eitaa logo
حدیث اشک
9.3هزار دنبال‌کننده
80 عکس
162 ویدیو
11 فایل
کانال رسمی سایت"" حدیث اشک"" اشعار اهل بیت ع http://hadithashk.com حدیث اشک هیچگونه تبلیغی ندارد اینستاگرام: http://instagram.com/hadith_ashk ارتباط با ادمین @Admin_hadithashk @asgharpoor53 تلگرام: http://t.me/hadithashk
مشاهده در ایتا
دانلود
دم‌نوحه‌ اشعار سرخ دل‌شکنش را بیاورید دم‌نوحه‌های سینه‌زنش را بیاورید دارد صدای قافله از دور می‌رسد اسفند وقت آمدنش را بیاورید بعد از کتیبه‌های حسینیه زودتر سینیِ چای‌ریختنش را بیاورید دادم لباس مشکی خود را به مادرم آری بساط دوختنش را بیاورید دلشوره‌های خواهر او بیشتر شده اسباب غم‌نداشتنش را بیاورید سر نیزه‌های کوفه صدا می‌زدند تو را: «ما تشنه‌ایم؛ پس بدنش را بیاورید» دارد به قتلگاه چه نزدیک می‌شود زینب! رباب! پیرهنش را بیاورید حالا رسیده عصر دهم، گفت خواهرش: اموال غارتیِ تنش را بیاورید  محمد جواد پرچمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
كاشف الكرب گداى خوشه چینم تا قیامت خرمن اورا که حسرت می کشد فردوس عطر گلشن اورا چنان مشکل گشا ، باب الحوائج ، کاشف الکرب است گرفتند اولیا الله عالم دامن اورا . ندیدم سربلندو سرفرازى را مگر اینکه بدیدم محضر ام البنین خم گردن اورا معین گشته مزد فاطمیه دست این بانوست که معنا کرده سفره دار زهرا بودن اورا امیرالمومنین همسر ، ابوفاضل پسر ، به به بنازم این مقام و جاه و شأن احسن اورا عباى مرتضى را وصله که میزد همه دیدند که نخ میکرد جبرائیل بعضا سوزن اورا . زیارت میکنم جاى رباب و نجمه و زینب ... مزار اطهر اورا ، معلا مدفن اورا . اگر دیروز جارو کرد زیر پاى زینب را کنون جارو کشند اینسان ملائک مسکن اورا چنان جانسوز مرثیه میان کوچه سرمیداد که میدیدند مردم گریه هاى دشمن اورا به او گفتند عباست... صدا میزد حسینم کو؟ نشانش داد زینب پاره ى پیراهن اورا اگرچیزی جز این میماند از عباس ، میدادند فقط دادند دستش تکه تکه جوشن اورا عمود آهنین ، تیر سه شعبه ، نه نه اینها نه... فقط شرم از رباب انداخت بین خون تن اورا رباب از در که می آمد دل ام البنین میریخت غم لالایی اش میبرد بالا شیون اورا محمد جواد پرچمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
عصمت کامله عاشقان در حجاب یکدگرند پرتو آفتاب یکدگرند گاه تصویر قاب یکدگرند همه زیر نقاب یکدگرند سعی دارند جلوه کم بکنند خویش را وقف نام هم بکنند فاطمیات یارهای همند هر کدام افتخارهای همند همه آیینه دارهای همند دفن بین مزارهای همند هم‌طراز امام معصومند گاه زینب گه ام کلثومند این قبیله عجیب با ادبند پیش هم ایستاده در عقبند همگی غرق ذات منقلبند در ظهور صفات هم نسبند همگی در الست زاده شدند همه پرچم به دست زاده شدند می‌نویسم من از شما خانم می‌بری تا خدا مرا خانم تو بزرگی و ما گدا خانم السلام علیکِ یا خانم ما گرفتار بام‌های توایم از ولادت غلام‌های توایم عصمت کامله تو را خوانند عابده، فاضله تو را خوانند عالمه، عامله تو را خوانند حیدر قافله تو را خوانند کوه توحید منجلی هستی زینب دوم علی هستی متشرع به دین و باور خود متواضع کنار خواهر خود تا شدی همره برادر خود متوسل شدی به مادر خود اقتدار حرم به دست تو بود بعد عباس علم به دست تو بود پرچم عزتت هماره بلند درسکوت تو صد اشاره بلند خطبه های تو بی مناره بلند شد صدای علی دوباره بلند خطبه محشرت محرم ساخت ‌ همه را یاد ذوالفقار انداخت وقت اوجت همه حقیر شدند سخنان تو بی نظیر شدند توکه نه،کوفیان اسیرشدند خطبه خواندی و سربزیر شدند دختر شاه کی اسیر شود؟ امة الله کی اسیر شود؟ گریه بین شرار می‌کردی شعله‌ها را مهار می‌کردی پا برهنه فرار می‌کردی دختران را سوار می کردی همه‌جا کشتی نجات شدی سر پناه مخدَّرات شدی نان خود را به دختران دادی سهم خود را به دیگران دادی تو تسلّی به مادران دادی معجرت را به خواهران دادی گیسوی سوخته نقابت شد گوشه‌ی آستین حجابت شد به کجا کارها کشیده شده سر بازارها کشیده شده به پَرت خارها کشیده شده معجرت بارها کشیده شده خواهرت دیر کرد و افتادی چادرت گیر کرد و افتادی تا ز گودال سر در آوردی خویش را نزد خواهر آوردی سوی او دیده‌ی تر آوردی رو به سوی برادر آوردی خواهرانه ... لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یل ام البنین پرداخت جوهر قلم عاشقان به تو وابسته است طبع همه شاعران به تو عرض نياز ميكند اى ماه شب به شب دست توسل همه آسمان به تو خورشيد عاشقت شده ، از شوق هر غروب وقت وصال ميدهد اى ماه ، جان به تو روزى سه بار اى پسر سوم على بايد سلام داد دم هر اذان به تو هم افتخار ميكند ام البنين به تو هم افتخار كرده امام زمان به تو حالا که روزگار به ناسازگارى است افتاده است شكر خدا كارمان به تو حاجت زياد و درد زياد است و غم زياد چشم اميد بسته ام عباس جان به تو لاجرعه مستها همگی یکدلندو بس مدیون چشمهای ابوفاضلندو بس آماده ام دوباره مسلمان کنى مرا با یک نظر ابوذر و سلمان کنى مرا از جلوه های ذاتی چشمت بعید نیست یعقوب و خضر و نوح و سليمان کنى مرا كشكول خالى ام دو برابر گدا شده وقتش شده عطاى دوچندان کنى مرا خرده مگیر پشت حرم زوزه میکشم قلاده بسته ام سگ دربان کنى مرا باب الحسین میشوى و بنده ميخرى آماده ام که کلب نگهبان کنى مرا دست مرا ز دست جدايت جدا نكن هرگز مباد بى سر و سامان کنى مرا وقت ورود دسته به هیات خدا کند پاى علم بگيرى و قربان کنى مرا آنانکه از سرای تو پا پس کشیده اند واللهِ ارمنی علم کش ندیده اند تو آمدى كه پاى برادر بايستى تحت لواى پرچم حيدر بايستى در طول عمر تو بخدا هيچكس نديد يكبار از حسين جلوتر بايستى بر بام كعبه ميروى و خطبه ميكنى وقتى بناست بر روى منبر بايستى حق است غبطه شهدا بر مقام تو حق است كه فقط تو فراتر بايستي زهرا به دست هاى تو سوگند ميدهد وقت شفاعت از صف محشر ، بايستى در بين معركه غضب چشم تو بس است تا يك تنه مقابل لشگر بايستى ام البنين چقدر سفارش نموده است دائم كنار محمل خواهر بايستى هستى امامزاده مأنوس اهل بيت محرم ترين محافظ ناموس اهل بيت تا بود پرچم تو حرم ماتمى نداشت تا بود شانه تو رقيه غمى نداشت تا بود قامت تو امان بود خيمه را خاتون آل فاطمه قد خمى نداشت رفتى و بعد رفتن تو هيچ دخترى در خيمه گاه روسرى محكمى نداشت بيخود نبود سنگ به پاى سكينه خورد بعد از تو خيمه ها دژ مستحكمى نداشت زينب پس از تو ناقه عريان سوار شد زينب به شام رفت ولى محرمى نداشت ارباب ما بدون علمدار مانده بود حق ميدهيم پيرهن و خاتمى نداشت از بوريا بپرس ... لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یل ام البنین پرداخت جوهر قلم عاشقان به تو وابسته است طبع همه شاعران به تو عرض نياز ميكند اى ماه شب به شب دست توسل همه آسمان به تو خورشيد عاشقت شده ، از شوق هر غروب وقت وصال ميدهد اى ماه ، جان به تو روزى سه بار