هدایت شده از شمس (ساقی)
(دروغ)
دروغ، منشأ و سرچشمهی فَساد بوَد
که خوی و عادتِ افرادِ بَدنهاد بوَد
دروغ، علّت پَستی و خوی حیوانیاست
نفاق، حاصل این خلق و خوی حاد بوَد
دروغگوی ، اگرچه برادرت باشد
ولی برادریاش بدتر از شغاد بوَد
کسی که بهرهور است از دروغ، بیتردید
دروغگویی او ، رو به ازدیاد بوَد
دروغ، عقدهگشای دل حقیران است
شبی بوَد که به دنبال بامداد بوَد
دروغگوی چو بر نفع خویش میکوشد
گمان کند که سوارِ خرِ مُراد بوَد
ولی دریغ نداند که راه هموارش
چو نیست راهِ سعادت، در انسداد بوَد
اگرچه هست تنور دروغگویان داغ
دروغگوی، ولیکن در انجماد بوَد
دروغگویی امری قبیح و شیطانیاست
که موجبات پلیدی و ارتداد بوَد
کسی که در همه حالت دروغ میگوید
چگونه قابل تأیید و اعتماد بوَد ؟
به دشمنی خدا بسته همت خود را
اگر به ظاهر امر ، اهل اعتقاد بوَد
دروغ موجب خواری و ذلّت بشر است
تفاوتی نکند ، گر کم و زیاد بوَد
دروغِ مصلحتآمیز هم بدون گمان
حرامنطفهی در حال انعقاد بوَد
خوشا کسی که نگوید دروغ در همه حال
اگرچه موجب تحقیر و انتقاد بوَد
ولی به نزد خداوند و اولیا و رسول (ص)
عزیز هست و رها از غم مَعاد بوَد
بهصدق کوش و حذر از دروغ کن (ساقی)!
که در طریق خدا ، بهترین جِهاد بوَد.
سید محمدرضا شمس (ساقی)
@shamssaghi
هدایت شده از خادمة الزهرا (س)_ع
شعرخوانی آقای یزدی اصل.mp3
2.56M
شعرخوانی آقای رضایزدی اصل
در آیین افتتاحیه دور جدید مجمع نغمه سرایان آل محمدص استان قم پس از پنجاه سال خدمت به حوزه ستایشگری اهلبیت عصمت وطهارت علیهم السلام
یکشنبه شب ۱۴۰۳۰۸/۱۳
به میزبانی هیئت فاطمه الزهرا
در حسینیه فاطمه الزهرا س قم
گلواژههاے اهلبیت (؏)
شعرخوانی آقای رضایزدی اصل در آیین افتتاحیه دور جدید مجمع نغمه سرایان آل محمدص استان قم پس از پنجاه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
─┅══༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅══┅─
#حضرت_زهرا_س
#گلواژه_های_اهل_بیت_ع
آتش ظلم
فاطمه در آتش ظلمی نمایان سوخته
مرتضی از دیدن این داغ سوزان سوخته
آمدند آتش زدند اهل جهنم بر بهشت
قدسیان را با خبر سازید رضوان سوخته
کوچههای شهر از عطر گلاب آکنده است
اشک میریزند گلها چون گلستان سوخته
ناله جانسوز زهرا شهر را آتش زده
آنچنان سوزانده حتی بیت الاحزان سوخته
این طرف دست امیر مومنان را بستهاند
آن طرف در شعلههای فتنه ایمان سوخته
سوره کوثر میان شعلهها افتاده است
ای مسلمانان به پا خیزید قرآن سوخته
لااقل از منظر انسانیت کاری کنید
پیش چشمان شما مردم یک انسان سوخته
آتش از یک سمت و داغ محسن از سوی دگر
با چنین وضعیتی زهرا دو چندان سوخته
ظلم در حق پیمبر بیش از این ممکن نبود
پاره جان نبی تا حد امکان سوخته
فاطمه در کربلا هم سوخت آنجایی که دید
در میان خیمه ها طفلی هراسان سوخته
گرگها سالار زینب را به نحوی کشتهاند
قلب حیوانات وحشی بیابان سوخته
زیر نور آفتاب داغ دشت کربلا
پیکر صدپاره شاه شهیدان سوخته
ظاهراً شام غریبان آب نوشیده رباب
پس عروس فاطمه شام غریبان سوخته
شعر: آرش براری
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد.
