eitaa logo
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
4.1هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
574 ویدیو
803 فایل
گریز زیارت عاشورا ، دعای کمیل و دعای توسل و جوشن کبیر https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi
مشاهده در ایتا
دانلود
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
. ✳️ دلایل قیام امام حسین(ع) 🔸 در‌مورد قیام سالار شهیدان این شبهه را مطرح می نمایند که در آن زمان ا
. *قاتلان کربلا "کم خطرترین" دشمنان امام حسین(ع)* حسین(ع) سه گروه دشمن دارد؛ دسته اول آنان که او را کشتند. این دسته کم خطرترین دشمنان هستند، چون تنها جسم امام را که محدود بود، کشتند. دسته دوم آنان که تلاش کردند آثار امام را محو کنند؛ قبر امام را ویران کردند و از آمدن زائران جلوگیری کردند و کسانی که در اطراف قبر آن حضرت زندگی می‌کنند را مورد آزار و اذیت قرار دادند. خطر این دسته بیشتر از دسته اول است، ولی نتوانستند کاری از پیش ببرند». ▪️«ولی دسته سوم که خطرناک‌ترین دشمنان آن حضرت هستند، آنانند که کوشیدند اهداف امام حسین(ع) و ابعاد انقلاب حسینی را تحریف کنند و آن را ابزار کسب و درآمد قرار دهند و بهره برداری‌های بی‌ارزش از آن کنند و یا آن را مورد سوء استفاده برای منافع شخصی قرار دهند. اینان تلاش کردند بالاترین بُعد حسینی یعنی هدف نهضت حسینی را از بین ببرند ▪️من از خودم و شما سؤال می‌کنم ما از روز عاشورا چه بهره ای برده‌ایم؟ چه سودی به دست آورده‌ایم؟ چه استفاده‌ای در عرصه عمومی و چه استفاده‌ای در زمینه فردی برده‌ایم؟ اگر استفاده نبرده باشیم و تنها گریه کرده باشیم من به شما خبر می دهم که این کار سودی ندارد؛ ما از کدام دسته هستیم؟ از کسانی که گریه می‌کنند و حسین را می‌کشند؟» ▪️«روشن است که امام حسین(ع) الان نیست تا کسی او را بکشد، ولی چیزی گرانبهاتر و مهم‌تر از خود امام حسین(ع) در دستان ماست: کرامت امت حسین، مقدسات حسین. اگر ما گریه کنیم ولی در عین حال برای تضعیف اهداف امام حسین(ع) تلاش کنیم؛ اگر گریه کنیم و در صف باطل باشیم؛ اگر گریه کنیم ولی گواهی دروغ بدهیم؛ اگر گریه کنیم ولی به دشمنان کمک کنیم و به اختلاف و تفرقه در جامعه خود دامن بزنیم؛ اگر گریه کنیم ولی گناهانمان بیشتر شود، در این صورت ما گریه می‌کنیم ولی در عین حال حسین را نیز می‌کشیم زیرا تلاش می‌کنیم هدف حسین را از بین ببریم که گرانبهاتر از خود اوست. ان شاء الله که ما از این دسته نیستیم». *منبع: کتاب سفر شهادت،گفتارهای امام موسی صدر دربارۀ قیام عاشورا و ابعاد و نتایج و پیامدهای این نهضت* من نمی‌توانم سوگواری برای امام حسین را درک کنم؛ مگر آن‌که بتواند قهرمانانی را تربیت کند که در برابر حاکم ستمگر سخنِ حق را بگویند و در برابر او بایستند. ✍️ امام موسی صدر 📗 کتاب سفر شهادت امام حسین ص ۱۸۴ 🔊 سخنرانی با عنوان امام حسین (ع) پیشوای اصلاحگری ‌‌.
. 6⃣گریه : امام صادق(ع) می فرماید : 📋《الْبَكَّاءُونَ خَمْسَة : آدَمُ(ع)، و يَعقُوبُ(ع)، و يُوسفُ(ع) و فاطِمَةُ(س) بنت مُحَمّد(ص) و علىُّ بنُ الحُسَين(ع)! فَبَكَى عَلَىُّ بنُ الْحُسَيْنِ(ع) عِشْرِينَ سَنَةً أَوْ أَرْبَعِينَ سَنَةً ، مَا وُضِعَ بَيْنَ يَدَيْهِ طَعَامٌ إِلَّا بَكَى!》 ♦️گريه كنندگان عالم پنج نفرند : آدم(ع) و يعقوب(ع) و يوسف(ع) و فاطمه زهرا(س) وامام سجاد(ع)! حضرت صادق(ع) درباره علت گريه امام سجاد(ع) فرمود : حضرت على بن الحسين(ع) مدت بيست يا چهل سال بر حضرت حسين(ع) گريست. هيچ غذايى در مقابل آن حضرت(ع) نمى ‏گذاشتند مگر اينكه گريان مى‏ شد. كار آن حضرت(ع) به جايى رسيد كه يكى از غلامانش به وى گفت : اى پسر رسول خدا(ص)! فداى تو شوم، من مى‏ ترسم تو خود را (به واسطه كثرت گريه) هلاك نمايى!  امام(ع) می فرمود : 📋《إِنِّي لَمْ أَذْكُرْ مَصْرَعَ بَنِي فَاطِمَةَ(س) إِلَّا خَنَقَتْنِي لِذَلِكَ عَبْرَةٌ!》 ♦️من چيزهايى را مى‏ دانم كه شما نمى ‏دانيد. من يادآور قتلگاه فرزندان فاطمه(س) نمى‏ شوم مگر اينكه گريه راه گلويم را مسدود مى‏ كند.(۶) .
