.
#مادر
✨﷽✨
🌼ارزش خدمت به مادر
✍دو برادر مادر پیر و بیماری داشتند. هر دو متقی و پرهیزکار بودند و عالم وعارف. با خود پیمان بستند که یکی خدمت خدا کند و دیگری در خدمت مادر بیمار باشد. برادری که پیمان بسته بود خدمت خدا کند به صومعه رفت و به عبادت مشغول شد وآن دیگری در خانه ماند و به پرستاری مادر مشغول شد.
چندی که گذشت برادر صومعه نشین مشهور عام وخاص شد و از اقصی نقاط دنیا ،عالمان و عرفا و زهاد به دیدارش شتافتند و آن دیگری که خدمت مادر می کرد فرصت همنشینی وهمکلاسی با دوستان قدیم را نیز از دست داد و یکسره به امور مادر می پرداخت. برادر صومعه نشین کم کم به خود غره شد که خدمت من ارزشمند تر از خدمت برادر است ،چرا که او در اختیار مخلوق است ومن در خدمت خالق ،و من از او برترم!
همان شب که این کلام در خاطر او بگذشت، پروردگار را در خواب دید که وی را خطاب کرد و گفت: برادر تو را بیامرزیدم و تو را به حرمت او بخشیدم و از این پس تو را حکم کردیم که در خدمت برادر باشی. عارف صومعه نشین اشک در چشمانش آمد وگفت: یا رب العالمین، من در خدمت تو بودم و او به خدمت مادر، چگونه است مرا در خدمت او می گماری وبه حرمت او می بخشی، آنچه کرده ام مایه رضای تو نیست؟َ!
💥ندا رسید: آنچه تو می کنی ما از آن بی نیازم و لکن مادرت از آنچه او می کند، بی نیاز نیست، تو خدمت بی نیاز می کنی و او خدمت نیازمند، بدین حرمت مرتبت او را از تو فزونی بخشیدیم و تو را در کاراو کردیم.
❤️قدر پدرها ومادرهارو بدونید عزیزان❤️
✅#ترحیم_خوانی
.
.
#کرامات_حضرت_عباس
یکی از عزیزان سقای هیئتی که در ایام محرم (عاشورا) دور میزد و آب به دست بچهها میداد، نقل میکند خدا یک پسر به من داد که یازده سال فلج بود. یکی از شبها که مقارن با شب تاسوعا بود وقتی میخواستم از خانه بیرون بیایم، مشک آب روی دوشم بود؛ یکدفعه دیدم پسرم صدا زد: بابا کجا میروی؟ گفتم: عزیزم، امشب شب تاسوعاست و من در هیئت سمت سقایی دارم؛ باید بروم آب به دست هیئتیها بدهم. گفت: بابا، در این مدت عمری که از خدا گرفتم، یک بار مرا با خودت به هیئت نبردهای. بابا، مگر اربابت باب الحوائج نیست؟ مرا با خودت امشب بین هیئتیها ببر و شفای مرا از خدا بخواه و شفای مرا از اربابت بگیرد.
میگوید: خیلی پریشان شدم. مشک آب را روی یک دوشم، و عزیز فلجم را هم روی دوش دیگرم گذاشتم و از خانه بیرون آمدم. زمانی که هیئت میخواست حرکت کند، جلوی هیئت ایستادم و گفتم هیئتها بایستید! امشب پسرم جملهای را به من گفته که دلم را سوزانده است. اگر امشب اربابم بچهام را شفا داد که داد، والا فردا میآیم وسط هیئتها این مشک آب را پاره میکنم و سمت سقایی حضرت ابالفضل العباس علیه السلام را کنار میگذارم این را گفتم و هیئت حرکت کرد.
نیمههای شب بود. هیئت عزاداریشان تمام شد، دیدم خبری نشد. پریشان و منقلب بودم، گفتم: خدایا، این چه حرفی بود که من زدم؟ شاید خودشان دوست دارند بچهام را به این حال ببینم، شاید مصلحت خدا بر این است. با خود گفتم: دیگر حرفی است که زدهام، اگر عملی نشد فردا مشک را پاره میکنم. آمدم منزل وارد حجره شدیم و نشستیم. هم من گریه میکردم و هم پسرم.
میگوید: گریه بسیار کردم، یکدفعه پسرم صدا زد : بابا، بس است دیگر، بلند شو بابا! بابا، اگر دلت را سوزاندم من را ببخش بابا! بابا، هر چه رضای خدا باشد من هم راضیم!
من از حجره بلند شده، بیرون آمدم و رفتم اتاق بغلی نشستم. ولی مگر آرام داشتم؟! مستمرا گریه میکردم تا اینکه خواب چشمان من را فرا گرفت در آن هنگام ناگهان شنیدم که پسرم مرا صدا میزند و میگوید: بابا، بیا اربابت کمکم کرد. بابا، بیا اربابت مرا شفا داد. بابا.
آمدم در را باز کردم، دیدم پسرم با پای خودش آمده است. گفتم : عزیزم، چه شد؟! صدا زد: بابا، وقتی تو از اتاق بیرون رفتی، داشتم گریه میکردم که یک دفعه اتاق روشن شد دیدم یک نفر کنار من ایستاده به من میگوید بلند شو! گفتم : نمیتوانم برخیزم. گفت: یک بار بگو یا اباالفضل و بلند شو! بابا، یک بار گفتم یا اباالفضل و بلند شدم،. بابا. بابا، ببین اربابت ناامیدم نکرد و شفایم داد!
و بمن گفت به بابات بگو دیگه از پاره کردن مشک حرفی نزنه، آخه برای ما یک مشک پاره ای که در کربلا اتفاق افتاد کافیه.
ناقل داستان میگوید: پسرم را بلند کرده، به دوش گرفتم و از خانه بیرون آمدم، در حالیکه با صدای بلند میگفتم : ای هیئتیها بیایید ببینید عباس علیه السلام بیوفا نیست، بچهام را شفا داد!
#کرامات #حضرت_عباس
@gorizhaayemaddahi
.
#حضرت_رقیه
#حکایات
یكی از روضه خوان ها میگه، شب پنجم صفر پیرهن سیاه تنم كردم برم هیئت، یه دختر پنج، شش ساله مریض حال داشتم،
گفت: بابا كجا میری؟
گفتم:دارم میرم هیئت،
گفت: مگه الان چه خبره؟
گفتم:شهادت حضرت رقیه است،
گفت: بابا رقیه كیه؟
گفتم:دختر امام حسینه،
گفت:بابا چند سالشه؟
گفتم: هم سن خودته،
گفت: بابا منم با خودت میبری؟،
گفتم: نه عزیزم تو مریضی، استراحت كن، حالت بهتر بشه،
گفت: بابا حالا كه من رو نمیبری با خودت، بهش میگی بیاد كنارم؟
با خودم گفتم: حالا من چی توضیح بدم به این بچه، گفتم: نه، نمیتونه بیاد،
گفت: چرا بابا؟
گفتم: اونم مریضه،
گفت: چرا بابا؟ چی شده؟
گفتم: بابا پاهاش درد میكنه
گفت : بابا : چرا پاهاش درد میكنه؟
گفتم:رو خارهای بیابون دویده،
گفت:بابا چرا رو خارهای بیابون دویده؟ مگه كفش پاش نبوده؟
گفتم نه كفش نداشته، كفشاشو غارت كردن، كفشاشو دزدیده بودند.
گفتم : دخترم میذاری من برم، بیچاره ام كردی تو؟
گفت:آره برو....
من خداحافظی كردم، دم در دوباره گفت:بابا، یه سئوال دیگه..... سئوالش من رو بیچاره كرد، نشستم دم در شروع كردم به گریه كردن،
گفت:بابا كفشاشو غارت كردن، چرا باباش بغلش نمیكرد !!!!! بابا من اون روز كفشم گم شده بود تو بغلم كردی بابا، چرا باباش بغلش نكرد....
السلام علیکِ یا رقیة بنت الحسین
♥هرکی دلش شکست یه صلوات برای بی بیِ سه ساله بفرسته.....
#کرامات
@gorizhaayemaddahi
.
.
#روضه
داستان ابی الحسن خلیعی و چگونگی تشرّف او به آیین شیعه
مرحوم آقای قاضی (ره) در مجالسش، صاحب ریاض الجنّه (ره) در روضه ی اولی و مرحوم محدّث بزرگوار علاّمه امینی (ره) در الغدیر، شرح حال ابی الحسن خلیعی را این گونه نقل می فرمایند:
جمعی از اهل تسنّن ناصبی مذهب، که نعوذ بالله سبّ اهل بیت علیهم السّلام را جایز بلکه لازم می دانستند و سیره ی شیعیان را قبول نداشتند و زیارت قبور ائمّه علیهم السّلام را شرک می دانستند شبیه افکار وهّابی های کنونی، در شهر موصل و حلّه عراق زندگی می کردند.
پدر و مادری در این شهر از داشتن اولاد ذکور بی نصیب بودند. با خود عهد و پیمان بستند، که اگر خدا فرزند پسری به ما بدهد، او را به گونه ای تربیّت خواهیم کرد که وقتی به سن تمیز و تکلیف رسید از توان و قدرت ویژه ای برخوردار شود و او را در مسیر حلّه به کربلا می گماریم تا از حرکات شرک آلود رفضه (شیعیان) ممانعت نماید و ضمن خلع ید ایشان توان سفر را از ایشان سلب نماید.
پس از مدّتی خداوند، فرزند پسری به این خانواده داد. مراحل رشد و نمو را طی نمود. جوانی برومند همراه با باطنی سالم و فطرتی خوب، ولی در مذهب والدینش بود، تا این که روزی پدر و مادر او را خواستند، و داستان عهد و پیمانشان با خدا را برای او بازگو نمودند، از او خواستند تا تقاضایشان را اجابت نمایند.
پسر پذیرفت و به همراه تعدادی از دوستانش به نخلستان هـای مجـاور جادّه ی کربلا رفتند. مدّتی منتظر ماندند، خبری از قافله نشد به خواب رفتند.
در عالم خواب جوان دید، قیامت به پا شده و ملائکه ی الهی مشغول انجام وظیفه هستند و هر کسی را فراخور حالش به عدل الهی می سپارند، نوبت او شد. ملائکه ی عذاب آمدند و او را کشان کشان به سمت دوزخ بردند و در آستانه ی درب دوزخ او را میان زبانه های آتش سوزان جهنّم رها ساختند.
جوان می گوید: دیدم تمام افرادی که با من وارد دوزخ شدند در دم سوخته و خاکستر شدند، ولی آتش جهنم به من اثر ندارد.
