eitaa logo
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
2.7هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
546 ویدیو
772 فایل
گریز زیارت عاشورا ، دعای کمیل و دعای توسل و جوشن کبیر https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi
مشاهده در ایتا
دانلود
. رسول الله توسل به اولین شهیده و شهید راه اسلام به لب همیشه سلامِ سمیّه و یاسر خوشا طریق و مرامِ سمیّه و یاسر به راه دینِ حق اول شهیده اند و شهید فدای قدر و مقام سمیّه و یاسر به تیغ ظلمِ ابوجهل ها فدا گشتند قیامتی ست قیامِ سمیّه و یاسر هدایت است به سوی سعادتی ابدی مسیرِ گام به گامِ سمیّه و یاسر بزرگی و شرف و فخر و عزّت عمّار مزیّن است به نامِ سمیّه و یاسر خدا کند که حسابم کنند در محشر به جایگاهِ غلام سمیّه و یاسر بهمن ماه ۱۴۰۱ ✍ .
Shab18Ramazan1400[02].mp3
9.79M
آتیش گناه سرد میشه با اشکای روضه‌ات 🎙حاج باید که دلامون، یکی بشه باهم باید که صدامون، یکی بشه باهم با گریه بخوایم که، دستارو بگیره امشب همه مونو، باهم بپذیره باید که صدامون، این اشک و دعامون قاطی بشه با زمزمهٔ اهل مناجات شاید منِ رسوا، تو جمع گداها واشه زبونم نیمهٔ‌شب وقت ملاقات «بعلی الهی، بالحسن الهی بالحسین الهی» من هرچی که باشم، می‌دونی گداتم هر لحظهٔ عمرم، محتاج نگاتم مسکین و ضعیفم، آقا کمکم کن سنگین گناهام، بار منو کم کن ای چارهٔ دردم، دور تو بگردم آتیش گناه سرد می‌شه با اشکای روضت اما می‌دونی که، هیچ‌وقت توی قلبم خاموش نمی‌شه آتیش داغت تا قیامت «ای امام باران، ای شهید عطشان ای جانم حسین جان» لب‌تشنه روی خاک، مشغول مناجات اما واسه خیمه، خون می‌باره چشمات دشمن روی سینه‌ت، با دستای خونی تو جون میدی اما، با دل نگرونی ای کشتهٔ غیرت، چه رنجی کشیدی بهتر که دیگه لحظه غارت رو ندیدی گهواره رو بردن، گوشواره رو بردن بهتر که تو رفتی و اسارت رو ندیدی «ای عزیز خواهر، ای غریب مادر ای شهید بی سر» من پشت سر تو، از خیمه دویدم بالای سر تو، اما نرسیدم دور تو شلوغ بود، من ناله کشیدم یکدفه صدای، زهرا رو شنیدم مادر تو رو کشتن، پیش چشای من مادر بمیره یک جای سالم رو تنت نیست انگار همه چی رو، بخشیدی توو مقتل عمامه و انگشتری و پیرهنت نیست «ای عزیز خواهر، ای غریب مادر ای شهید بی سر» @gorizhaayemaddahi
. السلام ای امیر هر دو سرا السلام ای سلاله الزهرا(س) قبله ی شمس آستانه ی طوس پدرِ حضرت امام رضا (ع) صد نبی همچو موسی و عیسی (ع) عبدِ معصومه نورِ عینِ تواند و هزاران ملک چو جبراییل خادم قبرِ کاظمینِ تو اند صاحب عالمی چرا باید بینِ زندان غم نفس بزنی کاش میشد که این دمِ آخر پر زِ این گوشه ی قفس بزنی ای پناه زمین و کل زمان من بمیرم که در سیه چالی موسیِ طورِ بی عصا شده ای بی کس و کار و بی پرو بالی ناله ها میزدی که خَلِصنی کن رهایم خدا ز این زندان راحتم کن بریده ام دیگر از اهانات و جور زندانبان ناله ی آه آه مادر ای مادر لحظه ی بی قراری ات آمد سیلی و تازیانه ها کم بود زهر کین هم به یاری ات آمد چه کشیدی ز آن غل و زنجیر زیر شلاق آن یهودی پست من بمیرم که استخوانهایت با لگدهای وحشیانه شکست دم آخر ز سوزو زهر جفا بی محابا خدا خداکردی یاد لبهای خشک وعطشان جد خود بین کربلا کردی .👇
حذف لهجه​.mp3
4.52M
آموزش حذف لهجه 💯 سوالی داشتید درخدمتم👇 @Fanne_bayan4837
. 🌺آیا خدا ترس دارد؟؟🌺 امام حسن عسكرى عليه السلام : امير مؤمنان على عليه السلام به مردى نگريستند و در چهره او نشانه ترس ديدند. به او فرمودند: در چه حالى؟ گفت: از خدا مى ترسم. فرمودند: «اى بنده خدا! از گناهانت و از عدالت خدا درباره ظلم هايى كه به بندگان خدا كرده اى بترس و خدا را در آنچه تو را موظّف نموده، پيروى كن و از او در آنچه صلاح تو درآن است، نافرمانى نكن. پس از آن، از خدا نترس؛ زيرا او به هيچ كس ظلم نمى كند و هرگز كسى را بيش از استحقاقش مجازات نمى كند. مگر اين كه نگران عاقبت بد باشى، به اين كه سرنوشت، دگرگون شود و تغيير يابد. پس اگر خواستى از عاقبت بد درامان باشى، بدان هر خيرى كه به تو مى رسد، از لطف خدا و توفيق اوست و هر شرّى به تو مى رسد، به جهت مهلت دادن خدا به تو و بردبارى اش درباره توست». تقوا 💠 نظَرَ اَميرُ المُؤْمِنينَ عَلىٌّ عليه ه السلام اِلى رَجُلٍ فَرَأى اَ ثَرَ الْخَوْفِ عَلَيْهِ، فَقالَ: ما بالُكَ؟ قالَ: اِنّى اَخافُ اللّه َ. قالَ: يا عَبْدَ اللّه ِ! خَفْ ذُنوبَكَ، وَ خَفْ عَدْلَ اللّه ِ عَلَيْكَ فى مَظالِمِ عِبادِهِ، وَ اَطِعْهُ فيما كَلَّـفَكَ وَ لاتَعْصِهِ فيما يُصْلِحُكَ ثُمَّ لاتَخَفِ اللّه َ بَعْدَ ذلِكَ فَاِنَّهُ لايَظْلِمُ اَحَدا، وَ لايُعَذِّبُهُ فَوْقَ اسْتِحْقاقِهِ اَبَدا، اِلاّ اَنْ تَخافَ سوءَ الْعاقِبَةِ بِاَنْ تَغَيَّرَ اَو تَبَدَّلَ، فَاِنْ اَرَدْتَ اَنْ يُؤْمِنَكَ اللّه ُ سوءَ الْعاقِبَةِ، فَاعْلَم اَنَّ ما تَاْتيهِ مِنْ خَيْرٍ فَبِفَضْلِ اللّه ِ وَ تَوْفيقِهِ، وَ ما تَاْتيهِ مِنْ شَرٍّ فَبِاِمْهالِ اللّه ِ وَ اِنْظارِهِ اِيّاكَ وَ حِلْمِهِ عَنْكَ؛ 📚تفسير امام حسن عسكرى7، ص 265، ح 133. .
مهارتهای تبلیغ چگونه تبلیغ دین کنیم 👇👇
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. همه عمر در تباهی همه عمر غرق غفلت به دلم هزار غصه به دلم هزار حسرت پی کار خویش بودم پی کار من دویدی ز بزرگی تو شاها چه کنم من از خجالت چه زیان تورا که یک دم بغلت کنم عزیزم نظری که شام هجران برسد به صبح وصلت دل من گرفته آقا تو بیا برس به دادم سحری تو یاد من کن که خوشم به این حمایت به هوای گریه هایم تو فقط بمان برایم تو بسی برای نوکر به غریبه ها چه حاجت نفسی که بی تو باشد برود که برنگردد به تو بسته است جانم ز نخست تا قیامت منِ کربلا نرفته به خودت امیدوارم سفرم به گردن تو،تو نما قبول زحمت همه روضه ها اگرچه زده آتشی به جانت به غرور تو شرر زد غم روضه ی اسارت سید پوریا هاشمی✍ .
