eitaa logo
حدیث اشک
6.5هزار دنبال‌کننده
41 عکس
80 ویدیو
7 فایل
کانال رسمی سایت"" حدیث اشک"" اشعار اهل بیت ع http://hadithashk.com حدیث اشک هیچگونه تبلیغی ندارد اینستاگرام: http://instagram.com/hadith_ashk ارتباط با ادمین @Admin_hadithashk @asgharpoor53 تلگرام: http://t.me/hadithashk
مشاهده در ایتا
دانلود
وليْ نعمتِ ما دلمُرده ی مَحضیم به ما جان برسانید مـا را به حَرمـخٰانه ی جانان برسانید مائـیم و غم هجر و تمنّای وصـالـش ایـن دلهُــره را زود به پـایـان برسانید ما را که فقیریم و یتیمـــیم و اسیریم تا کویِ کَرمـخٰانه ی سُلطان برسانید تا اوسـت ولیْ نعمتِ ما ، تک تک ما را هر وعده سرِ سُفره ی احسان برسانید از لوح و قلم ، وحی بگیرید به نـامش در مِدْحـَت او ســوره به قـرآن برسانید تا پرده ای از معجزه ی شاه بخوانیم مضـمون ز سراپرده ی شیران برسانید بر دامنه ی پنجـــره فــولاد ببنـدید— یک رشته که یک شهر به درمان برسانید پس در خور شــأنیّــت بـالایِ ضــریحش صد دسته گُل از روضه ی رضوان برسانید ای مردم مُسـتأصَل و درمانده ی عالم خـود را به دلِ مـشـهدِ ایـران برسانید از جانـب ما هـم شبِ میلاد ، ســلامی بر محضــرِ آقــایِ خُراسان برسانید تا چشم رضـا را به تأسّـی بنشینیم باید که به ما دیده ی گـریان بـرسانـید مَرزوقِ رضـائیم و توقـّع،همه این است از اشـک به ما رزقِ فــراوان برســانید محمّد قاسمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
نورِ کرامت از گنبدش نورِ کرامت ها سرازیر است خورشیدِ مشهد بر دِلِ عشّاق اکسیر است وقتی که از یک عکس،شیری او پدید آورد بالقوه آهو ی ضمانت کرده اش شیر است در قلب، صحن انقلابش «انقلاب»انداخت صحنی که خود یک شعبه ی تغییر تقدیر است هر کس که صحنش را کند جارو یقین دارد هر جای عالم غیر از این دربار دلگیر است خود را عوام الناس آنجا با نخی بستند دیوانگان را هم دخیل از جنس زنجیر است فرمود زائر را سه جا یاری کُنم از لطف پا بوسیش هر قدر هم زود آمدی دیر است عاشق به شهر خویش از مشهد رسید اما ذهنش کنار پنجره فولاد درگیر است در خواب دیدم : آب سقا خانه می نوشم گفتند مشهد، یک سفر ،شاهانه تعبیر است... علی اصغر یزدی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
هیبت سلطانی ات سائل شدن پیش شما خیلی می ارزد در این حرم دست دعا خیلی می ارزد از هیبت سلطانی ات لالم دوباره این گریه های بیصدا خیلی می ارزد آهم رسیده تا ضریحت جای دستم آهِ منِ بی دست و پا خیلی می ارزد حاجت بهانه شد که با تو خو بگیرم ازین جهت درد و بلا خیلی می ارزد بین شلوغی حرم ، خلوت گزیدن باربنا یا ربنا خیلی می ارزد سلطانی اما همنشینی با گداها فقر و نداری های ما خیلی می ارزد زانو زدن خیره شدن ، شب تا سحرها در محضر گنبد طلا خیلی می ارزد عطرجنان می آید از صحن و سرایت عطر نفس های صبا خیلی می ارزد حتی عبور از صحن تو باشد زیارت پس سر زدن دراین سرا خیلی می ارزد یکبار می آیم حرم ، آقا به جایش گفتی که می آیی سه جا خیلی می ارزد سرمایه ام روز جزا تنها شما یید عشق شما روز جزا خیلی می ارزد رزق زیارت دست تو بوده همیشه از دست تو یک کربلا خیلی می ارزد حسین رحمانی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
