.
#حضرت_حر
عصر تاسوعا گفتند حمله میکنیم
به عباس فرمود:
امشب را مهلت بگیر
( حُر هنوز نیامده است...)
بفرموده قرآن که اگر یه نفر رو نجات بدی، عالمی رو نجات دادی...
.
.
#فاطمیه
#بستر_بیماری
🩸یا فقط روزها گریه کن ... یا فقط شبها ...
امام صادق علیهالسلام در روایتی فرمودند:
حضرت فاطمه زهرا سلاماللهعلیها آنقدر بر رسول خدا صلیاللهعلیهوآله گریه نمودند که اهل مدینه و همسایههای آن حضرت ، از گریههای بی امان او، شکایت کرده و به آن حضرت گفتند:
آذَيتِنا بِكثرةِ بُكائِك!! إمّا أنْ تَبكي بِاللَّيل، وَ إمّا أنْ تَبكي بِالنّهار.
▪️ما را با گریههایت آزار میدهی! لا اقل یا فقط شبها گریه کن؛ یا فقط روزها.
وكانَت عليهاالسلام تَخرُجُ إلىٰ مَقابر الشهداء، فتَبكي
▪️از آن به بعد، آن بانوی مظلومه به کنار قبور شهدا میرفت و در آنجا گریه مینمود.
📚المناقب ج۸ ص۲۱.
📚روضة الواعظين؛ ص۱۷۲.
📚مكارم الأخلاق؛ ص۳۱۵.
📚الأمالي، شیخ صدوق،ص۲۰۴ مجلس۲۹.
✍گریه ها میکرد تا امّت شود بیدار… حیف
از صدای گریهاش اُمّت فقط بی خواب شد...
.
#معارف_فاطمی
🩸حکایت لطیف و جانسوز «دستآسی» که خونِ دستانِ حوریّهای بر دستهٔ آن جاری بود ...
سلمان «رضیاللهعنه» گوید:
روزی به درب خانه فاطمه زهرا سلاماللهعلیها رفته و آرام دقّ الباب کردم؛ فضّه خادمه پشت در آمده و درب خانه با اجازه آن حضرت بر روی من گشود.
فَدَخَلْتُ فَإِذَا أَنَا بِفَاطِمَةَ جَالِسَةً وَ قُدَّامَهَا رَحًى تَطْحَنُ بِهَا الشَّعِيرِ،
🔹همینکه وارد شدم، فاطمه زهرا سلاماللهعلیها را دیدم که نشسته و در مقابلش دستآسی است که به وسیله آن، «جو» آسیاب مینمود.
وَ عَلَى عَمُودِ الرَّحَى دَمٌ سَائِلٌ قَدْ أَفْضَى إِلَى الْحَجَرِ،
🔸خوب که نگاه کردم دیدم که بر روی دسته آن دستاس، خون از دست آن بانوی دو عالم جاری شده و بر روی سنگ پایین آسیاب میریزد.
🥀 دلم از دیدن این صحنه به درد آمد که ناگاه حسن بن علی علیهماالسلام را دیدم که در گوشهای از خانه، از گرسنگی زانو بغل گرفته بود. با مشاهده این صحنه، به حضرت زهرا سلاماللهعلیها عرضه داشتم:
جَعَلَنِيَ اللَّهُ فِدَاكِ يَا ابْنَةَ رَسُولِ اللَّهِ،
قَدْ دَبِرَتْ كَفَّاكِ مِنْ طَحْنِ الشَّعِيرِ وَ فِضَّةُ قَائِمَةٌ!
🔹جان من فدایتان ای دختر رسول خدا! دستان مبارکتان از دستاسکردن جو، زخم شده در حالی که خادمتان فضّه اینجا ایستاده است؟!
🥀 صدیقه کبری سلاماللّهعلیها به من فرمودند:
حبیبم رسول خدا صلیاللهعلیهوآله به من وصیت نموده که یک روز فضه در خانه کار کند و یک روز من؛ دیروز روز خدمت او بود و امروز روز خدمت من ...