. ۲۱ رجب سالروز رحلت شهادت گونه ی ، مادر حضرت علی اصغر علیهماالسلام 🔻امام صادق علیه السلام فرمودند: وقتى امام حسين عليه السلام به شهادت رسید، آن همسرش که از قبیله کلب بود (یعنی حضرت رباب سلام الله علیها) برايش ماتم گرفت. 👈وبَكَت وبَكَينَ النِّساءُ وَالخَدَمُ حَتّى‏ جَفَّت دُموعُهُنَّ وذَهَبَت... رباب و زنان و خادمان آن‌قدر گريستند که اشک‏ چشمشان خشک شد! 📚 الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏۱ ص ۴۶۶ حدیث ۹ .
. 🔸🔶《السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا رَبَابَ بِنتَ إِمرَؤُالقَیسِ》🔶🔸 ✅امرؤالقیس بن عدی مردی نصرانی بود که در زمان خلیفه دوم مسلمان شد. همسر او هند الهنود دختر ربیع بن مسعود بود.(۱) او سه دختر به نامهای مُحَیَّاة و سَلمی و رباب داشت که از فرط علاقه و ارادت به امیرالمومنین(ع) به ترتیب به ازدواج امام علی(ع) و امام حسن(ع) و امام حسین(ع) درآورد. ابن عساکر نقل می نویسد : امروء القیس خطاب به امام علی(ع) عرضه داشت : 📋《قَدْ أَنكَحتُكَ يَا أَبَاالْحَسَنِ(ع) الْمُحَيَّاةَ، وَ أَنكَحتُ حَسَنَاً سَلمَی وَ أَنكَحتُ حُسَيْناً الرُّبَابَ》 ♦️ای علی(ع)!من مُحیّاه را به تزویج تو و سلمی را به تزویج حسن(ع) و رباب را به تزویج حسین(ع) در می آورم.(۲) امام حسین(ع) از رباب صاحب دختری به نام سکینه(ع) و پسری به نام علی اصغر(ع) شد.(۳) امام حسین(ع) نیز نسبت به این بانو و دخترش سکینه(س) علاقه زیادى داشت. نقل شده است که امام حسین(ع) در مورد رباب(س) و سکینه(س) چنین سروده است : 📋《اِنِّى لَاَُحِبُّ دَارَاً، تَکُونُ بِهَا السَّکِینَهُ وَ الرُّبَابُ، أُحِبُّهُمَا وَ اَبذِلُ جُلَّ مَالِي،  وَ لَيسَ لِعَاتِبِِ عِندِي عِتَابُ》 ♦️آن خانه اى را که سکینه و رباب در آن باشند را دوست دارم. آن دو را دوست مي دارم و مالم را بذل مي كنم، و عتاب كننده را نزد من حق عتاب نيست.(۴) در نقلی آمده است که؛ 📋《كَانَتِ الرُّبَابُ مِن خِيَارِ النِّسَاءِ وَ أَفضَلَهُنَّ وَ كَانَت مِن خِيَارِ النِّسَاءِ جَمَالَاً وَ أَدَبَاً وَ عَقلَاً》 ♦️رباب بهترین زنان و افضل همسران امام حسین(ع) از حیث جمال و ادب و عقل بود.(۵) و از بین همسران امام حسین(ع)، تنها رباب در کربلا حضور داشت. در روز عاشورا؛ هنگامی که امام حسین(ع) قصد وداع با اهل خیام را کرد، خطاب به آنان فرمود : 📋《یَا اُخْتَاهُ! یَا اُمَّ کُلْثُومِِ! وَاَنْتِ یَا زَینَبُ وَ اَنْتِ یَا رُقَیّةُ وَ اَنـْتِ یا فاطِمَةُ، وَ اَنْتِ یا رُبابُ، اُنْظُرْنَ اِذا اَنَا قُتِلْتُ فَلَا تَشْقَقْنَ عَلَی جَیبَاً وَلا تَخْمَشْنَ عَلَی وَجْهَاً وَلا تَقُلْنَ عَلَی هَجْرَاً》 ♦️ای خواهرم! ای ام کلثوم! و تو ای زینب، و تو ای رقیّه، و تو ای فاطمه، و تو ای رباب، زمانی که من به قتل رسیدم، در مرگم گریبان چاک نزنید و روی نخراشید و کلامی ناروا بر زبان نرانید.(۶) بعد از واقعه کربلا، رباب همراه اسراء به کوفه و سپس به شام رفت. در کوفه در مجلس ابن زیاد، رباب وقتی نگاهش به سر مقدس امام حسین(ع) افتاد، بی‌تاب شد، و آن سر مبارک را گرفت و بوسید و در کنار خود نهاد و نوحه‌سرایی کرد. 📋《وَاحُسَینَا! فَلَا نَسِیتُ حُسَینَاََ، اَقصَدَتْهُ اُسِنَةُ الاَعدَاءِ، غَادَروُهُ بِکَربَلَاء صَرِیعَاََ، لَا سَقَی اللهُ جَانِبَی کَربَلَاءَ》 ♦️وا حسینا! هیچ گاه حسین(ع) را از یاد نخواهم برد، که نیزه‌های دشمنان، بدن او را چاک چاک کرده است. در کربلا به نیرنگ، او را بر زمین زدند. خداوند، کران تا کران کربلا را سیراب نکند!(۷) پس از واقعه عاشورا حضرت رباب(س) بسیار اندوهگین بودند و سوز ایشان باعث شد سروده هایی برای همسرشان داشته باشند. 📋《اِنَّ الَّذی کانَ نوُراً یُسْتَضاءُ بِهِ  بِکَرْبَلاءَ قَتیلٌ غَیْرُ مَدْفوُنٍ سِبْطَ النَّبِیِّ جَزاکَ اللَّهُ صالِحَةً  عَنَّا وَ جُنِّبْتَ خُسْرانَ الْمَوازینِ قَدْ کُنْتَ لی جَبَلاً صَعْباً اَلوُذُ بِهِ  وَ کُنْتَ تَصْحَبُنا بِالرَّحِمِ وَ الّدینِ مَنْ لِلْیَتامی وَ مَنْ لِلسَّائِلینَ وَ مَنْ  یَعْنی وَ یَأوی اِلَیْهِ کُلُ مِسْکینٍ وَ اللَّهِ لا اَبْتَغی صِهراً بِصِهْرِکُمْ  حَتَّی اُغَیَّبَ بَیْنَ الرَّمْلِ وَ الطّینِ》 ♦️حسین(ع) که نور پرفروغی بود، در کربلا شهید شده و بدون دفن افتاده است. ای فرزند پیامبر(ص)! خداوند از سوی ما جزای نیکت دهد، و از خُسران میزان دورت بدارد. حسین جان! تو برای من به منزله کوه محکمی بودی که به تو پناه می آوردم، و در مصاحبت و رفتار با دین و مهربانی معاشرت می کردی. بعد از این یتیمان و دردمندان به کجا پناه برند؟ و مستمندان و مسیکنان کدام دری را بکوبند؟ ای همسر عزیزم! تو آن چنان در دل من جای گرفته ای که سوگند به خدا جز تو را رغبت نمی کنم، و به غیر از حسین(ع) دل به کسی نبندم تا زیر خاکها دفن شوم.(۸) طبق نقل ابن اثیر؛ 📋《وَ بَقِيَتْ بَعْدَهُ سَنَةً لَمْ يُظِلَّهَا سَقْفُ بَيْتٍ حَتَّى بَلِيَتْ وَمَاتَتْ كَمَدَاً وَ قِيلَ : إِنَّهَا أَقَامَتْ عَلَى قَبْرِهِ سَنَةً وَ عَادَتْ إِلَى الْمَدِينَةِ فَمَاتَتْ أَسَفًا عَلَيْهِ》 ♦️رباب بعد از شهادت امام حسین(ع) یک سال زنده بود، و در این مدت سقف هیچ خانه‌ای روی او سایه نیفکند و بعضی گفته‌اند که تا یک سال بر قبر امام(ع) ندبه و گریه می‌نمود و پس از آن به مدینه بازگشت و از شدت اندوه فوت نمود.(۹) 📚 ادامه مطالب : 👇
