفه نسیمی خون شود روضه خوانِ سیلی‌ام، خواهم چو طوفانم کنی انتقامی سخت گیرم صبحِ روزِ انتقام گر مرا یار علی، همچون شهیدانم کنی در شب جمعه ترا خواندم، شبِ ذکرِ حسین تا به زیر قبّه‌ی ارباب مهمانم کنی می‌رسد صوتِ حزینِ یابُنَیَّ در حرم می‌شوم گوشه نشینِ یابُنَیَّ در حرم شعر:حاج محمود ژولیده https://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
از زیرِ در، وقتی که زهرا را در آوردم گشتم به سختی، غنچه‌ای را پرپر آوردم اصلاً نمی‌دانستم آن لحظه، چه باید کرد ناگاه، پیشِ چشمِ زینب سر در آوردم او خیره خیره دید، وحشت کردنِ من را من بارِ زهرا را، به نزدِ حیدر آوردم او غنچه را دید و نظر بر باغچه انداخت قبری پِیِ دفنِ جَنینِ مادر آوردم از سینه‌ی سوراخ، چادر غرقِ در خون بود رفتم برایش چادر و هم معجر آوردم وضعِ بدی دیدم، علی فرمود: ای سلمان! رویش عبا اَنداز، عبایش را درآوردم با بردنِ مولا، دوباره او ز جا برخاست خود را پیِ زهرا بحالِ مضطر آوردم با دیدنِ دستانِ بینِ ریسمان مُردم بی‌دست و پا، دستی کمک بر کوثر آوردم مَردی یهودی، صحنه را دید و مسلمان شد گفتا: به ذهنم، یادِ فتحِ خیبر آوردم زهرا کمربندِ علی را می‌کشید، اما ناباورانه، قتلِ او را باور آوردم زیرِ غلافِ تیغِ قنفذ، دست و پا می‌زد دستم بزیرِ بازوانِ اَطهر آوردم خون بود کز، پهلو و دست و سینه‌اَش می‌ریخت چادر نمازِ خویش را، چون بستر آوردم یکسو، حسین و مجتبی را در بغل گیرم یکسو، فغان از گریه‌های دختر آوردم روزی رسید، این ماجرا در کربلا دیدم هرچه دعا کردم، اجابت کمتر آوردم می‌خواستم بهر اسیران، آب و نان آرَم اما ز صبرِ بانویم، چشمِ تر آوردم شعر:حاج محمود ژولیده https://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
توصیفی نارسا از نماز سیدة النساء می‌رسد فيضِ جهان، هردم ز سوی فاطمه عالم و آدم، گدای آبروی فاطمه مِهر و ماه و کهکشان‌ها، دانه‌ی تسبیح او نُه فَلَک، هفت آسمان، زنده ز هوی فاطمه هیچ دانی چیست آبِ حوضِ کوثر، ای محب؟ قطره‌های نَم‌نَمِ آبِ وضوی فاطمه سایبانِ عرشیان، چادر نمازَش می‌شود چونکه می‌بندد گِره، زیرِ گلوی فاطمه تا به محرابِ عبادت، ذکرِ قد قامت کند ذاتِ حق لذت بَرَد، از گفتگوی فاطمه جمله ذراتِ جهان، تسبیح گوی خالقند خالق اکبر شود، تکبیر گوی فاطمه نورِ سیمایش همه، وَجهِ جلالِ کبریاست آرزوی اوست حق، حق آرزوی فاطمه بِینِ حمد و قل هو اللّهَش، چنان محو است که نیست مولایش علی، در جستجوی فاطمه اهلِ فَوقَ الاَزض، تا تَحتَ الثَّری حیرت کنند از قنوتِ عرشیِ معراج جوی فاطمه در رکوع و در سجودش، مات مانَد جبرئیل تا که وحیِ تازه‌ای آرَد، به کوی فاطمه اولیا تسلیم زهرایند، بی چون و چرا زانکه تسلیم خداوندیست خوی فاطمه نیست مخلوقی مگر محتاجِ زهرای بتول زمره‌ی پیغمبران، سائل به کوی فاطمه یاس یعنی فاطمه، احساس یعنی فاطمه عطرِ جنّاتِ نَعیم از عطرِ و بوی فاطمه نزدِ ما هرگز نگوئید از مصفّای بهشت جنتِ فردوس، باشد روبروی فاطمه گر نمی‌سوزد میان شعله‌ها گیسوی او رشته‌ی حَبلُ المَتین، هر تارِ موی فاطمه در میان کوچه، دستی بی‌هوا بر یاس خورد جای دستی بی‌حیا، مانده به روی فاطمه اشکِ ما از حوض کوثر می‌چکد بر غربتش کاسه‌ی چشمانِ ما، باشد سبوی فاطمه کاش من بی‌سر شوم، در راه اربابم حسین تا شوم شرمنده کم‌تر پیش روی فاطمه شعر:حاج محمود ژولیده https://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
