eitaa logo
🌱 حـــديثــــ‌ عـــشـــق (رمان)
7.4هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
1.9هزار ویدیو
27 فایل
❤ #حـــديثـــ‌عــشــقِ تــو دیــوانــه کـــرده عــالــم را... 🌿 رمان آنلاین #چیاکو_از_خانم_یگانه ♻ #تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/254672920C9b16851ec4
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از رمان چیاکو
🌿❄️🌿❄️🌿❄️🌿❄️ ❄️🌿❄️🌿❄️🌿❄️ 🌿❄️🌿❄️🌿❄️ ❄️🌿❄️🌿❄️ 🌿❄️🌿❄️ ❄️🌿❄️ 🌿❄️ ❄️ تمام محتوای جعبه و سایه و بسته ی جاساز شده رو با حرص روی میز کوبیدم. _لعنتی ها..... از برند من دارید سواستفاده می کنید؟! نفهمیدم آن بسته ی کوچک چی بود اما برای فهمیدنش نیاز به کمک هوتن داشتم. او برای هرکاری یک آشنا سراغ داشت. بعد از مدت ها باز مجبور شدم به او زنگ بزنم. _سلام.... _به به سلام.... پارسال دشمن امسال دوست؟! _لوس نکن خودتو هوتن. _نه به جان تو اگه خودمو لوس کنم... چی شد؟ _چی چی شد؟! _دختره دیگه.... تورش کردی؟ _چی می گی واسه خودت..... رفت از شرکتم. صدایش روی سرم بلند شد. _اَه رادمهر پَرش دادی رفت؟!...... اَه که چقدر بی عرضه ای!... اون نابغه ی تبلیغات بود! _چرا چرت می گی تو؟.... خودش رفت.... نفهمیدم سر چی... ولی بعدا بهم گفتن یه پیرمرد 60 ساله رو تور کرده و ازدواج کرده..... اینا رو ولش کن.... هوتن به کمکت نیاز دارم. _چی می گی ! _شنیدی اصلا چی گفتم؟..... می گم به کمکت نیاز دارم. _خب بگو ببینم باز چه غلطی کردی بابا. _یه نفر آشنا تو آزمایشگاه سراغ داری؟ _آزمایشگاه؟..... آزمایشگاه می خوای چکار؟ _نمی دونم.... یه نفر که دارو سازی بلد باشه..... دکتر دارو سازی.... مدرک شیمی، مهندسی شیمی... مهندسی مواد شیمی.... یه همچین چیزایی. _یا خود خداااااا..... زدی تو کار مواد مخدر؟! _گمشو بابا.... یکی داره برام پاپوش درست می کنه. _کی؟ _تو اول بگو سراغ داری یا نه. مکث کرد و باز زیر لب زمزمه کرد : _دکتر داروساز..... مهندسی شیمی.... آزمایشگاه...... هان... یکی هست. _چکاره است؟ _داروخانه داره..... شاید اون سراغ داشته باشه. _آدم مطمئنی هست؟ _آره بابا از فامیل های دورمونه. ❄️🌿 حتی بالینک کانال و اسم نویسنده⛔️ 🔴 پیگرد قانونی دارد ⚖ 🌹✨کانال حدیث عشق✨🌹 🌿 ❄️🌿 🌿❄️🌿 ❄️🌿❄️🌿 🌿❄️🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 ❄️❄️@hadis_eshghe❄️❄️ 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌿❄️🌿 ❄️🌿❄️🌿❄️🌿 🌿❄️🌿❄️🌿❄️🌿 ❄️🌿❄️🌿❄️🌿❄️🌿..............
