مثل حیدر آمد
به میدان مثل حیدر آمد و طوفان به راه انداخت
یکی بود و عجب ترسی به جان یک سپاه انداخت!
به خود لرزید لشکر، یک قدم حتی عقب تر رفت
به خیل جمعیت وقتی که چرخید و نگاه انداخت
پیمبرصورت و سیرت، علی هیبت، حسن طینت
سران جنگ را هم اینچنین در اشتباه انداخت
کسی در پاسخ `هل من مبارز؟” نیست، حرکت کرد
خروشید و یکایک دست و پا در بین راه انداخت
به لشکر زد، رجز می خواند و می چرخید با شمشیر
صد و هشتاد سر را با کلاه و بی کلاه انداخت!
چنان طوفان پاییزی که در جنگل به پاخیزد
سر و دست یلان خیره سر را مثل کاه انداخت
کسی از روبرو با او نمی جنگید، یک نامرد
کمین از پشت کرد و نیزه بر پهلوی ماه انداخت
الهی بشکند دستی که از بالای زین او را
میان گرگ های زخم خورده، بی پناه انداخت
هزاران تیغ بالا رفت، پایین رفت، بالا رفت ...
تصور کن عجب جنگی علی اکبر به راه انداخت!
پدر این صحنه را طاقت نمی آورد، زود آمد
علی را دید و خود را بر زمین از اسب، آه... انداخت!
علی سلیمیان
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
#شعر_اعیاد_شعبانیه #شعر_مدح_اهل_بیت #شعر_مدح_حضرت_علی_اکبر #شعر_مناجات #شعر_هیئت #علی_سلیمیان
هوای شوق
قدر قدرت قدر شوکت به شیدایی جهان آرا
پیمبر خو پیمبر رو علی سیرت علی سیما
قضادستش که پابستش نفس هاهست درحبسش
نشد از ماه تعریفی بجز سیمای این لیلا
هوای شوق بارانی چه خورشیدی به پیشانی
به لب خنده چه فرخنده شده روی گل بابا
و زینب نزد او ماند نماز شکر میخواند
علی را در بغل بگرفته و گرم است بر لالا
به دلها بند آمد او به لبها قند آمد او
شده مهمان میلاد علی انسیه الحورا
دلی خرسند آورده حسن اسفند آورده
برای عرض تبریکش به بیت حضرت لیلا
قتیل اشقیا آمد دوباره مرتضی آمد
سرسازش ندارد با سر طغیانگر اعدا
نویسم هر چه را بر مصطفی باید بر او آرم
اگر ریگیم او صحرا اگر قطره علی دریا
حامدآقایی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
#حامدآقایی #روز_جوان #شبه_پیغمبر #شعر_آیینی #شعر_مدح_حضرت_علی_اکبر #شعر_ولادت_حضرت_علی_اکبر #شهزاده_کربلا
تماشای پیمبر
مثل صدفی پوچ به گوهر نرسیده
آن دل که به مهر علی اکبر نرسیده
در خواهشت ای سائل درمانده چه خیری ست
وقتی که به پابوسی این در نرسیده
هی قافیه در قافیه افتاد به پایش
از شوق غزلهای به دفتر نرسیده
از خیمه برون آمد و آمد به تماشا
هرکس به تماشای پیمبر نرسیده
با اشک پدر گفت که برخیز موذن
هرچند که هنگام اذان سر نرسیده
یکبار شهادت بده حق با چه کسی بود
تا آتش تردید به باور نرسیده
آرام برو مایه ی دلگرمی بابا
آرام برو قصه به آخر نرسیده
میرفت؛ نگاهش به پدر بود کماکان
دلتنگ پدر بود به مادر نرسیده
با تیغ دو ابروی کجش مثل اباالفضل
مشغول قتال است به لشگر نرسیده
گفتند که بغضا لعلی زود بیاید
هرکس به مصاف یل خیبر نرسیده
بر دور ضریح زرهش در دل لشگر
جز تیر و سنان زائر دیگر نرسیده
ای کاش که میشد پدرش زود بیاید
تا کار به غارت شدن سر نرسیده
از اسب نگاهی به علی کرد حسین و
سمت پسر افتاد به پیکر نرسیده
معلوم شد از آینه کاری شدن دشت
سمت حرم این جمع مکسر نرسیده
سید ابوالفضل عصمت پرست
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
#روز_جوان #سید_ابوالفضل_عصمت_پرست #شبه_پیغمبر #شعر_آیینی #شعر_مدح_حضرت_علی_اکبر #شعر_ولادت_حضرت_علی_اکبر #شهزاده_کربلا
مثل علی
علی زره که بپوشد همین که راه بیفتد
عجیب نیست که دشمن به اشتباه بیفتد
همین که اسم علی آمده است در دل میدان
بس است تا گذر مرگ بر سپاه بیفتد
علی اکبر لیلاست یا جوانی حیدر؟
که از جمال و جلالش شکوه ماه بیفتد
جمال یوسف ما را هر آنکه دیده نوشته:
رواست یوسف کنعان به قعر چاه بیفتد
چه هیبتی! چه وقاری! که سوی این قد و قامت
هرآنکه خیره شود از سرش کلاه بیفتد
علی است، مثل علی می دهد پناه گدا را
اگر به خانه ی او راه بی پناه بیفتد
اگر موذن علی اکبر است، بَه چه نمازی
ازین اذان به سرم شور لا اله بیفتد
چه بهتر است که اول به شاهزاده بگویی
به هر دلیلی اگر کار تو به شاه بیفتد
به آسمان روی و کار آفتاب کنی، گر
فقط به سوی تو از سمت او نگاه بیفتد
جوان اگر به جوان حسین دل بسپارد
دگر نمی شود اصلا پی گناه بیفتد
تمامشب سر راهش نشسته ام به امیدی
که راه شاهزاده براین عبد روسیاه بیفتد
داود رحیمی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
#داود_رحیمی #روز_جوان #شبه_پیغمبر #شعر_آیینی #شعر_مدح_حضرت_علی_اکبر #شهزاده_کربلا