eitaa logo
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
2.7هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
546 ویدیو
772 فایل
گریز زیارت عاشورا ، دعای کمیل و دعای توسل و جوشن کبیر https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi
مشاهده در ایتا
دانلود
. منصور به حاكم خود در مكه و مدينه به نام «حسن بن زيد» پيام داد كه خانه امام صادق(عليه السلام) را بسوزان» حاكم، اين دستور را اجرا كرد، و به خانه امام صادق(عليه السلام) آتش افكند به طورى كه شعله هاى آن به در خانه و راهرو آن رسيد. امام صادق(عليه السلام) بيرون آمد و به درون آتش رفت و در حالى كه در ميان آتش قدم مى زد، مى فرمود: انا بن اعراق الثرى انا بن ابراهيم خليل الله: «من پسر ريشه هاى زمين هستم، من پسر ابراهيم خليل(عليه السلام) مى باشم.»(1) يعنى همان گونه كه ابراهيم خليل الله(عليه السلام) جدم(2) در آتش نمرودى نسوخت، من هم به اذن خدا نمى سوزم و همان گونه كه لقب جدم اسماعيل (اعراق الثرى) است يعنى فرزندان او مانند رگ و ريشه درخت در اطراف زمين پراكنده اند، ونابود نمى شوند، ما هم نابود نمى شويم. يكى از شيعيان مى گويد: يك روز بعد از آتش زدن خانه امام صادق(عليه السلام) در مدينه به محضرش رفتم، ديدم بسيار غمگين است، و اشك از ديدگانش بر صورتش مى ريخت، عرض كردم: «چرا ناراحت و گريان هستى؟» فرمود: «وقتى كه روز قبل آتش در دالان خانه ام زبانه كشيد، با اينكه من در خانه بودم، ديدم بانوان خانه ، شيون زنان براى حفظ جان خود از آتش، از اين سو به آن سو مى دوند، به ياد ترس و هراس اهل بيت جدم امام حسين (عليه السلام) افتادم كه در روز عاشورا، دشمن به خيمه هاى آنها هجوم كرد، در حالى كه منادى دشمن فرياد مى زد، خانه ظالمان را بسوزانيد.»(1) يعنى ياد اين خاطره جانسوز مرا غمگين و ناراحت نموده است، نگران خودم نيست، نگران آن همه ستمهاى هستم كه يزيديان به اهل بيت مظلوم حسين(عليه السلام) وارد ساختند. -------------------------------------------------------------------------- 1-اصول كافى، ج 1، ص 473. 2-ابراهيم(عليه السلام) جد سى ام پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) بوده است.     منبع:سایت آیت الله شاهرودی  کتاب چهارده اختر تابناک(کتابخانه الکترونیکی)  .
. 🎤 ✍ دل و روح ما، سر و جان ما، "لِتُرابِ مَقْدَمِكَ الفِدا" "عَظُمَ الْبَلاء، بَرِحَ الْخَفَا"، "فرج" است راه نجات ما همه ناتوان، همه روسیاه، همه در کشاکش راه‌وچاه همه تا کمر به گِل گناه، خِجِلیم، "وَانْکشَفَ الْغِطَا" نه‌رسیده شام‌غمی به‌سر، نه‌رسیده از سحری خبر نه‌کسی به‌فکر کسی‌دگر، تو بیا که "وَانْقَطَعَ الرَّجا" نه‌کسی هوایی فیض‌رب، نه به‌فکر واجب‌ومستحب "ظَهَرَ الفَسادُ بِما کسَب"، تو بیا که تازه شود هوا غم شام و کوفه و کربلا، شده داغ جان تو سال‌ها که هرآن‌صباح و هرآن‌مساء،"بَدَلَ الدُّموعِکَ بِالدِّماء" گله و شکایت خویشتن، به کجا برد دل تنگ من؟ تو بیا سری به‌دلم بزن، که تو "مُستَعانی‌و‌مُشتَکی" تو بیا که سر بزند بهار، به خزان دائم روزگار به جهان ما برکت بیار، که "بِیُمْنِکَ رُزِقَ‌الْوَرىٰ" تو بیا که عهدِ وفا شود، دل خلق جای خدا شود که زمان صلح‌وصفا شود، "بِجَمالِکَ کَشَفَ الدُّجىٰ" تو بیا و چاره‌ی نو بساز، که به ما شود در صبح باز شب عاشقان تو بس دراز...، "وَ بِنورِ وَجهِكَ مُنتَهىٰ" 👇
1402021904.mp3
13.59M
زمینه | دل و روح ما مجلس روضه هفتگی سه‌شنبه۱۹اردیبهشت۱۴۰۲|۱۸شوال۱۴۴۴ مداح : کربلایی‌ حسین‌‌طاهری
هدایت شده از امام حسین ع
 به یکی از معجزات و حضرت علی‌اکبر(ع) اشاره می‌کنیم: فردی به نام حاج عبدعون، برادرش را که به مرض سختی دچار شده بود نزد حافظ الصحه، یکی از سه پزشک معروف کربلا می‌برد، پس از چند ماه معالجه سودی نمی‌کند و هر روز حال او بدتر می‌شود عبدعون نزد پزشک می‌رود و سخنان زشتی به او می‌گوید و خطاب می‌کند که اسمت خیلی بزرگ است اما از معالجه تو سودی ندیدیم،  بعد بدون خداحافظی می رود، اما بر خلاف انتظار از آن روز به بعد حال برادرش بهتر می‌شود و یک دفعه شفا می‌یابد. نزد حافظ الصحه می‌رود و عذر خواهی می‌کند. طبیب می‌گوید: بنشین تا برایت بگویم. من بعد از سخنان تو خیلی دل شکسته شدم. ظهر، هنگام ادای نماز به حضرت علی اکبر(ع) متوسل شدم و عرض کردم ای نور چشم حسین (ع) تو را به حق پدرت قسم می‌دهم که شفای این مریض را از خدا بخواه، دیدی چگونه به من توهین کرد؟ بسیار گریه کردم. همان شب در خواب خدمت آقا علی‌اکبر(ع) شرف یاب شدم عرض ادب کردم و همان مطلب را تکرار کردم، حضرت فرمود: من شفای آن مریض را از خدا خواستم و از هاتفی شنیدم که «این مریض مردنی است و تا 9 روز دیگر میمیرد اما به برکت دعا و شفاعت شما خدا با شفای او سی سال به عمرش افزوده است و از همین ساعت او را شفا دادیم» آن مرد سی سال دیگر عمر کرد و در هفتاد سالگی در گذشت. او وصیت کرد پیکرش را پایین پای حضرت علی اکبر (ع) دفن کنند. منبع:کتاب «خورشید جوانان»؛ شرح زندگی و کرامات حضرت علی اکبر(ع)/ نوشته سید محمدرضا حسینی خبرگزاری تسنیم
هدایت شده از امام حسین ع
🌸🍃🌸🍃 شبی حضرت علی (ع) در دارالخلافه نشسته بودند و به حساب کتاب اموال مشغول بودند که مقداد وارد شدند. با حضرت صحبت کردند که علی (ع) فهمید مقداد برای درخواست کمک مالی آن‌جا آمده است و از بیان نیازش شرم دارد. چراغ اتاق را خاموش کرد و کیسه‌ای زر برداشت، دست مقداد را کشید و کیسه را در تاریکی در حالی‌که در دست مقداد می‌گذاشت فرمود، مقداد تو سکوت کن امشب من فقط با تو سخن می‌گویم. مقداد وقتی کیسه زر را در تاریکی، در دستانش گرفت صدای گریه‌اش برخواست. امیر المومنین (ع) علت را پرسیدند. مقداد گفت: یا علی گمان می‌کنم دیگر مرا دوست نداری که در تاریکی با من سخن می‌گویی، در حالی‌که من عاشق دیدن چشمان تو هستم. حضرت شمع را روشن کردند، مقداد دیدند محاسن علی (ع) خیس اشک چشم است، طوری‌که از آن محاسن نورانی اشک می‌چکد. حضرت، مقداد را در آغوش کشیده و فرمودند: مقداد، علت خاموش کردن شمع این بود که، من از لحظه ورود تو فهمیدم برای نیازی پیش من امشب آمدی، نگذاشتم نیازت را بگویی چون چیزی که انسان بداند برادر مومنش نیاز دارد نباید راضی به تقاضای شفاهی او شود. و علت این‌که چراغ را خاموش کردم به آن علت بود که، انسان مومن و آبرومند وقتی درخواست حاجتی از کسی می‌کند، از شرم و خجلت و حیا، گونه‌هایش سرخ می‌شود، چشمانش در دیدگانش می‌لرزند، عرق شرم بر پیشانی‌اش می‌نشیند. خاموش کردن چراغ نه برای، ندیدن جمال زیبای تو بلکه برای ندیدن آن چشمان لرزان و عرق شرم در پیشانی تو بود که مرا دیدنش بیشتر از تو آزار می‌داد. .
هدایت شده از امام حسین ع
. کرامات امام حسن (ع) اللّهــم صلّ علــي محمّــد و آل محمّــد و عجّــل فرجــــهم حضرت مجتبي عليه السلام بيش از بيست و پنج مرتبه با پاي پياده از مدينه به قصد زيارت خانهي خدا به مكه رهسپار شد. در يكي از سفرها، پاهاي حضرت ورم كرده و صدمه ديد. يكي از خدمتكاران عرض كرد: «يابن رسول الله! اگر سوار شويد ممكن است قدم هايتان بهبود يابد.» امام عليه السلام فرمود: «نه! اما در منزلگاه بعدي سياه پوستي نزد تو خواهد آمد و در دست او روغن و پمادي است كه درمان ورم قدمهاي من در آن است، تو آن روغن را از او بخر.» خدمتكار گفت: «پدر و مادرم به فدايت، سابقه ندارد كسي در اين منازل چيزي بفروشد.» امام عليه السلام فرمود: «آن مرد در نزديك منزلگاه بعدي است.» خدمتكار گويد: «همين كه مقدار كمي از آن محل گذشتيم ناگاه آن سياه پوست پيدا شد!» . امام عليه السلام به من فرمود: «آن شخص سياه همين مرد است.» من نيز نزد او رفتم و تقاضاي روغن نمودم.» مرد سياه پوست: «اين پماد را براي كه مي خواهي؟» خدمتكار: «براي حسن بن علي.» سياه پوست: «لطفا مرا به حضور آن حضرت راهنمايي كن.» و آنگاه با هم به محضر امام عليه السلام شرفياب شدند. مرد سياه پوست گفت: «پدر و مادرم فداي تو باد، من نمي دانستم كه روغن را براي شما مي خواهند، اجازه دهيد كه قيمتش را نگيرم، چرا كه من از ارادتمندان و نوكران شما هستم و اكنون از شما حاجتي دارم و آن اين است كه به هنگام جدا شدن از همسرم او را درد زايمان بود، از خدا بخواهيد كه به من پسري سالم و دوستدار شما اهلبيت مرحمت فرمايد.» امام عليه السلام فرمود: «به خانهات برگرد كه خداوند به تو پسري سالم عطا فرموده و او از شيعيان ما مي باشد.» آن شخص با عجله به خانهاش بازگشت و همسرش را مشاهده كرد كه پسري سالم به دنيا آورده است. پس مجددا به قصد تشكر به محضر امام حسن عليه السلام بازگشت. آن كودك بعدها از شاعران و مادحين خالص و ممتاز آل محمد عليهمالسلام گرديد و با نام «سيد حميري» معروف گشت. امام عليه السلام نيز از آن روغن استفاده كرد و در دم درد پاهايش برطرف گرديد منبع.کتاب کرامات و مقامات عرفانی امام حسن مجتبی علیه السلام .
