eitaa logo
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
2.7هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
546 ویدیو
772 فایل
گریز زیارت عاشورا ، دعای کمیل و دعای توسل و جوشن کبیر https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi
مشاهده در ایتا
دانلود
. 📋 ماجرای پذیرش توبه حضرت آدم (ع) نریمانی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ مرحوم مجلسی(ره) تو بهار این روایت‌و آورده؛ میگه وقتی حضرت آدم از بهشت رونده شد، بهش گفتن برو؛ سالها گریه می‌کرد، اشک می‌ریخت. اینقدر گریه کرد، بعد سالهای زیادی که گریه می‌کرد و اشک می‌ریخت، جبرئیل نازل شد: میخوای توبه‌ت رو خدا قبول کنه؟! _ آره، چند ساله دارم اشک میریزم... _میخوای توبه‌ت قبول بشه ؟! آره، چی کار کنم؟! گفت: هرچی من میگم تکرار کن: یَا حَمِیدُ بِحَقِّ مُحَمَّد یَا عَالِی بِحَقِّ عَلِی یَا فَاطِرُ بِحَقِّ فَاطِمَة یَا مُحْسِنُ بِحَقِّ الْحَسَن یَا قَدیمَ الاِحسان بِحَقِّ الحُسین حسین... یهو دلش بهم ریخت گفت: این آخریه کی بود که اسمش رو گفتی دل منو بهم ریخته؟! مثل بارون آدم داره گریه میکنه... جبرئیل شروع کرد روضه بخونه؛ این حسینی که گفتم یه روزی کربلا بین دو نهر آب با لب تشنه می‌کشنش، هرچقدر صدا میزنه العطش العطش، جگرم داره می‌سوزه کسی جوابش و نمیده. با لبِ تشنه سر از بدنش جدا می‌کنن... حالا شروع کرد جبرئیل روضه بخونه روضه‌خون جبرئیله، گریه کن هم آدمه؛ آی آدم هر چقدر این فرزندت صدا میزنه جگرم می‌سوزه هیچکی بهش اعتنا نمی‌کنه. آدم! توو همین گیر و دار یهو می‌بینه سینه‌ش سنگین شد؛ میان رو سینه‌ی پسرت می‌شینن. هر چقدر این خنجرو میزنه سر از بدن جدا نمیشه، فلذا از قفا سر حسینتو می‌بُرن. تازه همچین که سر از بدن فرزندت جدا می‌کنن میرن سمت خیمه‌هاش؛ خیمه‌هاش و غارت میکنن، زن و بچه‌ش‌و به اسارت میبرن... حسین.... ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ .
. 📋قبله‌‌ی دل باب حاجات همه (ع) (ع) / (ع) ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ای دوصد موسی به طورت مُلتَجی آفتاب و مَه به نورت مُلتَجی شمع خلوتگاهِ بزم کبریا کعبه‌ی روح بلند انبیا انس با معبود، روح نیّتت حبس دشمن شاهد حُرّیتت (از زندانی بودن حضرت هم می‌ترسیدن.) روح عرفان در مناجات شبت آسمان لبریز یارب یاربت * چندتا زندان‌بان عوض کردن، سندی‌ابن‌شاهک ملعون یهودی که اومد، بچه‌هاش از این روزنه نگاه میکردن. میدیدن یه آقایی همش میگه یارب... (تو همه‌ی حالات داره مناجات میکنه.) بگو ماه رجب گذشت من مناجاتی نشدم، میشه امشب یه نگاه به من کنی؟ چهل روز دیگه ماه رمضونه، من با این حالم وارد ماه رمضون بشم شب قدر ندارم. میشه یه یارب به‌جای من بگی؟ قربونت برم آقاجان* روح عرفان در مناجات شبت آسمان لبریز یارب یاربت ذکرْ مشتاق و دعا دلداده‌ات اشک تنهایی گل سجاده‌ات نام حق گل کرده از لبهای تو گریه شمع محفل شبهای تو قبله‌‌ی دل، باب حاجات همه قبله‌ات صوت مناجات همه *کنیز زیباروش رو فرستاد محضر امام، دید آقا محو زیبایی خداست، سجاده پهن کرد شروع کرد عبادت کردن: " اِلهی عَظُمَ الذَّنبُ مِن عَبدِکَ" خدا بنده‌ی گنهکارت که گناهای بزرگی کرده اومده... امشب منم همین حرفو دارم؛ خدایا بنده‌ی روسیات اومده، بنده‌ی گنهکارت اومده؛ یه غلطایی کردم فقط خودم میدونم چیکار کردم. امشب اومدم به واسطه‌ی آقا موسی‌بن‌جعفر گریه کنم به‌حال خودم؛* قبله‌ی دل، باب حاجات همه ناله‌ات صوت مناجات همه ای دل مَطموره‌ها زندان تو حلقه‌ی زنجیرها گریان تو ای همای اوفتاده از نفس! تو کجا و دامن تنگ قفس؟ *شنیدم کسی نبود برات گریه کنه، اجازه نمیدادن شیعه‌ها بیان براتون گریه کنن. امشب من اومدم برا شما زار بزنم....* تیره‌تر از گوشه‌ی زندان تو سینه‌ی تاریک زندان‌بان تو *هر شکنجه‌ای میخوای انجام بده، اما به مادرم جسارت نکن...* حیفْ مولا، لحظه‌ی جان دادنت بود زنجیر عدو بر گردنت لحظه‌لحظه می‌شکست آیینه‌ات وقت رفتن بود سنگین سینه‌ات *وقتی آقا لحظات آخر عمرش رو سپری کرد، بدن مطهر رو رو یه تخته پاره گذاشتن، آوردن رو پل بغداد "هذا امامُ الرَّفضة" اینم امام شما؛ بدن بی‌جان موسی‌بن‌جعفر رو نشون شیعیان دادن.* پیکرت را چار تن برداشتند روی تختِ پاره‌ای بگذاشتند گرچه باید درعزایت خون گریست گرچه زندانی چو تو مظلوم نیست *اما من دلم جای دیگه رفت؛ دل ما یه‌جای دیگه گیره...* اشک ما جاریست عمری از دو عین بر تو و بر جدِّ مظلومت حسین حسین... جسم پاک تو به دوش چار تن جسم جدّت ماند بی‌غسل و کفن پیکر تو در غل و زنجیرها پیکر او طعمه‌ی شمشیرها * بدن مطهر رو سه روز آوردن روی پل بغداد، هی به مردم میگفتن بیاید ببینید. می‌ترسیدن از مردم. الحمدلله از مردم می‌ترسیدن جرأت نداشتن بگن ما شهیدش کردیم... اما کربلا، امّت خیلی فرق کردن، "کُلٔ یتَقَرَّبُ اِلَی الله بِدَمِ الحسین" یعنی همه میخواستن حسینو بکشن. بعضیا روزه گرفتن، بعضیا نذر کردن اگه حسینو بکشن مسجد بسازن.... حسین.... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 👇ادامه
. 📋 ای خدا بنده‌ای گنه‌کارم (ع) کربلایی سیدرضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ای خدا بنده‌ای گنه‌کارم تو بیا خسته از گناهم کن خودم از حال خود خبر دارم روسیاهم ولی نگاهم کن زنده‌ام بی‌ثمر، ولی روزی خاطراتم زِ یاد خواهد رفت پرده از کار من، تو برداری آبرویم به باد خواهد رفت آه از آن لحظه‌های شومی که روی خود را سیاه می‌کردم تو به حالم نگاه می‌کردی پیش چشمت گناه می‌کردم من از آن رحمتت خبر دارم تو هم از غفلتم خبر داری و دلیلِ خجالتم این است که تو از خلوتم خبر داری خسته از کینه و دورویی‌ها خسته از روزگار نیرنگم تو به من خوب می‌رسی یا رب من ولی با تو خوب می‌جنگم همه‌یِ ناسپاسیت از من همه دار و نداریم از تو تو مرا می‌کِشی به سوی بهشت من بدبخت فراریم از تو تا نمازم برایِ غیر خداست سجده‌هایم شبیه تفریح است پیش رویم مسیر مرگ است و کوله بارم گناه و توجیه است آنقدر غرقِ ظلمتِ نفسم که دگر روی نور یادم نیست گیرِ دنیای فانیم دیگر انتظارِ ظهور، یادم نیست آنقدر بی‌مرام بودم که خود من هم نماند و ترکم کرد همه رفتند، ولی در دنیا این حسین بود و ماند و درکم کرد او که آمد دوباره بنده شدم او که آمد خداییم کرد و یک مُحرم دل مرا سوزاند اربعین کربلاییم کرد و بعد از آن کار من شده گریه مثل یک شمعِ خاموشم همه شب‌های من، شب جمعه تا دخیل ضریح شش گوشم کمکم کن که خوب گریه کنم کمکم کن که سینه‌زن باشم کمکم کن که مرثیه‌خوانِ روضه‌ی مادر حسن باشم مثل زینب، حسن کشید آه و مثل قنفذ، مغیره بد میزد یک نفر با غلاف و شمشیر و یک نفر هم فقط لگد می‌زد ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .👇
