eitaa logo
گلواژه‌هاے اهل‌بیت (؏)
2.1هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
781 ویدیو
83 فایل
🔰 #تولید_اشعار_آئینی 🔰 #تولید_استیکر_عکس_نوشته_مذهبی 💢 تنها کانال #نشر_اشعار_بروز از #شاعران_شاخص_کشور کانال گلواژه هاے اهل‌بیت (؏) با حضور شاعران کشورے با جدیدترین اشعار آئینی، مداحی و مولودی مدیریت کانال: خادمةالزهرا(س)علیزاده @maddah_1367
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از شمس (ساقی)
(وجدان) تخت خوابت گر مطلّا باشد و فرشش حریر بالش وجدان اگر راحت نباشد خواب نيست "بیدل دهلوی" http://eitaa.com/shamssaghi
"حَجُّکُمْ مَقبُولْ و سَعْیکُمْ مَشْکُورْ"سروده‌ی زیر جهت خیرمقدم به شاعر آل الله مرحوم حاج محمدرضا براتی که (در زمان جنگ تحمیلی عراق علیه ایران) به حج تمتع مشرف شده بودند سروده شده و در مجلس بازگشت ایشان از حج ، توسط شاعر شادروان (شمس قمی) قرائت شده است؛ که بی‌مناسبت با این ایام نیست. ای که از طوف حریم کبریا باز آمدی با تواضع رفته بی کبر و ریا بازآمدی ترک ما و من نمودی، از منا باز آمدی از صفا و مروه با سعی و صفا باز آمدی با دوای درد از دارالشفا باز آمدی با خدا بودی و از بیت خدا باز آمدی خانه را دیدی و آثار خدای خانه را جان چو بر کف داشتی دریافتی جانانه را خیر مقدم شاد زی به به دل‌آراتر شدی با صفا رفتی ولی اینک مصفاتر شدی از خلل بودی مبرا و مبراتر شدی راه حق دانستی و رفتی و داناتر شدی با بصیرت رفتی و برگشته بیناتر شدی بهر اَعمال نکو زین پس مهیاتر شدی آرزو دارم تو را قسمت شود سال دگر تا در آن وادی بیابی باز هم حال دگر دیدی آن وادی که نقشی از معاد و محشر است هر کسی در فکر کار خود نه فکری دیگر است اندر آن صحنه فقط سعی و عمل بازیگر است هر سری را هست سودای حقیقت سرور است هر دلی را هست انوار فضیلت مهتر است رنگ یکرنگی نکو در نقش‌بند داور است از سفید و از سیاه، از هر نژاد و هر زبان هست یکسان مَرد و زن، شاه و گدا، پیر و جوان مرحبا آن وحدت و یکرنگی و آن اتفاق حبّذا آن یکدلی، آن یکزبانی، آن وفاق هرکسی سرگرم اعمالش بوَد با اشتیاق می‌دهد با وجد و شوق انجام آن اعمال شاق در چنان قومی نشاید فتنه و جنگ و نفاق در چنان جمعی نزیبد فتنه و قهر و فراق آری آن معنای اسلام است و دین مسلمین گو به ادیان دگر مفهوم دین، این است این باید اَعمالت بوَد مقبول درگاه خدا سِتر اِحرام و طواف کعبه و سعی صفا حج بیت الله و، حج عمره و، حج النّسا مشعر و عرفات و رمیِ جمره در دشت منا هم نماز اندر مقام ارجمند انبیا ویژه اندر مسجد ختم النبیین مصطفی(ص) ور به عمدا کرده‌ای تقصیر بخشندت خلاف چونکه خون گوسپندی جرم‌ها سازد معاف آه!... کز قربانی آن گوسپندان یاد شد یاد از آن قربانیان مضطر و ناشاد شد گرچه قربانی و ذبحش از طریق داد شد گاهی از اوقات هم قربانی از بیداد شد چون مقصر کرد قربانی ز جرم آزاد شد عید قربان هم از این قربانیان بنیاد شد ما مقصر ، گوسپند بی‌گنه قربان کنند گوسپندان را فدای نخوت انسان کنند هیچ می‌دانی قوی پنجه‌ست دست انتقام کز مکافات عمل، سازد بشر را تلخ کام گوسپندی گر شود قربان ز تقصیر عوام بس