. هنگامی که رباب به مدینه بازگشت، بزرگانی از مدینه از او خواستگاری نمودند، که او در جواب می‌گفت : 📋《مَا كُنْتُ لِأَتَّخِذَ حَمْوَاً بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ(ص)!》 ♦️بعد از حضرت رسول اکرم(ص) هیچ پدر شوهری نمی خواهم.(۱۰) 🏴اما کربلا؛ آنچه در مقاتل در باب شهادت طفل شیر خوار امام حسین(ع)، حضرت علی اصغر(ع) آمده است اینکه؛ 📋《وَ لَمَّا رَأَی الحُسَینُ(ع) انَّه لَم یَبقِ مِن عَشیِرتِه واَصحَابِه الاِّ القَلِیلُ فَقَامَ وَ نَادَی : هَلْ مِنْ ذَابٍّ يَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللهِ(ص)؟ هَلْ مِنْ مُوَحِّدٍ يَخَافُ اللَّهَ فِينَا؟ هَلْ مِنْ مُغِيثٍ يَرْجُو اللَّهَ بِإِغَاثَتِنَا؟ هَلْ مِنْ مُعِينٍ يَرْجُو مَا عِنْدَ اللَّهِ فِي إِعَانَتِنَا؟》 ♦️وقتی که امام حسین(ع) در روز عاشورا در اثر شهادت نزدیکان وفرزندانش تنها شد، در مقابل سپاه دشمن ایستاد و آنان را مورد خطاب قرار داد و فرمود : آیا یارى کننده‌اى هست که با امید به عنایت خداوند به یارى ما برخیزد؟ آیا کسى هست که از حرم رسول خدا(ص) دفاع کند؟ آیا خداپرستى در میان شما پیدا مى‌شود که از خدا بترسد و ستم بر ما روا ندارد؟ آیا فریادرسى هست که براى خدا به فریاد ما برسد؟ در این هنگام که امام حسین(ع) استنصار می‌کرد. 📋《فَارْتَفَعَتْ أَصْوَاتُ النِّسَاءِ بِالْعَوِيلِ فَتَقَدَّمَ إِلَى الْخَيْمَةِ》 ♦️وقتی نداى استغاثه امام(ع) به اهل خیام رسید، صداى گریه و ناله از بانوان حرم برخاست. امام حسین(ع) به سمت خیمه‌ها پیش افتاد و به حضرت زینب(س) فرمود : 📋《نَاوِلِينِي وَلَدِيَ الصَّغِيرَ حَتَّى أُوَدِّعَهُ》 ♦️خواهرم! فرزند خردسالم را به من بده تا با او وداع کنم.(۱۱) ابن اعثم می نویسد : 📋《وَ لَهُ ابنُ آخَرُ يُقَالُ لَه عَلَيُّ(ع) في الرِضَاعِ》 ♦️امام حسين(ع) پسر ديگری داشت كه نامش علی بود و شيرخوار بود.(۱۲) 📋《فَنَاوَلُوُه الصَبِیَّ، فَجَعَلَ يُقَبِّلُهُ》 ♦️فرزندش را نزد امام(ع) آوردند و امام(ع) شروع کرد به بوسیدن طفلش!(۱۳) امام حسین(ع) طفل را در مقابل لشگر، به روی دست گرفت و بلند کرد، و از آنان برای طفل تقاضای آب کرد. 📋《بَینَمَا هُوَ یُخَاطِبُهُم!》 ♦️هنوز کلام امام(ع) تمام نشده بود.(۱۴) که؛ 📋《اِذ رَمَاهُ حَرمَلَهُ بنُ کاهِل الاَسَدَی بِسَهمٍ فِی حَجرِ الحُسَینِ(ع) فَذَبَحَهُ》 ♦️ناگهان حرمله تیری انداخت و آن طفل را در آغوش پدر ذبح کرد.(۱۵) یعقوبی می نویسد : 📋《..فَوَقَعَ فِي حَلقِ الصَّبِي، فَذَبَحَهُ، فَنَزَعَ الحُسَينُ(ع) السَّهمَ مِن حَلقِهِ، وَ جَعَلَ يُلَطِّخُهُ بِدَمِهِ》 ♦️تیر به گلوي اين كودك نشست و حلقش را دريد و امام حسين(ع) تير را از گلويش بيرون آورد در حالي كه او به خون خود آغشته شده بود.(۱۶) 📋《ثُمَّ حَمَلَهُ حَتَّى وَضَعَهُ مَعَ قَتْلَى أَهْلِهِ》 ♦️سپس امام حسین(ع) او را بُرد و کنار کشتگان خاندانش قرار داد.(۱۷) در نقلی دیگر آمده است که؛ حضرت(ع) با طفل كشته شده ی خود به امام(ع) به پشت خیمه گاه برگشت، در حالي كه خون از گلوي آن طفل به سينه حضرت(ع) جاری بود. 📋《وَ حَفَرَ لِلصَبِیِّ بِجَفنِ سَيفِهِ وَ رَمَلَّهُ بِدَمِهِ وَ دَفَنَهُ》 ♦️با بُن غلاف شمشیر، قبری را برای آن طفل حفر کرد، در حالی که آن طفل به خون خود آغشته شده بود، دفن نمود.(۱۸) {وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ} 📝شعر : تیر نگذاشت که یک جمله به آخر برسد هیچ کس حدس نمی زد که چنین سر برسد پدرش چیز زیادی که نمی خواست ، فرات یک دو قطره ضرری داشت به اصغر برسد؟ با دو انگشت هم این حنجره میشد پاره چه نیازی به سه شعبه است که تا پر برسد خوب شد عرش همه نور گلو را برداشت حیف خون نیست بر این خاک ستمگر برسد؟ خون حیدر به رگش ، در تب و تاب است ولی بگذارید به سن علی اکبر(ع) برسد دفن شد تا بدنش نعل نبیند اما دست یک نیزه برآن حلق مطهر برسد شعله ور می‌شود این داغ دوباره وقتی شیر در سینه بی کودک مادر برسد زیر خورشید نشسته ، به خودش می‌گوید تیر نگذاشت که آن جمله به آخر برسد 👤زمانیان 📚منابع : ۱)أنساب الأشراف بلاذری، ج۲، ص۱۹۵ ۲)تاريخ مدينة دمشق ابن عساكر، ج۶۹، ص۱۱۹ ۳)الإرشاد شيخ مفيد، ج۲، ص۱۳۵ ۴)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۴۷ ۵)اعیان الشیعه امین، ج۶، ص۴۹۹ ۶)اللهوف ابن طاووس، ص۱۸۲ ۷)شرح الاخبار ابن حیون، ج۳، ص۱۷۸ ۸)إحقاق الحق تستری، ج۳۳، ص۷۶۲ ۹)الکامل فی التاریخ ابن اثیر، ج۳، ص۱۹۱ ۱۰)البداية و النهاية ابن كثير، ج۸، ص۲۱۰ ۱۱)اللهوف ان طاووس، ص۱۱۶ ۱۲)الفتوح ابن اعثم، ج۵، ص۱۱۵ ۱۳)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۴۶ ۱۴)يَنابيع المودة قُندوزی، ج۳،ص۷۹ ۱۵)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۴۶ ۱۶)تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۴۵ ۱۷)الإرشاد شیخ مفید، ج۲، ص۱۰۸ ۱۸)الاحتجاج طبرسی، ج۲، ص۳۰۱ 📚 .