📚دلائل الامامة، طبری، ج۱ ص۱۴۰
📚الخرائج و الجرائح، ج۲ ص۵۳۰ (اندکی تفاوت)
✍ دستِ دستاسِ تو نانداد همهٔ دنیا را
کرَمش بُرد پیِ شغل گدایی ما را
قرص خورشید همان نان سر سفرهت بود
رفت تا پُر کند از گندم تو بالا را
پرورش داد در این فاصلهی هجده سال
نظرِ امّ ابیهاییِ تو بالا را
سایهات نیز نیفتاد به دیوار محل
سایهات نیز ندید آدم نابینا را
یک نخ از وصلهی آن چادرتان کافی بود
که مسلمان بکند کلّ یهودی ها را
خواست روشن بشود عرش، خدا فرمان داد
بنویسند در اطراف زمین زهرا را
بنویسند تو را زهرهی تابان علی
بنویسند که خورشید تویی جان علی
#فاطمیه
.
.
🔅 در بیان #فضائل و #ولایت داشتن #حضرت_زهرا سلامالله علیها در محشر 🔅
🥀 جابر بن عبدالله انصاری میگوید، که رسولخدا صلیالله علیه و آله و سلم فرمود:
🥀 چون روز قیامت شود، روی میآورد دختر من #فاطمه سلامالله علیها در حالتی که بر ناقهای از ناقههای بهشت سوار است، که دو پهلوی آن ناقه به ابریشم زینت کرده شده، و مهار آن از مروارید و چهار دست و پای آن از زمرد سبز و دم آن از مشک خوشبو و دو چشم آن از دو دانه یاقوت سرخ، و بالای آن قبهایست از نور که داخل آن از بیرون و بیرون آن از داخل آن دیده میشود، در داخل آن عفو و بخشش خداست و در داخل آن رحمت خدا است و بر سر آن تاجی از نور که برای آن تاج هفتاد رکن است که هر رکنی زینت کرده شده است به دُر و یاقوت، همچنانی که ستاره درخشنده نور میدهد در کرانه آسمان، و از طرف راست او هفتاد هزار فرشته، و از طرف چپ او هفتاد هزار فرشته و جبرئیل زمام ناقه او را گرفته به بلندترین صدای خود ندا میکند که چشمهای خود را بپوشید تا #فاطمه سلامالله علیها دختر محمد صلیالله علیه و آله و سلم بگذرد.
🥀 پس سیر میکند تا برابر عرش پروردگار، پس خود را از ناقه می اندازد و میگوید: ای خدای من! حکم کن میان من و میان کسانی که به من #ظلم کردند. خدايا! حكم كن ميان من و میان کسی که #فرزندان من را #کشته
، پس از جانب خدای متعال ندا میرسد از ظلم ظالم
نمی گذرم!
🥀 حضرت #فاطمه سلامالله علیها میگوید: من هم نمیگذرم، از ذرّیهام و
از
شیعیانم و شیعیان ذریهام و دوستانم و دوستان ذریهام!
🥀 آنگاه از جانب خداوند ندا میرسد: کجایند ذرّیهٔ #فاطمه سلامالله علیها و شیعیان او، و دوستان او، و دوستان ذریه او، پس پیش میآیند، و فرشتگان رحمت اطراف آنها را میگیرند و #فاطمه سلامالله علیها در پیش روی آنها است تا آنها را داخل #بهشت کند!
📕 جنةالعاصمه، علامه میرجهانی، صفحه ۳۸۸
#فاطمیه
.............
🩸 عیادت ابوبکر و عمر از #حضرت_زهرا سلامالله علیها در منابع عامه🩸
🥀 در آخرین روزهاى زندگى #حضرت_زهرا سلامالله علیها، ابوبکر و عمر به فکر افتادند تا شاید با عیادت از جلب رضایت ایشان، از تبعات منفى رفتارهاى خود بکاهند. آنها به هر طریق ممکن و با اصرار زیاد از #امیرالمومنین صلواتالله علیه خواستند تا این ملاقات صورت پذیرد.
