امشب بریم عیادت فاطمه
ما نوکرا که عمری مدیون شیم
خیال که واسه ی جوونا عیب نیست
خیال کنیم امشب و مهمون شیم
بریم بگیم ببخش که غیر گریه
هیچ کاری بر نمیاد از چشم مون
تو شهر ما دل نگرونت شدن
مرد و زن و بچه و پیر و جوون
تو این روزا چقدر اذیت شدی
فقط خداست که می دونه فاطمه
با شری که برای تو درست شد
خدا بخیر بگذرونه فاطمه
خدا خودش رحم کنه به جوونیت
خدا خودش برا دلت بسازه
همین که چشمای تو بسته میشه
آسمونم روحیه شو می بازه
چادر تو تصویری از بهشته
تاریکی رو با روشنیش می کُشه
برای ما شیعه ها سر پناهه
چادر تو حتی اگه خاکی شه
واست گذشتن یه روز اخیرأ
مساوی با گذشت یک سال شده
بیشتر ناراحتی مون از اینه
یکی مثل مغیره خوشحال شده
نه تنها از در و دیوار خونه
تو غیر ظلمِ بی شمار ندیدی
که از در و دیوار همسایه هم
غیر اذیت و آزار ندیدی
این شبا فکر ما گدا ها نباش
این شبا سعی کن پر تو جمع کنی
می رسه کم کم دیگه اون لحظه که
از تو خونت بسترت رو جمع کنی
از روزی که افتادی روی زمین
غیر غم از این روزگار ندیدیم
هر چی که فکر کنی خزون و دیدیم
هر چی که فکر کنی بهار ندیدیم
#فاطمیه
#شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
#شهریار_سنجری
@hadithashk
ای ساقهٔ شکسته، نیلوفر تکیده
مجروح تیغ طوفان، ای سرو سر خمیده
تا باز با صدایت این خانه جان بگیرد
حرفی بزن اگر چه، پیوسته یا بریده
پیداست در نگاهت از تو کبوتر شوق
شوق ادامه دادن، تا ناکجا پریده
این رنج و این تحمل؟ این وتر بی تعادل؟
ای با تو باغی از گل در بستر آرمیده
از چشم نیمه بازت از شیوهٔ نمازت
پی برده ام به رازت غم تا کجا رسیده!
آن بار شیشهات کو؟ شوق همیشهات کو؟
ای باغ ریشهات کو؟ طوفان مگر وزیده؟
گلگون صورتت کو؟...کو؟ آن طراوتت کو؟
رنگت پریده آنقدر، خون از رگت دویده
ای سنگ خورده از سنگ، سنگ تو را به سینه
میکوفت سنگ و میگفت داغ این چنین که دیده؟!
ای بی نشان مزارت، ای کاش در کنارت
قبری برای من بود مظلومهٔ شهیده
#شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
#فاطمیه
#فرزاد_نظافتی
@hadithashk
ای همیشه سایه ات روی سر ما فاطمه
ما نبودیم و تو بودی مادر ما فاطمه
بعد بسم الله تنها بوده اسم اعظمت
صفحه صفحه زینت هر دفتر ما فاطمه
جان مولا لحظه ای هم چشم از ما برندار
تو فقط هستی در عالم یاور ما فاطمه
زندگی ما پر از بنده نوازی های توست
ای دوای درد اول آخر ما فاطمه
ترس از روز قیامت با تو بی معنا بُوَد
ای تمامی دلخوشی محشر ما فاطمه
ما از اول شغلمان بوده گدایی درت
تو بیا در لحظه های آخر ما فاطمه
ما کجا خدمت به آقازاده های تو کجا
نوکران خانه ی تو سرور ما فاطمه
بر رضای دیگران اصلا نداریم احتیاج
تا رضای توست شاه کشور ما فاطمه
ما کجا و وصف تو وقتی که پیش حضرتت
تا کمر خم می شده پیغمبر ما فاطمه
شیعه خیلی زیر دین بازوی مجروح توست
ای دلیل ذکر حیدر ، حیدر ما فاطمه
#فاطمیه
#شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
#محمد_حسین_رحیمیان
@hadithashk
درد و داغ و غم به جان مرتضی افتاده بود
خنده دیگر از لب شیر خدا افتاده بود
با که گویم در میان ازدحام دشمنان
دست و پای فاطمه در زیر پا افتاده بود
فاطمه در زیر در بود و میان شعله سوخت
بین دود و شعله زهرا از صدا افتاده بود
دومی با چل نفر از روی آن در رد شدند
محسن آن لحظه نمیدانم کجا افتاده بود
در هجوم و حمله نامحرمان بر بیت حق
روی ناموس علی تنها عبا افتاده بود
یک طرف از گونهاش رد کبودیهای دست
یکطرف هم ردّ دست کوچهها افتاده بود
درد صورت دارد و تاب غذا خوردن نداشت