|↲گلواژههاے اهلبیت (ع) نشر اشعار بروز
─══༅༅༅࿇༅༅ ❃༅࿇༅❃ ༅༅࿇༅༅༅══─
#یا_مولا_ادرکنی
خوشحالم از اینکه، مرا هم دوست داری
هرگز نمیگویم، مرا کم دوست داری
خیلی زیاد از تو عنایت دیده نوکر
از بس مرا، ای باوفایم دوست داری
من تازه فهمیدم، چقدر از یار دورم
اما مرا، باز ای امامم دوست داری
گاهی ز تو دورم ولی، گهگاه نزدیک
والله در وصل و فراقم دوست داری
من از علی دم میزنم، تا زنده هستم
از بسکه خاطرخواهِ اویم دوست داری
خاکِ من از شاه نجف باشد معطر
حتی مرا، وقتِ گناهم دوست داری
شاید مرا روزِ مبادا کاری داری
با تو قراری را که دارم دوست داری
آیا مرا از یاورانت میشماری؟
آیا مرا خطّ مقدم دوست داری؟
جدّ غریبت با غلامان همنشین بود
آری غلامت را مسلَّم دوست داری
روی سیاهم را مبین، قلبم سفید است
نورِ حسینی را به قلبم دوست داری
آقا دعا کن تا بمانم پای کارَت
تو ماندَنَم را زیرِ پرچم دوست داری
خواهم برایت، قطعه قطعه گردم آقا
روزیکه میبینی شهیدم دوست داری
حرفِ از شهادت میکُشد ما را، شنیدم
وقتی ز مادر روضه خوانم دوست داری
مادر ترا، بینِ در و دیوار خوانده
فریادِ ما را، بهرِ این غم دوست داری
گریان تمامِ عمر، از این ماجرایی
چشمانِ گریانِ مراهم دوست داری
#یا_مولا_ادرکنی
#گلواژه_های_اهل_بیت_ع
شعر:حاج محمود ژولیده
https://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
#یا_مولا_ادرکنی
بیا ای زادهی طاها، ضیاء دیدهی مولا
رسان مرهم بر این دلها، بجانِ مادرت زهرا
مدد ای یوسف زهرا
مدد ای یوسف زهرا
صفای جانِ پیغمبر، شفابخشِ غمِ مادر
بحق غنچهی پرپر، بیا ای چارهی غمها
مدد ای یوسف زهرا
مدد ای یوسف زهرا
همه سر در گریبانیم، که غمخوار غریبانیم
ز درد و غم پریشانیم، تویی درمانِ دردِ ما
مدد ای یوسف زهرا
مدد ای یوسف زهرا
بیا ای ماهِ محرومان، برس بر دادِ مظلومان
قسم بر آهِ معصومان، ببین اوضاعِ این دنیا
مدد ای یوسف زهرا
مدد ای یوسف زهرا
نه لبخندی به لب مانده، نه ما را روز و شب مانده
فقط دستِ طلب مانده، اجابت کن دعاها را
مدد ای یوسف زهرا
مدد ای یوسف زهرا
هزاران کشته میبینیم، بخون آغشته میبینیم
ز کشته پشته میبینیم، امان از فتنهی اعدا
مدد ای یوسف زهرا
مدد ای یوسف زهرا
تو میبینی غریبان را، غم و درد یتیمان را
شهیدان را اسیران را، غریب و بیکس و تنها
مدد ای یوسف زهرا
مدد ای یوسف زهرا
تو با غم آشنا هستی، پر از درد و بلا هستی
تو بهرِ کربلا هستی ولیِ دم، بیا آقا
مدد ای یوسف زهرا
مدد ای یوسف زهرا
تو دانی غصه یعنی چه، به خانه شعله یعنی چه