از خازن جهنّم سئوال کردم: مرا چه شده که آتش بر من بی تأثیر است؟
جواب داد: بگذار از مالک سئوال کنم.
از مالک جهنّم پرسید، او پاسخ داد.
ای جوان! خاک پای زوّار قبر حسین بن علی بر سر و رویت نشسته و مادامی که این گرد و غبار با تو باشد، آتش به احترام زوّار حسین بر تو بی اثر و حرام است.
جوان می گوید: سراسیمه از خواب بیدار شدم در حالی که تمام اعضاء و جوارحم می لرزید، دیدم قافله رد شده و فاصله ی زیادی با ما ندارد. با سر و پای برهـنه به دنبال قافلـه افتادم، احسـاس عجیبی پیدا کرده بـودم به گونه ای که فکر کردم طبع شعر پیدا نموده ام و اوّلین ابیاتی که به ذهنم خطور کرد این بود که:
اِذا شِئتَ النَّجاةَ فَـزر حُسَیناً
لِکَی تَلَقی اِلالهَ قَریر عَین
فَإِنَّ النّارَ لَیسَ تَمُسُّ بجِسماً
عَلَیهِ غُبارُ زُوّار الحُسَیـن
در حالی که خاک کف راه را بر می داشتم و بـه سرم می پاشیدم فـریـاد می زدم:
هر کس نجات و رستگاری می خواهد به زیارت قبر حسین برود من باچشمان خود دیدم که آتش جهنّم بر جسمی که بر او غبار پای زوّار حسین بود، اثر نمی کرد.
جوان با همین کیفیّت وارد حائر حسینی و حرم امن ثارالله گشت. دست برد، مشبکّات ضریح را چسبید و پیوسته فریاد می زد:
السَّلامُ علیکَ یا اباعبدالله! اَشهَدُ أَنَّکَ وَلیُّ اللهِ وَابنُ وَلیِّه و ناله و شیون سرداد، به گونه ای که جماعت انبوهی دور
او حلقه زدند و بر حالت او می گریستند و او با سیّد و مولایش نجوا می نمود.
در همین حال فضای حرم حال و هوای خاصی پیدا کرد، ناگهان معجزه ای رخ داد و همه ی زوّار مشاهده کردند که قطعه ی پارچه ی سبزی از روی ضریح سیّد الشّـهداء بلند شد و روی دوش این جوان قرار گرفت.
از آن پس مردم به او لقب خلیعی دادند. یعنی کسی که از امام معصوم خلعت گرفته است.
بیایید ما هم به مولایمان عرض کنیم:
یا امام حسین! فدایت شویم، امشب خلعتی هم به ما عنایت بفرمایید. این مردم با هزار امید امشب آمدند، امیدشان را نا امید مفرما.
یا امام حسین! شما حتّی به ناصبی هم نظر داشتید که این طور هدایت و عاقبت به خیر شد، ما را هم این طور هدایت فرمایید.
شما کشتی نجات هستید دست ما را هم بگیرید. ما را هم سوار کشتی کنید.
ای چراغ هدایت! ما را از ظلمت جهل و گناه به روشنایی هدایت رهنمون فرمائید.
ای مردم! دامن امام حسین را امشب رها نکنید.
دعا برای فرج امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف نیز یادتان نرود.
آن جوان مدّتی در حرم سیّد الشّهداء ماند. آن گاه روانه ی نجف اشرف گردید و برای عرض ادب به ساحت نورانی قطب عالم وجود حضرت علی بن ابیطالب وارد بارگاه ملکوتی آن حضرت شد.
همان حال و هوای ورود به حرم حسینی را داشت و پیوسته از امیرالمؤمنین عذر خواهی و پوزش می طلبید و شروع به شعر گفتن نمود. جمعیّتی در اطرافش گرد آمدند. ابن حماد، که هم تولیّت حرم علوی را بر عهده داشت و هم از شعرای به نام خاندان رسالت و شخص مولی
.
شخص مولی الموحّدین است، به سراغ خلیعی آمد و گفت: از کجا بدانم تو فکر دیگری جز آنچه می گویی در سر نداری؟
جوان از شیوه ی بیداری و تنبّه خود، ابن حماد را مطّلع نمود و عرضه داشت: هرچه
بگویی من تسلیم هستم.
ابن حماد گفت: چند بیت از اشعار من و تو را به درون ضریح مولی الموحّدین علی می اندازیم، تا ببینیم حضرت جواب کدام یک از ما دو نفر را می دهد. آن جوان هم قبول کرد
مرحوم آقای قاضی، مرحوم علاّمه امینی و... می فرمایند: هنگام خارج نمودن اشعار از درون ضریح اتّفاق عجیبی افتاد. یعنی امیرالمؤمنین هردو را قبول کرده بودند و پای هردو شعر مهری زده شده بود.
زیر نامه ی جوان که تازه به آیین تشیّع پیوسته بود، با آب طلایی نوشته شده بود:
اَنتَ مُحِبنا حَقّاً. تو حقیقتاً از محبّان ما گشته ای.
ولی در پایین نوشته ی ابن حماد با آب نقره نوشته شده بود:
اَنتَ ولیُّنا حقّا. تو واقعاً از اولیاء ما هستی.
ابن حماد می گوید: با دیدن این وضعیت بسیار متأثّر شدم و گریه کردم تا از هوش رفتم.
در عالم رؤیا حضرت امیرالمؤمنین را دیدم. سلام کردم و عرضه داشتم:
یا امیرالمؤمنین! چه شد که جوان از راه رسیده را با آن کیفیّت تحویل گرفتید و مرا که عمری نوکری می کنم، کمتر مورد عنایت قرار دادید؟
حضرت فرمودند: تو از موالیان ما هستی و این جوان تازه به ما رسیده و میهمان ماست.
ضمناً ابن حماد توجّه داشته باش که حسین عزیزم بسیار سفارش این جوان را نموده است.
یا امام حسین! تقاضا داریم امشب سفارش ما را هم به امام زمانمان بفرمایید تا ایشان عنایتی بفرمایند.
ای مردم! کشتی نجات در ماندگان و مسیر هدایت، حسین بن علی است. اوست که
بر عزادار و محبّ و گریه کُنَش نظاره می کند و برای محبّانش از خـداوند طلب
مغفرت و آمـرزش می نماید.آقا جان!
ما هم در گناهانمان غرقیم. از خداوند برای ما هم طلب مغفرت نموده و سفارش ما را هم به درگاه الهی بنمایید.
آقاجان! اگر شما سفارش ما را به امام زمانمان بفرمایید ایشان ما را مورد لطف قرار می دهند.
اگر شما به ما توجّه فرمایید، خداوند ما را مورد عنایت خویش قرار خواهد داد. چون شما همه چیز خود را در راه خدا دادید و خداوند هم همه چیز به شما عنایت فرموده است.
خدایا! به حقّ حسین که این قدر برایت عزیز است، ما را ببخش، والدینمان را هم ببخش، کمکمان فرما بنده ی خوبی برایت باشیم
ما را با اخلاص و راضی به رضای خودت بگردان.
مرگ ما را اوّل آسایش و راحتیمان قرار بده.
در شب اوّل قبر، عالم برزخ و فردای قیامت اربابمان را به فریادمان برسان
ذهنم آمد، یک شبی مـرگ مـن است فصل پائیز گل و برگ من است
غسل دادنـد و کـفـن پـوشاندنم در میـان قـبـر خـود خـواباندنم
زیـر تـلّ خـاک، نـاپـیـدا شدم همـرهان رفتند و مـن تنها شدم
از نهیـب قبـر، اعضایـم گـرفت لـرزه از وحشت، سرا پایم گرفت
بعد چنـدی بـاز شد، چشم تـرم دو ملـک بـودنـد، بـالای سـرم
آن یکی می گفت: از دینت بگو این یکی می گفت: اعمال تو کو؟
آن یکی می گفت: ها، وامانده ای؟ این یکی می گفت: تنها مانده ای؟
بـا خـودم گفتم: عذابـم می کنند از شـرار قـبـر، آبـم مـی کنند
وای بر مـن، قبر مـن را می درند عنقریبـم، سوی آتش می برند
ترس و وحشت، فوق حالت و بس پای تا فرقم، خجالت بود و بس
.
.
شفای دختری که لال مادرزاد بود
یکی از خادمین حرم مطهر حضرت معصومه (س) به نام آقای عبدالله افسا میگوید: یک دختر نه ساله که لال مادرزاد و اهل زنجان بود، به همراه مادربزرگش به حرم آورده شد.
معلوم شد که والدین این طفل از دنیا رفتهاند و مادربزرگش او را از زنجان به قم آورده تا شفایش را از حضرت معصومه (س) بگیرد. مادر بزرگ پیر، در کنار ضریح ایستاده، خطاب به حضرت معصومه (س) میگفت: ای بی بی ! این دفعه من به زیارت نیامدهام، بلکه آمدهام شفای این دختر را از شما بگیرم.
من، تنها سرپرست او هستم. نمیدانم اگر بمیرم، سرنوشت این بچه چه میشود؟ شما میدانید من با چه سختی او را تا اینجا آوردهام.
در همین حال که پیرزن با حضرت، درد دل میکرد، یک مرتبه دخترک که در کنار ضریح نشسته بود، بلند شد و با زبان ترکی مادربزرگش را صدا کرد.
پیرزن با یک دنیا خوشحالی او را در آغوش کشید. خادمان پیرزن و دخترک را نزد تولیت آستانه بردند.
تولیت بیست هزار تومان به عنوان کمک هزینه زندگی به آن پیرزن هدیه داد و بلیت مسافرت برای آنها تهیه کرد و آنها با خوشحالی به زادگاه خود بازگشتند.
#کرامات
@gorizhaayemaddahi
.
.
غیب و شهود
✨﷽✨
✍مرحوم قاضی در #مسجد_کوفه و #مسجد_سهله حجره داشتند و بعضی از شب ها را به تنهایی در آن حجرات بیتوته می کردند و شاگردان خود را نیز توصیه می کردند تا بعضی از شب ها را به عبادت در مسجد کوفه و یا سهله بیتوته کنند و دستور داده بودند که چنان چه در بین نماز و با قرائت قرآن و یا در حال ذکر، فکری برای شما پیش آمد و یا صورت زیبایی را دیدید و یا بعضی از جهات دیگر عالم غیب را مشاهده کردید، توجه ننمایید و دنبال عمل خود باشید.
