eitaa logo
حدیث اشک
9.3هزار دنبال‌کننده
77 عکس
162 ویدیو
11 فایل
کانال رسمی سایت"" حدیث اشک"" اشعار اهل بیت ع http://hadithashk.com حدیث اشک هیچگونه تبلیغی ندارد اینستاگرام: http://instagram.com/hadith_ashk ارتباط با ادمین @Admin_hadithashk @asgharpoor53 تلگرام: http://t.me/hadithashk
مشاهده در ایتا
دانلود
دل بامعرفت معصیت بین دلم آمد و تسخیرم کرد بال پرواز مرا بست، زمینگیرم کرد روزگاری، دل بامعرفتی بود مرا چه شد آخر که خطا اینهمه دلگیرم کرد عملم رنگ قبولی نگرفت از بس که نفس، سرگرم ریا کردن و تزویرم کرد حب دنیا عقب انداخت مرا در طلبت حب اغیار مرا در غل و زنجیرم کرد خواب دیدم که نجف رفتم و صحن علی ام ریخت اشکم به روی گونه و تعبیرم کرد مرتضی وضع مرا تاب نیاورد و خودش پدرانه به سویم آمد و تطهیرم کرد سال ها ریزه خور خوان خدیجه شده ام کرمش بر سر این سفره نمک گیرم کرد تشنه ام شد، جگرم سوخت و گفت آه حسین اقتدا بر جگرم، ناله ی شبگیرم کرد اولین بار، حرم، بر در باب القبله نظر فاطمه در خیر، سرازیرم کرد هیچ جایی، دلم آرام نشد جز حرمش دیدن کرب و بلا از همه جا سیرم کرد چه کنم دست خودم نیست نسوزم ز غمش روضه ی تشنگی اش زود مرا پیرم کرد فکر آن پیکر و ده مرکب و نعل تازه روز و شب در نظرم آمد و درگیرم کرد  محمد جواد شیرازی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
الهی و ربی به مویی بند شد کارم، مرا با ریسمان بستی به زلف خود، من یک لاقبا را آنچنان بستی شکستم، جمع و جورم کردی از آن خورده شیشه ها بر این ناخالصی ها چشم پوشیدی، زبان بستی زبان الکنم را عقده ها بستند، وا کردی هجوم اشتهای ناثوابم را دهان بستی خمیدم زیر بار آدمیت، بال و بارم ریخت مرا برداشتی از نو به این بار گران بستی هرازگاهی زمین خوردم، دلم با خاک یکسان شد بلندم کردی از خاک و به سقف آسمان بستی چنان نوری که از روزن...دلم را غرق خود کردی دلم را غرق خود کردی و روی دیگران بستی علی احدی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
تیرگناه تیرگناه تا به کمانم گذاشتم دردی عمیق در دل وجانم گذاشتم صدحیف جای تربت ارباب راگرفت این غیبتی که روی زبانم گذاشتم دنیا شبیه یک سفر است و دراین سفر بارگناه درچمدانم گذاشتم روز وشبی که میگذرانم بدون تو دوکوه شد که روی دوشانه م گذاشتم گرچه گناه کار ولی پای کربلا شکرخدا که عمرجوانم گذاشتم وقت نماز روبه حرم سجده میکنم نام تورا میان اذانم گذاشتم میگفت شمر پست،به اربابمان حسین پای سرت تمام توانم گذاشتم محمد نجاری لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
وقت نمازه دوباره وقت نمازه درِ آسمونا بازه لحظه های رحمته باز موقع عرض نیازه ازسرم خیلی زیاده اینکه توهواموداری توی سفره ی نیازم این تویی که نون میذاری تو کریمی،تو رحیمی سمت تو میکشه میلم غصه هاموبه تومیگم تودعاهای کمیلم منه روسیاهو امشب دوباره بنده خطاب کن دوسه قطره اشک آوردم کممو زیادحساب کن اومدم ازت بخوام که نفسمو ازم بگیری منوبنده ی خودت کن نمی خوام برم اسیری روسیاهم،پره آهم منو ازخودم جدام کن برای تحویل سالم راهی امام رضام