. 🔹🔷《اَلسَّلٰامُ عَلَیْکَ یَا اَبٰاعَبْدِاللهِ الحُسَینِ(ع)》🔷🔹 ✅هنگامی که حضرت ابراهیم(ع) ماموریت یافت که فرزندش اسماعیل(ع) را ذبح کند، نزد اسماعیل(ع) آمد و خطاب به فرزندش فرمود : 📋《يَا بُنَيَّ! إِنِّي أَرَي‌ فِي الْمَنامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ! فَانْظُرْ ما ذا تَري‌؟》 ♦️پسرم! من در خواب دیدم که تو را ذبح می‌کنم، نظر تو چیست؟ اسماعیل(ع) جواب داد : 📋《يا أَبَتِ! افْعَلْ ما تُؤْمَرُ سَتَجِدُني‌ إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرينَ》 ♦️پدرم! هر چه دستور داری اجرا کن، به خواست خدا مرا از صابران خواهی یافت!(۱) سپس هنگامی كه حضرت ابراهيم(ع) خواست اسماعيل(ع) را براي قربانی به همراه خود ببرد، به مادر او حضرت هاجر(س) فرمود : فرزندت را زينت كن كه او را به ميهمانی خداوند ببرم.(۲) هنگامی که آن دو بزرگوار به قربانگاه رسیدند، اسماعيل(ع) رو به پدر كرد و گفت : 📋《يَا أَبَتِ! اُشْدُدْ رِبَاطِي حَتَّى لاَ أَضْطَرِبَ وَ اُكْفُفْ عَنِّي ثِيَابَكَ حَتَّى لاَ يَنْتَضِحَ مِنْ دَمِي شَيْءٌ فَتَرَاهُ أُمِّي وَ اشْحَذْ شُفْرَتَكَ وَ أَسْرِعْ مِنَ اَلسِّكِّينِ عَلَى حَلْقِي لِيَكُونَ أَهْوَنَ عَلَيَّ فَإِنَّ اَلْمَوْتَ شَدِيدٌ》 ♦️ای پدر! اكنون كه تصميم به كشتن من دارى، دست و پايم را محكم ببند تا در وقت سر بريدن آن موقع كه كارد بر گلويم مى رسد، دست و پا نزنم و بدين وسيله از پاداش من كاسته نشود، زيرا مرگ سخت است و ترس آن دارم كه هنگام احساس آن مضطرب گردم. و ديگر آن كه چاقویت را تيز كن و به سرعت برگلويم بكش تا زودتر آسوده شوم و هنگامى كه مرا بر زمين خوابانيدى صورتم را برزمين قرار بده و به يك طرف صورت مرا بر زمين مخوابان، زيرا مى ترسم وقتى نگاهت به صورت من بيفتد، حال رقّت به تو دست دهد و مانع انجام فرمان الهى گردد. و هم چنين جامه ات را هنگام سر بريدن، بيرون بیاور كه از خون من چيزى بر آن نريزد و مادرم آن را نبيند. و اگر مانعى نديدى پيراهنم را براى مادرم ببر، شايد براى تسليت خاطرش در مرگ من، وسيله مؤثرى باشد و بدين وسيله بهتر دلدارى شود و آلام درونى اش تخفيف يابد. پس از اين سخن ها بود كه ابراهيم خلیل(ع) خطاب به اسماعیل فرمود : 📋《نِعْمَ اَلْعَوْنُ أَنْتَ عَلَى أَمْرِ اَللَّهِ》 ♦️به راستى كه تو اى فرزند براى انجام فرمان خدا نيكو ياور و مددكارى هستى.(۳) پس ابراهیم(ع) چاقو را تيز كرد و دست و پاى اسماعيل(ع) را بست و روى او را برخاك نهاد، ولى از نگاه كردن به او خوددارى نموده و سر را به سوى آسمان بلند كرد و آن گاه چاقو را برگلويش نهاد و به حركت درآورد، اما ديد كه چاقو کارگر نمی شود و گلوی فرزندش را نمی بُرد. چندبار اين عمل تكرار شد و چاقوی حضرت ابراهیم(ع) گلوی اسماعیل(ع) را نبرید. در این هنگام؛ ندا آمد كه : 📋《يَا إِبْرَاهِيمُ! قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْيَا، إِنَّا كَذَٰلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ، إِنَّ هَٰذَا لَهُوَ الْبَلَاءُ الْمُبِينُ، وَفَدَيْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ》 ♦️اى ابراهيم! خوابت را تحقّق دادى، به راستى ما نيكوكاران را اين‏گونه پاداش مى‏‌دهيم. به يقين اين آزمايش روشن بود و ما فرزندت را در برابر قربانى بزرگى، [از ذبح شدن] رهانيديم.(۴) پس خداوند اسماعیل(ع) را از ذبح شدن نگهداری نمود و او را به ابراهیم(ع) بخشید. سرانجام ابراهیم(ع) اسماعيل(ع) را به نزد مادرش هاجر(س) برگردانيد. علامه مجلسی نقل می کند که؛ 📋《فَأُخْبِرَتِ اَلْخَبَرَ قَامَتْ إِلَى اِبْنِهَا تَنْظُرُ فَإِذَا أَثَّرَ اَلسِّكِّينُ خُدُوشاً فِي حَلْقِهِ فَفَزِعَتْ وَ اِشْتَكَتْ وَ كَانَ بَدْوَ مَرَضِهَا اَلَّذِي هَلَكَتْ فِیهِ》 ♦️هنگامی که به هاجر خبر داده شد، نزد پسرش رفت و به او نگاه كرد كه ناگاه اثر و نشانۀ چاقو را در گلوى اسماعیل ديد و مضطرب شد و بيمار گشت و آن بيمارى، آغاز همان بيمارى بود كه در اثر آن وفات نمود.(۵) 🏴اما لا یوم کیومک یا اباعبدالله(ع)! دلا بسوزه برای ابراهیم کربلا! با اينكه اسماعيل(ع) هنوز سالم و زنده بود، ولی مادرش تحمل دیدن آثار طناب و چاقو را نداشت. چه کشید مادر علی اصغر(ع)! ادامه مطالب : 👇
. زمانی که امام حسین(ع) علی اصغر(ع) خود را به قربانگاه آورد، او را در مقابل لشکر به روی دست گرفت و بلند کرد، به طوری که زیر بغلهای امام(ع) پیدا بود و خطاب به آنان فرمود : 📋《يا قَوْمُ! قَدْ قَتَلْتُمْ شِيعَتِي و أَهْلَ بَيْتي وَقَدْ بَقي هذَا الطِّفْلُ! فَاسقُوُهُ شَربَةً مِن المَاءِ!》 ♦️ای قوم! ياران و اهل بيت مرا به قتل رسانديد و تنها اين كودك باقي مانده است. پس او را با جرعه آبی سیراب کنید.(۶) در نقلی آمده است که حضرت(ع) فرمود : 📋《یَا قَومِ! إنْ لَمْ تَرحَمُونِي فَارحَمُوُا هَذَا الطِفلَ》 ♦️اگر به من رحم نمی کنید، به این طفل رحم کنید.(۷) در نقلی دیگر؛ 📋《أَلَم تَرَوُهُ كَيفَ يَتَلَظَّى عَطَشَاً؟》 ♦️آیا نمی بینید که از شدت عطش حالت تلظّی به خود پیدا کرده است؟ در این هنگام، اختلاف و همهمه ای در سپاه یزید به وجود آمد، در حالی که به یکدیگر می گفتند : 📋《اِسقَوهُ فَإِنَّهُ لَا ذَنبَ لَهُ! وَ الآخَرُ يَقُولُ : لَا تَسقُوهُ أبَداً وَ لَا تَبقُوا مِن أَهلِ هَذَا البَيتِ بَاقِيَةً!》 ♦️به او آبی بیاشامانید، او که گناهی ندارد! و دیگری می گفت : هرگز به او آب ندهید تا از اهل بیت او کسی باقی نماند. 📋《بَینَمَا هُوَ یُخَاطِبُهُم!》 ♦️هنوز کلام امام(ع) تمام نشده بود.(۸) که در این هنگام؛ 📋《اِذ رَمَاهُ حَرمَلَهُ بنُ کاهِل الاَسَدَی بِسَهمٍ فَذَبَحَهُ》 ♦️پس حرمله بن کاهل تیری انداخت و آن طفل را ذبح کرد.(۹) 📋《فَذَبَحَهُ مِنَ الْوَرِيدِ إِلَى الْوَرِيدِ》 ♦️پس تیر از رگ گردن تا رگ گردنش را ذبح کرد.(۱۰) 📋《فَتَلَقَّى حُسَينُ(ع) دَمَهُ فِى يَدِهِ وَ ألقَاهُ نَحوَ السَمَاءِ》 ♦️امام حسين(ع) دست برد زیر قنداقه و خون را در كف دست جمع كرد و به هوا پرتاپ کرد.(۱۱) امام باقر(ع) در این باره می فرماید : 📋《فَلَمْ یَسْقُطْ مِنْ ذلِکَ الدَّمِ قَطْرَهٌ إِلَى الْأَرْضِ》 ♦️از خون گلوى على اصغر که امام(ع)آن را به آسمان پاشید، قطره‌‏اى به زمین برنگشت.(۱۲) یعقوبی می نویسد : 📋《..فَوَقَعَ فِي حَلقِ الصَّبِي، فَذَبَحَهُ، فَنَزَعَ الحُسَينُ(ع) السَّهمَ مِن حَلقِهِ، وَ جَعَلَ يُلَطِّخُهُ بِدَمِهِ》 ♦️تیر به گلوي اين كودك نشست و حلقش را دريد و امام حسين(ع) تير را از گلويش بيرون آورد در حالي كه او به خون خود آغشته شده بود.(۱۳) حضرت(ع) با طفل كشته شده ی خود به امام(ع) به پشت خیمه گاه برگشت، در حالي كه خون از گلوي آن طفل به سينه حضرت(ع) جاری بود. 📋《وَحَفَرَ لَلصَبِیِّ بِجَفنِ سَيفِه، وَصَلَّى عَلَيه وَدَفَنَه مُرَمَّلاً بِدَمِه》 ♦️با بُن غلاف شمشیر، قبری را برای آن طفل حفر کرد و بر او نماز خواند و در حالی که آن طفل به خون خود آغشته شده بود، دفن نمود.(۱۴) {وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ} 📝شعر : امشب از جان بهتری را در بغل دارد حسین شیرخوار اکبری را در بغل دارد حسین هم چو گردون اختری با جلوه های سرمدی هم چو دریا گوهری را در بغل دارد حسین غرقه در امواج شادی گشته آن دریای نور زمزمی یا کوثری را در بغل دارد حسین پیر کنعان گو ننازد بر جمال یوسفش یوسف زیباتری را در بغل دارد حسین گر که از گهواره شد آغاز اعجاز مسیح یک مسیح دیگری را در بغل دارد حسین 👤موئد 📚منابع : ۱)سوره صافات، آیه۱۰۲ ۲)خصائص الزینبیه جزایری، ص۲۲۷ ۳)مجمع البيان طبرسی، ج۸، ص۳۲۶ ۴)سوره صافات، آیه۱۰۷ ۵)بحارالأنوار مجلسی، ج۱۲، ص۱۲۸ ۶)اللهوف ابن طاووس، ص۱۱۷ ۷)تذكرة الخواص ابن جوزی، ص۲۵۲ ۸)يَنابيع المودة قُندوزی، ج۳، ص۷۹ ۹)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۴۶ ۱۰)ثمرات الأعواد خطیب الهاشمی، ج۲، ص۶۳ ۱۱)البداية و النهاية ابن کثیر دمشقی، ج۸، ص۱۸۶ ۱۲)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۴۶ ۱۳)تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۴۵ ۱۴)الاحتجاج طبرسی، ج۲، ص۳۰۱ .
. ✅در مورد ولادت و وفات دقیق حضرت رباب(س) به جرات می توان گفت که هیچ منبعی از آن ذکری به میان نیاورده است. اما در مورد حضور ایشان در کربلا و همراهی او با کاروان اسرای اهل بیت(علیهم السلام) در تاریخ آمده است. 1⃣رباب(س) در مدینه : امرؤالقیس بن عدی مردی نصرانی بود که در زمان خلیفه دوم مسلمان شد. همسر او هند الهنود دختر ربیع بن مسعود بود.(۱) او سه دختر به نامهای مُحَیَّاة و سَلمی و رباب داشت که از فرط علاقه و ارادت به امیرالمومنین(ع) به ترتیب به ازدواج امام علی(ع) و امام حسن(ع) و امام حسین(ع) درآورد. ابن عساکر نقل می نویسد : امروء القیس خطاب به امام علی(ع) عرضه داشت : 📋《قَدْ أَنكَحتُكَ يَا أَبَاالْحَسَنِ(ع) الْمُحَيَّاةَ، وَ أَنكَحتُ حَسَنَاً سَلمَی وَ أَنكَحتُ حُسَيْناً الرُّبَابَ》 ♦️ای علی(ع)!من مُحیّاه را به تزویج تو و سلمی را به تزویج حسن(ع) و رباب را به تزویج حسین(ع) در می آورم.(۲) امام حسین(ع) از رباب صاحب دختری به نام سکینه(ع) و پسری به نام علی اصغر(ع) شد.(۳) امام حسین(ع) نیز نسبت به این بانو و دخترش سکینه(س) علاقه زیادى داشت. نقل شده است که امام حسین(ع) در مورد رباب(س) و سکینه(س) چنین سروده است : 📋《اِنِّى لَاَُحِبُّ دَارَاً، تَکُونُ بِهَا السَّکِینَهُ وَ الرُّبَابُ، أُحِبُّهُمَا وَ اَبذِلُ جُلَّ مَالِي، وَ لَيسَ لِعَاتِبِِ عِندِي عِتَابُ》 ♦️آن خانه اى را که سکینه و رباب در آن باشند را دوست دارم. آن دو را دوست مي دارم و مالم را بذل مي كنم، و عتاب كننده را نزد من حق عتاب نيست.(۴) در نقلی آمده است که؛ 📋《كَانَتِ الرُّبَابُ مِن خِيَارِ النِّسَاءِ وَ أَفضَلَهُنَّ وَ كَانَت مِن خِيَارِ النِّسَاءِ جَمَالَاً وَ أَدَبَاً وَ عَقلَاً》 ♦️رباب بهترین زنان و افضل همسران امام حسین(ع) از حیث جمال و ادب و عقل بود.(۵) و از بین همسران امام حسین(ع)، تنها رباب در کربلا حضور داشت. 2⃣رباب(س) در کربلا : در روز عاشورا؛ هنگامی که امام حسین(ع) قصد وداع با اهل خیام را کرد، که رباب(س) نیز در بین آنها بود. حضرت(ع) خطاب به آنان فرمود : 📋《یَا اُخْتَاهُ! یَا اُمَّ کُلْثُومِِ! وَاَنْتِ یَا زَینَبُ وَ اَنْتِ یَا رُقَیّةُ وَ اَنـْتِ یا فاطِمَةُ، وَ اَنْتِ یا رُبابُ، اُنْظُرْنَ اِذا اَنَا قُتِلْتُ فَلَا تَشْقَقْنَ عَلَی جَیبَاً وَلا تَخْمَشْنَ عَلَی وَجْهَاً وَلا تَقُلْنَ عَلَی هَجْرَاً》 ♦️ای خواهرم! ای ام کلثوم! و تو ای زینب، و تو ای رقیّه، و تو ای فاطمه، و تو ای رباب، زمانی که من به قتل رسیدم، در مرگم گریبان چاک نزنید و روی نخراشید و کلامی ناروا بر زبان نرانید.