.
📋میگن که تنهاست ، شده تو خیمه گریون
#زمزمه #طفلان_حضرت_زینب
#روضه_فرزندان_حضرت_زینب (س)
#روضه_امام_حسین (ع)
🏴مراسم عزاداری دهه اول محرم الحرام 1446
............................................
.(بند اول).
میگن که تنهاست / شده تو خیمه گریون
.( کار حسنو ببین جایی رسیده که بچه هارو می فرستی ازت دفاع کنه ! ).
حسین غریب شده بچه فرستاده به میدون
دلت گرفته ست / یه خرده هم خمیدی
غصه برات بسه ، تو داغ اکبرو چشیدی
بزار برن نبینن / اونایی رو که دور منن
بزار برن نبینن / تو کوچه ها منو می زنن
بزار برن نبینن / گوشواره از گوشا می کَنن ، غمات زیادن
یکی ام ، تو کوچه راه مادر و بست
یکی زد ، حسن همونجا بود که شکست
.(بند دوم).
زدن یه روضه ست / نزدنت یه روضه ست
بچه های منو بغل گرفتنت یه روضه ست
رو سینه ی تو / مونده یه زخم کاری
پسرت اونقده ریز بود نشد، تو دست بیاری
موندم تو خیمه حسین / تا سر به زیر نیای به حرم
موندم تو خیمه حسین / من هم شکسته شد کمرم
موندم تو خیمه حسین / از غصه ی تو با خبرم ، از زینب
فدای ، دله از من غریب تر تو
چیزی نیست، قربونی های خواهر تو
شاعر : #ناصر_دودانگه
................................................
.👇
.
📋من را ببخش دست به گيسوي تو زدند
#روضه_فرزندان_حضرت_زینب (س)
#روضه_حضرت_زینب (س)
#روضه_حضرت_زهرا (س)
#روضه_امام_حسین (ع)
🏴مراسم عزاداری دهه اول محرم الحرام 1446
............................................
.( یادته مادرمو میزدن جلو چشمای ما ، این نوههای «اسماء بنت عمیس » ، همون خانومی که اون شب آب میریخت ، مخفیانه علی بدن فاطمه رو میشست
بریز آب روان اسما ولی آهسته آهسته
یه وقت دیدن داد مولا بالا رفت ، سر به دیوار گذاشت شروع کرد های های گریه کردن ، اسماء هرچی آب میریزی خون تازه میاد.
حتماً مادربزرگشون گفت مدینه چه خبر بود ، حتماً یادشون داده ، بچهها یه وقتی دیدیم دایی حسینتون دایی حسنتون اومدن وارد حجره مادرشون شدن ، دیدن مادر رو به قبله خوابیده یه وقت دایی حسینتون صورت به کف پای مادر گذاشت ، شروع کرد ناله کردن یه کاری کردن جان دوباره به بدن نحیف و رنجور زهرا برگشت بند کفنها باز شد.
بچهها رمزش نام مادرمون زهراست اومدن به پای دایی افتادن نذار اسیری مادرمون رو ببینیم ، آخ دایی تو یه بار دیدی مادرو کتک زدن ما تحمل نداریم.
اجازه گرفتن رفتن میدان اما نوشتن پسر اول شهید شد محمد وارد میدان شد هم میجنگه از خودش دفاع میکنه هم از بدن برادر ، تربیت تربیتِ زینبِ یه وقت یکی نیاد بدن برادر رو غارت کنه ، محمد از عون داره اینجور دفاع میکنه ، یه وقت نیان سرو ببرن جدا کنن ، خانوم توام همین جور بودی روز عاشورا راوی میگه زینب زودتر از شمر رسید تو قتلگاه ).
من را ببخش دست به گيسوي تو زدند
من را ببخش چكمه به پهلوي تو زدند
فرصت نشد ز خاك بگيرم سر تو را
فرصت نشد در آورم انگشتر تو را
.(یه وقت دید شمر عقیله بنی هاشم بالای سر حسین نشسته میذارم کار داداشمو یکسره کنید ، زودتر از شمر رسید توی گودال).
از تل زينبيه رسيدم كه واي واي
بالا سرت نشستم و ديدم كه واي واي
نيزه ز جاي جاي تن تو در آمده
حتي لباسهاي تن تو در امده
جمعيتي كه بود به گودال جا نشد
يك ضربه و دو ضربه... ولي سر جدا نشد
شاعر : #علی_اکبر_لطیفیان
................................................
حاج مسعود پیرایش
👇