eitaa logo
حدیث اشک
9.3هزار دنبال‌کننده
77 عکس
161 ویدیو
11 فایل
کانال رسمی سایت"" حدیث اشک"" اشعار اهل بیت ع http://hadithashk.com حدیث اشک هیچگونه تبلیغی ندارد اینستاگرام: http://instagram.com/hadith_ashk ارتباط با ادمین @Admin_hadithashk @asgharpoor53 تلگرام: http://t.me/hadithashk
مشاهده در ایتا
دانلود
مَن لَم یَشکُرِالمَخلوقَ، لَم یَشکُرِ الخالقَ به رسم ادب و معرفت از همه دوستان و عزیزان شاعر که لطف کردن منت سر ما گذاشتن و اشعارشونو برای انتشار در اختیار مجموعه قرار دادن تقدیر، تشکر و قدردانی میکنیم 🙏🙏🙏🙏
ای مرد مقاومِ خطر نصرالله فرمانده‌ی میدان ظفر نصرالله از عرش حسین آمده استقبالت سیدحسن شیر‌جگر نصرالله @hadithashk
ای‌وای که از ماذنه گلبانگ اذان رفت فیض‌سحر و گریه‌ی شب از کف‌مان رفت افطار و دعا روزه و تسبیح و مناجات از سفره‌ی دل برکت ماه رمضان رفت @hadithashk
من به دنبال دل‌سوخته‌ام می‌گردم آنچه از عمر‌خود اندوخته‌ام می‌گردم گوهرم را سر‌بازار ندیده‌ست کسی حرفی‌از گمشده‌ی من نشنیده‌ست کسی یوسفی رفته و از او خبری نیست‌که‌نیست حاصل پیر به‌جز خونجگری نیست‌که‌نیست سر هر ماذنه گفتند خبر می‌آید آن سفرکرده‌، بزودی ز سفر می‌آید باز ای ابر‌کرم، نهر تعالی دریاب تشنه‌ی بادیه‌ات را به زلالی دریاب بشر از خیر فراری، پی شر می‌گردد لشگر کفر به دنبال نفر می‌گردد عشق سطحی شده و فلسفه را گم کرده‌است عدل با ظالم و مظلوم تفاهم کرده‌است بین اولاد بشر عاطفه کم‌رنگ شده منطق ساده‌ی اقوام بشر جنگ شده سازمان ملل امروز نهادی بدلی‌ست ناجی نوع‌بشر قائم اولاد علی‌ست بشر امروز ضعیف است، ظفر می‌خواهد ها علی بشر کیف بشر می‌خواهد علی آن شاه کزو دست بشر محروم است دشمن ظالم و یاریگر هر مظلوم است دشمن از عهد نخست و ازلی می‌ترسد خیبر از اسم علی، رسم علی می‌ترسد وعده‌ای هست که در یاد ندارد صهیون خبر از آیه‌ی مرصاد ندارد صهیون مکتبت‌ خورده به بن‌بست بترس اسرائیل طرفت کشور شیعه‌است بترس اسرائیل آخر از غرش حیدر جگرت می‌ریزد شبی از عرش جهنم به سرت می‌ریزد @hadithashk
بوی باروت می‌دهد ذهنم نقشه‌ی جنگ در سرم دارم من علی‌رغم دوستی‌هایم دشمنی در برابرم دارم دشمنی که نفس‌نفس بامن پا‌به‌پای خودم بزرگ شده‌ بره‌ای بود ساده و مظلوم چند وقتی‌ست مثل گرگ شده دشمنم در لباس دشمن نیست بس که لبخند روی لب دارد وای این بی‌وطن که هم‌وطن است با رگ و ریشه‌ام نسب دارد جنگ شد، جنگ کفر با آدم آدمی از تبار ایمان است کشورم کشور خداست، خدا نام این‌خاک،خاک ایران است ای مبادا به هر شراب‌گذار از سر فقر تاک بفروشیم ای‌مبادا برای پول‌کثیف به سگ و خوک خاک بفروشیم آتش از آسمان رسید، رسید بر جگر سوزشی گذاشت،گذاشت سینه‌ی سرخ‌من گواست، دلم هر چه در چنته‌اش که داشت گذاشت آرش شاهنامه تیر بزن ما سپهریم، ما سرافرازیم‌ ما به این دیوهای بی‌سیرت ذره‌ای خاک خود نمی‌بازیم‌ @hadithashk