. ✅ : یكی از روش های مهـــــم در روضه خوانی گریــــز زدن میباشد.باید توجــــه داشت كه بدون منبـــع هیــــچ روضـه ای را نخواند و گریز زدن های‌ما روی اصول و اساس باشد ........... 🌻حاج محمود کریمی: مثـــلا حاج آقا منصــور ارضی در یـــكی از مراســــــم هایی كه برای كمك رسانی زلزله زدگان در چنـــــد سال اخیر برنامـه داشتند این طوری گریـــــز زدند كه:«من امروز این عمل رو دیدم كه مردم اكثــرا به جای پتــو و غذا و لباس ،شیرخشك آوردند برای بچه ها.چون مردم بیشتر از همه چی تب و تاب بچــه كوچیك ها رو دارند.» و بعدش یـــك روضه حضرت علی اصغر خوندند. اول جلســه با گریـــز زدن مجلس رو آماده روضـــه كردند و بعد روضـــه خودشون رو خواندند. 💠 . ⚠️ ادامه آموزش گریز: گاهی اوقات شما گریـز می زنید و مستمع را جلوتر از خودتان می فرستیــــد و شما اصلا از كربـــــلا هیــــچ حرفی را به میان نمی آوریـد و میخواهیـد یك كار روانی با مستمـــع انجـــام بدهید و خود مستمع را روضـه خوان جلوه دهید كه با یك مثــال مفهـوم این جملـــه به خدمت شما عارض می شود. .👇 . 💠 مثالی زیبا از گریز زدن: مثلا شما میگویید كه برای امام صادق سه چهار تا كفـــن آوردند و روی این كفن های آورده شده توضیح می‌دهید و به این فكر می كنیدكه اصلا مستمع با شمــا نیست و گوشش دارد می شنود، ولی ذهنش دارد به فراتر از شما می رود. می گویید«برد یمنی آوردند و . . . مستمـــع را احساسی میكنید.مثلا یكی از مستمعین‌میگوید: ای بی كفن . . . شما هم‌خودتون رو می زنید به‌اون راه كه‌اصلا من نمیدونم چی شده. می گویید:چیه؟چرا دادمی‌زنید؟مگه‌چی‌شده؟ مگه كفن آوردن گریه داره؟ و وقتی كه احساس كردین مستمع حسابی گر گرفته است ، ادامه روضه رو به كربــــــلا ربط می دهید. .
. ♦️ابعاد پیچیده شخصیتی امام علیه السلام هر مورخ و سیره پژوهی را فارع از هر اندیشه و تعلق به هر مذهبی ، به شگفتی فرو می برد! ⚜جعفر و ما ادراک جعفر... 🔸زمانه ایشان، روزگار بحرانهای متنوع اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و مذهبی است که همه افکار و نحله های فکری مورد تهدید و در معرض آسیب و زوال هستند، و علاوه بر همه این ها نباید فراموش کنیم تمام بازیگران صحنه اجتماع و سیاست ، از امویان تا عباسیان ، از زیدی‌ها تا کیسانی‌ها، از اهل حدیث تا معتزلی‌ها ، علی رغم تمام اختلافات و تخاصم‌ها ، بر سر یک مسئله وفاق و اتحاد دارند، آن هم دشمنی با شیعیان امامی و تلاش برای حذف ایشان از صحنه اجتماع است. ♦️و مکتب تشیع از هر دو جهت بالا، مورد تهدید جدی است، هم آشفتگی آن عصر، مکاتب را به کام نابودی می کشاند، و هم دشمنان شیعه، مترصد ضربه به آن هستند. 🔹 این سال‌های پر فراز و نشیب، زمانه زعامت امام جعفر بن محمد است، صادق آل محمد ... .
. درپشت فرس نفس زنان ، بینِ راه با پای برهنه می کشید ازدل آه با یاد غم اسیری زینب گفت لا حول ولا قوه الا بالله ✍ .