یگانه یار علی، دمبدم ز تاب مرو همه قرار علی، تا ابد به خواب مرو رَوی برای همیشه ز خانه‌ام، چکنم ستون زندگی‌ام می‌شود خراب مرو به هر صدا زدنَم پاسخ تو "جانم" بود به التماسِ علی هم بده جواب مرو شکست قلب همه از دعای رفتنِ تو به اشک زینبِ مظلومه با شتاب مرو مرا که خانه نشینم پس از رسول خدا مکن به لفظِ خداحافظی خطاب مرو چه زود، مهرِ درخشان من، غروب کنی بمان و باز سه‌نوبت دگر بتاب مرو چقدر یکسره از من حلالیت طلبی مرا به مهر و وفایت مده عذاب مرو نفَس نفَس زدنَت می‌کُشد مرا بانو به سرفه‌های پر از زخم و التهاب مرو مجالِ آه، به این دنده‌ی شکسته بده کمی هم آه بکش، جانِ بوتراب مرو ز حفره‌های پر از خونِ پیکرت مُردم به زخم‌های تنت شد دلم کباب مرو بجای من تو، به تابوت می‌زنی لبخند کجاست آن‌همه لبخندِ بی‌حساب مرو ز هِق هِقِ حسنَت، جانِ من به لب برسد دلش برای غمِ تو شده مذاب و مرو بگو که بعد تو من، با چه حال و احوالی دهم به دستِ حسینت شبانه آب مرو اگرچه دفتر عمرت ورق ورق شده زود حدیث عمرِ کمت، کوهی از کتاب مرو شعر:حاج محمود ژولیده https://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
زهرا به وقتِ برگشت، در راه خورد سیلی ذکر علی به لب داشت، ناگاه خورد سیلی حفظ فدک بهانه‌ست، قصدش کمک بما بود از بس‌که مادری کرد، آنگاه خورد سیلی در آسمانِ رویَش، ابری سیاه بنشست در فکر مرتضی بود آن ماه خورد سیلی نورِ تمام‌وقتِ حیدر، غروب می‌کرد بدجور، بانو از یک گمراه خورد سیلی بدجور ضربه زد آن کافر به روی زهرا آنی ز دست و دیوار والله خورد سیلی هر کس که تا به امروز چون فاطمه، علی گفت در راهِ مرتضی، خواه‌ناخواه خورد سیلی آن‌چه به‌کوچه رخ داد، آغاز کربلا بود دختر ز بعدِ مادر، صد آه خورد سیلی هر بانویی ز خیمه، هر سو فرار می‌کرد در زیرِ تازیانه، در راه خورد سیلی در راهِ شام ای وای، از غربتِ رقیه کز دستِ زجر، گاه و بی‌گاه خورد سیلی روزیکه یار آید، آن روزِ انتقام است با منتقم تمامِ اسلام در قیام است شعر:حاج محمود ژولیده https://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
از زبان بی بی (سلام الله علیها): در پشت در یارت اگر غرق خون شد۳ تنها نه یار تو چنین واژگون شد۳ ببین غنچه‌ی باغت رفته از دستم گرفت از من دشمن ثلثی از هستم محسنم شده شهید فدای سرت۳ قامتم اگر خمید فدای سرت۳ ای امام بی کسم علی یاعلی۳ ای امام بی کسم علی یاعلی۳ از زبان مولا (علیه السلام): ای رنگ رخسارت ز سیلی مکدر۳ رویت مکن پنهان ز چشمان حیدر۳ مگیر دستت بر دیوار توان من مسوزانم بانوی جوان من من تک و تنها شدم فدای سرت۳ طعمه‌ی اعدا شدم فدای سرت۳ فاطمه یافاطمه تویی کوثرم۳ فاطمه یافاطمه تویی کوثرم۳ شعر:حاج محمود ژولیده https://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بی‌تو ای خورشیدِ من، این نور می‌ریزد به‌هم می‌روی، کاشانه‌اَم بدجور می‌ریزد به‌هم تا به پیش چشم من، پهلو به پهلو می‌شوی دنده‌های پهلویت، ناجور می‌ریزد به‌هم دردِ افتاده به جانِ تو، علی