♦️ علامه طباطبائی می فرماید:
روزی من در مسجد کوفه نشسته و مشغول ذکر بودم، در آن بین یک حوریه بهشتی از طرف راست من آمد و یک جام شراب بهشتی در دست داشت وبرای من آورده بود و خود را به من ارائه می نمود. همینکه خواستم به او توجه کنم یاد حرف استاد افتادم و لذا چشم پوشیده و توجهی نکردم. پس آن حوریه برخاست و از طرف چپ من آمد و آن جام را به من تعارف کرد، من نیز توجهی ننمودم و روی خود را برگرداندم، پس آن حوریه بهشتی رنجیده شد و رفت و من تا به حال هر وقت آن منظره به یادم می افتد، از رنجش آن حوریه متأثر می شوم.
📚 کتاب مهرتابان. یادنامه و مصاحبات تلمیذ (سید محمدحسین حسینی تهرانی) و علامه طباطبائی).
#حکایات
.
.
حمیدة بنت المسلم بن عقیل ع
اعثم كوفى در كتاب خود مىنويسد كه: مسلم بن عقيل را دخترى سيزده ساله بود كه با دختران حسين عليه السلام مىزيست و شبانهروز با ايشان مصاحبت داشت. چون امام حسين عليه السلام خبر مسلم بشنيد، به سراپرده خويش درآمد و دختر مسلم را پيش خواست و نوازشى به زيادت و مراعات بيرون عادت با وى فرمود. دختر مسلم را از آن حال، صورتى در خيال مصور گشت. عرض كرد: «يا ابن رسول الله! با من ملاطفت بىپدران و عطوفت يتيمان مرعى مىدارى. مگر مسلم را شهيد كرده باشند؟»
حسين عليه السلام را نيروى شكيب برفت، پس بگريست و گفت: «اى دختر! اندوهگين مباش! اگر مسلم نباشد، من پدر تو باشم و خواهرم مادر تو باشد و دخترانم خواهران تو باشند و پسرانم برادران تو باشند.»-
دختر مسلم فرياد برآورد و زارزار بگريست و پسرهاى مسلم سرها از عمامه عريان
ساختند و به هاىهاى بانگ گريه درانداختند و اهل بيت در اين مصيبت با ايشان موافقت كردند و به سوگوارى پرداختند و حسين عليه السلام از شهادت مسلم، عظيم كوفته خاطر گشت.
سپهر، ناسخ التواريخ سيد الشهداء عليه السلام، 2/ 145- 6 /موسوعة الامام ال موسوعة الامام الحسين(عليهالسلام) ؛ ج2 ؛ ص311
#مسلم_بن_عقیل_ع
#شب_اول_محرم
#مسلمیه
#حضرت_مسلم
#حمیده
@gorizhaayemaddahi
.
.
#متن_روضه #کربلا #بین_الحرمین
🔊 ماجرای شنیدنی فروش خانه
برای حرم امام حسین علیه السلام
#شنیدنی 🔻
****
دور و بر حرم خونه داشت .... کربلا .... طرحی رو دادن حرم بزرگ بشه... نه حالا صد سال پیش ... حرم مثه حالا نبود ... دور و بر خونه ... یکی از اینا از اون امام حسینیا .... پول و پله رو جفت و جور کردن گفتن اینو آخر میریم میخریم ....این از خودمونه ... خونه ها رو خریدن اومدن در خونه این ... تا خادما رو دید ذوق میکرد : خادما اومدن خونم .... ایشاالله یه روز آقاتون بیاد ...
پذیرایی خوووووب .... اینورا... گفتن راستش اومدیم خونتو برا حرم بخریم ....
یه نگا به اینا کرد : خونه منو ؟ ! ....
آره .... گفت : خونه منو برا آقا بخرین ....؟ گفتن : آره...
گفت: نمیفروشم ... اینا رو میگی ...
حااااجی خونتو برا حرم میخوایم .... این حرف چیه ؟
گفت : نمیفروشم ....
دست خالی اومدن بیرون ناراحت ... از فردا هم کارگر آورد شروع کرد خونشو روبراه کردن.... انقدر ناراحت شدن...
یه هفته ای گذشت کارگرا جارو کردن اومدن بیرون.... کلیدو برداشت بدو اومد حرم ....
سلااام
تحویلشم نگرفتن .... اینوری ؟
گفت : ببینم هنوزم خونمو میخواین ؟؟؟
گرفتی مارو .... خرابه بود ندادی... حالا ؟
گفت : ببین ... ما چیز خراب به حسین نمیدیم....
ما بدرد نخورامونو به حسین نمیدیم ....
امشب امروز تو چی میگی ...بگو آقا دیدم دلم خرابه... ما چیز خراب به حسین نمیدیم ....
شنیدم روضه امام معصومه....اومدم ... چقد حالم خوبه ... تو جمع شماها اومدم ... یه وقتایی یه اتفاقایی میفته ... الحمدلله
#حکایت_ساخت_بین_الحرمین
🎤 حاج حيدر خمسه
@gorizhaayemaddahi
🏴.
.
💢فوائد #دعا💢
1️⃣دعا یعنی حرف زدن با خدا و ارتباط گیری با همه کاره عالمین...این قطعا زیبا و مطلوب و پسندیده است و نباید دنبال فوائد و خواصی غیر این بگردیم.
حرف زدن با خدای عالی متعال و جل و علا و عز و جل بزرگترین موهبت و فائده است و با وجود این فائده چه نیازی به گشتن دنبال فوائد دیگری هست؟
اینکه با معشوق عالمیان حرف می زنی اینکه اجازه تکلم در مقابل خالق سلاطین را بیابی بزرگترین خاصیت دعاست.
و نعمتی است که شکر بسیار میخواهد و توفیق بزرگ می باشد
مناجات الذاکرین امام سجاد ع را مطالعه بفرمایید
پس ارتباط با خدا بزرگترین ثمره دعاست.
2-
2️⃣البته ثمره های دیگری چون رسیدن آرامش روحی روانی در حرف زدن با خدا وجود دارد
الا بذکر الله تطمئن القلوب
📖رعد28
اینکه بتوانی با خدای خالق قادر قوی علیم حرف بزنی و تکیه گاه خود قرارش دهی ...به برترین آرامش روحی روانی می رسی و تخلیه احساسات و استرس ها را خواهی داشت
3️⃣حرف زدن با خدا و دعا موجب رشد علمی و معنوی و اخلاقی است
کسی که با خدا همنشین شد رنگ خدایی میگیرد
و من احسن من الله صبغه؟
📖بقره138
شاهد رشد علمی ؛ عمل ابن سینا و ملاصدرا ست که مشهور می باشد.
البته جای هیچ استبعادی نیست چرا که با وجود اتصال به منبع علمِ خدای علیم و بصیر و عالم و حکیم ،رفع مشکلات علمی و افتادن در مسیر رشد کاملا عادی و معقول به نظر می رسد
4-
4️⃣تقویت روح توحید و خداشناسی
5-
5️⃣اجر اخروی
6-
6️⃣رسیدن به مقامات عرفانی
7-
7️⃣دفع بلایا
ادفعوا امواج البلاء بالدعاء
بحارالانوارج93ص301
با دعا امواج بلا را دفع نمایید
8-
8️⃣تغییر مقدرات
لایرد القضاء الا بالدعا
بحارج74ص166
قضا و قدر الهی با دعا تغییر میکند
9-
9️⃣امیدبخشی...
اگر کسی پشت خود را گرم ببیندو تکیه به قدرتی داشته باشد.
امیدوار بوده و در هر شرائطی خود را تنها ندیده و امید خود را از دست نمیدهد
.
.
🔰زیور آسمان و زمین
🔺شیخ صدوق ره در کتاب ارزشمند وگرانقدر خود به نام «کَمالُ الدّین و تَمامُ النّعْمَة» درباره #امام_حسین نقل کرده است.
روزی اباعبدالله ع محضر رسول خدا ع شرفیاب می شوند که شخصی به نام «أُبي ابن كَعب» که از اصحاب پیامبر ص بودند نیز حضور داشتند، پیامبر ص با دیدن حسین ع می فرمایند:
مَرحَبا بِكَ يا أبا عَبدِاللّه
خوش آمدي اي اباعبدالله! اي زينت آسمانها و زمين!
اُبي گفت: اي رسول خدا! چگونه فرد ديگري غير از شما، زيور آسمانها و زمين است؟
فرمود:
سوگند به خدايي که مرا بحق، به پيامبري برانگيخت! حسين بن علي ع در آسمانها بزرگوارتر است تا در زمين. سمت راست عرش خداي عزوجل نوشته است:
#مِصباحُ_هُدىً وَسَفينَةُ نَجاةٍ
(حسين ع) چراغ هدايت و کشتي نجات است.
.....................................................
#فضائل_امام_حسین
داستان
منبع: کتاب خانواده حسینی
صفحه:19
نویسنده: علی ماندهی فرد، مهدی یعقوبی
.
🕊ملاقات با #امام_زمان ارواحنا فداه🕊
💫 دستور حضرت قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف در حفظ، نشر و تداوم قرائت خطبه حضرت زینب علیها السلام در مجلس یزید - علیه العنة و السوء العذاب -:
💠عالم ربانی آقا مرعشی نجفی که بارها خدمت حضرت قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف مشرف شده اند درباره یکی از تشرفات خود میفرماید:
💫برای زیارت سامراء خارج شدم، اما در جاده منتهی به حرم سید محمد گم شدم!
پس در اثر تشنگی، گشنگی و گرمی تابستان بیهوش شدم!
ناگهان چشم باز کردم و دیدم سرم در دامن شخص با عظمتی است و از آب شیرین وگوارای که در عمر نچشیده ام مرا سیراب میکند!
سپس سفره ای را باز کرد، و از نانی که در آن بود مرا سیر کرد، و فرمود: سیّد،
در این نهر خود را شستشو کن!
گفتم:
اینجا نهری نیست چون داشتم از تشنگی میمردم و شما مرا نجات دادید.
پس ناگهان دیدم نهر گوارای در نزدیکی من است، با تعجب گفتم:
این نهر نزدیک من بود در حالیکه داشتم از تشنگی میمردم.
سپس فرمودند: ای سید، کجا میروی؟
گفتم: حرم مطهر سید محمد.
فرمودند: این حرم سیّد محمّد است!
پس نگاه کرده دیدم در زیر بقعه سید محمد هستیم در حالیکه من در راه گم شده بودم.
پس زیر قبه توقف کردیم، و دستوراتی به من دادند، از جمله فرمودند:
تسبیحات حضرت زهرا علیها السلام!