🥀 ابوبکر و عمر با خواهش و اصرار فراوان به عیادت #حضرت_زهرا سلامالله علیها آمدند، اما همین که نشستند، حضرت از آنها روى برگرداند. سلام کردند، امّا حضرت به آنها پاسخ نداد. ابوبکر شروع کرد و در محبت پیامبر و دخترش سخن گفت. اما #فاطمه سلامالله علیها به ابوبکر و عمرگفت:
🥀 آیا اگر رسولخدا صلىالله علیه و آله و سلم حدیثى فرموده باشد و شما هم آن را شنیده باشید، حاضرید شهادت دهید که ما آن را شنیدهایم؟! گفتند: بلى شهادت مىدهیم...
🥀 حضرت فرمود: من شما را به خدا سوگند مىدهم آیا نشنیدهاید که رسولخدا صلىالله علیه و آله و سلم فرمود: «رضا فاطمة من رضاى، و سخط فاطمة من سخطى، فمن أحب فاطمة فقد احبنى، و من أرضى فاطمة فقد ارضانى و من أسخط فاطمة و فقد أسخطنى»
🥀 رضاى #فاطمه سلامالله علیها، رضاى من است و غضب او غضب من است، هر کس #فاطمه سلامالله علیها را دوست بدارد مرا دوست داشته و هر که او را راضى بدارد مرا راضى داشته و هر که رابه خشم آورد، مرا به خشم آورده؟!
🥀 گفتند: بلى از رسولخدا صلىالله علیه وآله وسلم این #حدیث را شنیدهایم.
🥀 #فاطمه سلامالله علیها فرمود: «فانّى اشهد الله و ملائکته أنکما اسخطتمانى و ما أرضیتمانى، و لئن لقیت النبى لأشکونکما الیه»
🥀 خدا و ملائکه را شاهد و گواه مىگیرم که شما دو نفر مرا به #غضب آوردید و #رضایت مرا فراهم ننمودید، همانا من اگر پیغمبر صلىالله علیه وآله وسلم را ملاقات کنم از شما شکایت خواهم کرد.
🥀 ابوبکر گریست و گفت: «انا عائذ بالله من سخطه و سخطک یا فاطمه»
🥀 پناه به خدا مىبرم از غضب رسولخدا صلىالله علیه وآله وسلم، و غضب تو اى #فاطمه سلامالله علیها!
🥀 #فاطمه سلامالله علیها فرمود: «و الله لادعونّ الله علیک عند کلّ صلوة اُصَلّیها»
🥀 به خدا قسم در هر نمازى که مىخوانم تو را نفرین مىکنم...
📕 کفایه الطالب، محمد بن یوسف گنجى، باب ۹۹
📕 الامامة و السیاسة، ابن قتیبة، جلد ۱، صفحه ۱۳
📕 اعلام النساء، عمررضاکحاله، جلد ۴، صفحه ۱۳۱
.
.
#اعتراف به جسارت و #هجوم_به_بیت_وحی در منابع عامه
🥀 دستور جسارت به #خانه_وحی به دستور مستقیم ابوبکر صورت گرفت. وی شخصا در آخرین لحظات عمرش بدان اعتراف نموده و به #سیاست از آن اظهار ندامت میکرد. چنانچه نقل شده: ابوبکر در لحظات آخر عمر خود میگفت:
🥀 سه کار را انجام دادم که ای کاش هرگز آنها را انجام نداده بودم، که یکی از آنان این هست که:
🥀 ای کاش دستور نمیدادم که خانه #فاطمه_زهرا سلامالله علیها را #آتش بزنند و به #زور وارد خانه شوند، حتی اگر خانه #فاطمه سلامالله علیها سنگر جنگی میبود...
📕 تاریخ الإسلام للذهبی، جلد ۳، صفحه ۱۱۸
📕 المعجم الکبیر للطبرانی، جلد ۱، صفحه ۶۲
📕 تاریخ الطبری ، جلد ۲، صفحه ۶۱۹
📕 تاریخ مدینة دمشق لإبن عساکر، جلد 0۳
.