را می‌کُشد چون کنی حاشا، از این منظور می‌ریزد به‌هم گوشه‌ای بنشینم و گریان تماشایت کنم این دلِ آشفته‌ام، از دور می‌ریزد به‌هم هر که می‌آید کنارت، درد می‌گیرد سرش خانه‌اَم را، این غمِ مستور می‌ریزد به‌هم هر فرشته آمد اینحا، از تَبَت آتش گرفت حوریه چون سوخت، بالِ حور می‌ریزد به‌هم چشم خوردی نازنینم، رفتی از دستِ علی یاس، حتی از نگاهِ شور می‌ریزد به‌هم تو زمین می‌خوردی و دستانِ حیدر بسته بود چون نشد یاریِ تو مقدور می‌ریزد به‌هم صبر اگر کردم، اطاعت از پیمبر کرده‌ام گرچه بنیانم از این دستور می‌ریزد تیرِ آخر را به‌من، وقتِ عیادت زد عدو حالم از این ضاربِ مسرور می‌ریزد به‌هم شعر:حاج محمود ژولیده https://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
باز دل‌های پریشان را پریشان‌تر مکن با وصایایت، علی را این‌همه مضطر مکن حرف از رفتن مزن، آتش به قلبِ من مزن نا امیدم از خودت ای روحِ پیغمبر مکن آتشِ دیوار و در، یک‌بار ما را سوخته بارِ دیگر، شعله بر جان و دل حیدر مکن حرفی ای بانوی اطهر، از حلالیَّت مگو با علی، صحبت از این شرمندگی دیگر مکن اشک می‌ریزی برایم، باز هم یارم شوی این‌همه خود را فنای غربتِ رهبر مکن لابد از غسلِ شبانه، هست منظوری ترا صورت و بازوی خود را، مخفی از همسر مکن عاقبت با من نگفتی از شکستِ بازویت وقتِ غسلت، مبتلا بر ناله‌اَم آخر مکن آیت‌اللهِ علی، آیاتِ تو از هم گسست بیش از این، محروممان از سوره‌ی کوثر مکن تو فقط، یکبار کردی از برای خود دعا این‌همه عجل وفاتی زیر لب یکسر مکن یک دعا بهر علی کن، تا خدا صبرم دهد مرتضی را با عروجِ خویش، بی یاور مکن مجتبای خویش را دریاب، جان فاطمه محرمِ سِرّ خودت را زود، بی مادر مکن هِق هِقَت، این آخرین ساعات زجرم می‌دهد با صدای گریه‌ی خود، با خبر دختر مکن هر سفارش‌ را که از بهر حسینت می‌کنی از عطش حرفی به پیش دیده‌ی خواهر مکن شعر:حاج محمود ژولیده https://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ ای همسرمن_ خوب میدونم در بند غم زهرا اسیری تاج سرمن_ از بس ستم دیدی که از دنیا تو سیری ای دلبر من_ بر گو چرا از همسرخود رو می گیری من بی تو زهرا بی کس و بی غمگسارم تنها تو بودی در جهان دارو ندارم تا آخرین دم از علی کردی حمایت نشینده ام چند روزه زهرا جان صدایت ((یا فاطمه، یا فاطمه ،جان فاطمه جان)) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ پاشو تو از جا_ بنگر حسن زانوی غم در بر گرفته تنهایی تنها_ دیده پر از اشک و به سوی در گرفته در اوجی ازغم‌_گه دست خود را از محن بر سر گرفته بنگر به زینب دخترت نایی ندارد همپای کلثومت ز دیده خون ببارد باشد کنار بستر نور دو عینت بی تاب و سرگشته شده از غم حسینت ((یا فاطمه، یا فاطمه، جان فاطمه جان)) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ شعر:طاهرکاشانی 1403/08/17 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ 📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد. |↲گلواژه‌هاے اهل‌بیت (ع) نشر اشعار بروز ─‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅༅༅࿇༅༅ ❃༅࿇༅❃ ༅༅࿇༅༅༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌─‌