کن همه خوشبختی دنیا توی این صحن وحریمه کربلای مافقیرا صحن سیدالکریمه هرکی شدزائر این در دوتا شه پرفرشته ثواب زیارتش رو قدکربلانوشته حس و حال،دورگنبد شبیه صحن حسینه این حیاط تااون حیاطش مثه بین الحرمینه روزای آخرساله همه دنبال براتن بعضیافکربراته اربعین کربلاتن اسم اعظم حسینت تامیادچشام می باره همونی که توغریبی مثل وهمتایی نداره لب عطشان،تن عریان روزمین گرم صحرا قتلوک یابنی کربلا،نوحه زهرا تا که روسینه نشستن دل مادروشکستن پای نیزه ی علمدار دستای زینبوبستن محمد نجاری لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
السلام ای ماه من جمله ای از نور، روی طاقِ عرش افتاده است میزبان هم، بهر مهمانان خود آماده است جان ما آماده ی یک مستی جانانه شد روزه داران! لحظه ی دیدار صاحبخانه شد باز هم شد پشت این در، دیده ی عشاق، تر ما به او مشتاق بودیم، او به ما مشتاق تر السلام ای ماه من! ماه خدا، ماه کریم دست خالی آمدم با دعوت شاه کریم برگه های بخشش ما را که امضا کرده اند یاعلی گویان درِ میخانه را وا کرده اند من خجالت می کشم چون پیشواز آمد علی باز هم پیش خدا، بهر گدا، رو زد علی سفره را که چید مادر، غصه ها شد برطرف چیست شیرینی روزه؟ حبه انگور نجف خاک راه بوترابم، نوکر مولا حسن آخر سالی، غبار از دل تکاندم با حسن ای که می گویی به رویت قفل درها بسته است کربلا رفتن به امضای حسن وابسته است تشنه لب بوده حسین و تشنه لب بوده حسن با همان سوز جگر، با ناله فرموده حسن ... هیچ روزی سخت تر از روز عاشورا نشد کربلا غوغا شد اما آب، دست و پا نشد گریه کردم ... گرچه افطاری که خوردم زهر بود من فدای تشنه ای که در کنار نهر بود روضه ی عطشان شدن را تشنه می فهمد فقط داغ حلق پاره اش را، دشنه می فهمد فقط تا ته حلقوم او، خون گلو رفته چقدر در دهان خشک او، نیزه فرو رفته چقدر رضا دین پرور لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یارب گناه‌کارترین بنده‌ی توام یارب به‌جان فاطمه شرمنده‌ی توام یارب ببین به‌پا شده بت‌خانه در دلم، اما هنوز معتقدم بنده‌ی توام یارب تمام عمر مرا سربلند کردی و من تمام عمر سرافکنده‌ی توام یارب گناه، خیمه‌ی غم در دلم زده اما هنوز منتظر خنده‌ی توام یارب به روسیاهی من بیشتر اضافه شده که بین خلق نماینده‌ی توام یارب اگر نظر کنی از لطف، رام خواهم شد منی که عبد گریزنده‌ی توام یارب گناه‌کارترین بنده‌ام، ولی دل‌خوش به‌دست رحمت بخشنده‌ی توام یارب در این سیاهی دنیا امید ما حسن است که دست رحمت بخشنده‌ی خدا حسن است کبوتریم و پی دانه‌ی امام‌حسن رسیده‌ایم درِ خانه‌ی امام‌حسن تمام مردم این شهر، شهرت ما را شناختند به دیوانه‌ی امام‌حسن عجیب نیست اگر می‌شوند دشمن و دوست اسیر لطف کریمانه‌ی امام حسن اگر تمام جهان میهمان او باشند هنوز جا دارد خانه‌ی امام حسن نمی‌رویم سراغ کسی به غیر از او که رزق ماست به پیمانه‌ی امام حسن دل شکسته‌ی ما آن‌قدر طوافش کرد لقب گرفت به پروانه‌ی امام حسن فقیر بوده ولی پادشاه می‌گردد گرفته هرکس عیدانه‌ی امام‌حسن هزارشکر که نام تو بر زبان من است
حسن” قشنگ‌ترین واژه‌ی جهان من است 