.
#شور_امام_حسین
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
برای زخمای تنت گریه میکنم
اشکمو بهت، هدیه میکنم
منو جدایی از حرم عادتم نده
ای مهربون ببین،حالم چقدر بده
میونِ این شلوغیا گمم نکن،ذلیلِ مَردُمم نکن
اگه شکستم دلتو به روم نیار،دستتو رو دلم بذار
نعم الامیرم، الهی برات بمیرم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
به هرکی گفتم نوکرم زد زمین منو
بعد از این فقط،خودت ببین منو
به هرکی گفتم عاشقم، من نفهمیدم
اما برای تومن جونمم میدم
منو تو دریای غمت غرق میکنی، تو با همه فرق میکنی
با روضه هات چشمامو مرطوب میکنی،حال منو خوب میکنی
نعم الامیرم، الهی برات بمیرم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#محسن_داداشی✍
پام برسه به حرمت حسابی گریه میکنم
تو این زمونه من فقط به روضه تکیه میکنم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#امام_حسین #شور
https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi/9644
.👇
SalamBarHazratKhahar.pdf
2.01M
📚 کتابچه
📜عنوان: سلام بر حضرت خواهر
#حضرت_زینب سلاماللهعلیها
#ولادت_حضرت_زینب سلاماللهعلیها
#میلاد_حضرت_زینب سلاماللهعلیها
فضایل_و_ویژگی_های_حضرت_زینب_سلا.docx
87.2K
فضائل و ویژگیهای #حضرت_زینب (سلاماللهعلیها)
#ولادت_حضرت_زینب سلاماللهعلیها
#میلاد_حضرت_زینب سلاماللهعلیها
Nariman Panahi - Naro Bemoon Delkhoshie Heydar [128].mp3
4.26M
▪︎#زمزمه_فاطمیه
▪︎نرو بمون دلخوشی حیدر بمون نکن علی رو بی یاور
▪︎کربلایی #نریمان_پناهی
نرو بمون دلخوشی حیدر
بمون نکن علی رو بی یاور
زهرا نرو ببین منم از غصه هات دلم گرفته
سه ماهه که توی خونه از گریه هات دلم گرفته
از اون نگاه بی قراره بچه هات دلم گرفته
زهرا مرو علی غریبه
****
دیگه رمق نمونده تو دستات
کشته منو کبودی چشمات
به جون محسنت میگم برات چه آرزو ها داشتم
کاشکی میشد خانوم من به زخم تو مرحم میذاشتم
زهرای من شرمنده ام که خونه امنی نداشتم
زهرا مرو علی غریبه
****
کنج خونه تو بستر افتادی
به دست زینبت کفن دادی
بیا با هم گریه کنیم برا حسین روزای آخر
زبون بگیر نوحه بخون بگو حسین غریب مادر
تو کربلا یه روز میشه حسینمون لب تشنه بی سر
زهرا مرو علی غریبه
.