«💚✨ » {مـٰااصابک‌من‌حسنہ‌فمن‌اللّٰھ} ‌ +دید؎‌وقتی‌‌پر‌از‌نـاامیدی‌‌میشی‌ بعد‌یھویی‌‌‌یه‌‌خوشحالے‌میاد‌تو‌دلت؟! اون‌‌خداست..:) 💚¦↫ ✨¦↫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺امــروز بهتريــن ثانيه ها 🌼شيرين تــــرين دقايق 🌺دلچسب تــــرين ساعت ها 🌼و دوست داشتنی‌ترين لحظه‌ها 🌺را برای شما آرزومنـدیم 🌻صبـح زیبای آدینه‌تون بخیر🌻 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌
‍..🌿 یادمہ حاج‌آقا پناهیان آخرِ یہ سخنرانے دعا کردن و گفتن: یاامام‌حُسین! میخوام جورۍ زندگی کُنمـ کہ منو دیدۍ بگے اگر این مدینہ بود ما پامون بہ ڪربلا ڪشیده نمیشد... 💔 پ.ن: ‌به‌امام‌حسین‌بگید‌ ماروبراخودت‌‌تربیت‌ڪن اونوقت‌خودش‌می‌خَرَتِت خودش‌به‌دلت‌جَلا‌میده‍.. 🌸(: 🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
میدونی‌چیھ؟! انگشترِحاج‌قاسم‌بعدازاون‌انفجارسنگین‌سالم‌موند...! -ولی‌د‌اداش‌آرمان‌‌معلوم‌نیست‌‌چجوࢪےزدنت‌ڪہ‌انگشترت‌شکست💔؟ 🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
هدایت شده از رمان چیاکو
🌿❄️🌿❄️🌿❄️🌿❄️ ❄️🌿❄️🌿❄️🌿❄️ 🌿❄️🌿❄️🌿❄️ ❄️🌿❄️🌿❄️ 🌿❄️🌿❄️ ❄️🌿❄️ 🌿❄️ ❄️ _می خوام ببینمش. _کی؟ _فردا، پس فردا.... اصلا الان.... همین الان اگه تو داروخونه اش باشه می رم پیشش. خندید. _واستا بابا کجا با این عجله؟!... اون که تو رو نمی شناسه من باید باهات بیام. _خب بیا دیگه لعنتی. _ببین هنوز سر اون دختره ازت دلخورم. _هوتن میام خفه ات می کنما.... می گم اون دختره رفته ازدواج کرده... می فهمی؟ _دیدی؟.... اون دختره رفت ولی دوستت واست موند.... قدر بدون جناب رادمهر. _خیلی خب باوفا.... بیا دیگه. _بذار بهش زنگ بزنم اگه تو داروخونه اش باشه میام دنبالت. _باشه منتظرم. قطع کردم و با دو دست موهایم را چنگ زدم. از خستگی تکیه دادم به پشتی مبل و سرم را روی لبه ی مبل گذاشتم. داشتم فکر می کردم از کجا به کجا رسیدم! از جریان آشنایی ام با باران به عمو و شراره رسیدم و شراکت و این بسته ی مجهول که چندان سخت نبود که حدس بزنم چیست. قطعا مواد مخدر بود اما چه نوعی را باید حتما می فهمیدم. و زنگ زد هوتن. چند دقیقه بعد از تماس من. _الو... رادمهر!..... حاضر شو دارم میام دنبالت. _حاضرم بیا. زیاد طول نکشید. هوتن آمد و من با همان بسته ی عجیب و غریب جاساز شده و جعبه ی سایه های آرایشی سوار ماشینش شدم. _خب بگو ببینم حالا کی می خواد برات پاپوش درست کنه. _ببین هوتن... من خودم اومدم دنبال این دختره باران بگردم افتادم بین یه عده آدم قالتاق.... واسه اینکه منو جزو خودشون کنند اول پیشنهاد شراکت دادن.... گفتم باشه.... بعد شک کردم به فروششون.... حالا هم اینو جاساز کردن زیر محصولات آرایشی من! هوتن در حین رانندگی، بین نگاه به خیابان و آن بسته ی مشکوک کف دستم، نگاهش چرخید. _این چی هست حالا؟ _اگه می دونستم که از تو کمک نمی گرفتم.... به حتم مواد مخدره اما اینکه چی باشه رو نمی دونم. _حالا می ریم ببینیم چی می شه. ❄️🌿 حتی بالینک کانال و اسم نویسنده⛔️ 🔴 پیگرد قانونی دارد ⚖ 🌹✨کانال حدیث عشق✨🌹 🌿 ❄️🌿 🌿❄️🌿 ❄️🌿❄️🌿 🌿❄️🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 ❄️❄️@hadis_eshghe❄️❄️ 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌿❄️🌿 ❄️🌿❄️🌿❄️🌿 🌿❄️🌿❄️🌿❄️🌿 ❄️🌿❄️🌿❄️🌿❄️🌿..............