. 5⃣شعر «فرزدق» در مدح و خشم هشام!👇 ✅ابن کثیر می نویسد : 📋«أَنَّ هِشَامَ بْنَ عَبْدِ الْمَلِكِ حَجَّ فِي خِلَافَةِ أَبِيهِ أَوْ أَخِيهِ الْوَلِيدِ فَطَافَ بِالْبَيْتِ، فَلَمَّا أَرَادَ أَنْ يَسْتَلِمَ الْحَجَرَ لَمْ يَتَمَكَّنْ حَتَّى نُصِبَ لَهُ مِنْبَرٌ، فَاسْتَلَمَ وَجَلَسَ عَلَيْهِ، وَقَامَ أَهْلُ الشَّامِ حَوْلَهُ» ♦️هشام بن عبدالملک در زمان حکومت برادرش ولید بن عبدالملک اموى به قصد حج، به مکه آمد و به آهنگ طواف قدم در مسجدالحرام گذاشت. وقتی به منظور استلام حجرالاسود به نزدیک کعبه رسید، فشار جمعیت میان او و حطیم حائل شد، ناگزیر عقب نشینی کرد و بر منبرى که براى وى نصب کردند، به انتظار کاهش ازدحام جمعیت نشست و بزرگان شام که همراه او بودند در اطرافش جمع شدند و به تماشاى مطاف پرداختند. 📋«فَبَيْنَمَا هُوَ كَذَلِكَ إِذْ أَقْبَلَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(ع) فَلَمَّا دَنَا مِنَ الْحَجَرِ لِيَسْتَلِمَهُ تَنَحَّى عَنْهُ النَّاسُ إِجْلَالًا لَهُ وَهِيبَةً وَاحْتِرَامًا، وَهُوَ فِي بِزَّةٍ حَسَنَةٍ، وَشَكْلٍ مَلِيحٍ» ♦️در این هنگام حضرت على بن الحسین(ع) که سیمایش از همگان زیباتر و جامه‌هایش از همگان پاکیزه‌تر و شمیم نسیمش از همه طواف کنندگان دلپذیرتر بود، از افق مسجد درخشید و به مطاف آمد و چون به نزدیک حجرالاسود رسید؛ موج جمعیت دربرابر هیبت و عظمتش کنار رفتند و منطقه استلام را در برابرش خالى از ازدحام کرد، تا به آسانى دست به حجرالاسود رساند و به طواف پرداخت. تماشاى این منظره موجى از خشم و حسد در دل و جان هشام بن عبدالملک برانگیخت و در همین حال که آتش کینه در درونش زبانه می‌کشید، یکى از بزرگان شام رو به او کرد و با لحنى آمیخته به حیرت گفت : این کیست که تمام جمعیت به تجلیل و تکریم او پرداختند و صحنه مطاف براى او خلوت گردید؟ هشام با آن که شخصیت امام(ع) را نیک می‌شناخت، اما از شدت کینه و حسد و از بیم آن که درباریانش به او مایل شوند و تحت تأثیر مقام و کلامش قرار گیرند، خود را به نادانى زد و در جواب مرد شامى گفت : او را نمی‌شناسم. در این هنگام روح حساس ابوفراس (فرزدق) از این تجاهل و حق کشى سخت آزرده شد و با آن که خود شاعر دربار اموى بود، بدون آن که از قهر و سطوت هشام بترسد و از درنده‌خویى آن امیر مغرور خودکامه بر جان خود بیندیشد، رو به مرد شامى کرد و گفت : اگر خواهى تا شخصیت او را بشناسى از من بپرس، من او را نیک می‌شناسم. آن گاه فرزدق در لحظه‌اى از لحظات تجلى ایمان و معراج روح، قصیده جاویدان خود را که از الهام وجدان بیدارش مایه می‌گرفت، با حماسه‌هاى افروخته و آهنگى پرشور سیل‌آسا بر زبان راند و گفت : 📋«هَذَا الَّذِي تَعْرِفُ الْبَطْحَاءُ وَطْأَتَهُ وَالْبَيْتُ يَعْرِفُهُ وَالْحِلُّ وَالْحَرَمُ هَذَا ابْنُ خَيْرِ عِبَادِ اللَّهِ كُلِّهِمُ هَذَا التَّقِيُّ النَّقِيُّ الطَّاهِرُ الْعَلَمُ إِذَا رَأَتْهُ قُرَيْشٌ قَالَ قَائِلُهَا إِلَى مَكَارِمِ هَذَا يَنْتَهِي الْكَرَمُ يُنْمَى إِلَى ذُرْوَةِ الْعِزِّ الَّتِي قَصُرَتْ عَنْ نَيْلِهَا عَرَبُ الْإِسْلَامِ وَالْعَجَمُ يَكَادُ يُمْسِكُهُ عِرْفَانَ رَاحَتِهِ رُكْنُ الْحَطِيمِ إِذَا مَا جَاءَ يَسْتَلِمُ يُغْضِي حَيَاءً وَيُغْضَى مِنْ مَهَابَتِهِ فَمَا يُكَلَّمُ إِلَّا حِينَ يَبْتَسِمُ بِكَفِّهِ خَيْزُرَانٌ رِيحُهَا عَبِقٌ مِنْ كَفِّ أَرْوَعَ فِي عِرْنِينِهِ شَمَمُ مُشْتَقَّةٌ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ نَبْعَتُهُ طَابَتْ عَنَاصِرُهَا وَالْخِيمُ وَالشِّيَمُ يَنْجَابُ نُورُ الْهُدَى مِنْ نُورِ غُرَّتِهِ كَالشَّمْسِ يَنْجَابُ عَنْ إِشْرَاقِهَا الْقَتَمُ حَمَّالُ أَثْقَالِ أَقْوَامٍ إِذَا فُدِحُوَا حُلْوُ الشَّمَائِلِ تَحْلُو عِنْدَهُ نَعَمُ هَذَا ابْنُ فَاطِمَةٍ إِنْ كُنْتَ جَاهِلَه بِجَدِّهِ أَنْبِيَاءُ اللَّهِ قَدْ خُتِمُوا اللَّهُ فَضَّلَهُ قِدْمًا وَشَرَّفَهُ جَرَى بِذَاكَ لَهُ فِي لَوْحِهِ الْقَلَمُ مَنْ جَدُّهُ دَانَ فَضْلُ الْأَنْبِيَاءِ لَهُ وَفَضْلُ أُمَّتِهِ دَانَتْ لَهَا الْأُمَمُ عَمَّ الْبَرِّيَّةَ بِالْإِحْسَانِ فَانْقَشَعَتْ عَنْهَا الْغَيَابَةُ وَالْإِمْلَاقُ وَالظُّلَمُ كِلْتَا يَدَيْهِ غِيَاثٌ عَمَّ نَفْعُهُمَا يَسْتَوْكِفَانِ وَلَا يَعْرُوهُمَا الْعَدَمُ..» وقتى قصیده فرزدق به پایان رسید، هشام مانند کسى که از خوابى گران بیدار شده باشد، خشمگین و آشفته به فرزدق گفت : چرا چنین شعرى تاکنون در مدح ما نسروده‌اى؟ فرزدق گفت : جدّى بمانند جدّ او و پدرى همشأن پدر او و مادرى پاکیزه گوهر مانند مادر او بیاور تا تو را نیز مانند او بستایم. هشام برآشفت و دستور داد تا نام شاعر را از دفتر جوایز حذف کنند و او را در سرزمین عسفان میان مکه و مدینه به بند و زندان کشند.(۱) 📚منبع : ۱)البداية والنهاية ابن كثير، ج۸، ص۲۲۷ .
. 4⃣کمک به فقراء توسط !👇 ✅نقل است هنگامی که امام سجاد(ع) به شهادت رسید، امام محمّد باقر(ع) مشغول غسل بدن مطهر ایشان شد. راوی می گوید : 📋«لَمَّا مَاتَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(ع) فَغَسَّلُوهُ جَعَلُوا يَنْظُرُونَ إِلَى آثَارِ سَوَادٍ فِي ظَهْرِهِ [مِثْلُ رُكَبِ الْإِبِلِ]» ♦️هنگامى كه امام سجّاد(ع) به شهادت رسيد، بدن مطهر ایشان را که غسل می دادند، آثار کبودی و سیاهی بر پشت حضرت(ع) [مانند زانوان پینه بسته شتر] نمایان گشت. وقتی علت را جویا شدند؛ گفته شد : 📋«كَانَ يَحْمِلُ جُرُبَ الدَّقِيقِ لَيْلًا عَلَى ظَهْرِهِ يُعْطِي فُقَرَاءَ أَهْلِ الْمَدِينَةِ» ♦️ایشان کیسه های آرد را شبانه بر پشت خود سوار می کرد و آنان را برای فقراء و مستمندان مدینه حمل می نمود.(۱) محمد بن اسحاق می گوید : 📋«كَانَ نَاسٌ مِنْ أَهْلِ المَدِيْنَةِ يَعِيْشُوْنَ لاَ يَدْرُوْنَ مِنْ أَيْنَ كَانَ مَعَاشُهُم، فَلَمَّا مَاتَ عَلِيُّ بنُ الحُسَيْنِ(ع) فَقَدُوا ذَلِكَ الَّذِي كَانُوا يُؤْتَوْنَ بِاللَّيْلِ» ♦️مردمی در مدینه زندگی می‌کردند و نمی‌دانستند معاش آنها از کجا تأمین می‌شود؛ با شهادت علی بن الحسین(ع) غذای شبانه آنان قطع شد.(۲) 📚منابع : ۱)مناقب ابن شهرآشوب، ج۴، ص۱۵۴ ۲)سير اعلام النبلاء ذهبی، ج۴، ص۳۹۳ .