#طلیعه_فاطمیه
باز این چه شورش است كه در خلق عالم است
ماه عزای فاطمه روح مُحرم است
خون گریه كن ز غم،كه عقیق یمن شوی
رخصت دهد خدا كه تو هم سینه زن شوی
در فاطمیه از دل و جان گریه می كنیم
همراه با #امام_زمان گریه می كنیم
در فاطمیه رنگ جگر سرخ تر شود
آتش فشان غیرت ما شعله ور شود
شمشیر خشم شیعه پدیدار می شود
وقتی كه حرف كوچه و دیوار می شود
لعنت به آنكه پایگذار سقیفه شد
لعنت به هر كسی كه به ناحق خلیفه شد
لعنت بر آنكه برتن اسلام خرقه كرد
این قوم متحد شده را فرقه فرقه كرد
تكفیر دشمنان علی ركن كیش ماست
هر كس محب فاطمه شد،قوم وخویش ماست
ما بی خیال سیلی زهرا نمی شویم
راضی به ترك و نهی تبرا نمی شویم
قرآن و اهل بیت نبی اصل سنت است
هر كس جدا ز این دو شود،اهل بدعت است
ما همكلام منكر حیدر نمی شویم
«با قنفذ و مغیره برادر نمی شویم»
ما از الست طایفه ای سینه خسته ایم
ما بچه های مادر پهلو شكسته ایم
امروز اگر كه سینه و زنجیر می زنیم
فردا به عشق فاطمه شمشیر می زنیم
ما را نبی «قبیله ی سلمان» خطاب كرد
روی غرور و غیرت ما هم حساب كرد
از ما بترس،طایفه ای پر اراده ایم
ما مثل كوه پشت علی ایستاده ایم
از اما بترس، شیعه ی سرسخت حیدریم
جان بركفان جبهه ی فتوای رهبریم
از جمعه ای بترس كه روز سوارهاست
پشت سر امام زمان ذوالفقارهاست
از جمعه ای بترس،كه دنیا به كام ماست
فرخنده روز پر ظفر انتقام ماست
از جمعه ای بترس،كه پولاد می شویم
از هرم عشق مالك ومقداد می شویم
...........
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#صلوات_حضرت_زهرا
وقتش شده نگاه به دور و بَرَت کنی
فکری برای این همه خاکسترت کنی
عُذر مرا ببخش دَوایی نداشتم
تا مَرهَمِ کبودیِ چشمِ تَرَت کنی
امشب خودم برای تو نان می پَزَم ولی
با شرط اینکه نذرِ تبِ پیکرت کنی
مجبور نیستی که برای دلِ علی
یک گوشه ای نشینی و چادر سَرَت کنی
زحمت نکش خودم به حسین آب می دهم
تو بهتر است فکر برای پَرَت کنی
ای کاش از بقیه یِ پیراهنِ حسین
مَعجر ببافی و به سَرِ دخترت کنی
من ، زینب و حسن، ... همه ناراحت توایم
وقتش شده نگاه به دور و بَرَت کنی
/علی اکبر لطیفیان/
#فاطمیه
👇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️#فاطمیه
▪️وقتش شده نگاه به دور و برت کنی
▪️#کربلایی_علی_اکبر_زاد_فرج
4_5906621703303202083.mp3
887.4K
روضه جانسوز شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها به نفسِ سید مجید بنی فاطمه
┄┅═══••↭••═══┅┄
(یه خونه میسازم ، دوباره برا تو
که شاید ببینم ، بازم خنده هاتو)۲
یه خونه میسازم ، که توش غم نباشه
یه خونه که قدت، دیگه خم نباشه
یه خونه که تو اون، برا غصه جا نیست
یه خونه که روی، درش جای پا نیست
یه خونه میسازم،درش گُر نگیره
که آتیش هیزم، به چادر نگیره
فاطمه جان
ببین زندگیمو، سوزوندن یه روزه
علی مرده باشه،که سینت بسوزه
بسوزه همونی،که هیزم آورده
الهی بمیرم ،به پهلوت چی خورده
تو اون دود و شعله ، چه زجری کشیدی
از امروز تو دیگه ، یه مادر شهیدی
اگه محسنت رفت ، می مونی به یادش
سه ما دیگه میخواست ، به دنیا بیادش
عزیز دلم
#زمزمه
#سید_مجید_بنی_فاطمه
#روضه_حضرت_زهرا سلام_الله_علیها
#فاطمیه
https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi/9653
.
#بستر_شهادت
#غربت_امیرالمؤمنین_علیه_السلام
🩸حکایت جانسوز "بیت الأحزان" ...
🩸اصحاب سقیفه، بیرحمی را به کجا رسانند ...
در نقلها آمده است:
بعد از اعتراض همسایهها مولا علی علیهالسّلام آمده و به حضرت زهرا سلاماللهعلیها فرمودند:
ای دختر رسول خدا! پیرمردهای مدینه از من خواستهاند که از تو بخواهم یا شب گریه کنی یا روز.