+میخواست‌برخیزد‌ زِ جایش‌ باز‌افتاد آخر‌جای‌غلاف‌وتازیانه‌درد‌دارد...💔 +صاحب‌ قبر‌ بی‌نشون، سلام مادر🖐🏾!″ 🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آرزوی مرگ نکنیم حتما ببینید 🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
. بچه‌هاازخوابتون‌بزنیدازتفریح‌تون‌بزنید ازدنیا‌تون‌بزنیدازخوشی‌‌ورفیق‌بازی بزنیدوبه‌داداسلام‌برسید!! جهادیعنی‌چشم‌پوشی‌ازخوشی‌هابرای انجام‌کارهای‌روی‌زمین‌مونده‌خدا...!(: _حاج‌حسین‌یکتا🌿 . 🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
هدایت شده از رمان چیاکو
🌿❄️🌿❄️🌿❄️🌿❄️ ❄️🌿❄️🌿❄️🌿❄️ 🌿❄️🌿❄️🌿❄️ ❄️🌿❄️🌿❄️ 🌿❄️🌿❄️ ❄️🌿❄️ 🌿❄️ ❄️ آنقدر آشوب بودم که آن پایی که روی دیگری انداخته بودم را مدام در هوا تکان می دادم. نگاهم به مرد میانسالی بود که صاحب داروخانه بود. _قطعا مواد مخدره اما برای تشخيص دقیق که چی هست باید بدم آزمایشگاه.... حالا قضیه ی این چی هست؟ دکتر پرسید و هوتن به جای من جواب داد. _یه نفر با دوست من شریک کاری شده، یه شعبه ی فروش محصولات آرایشی و بهداشتی زده بعد دوستم به فروششون شک کرده، پیگیری کرده به این رسیده. _به هرحال از برند شما سواستفاده کردن جناب. _فرداد هستم. _بله... خوشبختم جناب فرداد... حتما پیگیری بفرمایید چون عواقبش مستقیم به شما و شرکت شما برمی گرده حتما. _بله... می دونم. هوتن برخاست و با دکتر دست داد: _منتظر جوابتون هستم. _اگه سختتون هست جواب رو با ویس براتون می ذارم.... لازم به ملاقات حضوری نیست. نگاه هوتن سمت من آمد و منتظر جواب من شد که سری تکان دادم و گفتم : _خیلی ممنون می شم. از داروخانه که بیرون زدیم، هوتن گفت : _حالا می خوای چکار کنی؟ دستی به صورت صاف و اصلاح شده ام کشیدم. _یعنی دلم می خواد این زن عفریته رو با دستام خفه کنم. _جوش نزن.... مگه نمی گی یه کله گنده ای چیزی هست.... پس بیشتر باید مراقب خودت باشی. _آره.... از اینا هیچی بعید نیست.... تو کار مواد مخدر هستن و بعد محصولات شرکت منو کردن وسیله ی فروش محصولات خودشون!.....وای که سرم داره منفجر می شه. _برو خونه یه قرص بخور.... حالا دختره واقعا رفت؟! چپ چپ نگاهش کردم. _تو دیوونه ای چیزی هستی؟؟.... می گم رفته دیگه.... اون رفت که من افتادم تو این بدبختی دیگه. _خیلی خب بابا جوش نزن..... برو خونه... درست می شه. با چه حالی برگشتم خانه بماند. باید فکری به حال فروش شراره و فروشگاه می کردم. ❄️🌿 حتی بالینک کانال و اسم نویسنده⛔️ 🔴 پیگرد قانونی دارد ⚖ 🌹✨کانال حدیث عشق✨🌹 🌿 ❄️🌿 🌿❄️🌿 ❄️🌿❄️🌿 🌿❄️🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 ❄️❄️@hadis_eshghe❄️❄️ 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌿❄️🌿 ❄️🌿❄️🌿❄️🌿 🌿❄️🌿❄️🌿❄️🌿 ❄️🌿❄️🌿❄️🌿❄️🌿..............