. . 🔘 گوشه‌ای از اسرارِ گودال قتلگاه و اسارت آل الله از لسان مبارک جعفربن‌محمد علیهماالسلام... ⚡️ إمام‌صادق علیه‌السلام با روضهٔ اسارت،‌ از حال می‌رفتند... ابن‌حبیب گوید: نزد مولایم امام صادق علیه‌السلام بودم که شنیدم در سجده‌اش می‌فرمود: اللّٰهمَّ اْغفِرْ لِمَنْ زارَ جَدّیَ الحُسین وَ مَنْ بَکیٰ عَلَیه 🔻خدایا ببخش زائرین قبر سیدالشهداء علیه‌السلام را و کسانی که برای او گریه می‌کنند. وقتی مناجات حضرت تمام شد، نشست در حالی که اشک‌ها، محاسن حضرت را خیس کرده بود. ➖عرض کردم: ای مولای‌من! چرا کعبه به رنگ سیاه است؟ فرمودند: وقتی حضرت ابراهیم علیه‌السلام خانه کعبه را ساخت، پارچه سبز روی آن انداخت،اما خدای متعال وحی فرستاد که: ای ابراهیم! پارچه کعبه را سیاه کن که منِ خدا، در عالم معنا عزادار سیدالشهداء علیه‌السلام نوه سیدالانبیاء صلی‌الله‌علیه‌وآله هستم. ➖عرض کردم: ای سرور من به ما خبر رسیده در بدن جدّ شما از سینه تا پایین هزار زخم تیر و نیزه و شمشیر و چوب و غیره بوده؛ آیا درست است؟ ... حضرت فرمودند: بلکه بیش از این بوده است. ➖گفتم: چگونه در یک بدن، این همه جراحت می‌تواند باشد؟ فبَکیٰ عندَ ذٰلکَ یَکادُ اَنْ یُغشیٰ عَل‍َیه. ▪️در این هنگام،حضرت آن‌قدر گریه کردند که نزدیک بود، غش کنند؛ سپس فرمودند: قَدْ ضَربوا السَیفَ عَلَی مَوضِعِ السَیفِ وَالسّنانَ عَلَی مَوضِِع السَنان وَالسّهمَ عَلَی مَوضِعِ السّهم ▪️همانا شمشیر بر جای شمشیر می‌زدند؛ نیزه بر جای نیزه می‌زدند؛ تیر بر روی تیر می‌زدند. ➖بعد عرض کردم: علت بوی عطر تربت سیدالشهداء علیه‌السلام و عظمت کربلا چیست؟ فرمودند: خاک کربلا با خون جدّم مخلوط شد، وقتی که اسب‌ها را بر بدن او تاختند. و حضرت فرمودند: می‌توان از خاک کربلا برای شفا خورد. ➖بعد عرض کردم: مخدّرات وقتی به شام رسیدند، «کاشفات الوجوه» بودند؛ آیا این مطلب درست است؟ راوی گوید: وَاللّهِ رَاَیتُ مَولایَ جَعفَرَ الصّٰادقَ علیه‌السلام عِندَ ذٰلکَ قَد بَکیٰ بُکاءً شَدیداً بِحَیثُ لَم یَقدرْ اَنْ یُجیبَ عَنْ ذٰلکَ وَلٰکِنْ اَومَئَ الیٰ ذٰلکَ بِرَأسِهِ ▪️وقتی این را گفتم به خدا قسم دیدم حضرت چنان گریه کرد که توان صحبت‌کردن نداشت، اما با سر مبارکش در تأیید این مصیبت، اشاره فرمود.(در نقل‌های دیگر آمده است که کسی نمی‌توانست به صورت‌هایشان نگاه کند‌ و هاله‌ای از نور حجاب شده بود) 📚بحرالمصائب،(نسخه خطی) ج۳ ص۴۰۸ .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اجتماع عمومی شعبات یکشنبه ۱۴۰۱٫۲٫۱۷ قابل توجه عزیزان مداح❗️ بعضی از کلمات اختصاصی هستند ‼️
ZOOM0016_Tr12-B.mp3
17.3M
🎧صوت کامل سلسله جلسات علیه السلام 📍هیئت ، تهرانسر 🎞 📅 📋با موضوع «» موضوع بحث: 📄 خطر محتمل برای هر نهضتی، تغییر و تبدیل آرمانها توسط نخبگان جبهه خودی است. 🎤
مداحی_آنلاین_چهار_تا_عمل_دست_و_پا_شکسته_علی_پناه.mp3
2.13M
🏴 (ع) ♨️تعجب امام صادق(ع) از عمل افرادی که بخاطر چهارتا عمل دست و پا شکسته خودشونو گم میکنن 👌 بسیار شنیدنی 🎙حجت الاسلام
مداحی آنلاین - یه روزی هست که تقویمای تاریخ - بنی فاطمه.mp3
4.45M
🔳 (ع) 🌴یه روزی هست که تقویمای تاریخ 🌴نوشتن بین کوچه محشری شد 🎙 یه روزی از تو تقویمای تاریخ نوشتن بین کوچه محشری شد دوشنبه راهش و بستن که افتاد نوشتن از همون روز بستری شد پاهاش از ضعف میلرزید نفساش بوی خون میداد پسرش گریه میکرد و بهش راه و نشون میداد دنیا تاریک بود کوچه باریک بود زهرا بی حال و مرگش نزدیک بود ــــــــــــــــــــــــــــــــــ رو خاک افتاد دنیا زیر و رو شد جدا کردن در و از دست پهلو خلاصه بستر و اماده کردن امان از بستر و از دست پهلو میخواستن با یه مشت هیزم دل ما رو بسوزونن اتیش اماده می کردن که دریا رو بسوزونن فصل پاییز بود از اه لبریز بود از پا افتاد و عمرش نا چیز بود ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ یه دردایی فقط احساس میشن یه دردایی ولی دق مرگ میدن حسن دید ما شنیدم ماجرا رو شنیدن کی بود مانند دیدن علی میگفت چی دیدی که اینجوری پریشونی چیکار کردن توی کوچه میخوای پاشی نمیتونی خونه لرزید تا پهلو به پهلو شد بعد اون سیلی چشماش کم سو شد .