لطفا در صورت نشر مطالب کانال هشتک کانال حذف نشود 📌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام الله علیها «گــریه نکـن» همسایه ها ناراحتندازگریه.... باشد یک کلبه هم کافی ست ، قدری سایه باشد بیت الحَزَن بهتر ازینکه قطره ای اشک زحمت به چشم دختر همسایه باشد گریه نکن زهرا که وجدان درد دارند آنها که احساساتشان بی پایه باشد اینجا برای مهربانی مشتری نیست حتی اگرمهر خدا سرمایه باشد حتی اگرحکم مودت بر عزیزان توصیه نه محکم ترینِ آیه باشد گریه نکن زهرا دل این شعر افسرد گریه نکن تا شهر پر آرایه باشد گرمای مادر رانمی خواهند بگذار دستانشان در دست سرد دایه باشد حتی اگر جای النگوهای دستت ای شاهزاده زخم ها پیرایه باشد تا که نبینی عصر فردای محرم انگشتری تاراج یک دون مایه باشد باید نباشی تا بمانی تازه و گل تا گل بماند در سرایش های بلبل باید حدیث عشق بی آوازه باشد در حب عترت هم کمی اندازه باشد باید حدیثی گفت از دنیای مردم وقتش رسیده حرفهامان تازه باشد گفتند که این آیه ها صحت ندارد وقتی دهان مردمان دروازه باشد یعنی علی متن است،می دانیم ، اما باید به قاب مصلحت شیرازه باشد باید نباشی تا بمانی تازه و گل تا گل بماند در سرایش های بلبل همسایه ها ناراحتند از تو ، تو اما در هر قنوت شب دعایت باشد آنها این مشکل همسایه های یثربت نیست امروز هم این است و نسل بعد و فردا همسایه ها باید که در فهمت بمانند وقتی که در ژرفای تو مانده ست دریا بر کور ، فهم فاطمه ناممکن است و دیروز و امروزی ندارد نور زهرا باشی نمی فهمند پس باید نباشی باید نباشی تا مقدس باشی اینجا باید نباشی تا بمانی تازه و گل تا گل بماند در سرایش های بلبل معنای همسایه فقط در سایه توست آیات رحمن و رحیم آرایه ی توست تنها گلوبندی که بخشیدی یکی از دُرهای کوثر بوده که پیرایه توست هم قدر با قدری که آیاتت زیاد است "الجار ثم الدار" هم یک آیه توست از سدر و طوبی بر سر تو سایه سار است طوبا به طوبی که به جان همسایه توست "سلمانُ منّا" هم شهادت می دهد که همسایه ات ایران همیشه پایه توست همسایه هایی مثل سلمان سود بردند این سود هم از ثروت و سرمایه توست از فاطمیه هم گریزان است دشمن این ترسشان از اسم و رسم و سایه توست باید نباشی تا بمانی تازه و گل تا گل بماند در سرایش های بلبل سرد است اینجا جای نخل پرتوان نیست اینجا برای عاشقان دیگر امان نیست باید که جای حق و باطل را عوض کرد جایی برای حق در این عصر و زمان نیست باید بماند زیر دست و بسته اینک دستان شیری که به دست روبهان نیست باید نباشی تا نبینی سوره کهف دیگر پناه شب دلان کاروان نیست باید گلی باشی به دور از هر خزانی پنهان بمانی ساعتی که باغبان نیست پنهان بمانی تا نبینی خار بیرحم بر ساحت یاس پیمبر مهربان نیست یک روز می آید که در انبوه نیزه از عشق خاص باغبان تو نشان نیست باید نباشی تا بمانی تازه و گل تا گل بماند در سرایش های بلبل همسایه ها در خواب و بیداری تو بانو بی‌خوابیِ من هم نموده رو به آن سو باید اجازه گیرم از تو فاطمیه یا اذن شعر و نوحه را گیرم به هر رو می خواهم امسالم فقط وقف تو باشد خدمت کنم حتی اگر شد آب و جارو اذنم دهی چای شب این روضه با من در پای منبر می زنم با عشق زانو با این شرایط کربلایم با شما پس امشب