به خیمه حمله یعنی چه، میانِ از آتشِ دلها
مدد ای یوسف زهرا
مدد ای یوسف زهرا
امان از ضربهی سیلی، فغان از چهرهی نیلی
نه تقدیری نه تجلیلی، از این حقِ ذَوِی القربا
مدد ای یوسف زهرا
مدد ای یوسف زهرا
تو از زخمِ جبین دانی، غمِ سقطِ جنین دانی
امیرالمؤمنین دانی، چرا شد یکّه و تنها
مدد ای یوسف زهرا
مدد ای یوسف زهرا
چو مادر گیر کرد آنجا، و فضه دیر کرد آنجا
علی را پیر کرد آنجا، عزای غنچهی زهرا
مدد ای یوسف زهرا
مدد ای یوسف زهرا
نه زهرا در امان مانده، نه زینب در امان مانده
همه در شعلهها حیران، حرم تا قتلگه یکجا
مدد ای یوسف زهرا
مدد ای یوسف زهرا
تو دانی ظلمِ عدوان را، تَهِ گودال عطشان را
هجوم سمّ اسبان را، تنِ او پخش در صحرا
مدد ای یوسف زهرا
مدد ای یوسف زهرا
به نیزه حنجری پاره، به صحرا زینب آواره
ز کف داده رهِ چاره، بیا ای چارهسازِ ما
مدد ای یوسف زهرا
مدد ای یوسف زهرا
#یا_مولا_ادرکنی
#گلواژه_های_اهل_بیت_ع
شعر:حاج محمود ژولیده
https://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
#یا_مولا_ادرکنی
پر ز دردی بی نهایت، صفحهی رخسار توست
غرقِ اشکی سرخ، رنگِ گریهی خونبار توست
اشکِ تو حاکی، ز داغِ چادری خاکی است، نه؟
چادری که شاهدِ دستِ امانتدار توست
دستمالی زرد، آیا نزدتان محفوظ نیست؟
قسمتی آیا از آن، پیچیده در دستار توست؟
گوئیا دستی شکسته، پیشِ رویت هر شب است
شاهدِ دستِ دعایی، دیدهی بیدار توست
مخفی از آن چشمِ ناظر، دودِ بیت وحی نیست
تیزیِ مسمار، هردم مایهی آزار توست
بستری پهن است، اما بینِ آن بیمار نیست
بعد از این، در خاک پنهان مادرِ بیمار توست
از زمین و آسمان، فریاد یازهرا رسد
یکهزار و چارصد سال است، شیعه یار توست
هر کجا را بنگری بزمِ عزای فاطمه ست
روی هم رفته، دلِ یک امتی غمخوار توست
مادرت از پشت در گوید: بیا صاحب عزا
یوسفم برگرد، عالم تشنهی دیدار توست
روز تنهایی گذشت، اینک جهانی شد بسیج
روز، روزِ انتقام از دشمنِ قدّار توست
از نجف تا کربلا، از کربلا تا قدس را
خود ببین، غرقِ سپاهِ حیدرِ کرار توست
تا بگویی یاعلی، ما همرکابت میشویم
یالثارات الحسینِ ما هم از تکرار توست
#یا_مولا_ادرکنی
شعر:حاج محمود ژولیده
https://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
#یا_مولا_ادرکنی
یا صاحب الزمان، چقدَر گریه میکنی
شب زنده دار، تا به سحر گریه میکنی
حق داری ای عزیز دلِ آل فاطمه
بر پهلوی شکسته اگر گریه میکنی
بر بازویی که دادِ علی را بلند کرد
زیرِ غلاف و ضربهی در گریه میکنی
وقتی نشد عمو حسنَت، بینِ کوچهها
دستش رسد به دفعِ خطر گریه میکنی