. 3⃣شتر !👇 ✅نقل است که؛ 📋«كَانَتْ لِعَلِيِّ بْنِ اَلْحُسَيْنِ(ع) نَاقَةٌ قَدْ حَجَّ عَلَيْهَا اِثْنَتَيْنِ وَ عِشْرِينَ حَجَّةً مَا قَرَعَهَا بِمِقْرَعَةٍ قَطُّ» ♦️امام سجاد(علیه السلام) شتری داشت که بیست و دو بار با او به حج رفته بود، اما در تمامی این مدت حتی یک ضربه تازیانه هم به او نزده بود. حتی امام(ع) قبل از شهادت خود سفارش رسیدگیِ به این شتر را به دیگران می کرد. راوی می گوید : وقتی امام سجاد(ع) به شهادت رسید، شتر یکسره به سوی قبر مطهر امام(ع) رفت، در حالی که هرگز قبر ایشان را ندیده بود. 📋«فَبَرَكَتْ عَلَيْهِ وَ دَلَكَتْ بِجِرَانِهَا وَ تَرْغُو و هَمَلَتْ عَيْنَاهَا» ♦️خود را به روی قبر انداخت و همواره گردن خود را بر آن می زد و اشک از چشم هایش جاری شده بود.(۱) خبر به امام محمد باقر(علیه السلام) رسید.  حضرت(ع) کنار قبر پدر رفت و به شتر گفت : 📋«مَهْ! اَلْآنَ قُومِي بَارَكَ اَللَّهُ فِيكِ!» ♦️آرام باش! بلند شو! خدا تو را مبارک گرداند. شتر بلند شد و برگشت ولی پس از اندکی باز به سوی قبر آمد و کارهای قبل را تکرار کرد.  امام باقر(ع) باز آمد و او را آرام کرد ولی بار سوم به اصحاب فرمود : 📋«دَعُوهَا! فَإِنَّهَا مُوَدِّعَةٌ» ♦️او را رها کنید! او می‌داند که از دنیا خواهد رفت. 📋«فَلَمْ تَلْبَثْ إِلاَّ ثَلاَثَةً حَتَّى نَفَقَتْ» ♦️سرانجام بعد از سه روز شتر از دنیا رفت.(۲) 📚منابع : ۱)الكافی شيخ کلینی، ج۱، ص۴۶۷ ۲)بحارالأنوار مجلسی، ج۴۶، ص۱۴۸ .
. 2⃣کظم غیظ !👇 ✅نقل شده است که یکی از کنیزان امام سجاد(علیه السلام) به هنگام شست و شوی سر و صورت آن حضرت(ع)، ظرف آب از دستش رها شد و امام(ع) را مجروح ساخت. امام(ع) به او نگاهی کرد و او دریافت که امام(ع) ناراحت شده است. آن کنیز بلافاصله گفت : «الْكاظِمِينَ الْغَيْظَ» امام(ع) فرمود : من خشم خود را فرو بردم. او دوباره گفت : «وَ الْعافِينَ عَنِ النَّاسِ» امام(ع) فرمود : تو را عفو کردم، خدا تو را عفو نماید. او گفت : «وَ اللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ‌»(آل عمران ۱۳۴) امام(ع) فرمود : تو را در راه خدا آزاد کردم.(۱) 📚منبع : ۱)تفسير صافى فیض کاشانی، ج۱، ص۳۸۱ .
. 1⃣پسر عموی علیه_السلام! ✅در مورد امام سجاد(ع) نقل است که؛ 📋«كَانَ لَهُ اِبْنُ عَمٍّ يَأْتِيهِ بِاللَّيْلِ مُتَنَكِّراً فَيُنَاوِلُهُ شَيْئاً مِنَ اَلدَّنَانِيرِ» ♦️ایشان پسر عموئی مستمند داشت که شب هنگام، چنانکه وی او را نشناسد، نزدش می‌رفت و چند دینار به او می‌بخشید. ولی آن مرد همواره می‌گفت : 📋«لَكِنَّ عَلِيَّ بْنَ اَلْحُسَيْنِ(ع) لاَ يُوَاصِلُنِي لاَ جَزَاهُ اَللَّهُ عَنِّي خَيْراً» ♦️علی بن حسین(ع) رعایت خویشاوندی را نمی‌کند، خدا به او خیر ندهد. ولی در مقابل؛ 📋«فَيَسْمَعُ ذَلِكَ وَ يَحْتَمِلُ وَ يَصْبِرُ عَلَيْهِ وَ لاَ يُعَرِّفُهُ بِنَفْسِهِ» ♦️امام سجاد(ع) این سخنان پسر عموی را می‌شنید و شکیبائی و بردباری می‌کرد و خود را بدان خویشاوند نمی‌شناساند. 📋«فَلَمَّا مَاتَ عَلِيٌّ(ع) فَقَدَهَا فَحِينَئِذٍ عَلِمَ أَنَّهُ هُوَكَانَ فَجَاءَ إِلَى قَبْرِهِ وَ بَكَى عَلَيْهِ» ♦️وقتی امام سجاد(ع) به شهادت رسید، آن احسان از آن مرد بریده شد و دانست که آن مرد نیکوکار، امام سجاد(ع) بوده است، پس بر سر مزار او می رفت و گریه می کرد.(۱) 📚منبع : ۱)كشف الغمة اربلی، ج۲، ص۳۱۸ .
. 🔹🔷《اَلسَّلٰامُ عَلَیْکَ یَابنَ رَسُولِ اللهِ(ص) یَا عَلِیَّ بنَ الحُسَین(ع)》🔷🔹 (ع) همواره در طول حیاتشان مظلوم بوده اند. بعد از حادثه کربلا، رعب و وحشت شدیدی بر مسلمین و خصوصاً شیعیان حاکم شد. لذا در آن روزگار، امام سجاد(ع) سخت تنها و بی یار مانده بود. لذا ایشان فرمود : 📋《مَا بِمَکَّةَ وَالْمَدِینَةَ عِشْرُونَ رَجُلَاً یُحِبُّنَا》 ♦️در تمام مکّه و مدینه بیست نفر نیستند که دوستی ما را اظهار بدارند.(۱) حتی دشمنان اهل بیت(ع) نیز، از هم نام بودن امام سجاد(ع) با جدّ بزرگوارش امام علی(ع) خرده می گرفتند. در تاریخ آمده است؛ در زمان حکومت معاویه، مروان بن حکم والی مدینه شد و در آن زمان امام حسین(ع) در مدینه به سر می برد. روزی امام سجاد(ع) پیغامی را از طرف امام حسین(ع) به مروان برد. مروان نام حضرت(ع) و نام برادرش حضرت علی اکبر(ع) را پرسید. وقتی با جواب امام سجاد(ع) مواجه شد که نام هر دو علی است، با عصبانیت گفت : 📋《عَلِيٌّ و عَلِيٌّ؟! مَا يُرِيدُ أبُوكَ أَن يَدَعَ أحَدَاً مِن وُلدِهِ إلّا سَمَّاهُ عَلِيّاً؟!》 ♦️علی و علی! مثل اینکه پدرت قصد دارد نام تمام فرزندانش را علی بگذارد؟!! وقتی امام سجاد این جریان را به امام حسین(ع) عرض کرد، امام حسین(ع) فرمود : 📋《وَيلي عَلَى ابنِ الزَّرقاءِ دَبّاغَةِ الاُدُمِ‌! لَو وُلِدَ لي مِئَةٌ لَأَحبَبتُ ألّا اُسَمِّيَ أحَدَاً مِنهُم إلّا عَلِيّاً(ع)》 ♦️وای بر فرزند مروان چشم زرد دباغ! اگر صاحب صد فرزند نیز شوم دوست ندارم جز علی(ع) نامی بر آنها بگذارم.(۲) اواخر عمر امام سجاد(ع) مصادف بود با حکومت ولید بن عبدالملک که از همه کس بیشتر کینه امام سجاد(ع) را در دل داشت. او بارها می گفت : من تا وقتی که علی بن حسین(ع) در دنیا باشد، راحت نیستم!(۳) پدر او نیز عبدالملک بن مروان جنایاتی در حق امام(ع) انجام داد. نقل است که، در زمان حکومت عبدالملک بن مروان، عبدالملک امام(ع) را به اجبار از مدینه به شام می آورد آن هم در هیئت یک اسیر! ابن جوزی می گوید : 📋《حَمَلَ عَبدُالمَلَكِ بنِ مَروَانَ عَلَي بنِ الحُسَينِ(ع) مُقَيِّداً مِن المَدِينَةِ فَأَثقَلَهُ حَدِيدَاً وَ وَكَّلَ بِهِ حَفَظَةً وَ القُيُودُ فِي رِجلِيِهِ وَ الغُلُّ فِي يَديِهِ..فَمَا مَضَت إِلَّا أَربَعَ لَيَالِِ》 ♦️عبدالملک بن مروان دستور داد که امام سجاد(ع) را دستگیر کرده و دست و پای او را غُل و زنجیر کنند و به گردنش بیاویزند و از مدینه به سمت شام بیرون ببرند. آنان چنین کردند و به مدت چهار روز به همین وضعیت نگه داشتند. سپس ایشان را آزاد کرد و اجازه برگشت به مدینه را به ایشان داد.