جوانان می‌شود قربانی اندر مصر و شام هند و صهیونیسم سازد مسلمین را قتل‌ عام همچو قربانی استعمار خلق ویتنام کِِشتکار هرکسی از نوع خود آرد به بار شاخه‌ی گل می‌دهد گل، حاصل خار است خار کاش می‌شد این سفر عبرت به افراد بشر این سفر درسی بوَد از بهر ارشاد بشر تا تنبّهْ یابد از این صحنه اولاد بشر بشنوند از راه دل یک لحظه فریاد بشر دادخواهی کرده گیرند از بشر داد بشر شادمان سازند قلب و جان ناشاد بشر کاین سفر انگیزه‌اش غیر از وداد و داد نیست چون بنای داد، جز بر پایه‌ی امداد نیست گو پس از حج بهر ابنای بشر کردی دعا بهر دفع فرقه‌ی بیدادگر کردی دعا بهر ختم جنگ پرخوف و خطر کردی دعا بر رفاه حال زار کارگر کردی دعا بر نجات مسلمین در به در کردی دعا تا شود ظاهر ، امام منتظر کردی دعا حاجیا از بعد حج این‌سان دعا بایست کرد این دعاها گر نکردی حج نکردی؛ بازگرد کاش می‌کردی دعا خورشید دین رخشان شود نور توحید و ولایت، بر جهان تابان شود قائم آل عبا در عرصه‌ی جولان شود کافر دجّال‌‌خو در خاک غم پنهان شود ساحت دین محمد(ص) مأمن ایمان شود بر همه گیتی فروزان مشعل یزدان شود تا به امر مهدی موعود ، عزم حج کنیم گوهر وحدت ز بحر عشق مستخرج کنیم حاجیا آن حج مخوان اکبر که حج اصغر است کن طواف کعبه‌ی دل‌ها که حج اکبر است کعبه سنگ تیره و، دل از گهر والاتر است آن ز ابراهیم برجا این ز حق مستظهر است دل، سرای ایزد و ایزد ز دل مستحضر است پس دلی گر بشکند گویا شکست داور است حاجیا باطل نسازی حج خود را زینهار نشکنی با یک شکستِ دل، دل پروردگار خوب دیدی خانه را آن خانه‌ی ربّ جلی‌ست کز در و دیوار آن نور حقیقت منجلی‌ست خوب فهمیدی چرا زانوار وحدت ممتلی‌ست وز چه کس آن صوت روح افزای لبیک و بلی‌ست زآنکه آن جا زادگاه خانه‌زاد حق ، علی‌ست آن فروغ و آن نوا از شیر حق، شاه ولی‌ست با تولای علی ، اَعمال ما گردد قبول ورنه با هفتاد حج، مارا ست در دوزخ نزول حج بوَد آیین عشق و رأفت و مهر و وفا حج بوَد آداب رفق و شفقت و لطف و صفا حج بوَد مرآت فضل و رحمت و فیض خدا حج بوَد آیات عدل و وحدت و راز بقا حج بوَد مجموعه‌ای از دین ختم الانبیا حج بوَد مستوره‌ای از صحنه‌ی یوم الجزا حاصل و محصولِ حج تعریف و عرفان علی‌ست چون کمال دین حق، مدیون ایمان علی‌ست ادامه: 👇
ادامه: شیعه‌ی مولا، همانا پیروِ مولا بوَد در طریق مذهب و دین رهروی پویا بوَد امر دین را آمر و مأمور در اجرا بوَد نهی دین را ناهی و منهی ولو تنها بوَد مستمندان را پناه از همت والا بوَد بینوایان را نوا از پیر تا برنا بوَد پس بگو با شیعیان این است فرمان علی حج بوَد یک قطره از دریای ایمان علی هر که را مِهر علی و آل، مُهر دل بوَد در دو عالم عشق مولایش علی در دل بوَد بذر عشقش هرکه کِشت احسان وی حاصل بوَد از علی جوید مدد هرکس ورا مشکل بوَد سکه‌ی شاهیش بخشد هر کس‌اش سائل بوَد جرم صاحبخانه نبوَد گر گدا کاهل بوَد پس ز پیر معرفت ـ مولا ره عقبا طلب تا چو (شمس قم) نگردی گمره و دنیاطلب شادروان سید علیرضا شمس قمی https://eitaa.com/shamseqomi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فاجعه‌ی آتش‌سوزی در صحرای منا در سال 1354