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خــــدایــــاحفـظ ڪن مردمِ سـرزمینـم را از بلاها، سختی‌ها، مصیبت‌ها و گرفتاری‌ها خدایا خودت پناه و تسڪینِ دردهایشان باش خدایا دلشوره و دلواپسے را از ڪشور ما دور ڪن آمیـــن 🌙شبتون در پناه امن الهــی🌙
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺امــروز بهتريــن ثانيه ها 🌼شيرين تــــرين دقايق 🌺دلچسب تــــرين ساعت ها 🌼و دوست داشتنی‌ترين لحظه‌ها 🌺را برای شما آرزومنـدیم 🌻صبـح زیبای آدینه‌تون بخیر🌻 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌
من عقیده‌ۍ راسخ دارم بر اینکہ‌ یکے از نیازهاۍ اساسے کشور ، زندھ‌ نگہ‌ داشتن نام شھدا است🌱!' ❤️ 🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برعندازا و وطن فروشا میدونید چرا نمیتونید کاری کنید؟ چون اینجا صاحب داره😎 🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
هدایت شده از رمان چیاکو
🌿❄️🌿❄️🌿❄️🌿❄️ ❄️🌿❄️🌿❄️🌿❄️ 🌿❄️🌿❄️🌿❄️ ❄️🌿❄️🌿❄️ 🌿❄️🌿❄️ ❄️🌿❄️ 🌿❄️ ❄️ و جواب آمد. هوتن زنگ زد و گفت : _سلام... جواب اومد. _سلام.... خب چه خبر؟ _بعله... چه خبری می خوای..... می گه کوکائینه. وا رفتم. آنقدر که توان ایستادن را از دست دادم و نشستم روی مبل. _چه بی شرفیه این زن! _پی این کار رو بگیر رادمهر وگرنه فردا پس فردا باید با کمپوت بیام دم در زندان ملاقاتت. _باشه..... ممنون بابت کمکت... به جناب دکتر هم سلام برسون و ازش تشکر کن. _چشششششم..... ولی یکی طلبت. _واسه چی؟! _واسه همون دختره.... نذاشتی تو شرکتم بمونه و خودتم پَرش دادی رفت. حرصی و عصبانی فریاد زدم. _برو بابا تو هم... گور بابای اون دختره که به خاطر اون افتادم تو همچین هچلی. _یعنی چی؟ _ببین هوتن الان وقت توضیحش رو ندارم.... بعدا می گم.... ممنون واسه زحمتت. گوشی را قطع کردم و بی معطلی شماره ی عمو را گرفتم. چند زنگی خورد تا برداشت. _بله.... _سلام... رادمهرم..... می خوام ببینم شما رو. _کار دارم چند روزه نمی شه.... همین الان بگو. ناچار نفسم را محکم در گوشی تلفن فوت کردم و گفتم : _شما خبر داشتید این شراره خانم تو چه کاریه؟ _چه طور؟ _می دونستید آره؟ _بهت می گم چطور؟ _به اسم شراکت داره با برند من مواد مخدر جا به جا می کنه. _به من چه مربوط. انتظار هر جوابی را داشتم جز این. _یعنی چی؟!.... من رو حساب شما باهاش شراکت کردم! _ببین من این حرفا حالیم نیست با خودش حرف بزن... دیگه هم به من زنگ نزن.... و تماس را قطع کرد! تازه آن موقع بود که فهمیدم در دام چه تله ای افتادم. ❄️🌿 حتی بالینک کانال و اسم نویسنده⛔️ 🔴 پیگرد قانونی دارد ⚖ 🌹✨کانال حدیث عشق✨🌹 🌿 ❄️🌿 🌿❄️🌿 ❄️🌿❄️🌿 🌿❄️🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 ❄️❄️@hadis_eshghe❄️❄️ 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌿❄️🌿 ❄️🌿❄️🌿❄️🌿 🌿❄️🌿❄️🌿❄️🌿 ❄️🌿❄️🌿❄️🌿❄️🌿..............