(۴) سفر امام سجاد(ع) به شام با این هئیت اسیری اولین سفر امام(ع) نبود، زیرا حضرت(ع) پیشتر نیز در واقعه کربلا به عنوان اسیر به شام فرستاده شده بودند. در مقاتل آمده است که؛ در سال ۶۱ هجری ابتدا اسرای کربلا، در بازار دمشق، گردانده شدند و در این میان، چه بی حرمتی ها که به خاندان اهل بیت(ع)، صورت نگرفت. سپس اسراء را وارد مجلس یزید کردند. امام صادق(ع) در این باره می فرماید : 📋《لَمَّا أُدْخِلَ‏ رَأْسُ‏ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ(ع) عَلَى يَزِيدَ لَعَنَهُ اللهُ وَ أُدْخِلَ عَلَيْهِ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(ع) وَ بَنَاتُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(ع) وَ كَانَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(ع) مُقَيَّداً مَغْلُولًا》 ♦️وقتی که سر مبارک امام حسین(ع) را وارد مجلس یزید کردند، در این هنگام امام سجاد(ع) به همراه دختران امیرالمومنین(ع) نیز وارد مجلس کردند، در حالی که دست و گردن و بازوی جد اسیرم، در غل و زنجیر بسته بود.(۵) 📋《..أجسَادُهُم مُجَرَّدَةً، وثِيابُهُم مُرَمَّلَةً، وخُدُودُهُم مُعَفَّرَةً》 ♦️در حالی که، پیکرهای اسرای کاروان امام حسین(ع)، برهنه، با لباس های خونین و صورت های خاک آلود و گرد و غبار بودند.(۶) سرانجام امام سجاد(ع) به دست دستگاه اموی با مدیریت ثمره مروانی، ولید بن عبدالملک مسموم شده و به شهادت رسیدند و در بقیع مدینه دفن شدند. {وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ} 📝شعر : من آن گلم که خفته به خون باغبان من نه گل نه غنچه مانده به باغ خزان من مرغ بهشت وحی ام و از جور روزگار ویرانه های شام شده آشیان من هفتاد داغ دارم و در سوز آفتاب هجده سر بریده بود سایبان من زنهای شام خنده به ناموس من زدند این بود احترام من و خاندان من زنجیرها به زخم تن من گریستند دشمن نکرد رحم به اشک روان من گردید نقش خاک زسنگ یهودیان از نوک نی سر پدر مهربان من شام بلا و طشت طلا وسر حسین گردید قاتل پدرم میزبان من من اشک ریختم زبصر او شراب ریخت با آنکه بود آیه کوثر به شأن من 👤سازگار 📚منابع : ۱)بحار الانوار مجلسی، ج۴۶، ص۱۴۳ ۲)الكافی مرحوم کلینی، ج۶، ص۱۹، ح۷ ۳)دلائل الإمامة طبری، ص۱۹۲ ۴)تذكرة الخواص ابن جوزی، ص۲۹۲ ۵)تفسیر قمی، ج۲، ص۳۵۳ ۶)تاريخ طبری، ج۵، ص۴۶۰ .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹داستان مرد فاسدی که برای انفاقی که در دستگاه امام حسین(ع) کرده بود، عاقبت بخیر شد. 🎙حاج حسن خلج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️این سه ذکر را تا آخر محرم و صفر و حتی برای همیشه در یاد داشته باشید 🔹نام امام حسین را شنیدید بگویید... 🔸نام اصحاب ایشان را شنیدید بگویید... 🔺نام قاتلان امام را شنیدید بگویید... 🎙استاد دکتر رفیعی
. 💢علي اكبر ع بزرگتر بودند يا امام سجاد ع؟💢 در اين زمينه اختلاف آراء شديدي ميان محققان و مورخان و انساب شناسان وجود دارد كه نتيجه گيري را سخت كرده است اما با بررسي دقيق موضوع و اقوال وارد شده به اين نتيجه مي رسيم كه حضرت علي اكبر از امام سجاد عليهما السلام بزرگتر بوده است. توضيح بيشتر: علي اكبر بين سالهاي 33 تا 35 هـ ق از مادري بزرگوار به نام ليلي دختر ابنمرة بن مسعود ثقفي در شهر مدينه چشم به جهان گشود. دانشمندان و مورخان سن شريف او را مختلف نقل كردهاند كه ما آنها را به سه دسته تقسيم ميكنيم. اول. ابنشهر آشوب در مناقب و طبرسي در اعلام الوري و شيخ مفيد در ارشاد، هيجده يا نوزده ساله نوشتهاند. دوم. ابننماي حلي در مثير الاحزان، بيست و سه ساله آورده است. سوم. ابنادريس حلي در خاتمهي كتاب حج سرائر (ص 655) مينويسد: علي اكبر درامارت عثمان به دنيا آمده است. بنابراين عمر شريف آن حضرت بين بيست و پنج و بيست و هفت سال بوده است و مرحوم محدث قمي در نفس المهموم(نفس المهموم، ص 192)و مقرم در رسالهي علياكبر و ذبيح الله محلاتي در فرسان الهيجاء و عماد اصفهاني در زندگاني علي اكبر اين قول را به دلايل ذيل بر ساير اقوال ترجيح دادهاند. دليل اول: اتفاق مورخان و نسب شناسان مقرم مينويسد: علي اكبر در روز عاشورا نزديك بيست و هفت سال داشته و مورخان و نسبت شناسان بزرگتر بودن او را از امام سجاد عليهالسلام كه در آن روز بيست و سه ساله بوده تأكيد ميكنند و بر آن اتفاق دارند(علي اكبر، ص 12) محمد بن ادريس مينويسد: دربارهي سن و بزرگتر بودن علي اكبر از امام سجاد بايد به خبرگان و نسب شناسان رجوع نمود مانند زبير بن بكار، ابوالفرج اصفهاني، بلاذري، مزني، صاحب كتاب لباب اخبار الخلفاء، عمري، صاحب كتاب زواجر و مواعظ، ابنقتيبه، در كتاب معارف، محمد بن جرير طبري، ابنابيالازهر، ابوحنيفهي دينوري و ابوعلي بن همام. ابنادريس ميافزايد: همهي اين نويسندگان و دانشمندان و نسب شناسان بزرگ بر بزرگتر بودن علي اكبر از امام سجاد عليهالسلام اتفاق نظر دارند و آنان در اظهار نظر دراين باره از ديگران آگاهترند(سرائر، ج 1، مزار حج، ص 656-655) دليل دوم: تولد او در عصر عثمان محمد بن ادريس حلي مينويسد: اين علي بن الحسين (همان كه مادرش ليلي) است در امارت عثمان به دنيا آمده است (همان) محدث قمي نيز اين نظر را تأييد ميكند(نفس المهموم، ص 192) مقرم در رسالهي خود مينويسد: علي اكبر در يازدهم ماه شعبان سال 33 هجري دو سال قبل از كشته شدن عثمان به دنيا آمد(علي اكبر، ص 12) محلاتي، در فرسان الهيجاء از هدية الزائر علامهي نوري نقل ميكند كه علي اكبر بيست و پنج سال داشت. دليل سوم: از جد بزرگوارش حضرت اميرالمؤمنين علي عليهالسلام روايت نقل ميكند.( محدث قمي، نفس المهموم، ص 192) توضيح اينكه اگر حضرت علي اكبر دو سال قبل از كشته شدن عثمان به دنيا آمده باشد، تقريبا هفت سال از زندگي پربارش در زمان حيات جدش اميرالمؤمنين بوده و با اين حساب، نقل روايت ميتواند صحيح و دال بر بيست و هفت سالگيش در كربلا باشد. در مقابل اين نظرات شيخ مفيد امام سجاد (ع) را بزرگ تر از حضرت علي اكبر مي داند .