اى پسر سوم على بايد سلام داد دم هر اذان به تو هم افتخار ميكند ام البنين به تو هم افتخار كرده امام زمان به تو حالا که روزگار به ناسازگارى است افتاده است شكر خدا كارمان به تو حاجت زياد و درد زياد است و غم زياد چشم اميد بسته ام عباس جان به تو لاجرعه مستها همگی یکدلندو بس مدیون چشمهای ابوفاضلندو بس آماده ام دوباره مسلمان کنى مرا با یک نظر ابوذر و سلمان کنى مرا از جلوه های ذاتی چشمت بعید نیست یعقوب و خضر و نوح و سليمان کنى مرا كشكول خالى ام دو برابر گدا شده وقتش شده عطاى دوچندان کنى مرا خرده مگیر پشت حرم زوزه میکشم قلاده بسته ام سگ دربان کنى مرا باب الحسین میشوى و بنده ميخرى آماده ام که کلب نگهبان کنى مرا دست مرا ز دست جدايت جدا نكن هرگز مباد بى سر و سامان کنى مرا وقت ورود دسته به هیات خدا کند پاى علم بگيرى و قربان کنى مرا آنانکه از سرای تو پا پس کشیده اند واللهِ ارمنی علم کش ندیده اند تو آمدى كه پاى برادر بايستى تحت لواى پرچم حيدر بايستى در طول عمر تو بخدا هيچكس نديد يكبار از حسين جلوتر بايستى بر بام كعبه ميروى و خطبه ميكنى وقتى بناست بر روى منبر بايستى حق است غبطه شهدا بر مقام تو حق است كه فقط تو فراتر بايستي زهرا به دست هاى تو سوگند ميدهد وقت شفاعت از صف محشر ، بايستى در بين معركه غضب چشم تو بس است تا يك تنه مقابل لشگر بايستى ام البنين چقدر سفارش نموده است دائم كنار محمل خواهر بايستى هستى امامزاده مأنوس اهل بيت محرم ترين محافظ ناموس اهل بيت تا بود پرچم تو حرم ماتمى نداشت تا بود شانه تو رقيه غمى نداشت تا بود قامت تو امان بود خيمه را خاتون آل فاطمه قد خمى نداشت رفتى و بعد رفتن تو هيچ دخترى در خيمه گاه روسرى محكمى نداشت بيخود نبود سنگ به پاى سكينه خورد بعد از تو خيمه ها دژ مستحكمى نداشت زينب پس از تو ناقه عريان سوار شد زينب به شام رفت ولى محرمى نداشت ارباب ما بدون علمدار مانده بود حق ميدهيم پيرهن و خاتمى نداشت از بوريا بپرس ... لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
مَن لَم یَشکُرِالمَخلوقَ، لَم یَشکُرِ الخالقَ به رسم ادب و معرفت از همه دوستان و عزیزان شاعر که لطف کردن منت سر ما گذاشتن و اشعارشونو برای انتشار در اختیار مجموعه قرار دادن تقدیر، تشکر و قدردانی میکنیم 🙏🙏🙏🙏
قسم به چشمه و باران قسم به رود خروشان قسم به محشر و میزان قسم به حوری و قلمان قسم به نوح و سلیمان قسم به یوسف کنعان قسم به آیه تطهیر و نص علم الانسان گرفته ام ز علی جان ، فقط دهم به علی جان خم محبت مولا به طبع هرکه نسازد شب غدیر به حالش هوای برکه نسازد کسی ز شاخه انگور تیر و ترکه نسازد شراب مستی ما را بگو که سرکه نسازد که مست میکنم امشب نجف مقابل ایوان نمی دهم به جنان سایه سار نخل نجف را نمی دهم به جهان درهمی ز دخل نجف را نوشته در شجره نامه ام ز نسل نجف را حرارتی است در آنجا که فصل فصل نجف را اگر که غوره بریزی شراب می شود آسان چه داشت آب نجف که شراب مزمزه کردم که با حقارت نفسم دگر مبارزه کردم به پشتوانه آن شاه حس جربزه کردم هزار مرتبه گفتم علی و معجزه کردم علیست معجزه ای که ندارد آخر و پایان علی شناس شدم بسکه خانواده علی گفت به گوش من پدرم صبح و شام ناد علی گفت هرآنکسی جلوی ظلم ایستاده علی گفت فقط فقط فقط اینجا حلال زاده علی گفت حلال زادگیم را علیست حجت و برهان علیست شرط درستی گفته ها و سندها علیست راهنمای تمام راه بلدها علی مبین تشخیص خوب هاست ز بدها علیست شرط حلال و حرام زادو ولدها نداشت نطفه پاک آنکه از علیست گریزان به زندگی هدفی جز علی نداشته ایم ما شرافت و شرفی جز علی نداشته ایم ما به دهر جان به کفی جز علی نداشته ایم ما خلیفه خلفی جز علی نداشته ایم ما خلیفه های دروغین که اند ؟ ننگ به آنان علیست آنکه نیاید برای او مترادف علیست آنکه ندارد شبیه بین طوائف علیست آنکه عمل کرده تک به تک به وظائف علیست آنکه به نهج البلاغه بوده مولف علیست حافظ وحی و علیست کاتب قرآن علیست محشر کبری علیست حاکم محشر علیست ساغرو ساقی علیست ساقی و ساغر علیست آخر و اول علیست اول و آخر علیست دلبر و دلدار علیست در دل و دلبر به جز علی چه کسی هست روز واقعه میزان علیست آتی و اسبق علیست قادر مطلق علیست باعث رونق علیست حامل بیرق علیست فاتح بدر و حنین و خیبر وخندق علیست آنکه برایش نوشته حق و مع الحق به جان فاطمه حق با علیست در همه دوران علیست هرچه نگفتم علیست هرچه بگویم علیست هرچه بکارم علیست هرچه برویم علیست هرچه بگیرم علیست هرچه بجویم علیست ذکر نکویم علیست حق حق و هویم علیست افضل الاذکار عارفان مسلمان چه افتخار به از این که دوستدار علی ام یکی ز خیل غلامان بی شمار علی ام در این دوروزه دنیا فقط دچار علی ام زمان مردن خود چشم انتظار علی ام فمن یمت یرنی دیدنی است در بر جانان غدیر چیست ؟ بگو در میان خطبه زهراست غدیر پشت در خانه بین ندبه زهراست غدیر در زدن خانه ها به نوبه زهراست غدیر دست ورم کرده شد که رتبه زهراست غدیر چیست؟ جهاد زنی میانه مردان غدیر بود شروع حسادتی که نوشتند چگونه شرح دهیم از جسارتی که نوشتند هجوم آتش و آن هتک حرمتی که نوشتند زدند فاطمه اش را به شدتی که نوشتند زدند فاطمه را در میان کوچه دوچندان غدیر رمز ورودی کربلای حسین است غدیر حجت شرعی ماجرای حسین است غدیر حرف تمامی خطبه های حسین است سر به نیزه علی گفت این صدای حسین است غدیر معنی آزادگی است در دل میدان خدا كند برسم به شروع ماه محرم خدا كند برسم باز در پناه محرم خدا کند برسم زیر خیمه گاه محرم خدا كند كه بمیرم ز داغ شاه محرم که حق ادا کنم از روضه های سید عطشان @hadithashk
باید آسمون از غریبی فقط خون بباره براتو بمیرم که امسال کسی نیست عروسک بیاره برا تو بمیرم دیگه چلچراغ ضریح تو روشن نمیشه شب سوم مرقد تو که بی روضه اصلا نمیشه الان خیلی وقته که درها ی صحن قشنگ تو بسته س فقط روضه خونه مزاره تو زهرای پهلو شکسته س یه موقع نترسی دوباره توو تاریکیه توو رواقت همه خیلی دلشوره داریم بازم زجر نیادش سراغت بمیرم برات پرچمای رو‌ دیوار صحنت رو کندن میمیردیم نمیدیدیم ای کاش دوباره به اشکت میخندن برام سخته که رو ضریحت پر از دسته ی گل نباشه برام سخته چندتا حرومی پاشون توی صحن تو واشه ما اینجا فقط غصه خوردیم خبرهای تلخم شمردیم حرم دست نامحرم افتاد ببخشید از این غم نمردیم فقط از خودت بر میاد که بگیری از اینا امانو توو دست یزید زمانه باید بشکنی خیزرانو فقط از خودت بر میاد که بگیری بدست ذوالفقارو با گریه میشه دربیاری دمار همه شامیارو با دستای کوچیک زخمیت دوباره بلند کن علم رو ما اینجا برات سر میاریم ببینی دفاع از حرم رو بمیریم الهی نبینیم تو غارت شدی از دوباره ایشالا میایم و‌میاریم برا تو بازم گوشواره بذار یه سوالی بپرسم مگه گوشی مونده براتو میگن خیلی بدجور کشیدن دم خیمه گوشواره هاتو بذار یه سوالی بپرسم گل سر بگیریم براتون؟ من از مشت خولی میپرسم مگه چیزی موند از موهاتون؟ @hadithashk