• • عِشق‌یعنۍ‌کہ‌دَمۍ بشنویۍاز‌نام‌حسین(ع‌‌) و‌دِلـت‌گریہ‌کنان‌‌راهۍ کربَلا بشود....💔 🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 📌گاهی یک گناه مسیر زندگی انسان رو تغییر میده! 🎤سید صادق رمضانیان 🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
بدون درک تو همه چیز دلگیر است حتی برف ، با تمام عاشقانه هایش... 💚 🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
هدایت شده از رمان چیاکو
🌿❄️🌿❄️🌿❄️🌿❄️ ❄️🌿❄️🌿❄️🌿❄️ 🌿❄️🌿❄️🌿❄️ ❄️🌿❄️🌿❄️ 🌿❄️🌿❄️ ❄️🌿❄️ 🌿❄️ ❄️ به شراره پیام دادم که باید شما را ببینم. آدرس یک کافی شاپ را برایم فرستاد و ساعت! یعنی داشتم دیوانگی را تجربه می کردم. من نگران و آنها خونسرد! زودتر از موعد حتی به کافی شاپ رسیدم و سفارش یک دمنوش تقویت اعصاب دادم. به حتم برای شرایط آن روزم مفید بود. دمنوش را سفارش دادم و خوردم و ده دقیقه ای هم گذشت و خبری از این شراره خانم نشد! گیجگاه پُر دردم را با فشار انگشت دست راستم کمی آرام کردم و چشم بستم چند ثانیه ای. بعد از آن دمنوش اعصاب، و چند شبی فکر و خیال و خواب ناکافی، همانجا نشسته داشت خوابم می برد که.... _سلام..... ببخشید دیر شد... تو ترافیک موندم. آرام پلک های سنگین شده ام را گشودم و نگاهش کردم. _خوبی رادمهر جان؟ دلم می خواست همانجا خفه اش می کردم آن زنیکه ی سلیطه را. _خوبم؟!.... چند شبه نخوابیدم..... اعصابم بهم ریخته.... آخه این چه شراکتی بود که با من داشتی؟! اَبرویی بالا انداخت و کیف ورنی اش را گذاشت روی صندلی خالی کافی شاپ و نشست مقابل من. _چی شده عزیزم؟!..... نکنه از فروش و سهمت راضی نیستی؟ .... خب می شه سهمت رو زیاد کرد. از اينکه وانمود می کرد چیزی نمی داند، باز به هم ریختم. با سر پنجه های دستم نقاط پر درد پیشانی ام را محکم فشردم و او ادامه داد : _من طاقت دیدن این حالتو ندارم..... بگو دقیقا مشکل کجاست عزیزم؟ با حرص نگاهش کردم. انگار اصلا نمی خواست منظور حرفم را بگیرد. ناچار دست درون جیب کتم بردم و آن جعبه ی سایه ی چند رنگ و بسته بندی کوچک کوکائین جاساز شده را که همگی در یک مشمای زیپ دار بسته بندی کرده بودم، روی میز مقابلش گذاشتم. توقع داشتم لااقل به خاطر حضورمان در کافی شاپ کمی بترسد و مشمای جعبه ی سایه و بسته ی کوکائین، را فوری از روی میز بردارد اما..... نگاهش را با آن خونسردی ذاتی اش، به من دوخت. _اینو می گی؟!.... این که این همه غصه خوردن نداره عزیزم. ❄️🌿 حتی بالینک کانال و اسم نویسنده⛔️ 🔴 پیگرد قانونی دارد ⚖ 🌹✨کانال حدیث عشق✨🌹 🌿 ❄️🌿 🌿❄️🌿 ❄️🌿❄️🌿 🌿❄️🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 ❄️❄️@hadis_eshghe❄️❄️ 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌿❄️🌿 ❄️🌿❄️🌿❄️🌿 🌿❄️🌿❄️🌿❄️🌿 ❄️🌿❄️🌿❄️🌿❄️🌿..............
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥دو توصیه از طرف شیطان / شهید آیت الله دستغیب 💚 🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
❤️ تو فقط نگاه کن ... من دور از چشم همه به قربان تمام دردهایت میروم با لبهایم... با چشمهایم ... با حرف حرف احوال پرسی هایم ... همین که چشمانت را داشته باشم کافیست ... 🌸🍃 🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خــــدایــــاحفـظ ڪن مردمِ سـرزمینـم را از بلاها، سختی‌ها، مصیبت‌ها و گرفتاری‌ها خدایا خودت پناه و تسڪینِ دردهایشان باش خدایا دلشوره و دلواپسے را از ڪشور ما دور ڪن آمیـــن 🌙شبتون در پناه امن الهــی🌙
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷سلام به دوشنبه خوش‌آمدید🌷 🌺زندگی یک هنر است. 🌸نباید زندگی را ساده بنگاری. 🌺به دنیا آمدن همان زندگی نیست. 🌸به دنیا آمدن فقط یک فرصت است. 🌺تو باید خودسازی کنی. 🌸تو باید هزاران چیز را از وجودت بیرون بریزی. 🌺باید طمع، خشم، شهوت و... را دور بریزی. 🌸آنها چون علف‌های هرز هستند. 🌺وجود ما را انبوهی از علف‌های هرز فراگرفته. 🌸باید تمام خاک را عوض کنیم 🌺تا گل‌های سرخ سر برآورند.