از در این خانه بر سائل زیادش می‌رسد گر‌چه بد باشد گدا زهرا به دادش می‌رسد خانه‌زاد مرتضی باش و بمان چون وقت مرگ او به داد نوکران خانه زادش می‌رسد رزق ما در سفره‌ی پهن خدای کربلاست از سر این سفره روزی عبادش می‌رسد من به شاه کربلا هر صبحدم گفتم سلام صبح محشر این سلام‌من به یادش می‌رسد عاقبت کار خودش را می‌کند ذکر حسین هر که گوید یاحسین آقا به دادش می‌رسد ای‌رقیه، پافشاری‌کن؛ بگو بابا...حسین... در خرابه هم شده دل بر مرادش می‌رسد رزق من آغوش بابایی نبود اما پدر سر که آمد درد‌دل در امتدادش می‌رسد گله دارم، گله دارم بابایی گله از فاصله دارم بابایی اومدی، اینکه نمی‌تونم پاشم پای پر آبله دارم بابایی لکنتم میذاشت می‌گفتم چقدر تو سرم مسئله دارم بابایی اگه از وضع سرم سوال کنی دو...سه...تا مو ... بله... دارم بابایی عموعباسم کجاس بهش‌بگم؟ گله از حرمله دارم بابایی حرمله به عمه سر نشون می‌داد به رباب تیر سه‌پر نشون می‌داد @hadithashk
صاحب العصر سلام ای به دستت علم نصر سلام چشمه‌ی نوش حیات نظری کن به عدم به گِل مرده ما دم بده ای وارث شمشیر دودم فاتح قلعه‌ی دل به همان وصله که جد تو به نعلینش زد دل معیوب مرا هم به خودت وصله بزن به کرمخانه‌ی باباو عموی تو حسن محرم راز بیا دوره‌ی قحط وفاست فطرس سوخته بالم، پر پرواز بیا پر شال تو دواست ای که با ذکر حسین‌جانِ همه سینه زنانی تو هم آواز بیا خانه‌ی دوست کجاست؟ تو کجایی آقا؟ صاحب اصلی هر روضه کجا خیمه زدی؟ روضه‌ی خانگی‌ات را تو کجا می‌گیری؟ روضه‌خوانت چه کسی‌ست؟ چه کسی روضه مشک و علم و دست عمو جان تو را می‌خواند؟ سینه‌زن‌های تو آیا دودمه می‌گیرند؟ دم "ای اهل حرم... دو‌دم "میر و علمدار کجاست" وسط سینه زنی‌ها وسط روضه عباس بگو عمه‌ات لطمه‌زنان می‌آید؟ مادرش ام‌بنین گریه‌کنان می‌آید؟ چه کسی تیر به چشم پسرم، نور دو عینم زده است؟ ضرب شمشیر به دستان علمدار حسینم زده است؟ وای بر جمعیتی که قمرم را کشتند بعد عباس، حسینم؛ پسرم را کشتند @hadithashk
صورتی را دیده‌ام در خواب تعبیرش حسین نورباران بود چون مهتاب تعبیرش حسین خواب دیدم زائران را روبروی موکبی می‌خورند از یک شراب ناب تعبیرش حسین پرچمی دیدم به رنگ سرخ رویش حک شده "عاشقان خویش را دریاب" تعبیرش حسین خواب دیدم تشنه‌ای با ساقی لب‌تشنه‌اش آب اول داد بر اصحاب تعبیرش حسین خواب دیدم یوسفی از روی اسب افتاده است گرگ‌ها دور و برش بی‌تاب تعبیرش حسین خواب دیدم دست و پا می‌زد میان خون خویش تشنه‌ای بین دو نهر آب تعبیرش حسین مادری بی‌شیر را دیدم که در آغوش داشت کودک شش‌ماهه‌ای بی‌خواب تعبیرش حسین مادری دیدم که با دست کبودش جمع کرد بوته بوته گل کف خوناب تعبیرش حسین @hadithashk
ای‌نگین‌حق به انگشتر حسین زینت هر مسجد و منبر حسین وحی سکه می‌زند با نام تو اعتبار دین پیغمبر حسین نُه امام شیعه از نسل تواند کوثر صدیقه‌ی اطهر حسین در دو دنیا سربلندی، سربلند خم نکردی نزد ظالم سر حسین برتر از حج، حج تو در کربلاست شد ذبیحت اکبر و اصغر حسین پای دین ناب جدت شسته‌ای دست از عباس‌آب‌آور حسین قتلگاهت،قتلگاه عشق بود قاتلت شمر و به کف خنجر حسین در میان قتلگه یا در تنور آفتاب خون و خاکستر حسین پرچمت هر روز بالاتر ز پیش دشمنت هر روز رسواتر حسین خواهرت بعداز‌تو پرچم‌دار توست جان‌من قربان این‌خواهر حسین در میان کوفه و شام ستم او حسن، او فاطمه، حیدر، حسین خطبه‌هایش آبرو برد از یزید مستی‌اش را زهر کرد آخر حسین خواهرت وقتی به بزم باده رفت تو کجا بودی؟! به تشت زر حسین @hadithashk