(۶) 3⃣رباب(س) در کوفه : بعد از واقعه کربلا، رباب(س) همراه اسراء به کوفه رفت. در کوفه در مجلس ابن زیاد، رباب وقتی نگاهش به سر مقدس امام حسین(ع) افتاد، بی‌تاب شد، و آن سر مبارک را گرفت و بوسید و در کنار خود نهاد و نوحه‌سرایی کرد. 📋《وَاحُسَینَا! فَلَا نَسِیتُ حُسَینَاََ، اَقصَدَتْهُ اُسِنَةُ الاَعدَاءِ، غَادَروُهُ بِکَربَلَاء صَرِیعَاََ، لَا سَقَی اللهُ جَانِبَی کَربَلَاءَ》 ♦️وا حسینا! هیچ گاه حسین(ع) را از یاد نخواهم برد، که نیزه‌های دشمنان، بدن او را چاک چاک کرده است. در کربلا به نیرنگ، او را بر زمین زدند. خداوند، کران تا کران کربلا را سیراب نکند!(۷) اشعاری دیگر از حضرت رباب(س) در این ایام نقل شده است که ایشان سروده هایی برای امام حسین(ع) گفته است. نظیر ؛ 📋《اِنَّ الَّذی کانَ نوُراً یُسْتَضاءُ بِهِ  بِکَرْبَلاءَ قَتیلٌ غَیْرُ مَدْفوُنٍ سِبْطَ النَّبِیِّ جَزاکَ اللَّهُ صالِحَةً  عَنَّا وَ جُنِّبْتَ خُسْرانَ الْمَوازینِ قَدْ کُنْتَ لی جَبَلاً صَعْباً اَلوُذُ بِهِ  وَ کُنْتَ تَصْحَبُنا بِالرَّحِمِ وَ الّدینِ مَنْ لِلْیَتامی وَ مَنْ لِلسَّائِلینَ وَ مَنْ  یَعْنی وَ یَأوی اِلَیْهِ کُلُ مِسْکینٍ وَ اللَّهِ لا اَبْتَغی صِهراً بِصِهْرِکُمْ  حَتَّی اُغَیَّبَ بَیْنَ الرَّمْلِ وَ الطّینِ》 ♦️حسین(ع) که نور پرفروغی بود، در کربلا شهید شده و بدون دفن افتاده است. ای فرزند پیامبر(ص)! خداوند از سوی ما جزای نیکت دهد، و از خُسران میزان دورت بدارد. حسین جان! تو برای من به منزله کوه محکمی بودی که به تو پناه می‏ آوردم، و در مصاحبت و رفتار با دین و مهربانی معاشرت می‏ کردی. بعد از این یتیمان و دردمندان به کجا پناه برند؟ و مستمندان و مسیکنان کدام دری را بکوبند؟ ای همسر عزیزم! تو آن چنان در دل من جای گرفته‏ ای که سوگند به خدا جز تو را رغبت نمی‏ کنم، و به غیر از حسین‏(ع) دل به کسی نبندم تا زیر خاک‏ها دفن شوم.(۸) ادامه مطالب : 👇
. 4⃣رباب(س) در شام : ابن اثیر می نویسد : 📋《وَ حُمِلَتْ إِلَى الشَّامِ فِيمَنْ حُمِلَ مِنْ أَهْلِهِ》 ♦️رباب(س) همراه سایر خاندانش به شام برده شد.(۹) پس نام رباب(س) در بین اسراء ی شام دیده می شود، ولی در این مدتی که در شام اقامت داشت، چیزی از سخنان و فعالیت های او در میان نیست. 5⃣رباب(س) در مدینه : طبق ادامه نقل ابن اثیر؛ 📋《ثُمَّ عَادَتْ إِلَى الْمَدِينَةِ وَ بَقِيَتْ بَعْدَهُ سَنَةً لَمْ يُظِلَّهَا سَقْفُ بَيْتٍ حَتَّى بَلِيَتْ وَمَاتَتْ كَمَدَاً وَ قِيلَ : إِنَّهَا أَقَامَتْ عَلَى قَبْرِهِ سَنَةً وَ عَادَتْ إِلَى الْمَدِينَةِ فَمَاتَتْ أَسَفًا عَلَيْهِ》 ♦️سپس رباب(س) به مدینه برگشت و بعد از شهادت امام حسین(ع) یک سال زنده بود، و در این مدت سقف هیچ خانه‌ای روی او سایه نیفکند و بعضی گفته‌اند که تا یک سال بر قبر امام(ع) ندبه و گریه می‌نمود و پس از آن به مدینه بازگشت و از شدت اندوه فوت نمود.(۱۰) هنگامی که رباب به مدینه بود، بزرگانی از قریش و اهل مدینه از او خواستگاری نمودند، که او در جواب می‌ گفت : 📋《مَا كُنْتُ لِأَتَّخِذَ حَمْوَاً بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ(ص)!》 ♦️بعد از حضرت رسول اکرم(ص) هیچ پدر شوهری نمی خواهم.(۱۱) ابن عساکر می گوید : 📋《وَ عَاشَت بَعدَهُ سَنَةً》 ♦️و رباب(س) یک سال بعد از شهادت امام حسین(ع) در قید حیات بود.(۱۲) 📚منابع : ۱)أنساب الأشراف بلاذری، ج۲، ص۱۹۵ ۲)تاريخ مدينة دمشق ابن عساكر، ج۶۹، ص۱۱۹ ۳)الإرشاد شيخ مفيد، ج۲، ص۱۳۵ ۴)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۴۷ ۵)اعیان الشیعه امین، ج۶، ص۴۹۹ ۶)اللهوف ابن طاووس، ص۱۸۲ ۷)شرح الاخبار ابن حیون، ج۳، ص۱۷۸ ۸)إحقاق الحق تستری، ج۳۳، ص۷۶۲ ۹)الکامل فی التاریخ ابن اثیر، ج۳، ص۱۹۰ ۱۰)الکامل فی التاریخ ابن اثیر، ج۳، ص۱۹۱ ۱۱)البداية و النهاية ابن كثير، ج۸، ص۲۱۰ ۱۲)تاريخ مدینه دمشق ابن عساکر، ج۶۹، ص۱۲۰ 📚 .
. 👈《در عاشورا تیر به چشمان عباس(ع) زدند، وقتی به زمین افتاد، به دو علت نگذاشت امام حسین(ع) جنازه او را به خیمه ها برگرداند. یکی به خاطر اینکه من شرمنده سکینه(س) شدم وبه او قول آب داده ام. دیگری اینکه منو اگه ببری سمت خیمه گاه، دشمن می فهمد که دیگه عباس(ع) رو کشتند ومی ترسم به خیمه گاهت حمله کنند!》 🎤 ................... 📚در هیچ مقتل معتبر و مستندی از تیر به چشم خوردن حضرت عباس(ع) نقلی به میان نیامده است. روضه خوانان در این باره، فقط به خوابی استناد می کنند که مرحوم قزوینی این خواب را دیده است، که قبلا گفته شد وحجیت ندارد‌. و در مورد دو علت هم در کتب معتبر، از هیچ کدام، ذکری به عمل نیامده است واین قصه دروغ و جعلی هست. درمورد شهادت حضرت عباس(ع) دو نقل است که در هیچ یک، این نقل نیامده است. اینکه امام(ع) خودش را بالای سر عباس(ع) رسانده باشد، وبین آنها مکالمه ای صورت گرفته باشد، از آن هم ذکری به میان نیامده است. و از آنجایی که عباس(ع) آخرین سرباز اردوگاه امام حسین(ع) بود، بعید است که امام(ع) خیمه ها را بدون هیچ پاسبانی تنها رها کند. 📚 .