دوباره می شوم مثل پرستو تا یک شب جمعه بنوشم از زیارت تا ضامنم باشی و من هم مثل آهو همسایه ها ناراحتند از گریه اما من با تو گریانم اگر چه دور بانو باید تو باشی تا بمانم تازه و گل تا گل بمانم در سرایش های بلبل زینت کریمی نیا http://eitaa.com/sheydayezeynab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ «بمناسبت فرا رسیدن ایام فاطمیه» بانوی من مپوش ؛ رخ از چشــم حیدرت اخـــر بگـــو چه آمده در کوچـه بر سرت یاس سپیـد من ز چه رو گشـــته‌ای کبود نیـلی چــراســت آن رخ زیـــــبای انـورت زهرا بگـو حســـن ز چـه رو گــریه میکند خاکی چـرا شده است بدینگونه چــادرت ای کـــوثـر علی بخـــــدا اشــک ماتمـــت اتش زده اسـت بر دل ســـوزان همسرت قدت خمــیـده گشـــته بمیـــــرم برای تو جـــان علی فــــدای تـو و یـاس پـرپـرت افــتاده‌ای ز پـا و علی میــــرود ز دسـت غــربت نشــین خانه شده بی تو حیدرت گریان و دلشکسته حسـین و حسن ببـین خــون گــریه میکند ز فــراق تو دخـترت این عقده در گلوی(شقایق)سؤال اوست ای آســــمان! کجاســـت مــــزار مطهرت شعر:استادحمید رضازاده (شقایق) کرمان https://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
ایام فاطمیه ؛ ایام حزن واندوه ال محمد ص بر جمیع عاشقان ولایت تسلیت باد زبانحال حضرت زهرا س درد پهلو طاقتم از کف ربود هیچ کس از درد من آگه نبود سوختم در شعله های بی کسی با دل بشکسته و روی کبود با هجوم ظالمان بر خانه ام میخ در ؛ در سینه ام ماوی نمود زان تهاجم سینه ام مجروح شد بود فریادم بلند اما چه سود غنچه نشکفته ام پر پر شد و این مصیبت بر غم ودردم فزود درد پهلو انچنان شدت گرفت از قیام افتادم انجا در سجود ناله ام میرفت تا عرش برین از سویدای دل وعمق وجود بین دیوار ودر وان شعله ها اشک می امد زچشمانم چو رود بسته شد بر من دگر راه نفس در گلویم بغض سنگین بودو دود با چنین بی حرمتی در بیت حق شد شکسته عهد پیغمبر چه زود سوختم پروانه سان گرد علی بذل جان شرط است در بزم شهود با غزل شرح مصیبت مشکل است ای شقایق مثنوی باید سرود شعر:استاد حمید رضازاده " شقایق" کرمان https://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
..........آتش در ملکوت........‌‌‌‌‌...... امت از داغ نبی سخت پریشان بودند آسمانها ز غمش سر به گریبان بودند حیدر و فاطمه بیش از همه نالان بودند وای بر اهل سقیفه... ، پی بحران بودند همه پیمان شکن و مظهر تلبیس و ریا عَلم توطئه بر پاست خدا رحم کند تیر فتنه ، پی دل‌هاست خدا رحم کند موسم غربت مولاست خدا رحم کند فاطمه بی‌کس و تنهاست خدا رحم کند از سقیفه شرر افتاده به جان زهرا سامری باز به سر فتنه‌ی اکبر دارد در دلش نیّت آزار پیمبر دارد آی مردم.....بخدا عقده ز حیدر دارد زنگی مست به کف شعله و خنجر دارد تا به آتش کشد از کینه ، سرای مولا میرود سمت سرایی که امید همه است مثل یک زلزله در هر قدمش واهمه است آی ابلیس مرو....