#حرفقشنـگ✨
شاخهای رو که از درخت جدا میکنی همون لحظه خشک نمیشه کم کم پژمرده میشه، جدا شدن از خدا هم همین طوره..🧡
•
🌸🍃• . • . •
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@hadis_eshghe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری
✔ دعای خطاکارترین آدمها، بیبرو برگرد اجابت میشه، اگـــر ...
🌸🍃• . • . •
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@hadis_eshghe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
••
بهراستی
اگر خداوند گريه را به انسان نبخشيده بود،
هيچ چيز نمیتوانست كُدورتی را كه با گناه بر "آيينهی فطرتش" مینشيند پاک کند...🌱
#شهیدمرتضیآوینی
🌸🍃• . • . •
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@hadis_eshghe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
#حرفحساب💡
یعنی یک نفر، یک سازمان و یک انقلابی پیدا نمیشود چادر با قیمت ارزان تولید کند؟!
در جمهوری اسلامی قیمت چادر از قیمت مانتو جلوباز گرانتر است. کجای راه را اشتباه رفتیم؟!
🌸🍃• . • . •
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@hadis_eshghe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام سلام صد تا سلام روزت بخیر دوست من☀
🌹نیایش صبحگاهی🌹
🌺الهی ای دور نظر و ای نیکو حضر
🌺و ای نیکوکار نیکمنظر،ای دلیل هر برگشته،
🌺و ای راهنمای هر سرگشته،ای چاره ساز هر بیچاره
🌺و ای آرندهٔ هر آواره،ای جامع هر پراکنده
🌺و ای رافع هر افتاده ، دست ما گیر
🌺ای بخشنده بخشاینده.
✅امروز ساحل دلم را به پروردگارم میسپارم و میدانم زیباترین و امنترین قایق را برایم میفرستد.او همواره بر من آگاه و بیناست.خدایا شکرت🙏🏻
•برسـانـیـدبهمسـکـیـنخـبـرشـادمـرا•
•اندکیماندهکریمدیدهگشایدبهجهان•
#حضرتعشق😍
🌸🍃• . • . •
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@hadis_eshghe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
هدایت شده از رمان چیاکو
🌿❄️🌿❄️🌿❄️🌿❄️
❄️🌿❄️🌿❄️🌿❄️
🌿❄️🌿❄️🌿❄️
❄️🌿❄️🌿❄️
🌿❄️🌿❄️
❄️🌿❄️
🌿❄️
❄️
#رمان_چیاکو
#مرضیه_یگانه
#پارت_325
آن شب چی شد نمی دانم.
حالم یه طور عجیبی بود!
اصلا به من چه ربطی داشت که هوتن می خواست چکار کند.... من که مطمئن بودم که قصد هوتن چیست، پس چرا داشتم به قول هوتن غیرتی بازی در می آوردم؟!
اصلا حال خودم را نمی فهمیدم.
مدام همان تصویر دخترک چادری با نجابت و اخم و جدیتش جلوی چشمم بود.
در تمام سال های عمرم اگر جستجو می کردم، همچین دختری با همچین وقار و متانتی سر راهم قرار نگرفته بود.
اصلا من انگار حالم آن شب خوش نبود.
یک جفت تیله ی خاکستری جلوی چشمم بود که مثل یه کابوس تب دار، رهایم نمی کرد.
شاید نزدیک 6 ماهی بود که این دختر در شرکتم کار می کرد و من اصلا نفهمیده بودم که چه طور و چطوری و از کجا اینقدر برایش غیرتی شدم.
اصلا دیگر بحث شرکت و این حرفها نبود.
می دانستم که هوتن دیگر سرابی را برای شرکتش نمی خواهد اما همان قدر مطمئن بودم که چشمان هیز هوتن بدجوری روی این دختر قفل کرده.... دختری که در تمام این مدت 6 ماهه من تنها نام خانوادگی اش را می دانستم و با آنکه بارها اسمش در لیست حقوقی کارمندان شرکت ثبت شده بود اما حتی یک بار نخواستم بدانم اسمش چیست جز همان شب!