. 👤احمدی(مداح) می گوید : «..تیر انداز تا دید عباس(ع) بالای اسب ساکنه و فقط داره نگاه میکنه، تیر سه شعبه رو به کمان گذاشت. کوفیا، شامیا از چشای عباس(ع) می ترسیدند! یه جوری با تیر سه شعبه به اون چشمای عباس(ع) زد، سر مبارک رو خم کرد، با زانوا تیر رو در بیاره، کلاه خُود از سر افتاد. ..یه نیزه دار جلو اومد، یه جوری با عمود آهن به فرق عباس(ع) زد. بعدش میگه : نمیدونم! نمیدونم! چجور زده با عمود! اما فقط اینو میدونم که تنها سری بود که تونستند به پهلو اون رو روی نیزه بزنند!» ................... ✍پاسخ : اولا؛ طبق مقاتل، در کربلا فقط یک نفر را با تیر سه شعبه زدند و آن هم امام حسین(ع) بود. سید بن طاووس می نویسد : در روز عاشورا؛ 《فَأَتَاهُ [حَرْمَلَةُ] سَهْمٌ مَسْمُومٌ لَهُ ثَلَاثُ شُعَبٍ فَوَقَعَ عَلَى قَلْبِهِ》 حرمله بن کاهل، تیرى سه شاخه و زهرآلودی را به قلب امام حسین(ع) نشانه رفت و آن تیر بر قلب مقدس امام حسین(ع) نشست.(۱) در مورد دیگر شهدای کربلا و بنی هاشم و خصوصا حضرت عباس(ع) اشاره ای به سه شعبه بودن تیر و پیکان نشده است. ثانیا؛ در هیچ مقتل معتبر و مستندی از تیر به چشم خوردن حضرت عباس(ع) نقلی به میان نیامده است. اکثر سخنرانان و مادحین در این فقره فقط استناد به خوابی می کنند که مرحوم قزوینی این خواب را دیده اند! اما شرح خواب اینکه؛ مرحوم سید محمد ابراهیم قزوینی امام جماعت صحن مطهر حضرت عباس(ع) بود که مرحوم آقا شیخ محمد علی خراسانی بعد از نماز ایشان، به منبر می رفت و این روضه را خواند که تیر به چشمان عباس(ع) زدند! مرحوم قزوینی بعد از اتمام جلسه، به ایشان گفتند که؛ چرا چنین روضه های بی سند می خوانی؟ تا اینکه، مرحوم قزوینی، شب در عالم رویا به محضر مقدس حضرت ابالفضل(ع) مشرف شده و ایشان خطاب به مرحوم قزوینی فرموده بود : سید ابراهیم! آیا تو در کربلا بودی که بدانی روز عاشورا با من چه کردند؟ پس از آنکه دو دستم از بدن جدا گردید دشمن مرا تیر باران کرد، در این زمان تیری به چشمم رسید، هر چه سرم را تکان دادم تیر بیرون بیاید، بیرون نیامد و عمامه از سرم افتاد، زانو ها را بالا آوردم، خم شدم که به وسیله دو زانو تیر را از چشم بیرون کشیدم! به هر حال، در کتب مقاتل به چنین مطلبی اشاره ای نشده است و خواب نیز حجت نمی باشد. ثالثا؛ آنچه موجب ترس کوفیان از حضرت عباس(ع) می شد، بصیرت و معرفت و شجاعت و شهامت عباس(ع) بود نه چشم عباس(ع)! واقعا اینجا سواله که در ابیات مدحی امروزی ما برای (ع) با وجود این همه فضائل و مناقب، چرا باید روی برخی ویژگیهای ظاهری ایشان مانند؛ چشمهای خوشگل، قد و بالایِ رعنا و ابروی کمانی و ماه ..مانور داده شود؟!! در نقلی آمده که؛ هنگام نبرد قمر بنی هاشم عباس(ع) و مارد بن صُدیف در کربلا، مارد به آن حضرت(ع) گفت : من تو را نصيحت می کنم اگر آن را بپذيری، مسلما از تيزی شمشير برّان من در امان می مانی! من وقتی که تو را جوانی زیبا و ملیح چهره يافتم دلم نسبت به تو نرم شد، و گويا مثل من نبايد با تو حریف گردد! حضرت عباس(ع) در جواب فرمود : ای دشمن خدا! اما آن چه در مورد زيبايى چهره و جوانى من گفتى، بدان که اين امور مرا ارزش نمی دهد، ولی مسلما مُعرِّف من، حسب و نسبم، تیز هوشی و درایت عقلم و بصیرت و ریاضت و معرفت نفسم و دلاوری ها و صبر بر بلا و مصیبت و شکر و توکلم به خدا می باشد.(۲) در زیارت نامه ایشان می خوانیم : 《السّلامُ عَلیکَ أیُّهَا الْعَبْدُ الصّالِحُ الْمُطِیعُ للّه وَ لِرَسُولِهِ وَ لاِمِیرِالْمُؤمِنِینَ وَالْحَسَنِ وَ الْحُسَینِ(ع) اَلسَّلامُ عَلَیک وَ رَحْمَةُ اللّه وَ بَرَکاتُهُ》 سلام بر تو اى بنده شایسته، فرمانبر خدا و رسول خدا(ص)، و امیرمؤمنان(ع) و حسن(ع) و حسین(ع)، سلام و رحمت و برکات خدا بر تو باد.(۳) عباراتی چون «عبد»، «صالح»، «مطیع» در این زیارت نامه معرِّف عباس(ع) است. امام صادق(ع) می فرماید : 《کَانَ عَمُّنَا العَبّاسُ بنُ عَلِیٍّ(ع) نافِذَ البَصِیرَةِ صُلبَ الإیمَانِ..》 عموى ما، عبّاس(ع)، داراى بینشى ژرف و ایمانى راسخ بود.(۴) و حرفی را هم که سلحشور در آخر روضه می گوید، حرفی است بی سند که در کتب مقاتل در مورد نحوه سر به نیزه زدن شهداء، نقلی به میان نیامده است. 📚منابع : ۱)اللهوف ابن طاووس، ص۱۲۰ ۲)نورالعین اسفراینی، ص۳۹ ۳)كامل الزيارات ابن قولويه، ص۲۵۶ ۴)عمدة الطالب ابن عنبه، ص۳۵۶ 📚 . 🔹 در مورد رویا و خواب باید به چند مبنا توجه نمود : 1⃣مبنای اول : چه کسی این خواب را دیده است؟ نکته : هر مقدار معنویت آن شخص بالاتر باشد طبیعتا خواب او مهمتر است و قابل اعتماد تر! 2⃣با چه سندی این خواب از آن مرد معنوی نقل می شود؟ آن منبری و یا مادح این خواب را از چه کسی نقل می کند، که آن هم از قبلی شنیده! چون در اینجا احتمال جعل و دروغ کم نیست. 3⃣متن خواب چیست؟ آیا با موازین قطعی قرآن و روایات انطباق دارد
. سوال:منظور از «علی بن الحسین(ع)» در فراز پایانی زیارت عاشورا «اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ..» کیست؟! حضرت علی اکبر(ع) یا امام سجاد(ع)؟👇 علیه_السلام علیه_السلام ......... ✍پاسخ: در بین فرزندانی که از امام حسین(ع) در کربلا به شهادت رسیدند، هیچ کس مقامش به اندازه علی اکبر(ع) نیست، برای همین امام سجاد(ع) او را در یک قبر ویژه، پایین پای امام حسین(ع) دفن کرد، ولی بقیه ی شهدای کربلا را در یک قبر دسته جمعی دفن کرد. شیخ مفید در اینباره می نویسد : 📋《دَفَنُوا اَلْحُسَيْنَ(ع) حَيْثُ قَبْرُهُ اَلْآنَ وَ دَفَنُوا اِبْنَهُ عَلِيَّ بْنَ اَلْحُسَيْنِ اَلْأَصْغَرَ(ع) عِنْدَ رِجْلَيْهِ وَ حَفَرُوا لِلشُّهَدَاءِ مِنْ أَهْلِ بَيْتِهِ وَ أَصْحَابِهِ اَلَّذِينَ صُرِعُوا حَوْلَهُ مِمَّا يَلِي رِجْلَيِ اَلْحُسَيْنِ(ع) وَ جَمَعُوهُمْ وَ دَفَنُوهُمْ جَمِيعاً مَعَاً》 ♦️امام حسین(ع) را در جایی که اکنون قبر اوست به خاک سپردند، پسرش علی اکبر(ع) را پایین پای او دفن کردند و برای شهدای دیگر از اهل بیت و یارانش که با او شهید شده بودند، جایی نزدیک پای حضرت(ع) قبر کندند و همه را یک‌جا به خاک سپردند.(۱) و این خود امتیازی برای علی اکبر(ع) نسبت به سایر شهدای اهل بیت(ع) در کربلا می باشد. شخصیتی که در خَلق و خُلق و منطق شبیه حضرت رسول اکرم(ص) بوده است. و برای تسلّی خاطر امام حسین(ع) دو بار به علی اکبر(ع) سلام داده شده است. یک بار به صورت خاصه (عَلَی عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ) و یک بار هم به صورت عامه (عَلَى اَوْلَادِ الْحُسَيْنِ)! اما با وجود اختلاف، منظور از علی بن الحسين(ع) در زيارت عاشورا، با توجه به قرائن، حضرت علی اكبر(ع) است! زيرا؛ 1⃣این زیارت در مقام ذکر شهدای کربلا است؛ و از حیث شأن زمانی و مکانی، اشاره به روز عاشورا و سرزمین کربلا و کشته شدگان در آن روز دارد. لذا امام حسین(ع) دارای سه پسر به نامهای علی بود، که از این اولاد، تنها دو تن در کربلا شهید شدند، اما از آنجایی که در برخی مقاتل از علی اصغر(ع) تعبیر به «عبدالله رضيع» یا «صَبِیّ» یا «وَلَد» یا «طفل» شده است، پس این سلام تنها بر حضرت علی اکبر(ع) صادق است. 2⃣هم چنين، وقتي ابن زياد در دارالاماره، هنگام ورود اسراء به کوفه، چشمش به امام سجاد(ع) افتاد، پرسيد : تو کیستی؟ امام سجاد(ع) جواب داد : 📋《أَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(ع)》 ♦️من علی بن حسینم! ابن زیاد گفت : آیا خداوند در کربلا علی بن حسین را نکشت؟ امام سجاد(ع) پاسخ داد : 📋《قَدْ كَانَ لِي أَخٌ يُسَمَّى عَلِيّاً قَتَلَهُ النَّاسُ》 ♦️من برادری به نام علی داشتم که مردم او را کشتند.(۲) اين نیز خود قرينه اي است بر اين كه منظور از علي بن الحسين(ع) در زيارت عاشورا، علی اكبر است نه امام سجاد(ع)! 3⃣دلیل دیگر سلامی است که در زیارت عاشورای غیر معروفه و زیارت وارث و زیارت مطلقه امام حسین(ع) به حضرت علی اکبر(ع) داده شده است که در آنجا، منظور از علي بن الحسين(ع)، حضرت علی اکبر(ع) می باشد. مانند این فراز؛ 📋《السَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ الشَّهِيدِ، السَّلامُ عَلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ الشَّهِيد، السَّلامُ عَلَى الْعَبَّاسِ بْنِ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ الشَّهِيدِ》(۳) در این زیارت، پس از علی بن الحسین(ع) لقب شهید آمده است، و این لقب برای حضرت زین‌العابدین(ع) در زیارت‌نامه‌ها و توسلات و ادعیه ها نیامده است. مرحوم میرزا ابوالفضل تهرانی در شرح زیارت عاشورا می نویسد : جمهور مورخین و نسّابین و محدثین فریقین، شهید را علی اکبر(ع) دانسته اند و این قول اصحّ و اسدّ است.(۴) 📚منابع : ۱)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۱۱۴ ۲)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۱۱۶ ۳)زاد المعاد مجلسی، ص۲۴۶ ۴)شفاء الصدور تهرانی، ص۵۲۷ .