به‌مناسبت آتش‌سوزی مهیب چادرهای حجاج در روز پنجشنبه مورخ 1354/09/20 در صحرای منای عربستان که منجر به مرگ حدود 300 نفر شد که ده‌ها تن از آن تعداد، حجاج ایرانی بودند که در سرزمین وحی جان به جان آفرین تسلم کردند. اگرچه در اخبار، تعداد کشته‌شدگان و مفقودین به شدت سانسور شد.. در منا خیمه‌ای از پرتو یک اخگر سوخت خیمه‌ها ز آتش آن اخگر آتشگر سوخت بس سراپرده و چادر که در آن دشت مخوف همچنان کوره‌ی حدادی از آن اخگر سوخت گر بسی سوخت اثاثیه‌ی حجاج چه غم که بسی مَرد و زن و طفل، در آن آذر سوخت آوخا ، کز اثر شعله و ، موج آتش... همسری نیز به پیش نظر شوهر سوخت یا که بس مَرد سیه‌بخت در آن کوره‌ی مرگ پیش چشم اَب و اُمّ و پسر و همسر سوخت شیعه و سنّی، از مَرد و زن و پیر و جوان عالم و جاهل و اِسپید و سیه یکسر سوخت خوب و بد سوخت در آن دشت، بدون تبعیض آری آتش نکند رحم، که خشک و تر سوخت هر کسی بهر نجات تن و جان می‌کوشید زآن سبب بود که هر مضطرب و مضطر سوخت برق بیداد فلک، از شجر دین، ناگاه ـ در بیابان منا ، شاخه و برگ و بر سوخت همه گفتند پی دفع خطر ، وااسفا چونکه مسطوره‌ای از منظره‌ی محشر سوخت آتش روز جزا پس چه کند با تن ما شرر دشت منا ، گر به چنین کیفر سوخت با گنهکار، چه‌سان داوری آرد آتش؟ حاجیان را چو کنار حرم داور سوخت انتقام فلک و کیفر اعمال، سزاست به مکافات عمل گر همه بحر و بر سوخت صاحب سیم و زر ار سوخت قلوب فقرا زآه گرم فقرا صاحب سیم و زر سوخت ما و من کرد به پا آتش دوزخ به منا زآن همه ما و من آن‌سان پدر و مادر سوخت کاش این حادثه بر شیعه شود عبرت از آنک شیعیان را دل از این صاعقه افزون‌تر سوخت مکه یادآوری از کرب و بلا کرد و یزید که خیام شه دین، زاده‌ی پیغمبر سوخت آه از آن دم که ز بیداد یزید ملعون جان احمد، دل زهرا، جگر حیدر سوخت نه فقط خلق زمین سوخت ز بیداد یزید که مَه و مِهر و سپهر و فلک و اختر سوخت (شمس قم) ضایعه‌ی مکّه چنان کرب و بلا نه عجب دار ، اگر بارگه داور سوخت. شادروان سید علیرضا شمس قمی آذرماه 1354 https://eitaa.com/shamseqomi
شهادت علیه السلام میان خاک با غبار شهر اصطکاک بود به قلب تنگ غاروکوچه وجه اشتراک بود نشست تا تنفس از هوای مسجدی کند ولی نگاه مسجد محله شرمناک بود نماز قدرتی دوباره داد و جان گرفت و بعد نگاه کرد پشت سر نگاه غرق خاک بود دراز کرد دست تا به دست مردها دهد که دید مسجد از وجودهرچه مرد پاک بود نماز او پر از پیاله ی شراب ناب تاک ولی نماز مردها شبیه چوب تاک بود به جای عم خود علی ولی غریب تر کمی به جای فرق سر دلش ز درد چاک چاک بود به گوش باد گفت که نیا به کوفه یا حسین و تا حسین باد غرق آه سوزناک بود زینت کریمی نیا http://eitaa.com/sheydayezeynab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از شمس (ساقی)
ذاکر با اخلاص اهل‌بیت علیهم‌السلام شادروان حاج سید محمـــد جـــلالی ‌ ‌وفات: سحرگاه عید قربان 1402
هدایت شده از شمس (ساقی)
(یک سالِ پر حسرت و اندوه گذشت‌) ‌ ‌گرچه یک سال گذشت از غــم هجران جلالی شعــله ور هسـت دل از مـاتــم هجران جلالی ‌ ‌خاک هر چند که سرد است و بَرد مهر عزیزان در دلــم هسـت هنـــوزم غــــم هجران جلالی ‌ سید محمدرضا شمس (ساقی) @shamssaghi