( ارشاد،ج 2،ص 137،شيخ مفيد، ترجمه رسولي محلاتي، تهران، انتشارات علميه اسلاميه) نويسنده «البدع» و نويسنده «شرح الاخبار» نيز چنين نظري دارند. نتيجه گيري: همان طور كه در بحث پيش بيان شد حضرت علي اكبر در سال 33 تا 35 ه ق، به دنيا آمده و از آنجايي كه حضرت امام سجاد عليهالسلام درسال 38 ه ق، به دنيا آمده است و بر اين نظر اكثر بزرگان است و از مقايسهي تاريخ تولد آن دو بزرگوار حقيقت روشن ميشود كه حضرت علي بن الحسين الاكبر از برادر بزرگوارش حضرت امام زين العابدين بزرگتر بوده است. او در كربلا بين بيست و پنج و بيست و هفت سال داشته در حالي كه سن عليهالسلام را بين نوزده تا بيست و سه سال نوشتهاند. مقرم ضمن اينكه سن امام سجاد عليهالسلام را در هنگام واقعهي عاشورا بيست و سه سال ميداند، مينويسد كه مورخان ونسب شناسان بر بزرگتر بودن حضرت علي اكبر از امام سجاد عليهالسلام اتفاق نظر دارند(مقرم ،علي اكبر، ص 12) يعقوبي در تاريخ خود مينويسد: يكي از فرزندان امام حسين عليهالسلام علي اكبر است كه در طف (كربلا) شهيد شد و مادرش ليلي دختر ابيمرة بن مسعود ثقفي است.( تاريخ يعقوبي، ج 2 ص 247-246) ابوالفرج اصفهاني مينويسد: ثم دعي يزيد لعنه الله بعلي بن الحسين[عليهالسلام ]فقال له مااسمك قال علي قال اللعين او لم يقتل الله عليا قال قد كان لي اخ اكبر مني يسمي عليا فقلتموه... (مقاتل الطالبين، ص 80) .
Part04_ضیافت بلا.mp3
20.37M
📚کتاب صوتی: ضیافت بلا " مقامات سلوکی در زیارت عاشورا" ✏️ نویسنده: آیت‌الله سیدمحمدمهدی میرباقری قسمت 4⃣
. 🔆 جوانی خدمت امام حسین علیه السلام رسید و گفت، من مردی گناهکارم و نمی توانم خود را در انجام گناهان باز دارم، مرا نصیحتی فرما. 🕌 امام حسين عليه السلام ـ در جوابش فرمود : «پنج کار را انجام بده و آنگاه هر چه می خواهی گناه کن: اول: روزی خدا را نخور و هر چه می خواهی گناه کن. دوم: از حکومت خدا بیرون برو و هر چه می خواهی گناه کن. سوم: جایی را انتخاب کن تا خداوند تو را نبیند و هر چه می خواهی گناه کن. چهارم: وقتی عزرائیل برای گرفتن جان تو آمد او را از خود بران و هر چه می خواهی گناه کن. پنجم: زمانی که مالک دوزخ تو را به سوی آتش می برد در آتش وارد مشو و هر چه می خواهی گناه کن.» 📚بحار الأنوار (ط - بيروت) / ج‏75/ 126 📚جامع الأخبار  ,  جلد۱  ,  صفحه۱۳۰ .
🔆 امام حسین (علیه‌السلام)، مسلم بن عقیل را به کوفه فرستادند تا ایشان را از همراهی کوفیان آگاه سازند. چرا حضرت وقتی در مسیر حرکت به سمت کوفه از به شهادت رسیدن مسلم اطلاع یافتند باز هم به مسیرشان ادامه دادند؟
. خداحافظ محرم... مُحَرَّم ماه حسین؛ خدا نگهدارت... نمی‌دانم دوباره تو را خواهم دید یا نه؟ اما اگر وزیدی و از سَرِ کوی من گذشتی، سلامَم را به اربابم برسان... و اگر این آخرین محرمم باشد، بگو همیشه برایَتــ مشکی به تَن مےڪرد و دوستــ داشتــ نامَش با نام تو عجین شود... گر چه گناه مےکرد، اما از اعماق وجودش تو را از تَهِ دل دوستــ داشت و اردتمند شما بود... با چاے روضه، صفا مےڪرد و سَرَش درد می‌کرد برای نوکری... مُحَرَّم جان؛ تو را به خدا می‌سپارم و دلم شور می‌زند برای "صَفر"ی که از "سَفَر" می‌رسد! السلام علیک یا اباعبدالله الحسین علیه السلام . . (مناسبت های ) و آغاز ماه صفر ▶️ ماه صفر رسیده و وقت سفر شده با کاروان گریه دلم خونجگر شده یک کاروان ستاره که خورشید شام بود با دختری که مرثیه خوان پدر شده از بس به یاد روضه ی بابا دلش شکست بغضی که داشت از غم دل ، پر ثمر شده از اربعین نگو که سراپا خجالتم از اربعین نگو که دلم در به در شده پای پیاده ، صحن نجف تا به کربلا در این مسیر فصل عزا تازه تر شده هر کس برای داغ نبی گریه می کند از التفات فاطمه س صاحب اثر شده هر جا دلم گرفت حسن را صدا زدم عمرم فقط به حرمت این عشق سر شده مشهد ، مدینه ونجف و شهر کربلا گریه برای اهل سفر بال و پر شده ماه محرّم آمد و با هرچه داشت رفت حسرت به روی سینه ی عالم گذاشت...رفت ⏹
Part10_ضیافت بلا.mp3
23.14M
📚کتاب صوتی: ضیافت بلا " مقامات سلوکی در زیارت عاشورا" ✏️ نویسنده: آیت‌الله سیدمحمدمهدی میرباقری قسمت 0⃣1⃣
Part09_ضیافت بلا.mp3
9.3M
📚کتاب صوتی: ضیافت بلا " مقامات سلوکی در زیارت عاشورا" ✏️ نویسنده: آیت‌الله سیدمحمدمهدی میرباقری قسمت 9⃣
Part08_ضیافت بلا.mp3
12.41M
📚کتاب صوتی: ضیافت بلا " مقامات سلوکی در زیارت عاشورا" ✏️ نویسنده: آیت‌الله سیدمحمدمهدی میرباقری قسمت 8⃣
. 🔻برشی از کتاب ضیافت بلا؛ 🔰 را چگونه بخوانیم؟ ⬅️ زمان زیارت در روز عاشورا، باید قبل از زوال (قبل از اذان ظهر) قرائت شود. اما در روزهای دیگر، در هر وقت از شبانه روز می‌توان آن‌را خواند. ⬅️ لعن ها و سلام ها این روش که یک بار سلام و لعن گفته می‌شود و بعد بگوییم: «مائۀ مرۀ» یا «تسع و تسعین مرۀ» در روایات نیامده است. در روایتی چنین آمده که لعن را یک مرتبه و «اللهم العنم جمیعا» را صد مرتبه بگویید. هم‌چنین سلام را یک مرتبه، و چهار سلام آخر یعنی: «السلام علی الحسین، و علی علی بن الحسین، و علی أولاد الحسین، و علی أصحاب الحسین» را صد مرتبه بگویید. البته سند این روایت باید بررسی شود. سایر تلخیص‌ها هیچ ریشه روایی ندارد. البته اگر کسی به قصد رجاء زیارت عاشورا بخواند و لعن و سلام آن را یک مرتبه بگوید، اشکالی ندارد، ولی این کار، سندی ندارد. ⬅️ مستحبات قبل و بعد از زیارت در روایات گوناگون، مستحبات مختلفی برای زیارت عاشورا بیان شده است که روش جمع همه این روایات به این صورت است که: ۱. انسان به صحرا و فضای وسیع و یا بالای بام برود ۲. به قبر سیدالشهداء (ع) اشاره کرده و یک سلام و لعن مختصر بدهد ۳. دو رکعت نماز بخواند ۴. تکبیر بگوید و زیارت ششم امیرالمؤمنین (ع) یا زیارت امین الله قرائت کند ۵. زیارت عاشورا را بخواند ۶. دو رکعت نماز زیارت به جا آورد. ۷. دعای علقمه بخواند 📚 منبع: کتاب ضیافت بلا. ص۸۲-۸۸ علیه‌السلام .