آنقدر در فکرش بودم که بی اختیار نگاهی به لیست حقوقی کارمندان شرکت انداختم تا نامش را که هر روز و هر ماه جلوی چشمم بود و من با دقت ندیده بودم، ببینم.
باران!
باران سرابی!
حتی اسم و فامیلش هم با هم تناقض داشت. آنقدر که با دیدن نامش خنده ام گرفت.
خنده ای از حال خودم و نام و فامیل او!
مگر باران با سراب جمع می شود!
اصلا حال من شبیه تناقض نام و فامیل او بود!
یک دفعه تمام توجه ام به دختری جلب شد که حتی روز اولی که به شرکتم آمد، از آن چادرش خوشم نیامد.
چرا... یک بار دیگر هم توجه ام را جلب کرده بود.
همان روزی که جلوی چشم من و خانم سهرابی حالش بد شد و غش کرد.... همان روزی که می خواستم توبیخش کنم، اما دلم به حالش سوخت!
اصلا وقتی خوب فکر می کردم می دیدم نه.... یک بار دیگر هم دلم به حالش سوخته بود.... وقتی تعقیبش کردم و آدرس خانه اش را پیدا کردم و وضع زندگی اش را دیدم!
❄️🌿#کپی_رمان_حرام حتی بالینک کانال و اسم نویسنده⛔️
🔴 پیگرد قانونی دارد ⚖
🌹✨کانال حدیث عشق✨🌹
🌿
❄️🌿
🌿❄️🌿
❄️🌿❄️🌿
🌿❄️🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
❄️❄️@hadis_eshghe❄️❄️
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌿❄️🌿
❄️🌿❄️🌿❄️🌿
🌿❄️🌿❄️🌿❄️🌿
❄️🌿❄️🌿❄️🌿❄️🌿..............
°
°
خدایا🍃
مارا با کسانی که دوستشان داریم
امتحان نکن💔♥️
#صبحتونبخیر✨
|🌸🍃• . • . •
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@hadis_eshghe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
یه جوری زندگی کن؛
که وقتی صبح پاهات
زمین رو لمس میکنه !
- شیطون بگه:
اَه لعنتی، این باز بیدار
شد...:)♥️🪴
🌸🍃• . • . •
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@hadis_eshghe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬#ڪلیپ🎬
💠استاد رائفی پور🎤
📝 مراقب حرف زدنامون هستیم؟؟
#خودسازے
🌸🍃• . • . •
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@hadis_eshghe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
دل تنهـا نردبـانی ست که آدمـی را به
آسمـان مـیرساند و تنها وسیلهایستــ
کـه خدا را در مـییابد ...
#آقامصطفیچمران
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#اللھمعجللولیڪالفرج 🌼🌿
🌸🍃• . • . •
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@hadis_eshghe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
ما را کسی شناخت
که با عـشق آشناست ؛
تاریخ ما ادامهی تاریخ کربلاست ...
#انصارالحسین
#عاشقان_کربلا
#دفاع_مقدس
⚘﷽⚘
ازمیان جمعِ دانشجو و عالمِ در جهان
هرکسی شدفارغ التحصیلِ هیئت ،برتراست
رسیدن به سن ۳۰ سال، بعد از آقا علی اکبر(علیه السلام) برایم ننگ است.
تن و بدن سالم داشتن بعد از آقا علی اکبر(ع)؛ اصلاً نمی توانم تصور کنم.
فرق سالم را بعد از آقا علی اکبر(ع) نمیخواهم.
چقدر خوب میشد سر در بدنم نداشته باشم.
چقدر جالب و رؤیایی و زیباست وقتی ارباب می آیند بالای سرم.
تن تکه تکه ام برایشان آشنا باشد و با دیدن شباهت های بدن من و شهزاده علی اکبر(ع) کمی از آن غم و غصه بدن اربا اربا تسلی پیدا کند.
خدایا نگذار آرزو به دل بمیرم.