زیارت سیدالشهداء علیه السلام از دور یا نزدیک!
مراقبه بر قرائت قرآن!
هر کس قائل به تحریف قرآن است او را شدیدا انکار کنید!
حتما عقیقی که نام چهارده معصوم علیهم السلام را دارد زیر زبان میت بگذارید!
▫️احترام به و والدین!
▫️احترام سادات!
▫️زیارت حرم اهل بیت علیهم السلام، امامزاده ها، صالحان و علما!
▫️نماز شب را ترک نکنید!
🔹 و متعجبم از اهل علم که به ما منتسب هستند اما بر این اعمال مراقبه ندارند.
و فرمودند به شیعیان ما بگو:
💫 بر حفظ و خواندن خطبه شقشقیه نهج البلاغه و خطبه زینب کبری علیها السلام در مجلس یزید و خطبه فدکیه مداومت داشته باشند❗️
💫 پس به سخنان او و حوادثی که رخ داده بود تفکر میکردم و به قلبم نیز خطور نمیکرد که این شخص با عظمت کیست که ناگهان متوجه شدم از نظرم غایب شده است❗️
📚 حکایات و تشرفات حضرت ولیعصر عجل الله تعالی فرجه الشریف به نقل از وصیت نامه الهی آقا مرعشی نجفی
#کرامات
@gorizhaayemaddahi
.
.
#شب_سوم_محرم
یکی از روضه خوان های میگه،شب پنجم صفر پیرهن سیاه تنم کردم برم هیئت،یه دختر پنج، شش ساله مریض حال داشتم،گفت: بابا کجا میری؟گفتم:دارم میرم هیئت،گفت: مگه الان چه خبره؟ گفتم:شهادت حضرت رقیه است، گفت: بابا رقیه کیه؟ گفتم:دختر امام حسینه، گفت:بابا چند سالشه؟گفتم: هم سن خودته،گفت: بابا منم با خودت میبری؟،گفتم: نه عزیزم تو مریضی،استراحت کن،حالت بهتر بشه، گفت: بابا حالا که من رو نمیبری با خودت،بهش میگی بیاد کنارم؟ با خودم گفتم: حالا من چی توضیح بدم به این بچه، گفتم: نه،نمیتونه بیاد،گفت: چرا بابا؟ گفتم: اونم مریضه،چرا بابا؟ چی شده؟ گفتم: بابا پاهاش درد میکنه. گفت بابا:چرا پاهاش درد میکنه؟ گفتم:رو خارهای بیابون دویده، گفت:بابا چرا رو خارهای بیابون دویده؟ مگه کفش پاش نبوده؟ گفتم نه کفش نداشته،کفشاشو غارت کردن، کفشاشو دزدیده بودند. گفتم : دخترم میذاری من برم،بیچاره ام کردی تو؟گفت:آره برو. من خداحافظی کردم، دم در دوباره گفت:بابا،یه سئوال دیگه، سئوالش من رو بیچاره کرد، نشستم دم در شروع کردم به گریه کردن،گفت:بابا کفشاشو غارت کردن، چرا باباش بغلش نمیکرد، بابا من اون روز کفشم گم شده بود تو بغلم کردی بابا، چرا باباش بغلش نکرد.
حسین....
#حضرت_رقیه سلام_الله_علیهما
.
.
#حضرت_ابالفضل
َ،هر سال میومد در خونه ی قمر بنی هاشم،خرج سالشو از عباس می گرفت،میرفت...." اون سالم مثل هر سال،طبق عادت همیشه ، در خونه ی عباس و کوبید،کنیزک اومد درو باز کرد،چی میخوای؟عرض کرد: برو به مولا و آقات بگو گدای هر ساله اومده..." میگه آقا خرج سالمو بده برم... مرد سائل دید کنیز بغضش ترکید،شروع کرد گریه کردن،گفت خانم من جسارتی نکردم شما ناراحت شدید؟! من گدای عباسم ، اومدم خرج سالمو از آقام بگیرم و برم.... کنیزک با همون حالت اشک و ناله و بغض گفت ای مرد دیگه در این خونه رو نزن! چرا؟ چی شده؟آقام از من ناراحته؟؟ آقام گفته منو رد کنی؟کنیزک جواب داد نه" آقای تو خیلی آقاتر از این حرفاس، اما آقای تو رو لب تشنه کنار علقمه .... با مشک پاره .... عمود به سرش زدن .... تیر به چشمش زدن ...." مرد سائل گفت باورم نمیشه این حرفایی که شما میزنی من آقامو هر سال می دیدم ، اون پهلوونی که من دیدم،مگه کسی حریفش میشد،عمود به سرش بزنه؟!! گفت آخه ای مرد تو خبر نداری،اول دست چپ و راستش و قطع کردن ..... "دست خالی نریا،هر کی کربلا میخواد دامن عباس و بگیره ...."
یاابوالفضل،ابوالفضل،ابوالفضل الدخیل...
اون گداها و سائلی که میومد در خونت،گدای خوبی نبود،خرج سالشو میخواست از شما، آقاجان ما خرج نسل مونو از تو میخوایم ،آقا نکنه تو نسل ما یکی باشه،حسینی نباشه... یا ابوفاضل...... تو نسل ما همه دیوانه های حسین باشن،اسم عباس میاد بیچاره بشن، یا ابوالفضل.....سائل سرشو انداخت پایین آرام آرام از خونه ی قمر بنی هاشم فاصله گرفت و دور شد اما با خودش زمزمه داره ، حالا چی کار کنم؟جواب زن و بچه ام رو چی بدم؟ زن و بچه م امیدوار بودن بیام پیش تو در خونه تو دست پر برگردم، حالا برم چی بگم؟چی جواب بدم؟ از اون طرف کنیز درو بست رفت داخل منزل خانم ام البنین پرسید کنیزک کی بود در میزد؟عرض کرد بی بی جان (می خواست بی بی رو ناراحت نکنه) کسی نبود ،رفت،فرمود وقتی سوال میکنم جواب منو بده" خانم یه سائلی بود برا گدایی اومده بود" فرمود سائل که آنقدر معطلی نداره؟چی میگفت؟تو چی گفتی؟ دیگه مجبور شد عرض کنه بی بی جان این سائل میگفت من هر سال میومدم،خرج سالمو میگرفتم از آقا قمر بنی هاشم، منم مجبور شدم بگم دیگه عباسی نیست ...." اونم رفت. یه وقت دیدم سراسیمه ام البنین چادر به سر کرد تو کوچه دوید،دنبال مرد سائل آقا.. آقا.. آقا.. بایست،برگشت دید خانم ام البنین ، چه فرمایشی دارید؟فرمود عباس مرده،مادرش که نمرده؟!! تا من هستم هر سال بیا سهمتو از من بگیر ، برادرا دست بندازیم گوشه ی چادر ام البنین رو بگیریم،مادره،مادری می کنه ،امروز گدایی کن بگو بی بی جان شما یه نگاه کن، منم یکم مثل شما امام شناس بشم، منم بفهمم حسین یعنی چی؟برا اینکه شما بودی وقتی خبر آوردن ام البنین عون و کشتن،گفتی از حسین چه خبر ، جعفر رو کشتن،از حسین چه خبر، عباس رو کشتن،گفت میگم از حسین چه خبر؟؟؟*
ای مادر چهار آفتاب ادرکنی ...
زهرای سرای بوتراب ادرکنی ...
ما دست به دامان توییم ای بانو
یا فاطمه ی بنی کلاب ادرکنی ...
*روزها میومد کنار قبرستان بقیع، چهار تا صورت قبر می کشید زیر لب زمزمه ای داشت،خیلی معطلتون نکنم، دلاتون آماده س، ان شاالله بریم بقیع کنار قبر ام البنین اونجا برات بگم با ریشه کن شدن وهابیت .... زمزمه میکرد، چی کار کردی پسرم؟!!*
باور نمی کنم که زمین خورده ای پسر 2
تشنه کنار مشک تهی مرده ای پسر...
*پسرم ، پسرم....
عباس و خلف وعده ،نه باور نمیکنم، مگه میشه پسرم قول آب بده، بره و دیگه بر نگرده ......*
حسین .....
@gorizhaayemaddahi
#حاج_حسن_خلج
#حضرت_عباس
#روضه_حضرت_ام_البنین_علیهم_السلام
#روضه_حضرت_ابوالفضل_علیه_السلام
#حضرت_ام_البنین
#کنیز
.
.
#فضائل #امیرالمؤمنین
✍پيرمردی فرتوت و نابينايى ، در حال گدايى، بر اميرمؤمنان علی(ع) گذشت.
امام فرمود : اين مـرد كيست و چرا گدايى مى كند؟ گفتند: مسیحی است. امام فرمود: تا آن زمان كه قدرت داشت از او كار كشيديد و اينك كه قدرت كار كردن ندارد، از تأمين روزى وى دريغ مى ورزيد؟!! از #بيت_المال زندگى او را تأمين كنيد.
📚وسائل الشیعه؛ ج15، ص66
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
.
.
#امام_حسین
#قتلگاه
بخشِ مَقتَل الحُسین (ع)
.
✅ #نور_سیدالشهدا_در_قتلگاه
.
نورى كه بر پيشانى مادران به هنگام باردار شدن به يكى ازاجدادپيامبر(ص ) ظاهر مى شد و همچنين بر جبين آمنه به وقت باردار شدن به پيامبر اسلام ظاهر شد، نشانه آن است كه آن مادران از اين انوار نيستند؛ بنابراين وقتى به آن نور حامله مى شدند، اثر نور در پيشانى آنان ظاهر مى شد، اما آنجا كه مادر خود از انوار باشد، وجهى براى ظهور نور نيست و بويژه نور بر چهره ظاهر نمى شود. به همين خاطر وقتى حضرت زهرا سلام الله عليها به امام حسن مجتبى عليه السلام حامله شد، نور ديگرى بر چهره زهرا ظاهر نشد؛ لكن ويژگى امام حسين عليه السلام طورى است كه وقتى مادر به حسين عليه السلام حامله شد، پيامبر اسلام (ص ) به فاطمه فرمودند: ((من در چهره تو نورى مى بينم و به زودى حجتى براى خلق خدا از تو متولد مى شود.)) و زهرا (س ) فرمود: ((چون به اين فرزند حامله شدم ، در شب نيازى به چراغ نداشتم .))
.