هدایت شده از شمس (ساقی)
(عید قربان مبارک باد.) به قربانگاه اسماعیل ، قـربـان کن دل خود را که تا شاید در آنجا حل نمایی مشکل خود را در آن وادی اگر قربـان نمایی نفس شیطــانی شود حجّــت قبــولِ بــارگــاهِ حـیّ سبحــانی سید محمدرضا شمس (ساقی) http://eitaa.com/shamssaghi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از شمس (ساقی)
(عید قربان عید چیرگی بر نفس مبارک باد.) حاجيـا گر نفس دون را ذبـح و قربانی کنی سـیـنه را خــالـی گر از امیــال نفسانی کنی گر خلیــل آسا گــذر کردی ز اسماعيـل نفس بعـد از آن درک حضـور فیــض ربـــانی کنی. سید محمدرضا شمس (ساقی) http://eitaa.com/shamssaghi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از شمس (ساقی)
(عید قربان مبارک باد.) به قربانگاه اسماعیل ، قـربـان کن دل خود را که تا شاید در آنجا حل نمایی مشکل خود را در آن وادی اگر قربـان نمایی نفس شیطــانی شود حجّــت قبــولِ بــارگــاهِ حـیّ سبحــانی سید محمدرضا شمس (ساقی) @shamssaghi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از شمس (ساقی)
(جام شیطان) مَردِ حق، کی؟ شیشه‌ی قلب ضعیفان بشکند مَرد ، آن باشد که قلبِ زورمندان بشکند مصرع نغزی ز "بیدل" یاد دارم این ‌که گفت : "سنگ اگر مَرد است جای شیشه سندان بشکند" گرگ وقتی می‌دراند گوسپندان را، سپس زیر بار غصه، پشتِ مَرد چوپان بشکند کوهکن را گر شکست آمد به سر از سوز عشق آهِ شیرین هم در آخر، طاق بستان بشکند پشت عالم می‌شود خم زیر بار غصه‌ها هجر یوسف نیز پشت پیر کنعان بشکند دانش و فرهنگ باشد رهنمای آدمی کشتی بی ناخدا را موج طوفان بشکند زور بازوی جهالت می‌کند خلقی اسیر فکر دانا عاقبت دیوار زندان بشکند اعتبار آدمی بر وعده و پیمان اوست نیست انسان آنکه راحت عهد و پیمان بشکند در عمل باید که مَردی کرد نه وقت سخن وَرنه مشت خلق، دندانِ سخنران بشکند سَروْ از بی‌حاصلی گردن‌فرازی می‌کند از گرانباری اگر چه تاک، آسان بشکند حرمت نان و نمک را هر که داند کی توان ناسپاسی کرده و روزی نمکدان بشکند ؟ شکر نعمت را بجای آور که افزون می‌کند نعمتت را ؛ ورنه این نعمت ز کفران بشکند قطره قطره می‌توانی شست زنگ سینه را کوه ‌ها را قطره‌ های ریز باران بشکند گوهر دل را بهایی هست نزد کردگار کِاعتبار و قیمت دریای مرجان بشکند طرّه‌ی گیسو اگرچه خودنمایی می‌کند قدر زلف طرّه را، موی پریشان بشکند رهروِ شیطان مشو دل بر ستمکاران مبند کز تزلزل، بر سرت ارکان ایمان بشکند آن درختی که ندارد ریشه در زیر زمین گرچه باشد استوار از باد و بوران بشکند گر بیفتد پرده از رخسار انسان‌ها دمی زهد و تقوای ریاکاران، فراوان بشکند تیغ کین افتد اگر در دست نامردان دهر در دل محراب، فرق شاه مردان بشکند قافیه گر شایگان آورده‌ام در این غزل شایگان نبوَد مرا گر قدر دیوان بشکند جام ایمان را شکستن (ساقیا) از ابلهی‌‌‌است هست عاقل آن کسی‌که جام شیطان بشکند. سید محمدرضا شمس (ساقی) http://eitaa.com/shamssaghi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از شمس (ساقی)