تمام شهر سر سفره‌ی ضیافت اوست 

که روزی همه‌ی خلق از کرامت اوست 

اگر چه خم نشده پیش هیچ‌کس، اما 

همیشه گردن ما زیر بار منّت اوست 

کریم قابل تعریف نیست، پس چه عجب! 

اگر که دشمن او شامل شفاعت اوست 

عجیب نیست که لبخند و مهربانی و عشق 

جواب آن‌همه بی‌حرمتی به ساحت اوست 

سکوت” حکم خدا و رسول بود، ولی جمل نمونه‌ای از قدرت و شجاعت اوست فقط نه این که کرم کرد و رزق ما را داد نفس کشیدن ما نیز با عنایت اوست مرا به حج چه‌نیازی‌ست تا حسن دارم اگر به کعبه بیایم هدف زیارت اوست وجود عالم امکان به خاطر حسن است خوشابه‌حال هر آن‌کس که شاعر حسن است همان که با ادب و با‌وقار می‌بخشد فقط به خاطر پرودگار می‌بخشد به این دلیل غلام حسن خودش آقاست که گل همیشه به خار اعتبار می‌بخشد تمام زندگی من فدای مردی که تمام زندگی‌اش را سه‌بار می‌بخشد چرا که او پسر ارشد همان مردی‌ست که بین معرکه‌ی کارزار می‌بخشد بجز علی که به هنگام جنگ بخشیده‌ست کدام شیر به وقت شکار می‌بخشد؟ همیشه موقع بخشش که می‌شود این مرد ب ... لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
آهوی چشم شاعر غیر از حرم نمیرفت چون با محبت او در سینه غم نمیرفت سرمایه وجودم جز نوکری نرفته ست جز خرج راه حیدر دست و دلم نمیرفت گر دهر پا نمیداد غصب خلافتش را قطعا وجود هستی سوی عدم نمیرفت آقای جنگ خیبر ، هم لقمه با یتیمان جز مرتضی اگر بود من در کتم نمیرفت من جان خویشتن را نذر عزیز کردم من بنده ی کریمم دستم به کم‌ نمیرفت @hadithashk
تا گناه آمد زمینم زد، دلم را غم گرفت مادری از راه آمد، دست من را هم گرفت روزگاری چشم هایم زمزمی از اشک بود از دو چشمم اشک را، این معصیت کم کم گرفت توبه ام توبه نشد، اما تو راهم داده ای بین خوبان خدا، چشم تو من را هم گرفت مطمئنم آدم از گریه به جایی می رسد اشک ارثی بود که ذریه ی آدم گرفت من به شوق دیدن روی تو ای حسن تمام مرگ را در لحظه ی مردن بغل خواهم گرفت دست شستم از همه دنیا و دل بستم به تو دست عباس آمد و روی سرم پرچم گرفت گم نخواهد کرد راه بندگی را هر کسی یک نخ از پرچم سیاه روضه را محکم گرفت مطمئنا مادرت زهرا دعایش می کند هر کسی اسم تو را یک بار حتی دم گرفت عاقبت یک روز از داغ تو من جان میدم چند خط از مقتلت را خواندم و قلبم گرفت ناگهان تیر آمد و زیر گلو را ناز کرد ناله از عرش خدا آمد، دل عالم گرفت... @hadithashk
ماه عشق چه ماه عشق و صفایی چه با اٌبهت بود به حق که ثانیه هایش پُراز محبت بود رسید و سفره گشود و به عینه فهمیدم که خوان مِهر خدا و سرای برکت بود هر آن زمان که وجودم خدا خدا می کرد دعای دستِ قنوتم پر از اجابت بود عجب که با چه شتابی به آخر آمد وحیف زِ دست میدهم آن را که اوج رحمت بود پر از گلایه ام از اینکه می رود...دیدم زِ دست رفتنِ ماه خدا... حقیقت بود خدا کند که ببخشد قصور فهمم را به درکِ آن نرسیده ...