◀️بنابراين خصوصيت نور حسين اين است كه بر نور ظاهر مى شود و بر آن غالب مى گردد؛ لذا شخصى كه در هنگام شهادت آن حضرت ، در وسط روز پيكر مباركش را بر زمين افتاده ديد، گفته است : ((به خدا سوگند نور سيماى او مرا به خود مشغول كرد، بدان گونه كه از نظر و تاءمل در كيفيت قتل آن بزرگوار غافل شدم .))
.
◀️و از ديگر ويژگى هاى آن حضرت اين كه ؛ هيچ مانع و حاجبى نور ايشان را نمى پوشاند، همان شخص راوى مى گويد: ((نديدم كشته آغشته به خاك و خونى را كه نورانى تر از چهره حسين باشد.)) خاك و خون ، مانع از نور حسين كه بر هر نورى غالب است ، نشده بود.
@gorizhaayemaddahi
#شیخ_جعفر_شوشتری
#خصائص_الحسینیه
.
.
روضه شهادت #شهید_محسن_حججی و گریز به روضه حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام
📝📝📝📝📝📝📝📝📝
#متن_روضه 👇
وقتی میخواستن حلقوم شهید حججی رو ببرّن دستاش بسته بود.
اما دستای اربابتون باز بود.یه وقت دید آقا دستشو گذاشت رو خنجر فرمود:اگه دستتو برداری میگذارمت تو آغوش پیغمبر،نجات پیدا میکنی.
(فدات بشم آقا جان)
آی اونایی که مثل من در خانه ارباب آبرو ندارید،یه وقت نا امید نشی❗️
آقا به اون ملعون هم عنایت کرد❗️
فرق بعدی‼️
تا خنجرُ رو حلقوم شهید محسن کشید دیدم خون جوشید، اما اون نانجیب هرچی خنجرُ کشید دید نمی بُره ،فکر کرد اثر تشنگیه❗️ آی روزه دارا تشنه شدی❓
آخه آدم تشنه پوستش سفت میشه❗️فکر کرد اثر تشنگیه،فرمود نه مادرم بوسیده،جدّم بوسیده،زینبم بوسیده❗️
🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰
#نکات
#گریز
گریز یعنی ایجاد حلقه ارتباطی بین روضه ای که در آن واقع هستیم و روضه حضرت ابا عبدالله،که اعظم مصیبات است
حال آنکه دو راه برای این کار وجود دارد
۱- اشاره به تفاوت روضه ها
مثال: زمانی که امام رضا علیه السلام در لحظات آخر عمر شریفشان بودند ،امام جواد علیه السلام از مدینه خود را به مرو رساند و سر پدر را به دامن گرفت 👈هر پدری آرزو داره لحظات آخر سرش روی دامن پسرش باشه❗️ولی کربلا برعکس شد ،وقتی ابی عبدالله رسید کنار بدن علی اکبرس دیگه زانوهاش توان نداشت.....
۲- اشاره به شباهتها
در فایل پیوستی ،استاد معظم #دکتر_محمد_فراهانی ابتدا به شباهت شهادت #شهید_محسن_حججی و حضرت اباعبدالله اشاره کردند و در نهایت به تفاوتها ختم شد
اگه سر از تن شهید حججی جدا کردند دستاش بسته بود اما اربابش اباعبدالله.....
#نکته
💯جهت دستیابی به این شباهتها و تفاوتها ،توصیه می شود کتاب ارزشمند #خصائص_الحسینیه #حضرت_آیت_الله_شیخ_جعفر_شوشتری_ره را مطالعه کنید و یا می توانید مباحث آن را در کانال پیگیری کنید❗️
✅اشاره به حوائج مستمع🔸
در این فایل، استاد فراهانی ،به این مطلب اشاره داشتند که اگه مثل من گنهکاری اما نا امید نباش چون اربابمون دست شمر رو هم میخواست بگیره،، که برای ایجاد امید و نرم کردن دل مستمع و آمادگی برای پذیرش روضه بسیار مفید است 🔻اما توصیه میشود در جلساتی که نزد مستمع مقبولیت دارید خودتان را مثال بزنید چون #حاج_محمد_فراهانی در مجلس خودشان می خواندند مقبولیت کامل داشتند🔸
#تاثیر_نفس
بارها گفته شده که اگر مداح بخواهد روی مستمع تاثیر بگذارد مهمترین عامل آن تاثیر گرفتن خود از روضه ای که میخواند ،به همین دلیل بود که تاثیر کلام استاد فراهانی روی مستمع بیشتر شد که ایشان خودشان از روضه بیشترین تاثیر را گرفته بودند و حال گریه داشتند
#استفاده_از_شواهد_در_روضه
چون مستمع ایشان در جلسه هیات روزه دار بود ایشان از احساس تشنگی مستمع برای لمس بیشتر روضه توسط مستمع استفاده کردند❗️
آدم وقتی تشنه میشه پوستش سفت میشه .....
#قتلگاه
🔆 @gorizhaayemaddahi
.
.
#خصائص_الحسینیه
#قسمت_اول
03/02/96 #دکتر_محمد_فراهانی
زندگینامه شیخ جعفر شوشتری
کتاب خصائص الحسینیه توسط آیت الله العظمی حاج شیخ جعفر شوشتری(اعلی الله مقامه الشریف) تألیف گردید.
آن بزرگوار در شوشتر متولد شد و پس از دوران صباوت و خواندن مقدمات و ادبیات، به نجف اشرف مهاجرت کرد و بعد از بازگشت به شوشتر مرجع تقلید مردم خوزستان شد و ریاست تامّه پیدا کرد.
به واسطه اختلافی که با حشمت الدّوله عموی ناصرالدین شاه والی شوشتر پیدا کرده بود ابتداء امر، به بستن درب حسینیه نمود و بعداً با اهل بیت خویش قهراً از شوشتر مهاجرت به نجف اشرف نمود و به وظایف دینی خود از اقامه جماعت و تدریس و وعظ و ارشاد پرداخت.
✅توجه حضرت امام حسین علیه السلام به شیخ (ره)
مرحوم آیه الله العظمی حاج شیخ جعفر شوشتری نوّر الله مرقده الشریف می فرماید: «زمانی که از تحصیلات علمی در نجف اشرف فارغ شدم و به وطن خویش شوشتر مراجعت نمودم، روزهای جمعه و بعدها با رسیدن ماه مبارک رمضان به ، تفسیر صافی را به دست می گرفتم و از روی آن مردم را موعظه می کردم و در آخر، از کتاب روضه الشهداء کاشفی نیز مقداری مرثیه می خواندم.
متأسفانه بدون در دست داشتن کتاب نمی توانستم مردم را موعظه کنم، از طرفی مردم هم بهره کافی نمی بردند.
تا اینکه در این حالت از شدت نگرانی به خواب رفتم و در عالم رؤیا دیدم که در زمین کربلا هستم، آن هم درست در موقعی که موکب حسینی علیه السلام آنجا نزول اجلال کرده. چشمم افتاد به خیمه ای که برافراشته بود. جلو رفتم و داخل خیمه شدم. دیدم حضرت در آنجا نشسته اند بعد از سلام آن حضرت مرا در نزدیکی خود جای دادند و به حبیب بن مظاهر (رحمه الله علیه) فرمودند: فلانی - اشاره کردند به سوی من - مهمان ما می باشد، از مهمان می بایستی پذیرائی کرد. آب در نزد ما پیدا نمی شود و لکن آرد و روغن موجود است برخیزید با آنها برای ایشان طعامی درست کنید.
حبیب بن مظاهر حسب الامر حضرت، از جای برخاستند و بعد از چند لحظه به داخل خیمه آمدند و طعامی با خود آوردند و آن را در پیش روی من گذاشتند.
چند لقمه از آن طعام بهشتی صفت خوردم، سپس بلافاصله از خواب بیدار شدم، دریافتم که از برکت زیارت آن حضرت مُلهَم به نکات و لطائف و کنایاتی در آثار اهلبیت معصومین صلوات الله علیهم اجمعین شده ام.»
📌وفات شیخ
شیخ جعفر شوشتری28 صفر سال 1303 ه ق یعنی حدود 115 سال قبل، وفات نمود و جنازه اش به نجف اشرف حمل و در مقبره دالان شمالی صحن شریف مدفون گردید.
.
@gorizhaayemaddahi
.
#خصائص_الحسینیه
#حضرت_آیت_الله_شیخ_جعفر_شوشتری_ره
✅قسمت دوم✅
توضیحات
#دکتر_محمد_فراهانی
📔📓📙📘
📌مقدمه شیخ جعفر شوشتری
در سير از نفس خويش، گفتم: اى نفس! آنقدر كه به ديگران رحم مى كنى بر خود رحم كن؛ مجهز شو و به داد خويش برس كه در آستانه رحيلى. پيش از آنكه مرگ تو را بربايد، فرصت ها را درياب.
آنگاه او را به زبان هر پيامبر و امامى موعظه كردم و آنقدر گفتم كه اندك تنبهى برايش حاصل شد؛ كه تفصيل آن چنين است:
📌حالت نخست: ايمان موجب نجات است.
به ايمان كه مدار قبول اعمال و شرط تحصيل نجات از اهوال و خطرات است، نظر افكندم؛ متأسفانه از نشانه هاى آن، چه ناقص و چه كامل اثرى نديدم، كه بتواند مانع از جاودانگى در آتش باشد.
بعد ، به اخلاق پسنديده نظر كردم؛ شگفتا كه رذايل را در خويش يافتم.
اعمال صالح و طاعات و انجام واجبات را مورد دقت قرار دادم؛ ديدم كه صحت پذيرش آن شرايطى دارد كه من حتى يك بار هم توفيق كسب آن را نداشته ام.
در اينجا بود كه خوف بر من چيره شد و به سر حد ناامیدی و يأس نزديك شدم.
📌حالت دوم: ولايت اهل بيت كشتى نجات است.
در همان حال كه خوف و يأس بر من چيره شده بود، وسايل سفر به سوى حق را مورد دقت قرار دادم؛ ديدم كه اولا من از امت نبى اکرم صلوات الله عليه و بخصوص از شيعيان على و از مواليان اهل بيت عليهم السلام مى باشم؛ آنان كه صراط مستقيم و كشتى نجاتند، كه هر كس در آن كشتى بنشيند حتما نجات يابد.
در اين حال، حالت رجاء بر من عارض گرديد و چراغ اميدى در دلم برافروخت.
📌حالت سوم: محبت اهل بيت عليهم صلوات الله نشانه هايى دارد.
پس دريافتم كه وارد شدن در امت نبى اسلام صلى الله عليه و آله، نياز به اقتدا به آن حضرت و پيروى عملى از او دارد.