🔆 راز تکرار سلام ها در زیارت عاشورا 👌در خصوص تکرار سلام ها باید بگوییم کلید برقراری ارتباط با سید الشهداء (ع) و اصحابشان💕 در زیارت عاشورا سلام است. به همین دلیل این زیارت با کلید واژه سلام آغاز می شود و در خلال زیارت بارها سلام تکرار می شود. ⁉️چرا سلام تکرار می شود؟ به چند علت ...👇 1⃣- کسی که زیارت عاشورا می خواند را گام به گام به روح والا و ملکوتی امام حسین (ع)✨ و آرمانهای آن حضرت و یاران ایشان نزدیکتر می کند.  2⃣- ارتباط میان کسی که زیارت عاشورا می خواند و نگاهی که نسبت به زیارت عاشورا دارد را عمیق تر و پایدارتر می کند و رابطه اش را عمیق تر می کند. 3⃣- اوج شور و ‌عشق زائر را نشان می دهد که با اعلان سلام به نوعی دارد آن عشق و علاقه💐 خودش را نسبت به اهل بیت نشان می دهد. 4⃣- گاهی تکرار سلام بخاطر این است کسی که زیارت عاشورا می خواند با دعاهایی که در متن زیارت وارد شده به سوی خدا اوج می گیرد🕊 و به نوعی سفر روحانی را دارد تجربه می کند و در هر مرتبه و پس از بازگشت از این سفر معنوی دوباره با سلام جدید به محضر سید الشهداء✨ و اصحابش سلام عرضه می‌کند. که به نوعی یک سیری از امام به سوی خدا و از خدا به سوی امام است. 5⃣- سلام های پی در پی در زیارت عاشورا به نشانه حیات فنا‌ناپذیر مکتب و آن نگاه امام حسینی و ✋اعلام وفاداری و طرفداری از فرهنگ امام حسین و متصل کردن آن به امام دوران خودش یعنی الان امام زمان (ع) است. 6⃣- تکرار سلام به معنای تأکیدی است که بر سلامت و عصمت نفس خودش و عدم آزار و اذیت امام با ارتکاب گناه از جانب خودش می داند. به نوعی دارد درب خانه اهل بیت را می زند و تکرار می کند که در این مسیر مرید و به نوعی ارادتمند امام است. 🔴حالا در خصوص تکرار لعن ها ما می‌توانیم آن نگاه انزجاری خودمان و جرأت گرفتن خودمان و انرژی گرفتن خودمان در مقابل دشمنان ببینیم. همانطور که با سلام دادن انسان انرژی مضاعفی می‌گیرد. و بتواند ان شاءالله در مسیر امام بخصوص در 🗓دوران غیبت نسبت به امام زمان خودش این ارادت را نشان بدهد و بگوید من همچون آدم هایی هستم که در رکاب امام حسین تا آخر ایستادن و‌ جان خودشان را فدا🔆 کردند و در مقابل لعن می کنیم آدم هایی که در مقابل امام ایستادن و ظلم و ستم نسبت به امام زمان دوران خودشان انجام دادند. ✅ان شاءالله که بتوانیم با سلام ها مورد توجه و عنایات امام زمان واقع بشویم. .
. دکتر رفیعی 💠 ذکر مصیبت السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَی الاَْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللَّهِ [اَبَداً] ما بَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ. ابی‌عبدالله روز عاشورا سر چند شهید را به دامن گرفته بالای سر چند شهیدم آمده یعنی بعضی سرها را آمده ولی به دامن نگرفته بعضی سرها را برداشته روی زانو گذاشته بعضی‌ها را نیامده حالا نیامدن شرایطش فراهم نشده یا تو حملة اول عده‌ای شهید شدن اصلاً امکان اینکه ابی‌عبدالله بیاد نبوده مرحوم سماوی می‌گوید هشت یا نه نفر را ابی‌عبدالله اومد بالای سرشون یا سرشون به دامن گرفت یا بالا سرشون حضور داشت وقتی به شهادت رسیدند یکی از اون کسانی که ابی‌عبدالله ـ علیه السلام ـ سرش به دامن گرفته و این کاری که عرض می‌کنم فقط نسبت به او انجام داده و علی‌اکبر ـ علیه السلام ـ غلام ابی‌عبدالله است شخصی است به نام أسلم که البته اون چند تا غلام و از بردگان تو کربلا داشتیم جون بوده ایشون بوده افراد دیگه‌ای بودند این شخصی است که غلام ترکی معروفه یعنی عربم نبوده اصالتاً ترک بوده و از کسانی است که در کاروان حسینی همراه ابی‌عبدالله اول ابی‌عبدالله بهش اجازة میدان نداد فرمود: برگردد أنت فی حل فی إذن منی من به شما اجازه میدم برگردی قبول نکرد خیلی اصرار کرد خیلی التماس کرد خیلی از اباعبدالله خواهش کرد آقا بهش اجازه داد اومد میدان وقتی هم آمد میدان اسم خودش نگفت خودش به نام ابی‌عبدالله و غلامی ابی‌عبدالله ـ علیه السلام ـ معرفی کرد امروز بریم امشب بریم در خانة این غلام ابی‌عبدالله از خدا بخواهیم ان‌شاء‌الله ما هم همینطور لحظة آخر ابی‌عبدالله را ببینیم و جان بدیم ما هم همینطور لحظة آخر نمیگم سر ما را به دامن بگیره خودمو عرض می‌کنم من لایق نیستم اما نگاهمون به چهرة ابی‌عبدالله ـ علیه السلام ـ خب این سلام‌ها یک جوابی داره ابی‌عبدالله سلام کسی را بی‌پاسخ نمیذاره یعنی میشه موقع جان دادن بگیم السلام علیک یا أبا عبدالله با نام ابی‌عبدالله خدا رحمت کنه مرحوم آیت‌الله حجت وقتی از دنیا می‌رفت دخترشون یه قدری تربت ابی‌عبدالله داخل آب ریخت داد به ایشون ایشون خورد گفت خدایا بدون آخرین چیزی که از این دنیا خوردم تربت ابی‌عبدالله بود آخر زادی من الدنیا تربة‌ الحسین مرحوم آشیخ مرتضی حائری داماد ایشون بود میگه وقتی این تربت خورد مرحوم آیت‌الله حجت به هر حال حالشون نامساعد بود یه وقتی دیدم لحظات آخر یه نگاهی کرد صدا زد السلام علیک یا رسول الله السلام علیک یا أمیر المؤمنین به تمام ائمه سلام داد همه را دید و هی هم می‌فرمود: خوش آمدید تعبیر خوش آمدید در کلامش بود همین است خودشون وعده دادن وقتی افتاد روی زمین امام حسین صدا نزد مثل حر مثل حبیب اینا امام حسین صدا زدن بعضی‌ها صدا نزد گفت بسمه همین قدر که آقام اجازه داد میدان برم کافی است من کیم که ابی‌عبدالله بیاد سرم را به دامن بگیره غرقه به خون غرق تیر و نیزه آرام سرش گذاشت رو خاک کربلا جان بده ولی اباعبدالله راضی نیست تو سرت رو خاک کربلا باشه آمد آمد نشست کنار بدن سر را بلند کرد رو زانو گذاشت تعجب کرد این غلام من که آقا را صدا نزدم کسی هم تو کربلا ندارم کی سر منو به دامن گرفته نه اکتفا نکرد به همین خم شد لب‌ها را گذاشت به صورت غلام وقتی غلام چشماش باز کرد دید ابی‌عبدالله داره جان میده فقط یه جمله گفتش شهید شد من مثلی من مثلی وابن رسول الله خده علی خدی؛ آی دنیا کی افتخار منو داره پسر پیغمبر صورت رو صورتم گذاشت کی افتخار چی مدالی خدا به من داد وضع خده علی خدی؛ بمیرم برات ابی‌عبدالله حاضر نشدی صورت این غلام رو خاک باشه و جان بده آمدی اربابانه سرش با کمال تواضع به دامن گرفتی اما کسی نبود تو گودی قتلگاه سر خود ابی‌عبدالله را از رو زمین برداره وضع خده علی رمل و التراب؛ صورت را رو خاک کربلا گذاشت چرا چرا آمد یک کسی آقا یک وقت متوجه شد یک کسی آمده اما نه کنار ابی‌عبدالله نه بیاد سر را به دامن بگیره دید رو سینة ابی‌عبدالله و الشمر جالس علی صدره. 🏴 صلی الله علیک یا أباعبدالله .