قسمتی از وصیتنامه
#شهیـدمدافعحرممهدیصابری🌷
فرمانده یگان خط شکن علی اکبر(ع)
لشکر پر افتخار فاطمیون
#ڪلام_شهــید :
شرمندہ ام از این ڪه
یڪ جان بیشتـر ندارم
تا در راہ ولی عصــر (عج)
و نایب برحقش امام خامنه ای
فـــدا ڪنم . . .
#پاسـدار_مدافع_حـرم
#شهید_حمید_سیاهڪالی_مرادی
۳۵سال بیخوابی جانباز دفاع مقدس
🔹غضنفر موسوی متولد ۱۳۳۴ در روستای رهیز از توابع شهرستان سمیرم در سال ۶۴ در عملیات والفجر ۸ شیمیایی و دچار مشکلات اعصاب و روان و طی درمانهای متعدد و با شوک برقی از تیرماه ۶۵ دچار بیخوابی شده و امروز ۳۵ سال است که شبانهروز بیدار است.
🔹️او میگوید خلسه تنها راه درمان خستگیاش است. «در مکان خلوت و آرام که حالت خلسه بیشتر هست تسبیحات حضرت زهرا (س) را میخوانم که از گردن به پایین سبک میشود و احساسشان نمیکنم».
🔹خلسه حالت خاصی از آگاهی است که بدن در وضعیت آرامش بوده و ذهن کاملاً آگاه و بیدار باشد. در این حالت امواج ذهنی در شرایط آلفا قرار میگیرند و تلقینپذیری انسان افزایش مییابد.
#بیاد جانبازان شیمیایی
#بیاد جانبازان قطع نخاعی
#بیاد جانبازان مغز واعصاب
#بیاد همه همرزمان وهمسنگران شهیدان🌹🌹🌹🌹🌹
برای سلامتی وشفای عاجل وآرامش فکر وروح وقلب این عزیزان صلوات محمدی 💚
برای صبر دل خانواده هاشون وآرامششون هم صلوات محمدی 💚
اینجاســـت...
ڪہ با #ڪنایه باید گفت:
عصـــاے دست بابا شد!!
من خاڪ شوم!😭
پاے پدر شهید را مے بوسم...😭
هدایت شده از رمان چیاکو
🌿❄️🌿❄️🌿❄️🌿❄️
❄️🌿❄️🌿❄️🌿❄️
🌿❄️🌿❄️🌿❄️
❄️🌿❄️🌿❄️
🌿❄️🌿❄️
❄️🌿❄️
🌿❄️
❄️
#رمان_چیاکو
#مرضیه_یگانه
#پارت_326
فردای آن شب عجیب، همه چیز عجیب تر از همیشه بود!
وقتی به شرکت رفتم هنوز درگیر تفکرات شبانه ام بودم و درگیر این سوال که چرا این دخترک چادری برایم یک دفعه مهم شد؟!
آنقدر که دلم نمی خواست هوتن برای مقاصد خودش به او نزدیک شود.
و حتم هم داشتم که هوتن وقتی روی دختری فوکوس کند، دست بردار نیست.
نتیجه ی این قطع و یقین این بود که باید با خود سرابی یا همان دخترک چادری چشم خاکستری.... یا اصلا.... باران!.... حرف می زدم.
بعد از کلی کلنجار رفتن با خودم و افکارم که چرا اصلا اینقدر پیگیر قضیه ی هوتن و باران هستم، بالاخره با هزار و یک دلیل خودم را قانع کردم که من هوای این دختر را خواهم داشت.
سن کمی نداشتم که بگویم کم دختر اطرافم دیده ام..... نزدیک سی سالم بود.
اما نمیدانم چشمم در کدام نخ چادر این دختر گیر کرده بود اصلا!
بعد از آن همه فکر و خیال و آشفتگی از دست هوتن، تنها راه حل این بود که با خودش صحبت کنم.
و من برخلافِ همیشه.... تا کنار در اتاقش رفتم. و چند ضربه به در زدم و وارد شدم.
اَشکانی مدیر سابق تبلیغات با دیدنم تعجب کرد و خودش، همان دخترک چادری چشم خاکستری، یک دفعه سر بلند کرد و نگاهم.