دل سودا زده سامان نپذیرد هرگز کافر چشم تو برهان نپذیرد هرگز آنکه بیمار نگاهی شده هنگام سحر منت مرهم و درمان نپذیرد هرگز با نگاه تو اگر عاشقی آغاز شود جز به دیدار که پایان نپذیرد هرگز دل اگر خانه ی هر بی سر و پایی گردد اثر از گفته ی خوبان نپذیرد هرگز عمر بی معرفت آبی است که از جو رفته این زیانی است که جبران نپذیرد هرگز ما در خانه ی سلطان سر و سامان داریم هرچه داریم ز آقای خراسان داریم با دم قدسی معشوق ؛نفس تازه کنم تا که قدری سخن از یار خوش آوازه کنم صحن گردی حرم وقت سحر می خواهم تا صفای دل شیدا زده اندازه کنم بین هشتی حرم گر بکشیدم بر دار سر سودایی خود زینت دروازه کنم سرگذشت من وتو گشته کرمنامه ی عشق هر سحر ،پای مناجات ،دلی تازه کنم تار گیسو طلبم تا که ورق های دلم همچو یک مصحف پر درد به شیرازه کنم نام این مصحف دل را بگذارم ز قضا قصه ی یک سگ ولگرد و کرامات رضا تا که بر گنبد تو دیده ام از دور افتاد ناگهان در دل آلوده ی من شور افتاد اولین بار که دیدم حرمت را گفتم: ای سلیمان به سرایت گذر مور افتاد بی پناه آمدم و خوب پناهم دادی راهم از حادثه در دولت منصور افتاد تابه خود آمده دیدم که دل از دستم رفت وسط آینه ام چشمه ای از نور افتاد نه بگویم که کلیمم،حرمت عرش خداست اتفاقی ره موسای دل از طور افتاد یک قدم سوی تو با عمره برابر گردد کعبه هم دور سر گنبد تو می گردد ای که ناگفته ز اسرار دلم آگاهی دستگیر دل هر خسته دل و گمراهی ز عنایات رئوفانه ی تو فهمیدم که نه من بلکه همیشه تو مرا می خواهی در بهشت تو نهم پای، چو با کوهی درد تو طبیبانه دوا می کنی اش با آهی من گدا زاده و تو نسل به نسلت سلطان خوش برازنده ی تو صحن و سرای شاهی حاجت از دل نگذشته تو روا می سازی ای که ناگفته ز اسرار دلم آگاهی من مسلمان شده ی نیمه نگاهت هستم لحظه ی مرگ بیا دیده به راهت هستم دل بیمار مرا فرصت درمانی ده با دم قدسی ات ای دوست مرا جانی ده قبل از آنی که گناهم نفسم را گیرد آمدم توبه کنم مهلت جبرانی ده همچنان زلف پریشان تو آواره شدم به دل خانه خرابم سر و سامانی ده شوری اشک چشیدم که نمک گیر شدم سر این سفره به من رزق فراوانی ده حمدلله که سر کوی تو زنجیر شدم استخوانی به سگ خانه ات ارزانی ده لحظه ی مرگ قدم رنجه کن و بر ما هم فیض دیدار چون آن عاشق سلمانی ده از تو من روزی شبهای محرم خواهم چشم پر گریه ای و سینه ی سوزانی ده سفره ی عاشقی ام را تو بیا کامل کن عصر روز عرفه فرصت قربانی ده در حریمت خبر از عرش خدا می آید بوی سیب حرم کرببلا می آید آمدی تا که به نامت دل ما زنده شود یادی از فاطمه و شیر خدا زنده شود آمدی تا سند شیعگی ما باشی با نفس های تو تسبیح و دعا زنده شود آمدی تا ز پی ات خواهرت آواره شود یاد آوارگی شام بلا زنده شود پلک زخمی تو از خاطره ی گودال است آمدی روضه ی آن رأس جدا زنده شود امر کردی به همه گریه کنند بهر حسین تا غم بی کفن کرببلا زنده شود جد مظلوم تو را با لب عطشان کشتند خواهرش دیدو به گیسوی پریشان کشتند قاسم نعمتی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
ثامن‌الحجج رخصت گرفت باد‌صبا از امام ما تا که به محضرش برساند سلام ما سائل سلام داد و کریمی علیک گفت سلطان اشاره کرد نوشتند نام ما «هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق ثبت است بر جریده ی عالم دوام ما» ما بی نگاه حضرتش آدم نمی‌شویم ناپخته است بی کرمش خشت خام ما زائر شدیم و زائرمان‌ جبرییل شد در بارگاه اوست چنین بار‌ِ‌عام ما میخانه است بارگه ثامن‌الحجج در هر رواق پر شده از نور، جام ما رو به ضریح پیش‌ خودم فکر می کنم دست که ریخت شهد محبت به کام ما نقاره... باز پنجره فولاد شد شلوغ طفلی گرفته است شفا از امام ما آقا سه جا به زائر خود لطف می کند ختم کلام، می شود آتش حرام ما  امیر عظیمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