بر آن مصیبتی که چهل سال مجتبی
گرئید بیصدا به سحر گریه میکنی
بر غنچهای که سقط شد از کفوِ مرتضی
حتی ندید روی پسر گریه میکنی
بر قطرهای که از نوکِ مسمار میچکد
بر زخمِ سینه، خونِ جگر گریه میکنی
پرسی ز دربِ خانه و دیوارِ کوچه نیز
این در چه سخت دیده اثر گریه میکنی
از دردهای مادرِ مظلومه روز و شب
وز دستمالِ بسته به سر گریه میکنی
بر خطبهای که هیچکس آنرا نکرد درک
جز از خواص، چند نفر گریه میکنی
گاهی به کعبه، گاه نجف، گاه کربلا
بر مادرِ خمیده کمر گریه میکنی
عمری برای خانه نشینیِ جدّ خویش
بر حیدرِ بدونِ سپر گریه میکنی
تقدیر بود غسلِ شبانه برای او
تا صبح زین قضا و قدَر گریه میکنی
هر روز و شب، به یاسِ کبودِ مدینه ات
تا علقمه به اشکِ قمر گریه میکنی
#یا_مولا_ادرکنی
شعر:حاج محمود ژولیده
https://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
#یا_رب_ادرکنی
من گنهکارم، امید است عفو بارانم کنی
آتش آوردم که مهمان گلستانم کنی
با خطایم آمدم، اما به درگاه کریم
با بدیها آمدم، کز جمعِ خوبانم کنی
وای اگر یکبار از چشمت بیفتم، ای دریغ
گر ز خود تردم کنی، بدبخت و حیرانم کنی
گر ببخشی نعمت است و گر نبخشی نقمت است
از تو میآید، ولی خوبست احسانم کنی
من علی مولائی ام، حُبَّش نجاتم میدهد
جای کیفر بهتر است، لطفِ فراوانم کنی
گر دهی رخصت به ایوانِ نجف رو آورَم
تا که از طومار زوارِ علی جانم کنی
نام زهرا میبرم آنقدر، تا راضی شوی
مادری هستم، خوشا مِنّا چو سلمانم کنی
مادرم انسیهی حوراء و من وابستهاَش
روضه میخوانم که بر مظلومه گریانم کنی
رنگِ برگِ یاس، از طُرفه نسیمی خون شود
روضه خوانِ سیلیام، خواهم چو طوفانم کنی
انتقامی سخت گیرم صبحِ روزِ انتقام
گر مرا یار علی، همچون شهیدانم کنی
در شب جمعه ترا خواندم، شبِ ذکرِ حسین
تا به زیر قبّهی ارباب مهمانم کنی
میرسد صوتِ حزینِ یابُنَیَّ در حرم
میشوم گوشه نشینِ یابُنَیَّ در حرم
#یا_رب_ادرکنی
شعر:حاج محمود ژولیده
https://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها_از_زبان_فضه_ی_خادمه_علیها_سلام
از زیرِ در، وقتی که زهرا را در آوردم
گشتم به سختی، غنچهای را پرپر آوردم
اصلاً نمیدانستم آن لحظه، چه باید کرد
ناگاه، پیشِ چشمِ زینب سر در آوردم
او خیره خیره دید، وحشت کردنِ من را
من بارِ زهرا را، به نزدِ حیدر آوردم
او غنچه را دید و نظر بر باغچه انداخت
قبری پِیِ دفنِ جَنینِ مادر آوردم
از سینهی سوراخ، چادر غرقِ در خون بود
رفتم برایش چادر و هم معجر آوردم
وضعِ بدی دیدم، علی فرمود: ای سلمان!