. هفهاف  بن مهند راسبی بصری از تیره راسب و از قبیله ازد و اهل بصره بود. بنا به نوشته ی دانشمندان رجالی - مردی تهمتن، شیرافکن، کوه کن، تکسوار، نیک سیرت، و از پاکان و شجاعان بصره و از مخلصان جماعت شیعه بود. همراه با اهل بیت علیهم السلام  هفهاف در عشق ورزی به امیر مومنان علیه السلام و محبت شاه ولایت و اطاعت از اهل بیت علیم السلام گوی سبقت از دیگران ربوده بود و در جنگ صفین ملازم آن حضرت بود. پس از شهادت امیر مومنان روزگارش را در خدمت حضرت مجتبی(علیه السلام)  به سر رسید و پس از شهادت آن حضرت ساکن بصره شد تا اینکه شنید حضرت حسین (علیه السلام)  از مکه عازم سفر عراق گردیده . هفهاف در عین اینکه بیرون از بصره سخت بود و فضای جاسوسی و رعب و وحشت بر آن دیار حاکم بود از بصره بیرون تاخت تا عصر عاشورا خود را به کربلا رسانید، بر لشکر عمر سعد وارد شد و پرسید: مولایم حسین علیه السلام کجاست؟ گفتند: تو کیستی و کجا بودی؟ گفت من هفهاف بن مهند راسبی بصری هستم برای یاری حسین علیه السلام آمده ام.گفتند: ما حسین را کشتیم و از اولاد و اصحاب او جز فردی بیمار و جماعتی از زنان و دختران باقی نگذاشتیم ،اکنون گروهی از لشکر عمر سعد به غارت خیمه های حسین هجوم برده اند! نحوه شهادت:  دنیا در نظر هفهاف تاریک شد و آه از نهادش برآمد؛ بعد از شنیدن این خبر به سپاه دشمن هجوم برد و از چپ و راست حمله برد تا اینکه از همه طرف به دستور عمر سعد به او حمله شد و در محاصره قرار گرفت تا اسبش از پای درآمد و پیاده ماند. او پیاده به جنگ ادامه داد تا بر اثر کثرت جراحت به شدت خون آلود و مجروح گشت و جمعی از دشمنان او را محاصره کردند و نزدیک گودال قتلگاه به خاک افتاد و این یار باوفای حضرت نیز در آخرین دقایق بازمانده از آن مصیبت عظیم در لحظه های پایانی به سالار شهیدان پیوست. او ظاهراً هنگام شهادت بیش از 50 سال سن داشته  است. رجز او در کربلا از رجزهای او در کربلا چنین است: ای سپاهیان تنظیم یافته و مجهز!  من هنهاف فرزند مهندم  که از اهل بیت علیهم السلام و عترت محمد صلی الله علیه و آله حمایت می کنم. بدرقه امام سجاد علیه السلام از او: امام سجاد در کنار قتلگاه او را دید و چنین گفت:  درودت باد که هیچ چشمی پس از شجاعت و پاکبازی آل پیامبر کسی را چنین رزمنده و جانباز نیافته است .  هفهاف در بدریقه دعای زینب و امام سجاد علیه السلام به صحابه شهد آسمان نشینش پیوست. پی نوشت: تنقیح المقال، ج3،صص303-304،ذخیره الدرین،صص454-455. منابع: (1)یارانی از تبار عرشیان، حجت الله سروری،قم: بخشایش، 1391.صص288-289. (2)آینه داران آفتاب، محمدرضا سنگری،تهران: سازمان تبلیغات اسلامی،1386،صص1399-1404. (3)یاران شیدای امام حسین (علیه السلام)، استاد مرتضی  آقا تهرانی، قم:باقیات،1385،ص338. .
۱ حق پذیری، حق ستیزی (شب پنجم، محرم ، حرم حضرت معصومه (س) ، ) اَعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيم بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاّ بِاللَّهِ الْعَلِىِّ الْعَظيمِ الحمدلله رب العالمین والصلاة والسلام علی سیدنا ونبینا ابی القاسم مصطفی محمدوعلی آله طیبین الطاهرین سیما بقیة الله فی الارضین ولعن علی اعدائهم اعداء الله اجمعین. قال الله تبارک و تعالی «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ وَ کونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ» (توبه / 119). برای سلامتی وجود مقدس ولی عصر أرواحنا فدا و تعجیل در ظهور با برکت ایشان و ان‌شاء‌الله توفیق شفاعت ابی‌عبدالله روز قیامت صلواتی عنایت بفرمائید. 💠 حق پذیری، حق ستیزی بحث ما این شب‌ها در رابطة با هشدارهای امام حسین ـ علیه السلام ـ بود یعنی تذکراتی که دادند در حادثة عاشورا چه قبلش چه روز عاشورا که این هشدارها و تذکرات و این نهیب‌ها و خطرهایی که ایشون فرمودند هر زمانی ممکنه تو جامعه اتفاق بیفته هر زمانی ممکنه جامعه بهش مبتلا بشه دیشب عرض کردم یکی از هشدارهای ابی‌عبدالله این بود که حق بهش عمل نمیشه برعکس به باطل عمل میشه حق فراموش شده ترک شده و در مقابلش باطل را عده‌ای علم کرده و دفاع می‌کنند «اَلا تَرَوْنَ اِلَي الْحَقِّ لا يُعْمَلُ بِهِ، وَ اِلَي الْباطِلِ لا يُتَناهي عَنْهُ، لِيَرْغَبَ الْمُؤْمِنُ في لِقاءِ رَبِّهِ ... اِنَّ النَّاسَ عَبيدُ الدُّنْيا، وَالدّينَ لَعِقٌ عَلي اَلْسِنَتِهِمْ، يَحُوطُونَهُ ما دَرَّتْ مَعايِشُهُمْ، فَاِذا مُحِّصُوا ...» (لهوف، ص79)؛ یک مقداری دیشب توضیح دادم گفتم مردم سه دسته هستند بعضی‌ها حق‌پذیر هستند بعضی‌ها حق‌ستیز هستند بعضی‌ها سکوت می‌کنند امروزی‌ها تو اصطلاحات سیاسی‌ها تو ادبیات امروزی یه جور دیگه میگن میگن سفید و سیاه و خاکستری بعضی‌ها سفید شفاف مشخص آقا این موضعش دفاع از امام حسین است مثل مثلاً فرض کنید حبیب‌بن‌مظاهر بعضی‌ها هم سیاه است سفت می‌ایسته نه حرف امام قبول می‌کنه نه نصیحت درش اثر می‌کنه مثل عمرسعد اون دستة‌ خاکستری همیشه خطرش بیشتر دستة خاکستری دسته‌ای که نه با امام است نه علیه امام است امام را قبول داره ولی جرأت یاری کردن نداره امروز و فردا می‌کنه تأخیر می‌اندازه این همیشه تو همة نظام‌ها ما این افراد را داریم این خاکستری‌ها را کسانی که بالأخره معلوم نیست این موافق است مخالف با نظام علیه