. 👇 🎤 :《غالب اونهایی که دستشون آلوده شد به خون حسین بن علی و خون پسر فاطمه رو اونجا ریختند با وضو، به نیت تقرب به خدا، می زدن و می گفتن : (وجبت له الجنه) می زنیم که بهشتی بشیم، اینا بغض امام حسین رو نداشتند و فضای دلشان پر از محبت امام حسین بود! ابن عساکر تو کتابش می نویسد : بعضی از اینا (اجنَّ) یعنی محبت امام اینارو به جنون کشیده بود. عیار محبت اینا به حدی بود که ما یک دهم درصد محبت کسایی که روز عاشورا پا روی سینه امام حسین گذاشتند، نیست!》 ............................. ✍پاسخ : ما پیشتر در این کانال، در جواب سوال شماره ده در بخش درباره عوامل و انگیزه های قاتلین امام حسین(ع) و اینکه آنان چند دسته بودند، مطالبی مفصل نوشتیم. برای پاسخ، سخنان عباس صراف را می توان به دو بخش تقسیم کرد : ۱)قاتلین امام حسین(ع) محبّین ایشان بودند! ۲)قاتلین با کشتن امام حسین(ع) قصد تقرب به خدا را داشتند! 🔹مسلما بخش اول یعنی اینکه، قاتلین امام حسین(ع) هیچ بغضی نسبت به ایشان نداشتند و از شدت ذوب در محبت ایشان، مجنون وار او را به شهادت رساندند، حرفی است کاملا اشتباه و غلط و بی سند و مدرک! وی گاهی هم برای علمی کردن سخنانش عبارات کوتاه ادبی به زبان عربی که غالبا هم اشتباه و بی مضمون است، استفاده می کند. برعکس، ما دلایلی داریم که ثابت می کند قاتلین امام حسین(ع) نسبت به ایشان بغض و کینه داشتند. هنگامی که امام حسین(ع) خطاب به لشگر عمر بن سعد فرمود : چرا با من می جنگید؟ آنان با کمال وقاحت خطاب به امام(ع) گفتند :  《اِنّا نَقْتُلُکَ (نُحَارِبُکَ) بُغْضاً مِنَّا لاَِبِیکَ》 ما به خاطر کینه اى که از پدرت علی(ع) به دل داریم، با تو مى جنگیم و تو را مى کشیم.(۱) در جایی دیگر حضرت(ع) آنان را از شیعیان ابی سفیان خطاب می کند و می فرماید : 《وَيْحَكُمْ يا شيعَةَ آلِ أَبي سُفْيانَ! إِنْ لَمْ يَكُنْ لَكُمْ دينٌ، فَكُونُوا أَحْراراً في دُنْياكُمْ هذِهِ!》 واى بر شما! اى پيروان آل ابى سفيان! اگر دين نداريد، لااقل در دنياى خود آزاده باشيد.(۲) آیا اینان شیعیان و محبان امام حسین(ع) بودند؟!! حتی در زیارت عاشورا می خوانیم : 《اللَّهُمَّ إِنَّ هَذَا يَوْمٌ تَبَرَّكَتْ بِهِ بَنُو أُمَيَّةَ وَ ابْنُ آكِلَةِ الْأَكْبَادِ وَ هَذَا يَوْمٌ فَرِحَتْ بِهِ آلُ زِيَادٍ وَ آلُ مَرْوَانَ بِقَتْلِهِمُ الْحُسَيْنَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ》 خدایا این روز روزی است که بنی امیه و پسر جگرخوار به آن تبرّک جستند، و روزی است که آل زیاد و آل مروان در این روز خوشال و فرح ناک شدند.(۳) امام زمان(ع) در زیارت می فرماید : 《أَلسَّلامُ عَلي قَتِيلِ الاَْدْعِيآءِ》 سلام بر کشته شده ی دشمنان!(۴) آیا شیعیان و محبین امام حسین(ع) او را کشتند و خانواده او را به اسارت گرفتند و به مجلس شراب بردند و در کوفه و محل یهودی ها و شام و چرخاندند؟!! چه کسی این حرف را می پذیرد که از روی محبت و عشق و علاقه پا به روی سینه مبارک امام بگذارند و سر از تن او جدا کنند؟ این چه عشقی است که سر به جنون می کشد و از روی عشق کاری می کند که حتی انسان از روی عناد و دشمنی هم آن کار را نمی کند؟! امام علی(ع) می فرماید : 《وَ اَللَّهِ لَوْ ضَرَبْتُ خَيْشُومَ مُحِبِّينَا بِالسَّيْفِ مَا أَبْغَضُونَا وَ وَ اَللَّهِ لَوْ أَدْنَيْتُ إِلَى مُبْغِضِينَا وَ حَثَوْتُ لَهُمْ مِنَ اَلْمَالِ مَا أَحَبُّونَا》 به خدا قسم اگر بینی محبین خود را به بِبُرّم، با ما اهل بیت دشمن نمی شوند و اگر به دشمنان خود نزدیک شوم و مال زیادی به پای آنان بریزم، ما را دوست نخواهند داشت.(۵) 🔹اما بخش دوم(یعنی تقرب به خدا) تا حدودی صحیح می باشد، ولی این تقرب نیز به خاطر بغض به امام حسین(ع) بوده نه از روی محبت و عشق و علاقه ی به ایشان! صرّاف این دو را خلط می کند و چنین دچار حرّافی می شود! امام سجاد(ع) در این باره می فرماید : 《وَ لا يَومَ كَيَومِ الحُسَينِ(ع) اِزدَلَفَ إلَيهِ ثَلاثونَ ألفَ رَجُلٍ يَزعُمونَ أنَّهُم مِن هذِهِ الاُمَّةِ، كُلٌّ يَتَقَرَّبُ إلَى اللّه بِدَمِهِ》 و هيچ روزى مانند روز حسين(ع) نبود! سى هزار مرد كه همگى ادّعا مى كردند از اين امّت اند، به سوى او حمله بُردند و همگى، با ريختن خون او، قصد تقرّب به خدا را داشتند.(۶) و این تقرب به خدا با کشتن امام حسین(ع) نیز ناشی از جهالت و غفلت مردم و تحت تاثیر تبلیغ سوء بنی امیه و دشمنان بوده که برخی آنان دچار این غفلت و بدبختی شدند. 📚منابع : ۱)ینابیع الموده قندوزی، ج۳، ص۸۰ ۲)مقتل الحسین خوارزمی، ج۲، ص۳۳ ۳)المصباح کفهمی، ص۴۸۴ ۴)المزار الکبیر ابن مشهدی، ص۵۰۴ ۵)الکافی شیخ کلینی، ج۸، ص۲۶۸ ۶)امالی شیخ صدوق، ص۴۶۲ .