صحن رضا شب بود و شور بود و سلامِ فرشته‌ها از عرش تا به فرش ، قیامِ فرشته‌ها بارانِ شوق بود و امامِ فرشته‌ها شب بود و گرمِ سجده تمامِ فرشته‌ها قلبِ فرشته‌ها پُرِ عطرِ خدا شده امشب خدا اسیرِ نگاهِ رضا شده موجِ کَرَم به اوجِ تَلاطُم رسیده است ناز و نماز و شوق و تَبَسم رسیده است داوودِ عاشقی به تَرَنُّم رسیده است کعبه کجاست؟ قبله‌ی هفتم رسیده است گویی خدا تمامیِ خود را کشیده است پیش از ازل که رویِ رضا را کشیده است موسیٰ گدایِ خانه‌یِ موسایِ مرتضیٰ ست عیسیٰ دخیلِ جلوه‌یِ سینایِ مرتضیٰ ست امشب شبِ تبسّمِ زهرای مرتضیٰ ست آئینه‌ی شُکوه سراپایِ مرتضیٰ ست گیرم بهشت مستِ مِیِ حوضِ کوثر است فوّاره‌هایِ صحن رضا دیدنی‌تر است هر پنجه‌ای که شانه‌یِ گیسو نمیشود هر قبله‌ای که گوشه‌ی اَبرو نمیشود هر جذبه‌ای که عکس هُوَالهو نمیشود هر دلبری که ضامنِ آهو نمیشود پا می‌نَهَد به بالِ مَلَک هرکه یاد اوست تا جبرئیل خادمِ بابُ‌الجواد اوست زلفی گشوده و دلِ شیدا نمانده است در ازدحام ، جای تماشا نمانده است مجنون که هیچ ، رونقِ لیلا نمانده است سر را بریده‌اند ، زلیخا نمانده است باغ بهشت کاشی گلدسته‌های اوست عباس دل سپرده‌ی دارالشفای اوست در بِرکه‌ها تَمَوُّجِ دریایی‌اش ببین در آسمان شُکوهِ اَهورایی‌اش ببین در قلبِ طوس سفره‌ی زهرایی‌اش ببین خانه به خانه سایه‌ی آقایی‌اش ببین خورشید اگر نگاه به ایوان طلا کند باید غبار گردد و کارش رها کند نقّاره می‌زنند مسیحی شفا گرفت نقّاره می‌زنند خلیلی عطا گرفت نقّاره می‌زنند کلیمی بها گرفت یوسف دوباره سُرمه زِ پایین پا گرفت با دست‌های لطف تو آزاد می‌شویم وقتی دخیل پنجره فولاد می‌شویم با گوشه‌چشم ، تا که نگاهی به ما کنی کارِ هزار معجزه و کیمیا کنی مشکل بهانه است که ما را صدا کنی تا کاسه‌هایِ خالیِ ما را طلا کنی جز گوشه‌های صحن تو آقا کجا روم کِی با کبوتران حرم کربلا روم؟ حسن لطفی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
سُلطان به این دلیل که کـویش، گـداش بیشتر است رضا مساحت صحن و سراش بیشتر است شبانه روز می آیند عـرضِ حاجت ها به آن دیار که سُلطان، عطاش بیشتر است اگرچه دور و بـرش بیـشتر گـدا دارد شُـمارِ مـردم حاجت رواش بیشتر است به هر کسی که گدای رضـا نمی گویـند گدا کسی ست که خُوف و رَجاش بیشتر است به تخت و بخت رسیدن به قیل و قال نشد سکوت پیش بزرگـان صداش بیشتر است کسی که شیوه ی دل بُردن از علی آموخت مُسلّـم است که دلداده هاش ، بیشتر است به جای اذن دُخول اشک ریختم چون که عـیارِ گریه در ایوانْ طلاش بیشتر است مقام مـکـّه سر جای خود ، به کعبه قسـم بهشتِ مُلـکِ خراسان صفاش بیشتر است خُدا ، سریع از آن بنده می شـود راضـی که وقت ذکر ، دَمِ یا رضاش بیشتر است رضاست بضعه ی پیغمبر و یقین دارم ثـواب گـفتنِ جانم فـداش بیشتر است از او کسی که گرفته بـرات ، حـس کرده حُسین ، عطرِ رضا در هواش بیشتر است به شاهِ طوس اگر چشمی اقتدا بـکنـد برای شاه شـهیدان ، بُکاش بیشتر است محمد قاسمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