❪بِه‌نَظَرَم‌یِکی‌اَز‌قَشَنگ‌تَرین‌عِبارَت‌های‌قُرآن‌ جاییه‌کِه‌خُدا‌میگِه‌:وَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ فَإِنَّکَ بِأَعْيُنِنَا وَ‌دَر‌بَراربَر‌حُکم‌پَروَردِگارَت‌شَکیبایی‌کُن‌کِه‌تو تَحتِ‌نَظَر‌ومُراقِبَت‌ما‌هَستی🤍❫ *(آرامشِ مَن صَدهِزارمَرتبه شُکرِت کِه هَستی و راهِ دُرُست رو نِشونِمون میدی ‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌᳝‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ دعا 🍃🌸 🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
❤️ می‌گویم‌: «دوستت دارم» می‌شکفی، گلهای باغچه تقلید می‌کنند خدا می‌خندد و‌ می‌گوید: امان از عشق... 🌸🍃 🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
هدایت شده از رمان چیاکو
🌿❄️🌿❄️🌿❄️🌿❄️ ❄️🌿❄️🌿❄️🌿❄️ 🌿❄️🌿❄️🌿❄️ ❄️🌿❄️🌿❄️ 🌿❄️🌿❄️ ❄️🌿❄️ 🌿❄️ ❄️ آن کلمه ی عزیزم آخر جملاتش داشت روانی ام می کرد انگار. _غصه خوردن نداره؟!.... از برند من برای جا به جایی موادت استفاده می کنی؟!.... این بود شراکتت؟!.... شعبه ی فروش محصولات منو برای فروش مواد خودت می خواستی. من حتی از شدت ترس، کلمه ی « مواد مخدر » را هر بار به آرامی می گفتم تا کسی نشنود و او خونسردانه می خندید! یا شایدم مدام فکر می کرد با آن همه ناز و اَدایی که در تک تک حرکات و رفتارش داشت، حتما خامش خواهم شد؟! _الان از من چی می خوای رادمهر جان؟ ناچار مشمای جعبه ی سایه های چند رنگ را از روی میز برداشتم و نفسم را محکم از لای لبان نیمه بازم فوت کردم و همراه با سعی که برای خونسردی ام داشتم گفتم : _می خوام مشارکت ما تموم بشه و تموم محصولات آرایشی و بهداشتی منو از اون فروشگاه لعنتی ات جمع کنی.... وگرنه مجبور می شم که.... خودش را سمتم جلو کشید و وسط حرفم پرید. _مجبور می شی چی؟!.... می خوای بری بگی تو نمی دونستی که دارن از محصولات شرکتت برای جاساز مواد مخدر استفاده می کردن؟!.... به نظرت کی باور می کنه؟! این همه خونسردی! حتی راحت با همان تُن صدای آرامش، اسم « مواد مخدر » را به زبان می آورد. چشمانم را از شدت فشار عصبی بستم که ادامه داد : _ببین رادمهر جان.... من می دونم چی می خوای....و نمی ذارم غصه بخوری عزیزم.... واقعا خیلی خوش شانسی که بین این همه شریک کاری که دارم، غیر از شراکت، دلم هم با توعه. حتی نگاهش هم نکردم. تکیه زدم به صندلی ام و در حالیکه پنجه ی دست راستم روی میز بود، با سر انگشتان دستم، آهسته، به میز ضربه زدم. _باشه.... فروشگاه رو جمع می کنم.... محصولات شرکتت رو بهت پس می دم.... اما من از هیچ کدوم از شریک کاری هام نمی گذرم..... من نمی تونم باهات شراکتم رو بهم بزنم اما می تونم در عوضش بهت یه پیشنهاد بدم. ❄️🌿 حتی بالینک کانال و اسم نویسنده⛔️ 🔴 پیگرد قانونی دارد ⚖ 🌹✨کانال حدیث عشق✨🌹 🌿 ❄️🌿 🌿❄️🌿 ❄️🌿❄️🌿 🌿❄️🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 ❄️❄️@hadis_eshghe❄️❄️ 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌿❄️🌿 ❄️🌿❄️🌿❄️🌿 🌿❄️🌿❄️🌿❄️🌿 ❄️🌿❄️🌿❄️🌿❄️🌿..............
سلامِ تو خوش آواترین ملودیِ صبح است شنیدن صدایت زندگی را بخیر می‌کند صبح بخیر 🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زمانی که از تو میگویم انگار تمام هستی درخت‌ها همراه شکوفه‌هایش اسمان شب همراه ستاره‌هایش باغمی عجیب می گویند: مثل تو زیاد دیده‌ایم یا در غمش می‌میری یا با غمش رسیدنی در کار نیست! 🍃🌸🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
. بی تو هر شب منم و گوشه تنهایی خویش پای در دامن غم، سر بگریبان ملال...❣ 🌸🍃 🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•