رویش عبا اَنداز، عبایش را درآوردم
با بردنِ مولا، دوباره او ز جا برخاست
خود را پیِ زهرا بحالِ مضطر آوردم
با دیدنِ دستانِ بینِ ریسمان مُردم
بیدست و پا، دستی کمک بر کوثر آوردم
مَردی یهودی، صحنه را دید و مسلمان شد
گفتا: به ذهنم، یادِ فتحِ خیبر آوردم
زهرا کمربندِ علی را میکشید، اما
ناباورانه، قتلِ او را باور آوردم
زیرِ غلافِ تیغِ قنفذ، دست و پا میزد
دستم بزیرِ بازوانِ اَطهر آوردم
خون بود کز، پهلو و دست و سینهاَش میریخت
چادر نمازِ خویش را، چون بستر آوردم
یکسو، حسین و مجتبی را در بغل گیرم
یکسو، فغان از گریههای دختر آوردم
روزی رسید، این ماجرا در کربلا دیدم
هرچه دعا کردم، اجابت کمتر آوردم
میخواستم بهر اسیران، آب و نان آرَم
اما ز صبرِ بانویم، چشمِ تر آوردم
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها_از_زبان_فضه_ی_خادمه_علیها_سلام
شعر:حاج محمود ژولیده
https://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
#السلام_علیک_یا_فاطمة_الزهراء
توصیفی نارسا از نماز سیدة النساء
میرسد فيضِ جهان، هردم ز سوی فاطمه
عالم و آدم، گدای آبروی فاطمه
مِهر و ماه و کهکشانها، دانهی تسبیح او
نُه فَلَک، هفت آسمان، زنده ز هوی فاطمه
هیچ دانی چیست آبِ حوضِ کوثر، ای محب؟
قطرههای نَمنَمِ آبِ وضوی فاطمه
سایبانِ عرشیان، چادر نمازَش میشود
چونکه میبندد گِره، زیرِ گلوی فاطمه
تا به محرابِ عبادت، ذکرِ قد قامت کند
ذاتِ حق لذت بَرَد، از گفتگوی فاطمه
جمله ذراتِ جهان، تسبیح گوی خالقند
خالق اکبر شود، تکبیر گوی فاطمه
نورِ سیمایش همه، وَجهِ جلالِ کبریاست
آرزوی اوست حق، حق آرزوی فاطمه
بِینِ حمد و قل هو اللّهَش، چنان محو است که
نیست مولایش علی، در جستجوی فاطمه
اهلِ فَوقَ الاَزض، تا تَحتَ الثَّری حیرت کنند
از قنوتِ عرشیِ معراج جوی فاطمه
در رکوع و در سجودش، مات مانَد جبرئیل
تا که وحیِ تازهای آرَد، به کوی فاطمه
اولیا تسلیم زهرایند، بی چون و چرا
زانکه تسلیم خداوندیست خوی فاطمه
نیست مخلوقی مگر محتاجِ زهرای بتول
زمرهی پیغمبران، سائل به کوی فاطمه
یاس یعنی فاطمه، احساس یعنی فاطمه
عطرِ جنّاتِ نَعیم از عطرِ و بوی فاطمه
نزدِ ما هرگز نگوئید از مصفّای بهشت
جنتِ فردوس، باشد روبروی فاطمه
گر نمیسوزد میان شعلهها گیسوی او
رشتهی حَبلُ المَتین، هر تارِ موی فاطمه
در میان کوچه، دستی بیهوا بر یاس خورد
جای دستی بیحیا، مانده به روی فاطمه
اشکِ ما از حوض کوثر میچکد بر غربتش
کاسهی چشمانِ ما، باشد سبوی فاطمه
کاش من بیسر شوم، در راه اربابم حسین
تا شوم شرمنده کمتر پیش روی فاطمه
#السلام_علیک_یا_فاطمة_الزهراء
شعر:حاج محمود ژولیده
https://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
#روضه_وداع_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
یگانه یار علی، دمبدم ز تاب مرو
همه قرار علی، تا ابد به خواب مرو
رَوی برای همیشه ز خانهام، چکنم
ستون زندگیام میشود خراب مرو
به هر صدا زدنَم پاسخ تو "جانم" بود
به التماسِ علی هم بده جواب مرو
شکست قلب همه از دعای رفتنِ تو
به اشک زینبِ مظلومه با شتاب مرو
مرا که خانه نشینم پس از رسول خدا