و ديدم كه شيعه راستين على بودن نياز به پيروى از آن بزرگوار، در اعمال و اوصاف دارد و شخصى كه محب اهل بيت عليهم السلام است، بايد يكى از نشانه هاى محبت و ولايت در او محقق شده باشد؛ در حالى كه من هيچ يك از آن نشانه ها را در وجود خود نمى يابم. در اين هنگام بود كه مضطرب شده و خوف بر من چيره گشت.
📌حالت چهارم: وسايل حسينى كارسازتر و داراى خصوصيتى ويژه است.
در حال خوف و يأس غوطه ور بودم كه ديدم جليل ترين و عظيم ترين وسیله، همانا وسايل حضرت ابا عبدالله الحسين مى باشد. و همه ائمه عليهم السلام كشتى هاى نجاتند، اما كشتى حسينى سرعت بيشترى دارد.
در اين دم در نفس من شوق بيشتر شد، بويژه درباره آنچه كه قبلا از علايم ايمان در وجود خود نااميد شده بودم، آنها را در وسايل حسينى يافتم و به دو مطلب دست يافتم كه اولى دليل بر وجود ايمان و مطلب دوم دليل بر وجود اعمال و عدم بطلان آنها بود
.
.
#خصائص_الحسینیه
#حضرت_آیت_الله_شیخ_جعفر_شوشتری_ره
#دکتر_محمد_فراهانی
🔴قسمت سوم🔴
حالت چهارم: وسايل حسينى كارسازتر و داراى خصوصيتى ويژه است.
در حال خوف و يأس غوطه ور بودم كه ديدم جليل ترين و عظيم ترين وسیله، همانا وسايل حضرت ابا عبدالله الحسين مى باشد. و همه ائمه عليهم السلام كشتى هاى نجاتند، اما كشتى حسينى سرعت بيشترى دارد.
در اين دم در نفس من شوق بيشتر شد، بويژه درباره آنچه كه قبلا از علايم ايمان در وجود خود نااميد شده بودم، آنها را در وسايل حسينى يافتم و به دو مطلب دست يافتم كه اولى دليل بر وجود ايمان و مطلب دوم دليل بر وجود اعمال و عدم بطلان آنها بود.
اما مطلب اول: وجود ایمان
حسين عليه السلام فرمود: «من كشته اشك چشم هستم. نزد هيچ مؤمنى از من ياد نمى شود مگر اينكه براى مصيبت هاى ما غمگين شود و گريه كند.» و اين از صفات همه انبياء عليهم السلام است. من اين حالت را هنگام شنيدن نام آن حضرت در خود يافتم از اين رو به اندكى از ايمان در وجودم پى بردم.
آنگاه كه ماه محرم و عاشورا فرا مى رسد حزن و اندوه بر من روى مى آورد. ائمه عليهم السلام نيز چنين بوده اند، و اين امر را دليل بر وجود اثرى از ولايت ائمه و ایمان در خود يافتم، چرا كه گفته اند: «شيعيان ما كسانى هستند كه از زيادى گل طينت ما آفريده شده اند و به نور ولايت ما عجين گرديده اند»
ملاحظه غمزدگى، هنگام ورود به كربلا همان گونه كه در روايات آمده، اين از صفات پدرش على عليه السلام و خواهرش زينب سلام الله عليها هنگام ورود به كربلا است.
دليل ديگر، جارى شدن اشك چشم هنگام بوئيدن تربت پاك آن حضرت است كه اين از صفات جدش و على عليهما السلام بوده است.
اما مطلب دوم: وجود اعمال و عدم بطلان آنها
وقتى به دقت به اعمال خود نگريستم، دريافتم كه به خاطر نداشتن شرايط پذيرش، نمى توان بر بيشتر آنها نام واقعى عمل را اطلاق كرد؛ مثلا نمازم را در نظر گرفتم. نمى دانم نماز است يا نماز نيست، روزه ام نيز به همين گونه است. ساير اعمال عبادى ام نيز همين وضعيت را دارند.
اما از سوى ديگر به گريه ام بر امامى كه "صاحب اشك جارى" است، نظر افكندم، ملاحظه نمودم كه حداقل اگر تباكى حاصل گردد به راستى كه تباكى است. و در روايت آمده است كه «كسى كه بر حسين عليه السلام گريه كند يا به گريه آورد يا خود را شبيه گريه كننده قرار دهد، بهشت بر او واجب است.»
و چون اين نشانه هاى ايمان را در خود يافتم و اطمينانم بيشتر شد، آنگاه حالت بعد بر من عارض گرديد.
حالت پنجم: تأمل در اعمال
اندكى در امر خود تأمل كردم و با خود گفتم: آنچه را احساس مى كنم، مى تواند براى جزئى از ايمان، علامت باشد و شايد به ميزانى باشد كه تو را بعد از طى مراحل عذاب در روز حشر و تحمل عذاب در دوران طولانى برزخ، از آتش ابدى نجات دهد، و حال آنكه تو از ناتوانى ات در مقابل بلاى اندك دنيا و عقوبات آن، آگاه هستى.
بلكه تو مى دانى كه تحمل نعمت را هم ندارى و از دوام نعمت ملول مى شوى و دچار تكبر و فخر و خودنمايى مى گردى.
از سوى ديگر اگر ايمان ضعيف باشد، چه بسا كه با كوچكترين حادثه اى زايل شود و به هنگام روى آوردن بلاها و هنگام مرگ، قلب دچار گمراهى شود، پس چه اطمينانى دارى؟ آنگاه مضطرب شدم و حالتى ديگر بر من عارض شد.
حالت ششم: زيارت حسين زيارت خدا در عرش است.
تا اینکه در امور مربوط به امام حسين عليه السلام مطلبى يافتم كه باعث كمال ايمان و تقويت و ثبات آن مى شود؛ مانند اين روايت كه فرمود: «كسى كه حسين عليه السلام را زيارت كند، مانند كسى است كه خدا را در عرش زيارت كرده باشد.» و زيارت خداى تعالى، كنايه از نهايت نزديكى به خدا است كه اين معنا نمى تواند براى ايمان قلبى باشد كه بعد از هدايت، منحرف شده است.
همچنين است روايتى كه مى فرمايد: «زائر امام حسين عليه السلام، بعد از آنكه قصد مراجعت مى كند، ملكى مى آيد و به او مى گويد كه خداى تو سلام مى رساند و مى فرمايد كه دوباره آغاز كن، خداوند گذشته را آمرزيد.» شخصى كه خداوند بر او سلام مى فرستد، غيرممكن است كه او را از بزرگترين مصيبت ها - كه همان از دست دادن ايمان است - در امان نگه ندارد.
پس اطمينان پيدا كردم و دانستم كه در وسايل حسينى چيزى است كه از زوال و نيستى مصون است.
حالت هفتم: وسايل حسينى حسنه است.
بى شك وسايل حسينى، اعمال حسنه است. اما ممكن است در ميان اعمال تو گناهان و سيئاتى باشد كه آن اعمال را حبط كند؛ از اين رو بار ديگر نگران شدم و دچار حالت ديگرى گرديدم.
🔅 @gorizhaayemaddahi
.
#خصائص_الحسینیه
#حضرت_آیت_الله_شیخ_جعفر_شوشتری_ره
#دکتر_محمد_فراهانی ✍
🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩
😭گریه شمشیر 🗡و تیر و نیزه و حتی قاتلان، بر امام حسین علیه السلام 🚩
حتى وسايلى كه به واسطه آنها حضرت به شهادت رسيد نيز از جمله گريه كنندگان بر امام حسين عليه السلام هستند.
قاتلان آن حضرت هم خارج از گريه كنندگان بر ايشان نيستند؛ زيرا آنها نيز با توجه به ماهيتشان دچار انكسار مى شوند و به جهت فطرتشان بر حسين عليه السلام گريانند، ولى به مقتضاى صفات افعالى اختيارى ، در آتش جاودانند. و گريه نمى كنند مگر وقتى كه از اعمال خود غافل باشند كه در اين حال گريه ظاهرى و اختيارى دارند، مانند کافرانی كه خدا را از روى ستم و طغيان انكار مى كنند، اما جان و روحشان به خدا يقين دارد. «وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَيْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوًّا»
لذا گاهی بزرگی مصیبت به حدی بود که دشمن در حالیکه مشغول کشتن، غارت کردن و به اسارت بردن بود، گریه می کرد.
مثلا ابن سعد ملعون، وقتی دستور قتل امام را صادر کرد، گریان شد.
آن ملعونی که گوشواره فاطمه بنت الحسین را غارت کرد، گریه می کرد.
یزید ملعون، با آنهمه شقاوت، چون نگاهش به اسرای اهل بیت علیهم السلام افتاد، دلش دچار رقت و نرمی شد(سوخت) و گفت: قبیح باد پسر مرجانه.
(من نمی دونم تو این عالم خلقت این اشک ریختن حسابش با همه حساب کتابا فرق داره – تو درگاره خدا اشک یه جایگاه متفاوتی داره که حضرت آدم و انبیاء همه به اشک بر امام حسین (ع) بخشیده شدند. این گریه کردن و خدا یه جور دیگه ای دوست داره.
اگه گریه کردن ما رو به تحرک در نیاره و به سمت معشوقش و معبودش حرکت نده فایده ای نداره. گریه باید حرارتی تو دل ما ایجاد کنه که ما رو به سمت امام حسین (ع) بالا ببره.
عاشق در انتظار معبودش باید انقدر از خودش خرج کنه، انقدر رو خودش کار کنه که اشکاش به اینجا برسه.
حاج سعید می گفت با اشک زنگارهایی که جلو چشتون و گرفته بشورید و به اون نتیجه بالا برسید.
استادِ حاج منصور ارضی : تو مجلسی که همه اهل نماز شب و مراقبت و تقوا بودن یه روز می گه تا الان روضه براتون خوندم، الان می خوام روضه رو بهتون نشون بدم، دست می کشه به پرده پشت سرش، پرده از جلو چشم همه کناره می ره، اینا کاروان اسرای اهل بیت (ع) روز یازدهم می بینی. گریه کن امام حسین(ع) به خیلی جاها می تونه راه پیدا کنه.
@gorizhaayemaddahi
.
#خصائص_الحسینیه
#حضرت_آیت_الله_شیخ_جعفر_شوشتری_ره
#دکتر_محمد_فراهانی
🌧🌧🌧🌧🌧🌧🌧🌧🌧
🌧
📌گریه مخلوقات بر امام حسین علیه السلام😭😭😭
بنابراين چون حسين اولين مخلوقى است كه از روز اول ايجاد شده است و هر مخلوقى تابع خلقت آن حضرت است .