(میلاد امام هادی (ع) مبارک باد) (گُل ِ ماه) به گلستان ولایت ، گل ِ ماه آمده است روشنی بخش شبستان سیاه آمده است آسمان غرق تماشاست چو افواج مَلک دهمین اختر دین ، هادی راه آمده است سید محمدرضا شمس (ساقی) 1392 http://eitaa.com/shamssaghi
هدایت شده از شمس (ساقی)
(میلاد امام هادی (ع) مبارک باد) دهمین اختر تابان ولا ، جلوه نما شد آسمان گشت درخشان و زمین غرق صفا شد گشت روشن همه آفاق ، از آن مِهر جهانتاب ماه شد مشتری و محو درآن نور و ضیا شد حضرت هادی امام دهمین، یافت ولادت گلی از باغ ولا ، هدیه به بستان رضا شد باغ و بستان و چمن گشت مصفا و دل‌آرا بلبل غمزده از شادی و عشرت به نوا شد عرشیان هلهله سر داده ز فرخنده قدومش فرشیان را شعفی خاسته تا عرش عُلا شد عقل، حیران شده از قدر و مقامات وی اما دانم آنقدر که او مَفخر هر شاه و گدا شد بود آگاه ز سرچشمه ی اسرار الهی... که هدایت‌گر مخلوق، به دریای بقا شد جام جمشید بوَد قطره‌ای از جام نگاهش آری از لطف خدا ، آینه ی غیب نما شد کودکی بود که بعد از نهمین ماه ولایت از خداوند، امامت به وی از عرش عطا شد راه پر پیچ جهان را که کند مات ، بشر را نیک پیمود و ز حکمت، همه را راهنما شد با کرامات و عطوفت که بوَد مقصد خلقت سینه‌ها را ز غم و بغض نهان عقده‌گشا شد متوکّل ، شد اگر دشمن بِالفطره‌اش امّا فارغ از دشمنی وی، متوکّل به خدا شد دست‌گیر فقَرا بود و مددکار یتیمان گرچه محدود از آن کافر بی‌شرم و حیا شد (ساقی) عشق بوَد حضرت هادی که ز جامش هرکه نوشید ، ز مستی و طرب نغمه سرا شد. سید محمدرضا شمس (ساقی) 1392 http://eitaa.com/shamssaghi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
"اَلسّلامُ علیكَ یا اَمیرالمؤمنین" ا࿐❈❁࿐✿࿐❈❁࿐ا علـى ای فــدایـی عشـق حــق! سر و جـان فــدای تو یـا علـی! کـــه بقـــای عـــالمـیـــان بُـــوَد همـه از بـقـــــای تــو یـا علــى! دو جهــان و خِلقـت مــاخَلَـــق بـــوَد از ولای تــــو یــا علـــی! نه عجـب اگـر که بـه مــدح تو زده دم خـــدای تـو یــا علــی! کـه مــدیـــح ذات خـــدا بــوَد بخــــدا ســزای تــو یــا علــی! بشر از مدیـح تو عـاجـز است اگــرش خــدا ، نــدهــد مـَــدد خـِـرد از ثنــای تو قـاصر است اگــرش کمــک ، نکنـــد صمـَــد سخـــن از بیـــان ِ مقــــام تــو شده غـــرق حیـــرتِ لا تُعـَـــد که به شـأن ذات تو گفته حـق حـَسَــنـات و مِـدحـت لایـُـــرَد بخــــدا روا بـــــوَد ار خـــــدا بـکـنـــد ثنــــای تــو یـا علــى! ز مـدیــح ذات و صفـــات تــو شده عقــل خلـق زمـانـه مـات کـه بیــان وصف صفـــات تــو نبـــوَد قـــریـــن ِ مقــــام ذات ز علـــوّ ِ فضــل و کمــــال تــو متـحیــــر آمــــده کــائـنـــــات چو ثنـــای قــدر و جــلال تــو دو جهـان ز فتـنه دهد نجــات بجــز آن کسی‌ که نسـوده سر بــه در ِ ســرای تـــو یـا علــی! تــویــی آن ولــی جهـــان‌‌گشـا که جهــان بـوَد به تو پــایــدار تـویـی آن یگانه‌ ی حــق ســتا کـه حقــایـق از تو شد آشکــار تــویـی آن وحیــد مـوحــدیـن تــویـی آن موحــد حق شعــار تــویـی آن امیـــر سریــر