مکن به لفظِ خداحافظی خطاب مرو
چه زود، مهرِ درخشان من، غروب کنی
بمان و باز سهنوبت دگر بتاب مرو
چقدر یکسره از من حلالیت طلبی
مرا به مهر و وفایت مده عذاب مرو
نفَس نفَس زدنَت میکُشد مرا بانو
به سرفههای پر از زخم و التهاب مرو
مجالِ آه، به این دندهی شکسته بده
کمی هم آه بکش، جانِ بوتراب مرو
ز حفرههای پر از خونِ پیکرت مُردم
به زخمهای تنت شد دلم کباب مرو
بجای من تو، به تابوت میزنی لبخند
کجاست آنهمه لبخندِ بیحساب مرو
ز هِق هِقِ حسنَت، جانِ من به لب برسد
دلش برای غمِ تو شده مذاب و مرو
بگو که بعد تو من، با چه حال و احوالی
دهم به دستِ حسینت شبانه آب مرو
اگرچه دفتر عمرت ورق ورق شده زود
حدیث عمرِ کمت، کوهی از کتاب مرو
#روضه_وداع_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
شعر:حاج محمود ژولیده
https://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
#روضه_کوچه_و_یاس_نیلی
زهرا به وقتِ برگشت، در راه خورد سیلی
ذکر علی به لب داشت، ناگاه خورد سیلی
حفظ فدک بهانهست، قصدش کمک بما بود
از بسکه مادری کرد، آنگاه خورد سیلی
در آسمانِ رویَش، ابری سیاه بنشست
در فکر مرتضی بود آن ماه خورد سیلی
نورِ تماموقتِ حیدر، غروب میکرد
بدجور، بانو از یک گمراه خورد سیلی
بدجور ضربه زد آن کافر به روی زهرا
آنی ز دست و دیوار والله خورد سیلی
هر کس که تا به امروز چون فاطمه، علی گفت
در راهِ مرتضی، خواهناخواه خورد سیلی
آنچه بهکوچه رخ داد، آغاز کربلا بود
دختر ز بعدِ مادر، صد آه خورد سیلی
هر بانویی ز خیمه، هر سو فرار میکرد
در زیرِ تازیانه، در راه خورد سیلی
در راهِ شام ای وای، از غربتِ رقیه
کز دستِ زجر، گاه و بیگاه خورد سیلی
روزیکه یار آید، آن روزِ انتقام است
با منتقم تمامِ اسلام در قیام است
#روضه_کوچه_و_یاس_نیلی
شعر:حاج محمود ژولیده
https://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
#زمزمه_فاطمی
#به_سبک_دامن_کشان_رفتی_دلم_زیر_و_رو_شد
از زبان بی بی (سلام الله علیها):
در پشت در یارت اگر غرق خون شد۳
تنها نه یار تو چنین واژگون شد۳
ببین غنچهی باغت رفته از دستم
گرفت از من دشمن ثلثی از هستم
محسنم شده شهید فدای سرت۳
قامتم اگر خمید فدای سرت۳
ای امام بی کسم علی یاعلی۳
ای امام بی کسم علی یاعلی۳
از زبان مولا (علیه السلام):
ای رنگ رخسارت ز سیلی مکدر۳
رویت مکن پنهان ز چشمان حیدر۳
مگیر دستت بر دیوار توان من
مسوزانم بانوی جوان من
من تک و تنها شدم فدای سرت۳
طعمهی اعدا شدم فدای سرت۳
فاطمه یافاطمه تویی کوثرم۳
فاطمه یافاطمه تویی کوثرم۳
#زمزمه_فاطمی
#گلواژه_های_اهل_بیت_ع
شعر:حاج محمود ژولیده
https://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
#روضه_بستر
بیتو ای خورشیدِ من، این نور میریزد بههم
میروی، کاشانهاَم بدجور میریزد بههم
تا به پیش چشم من، پهلو به پهلو میشوی
دندههای پهلویت، ناجور میریزد بههم
دردِ افتاده به جانِ تو، علی را میکُشد
چون کنی حاشا، از این منظور میریزد بههم
گوشهای بنشینم و گریان تماشایت کنم
این دلِ آشفتهام، از دور میریزد بههم
هر که میآید کنارت، درد میگیرد سرش
خانهاَم را، این غمِ مستور میریزد بههم