اگر چه فرصت بود خداکند که ببخشد که در نبودن آن تمام حاصلِ عمرم گناه و غفلت بود دلیل روشن شب زنده داری اَم بود و بجز لیالی قدرش مرا چه حاجت بود؟؟ به یاد تشنه لبانِ غریب عاشورا انیس هر شب چشمم سرشکِ حسرت بود بهار ذکر و دعا بوده و دعای عهد برای امر فرج ... اَفضلُ العبادت بود برو سفر بِسلامت.... به آسمان برگرد برای دَرْکِ تو ای کاش... باز مهلت بود دهید مژده به یاران که عید فطر آمد چه حیف رفته مَهی که پُر از حلاوت بود هلال ماه نو و بر لبم لَکَ الحَمد است که نعمتِ همه عالم ،در این ضیافت بود زکاتِ فِطره ی ما را علی(ع) تَقبّل کرد که آب ونان من از سفره ی کرامت بود  منصوره محمدی مزینان لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
کردند سفره را جمع کردند سفره را جمع، پس سفره دار من کو؟ من دیر آمدم رفت، چشم انتظار من کو؟ گیرم مرا ببخشد، شرمندگی من چه؟ با آن همه معاصی بر شانه بار من کو؟ من قهر کردم اوّل، زود آمد آشتی کرد آن‎که مرا بغل کرد آن یار، یار من کو؟ یک عمر عاشقم بود من کور کور بودم آن‎که گره نینداخت جایی به کار من کو؟ حالا که سر به راهم، حالا که سر به زیرم کو شاخ و شانه‎هایم؟ داد و هوار من کو؟ گفتند بسته شد در لطفا”غریبه بیرون! ای آشنا بفرما پای فرار من کو؟ گرچه گناه‎کارم، امّا گناه دارم جز او کسی ندارم، دار و ندار من کو؟ آتش گرفته جانم، چون تشنه‎ء حسینم آن‎کس که سی شب افطار آمد کنار من کو؟ چشم انتظار حیدر، در وادی السّلامم من حاضرم بمیرم، لحظه‎شمار من کو؟ دور و بر کریمان بودن خودش بهشت است از فاطمه بپرسید سهم انار من کو؟ ما بین کوچه پیچید چادر میان پایش رویش نشد بپرسد پس گوشوار من کو؟ رضا دین پرور لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
چقدر باشرف و سر به راه، برگشتند شبیه حر شده ها با نگاه برگشتند چه غافلان که توسل به مرتضی کردند شدند عالم و از اشتباه برگشتند سیاه بود و سیاهی هرآنچه می دیدند شدند زائر او ، سوی ماه برگشتند گدا رسیده ترین ها غنی ترین شده اند چقدر دست پر از سمت شاه برگشتند فدای معرفت روسیاه هایی که به احترام علی از گناه ، برگشتند @hadithashk
هم‌نشینم هر شب و هرروز، ماتم بوده است میهمانِ چشم‌هایم، اشکِ نم نم بوده است تا ابد این‌گونه باشد...، چون هماره از ازل؛ گریه؛ بر دردِ دلِ عشاق، مرهم بوده است من زِ تنهایی، میانِ جمع‌ها، فهمیده‌ام: آن‌چه با من بوده عمری هم‌سخن، غم بوده است خوش به حالِ آن‌که گر سیلی‌خورِ امواج بود مثلِ صخره، استقامت کرده، محکم بوده است در تمامِ عمر، گَر یک‌دَم، صدایت کرده‌ام... شک ندارم زندگی، تنها همان دَم بوده است ... یازده ماه از تمامِ سال، حسرت خوردم و این دلِ بی‌طاقتم تنگِ محرم بوده است گرچه عمری سوختم از غم؛ ولی شرمنده‌ام گریه‌هایم در فراقِ کربلا، کم بوده است این غریبی که فتاده تشنه، بینِ قتلگاه... اضطرارش را نبین، شاهِ دوعالَم بوده است @hadithashk