_شمایید جناب فرداد؟!
هر دو برخاستند.
و من ناچار شدم بگویم.
_بفرمایید.... خانم سرابی چند دقیقه کارتون داشتم.
_اگر تماس می گرفتید خودم می اومدم اتاقتون.
_اشکال نداره حالا من اومدم سری به شما بزنم.... منتظرم.
و بعد با یک ببخشید از اتاق بیرون زدم.
به اتاقم برگشتم که آمد.
با آنکه من در اتاق قدم میزدم اما او را دعوت به نشستن کردم.
_بفرمایید خانم سرابی.
نشست روی صندلی مقابل میزم و من هنوز در وسط اتاق، آهسته قدم میزدم.
_بفرمائید جناب فرداد.
_خب.... در مورد هوتن می خواستم صحبت کنم.
_هوتن!!... نمی شناسم.
_منظورم دوست من جناب مهندس که یه مدت تو شرکتش کار کردید هست.
_آهان... بله.... جناب مهندس... بفرمایید.
ایستادم و نگاهش کردم.
او هم نگاهش روی صورتم ماند.
یعنی او هم متوجه ی تغییر خط فکری ام شده بود!؟
❄️🌿#کپی_رمان_حرام حتی بالینک کانال و اسم نویسنده⛔️
🔴 پیگرد قانونی دارد ⚖
🌹✨کانال حدیث عشق✨🌹
🌿
❄️🌿
🌿❄️🌿
❄️🌿❄️🌿
🌿❄️🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
❄️❄️@hadis_eshghe❄️❄️
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌿❄️🌿
❄️🌿❄️🌿❄️🌿
🌿❄️🌿❄️🌿❄️🌿
❄️🌿❄️🌿❄️🌿❄️🌿..............
هدایت شده از 💚 تبلیغات فاطمی 💚
🌼🌼🌼🌺🌺🌺🌺🌺🌼🌼🌼
حجاب سرای صبا
ارائه دهنده:
🔅 فروش انواع پارچههای چادر مشکی ایرانی و خارجی
🔅 فروش انواع چادر آماده
🔅 فروش انواع چادر بچهگانه
⚜ دوخت انواع چادر، عبا و ...
روزها و ساعتهای کار حجاب سرا:
هر روز به جز جمعهها - ۹ الی ۱۸
👈 حضور آقایان بلامانع است.
آدرس: تهران-مینی سیتی-شهرک شهید محلاتی- خ جهاد- پاساژ دریا
📞 تلفن: 02122473824
ارتباط با ادمین
@Hgh_1229
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
لینک دعوت کانال حجابسرای صبا در ایتا
https://eitaa.com/joinchat/2227437585C739fc53f19
لینک دعوت کانال حجابسرای صبا در سروش
splus.ir/sabahj
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام سلام صد تا سلام روزت بخیر دوست من☀
🌹نیایش صبحگاهی🌹
🌺الهی ای دور نظر و ای نیکو حضر
🌺و ای نیکوکار نیکمنظر،ای دلیل هر برگشته،
🌺و ای راهنمای هر سرگشته،ای چاره ساز هر بیچاره
🌺و ای آرندهٔ هر آواره،ای جامع هر پراکنده
🌺و ای رافع هر افتاده ، دست ما گیر
🌺ای بخشنده بخشاینده.
✅امروز ساحل دلم را به پروردگارم میسپارم و میدانم زیباترین و امنترین قایق را برایم میفرستد.او همواره بر من آگاه و بیناست.خدایا شکرت🙏🏻
❌ شُبهه
😳 به جای روزه گرفتن، گرسنهای را سیر کنید!
✅ پاسخ
شبهه فوق از مغالطه «بهجای..» یا «تقابل ارزشها» استفاده کرده است. به قول قدیمیها، «هر چیز به جای خود نیکوست» یا میگفتند: «هرگلی بویی دارد».
پاسخ این مغالطه را از زبان یک شاگرد ریاضی در عکس فوق بخوانید.