‌. این حرم فاطمه است عرش را صاحب این خانه خودش قائمه است نسل قابیل ندارد ز علی شرم و حیا خانه ای که ز ازل بوده سر آغاز کَرم بی اجازه مَلک اینجا ننهاده است قدم اهرمن بهر هجوم آمده با ظلم و ستم هیزم آورده که آتش بزند درب حرم زوزه اش می شکند حرمتِ بنت طاها مردم انگار که در خلسه مرگند و سکوت سامری شعبده می کرد و خلایق مبهوت غافل از فاطمه بودند و حریم ملکوت کور بودند و ندیدند جلال و جبروت که بوَد منحصر دختر شاه بطحا شعله‌ور گشت دَر و خانه ی زهرا می‌سوخت پیش چشمان علی شاخه‌ی طوبا می‌سوخت همزمان با گل یاسش دل مولا می‌سوخت کوثر افتاد ز پا، سوره ی طاها می‌سوخت این شراریست که سوزد ز غمش ارض و سما لگد اهرمن و میخ در و سینه ی یاس آمده مثل خزان در کف خود دارد داس دل آیینه شکست از لگد آن خنّاس شد فدایی ولایت گلِ عشق و احساس در ره عشقِ علی ، فاطمه افتاد زپا بین دیوار و در افتاد و صدا زد بابا بین این قوم ببین دختر خود را تنها من بمیرم که غریب است در اینجا مولا قلم افتاد ز دستان " شقایق" اینجا.......😭 کی توان کرد بیان این مِحن جان‌فرسا شعر:استاد:حمید رضازاده " شقایق" کرمان https://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
محتاج نگاه و با دلی غرق گناه بردیم به نام حضرت نور پناه وا شد گره کور هرآنجا گفتیم یا فاطمه اشفعی لنا عند الله مانند تو نشناخت علی(ع) را احدی دادند جواب خوبـی ات را بـه بدی در سـایه ی تو بهشـت می شد دنیا ملعونی اگـر بـه در نمی زد لگدی عشق است و به خود نمی پذیرد خللی وقتی که وسط کشیده شد پای ولی در مرثیـه ی حضـرت زهـرا س بنویس مظلوم ترین فدایی راه علی تاویل آیه های زلال شریفه شد تنها زنی که صاحب ارج و صحیفه شد اندوه و درد «فاطمه(س)» اندوه مصطفی(ص) است... نفرین به هرکه باعث اشک «عفیفه» شد جایی که عهد عترت و قرآن شکسته شد سیلی زدن به «عصمت کبری» وظیفه شد نفرین به هرکه برد ز خاطر غدیر را حق را به بند برده به ناحق خلیفه شد ما داغـدار مادر پهلـو شکسته ایم سنگ بنای داغ دل ما، سقیفه شد در اصلِ غدیر، خدشه ناممکن بود کشتند هرآنکس به علی (ع)مومن بود از شُوْر سقیفه سهم سادات جهان بی مادری و شهادت محسن(ع) بود @gida13
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ 🏴 بدون فاطمه... آه! افتاده علی از پا بدون فاطمه روزگارش سخت شد مولا بدون فاطمه فاطمه بود و علی احساس تنهایی نداشت رفت زهرا، شد علی تنها بدون فاطمه بعد زهرا این سوال خیلی از مردم شده زنده می‌ماند علی آیا بدون فاطمه؟ فاطمه، جان امیرالمومنین را حفظ کرد حفظ شد جان علی اما بدون فاطمه بیشتر از قبل مشتاق شهادت شد علی جای ماندن نیست این دنیا بدون فاطمه همتراز فاطمه دیگر نباشد در جهان پس علی مانده است بی‌همتا بدون فاطمه تا قیامت پرچم حیدر نمی‌افتد زمین راه زهرا طی شود حتی بدون فاطمه روزی همسایه‌ها از سوی زهرا می‌رسید رزقشان پس قطع شد حالا بدون فاطمه با کنیزش هم شبیه دخترش رفتار کرد داغ مادر دیده است اسما بدون فاطمه روز محشر گر شفاعت را کند از ما دریغ زار خواهد بود کار ما بدون فاطمه مادر سادات رفت و دخترش پنجاه سال پیر شد تا عصر عاشورا بدون فاطمه شعر:آرش براری 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ 📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد. |↲گلواژه‌هاے اهل‌بیت (ع) نشر اشعار بروز ─‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅༅༅࿇༅༅ ❃༅࿇༅❃ ༅༅࿇༅༅༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌─‌