هر فرشته آمد اینحا، از تَبَت آتش گرفت
حوریه چون سوخت، بالِ حور میریزد بههم
چشم خوردی نازنینم، رفتی از دستِ علی
یاس، حتی از نگاهِ شور میریزد بههم
تو زمین میخوردی و دستانِ حیدر بسته بود
چون نشد یاریِ تو مقدور میریزد بههم
صبر اگر کردم، اطاعت از پیمبر کردهام
گرچه بنیانم از این دستور میریزد
تیرِ آخر را بهمن، وقتِ عیادت زد عدو
حالم از این ضاربِ مسرور میریزد بههم
#روضه_بستر
#گلواژه_های_اهل_بیت_ع
شعر:حاج محمود ژولیده
https://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
#روضه_وداع_حضرت_زهرا_صلوات_الله_علیها
باز دلهای پریشان را پریشانتر مکن
با وصایایت، علی را اینهمه مضطر مکن
حرف از رفتن مزن، آتش به قلبِ من مزن
نا امیدم از خودت ای روحِ پیغمبر مکن
آتشِ دیوار و در، یکبار ما را سوخته
بارِ دیگر، شعله بر جان و دل حیدر مکن
حرفی ای بانوی اطهر، از حلالیَّت مگو
با علی، صحبت از این شرمندگی دیگر مکن
اشک میریزی برایم، باز هم یارم شوی
اینهمه خود را فنای غربتِ رهبر مکن
لابد از غسلِ شبانه، هست منظوری ترا
صورت و بازوی خود را، مخفی از همسر مکن
عاقبت با من نگفتی از شکستِ بازویت
وقتِ غسلت، مبتلا بر نالهاَم آخر مکن
آیتاللهِ علی، آیاتِ تو از هم گسست
بیش از این، محروممان از سورهی کوثر مکن
تو فقط، یکبار کردی از برای خود دعا
اینهمه عجل وفاتی زیر لب یکسر مکن
یک دعا بهر علی کن، تا خدا صبرم دهد
مرتضی را با عروجِ خویش، بی یاور مکن
مجتبای خویش را دریاب، جان فاطمه
محرمِ سِرّ خودت را زود، بی مادر مکن
هِق هِقَت، این آخرین ساعات زجرم میدهد
با صدای گریهی خود، با خبر دختر مکن
هر سفارش را که از بهر حسینت میکنی
از عطش حرفی به پیش دیدهی خواهر مکن
#روضه_وداع_حضرت_زهرا_صلوات_الله_علیها
#گلواژه_های_اهل_بیت_ع
شعر:حاج محمود ژولیده
https://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
─┅══༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅══┅─
#نوحه_زمزمه
#حضرت_زهرا_س
#گلواژه_های_اهل_بیت_ع
#سبک_شبهای_جمعه
ای همسرمن_ خوب میدونم در بند غم زهرا اسیری
تاج سرمن_ از بس ستم دیدی که از دنیا تو سیری
ای دلبر من_ بر گو چرا از همسرخود رو می گیری
من بی تو زهرا بی کس و بی غمگسارم
تنها تو بودی در جهان دارو ندارم
تا آخرین دم از علی کردی حمایت
نشینده ام چند روزه زهرا جان صدایت
((یا فاطمه، یا فاطمه ،جان فاطمه جان))
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
پاشو تو از جا_ بنگر حسن زانوی غم در بر گرفته
تنهایی تنها_ دیده پر از اشک و به سوی در گرفته
در اوجی ازغم_گه دست خود را از محن بر سر گرفته
بنگر به زینب دخترت نایی ندارد
همپای کلثومت ز دیده خون ببارد
باشد کنار بستر نور دو عینت
بی تاب و سرگشته شده از غم حسینت
((یا فاطمه، یا فاطمه، جان فاطمه جان))
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
شعر:طاهرکاشانی
1403/08/17
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد.
|↲گلواژههاے اهلبیت (ع) نشر اشعار بروز
─══༅༅༅࿇༅༅ ❃༅࿇༅❃ ༅༅࿇༅༅༅══─
enc_17016014893497244364025.mp3
4.74M
سبک شعر بالا👆
شب های جمعه .