🌸🍃• . • . •
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@hadis_eshghe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
شخصی از پیامبر پرسید؛ چیکار کنیم شیطان از آدم فرار کنه؟
پیامبر(ص) فرمودن: #روزه بگیر!
روزهِ تو شیطان را ضعیف و ناتوان میکند و خداوند را از تو خشنود میکند✨♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مگه میشه خدا ما رو قبول نکنه؟!!
هدایت شده از رمان چیاکو
🌿❄️🌿❄️🌿❄️🌿❄️
❄️🌿❄️🌿❄️🌿❄️
🌿❄️🌿❄️🌿❄️
❄️🌿❄️🌿❄️
🌿❄️🌿❄️
❄️🌿❄️
🌿❄️
❄️
#رمان_چیاکو
#مرضیه_یگانه
#پارت_327
_چی شده جناب فرداد؟.... من اشتباهی مرتکب شدم؟
_نه... نه اصلا بحث کاری نیست.
ناچار از آن سردرگمی، جلو رفتم و نشستم روی صندلی مقابلش.
نگاهش کمی سر به زیر شد. چادرش را کشید روی پاهایش و منتظر شنیدن حرفهایم شد.
_خواستم شما رو ببینم که در مورد هوتن به شما هشدار بدم.
همان کلمه ی هشدار، سرش را بلند کرد سمتم.
_هشدار!!
_هوتن شاید مدیر خوبی باشه که هست ولی قطعا در موارد دیگه نمیشه زیاد روش حساب کرد.
_ببخشید منظور شما از موارد دیگه چیه؟!
سخت بود گفتن همه ی منظورم.
_خب.... خب ایشون از شما خوشش اومده و قصدش آشنایی با شماست اما....
هنوز بعد از اما را نگفته، لبخندی زد و گفت :
_جناب فرداد.... هر دختری در مسیر زندگیش با آدم هایی برخورد میکنه که قطعا باید در موردش تصمیمات مهمی بگیره.... این مسئله شخصیه... لطفا بذارید خودم در موردش تصميم بگیرم.
فکر کرد قصدم دخالت است!
پوزخندی زدم.
_اتفاقا من کاری به تصمیمگیری شما ندارم... فقط خواستم بگم مراقبش باشید.... هوتن اهل ازدواج و تعهد زندگی زناشویی نیست.....
_میدونم....
_میدونی؟!
برخاست و با یک لبخند نگاهم کرد و باز نگاهش را پایین انداخت.
_خودم میتونم در مورد ایشون تصميم بگیرم... لطفا دیگه تو موارد شخصی، با من صحبت نکنید.
عصبی از این طرز برخوردش، صدایم را بالا بردم.
_عجب!.... واقعا به جای تشکرتونه؟!.... به جای اینکه از من تشکر کنید که راهنمایی تون کردم و خواستم بهتون بگم هوتن چه جور آدمیه، دارید به من میگید که دخالت نکنم؟!
برخاسته بود و در حالیکه چادرش را مرتب میکرد جواب داد :
_ممنون از راهنمایی شما.... ولی این جور کارها یه کم خصوصی محسوب میشه.... بهتره در مورد کاری با هم صحبت کنیم جناب فرداد.
حرصم گرفت. کم سختم بود که بهش در مورد هوتن هشدار بدهم که با حرفی که زد کلا منصرفم کرد.
با عصبانیتی که سعی می کردم با خونسردی مهارش کنم گفتم :
_باشه هر طور راحتی.... بفرمایید سرکارتون.
❄️🌿#کپی_رمان_حرام حتی بالینک کانال و اسم نویسنده⛔️
🔴 پیگرد قانونی دارد ⚖
🌹✨کانال حدیث عشق✨🌹
🌿
❄️🌿
🌿❄️🌿
❄️🌿❄️🌿
🌿❄️🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
❄️❄️@hadis_eshghe❄️❄️
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌿❄️🌿
❄️🌿❄️🌿❄️🌿
🌿❄️🌿❄️🌿❄️🌿
❄️🌿❄️🌿❄️🌿❄️🌿..............