. 📋کشید بند طناب و تو را زمینت زد (ع) (س) کربلایی سیدرضا نریمانی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ روضه امام صادق خیلی با روضه مادرمون گره خورده... یکی از اصحاب چند روزی غیبت داشت، آقا سوال کردن کجا بودی؟ چند روزی پای درس ما نیومدی! گفت آقا از شما چه پنهون بچه‌دار شدم، خدا بهم دختر داده. آقا یه نگاهی بهش کرد گفت خدا بهش سلامتی بده، ان‌شاءالله عاقبت به‌خیر بشه، حالا اسمش رو چی گذاشتی؟ گفت آقاجان چه نامی بهتر از نام مادر شما زهرا. تا این حرف رو زد امام صادق شروع کرد گریه کنه... گفت آقاجان نکنه بی‌ادبی کردم! چرا گریه می‌کنید؟ فرمود آخه نام مادر مارو رو بچه‌ت گذاشتی؛ یه‌وقت نکنه بهش بی‌احترامی کنی، یه‌وقت نکنه سرش داد بزنی، یه‌وقت نکنه کتکش بزنی... کشید بند طناب و تو را زمینت زد میان کوچه تو را بی هوا زمینت زد همین که پا شدی از جا، دوباره افتادی دوباره کینۀ آن بی خدا زمینت زد *یه پیرمرد اگه تند راه بره نفسش زود میگیره، باید یه‌کم بایسته استراحت کنه. اما آقای من و تو رو نذاشتن استراحتی بکنه....* بلند شو که دوباره جسارتی نکند چه‌ها نگفت به تو، هر کجا زمینت زد رسیده‌ای وسط کوچۀ بنی هاشم صدای نالۀ خیرالنسا زمینت زد یه وقته یه مرد زمین می‌افته، زود بلند میشه، یاعلی میگه، سریع خودش رو جمع‌و‌جور میکنه. اما یه‌وقته یه زن زمین می‌افته. وقتی یه زن زمین می‌افته خیلی خجالت میکشه، دور‌وبرش‌رو نگاه میکنه کسی ندیده باشه. تازه مادر ما باردار بوده. همچین که زمین افتاد، امام حسن دستش رو گرفت: پاشو مادر.... یازهرا.... *شاعر شعر : ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📋 (ع) (ع) ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ اون نانجیب یه جوری آقامونو تو کوچه‌ها میبرد، این آقای من و تو زمین می‌افتاد، پا می‌شد... اما این‌جا گرچه آقا امام صادق زمین می‌افتاد، آقا رو رو زمین می‌کشیدن، ولی آی نوکرا دیگه کسی آقای من و تو رو نزد.... همچین که رسید، منصور دوانیقی ملعون سه بار شمشیر رو برد بالا تا آقا رو به شهادت برسونه اما نتونست، بعدها ازش سوال کردن پس چرا نکشتی؟ گفت آخه هرباری که شمشیر رو از نیام درآوردم دیدم پیغمبر ایستاده، هی داره میگه اگه آسیبی به این آقا برسه زنده‌ت نمیذارم. از غضب پیغمبر ترسیدم.... معذرت خواهی کرد از امام صادق، گفت آقاجان ببخشید شما رو تا اینجا آوردم. اگه کاری با من داری بفرما. فرمود من کاری باهات ندارم، آدمای تو منو اینجا آوردن، حالا به من میگی کار داری؟ گفت نه منم باهات کار ندارم، اگه درخواستی داری بهم بگو. فرمود منو زود برسونید خونه‌م، الان زن و بچه‌م تو خونه نگرانن. آخه با این وضع منو از خونه بیرون آوردید اینا الان دلشون بهم ریخته، تازه درِ خونه‌م رو آتیش زدید می‌دیدم بچه‌ها هی دارن این‌طرف و اون‌طرف میدَوَن، مضطربن، نگرانن.... (فقط یه جمله بگم) اینجا امام صادق خیلی نگران زن و بچه‌ش بود. آقای من و تو هم همچین که تو گودال افتاد یه‌مرتبه نگاه کرد دارن سمت خیمه‌ها حمله‌ور میشن، با یه نیزه شکسته خودشو آروم آروم بلند کرد، صدا زد هنوز حسین زنده‌ست داره نفس میکشه، چرا به خیمه‌ها حمله‌ور شدین.... حسین.. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ .👇