ای که یک عمر بر تو گریانیم از پریشانیت پریشانیم‌ با غمت همنشین درد شدیم در عزایت‌ به‌فکر درمانیم ما و اجدادمان که چندین‌قرن به سر سفره‌ی تو مهمانیم همه آزاده‌ایم از وقتی در حصارت "حسین"‌زندانیم آن‌چه از عمر صرف روضه شود گذر عمر‌خود نمی‌دانیم ما که جز مهر تو نمی‌طلبیم ما که جز اسم تو نمی‌دانیم هر‌چه گفتیم‌ جز حسین‌حسین در همه‌عمر از آن پشیمانیم روز محشر که مادرت زهرا می‌کند خود قیامتی بر پا بر ترازوی عدل می‌نگرد ناله‌ای می‌کند در آن غوغا در کنار علی و پیغمبر روبروی پیمبرا‌ن خدا می‌نماید تو را طلب از حق یاحسین، ای مقطع‌الاعضاء پسر بی‌سرم، سرت چه شده بر سر نیزه حنجرت چه شده زیر شمشیر و نیزه و سم اسب جسم عریان اطهرت چه شده اربا اربای کیست در صحرا قد و بالای اکبرت چه شده حرمله با دل رباب چه کرد گلوی خشک اصغرت‌ چه شده سر پیراهنت چه آمده است زیور گوش دخترت چه شده دخترانم چرا اسیر شدند غیرت‌الله خواهرت چه شده با لب‌تشنه شمر ذبحت کرد ساقی‌آب‌آورت چه شده @hadithashk
این روزا غصه‌هامو به کی بگم تو خرابه با کی درد دل کنم مگه میشه بی‌خیال شم، مثلا مسخره کردن شمرو ول کنم دختر‌شامی به من طعنه نزن لباسام از اولش پاره نبود عمه‌هام بدون خلخال نبودن گوش‌من بدون گوشواره‌ نبود دختر‌شامی، شده اسیر بشی به روی ناقه‌ی عریان بشینی شده صورتت رو سیلی بزنن عموتو بالای نیزه ببینی هیچ شده تو مجلس شراب بری خارجی خنده به موهات بزنه ی نفر مست کنه، کفر بگه خیزران رو لب بابات بزنه شده تو خیابونا راه بری پر شه از ارازلا دور و برت دختر شاه دو عالم باشی و خس‌و‌خاشاک بریزن روی سرت آخه من وقت عروسک بازیمه واسه من سر بریده میارن بابای خوشگلمو گرفتن‌ و بابای رنگ‌پریده میارن بابایی..این آدمای بی‌حیا سرتو بگو چه‌جوری بریدن وقتی خواستن ببرن گردنتو چشمای مهربونت رو ندیدن @hadithashk
سلام ای‌سواره‌ها سلام ای‌پیاده‌ها سلام ای‌عمودها، موکب بین جاده‌ها سلام ای ارادت دهاتیان و ساده‌ها سلام‌ بی‌امان ما، به آستان اربعین درود بی‌کران ما به زائران اربعین خاک اگر به دیده و خار اگر به پا رود خوش‌است حال زائری که سوی کربلا رود چنان شهید هر قدم به دیدن خدا رود بوی بهشت می‌وزد ز کربلای تو حسین می‌شنوند زائران فقط صدای تو حسین توشه راه زائران چیست؟! غم حسین‌جان نیست به دوش‌های‌شان جز علم حسین‌جان زمزمه‌ی لبانشان فقط دم حسین‌جان به هر کجا که زائران قصد مقام می‌کنند ملائکه به خاک آن سرا سلام می‌کنند در این مسیر زائران به اذن مادر حسین قدم زدند هر قدم بیاد خواهر حسین سینه زدند یک‌به‌یک بیاد پیکر حسین قبیله‌ای که توشه‌اش پر از شکسته بالی است به کربلا روان ولی جای رقیه خالی است بعد هزار سال هم جوش‌و‌خروش می‌رسد صدای زنگ اشتران باز بگوش می‌رسد قبیله‌ات -حسین‌جان- سیاه‌پوش می‌رسد عزا، عزاست باز هم هیئت و دسته آمده بلند‌شو حسین‌من، زینب خسته آمده سفر بسر رسیده و وقت خطر گذشته‌است خواهر سنگ‌خورده‌ات ز شکوه در گذشته‌است بزم شراب‌دیده را آب ز سر گذشته‌است من از تمام پنج‌تن ببین پر از نشانه‌ام بیاد زخم‌های تو کبودِ تازیانه‌ام پاره‌جگر شدی تو از داغ علی‌اکبرت خون به‌جگر شدیم با داغ علی‌اصغرت پشت حرم شکست با رفتن آب‌آورت کنار نهر علقمه عجب غمی درست شد شکست قامت تو و عمود خیمه سست شد عزم وصال کردی و من به وداع آمدم بوسه به حنجرت زدم کاش ولی نمی‌زدم نشست روی سینه‌ات شمر لعین و دم‌به‌دم کشاند روی حنجرت خنجر و ناامید شد گفت ببرّم از قفا سر تو را... برید و...شد نیزه‌نشین شدی و ما اسیر دست قافله روح تو رفت عرش و ما کنار شمر و حرمله شهر‌به‌شهر دورمان خصم تو کرد هلهله کجا نرفت دخترت، چه‌ها ندید خواهرت چوب زدند بر لبت، سنگ زدند بر سرت @hadithashk