اگر همه موجودات بر حسين عليه السلام گريانند، جاى شگفتى نيست و اگر مى گوييم هر مخلوقى بر او اشك مى ريزد، مبالغه نكرده ايم ، چنانچه از باب تمثيل و استعاره هم نمى باشد؛ حتى زبان حال و يا فرض ديگرى هم در كار نيست ، بلكه همه موجودات از جمله پيامبر، فرشته ، ملَك ، جن و انس ، شيطان ، بهشت و جهنم ، درخت و گياه و حيوان ، خورشيد و ماه ، همه حقيقتا بر او گريانند.
و نه تنها در اين عالم ، بلكه خورشيدهاى همه جهان ها، ماه ها و آسمان ها، زمين ها و ساكنان آنها هم ، همه براى او گريه مى كنند، و گريه هر موجودى ، گريه حقيقى است و منظور از گريه ، گريه بعد از شهادت آن حضرت نمى باشد، بلكه مقصود گريه موجودات قبل از قتل امام عليه السلام نيز هست .
همان طور كه در زيارت منقول از حضرت حجت (عج ) در ماه شعبان آمده است كه: «بَكَتْهُ السَّمَاءُ وَ مَنْ فِيهَا وَ الْأَرْضُ وَ مَنْ عَلَيْهَا وَ لَمّا يَطَأْ لابَتَيْهَا » آسمان و هر كه در آن است و زمين و هر چه در روى آن است ، به حال آن حضرت گريانند در حالیکه هنوز به دنیا نیامده بودند.
(شیخ جعفر مجتهدی که خیلی برا امام حسین (ع) گریه می کرد یه روز که پیاده به مشهد می رفت، خیلی گریه می کرد، به زمین گفت: ای زمین چه جور صبر کردی حسین بن علی رو سر بریدند، به آسمون گفت چه جوری صبر کردی، تماشا کردی حسین بن علی رو سر بریدند. می گه از آسمون ندایی اومد کنار برو، صاعقه ای از آسمون اومد زمین و شکاف داد. تو اون عالم بهش گفتند که ما مأمور بودیم که ساکت باشیم، و گرنه ما هنوز هم از داغ سیدالشهداء پریشانیم.
شیخ جعفر گریه می کرد زمین گل می شد، بعد روی گل می نوشت حسین، دوباره به قدری گریه می کرد که اون حسین محو می شد و بعد از حال می رفت.
می گفت 40 سال گریه کردیم تا منیت را از ما گرفتند، تا اینکه الان به اذن خدا و اهل بیت (ع) هر چه خواهیم می شود.
یه نوکر امام حسین (ع) باید به این درجه برسد انقدر گریه کنه که بهش اختیار بدن، اسم اعظم بدن، راهش بدن به خودشون.)
@gorizhaayemaddahi
.
#خصائص_الحسینیه
#حضرت_آیت_الله_شیخ_جعفر_شوشتری_ره
#دکتر_محمد_فراهانی
✅حسين علیه السلام اولین مخلوق خدا❗️
بيشتر حكما، علما و متكلمان در تعيين اولين مخلوق با هم اختلاف نظر دارند، اما بر اساس روايات صحيح فراوان ، اولين مخلوق ، نور پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم مى باشد، كه عقل سليم نيز بر آن دلالت دارد؛ چرا كه اشرفيت و محبوبيت در پيشگاه خداوند تعالى ، موجب تقدم در آفرينش است .
در بعضى روايات (ديگر) آمده است كه نور پيامبر اسلام (ص ) و ائمه عليهم السلام اولين مخلوق است .
پس چون اين حقيقت به اثبات رسيده است كه اولين مخلوق نور نبى (ص ) و يا نور آن حضرت و ائمه عليهم السلام است ، مى توان گفت كه اولين مخلوق همان نور حسين عليه السلام است ؛ زيرا پيامبر (ص ) فرمودند: ((حسينٌ منى و انا من حسين )) حسين از من است و من از حسين
.
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
. #خصائص_الحسینیه #حضرت_آیت_الله_شیخ_جعفر_شوشتری_ره #دکتر_محمد_فراهانی 🔴قسمت سوم🔴 حالت چهارم:
.
#خصائص_الحسینیه
#حضرت_آیت_الله_شیخ_جعفر_شوشتری_ره
#دکتر_محمد_فراهانی
📕قسمت چهارم📕
حالت هشتم: اعمال شخصى قابل حبط است.
در مورد حبط عمل انديشيدم. ديدم كه اعمال قابل حبط، اعمال خود شخص است و در وسايل حسينى اعمال صالحى است كه در نامه عمل افراد به ثبت مى رسد؛ كه خوشبختانه از اعمال خود شخص به حساب نمى آيد تا در معرض حبط قرار گيرد.
چنانچه در روايات مربوط به فضيلت زيارت امام حسين عليه السلام آمده است كه براى زائر، حجى از حج هاى پيامبر نوشته مى شود و حجى كه پيامبر انجام دهد از اعمال شخص نيست تا حبط گردد.
و از عجايب اين روايات، رواياتى است كه از حضرت صادق عليه السلام نقل شده است كه حسين عليه السلام روزى در دامن پيامبر (ص ) بود و حضرت با او بازى مى كرد و او را مى خنداند؛ عايشه گفت: «چقدر به اين بچه محبت دارى؟» پيامبر فرمود: «چگونه او را دوست نداشته باشم و از او به شگفت نيايم؛ كه ميوه قلب من، و روشنايى چشمان من است؛ اما امت در آينده او را مى كشند. پس، كسى كه او را بعد از وفاتش زيارت كند، خداوند براى او حجى از حج هاى من مى نويسد.» عايشه تعجب كرد و گفت: «حجى از حج هاى شما؟!» فرمود: «بلى، دو حج از حجهاى من.» عايشه گفت: «دو حج از حج هاى شما؟!» فرمود: «بلى چهار حج.» و اين رقم را آنقدر بالا برد تا رسيد به 90 حج از حج هاى رسول خدا با عمره هايش.
@gorizhaayemaddahi
.
#خصائص_الحسینیه
#حضرت_آیت_الله_شیخ_جعفر_شوشتری_ره
#دکتر_محمد_فراهانی
📓📙📘
مطلب ديگر اينكه ممكن است شخص با عملی به همه وسايل حسينى دست يابد كه پائين ترين درجه آن تباكى بر آن حضرت است و بالاترين آن، شهادت در پيشگاهش مى باشد.
مثلا اگر مجلسى براى ذكر مصيبت هاى امام حسين عليه السلام برپا شد و در آن مجلس آنچه را بر ايشان رفت يادآور شوند و در آن مجلس بگريانند و گريه كنند و تباكى و حزن و غم و اندوه حاصل شود و دل به آن حضرت توجه پيدا كند و بر او درود و سلام بفرستد و اين حالت با معرفت و توجه به مقام و عظمت آن حضرت و تصور حالت ايشان و آرزوى نصرت و يارى او و شهادت در پيشگاهش باشد، چنين شخصى به ثواب تمام وسايل حسينى دست يافته و همه عبادت هاى خدا را به جا آورده و حتى به ثواب شهادت در راه خدا نائل گشته است.
@gorizhaayemaddahi
علاوه بر اينها، بر اساس آنچه كه از اخبار و روايات استنباط مى شود، چنان مجلسى، جميع صفات مشاهد شريفه را داراست و داراى چهارده ويژگى مى باشد.
مجلس حسين عليه السلام :
مصلاى خدا، يعنى محل صلوات خداوند بر اهل آن مجلس است ،
مشهد ملائكه مقرب درگاه الهى است ،
محل نيل به دعاى پيامبر، على، زهرا و مجتبى عليهم السلام است ،
مورد عنايت امام حسين عليه السلام است و به آن نظر دارند،
محلى است كه حسين عليه السلام اهل آن مجلس را مخاطب قرار داده و با آنان سخن مى گويد،
مورد عنايت و علاقه امام صادق عليه السلام است ،
عرفه است ،
مشعرالحرام است ،
حطيم است ،
محل طواف خانه خداست ،
قبة الحسين است ،
خاموش كننده شعله هاى فروزان آتش است ،
آبى است در بهشت به نام آب حيوان ،
و سرانجام مجلس حسين عليه السلام از مجالسى است كه اولين آن قبل از خلق عالم و آخر آن محشر است.
و چون در اين معانى تأمل و تعمق نمايى چگونه مى توان تصور كرد كه از اين مجالس و مشاهد - با وجود اين حالات و عبادات و فراهم بودن صفات - دست خالى و نااميد بيرون مى آيى؛ و هر چند موانعى بر سر راه تأثيرات وجود داشته باشد، اما اندكى از پائين ترين مراتب يكى از تأثيرات، براى تو كافى است.
غرض نهایی
بعد از آنكه به اين امور يقين پيدا كردم، به گفتگو با نفس پايان دادم و امید واثق خالص به وسايل حسينى برايم حاصل گرديد، آنگاه به صاحب اين وسايل و مجالس روى آورده و پيمان بستم كتابى تأليف كنم كه جامع تمام خصايصى باشد كه آن حضرت را از همه مخلوقات، حتى انبياء و امامان عليهم السلام، ممتاز مى گرداند. من اين كتاب را «خصايص الحسين و مزايا المظلوم » نام نهادم.
اميد به فضل پروردگار دارم كه آن را موجب روشنايى و نور قبرم قرار دهد و مرا از اهوال فزع اكبر ايمن بدارد و به وقت دادن نامه اعمال به دست بندگان، برايم عمل صالحى باشد و در آن روز باعث كرامت و سرور شود و در طول قرن ها موجب شود كه نام و يادى از من فراهم آيد.
..
#خصائص_الحسینیه
#حضرت_آیت_الله_شیخ_جعفر_شوشتری_ره
#دکتر_محمد_فراهانی
📌تنها جایی که امام حسین علیه السلام ،دشمن را نفرین کردند
مالک بن عسر به آقا شمشیر زد ولی آقا چیزی نگفتند، اما بعد که به امام فحش داد و شماتت کرد، امام او را نفرین کرد.
چون شماتت و استخفاف دشمن موجب ذلت است ِلذا حضرت نفرین کرد.
چون شعار امام بود که:
مَوْتٌ فِي عِزٍّ خَيْرٌ مِنْ حَياةٍ فِي ذُلٍّ وَ أَنْشَأَ عَلَيْهِ السَّلامُ يَوْمَ قُتِلَ: اَلْمَوْتُ خَيْرٌ مِنْ رُكُوبِ الْعَارِ، وَ الْعَارُ أَوْلَي مِنْ دُخُولِ النّارِ.