. ⚡️ حکایت طفلِ امام صادق علیه‌السلام که از دستِ کنیز افتاد و از دنیا رفت... راوی گوید: روزی به خانه إمام صادق علیه‌السلام وارد شدم و رنگ چهره حضرت را دگرگون دیدم؛ سبب تغییر حال حضرت را پرسیدم که آن إمام علیه‌السلام فرمود: من نهی کرده بودم که در خانه، کسی بالای پشت‌بام برود، امروز داخل خانه شدم؛ یکی از کنیزان که تربیت یکی از اولاد مرا به عهده داشت،دیدم که طفل مرا در بردارد و بالای نردبان است؛ چون نگاهش به من افتاد متحیر شد و لرزید و طفل از دست او بر زمین افتاد و از دنیا رفت. ➖ امام علیه‌السلام به راوی فرمودند: تغیر رنگ من به‌خاطر غصهٔ از دست رفتن آن طفل نیست؛ و إنّما تَغيَّرَ لَونٖي لِمٰا أدخَلَتْ عَلَيها مِن الرُّعبِ. 🔻بلکه به سبب آن ترسی است که آن کنیزک از نگاه من پیدا کرده بود. راوی گوید: این در حالی بود که إمام علیه‌السلام به آن کنیز فرموده بود: تو را در راه خدا آزاد کردم؛ باکی بر تو نیست؛ باکی بر تو نیست. 📚المناقب، ابن‌شهر‌آشوب،ج۱۱ ص۴۱۲ .
. اللهم اجعل محیای محیا محمد و آل محمد بعضیا فکر میکنن ، همین که شیعه و یا بچه سید هستند، اهل بهشتن و لذا هر گناهی بکن ، اشکال نداره... اما اولا ائمه میفرمایند "شفاعت ما هست ، اما قبل از اون مواقف سختی هست (مثل صراط و ...) که برای شما از آن مواقف، بیمناکیم"(نقل به مضمون) . و دومین دلیل هم روایت زیر است که حتی فرزند پیامبر و امام بودن هم ، در صورتی اثر داره که اهل عمل صالح و دوری از گناه باشی و سید و غیرِ سید هم نداره... یاسر خادم روایت کرده: «زید بن موسی برادر حضرت رضا (ع) در مدینه خروج نمود و خانه‌هایی را به آتش کشید و مردمی را کشت؛ از این رو او را «زیدالنار» لقب دادند. مأمون سپاهی را فرستاد او را دستگیر کرده، نزد مأمون آوردند. وی دستور داد تا زید را نزد برادرش ابوالحسن الرضا (ع) ببرند. چون زید بر آن حضرت وارد شد،امام به او فرمودند: «يَا زَيْدُ أَ غَرَّكَ قَوْلُ سَفِلَةِ أَهْلِ اَلْكُوفَةِ إِنَّ فَاطِمَةَ(س) أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَحَرَّمَ اَللَّهُ ذُرِّيَّتَهَا عَلَى اَلنَّارِ ذَلِكَ لِلْحَسَنِ وَ اَلْحُسَيْنِ خَاصَّةً إِنْ كُنْتَ تَرَى أَنَّكَ تَعْصِي اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ تَدْخُلُ اَلْجَنَّةَ وَ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ (ع) أَطَاعَ اَللَّهَ وَ دَخَلَ اَلْجَنَّةَ فَأَنْتَ إِذاً أَكْرَمُ عَلَى اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ اَللَّهِ مَا يَنَالُ أَحَدٌ مَا عِنْدَ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِلاَّ بِطَاعَتِهِ وَ زَعَمْتَ أَنَّكَ تَنَالُهُ بِمَعْصِيَتِهِ فَبِئْسَ مَا زَعَمْتَ» «ای زید! آیا تو را سخنان مردمان نادان کوفه مغرور نموده که روایت می‌کنند: «فاطمه عفت خود را نگه داشت، پس خداوند آتش را بر ذریه‌اش حرام نمود؟». این فقط مخصوص حسن و حسین (ع) است. اگر می‌پنداری که تو معصیت خداوند عزوجل را مرتکب شوی و به بهشت روی و پدرت موسی بن جعفر (ع) که اطاعت خدا کند، نیز به بهشت داخل شود، در این صورت تو نزد خداوند گرامی‌تر خواهی بود! به خداوند سوگند هیچ کس جز از راه اطاعت به آن چه نزد خدا است، نخواهد رسید و تو می‌پنداری با معصیت بدان برسی، پس گمان تو بدگمانی است. زید گفت: «من برادر شما و پسر پدرت هستم. حضرت در پاسخش فرمودند:«أَنْتَ أَخِي مَا أَطَعْتَ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّ نُوحاً (عَ) قَالَ رَبِّ إِنَّ اِبْنِي مِنْ أَهْلِي وَ إِنَّ وَعْدَكَ اَلْحَقُّ وَ أَنْتَ أَحْكَمُ اَلْحٰاكِمِينَ  فَقَالَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ يٰا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صٰالِحٍ  فَأَخْرَجَهُ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ أَنْ يَكُونَ مِنْ أَهْلِهِ بِمَعْصِيَتِهِ .». تو برادر منی هنگامی که خداوند عزّوجّل را اطاعت کنی. چون نوح (ع) گفت: «پروردگارا، پسر من از اهل من است و وعده تو حق است و حکم تو بهترین حکم‌ها است». خداوند در پاسخش فرمود: «ای نوح او از اهل تو نیست، او عمل غیرصالح است» پس خداوند او را چون معصیت‌کار و نافرمان بود، از نوح ندانست.(۱) ۱.عيون أخبار الرضا،ج۲ ، ص۲۳۴   ........ #پ.ن: امام خطاب به برادرشون میفرمایند: این که میگن فرزندان فاطمه از آتش در امانند، گولت نزنه، بلکه اون مطلب فقط در مورد حسن و حسین صدق میکنه و لذا مابقی ذریه حضرت زهرا باید عامل به عمل صالح باشند... https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi/5855