دیـن تـویی آن مُسبّب هشت و چـار کــه فـــــراز دوش نبــی بـــوَد اثـــــر دو پــــای تـو یــا علــی! تــویـی آنکه زهـــد و دیـانتـت شـده رهنمــــای مـــوحــــدیـن تـویـی آنکه منطق و حکمتـت شده مَشی و سرخط اهل دین تـویـی آنکــه نهــــج بــلاغتـت شــده نهــــج طــاعـت متّقیـن تـویـی آنکــه پنــــد حقیـقتـت شـده درس مکتـب نــاصحیـن تــویـی آنکـــه لایـــق تـو بــوَد سخــن خــــدای تــو یـا علــی! چو بخواست خـالـق لـم یــزل نظری به خــود کنــد از کمــال بـه عیــان چو آینــــه بـایـدش علی‌اش شد آینـــه‌ ی خصــال به علـى نظـر کن و حــق ببـین ز کمـــال و مــرتبـت و جـــلال کــه علــی‌ست آینـــه ‌ی خـــدا به خـــدای خـالـق ذوالجـــلال بخــدا که صـورت حـق عیــان بـــوَد از لقــــای تــو یـا علــی! على ای خلاصه ‌ی کاف و نون کــه فلـک بــوَد بـه اطــاعـتـت علــى ای عصــاره‌ ی مـایکــون کــه ملـک متـــابـــع طــاعـتـت علــى ای حقـیــقـت بنـــدگــی کـه جهـــان رهیــن عبـــادتــت علــى ای نتـیجـــه‌ ی مـاخَلــق کــه بشــر ، طفیـــلی حکمتـت علــى ای کــه خـِلقــت مـاسَـوا نـبــــوَد ســوای تـــو یـا علــی! به خــدا قسـم کـه به غیـر تـو نکـنــــم بــه نقطــــه‌ای اتکــــا کـه منـــم به لطـف تــو متّکـی تـــو ز رأفـتـــم شــده متـّکــــا نــــزنـــم دم از دگــــری مگـــر کـه به مـِدحـت ِ تـو کنــد ثنـــا نکنـــم نظـــر بـه کسـی مگـــر که تــو اش نظــر کنی از وفــا به خــدا قسم کـه همیـشه دم زنــــم از ولای تـــو یــا علــی! منـــم آن کهـیــنه غــــلام تـــو کـــه بــه آرزوی تــو زنــــده‌ام بـــه در ِ ســـرای تـــو خســروا ز خلـوص، چــاکــر و بنـــده‌ام بــه ره ِ وصــــال تــو تــا ابـــد ز ازل ـ شهــــا ، گـــروَنــــده‌ام کــلـمــــات کـــاملـــه ‌ی تــو را به سمـــاع جـــان شـنونــده‌ام کـه کـــلام کــامـل حـــق بــوَد سخـــن رســای تــو یــا علــی! به امیــد لطــف تـــو زنـــده‌ام که رسم به وصــل جمــال تــو به هــوای عشق تو سرخـوشم بــه امـیـــد درک کـمـــــال تــو نـه من از قصــور کمــال خـود شده محـو عــزّ و جـــلال تــو کـه خــلایــق دو جهـــان شده همه مـات خُلق و خصــال تــو همگان به طـاعـت و بنـــدگـی شـده در قفـــای تـو یـا علــی! چه خوش‌است اگر ز ره کــرم قــدمـی بــه دیــده‌ ی ما نهـی تـــو شـهـنـشــهـی و روا بـــوَد کـه قــدم به کــوی گـــدا نهـی نظـــرِ عطـــوفــت و رحمـتـت بــه جهــــانیـــان ز وفـــا نهـی ز بــــلاد شـیعــــه و مسـلمیـن همه جـور و کیــنه جــدا نهـی کـه کسی بـه دفــع معــانـدیـن نـرسد بـه پــای تــو یــا علــی! ملکــا به (شمس قمی) کنــون نظـــری ز مهــــر و وفـــا نمـــا چـو تــو شــاه مُلـک کــرامتـی نظـــری بــه ســوی گـــدا نمــا ز خــــزانــه ‌ی حسـنات خــود درمـی بــه بنــــده عطـــا نمــا ز عطــــای عـــالیـــه‌ات شهـــا دل مــا ، غـــریــق صفـــا نمـــا کـه دوچشـم ما شده منـــتظر بـه ره عطــــای تــو یــا علــی! شادروان سید عليرضا شمس قمی https://eitaa.com/shamseqomi