#حسینستوده
https://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
هدایت شده از شیدای زینب (سلام الله علیها)
#حضرت_زهرا سلام الله علیها
#ترجیع_بند
«گــریه نکـن»
همسایه ها ناراحتندازگریه.... باشد
یک کلبه هم کافی ست ، قدری سایه باشد
بیت الحَزَن بهتر ازینکه قطره ای اشک
زحمت به چشم دختر همسایه باشد
گریه نکن زهرا که وجدان درد دارند
آنها که احساساتشان بی پایه باشد
اینجا برای مهربانی مشتری نیست
حتی اگرمهر خدا سرمایه باشد
حتی اگرحکم مودت بر عزیزان
توصیه نه محکم ترینِ آیه باشد
گریه نکن زهرا دل این شعر افسرد
گریه نکن تا شهر پر آرایه باشد
گرمای مادر رانمی خواهند بگذار
دستانشان در دست سرد دایه باشد
حتی اگر جای النگوهای دستت
ای شاهزاده زخم ها پیرایه باشد
تا که نبینی عصر فردای محرم
انگشتری تاراج یک دون مایه باشد
باید نباشی تا بمانی تازه و گل
تا گل بماند در سرایش های بلبل
باید حدیث عشق بی آوازه باشد
در حب عترت هم کمی اندازه باشد
باید حدیثی گفت از دنیای مردم
وقتش رسیده حرفهامان تازه باشد
گفتند که این آیه ها صحت ندارد
وقتی دهان مردمان دروازه باشد
یعنی علی متن است،می دانیم ، اما
باید به قاب مصلحت شیرازه باشد
باید نباشی تا بمانی تازه و گل
تا گل بماند در سرایش های بلبل
همسایه ها ناراحتند از تو ، تو اما
در هر قنوت شب دعایت باشد آنها
این مشکل همسایه های یثربت نیست
امروز هم این است و نسل بعد و فردا
همسایه ها باید که در فهمت بمانند
وقتی که در ژرفای تو مانده ست دریا
بر کور ، فهم فاطمه ناممکن است و
دیروز و امروزی ندارد نور زهرا
باشی نمی فهمند پس باید نباشی
باید نباشی تا مقدس باشی اینجا
باید نباشی تا بمانی تازه و گل
تا گل بماند در سرایش های بلبل
معنای همسایه فقط در سایه توست
آیات رحمن و رحیم آرایه ی توست
تنها گلوبندی که بخشیدی یکی از
دُرهای کوثر بوده که پیرایه توست
هم قدر با قدری که آیاتت زیاد است
"الجار ثم الدار" هم یک آیه توست
از سدر و طوبی بر سر تو سایه سار است
طوبا به طوبی که به جان همسایه توست
"سلمانُ منّا" هم شهادت می دهد که
همسایه ات ایران همیشه پایه توست
همسایه هایی مثل سلمان سود بردند
این سود هم از ثروت و سرمایه توست
از فاطمیه هم گریزان است دشمن
این ترسشان از اسم و رسم و سایه توست
باید نباشی تا بمانی تازه و گل
تا گل بماند در سرایش های بلبل
سرد است اینجا جای نخل پرتوان نیست
اینجا برای عاشقان دیگر امان نیست
باید که جای حق و باطل را عوض کرد
جایی برای حق در این عصر و زمان نیست
باید بماند زیر دست و بسته اینک
دستان شیری که به دست روبهان نیست
باید نباشی تا نبینی سوره کهف
دیگر پناه شب دلان کاروان نیست
باید گلی باشی به دور از هر خزانی
پنهان بمانی ساعتی که باغبان نیست
پنهان بمانی تا نبینی خار بیرحم
بر ساحت یاس پیمبر مهربان نیست
یک روز می آید که در انبوه نیزه
از عشق خاص باغبان تو نشان نیست
باید نباشی تا بمانی تازه و گل
تا گل بماند در سرایش های بلبل
همسایه ها در خواب و بیداری تو بانو
بیخوابیِ من هم نموده رو به آن سو
باید اجازه گیرم از تو فاطمیه
یا اذن شعر و نوحه را گیرم به هر رو
می خواهم امسالم فقط وقف تو باشد
خدمت کنم حتی اگر شد آب و جارو
اذنم دهی چای شب این روضه با من
در پای منبر می زنم با عشق زانو
با این شرایط کربلایم با شما پس
امشب دوباره می شوم مثل پرستو
تا یک شب جمعه بنوشم از زیارت
تا ضامنم باشی و من هم مثل آهو
همسایه ها ناراحتند از گریه اما
من با تو گریانم اگر چه دور بانو
باید تو باشی تا بمانم تازه و گل
تا گل بمانم در سرایش های بلبل
زینت کریمی نیا
http://eitaa.com/sheydayezeynab