🥀 فاطمه زهرا سلاماللهعلیها فرمود:
«یا اباالحسن! من چندان در میان این مردم نمیمانم. به زودی از میان این مردم میروم؛ یا علی! به خدا قسم من شب و روز میگریم تا اینکه به پدرم ملحق شوم.»
حضرت امیر علیهالسلام فرمود: «ای دختر رسول خدا! تو صاحب اختیاری؛ هر چه میخواهی همان را انجام بده»
🥀 از آن به بعد، موقعی که صبح میشد، فاطمه زهرا سلاماللهعلیها ، دست حسن و حسینش را میگرفت و از مدینه خارج میشد و در نزدیکی بقیع و قبور شهدا، مشغول گریه می شد.
و إِذَا وَهَجَتْها الشَمسُ تَفيَّأَتْ بِظِلِّ أَراكَةٍ هُناك؛فَبَلَغَ ذلكَ الرَجُلَين فَقَطَعاها
🔻و وقتی که نزدیک ظهر شده و آفتاب سوزان میشد، به سایه درختی که در آنجا بود، پناه میبردند و آن جا میگریستند. اما وقتی که خبر آن درخت خشکیده و گریههای فاطمه زهرا و حسنین «علیهمالسلام» به گوش اولی و دومی رسید، آن دو آمدند و آن درخت خشکیده را نیز قطع کردند.
🥀 روز دوم که فاطمه زهرا همراه حسنین «علیهمالسلام» آمدند، دیدند که آن درخت را قطع کردند. پس در آن روز نشستند و زیر آفتاب سوزان گریه کردند.
نزدیک غروب وقتی که امیرالمؤمنین علی علیهالسلام به دنبال آن ها آمد. وقتی که حال آن ها اینگونه را دید،نگاه بی رمقی به طرف آسمان انداخت و فرمود:
أَللّهمَّ أنتَ شاهدُ كُلِّ نَجوَى و مَوضعُ كُلّ شَكوى؛اللهمَّ إنّكَ تَرىٰ ما يُفعلُ بِآلِ نَبيّك و صَفيّك.
▪️خدايا تو شاهد هر نجوایی و شنونده هر شکوایی؛خدا تو خوب میبینی که این قوم چه بلاها بر سر عترت رسولت میآورند!
ثُمّ صَنعَ ظِلالًَا مِن جَريدِ النَخلِ و سمّاهُ ب«بيت الأحزان».فجَعلَتْ تخرجُ إليه.
🔻سپس امیرالمومنین علیه السلام از آن به بعد با چوبه نخلی یک سایبانی برای آن ها درست کرد تا زیر سایه آن گریه کنند و نام آن را " بیت الاحزان " گذاشت.
فَاتَّفقَ المنافقوُن و هَدَّمُوه،فَجعَلتْ تَخرُج إلى مَقابر الشُهداء و تُبكي.
▪️اما باز منافقین دست به دست هم دادند و آن را نیز خراب کردند. دیگر از آن روز به بعد، فاطمه زهرا همراه حسنین «علیهمالسلام» بر سر قبور شهدا در بقیع می رفت و در آن جا تا شب گریه و زاری میکرد.
🥀 و وقتی که شب فرا میرسید، حضرت امیر علیه السلام میآمد و فاطمه زهرا سلام الله علیها را به منزل خود باز میگرداند.
📚الزهراء عليهاالسّلام في السنة و التاريخ و الأدب؛ ص ٥٤٢
📚 موسوعة الکبری،ج۱۴ ص۱۸۹، به نقل از مجالس الاحزان(نسخه خطی)
📚بحارالانوار ج۴٣ ص١٧۴(با کمی اختلاف)
✍ظاهرا زهرا به احمد، جان به جانان میرود
پشت پرده باطنا قرآن به قرآن میرود
بین محرابش که مشغول عبادت میشود
نور زهرایی او تا عرش رحمن می رود
خادمان خانهاش خیل ملائک میشوند
این کرامت ها مگر از یاد سلمان می رود؟!