مادر سادات از آب و غذا افتاده بود
#فاطمیه
#شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
#محمود_اسدی
@hadithashk
خونه بی لبخند زهرا آسمون بی ستاره ست
اینو حیدرت می دونه دنبال یه راه چاره ست
بعد زندگیِ با تو به چی دل خوش کنه حیدر
قلب من رو کن تصور وقتی زینب میگه مادر
با چی حالت خوب می شه ای فدای اون ناز ابروت
جون محسنت نگی که با نگاه به چوب تابوت
کی گمون می کرد یه روزی عوض گهواره ساختن
برا تو تابوت بسازم توو حیات خونه ام من
شبا می پرم ز خواب با صدا خس خس نفس هات
دیگه بی عصا سه ماهه نمی تونی پاشی از جات
با خداحافظی تو جلو چشمام مرگ و دیدم
مثله اون روز پشت در که عبامو روتو کشیدم
سپرم شدی تلافی اُحد و زخمای بسیار
اون نود تا زخم کجا و پهلو و شکاف مسمار
شنیدم که توو حکومت قنفذ از خراج معافه
اشک من میگه که این کار مزد ضربه ی قلافه
قلاف قنفذ چه جوری جلو چشمام با تو لج کرد
میخ در که داغ شد و بعد راهشو به پهلو کج کرد
با فشار درب و دیوار داغ محسن و چشیدی
نمی دونم که چه جوری میخ و از پهلوت کشیدی
ناحلةُ جسم تویی که چیزی از تنت نمونده
ردِ پنجه ی کیه که رُخ ماهتو پوشونده
در و با هیزم سوزوندن آتیشا به بازوت افتاد
بعد این که در شکستش افتادی و در روت افتاد
#فاطمیه
#شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
#حسن_کردی
@hadithashk
شام غریبان
دیدی غمش آخر علی را خون جگر کرد
قرآن بخوان اسما که قرآنم سفر کرد
هرچند ساکت بود دلگرمی من بود
با رفتنش دیگر مرا بی بال و پر کرد
یادم نرفته بین محراب عبادت..
با آرزوی مرگ شب ها را سحر کرد
خون مردگی چشمهایش را ندیدم
از بس که پیش محرمش چادر به سر کرد
بیدار بود از درد اما دم نمیزد
با دردهای پیکرش مردانه سر کرد
غسل تن حوریه ی زخمی چه سخت است
از شرم آبم کرد من را محتضر کرد
مسماررا کج کرد تا که من بمانم
در پشت در پای علی سینه سپر کرد
دلشوره و دلواپسی آمد سراغش
هروقت که به معجر زینب نظر کرد..
#شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
#فاطمیه
#شام_غریبان
#سید_پوریا_هاشمی
@hadithashk
با تو برای من غم عالم نماندنی است
با من بمان که با من و تو غم نماندنی است
این غم کجا برم که برایم میان شهر
یک یار مانده است که آن هم نماندنی است
گفتم طبیب آمد و تا دید وضعِ در
برگشت و رفت و گفت مریضم نماندنی است
پهلو و سینه، صورت و بازو، عزیز من
با این همه جراحت مبهم نماندنی است
مرهم گذاشت زینب و دادت بلند شد
با گریه گفت این تن درهم نماندنی است
مثل خیال گشتهای و گفت بسترت
بیهوده است افاقهی مرهم... نماندنی است
سهمِ حسین بی کفنی شد، کفن چه سود ؟
وقتی کفن نه پیرهنی هم نماندنی است
تا فرصت است بوسه بگیر از حسین که..
از زخمِ نیزههای دمادم نماندنی است
بوسه بگیر از بدنش که همین بدن
زیر هزار ضربهی محکم نماندنی است
*میسوزم از غمی كه ميان هزار خصم
يک يار مانده بهر تو ، آن هم نماندیاست
(استاد حاج علی انسانی)
#فاطمیه
#شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
#حسن_لطفی
@hadithashk
اُمید خاک و خورشید تا ابر و باد زهراست
حاجاتِ هیچ ما و لطفِ زیاد زهراست
تنها نه دست ما را پُر کرده است امروز
چشم امید ما در روزِ معاد زهراست
ما همچو برگ ریزان چون ابرها گریزان
آورد آنکه ما را در اتحاد زهراست
ارث از مکارمِ او برده است هر امامی
آری کریم زهرا آری جواد زهراست
آنکس که وقت فتنه بازیِ خصم روکرد
آنکس که فرصتی بر دشمن نداد زهراست
در زیرِ چادرِ او حرف از شکست، هیهات
بی او تنفسِ ما یک دم مباد، زهراست!