مرگ باعزّت، بهتر از زندگي ذلّتبار است. آن حضرت در روز شهادت خود اين ابيات را ميخواند: مرگ بهتر است از ننگ و ننگ سزاوارتر از آتش (دوزخ) است.
پاورقي بحارالانوار، ج 44، ص 192.
گوينده امام حسين عليه السلام
منبع مناقب آل ابيطالب(ع)نويسنده محمد بن علي بن شهر آشوب مازندراني (مم588ق)
.
#استفاده_از_شواهد_در_روضه
#اتفاقات_روز
#دکتر_محمد_فراهانی
📝📝📝📝📝📝📝📝📝
#متن_روضه 👇1⃣
مرحوم آ شیخ رضای سراج رو، بعضی ها دیده بودن، منبری قدر با حال باسوز، ید طولایی تو روضه خوندن داشت، ایشون می گفت: " یه شب از منبر می رفتم طرف خونه، زیرگذر دیدم یه جوونی ایستاده، یه بچه ای رو بغل کرده داره گریه می کند، فکر کردم فقیره اومدم دست تو جیبم کنم، سرش رو بلند کرد سلام کرد گفت: "حاج آقا گدا نیستم، اما بیچاره ام گرفتارم درمانده ام گفتم، چیه؟ می تونم کمکت کنم،" گفت: " این بچه که تو بغل منه" بچه ی منه، صبح تا شب مریض بوده، عیالم دست تنها بدون اجازه از خونه بیرون نرفته، وقتی من اومدم گفت: (بچه داره تو تب می سوزه.) گفتم " (بده من بچه رو میبرم پیش طبیب)، بین راه بچه رو دستم جان داده، میخوام خونه برگردم خجالت میکشم آی یه
وقت دیدن ابی عبداله این قنداقه بغل کرده،( مختار، وقتی قتله کربلا رو به سزای اعمالشون می رسوند، از یکی که خیلی قسی القلب بود، پرسید "دلت هیچ سوخت تویی این ماجرا؟" گفت: آره مختار، یه جا دلم به حال حسین سوخت.") گفت: "کجا؟" گفت "وقتی دیدم این قنداقه رو بغل کرده، هی یه قدم طرف خیمه میره یه قدم برمی گرده، خیلی دلم برای حسین سوخت." اومد پشت خیمه،یک قبر کوچکی کند، نماز خوند به بدن ، اومد بدن و دفن کنه، یه وقت دید یه صدای ناله ای مییاد، یکی صدا می زنه "حسین جان"
صبرکن یه بار دیگه بچه ام و ببینم.
#شب_هفتم_محرم
#حضرت_علی_اصغر
🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸
#کربلا
#استفاده_از_شواهد_در_روضه
#اتفاقات_روز پیاده روی اربعین
#دکتر_محمد_فراهانی
📝 @gorizhaayemaddahi
#متن_روضه 👇2⃣
مرحوم مقدس اردبیلی هرسال، حرکت میکرد پیاده نزدیک عاشورا با طلبه ها ، از نجف می اومدن کربلا، یه آقا طلبه ای بود روضه خونی می کرد تو راه هر وقت خسته می شدن، می شستن این طلبه روضه می خوند گریه می کردن خستگی شون رفع می شد بازم حرکت میکردن ، یه سال وقتی میخواستن حرکت کنند برای این آ طلبه مشکلی پیش اومد نتونست بیاد ،اینادلشکسته، بدون روضه خون اومدن ،شب عاشورا ،رسیدن توصحن ابی عبدالله ( خدا قسمت کنه یه شب عاشورایی ) خیلی دلشکسته اند، شب عاشورا صحن ابی عبدالله روضه خون نباشه ، اونم برای ای جمعی که اهل علم و خادم این آستانند چقدر سخته یه وقت دیدن یه آسیدی نورانی ،خال هاشمی رو صورتش ، اومد رو کرد به مقدس اردبیلی فرمود : آقا میخواین براتون روضه بخونم ؟ همه منتظرند . آقا بفرمائید .
یه نگاه عجیبی کرد به گنبد ابی عبدالله ؛ با نگاهش همه رو منقلب کرد .گفت : یا جداه ! نه من ، نه این مقدس ،نه این طلبه ها،هیچ وقت فراموش نمی کنیم اون لحظه ای که اومدی دم خیمه باعمه ام وداع کنی . ای ..حسین
🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸
#اربعین
.
.
#استفاده_از_شواهد_در_روضه
#اتفاقات_روز
#دکتر_محمد_فراهانی
📝📝📝📝📝📝📝📝📝
#متن_روضه 👇3⃣
امام مجتبی فرمود: "عبدالزهرا، روضه من نه فقط تشت و پاره های
جگره ، روضه من نه زخم زبانه، روضه من نه غربتمه: روضه من اینه عبدالزهرا براهمه بگو، از مسجد با مادرم می آمدم، مادرم محاجه فرمود،برگه فدک تو دست مادرم بود، یه وقت دیدم اون ملعون اومد راه کوچه رو بست، سند فدک و از دست مادرم کشید پاره پاره کرد. مادرم فرمود: "خدا شکمت روپاره کنه، یه وقت چشماش از حدقه بیرون اومد (عالم جلو فاطمه سرپایین می ندازه) یه وقت دیدم دست بالا رفت(آی امام حسنی ها)، دیدم آسمون داره میچرخه ، (زبان حاله ها) نگاه کردم دیدم مادر رو زمین افتاده، مادرم یه سیلی از اون نامردخورد، یه ضربه از دیوار خورد، تا اونجا مادر دست من و گرفته بود، از اونجا به بعد من دست مادرم رو گرفتم، بیا بریم مادر...! ای...
🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸
#امام_حسن
#عبدالزهرا
......................
.
#امام_حسن #فاطمیه
#روضه_کوچه_بنی_هاشم
#زبانحال_حضرت_زهرا_با_روضه_خوان
#امیر_عظیمی✍
▶️
روضه خوان خسته نباشی مادر
روضه خواندی ز شه بی کفنم
روضه خوان روضه غربت سخت است
هیچکس با حسنم یار نبود
خانه هم امن نبوده بر او
همسرش یار وفادار نبود
جعده زهری به حسن خورانده
که از آن فتنه و شر می ریزد
روی تشتی که برایش بردند
لخته خون، پاره جگر می ریزد
روضه خوان روضه بخوان از حسنم
جگرش گرچه به زهر آغشته
پسرم غیرتی و مادری است
داغ کوچه حسنم را کشته
صورت من که از آن کوچه تنگ
تا دم مرگ فقط نیلی ماند
توی ذهن حسن مظلومم
تا ابد خاطرۀ سیلی ماند
حسنم هیچ نرفت از یادش
آتش و دود چه غوغا می کرد
در که افتاد روی پهلوی ام
محسنم داشت تقلّا می کرد
.
.
#مقتل_شناسی
#دکتر_محمد_فراهانی
#حکمتهای_عاشورا
سوال‼️
در مقاتل آمده در موقع کوچ از کربلا حال امام سجاد علیه السلام طوری شد که حضرت زینب علیها السلام او را آرامش و تسلیت بخشید، آیا صبر امام علیه السلام از حضرت زینب علیه السلام کمتر بوده است❓
آنچه که زینب کبرا علیه السلام را یاری داد، تا بتواند در برابر آن صحنه ها تاب آورد، عبارت است از:
تسلی سید الشهداء علیه السلام در وداع پایانی
در وداع پایانی امام دست امامت بر سینه خواهر نهاد و سینه وی را برای تحمل مصیبت های پس از خود بردبار ساخت، چندان که در روز یازدهم محرم، پس از کنار زدن تیرها، خنجرها و سنگ ها، دست ها را زیر بدن برد و به خدای سبحان عرض کرد« الهی تقبّل منّا هذا القربان» یعنی خدایا این قربانی را از ما بپذیر.
آگاهی حضرت زینب(س) از خبر غیبی پیرامون ابدان شهدا
در برخورد طبیعی با رویدادها، صبر و تحمل امام سجاد علیه السلام آن اندازه بوده است که از کوه صبری مانند زینب کبرا علیها السلام نیز پیش افتد؛ اما رویداد روز یازدهم محرم و گذر از کنار اجساد مطهر شهداء، رخدادی ویژه و با شرایط خاص بوده است و شاید اگر زینب کبرا علیها السلام نیز از آن خبر غیبی آگاه نبود، نمی توانست این رفتار صبورانه و تسلی دهنده را بروز دهد.
از امام سجاد علیه السلام نقل شده که از زبان حضرت زینب علیها السلام چنین فرمود: «عمه ام فرمود: ...به خدا قسم این پیشامد، پیمانی است از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم با جد و پدر و عموی تو. خدا عهدی از گروهی از این امت گرفته که ... این اعضای پراکنده را جمع می کنند و این اجساد غرقه به خون را به خاک می سپارند و کنار فرات پرچمی برای قبر مقدس پدرت سید الشهداء علیه السلام می آویزند که تا شب و روز برقرار باشند، اثرش کهنه و رسم آن محو نخواهد شد. پیشوایان کفر ... می کوشند که اثر و بنای قبر پدرت را نابود کنند؛ ولی جز بر ظهور و علو اثر و امر آن، چیزی افزوده نخواهد شد.»
@gorizhaayemaddahi
#جمع_بندی
باتوجه به همه این مقدمات چون قلب مبارک امام سجاد علیه السلام مظهر رحمت کامل الهی و ترحم بر همه بندگان است، مشاهده منظره دلخراش شهدای کربلا از دو جهت بر ایشان تأثیر گذارد.
از نظر حال رقّت بار آن بدن های پاره پاره شده و بی سر که عریان و چاک چاک بر خاک افتاده بودند.
از دید تأسفی که برای قاتلین امام حسین(ع)، غالب شد و دید که آن مردم تا آنجا در تیرگی گمراهی و ستم فرو رفته اند که تمام عقل و عاطفه خود را از دست داده اند، به گونه ای که پیکرهای کشتگان خود را دفن کرده بودند و اجساد پاک شهدای آل الله و یارانشان را بر خاک وانهاده بودند.
زینب کبرا علیهاالسلام که جان امام سجاد علیه السلام را برای بار دوم در خطر می دید، متوجه حال امام شد و با زبانی پیمبرانه، آن حضرت را دلداری داد و خاطر آن حضرت را آرام کرد.
.