ای درتن بی تاب زمین،قلب تپنده درگوش زمان اسم تو دیوانه کننده همنام یداللهی واعجاب برانگیز در دست تو هر معجزه یک برگ برنده پیچیده در آغوش پراز مهر حریمت آرامش دلهای ظریف وشکننده با پنجره فولاد عجیب تو عجین ست درمان مرضهای مداوا نشونده بسته ست به کندوی عسل خیز ضریحت شیرین شدن تلخی غمهای گزنده آواز مسیحایی نقاره ی صحنت ناخواسته دل میبرد از هر شنونده ازبسکه دل ما به هوایت زده پرپر زیرقدمت پرشده از بال پرنده یک روز اگر ازحرمت دور بمانم جان میدهم ازغصه ی این درد کُشنده عالیه رجبی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
امام رضا دارم حرفِ من حرف دلای بی کَسه یه امام رضا دارم واسم بَسه میدونم صدام به آقام میرسه یه امام رضا دارم واسم بسه من همون کبوترم که جا نداشت لونه حتی رویِ شاخه‌ها نداشت هیچ نگاهی آب و دونم نمیداد مثل هر غریبه آشنا نداشت حالا اما عمریه رو گنبدام بچه ی محله ی امام رضام دنیا بی صحن و رواقش قفسه یه امام رضا دارم برام بسه حرف دل من حرف دلای بی کسه یه امام رضا دارم برام بسه حسن لطفی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
امشب که خدا با تو نمایان شده آقا انگار دلم تازه مسلمان شده آقا از یاد بَرَد نامِ بهشتِ اَبَدی را هرکس که دِلَش اهلِ خراسان شده آقا هرکس که رسیده است به جایی و مقامی  از خاکِ درِ خانه‌یِ سلطان شده آقا باید بنویسند که گنجینه‌یِ عرشیم در سینه‌ی ماعشقِ تو پنهان شده آقا فهمیده‌ام از هِیمَنه‌یِ نورِ حضورت با دیدنِ تو فاطمه خندان شده آقا من را بِبَر از خانه به میخانه ، تَرَم کن دستی سرِ گیسو زده دیوانه ترم کن لبخند بزن تا که ببینند رضا را آیاتِ جَمالی و جَلالیِ خدا را لبخند بزن تا که بِبینَند حُسینی تا با تو حَسَن جِلوه کُنَد اَرض و سَما را لبخند بزن تا همه در کیشِ تو آیند تا شهر حُسینیه کُنَد صومِعه‌ها را باید که شبِ آمدنت باز بگویند تقوایِ تو را ، زُهدِ تو را ، شوقِ دعا را بوی تو زِ پیراهنِ یوسف گذری کرد بخشید به چشمِ ترِ یعقوب شفا را ای آب و هوای دل من با حرمت گرم ای نازِ نفسهای خداوند دَمَت گرم شیرین تر از این شیوه‌ی غارتگری‌ات نیست فریاد که دِلخواه تَر از دلبری‌ات نیست یک عمر هلاکِ تو و این جذبه‌ی عشقیم خاکِ تو سَرَم باد که چون سَروَری‌ات نیست حتما به علی رفته‌ای اینقدر شگفتی کَس نیست ، گرفتارِ دَمِ حیدری‌ات نیست ای معجزه‌ی دامنِ زهرا زِ نگاهت پیداست دِلی همچو دلِ مادری‌ات نیست هنگام حدیث است بخوان سلسلهالعشق تا خلق نویسند : تکی ، دیگری‌ات نیست من آمده‌ام سُجده کنم اوج بگیرم گفتند که جانبخش تر از پادَری‌ات نیست صد شکر خدا صحنِ گوهرشاد به ما داد ما بی کَس و او پنجره فولاد به ما داد سوگند سَرِ کعبه به دامانِ تو باشد صد چِله دلِ قبله چراغان تو باشد من بچه‌ی آهویم و دنبالِ تو هستم آقا به دلم حق بده حیرانِ تو باشد این خِطه اگر سبز و بلند است و خدایی اصلا نه عجیب است که ایرانِ تو باشد جبریل اگر بال و پَرش سایه‌ی عرش است بر رویِ سَرَش سایه‌یِ ایوانِ تو باشد بیچاره بهشت است که هر شامِ تولد  حیرانِ چراغانِ خیابانِ تو باشد امشب سرِ سال است بده خرجی ما را ای شاه براتِ بقیع و کرببلا را ما درد نهانی و تو آن لطف عیانی ما کمتر از اینیم و تو بالاتر از آنی بدجور گِره خورده به گیسوی شماییم ما را زِ سَرَت وا نکنی زود نَرانی بر فرشِ حرم گرد و غباریم و نشستیم ما را نَتِکانی ، نَتِکانی ، نَتِکانی ما نیز سفارش شده‌ی فاطمه هستیم خواهی بِکُش اما درِ دیگر نَکِشانی ما را به نفسهای تو بخشیده خداوند ما را به سرِ سفره ی غیری نَنشانی گیسوی من از غصه‌ی‌تان پیر شد آقا کو کرببلا و نجفم ، دیر شد آقا حسن لطفی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