. فردای قیامت ،فقط عمل صالح میخرند 💠داستان سلمان فارسی از بازار آهنگران کوفه عبور کرد، جوانی را دید که با حالت غشوه بر زمین افتاده، وقتی جوان به حال عادی برگشت گفت: در حال عبور دیدم، آهنگران چکش های آهنین می زنند، به یاد این آیه افتادم که می فرماید: «وَ لَهُم مَقامِعُ مِنْ حَدیدٍ»؛ «و برای کفار گرزهایی از آهن [سوزان] است.» با یاد این آیه، چنین حالتی از ترس خدا به من رُخ نمود. محبت جوان در دلِ سلمان جای گرفت و هر دو پیوسته دوست بودند. 💠داستان يكي از ياران پيامبر (ص) ميگويد: در يكي از روزها كه هوا بسيار گرم بود، من و گروهي از دوستان با رسول خدا(ص) در سايه درختي نشسته بوديم. ناگهان جواني از راه رسيد، لباسهاي خود را از بدن بيرون آورده و با پشت و روي بدن و صورت خود بر ريگهاي داغ بيابان غلتيد و در حال غلتيدن ميگفت: اي نفس! بچش، زيرا عذابي كه نزد خداست، خيلي بزرگتر از اعمال توست. رسول خدا (ص) اين منظره را تماشا ميكرد، چون كار جوان تمام شد و لباس پوشيد و قصد حركت كرد، حضرت او را به حضور طلبيد و فرمود: اي بنده خدا! كاري از تو ديدم كه از كسي سراغ نداشتم، چه علّتي سبب اين برنامه بود؟ عرض كرد: خوف از خدا. فرمود: حق خوف را به جاي آوردي، خداوند به سبب تو به اهل آسمانها مباهات ميكند، سپس رو به ياران كرد و فرمود: هركس در اين محل حاضر است، به نزد اين مرد برود تا او برايش دعا كند. همه نزد او آمدند و او هم بدينگونه دعا كرد: خداوندا! تمام برنامههاي ما را در گردونه هدايت قرار ده و پرهيز از گناه را توشه ما كن و بهشت را نصيب ما فرموده و جايگاه ما قرار بده. 💠داستان وقتی که این آیه «وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ أَجْمَعِينَ لَهَا سَبْعَةُ أَبْوَابٍ لِكُلِّ بَابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ»البته وعده گاه جمیع آن مردم گمراه نیز آتش دوزخ خواهد بود، آن دوزخ را هفت در است، هر دری برای ورود دسته ای از گمراهان معین گردیده است. نازل شد، پیامبر چنان گریه می‌کرد که اصحاب از گریه او به گریه افتادند و کسی نمی‌دانست جبرئیل با خود چه وحی کرده است که پیامبر این چنین گریان شده است. یکی از اصحاب به در خانه دختر پیامبر رفت و داستان نزول وحی و گریه پیامبر را شرح داد. فاطمه(س) از جای حرکت نمود چادر کهنه ای که دوازده جای آن بوسیله برگ خرما دوخته شده بود، بر سر نمود و از منزل خارج شد. چشم سلمان فارسی به آن چادر افتاد در گریه شد و با خود گفت: پادشاهان روم و ایران لباس‌های ابریشمین و دیبای زر بافت می‌پوشند، ولی دختر پیامبر چادری چنین دارد، و در شگفت شد.!! وقتی فاطمه(س) به نزد پیامبر(ص) آمد، حضرتش به سلمان فرمود: دخترم از آن دسته ای است که در بندگی بسیار پیشی و سبقت گرفته است. آنگاه فاطمه (س) عرض کرد: بابا چه چیز شما را محزون کرده است؟ فرمود: آیه ای که جبرئیل آورده و آنرا برای دخترش خواند. فاطمه(س) از شنیدن جهنم و آتش عذاب چنان ناراحت شد که زانویش قدرت ایستادن را از دست داد و بر زمین افتاد و می‌گفت: وای بر کسیکه داخل آتش شود. سلمان گفت: ای کاش گوسفند بودم و مرا می‌خوردند و پوستم را می‌دریدند و اسم آتش جهنم را نمی‌شنیدم. ابوذر می‌گفت: ای کاش مادر مرا نزائیده بود که اسم آتش جهنم بشنوم. مقداد می‌گفت: کاش پرنده ای در بیابان بودم و مرا حساب و عقابی نبود و نام آتش جهنم را نمی‌شنیدم. امیر المؤ منین (ع) فرمود: کاش حیوانات درنده پاره پاره‌ام می‌کردند و مادر مرا نزائیده بود و نام آتش جهنم نمی‌شنیدم. آن گاه دست خود را بر روی سر گذاشته و شروع به گریه نمود و می‌فرمود: آه چه دور است سفر قیامت، وای از کمی توشه، در این سفر قیامت آن‌ها را به سوی آتش می‌برند، مریضانی که در بند اسارت‌اند و جراحت آنان مداوا نمی‌شوند، کسی بندهایشان را نمی‌گشاید، آب و غذای آن‌ها از آتش است و در جایگاه‌های مختلف جهنم زیر و رو می‌شوند. ــــــــــــــــــــــــــــ .
