eitaa logo
حدیث اشک
9.3هزار دنبال‌کننده
77 عکس
162 ویدیو
11 فایل
کانال رسمی سایت"" حدیث اشک"" اشعار اهل بیت ع http://hadithashk.com حدیث اشک هیچگونه تبلیغی ندارد اینستاگرام: http://instagram.com/hadith_ashk ارتباط با ادمین @Admin_hadithashk @asgharpoor53 تلگرام: http://t.me/hadithashk
مشاهده در ایتا
دانلود
اینجا نشسته‌ایم سرِ سفره‌ی وجود اینجا نشسته‌ایم کنارِ خدای جود پیچیده عطر و بوی عجیبی که بهتر است از بوی مُشک و عنبر و اسفند و بوی عود ایام روزه داری و ایام برکت است از سر رکود رفته به دل ها رسیده سود جمعیم خوب و بد، همه در محضر کریم آزُرده باد یارب از این جمع ما حسود پرونده‌ی سیاه مرا وا نکرده بست پرونده‌ی سیاهِ مرا داد دست رود برگشته‌ایم پیش نگاهش، چقدر دیر! حل کرده است مشکلمان را چقدر زود این گریه ارزش است، ولو با ادا اصول چه دست‌ها گرفته همین اشکِ وانمود آه از قیام او که به یکباره شد قعود آه از رکوع او که به یکباره شد سجود این تشنه بودن است، نه والله، تشنگی یعنی زبانِ او که چنان چوب خشک بود از تشنگی چقدر بگویم، نگاه او یک هاله‌ی سیاه گرفته شبیه دود @hadithashk
دارم از هوش می‌روم دیگر همسرت را صدا بزن زهرا چقدر می‌روی به این خلوت؟ خب سری هم به ما بزن زهرا خلوت تو شبیه معراج است پله پله به سمتت آمده‌ام فکر اینکه نباشی آزار است قید دنیای بی تو را زده‌ام حال تو خوب نیست، می‌دانم اینقدَر بغض را به سینه نریز اینقدر فکر دلخوشیم نباش اینقدر گریه را نخند عزیز بال تو زخم خورده بود اما پا شدی پر زدی برای علی من بمیرم برای تو که چقدر این در، آن در زدی برای علی کاش می‌شد که زودتر جان را برساند به لب همین آهم بعد تو زندگی من مرگ است بعد تو زندگی نمی‌خواهم* دوست دارم دوباره برخیزی تا که با شور و شین گریه کنیم پس بیا و بلند شو خانم تا برای حسین گریه کنیم خواهرش می‌رسد لب گودال ما بقی را خودت که می‌دانی او اُخیَّ اِلیَّ می‌گوید تو بنیّ بنیّ می‌خوانی @hadithashk
خورده ابلیس، دگرباره رکب اینگونه جلوه کرده به زمین حضرت رب اینگونه نام او را نشود بُرد به لب اینگونه قبلِ هر چیز کند حکمْ ادب اینگونه که بگویم من از آن شاه عرب اینگونه جبرئیل آمد و پروانه‌ی پیغمبر شد گوش یک دهر از این واقعه حالا کر شد چشم مادر-پدرش شاد و کمی هم تر شد همه دلتنگیِ فقدان پیمبر سر شد گویمش ختم رسل، نیست عجب اینگونه از تکاپو همه‌ی مدعیان افتادند به قدم‌های همین مرد جوان افتادند همه‌ی عقربه‌ها از ضربان افتادند وه چه پیغمبری! از تاب و توان افتادند «بولهب‌ها» همه در بستر «تب» اینگونه مَلَک صور، زَنَد صور: دوباره حیدر شده در عرش بپا شور - دوباره حیدر- چشم شوریده‌ی بَد دور - دوباره حیدر- آمد از طایفه‌ی نور دوباره حیدر می‌شود روز، دگر ظلمت شب اینگونه بنهد نام علی را به پسرها هر بار روی هر خصمِ علی، ریخته گویی آوار میثم آمد که برایش برود باز به دار علیِ دیگری آمد که ببیند انگار ماه شعبان به خودش ماه رجب اینگونه پدرش آمده او را چو گلی بو کرده جامه‌ی رزمِ علی را به تن او کرده اکبر از شوق، به آن وجه خدا رو کرده آمده در وسط رزم، هیاهو کرده دشمن از هیبت او رفته عقب اینگونه پدری آمد و از خنده قشون بنشسته عمه از خیمه‌ی خود نیز برون بنشسته پدر از غم چقدَر سخت کنون بنشسته آه از آن لحظه‌ی خون، لخته‌ی خون بنشسته در گلوی پسرش مثل رطب اینگونه نشود گفت چه شد پیکر پیغمبر را هم چه شد ساقی لب تشنه‌ی آب آور را؟ ای حسین بن علی، بوسه نزن خنجر را قوت قلب تو دادی همه را، آن سر را کرده پرتاب اگر ام‌وهب اینگونه @hadithashk
الهی نگاهی! که انسان بمیرم چنان یک شهید مسلمان بمیرم نمی‌خواهم آسودگی را، خدایا مقدّر کن‌آخر پریشان بمیرم تو یک جلوه‌ات را نشانم بده، من قسم می‌خورم که: به قرآن بمیرم تو ارزانی‌ام کرده‌ای زندگی را مبادا خدایا که ارزان بمیرم شبیهِ حبیب آیم و وقت رفتن فراوان فراوان فراوان بمیرم فراخوان زده حق به باطل کشی، پس چه بهتر که در این فراخوان بمیرم «چو ایران نباشد، تن من نباشد» در ایران بمانم، در ایران بمیرم کنم اقتدایی به پیر جماران شبیه کسی مثل چمران بمیرم چه پایان خوبی اگر چون امامم بمیرم، به خاک بیابان بمیرم @hadithashk