وقت مصاف مولا میرفت با دل قرص
میدید آنکه پشتش میایستاد زهراست
ای شهرِ سرد و سنگی بی مهری و دو رنگی
آنکه تو را درآورد از انجماد زهراست
ما را یتیم کرده آن کس که زد به رویش
یک عمر گریه زهرا یک عمر داد زهراست
هیزم به روی هیزم تا دید گفت مقداد
اینکه به پشت در هست ای قومِعاد زهراست
گردیده بود قنفذ همدست با مغیره
آنکه میان این دو در خون فتاد زهراست
#ناصر_دودانگه
#شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
#حسن_لطفی
@hadithashk
افتاده از پا از غم افتادنش بود
جان داد آنکه شاهد جان دادنش بود
آتش زده بر هستی اش داغ جوانی
فریاد زد اسماء بریز آب روانی
شرمندگی را در نگاه حیدر آورد ...
این غسل ، یک فتاح را از پا در آورد
دست علی باز است، این اوج محن بود
حالا به دست فاطمه بند کفن بود
گفت ای سفرکرده ، ببین اشک یلی را
یار علی جان دادی و کشتی علی را
امشب شکسته دیدمت نخل امیدم
غسلت نفسگیر است ای گیسو سپیدم
درد و دل من مختصر باشد عزیزم
غسال دیدی محتضر باشد عزیزم ...
دیدی رسید از غصه ات دستم به زانو ....
در کندم اما دل نکندم از تو بانو ....
محروم کردی مرتضی را از وجودت ...
دق دادی ام امروز با روی کبودت ...
امشب کسی مانند من بی بال و پر نیست
مستأصلم من، دفن کار یک نفر نیست
#فاطمیه
#شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
#ناصر_دودانگه
@hadithashk
دیروز بود انگار عشقت در گلم رفت
گفتی علی!غمهای عالم از دلم رفت..
دیروز بود انگار با تو پا گرفتم
خندیدی و آرام دستت را گرفتم
دیروز بود انگار شب را کور کردیم
یک خانه کوچک به زحمت جور کردیم
دیروز بود انگار رونق داشت باغم
با بودن تو غم نمیامد سراغم
دیروز بود انگار گل با شمع بودیم
شبها سر یک سفره باهم جمع بودیم
دیروز بود انگار دنیا کام من بود
در شهر عنوانم علی صف شکن بود
دیروز بود انگار دادم این خبر را
گفتم که زهرا هست بفروشم سپر را
دیروز بود انگار فکرم ماندنت بود
زیباترین اوقات من نان پختنت بود
دیروز بود انگار با شور جوانی
می ایستادی تا نماز شب بخوانی
امروز اما غم گرفته خانه ام را
سر درد اذیت میکند ریحانه ام را
امروز اما هر نمازش بی قنوت است
هرچیز میگویم جواب او سکوت است
امروز اما راه من بن بست خورده
بانوی من سیلی ز مردی پست خورده
امروز اما بخت حیدر واژگون است
هرجای بستر را که میبینیم خون است
امروز اما سوخت مغز استخوانم
با من وصیت کرد بانوی جوانم
امروز اما غم دلم را زیرو رو کرد
از حال زهرایم مغیره پرس و جو کرد
امروز اما کوثر من در مدینه
زخم عمیق میخ در دارد به سینه
امروز اما خاک شسته جامه ام را
گم کرده ام در کوچه ها عمامه ام را..
امروز اما سر به زیر شهر هستم
دنیا بدان من با تو دیگر قهر هستم
امروز اما داغ زد بر روی داغم
فرمود وای از کشته ی خاک عراقم..
گفتم حسین دیدم دو چشمان ترش را
فرمود میبرند لب تشنه سرش را
#شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
#فاطمیه
#سید_پوریا_هاشمی
@hadithashk
تنها نه فقط گل بهارم رفته
آرامش قلب بی قرارم رفته
زهرا همه دار و ندار من بود
امشب همه ی دار و ندارم رفته
#فاطمیه
#شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
#سید_مجتبی_شجاع
@hadithashk