شدکشته‌صادق آل‌ِپیغمبر تسلیت‌برتویا موسی‌بن‌جعفر دراین عزا و دراین مصیبت یاصاحب الزّمان سرت سلامت ((آجرک الله بقیّتَ الله عَجِّل لِلاِنتقام یاحجّتَ الله)) __ روزشهادت مولای عالم باید احیا شود مثلِ مُحرّم تنهای‌تنها در بیابانها خون‌گریه‌می‌کند مهدی زهرا ((آجرک الله بقیّتَ الله عَجِّل لِلاِنتقام یاحجّتَ الله)) __ پاره‌شدجگرش از زهرکینه مظلوم‌ِدیگر شهرِمدینه چنان‌‌زهرکین‌ اورا سوزانده فقط از پیکرش تصویری مانده ((آجرک الله بقیّتَ الله عَجِّل لِلاِنتقام یاحجّتَ الله)) __ در‌آتش‌ِغمش ارض‌وسماسوخت دَرِخانه‌ی‌او درشعله‌هاسوخت بین‌آتش‌رفت شبیه‌مادر ولی‌ضربه نخورد از دیوار و در ((آجرک الله بقیّتَ الله عَجِّل لِلاِنتقام یاحجّتَ الله)) __ پای‌برهنه او درظلمت‌ِشب نفس‌‌زنان‌رفته دنبال‌ِمرکب بماند اینکه دشمن چه‌ها گفت دهانش بشکند که ناسزا گفت... ((آجرک الله بقیّتَ الله عَجِّل لِلاِنتقام یاحجّتَ الله)) __ منصور‌بی‌حیا درکاخ حَمرا سه‌مرتبه‌شمشیر کشیده امّا پیغمبررادید دستانش‌لرزید شمشیرش‌شدغلاف‌ازبسکه‌ترسید ((آجرک الله بقیّتَ الله عَجِّل لِلاِنتقام یاحجّتَ الله)) __ ای‌کاش‌در‌قتلگاه ختم‌الانبیا میکرد‌غضب‌‌برآن قوم اشقیا وقتی‌حسینش برخاک‌گودال میزد زیر تیر و نیزه و پرو بال ((آجرک الله بقیّتَ الله عَجِّل لِلاِنتقام یاحجّتَ الله)) __ محمدقاسمی✍ .
. هم گرفتاره امام صادقیم هم عزادار امام صادقیم وقتی‌روضه‌شعبه‌ای‌ازحرمه ماها زوّار امام صادقیم شیعه از اهل سقیفه بِریه شیعه فاطمی‌ِ و حیدریه شُبهه‌هاراهشو کج نمیکنن هرکسی‌که‌مذهبش‌جعفریه شیعه‌تن‌نمیده‌به‌حُکم غلط پا نمیزاره تو هرجمعی وسط شیعه اونیه که از آل علی اعتقاداتشو میگیره فقط ماکه‌میمیریم‌برای‌اهل‌بیت‌ عشقمونه‌روضه‌های‌اهل‌بیت قربون‌‌ خدا‌ برم‌ که‌آفرید مارو تسلیم‌رضای‌اهل‌بیت وقتی‌توحیدوبه‌مانشون‌دادن برا بندگی‌به‌ما جنون‌دادن بااحادیثی‌که‌نوره‌ تک‌تکش کربلا رفتنو یادمون دادن به‌ماگفتن‌که‌چجور‌،کجا برید تشنه و گرسنه کربلا برید برای‌ادای‌حقّ‌مون مُدام واسه‌گریه‌توی روضه‌ها برید بشنوه هرکسی که گریه کُنه این دعای شب آقای منه *خدارحمت‌کنه‌اون‌کسی‌روکه برا ما بلند ضجّه میزنه ضجّه‌میزنم‌براشاه‌غریب برا داغ قتلگاه‌و‌بوی سیب برااون‌شاهی‌که‌باصوت‌ضعیف ناله‌زد:اَین‌َزهیر،اَینَ‌حبیب؟ ضجه میزنم برا پیرهنش برا نیزه‌ای‌که خورد تو دهنش ضجه میزنم برا ساعتی که درآوردن پیرهنش رو از تنش ✍ * "مَن بَكىٰ اؤ اَبكىٰ او تباکی ؛وَجَبَت لَهُ الجَنَّه" .............. |⇦•از حدیث لوح می آید... روضه‌ و توسل ویژهْ شهادت امام صادق علیه السلام ●━━━━━━─────── *امام صادق وسط درس فقه میدید روضه خونش هارون وارد شد میفرمود: بیا جلو، میدیدند جعفر بن محمد از منبر پایین اومد. میفرمود: تو برو بالا حالا برا جدّ غریب ما روضه بخون. هارون با تعجب میگفت: آقا! وسط درس؟! فرمود: بله... یه مقدار خودش رو جمع وجور میکرد جلو‌ امام باید رعایت کنه. حضرت میفرمود: نه!همون طور که بین‌خودتون روضه‌ میخونید برا ما روضه بخون... روضه میخوند حضرت گریه می کرد، چنانچه نوشتن اشکهای حضرت از محاسن شریفش چکه‌ چکه می ریخت. صحابه‌ همه‌ گریه میکردن‌، آقا فرمود:"مَن بَكىٰ اؤ اَبكىٰ وَجَبَت لَهُ الجَنَّه" چه اونی که‌ گریه ی داغ، و چه اونی که گریه کرد بهشت براش واجبه... روایت میگه دیدند از آخرِ مجلس یه نفر صف رو شکافت اومد‌ جلو‌ نشست‌، گفت: آقا پس من که خاک بر سر شدم.. آقا فرمود: چرا؟ گفت آقاجان من امروز هرکاری کردم نتونستم گریه کنم، دیدم آبروم جلو‌ گریه‌ کنا میره دستم رو روی صورتم‌ گذاشتم ادای گریه کنا رو‌ درآوردم. حضرت فرمود: "مَن بَکیٰ اؤ تَباکیٰ" کسی هم‌ که خودش رو مثل گریه‌ کنای حسین قرار بده "وَجَبَت لَهُ الجَنَّه" بهشت براو‌ واجب میشه...* «حضرت فرمود: نزدیکترین راه به در خونه ی خدا از درِ روضه های جدّ ما ابی عبدالله الحسین است.» برحسین هر کس بگرید جای او باشد بهشت این حدیث آری ز گفتار امام صادق است(1) (1) منْ بَکیٰ اَوْ اَبْکیٰ اَوْ تَباکیٰ وَجَبَة لَهُ الجَنَّه ــــــــــــــــــ *گفت فردای اون شبی که نانجیبا جسارت کردن خونه ی حضرت رو آتیش زدن، اومدم خدمت آقا دیدم حضرت سر سجاده نشسته خیلی بی صبری میکنه چنان داره اشک‌ میریزه. گفتم قربونت برم این همه بی قراری و گریه برا چیه؟فرمود: نبودی ببینی چه طور خونه رو آتیش زدن... گفتم: الحمدالله، هیچ اتفاقی برا شما نیوفتاده، شما مظهر صبرین قربونت برم چرا اینقدر بی قرارین؟ فرمود : نه! اشتباه‌ کردی من برا خودم‌ گریه‌ نمی کنم. دیشب وقتی خونه رو آتیش زدن دیدم بچه ها از این حجره به اون حجره از ترس می دوند. من بالاسرشون بودم هیچ‌ اتفاقی هم نیوفتاد دشمن به حریم من تعرض نکرده بود. اما اینا ترسیده بودن. یادم افتاد از بچه های جدّ غریبم حسین .اون لحظه ای که حضرت سجاد فرمود: فرارکنید. همه دویدن به سمت بیابونا...... از اینجا روضه خون دشمنه. میگه دیدم یه بچه از دل خیمه فرارکرد دامن عربیش آتیش گرفته، تو این هیاهو‌ که هر کسی دنبال غنیمت بود. من دلم به حال این بچه سوخت. خدا الان این بچه می سوزه برم‌ دامنش رو‌ خاموش کنم نزدیک شدم دامن رو خاموش کردم دیدم این بچه ترسیده دستش رو روی سرش گذاشته، گفتم: نترس کاریت ندارم اومدم‌ کمکت کنم. از دشمن که اینها محبت ندیدن، دیدم انگار یه حرفی می خواد بزنه هی دست دست میکنه. گفتم‌ چی میخوای بگو؟ دوباره صبر کرد من اصرار کردم چی میخوای؟ فرمود بگو ببینم تو‌ خورجین اسبت یه مقدار آب داری؟ چند روزه این آب رو به روی خیمه ها بستن. رفتم‌ تو سپرم آب آوردم مقابلش گفتم‌ نوش جان‌ کن. دیدم نگاه به آب میکنه. هی داره اشک‌ میریزه، گفتم‌ مگه تشنه‌ نبودی؟ فرمود :چرا خیلی تشنه هستم. اما هنوز صدای بابام‌ تو‌ گوشمه هی صدا میزد: آه! جیگرم از تشنگی داره میسوزه ...*
. ⏯ 🍃زدم آقا باز به شما رو 🍃دلم رو کردم آب و جارو 🎤 👌 زدم آقا باز به شما رو  دلم رو کردم آب و جارو  دخیلتم ضامن آهو  گدای شاه طوسم  با اسم تو مانوسم  اگه بشه قسمت باز  ضریحتو می بوسم  چقدر کبوتر داری یا سلطان  غلام و نوکر داری یا سلطان  تورو که می دم سوگند به زهرا  هوامو بیشتر داری یا سلطان  علی علی موسی الرضا  مدد علی موسی الرضا  اونقدرم نیستم آقا بد  کرده دلم هوای مشهد  پر بگیرم به دور گنبد  اسیر صیادم من  واسه تو فرهادم من  گدای صحن قدسو  پنجره فولادم من  خدا روشکر هرچی خواستم دادی  منم گدای تو مادر زادی  پرم بده تا بین الحرمین  آقا جون از تو صحن آزادی  مدد علی موسی الرضا  تو رو دارم غصه ندارم  شده تموم افتخارم  منم امام رضا رو دارم  بازم باهام خوب تا کن  زندگیمو زیبا کن  اگه تو دوست داشتی بعد  براتمو امضا کن  محاله دست از عشقت وردارم  رهام کنی والله بیچارم  نشسته عشقت تو کنج قلبم  من از همه جز عشقت بیزارم  مدد علی موسی الرضا  امام رضا امام رضا امام رضا ✍ .👇
4_5960665328328379416.mp3
3.56M
(زدم آقا باز به شما رو) با صدای حاج علیرضا شریفی🎤 به قلم احسان بمانی ✍ چهارشنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۲ هیئت رواق الحسین علیه السلام