حرف حیدر که وسط باشد هزینه میدهد
با تمام هستی اش زهرا به میدان می رود
ننگ بر دنیا و بر اهلش که ناموس خدا
وقت گریه کردنش تا بیت الاحزان میرود
دست در دست پسرهایش به سختی فاطمه
بر مزار حمزه با چشمان گریان میرود
بانویی که قامتش مثل رسول الله بود
در میان چادرش حالا چه پنهان میرود
از فضای خانه مولا مشخص میشود
دارد عمر یاس حیدر رو به پایان میرود ...
#فاطمیه
.
.
#زمینه
#حضرت_زهرا
#در_و_دیوار گریز #حضرت_رقیه(س)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کلمینی
التماس منو میبینی
کلمینی
پای حرفام میشه بشینی
کلمینی کلمینی کلمینی
بانو تو نگاه نکن تابوتو
نگیری از من روتو
که میکشی زهراجان پسرعمو تو
جای دوری،نمیره زهرا
چی میشه بازم،پیشم بمونی
حیدر بی تو میمیره زهرا
چی میشه بازم پیشم بمونی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کلمینی
رسیدم دیدم رو زمینی
کلمینی
چرا گفتی فضه خذینی
غمباره اگه که حالت زاره
زیر سر مسماره
زدن نگفتن این زن توو راهی داره
کارت اخر به بستر افتاد
ولی نگفتی از درد پهلو
پشت در بار شیشه ت افتاد
ولی نگفتی از درد پهلو
تو میری و میاد مغیره
به اشکای چشم من میخنده
عمدا قنفذ جلوی چشمام
غلافشو به کمر میبنده
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کلمینی
چرا عمه گوشه نشینی
کلمینی
نکنه من رو تار میبینی
کلمینی کلمینی کلمینی
هرباری تورو دیدم میباری
زخماتو هی میشماری
شبیه زهرا دست به کمر میذاری
سعی کن عمه کمی بخوابی
....
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#عباس_قانعی✍
#بستر_بیماری #فاطمیه
.👇
بخش سوم - روضه.mp3
7.48M
🏴 السلامعلیکِ یافاطمة الزهرا(س)
🔳 #روضه_حضرت_زهرا(س)
🎤 کربلایی #سیدامیرحسینی
عمر گهواره به بوسیدن محسن نرسید
قرعه ی چوب به تابوت تن یار افتاد
●•┄༻↷◈↶༺┄•●
رفت و غمخانه شد از غصه سرای من و او
گرچه مانده است بجا خاطره های من و او
یاد ایّام نشستن سر یک سفره بخیر
خانه ای بود پُر از لطف و صفای من و او
روزهایی که صمیمانه به من میخندید
و عجب حال خوشی داشت هوای من و او
ما از آن زندگی ساده چه راضی بودیم
و رضا بود خدا هم به رضای من و او
بستری بود ولی هم سخن خوبی بود
جریان داشت در این خانه صدای من و او
بستری بود ولی نبض دلم دستش بود
و مجال نفسی بود برای من و او
با همان دست شکسته چه دعایی میکرد
مردمی را که نماندند به پای من و او
مردمی را که به این مسئله واقف بودند
که دو عالم همه هستند گدای من و او
هدف اصلی دشمن من و زهرا بودیم
کشته شد محسنم آنروز بجای من و او...
شاعر :#مصطفی_متولی
............
بستری بود ولی هم سخن خوبی بود
جریان داشت در این خانه صدای من و او
.............
کلمینی
رسیدم دیدم رو زمینی
کلمینی
چرا گفتی فضه خذینی
غمباره اگه که حالت زاره
زیر سر مسماره
زدن نگفتن این زن توو راهی داره
کارت اخر به بستر افتاد
ولی نگفتی از درد پهلو
پشت در بار شیشه ت افتاد
ولی نگفتی از درد پهلو
تو میری و میاد مغیره
به اشکای چشم من میخنده
عمدا قنفذ جلوی چشمام
غلافشو به کمر میبنده
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