نظام عرض می‌کنم که کدوم طرفی است پس دستة اول که حق‌پذیر هستند باز من یک کمی امشب اینو توضیح بدم البته اینو عرض کنم باطل همیشه در بستر حق خودش نشون میده نمیگه من باطلم یعنی سامریم که گوساله درست می‌کنه مردم بت‌پرست می‌کنه از آثار موسی ـ علیه السلام ـ استفاده می‌کنه تا خداپرستی نباشه بت‌پرستی نمیتونه درست بشه مردم یه فطرت پاکی دارند به نام خداپرستی دشمن میاد یه باطلی به نام بت سامری میاد یه گوساله‌ای به نام معبود کنارش میذاره کربلا همینطور بود عمرسعد به اسم دین یا خیل الله خود یزید به اسم جانشینی پیغمبر می‌گفت من خلیفة رسول‌خدا هستم این خطر امام باقر فرمود: روز عاشورا کل یتقرب الی الله بدمه؛ هر کسی فکر می‌کرد با کشتن امام حسین به خدا نزدیک میشه لذا روزه گرفتن بنی‌امیه جشن گرفتن یعنی به شکرانة این پیروزی مثل قانون یعنی باطل مثل انگل میمونه انگل تو بدن سالم رشد می‌کنه از خون سالم تغذیه میشه اون بیماری‌هایی که مثل سرطان، تومور، تو بدن ایجاد میشه تو جای سالم تو مخ تو خون تو معده یک جایی میگن سالم بود یه همچین بیماری در کنارش رشد کرد این را قرآن هم می‌فرماید، می‌فرماید: باطل کف روی آب است حق آب است کف بدون آب که ما نداریم تا کف آبی نباشی کف خودش را نشون نمیده اگه توحید نباشه بت‌پرستی بغلش درست نمیشه اگه نام پیامبر باشه کنارش اون میگه من خلیفة رسول‌خدا هستم این قانون باطل و إلا باطل هیچ‌وقت نمیگه من باطل هستم 🔻 ادامه دارد 👇👇 ۱
۲ 💠 حق پذیری آقایان عزیز، برادران، خواهران اون دستة اول من امشب یک کمی باز توضیح بدم انسان مؤظف است یک حق را بشناسه که دیشب راه شناختش گفتم تو توحید اول ببینه حق با خداپرستاست یا با بت‌پرستا یا با منکرین خدا بالأخره یک عده میگن خدای واحد یک عده شریک قائلند مثل مسیحیت یا بت می‌پرستند یک عده هم هستند منکر آفرینش عالم هستند میگن این عالم خود به خود درست شده پس اول تو اعتقادات اون مبدأ ما باید ببینم حق با کدام است راهشم گفتم دیشب از حسمون از فطرتمون از عقلمون همینطور بیا جلو تو نبوت خب همة انبیا محترم هستند اما پیامبری که آخرین نبی است کیست تو امامت و خلافت آیا سقیفه حق است یا غدیر؟ همینطور بیائید جلو تو احکام تو انتخاب مرجع حالا مباحث سیاسی مباحث اجتماعی اگه یه اشتباهی رخ بده قابل اغماض گاهی یکی یه دوره به یکی رأی داده اشتباهی بعد اشتباه کرده حالا آسمان رو زمین نمیاد گرچه اونجام باید تو انتخابات توی تشخیص رئیس جمهور نمایندة مجلس تشخیص خط فکری اینام باید آدم دنبال حق باشه ولی خب ضرر این به اندازة اون ضرر تشخیص حق تو توحید و امامت و نبوت اینها نیست اول باید حق شناخت دوم باید حق قبول کرد حالا که شناختی قبول می‌کنی بعضی‌ها می‌شناختند دیر قبول می‌کردند فرعون وقتی حضرت موسی اومد پیشش یکی دو تا سؤال بینشون رد و بدل شد حضرت موسی گفت اگه تو خدایی خورشید برعکس بیار خورشید از مشرق میاد تو از مغرب بیارش مگه تو خدا نیستی قرآن میگه:‌ «فَبُهِتَ الَّذِي کفَرَ» (بقره / 258)؛ فرعون گیر کرد فهمید حق با موسی است همونجا باید قبول می‌کرد صبر کرد صبر کرد صبر کرد تا موسی تا فرعون تو رود نیل افتاد اونجا گفت حق با موسی بود خب اونجا فایده نداره چه حق‌پذیری است حق همون روز که گفتی «فَبُهِتَ»؛ همون روز فهمید اشتباه می‌کنی زلیخا صبر کرد صبر کرد زندان‌های یوسف تمام شد باباش نابینا شد چه اتفاقاتی افتاد چقد یوسف آخرها گفت الآن.... الان فهمیدم حق با یوسف است من اشتباه کردم این تأخیر در پذیرش یه آیه‌ای تو قرآن است حالا آدرس میدم ببینید سورة توبه آیة 106 قرآن کریم می‌فرماید که مرحوم طبرسی در مجمع‌البیان نوشته بعد از جنگ اُحد چند سال بعد حمزه که در اُحد به شهادت رسید قاتلش پشیمان شد یعنی وحشی بعد از جنگ موته هم قاتل جعفر بن ابی طالب که داداش حضرت امیر جعفر طیار اونم پشیمان شد حالا در دو فاصلة زمانی اینها آمدند مسلمان بشوند خدا می‌فرماید: این آیه است «وَ آخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللّهِ إِمَّا يُعَذِّبُهُمْ وَإِمَّا يَتُوبُ عَلَيْهِمْ وَاللّهُ عَلِيمٌ حَکيمٌ» (توبه / 106)؛ بعضی‌ها با تأخیر آمدند إرجاع یعنی تأخیر دیدند بالأخره اسلام رشد کرد و قدرت گرفت و اصلاً فهمیدن اشتباه کردند ولی چی بعد از شهادت حمزه بعد از کشتن جعفر بن ابی طالب تکلیف اینها چی میشه؟ خدا تکلیف اینها را تو قرآن مبهم کرده می‌فرماید: «إِمَّا يُعَذِّبُهُمْ وَ إِمَّا يَتُوبُ عَلَيْهِمْ وَاللّهُ عَلِيمٌ حَکيمٌ»؛ شاید هم توبه‌اشون قبول کنه کما اینکه زلیخا مثلاً قبول شد ولی فرعون قبول نشد «إِمَّا يُعَذِّبُهُمْ وَإِمَّا يَتُوبُ عَلَيْهِمْ وَاللّهُ عَلِيمٌ حَکيمٌ»؛ نمی‌دونیم امام صادق فرمود خدا از ما نخواسته تو تکلیف اینها دخالت کنیم حالا اینو میخوام عرض کنم اول حق‌شناسی دوم پذیرش حق من دو سه تا تاریخ براتون بگم شاید بعضی‌هاشو کمتر شنیده باشید در جنگ صفین وقتی امیرالمؤمنین برمی‌گشت رسید به کربلا چند نفر نقل کردند ابن‌عباس نقل کرده دیگران نقل کردند آقا پیاده شد یه قدری خاک کربلا را برداشت بوئید بوسید ظاهراً همین منطقة قتلگاه هم بود اینجا قتلگاه حسین فرزند من است اینجا انسان‌هایی به شهادت می‌رسند که نظیر نداشتند در گذشته و در آینده هم ندارند این در روایت دارد خوب دقت کنید ۲