ای اُبهت نهفته در گامت عظمت داشت روحِ پیغامت از سرآغاز تا سرانجامت وقفِ نام حسین شد نامت ای سراپا حسین یا زینب جَبل‌ُالصبرِ کربلا یا زینب جَلَواتِ تو هست ربّانی ذکر اسرار توست پنهانی عشق را چشمه‌ی خروشانی خطبه‌های تو بود طوفانی دخترِ حیدری غضب کردی اِبنِ مرجانه را ادب کردی اُمِّ اب بوتراب‌ِ مسطوری صاحب دولتی و دستوری گرچه گاهی به صبر ماموری تو به وقتش چُنان سلحشوری که علی گفته مرحبا زینب آفرین بر تو زینبا زینب عصمت اعظمِ حسینی تو وارثِ پرچمِ حسینی تو قسمِ محکمِ حسینی تو همدل و همدمِ حسینی تو غرقِ ذاتِ بقیةاللهی در حقیقت فناءِ فِی‌اللهی ظهر روزِ دهم نهیب زدی ناله با قلبِ بی‌‌شکیب زدی تو دَم از غربتی عجیب زدی بر روی دوشِ آن غریب زدی گفتی ای شاه غصّه‌دارِ توأم از غریبی نگو کنار توأم گفتی ای شاه ارتش تو منم ابرِ فیضی و بارش تو منم تیغِ در حالِ چرخشِ تو منم خواهرم پس بلاکشِ تو منم ای محاسن سپیدِ خسته‌ی من با توأم یارِ دلشکسته‌ی من بعدِ اکبر توان نداری که نیمه‌جانی و جان نداری که غیرِ اشکِ روان نداری که لشگری بینمان نداری که بچه‌هایم فدایِ اکبرِ تو پیش‌مرگِ علی‌ِاصغرِ تو ما که پنجاه سال غم دیدیم فرقِ بشکسته از ستم دیدیم کوچه و میخ و قدِّ خم دیدیم جگر پاره‌پاره هم دیدیم جان زهرا تورا به این قرآن سهم من را بده در این میدان پاره‌های تنم فدای تنت به‌فدای نخی ز پیرهنت هردو قربانِ خشکیِ دهنت جانشان نذرِ جسمِ بی‌کفنت پیشِ تو بلکه روسفید شوم بایدم مادرِ شهید شوم من به‌جان می‌خرم اسارت را می‌روم مجلس جسارت را شاکرم لحظه‌های غارت را بر لبم دارم این عبارت را (دَخَلَتْ زینبُ علی‌ابن زیاد ای برادر سرت سلامت باد @hadithashk
گمان كنم برود با جواب برگردد به همره تو به همراه آب برگردد گمان كنم دل لشکر به رحم مى‌آيد خدا كند ورق اين كتاب برگردد فقط دو جرعه براى گلوى تو كافی‌ست كه رنگ بر رخت‌ ای آفتاب برگردد به روى دست پدر، آب هم اگر نخوری به چشم‌های تو شايد كه خواب برگردد نشانه رفته كمان، گودى گلوى تو را خدا كند كه از اين انتخاب برگردد براي تو نگرانيم؛ اين سر كوچک اگركه تير بگيرد شتاب، برگردد گرفت خون تو را سمت آسمان پاشيد نخواست بر سر مردم، عذاب برگردد قرار بود پدر روسپيد باز آيد نه با محاسن از خون خضاب برگردد ميان معركه هی می‌نشست و پاميشد رمق نداشت كه پا در ركاب برگردد تمام حادثه را اهل خيمه می‌فهمند به پشت خيمه كه با اضطراب برگردد نخوردى آب و پدر از خجالت، آب شده چگونه با دل از غم كباب برگردد امان ز لحظه‌ی تلخى كه آب نوشدو شير ميان سينه‌ی خشک رباب برگردد @hadithashk
چه قدر بی خبر و بی هوا زدی نامرد چه کرده بود مگر با شما ؟ زدی نامرد همین که تیر رها شد علی به خود پیچید صدای تیر در آمد چرا زدی نامرد ؟ نوشته اند که حتی سپاه جا خوردند صدا زدند چرا بچه را زدی نامرد ؟؟؟…. پدر خمید و پسر رفت و مادرش افتاد سه شعبه را تو مگر چند جا زدی نامرد ؟ حسین دور خودش بین دشت می چرخید چگونه خنده بر این ماجرا زدی نامرد بگو که این سر کوچک چقدر می ارزد که پشت خیمه روی نیزه ها زدی نامرد رباب را چقدر با همان کمان از عمد میان کوفه و کرب و بلا زدی نامرد @hadithashk
مقابل تو نشستم هلال نيمه من به حال من نظرى ، نظرة رحيمه من ز بى قرارى خواهر ، سه روز ميگذرد از آن دو بوسه آخر سه روز ميگذرد دلم شكست ترا روى نيزه ها ديدم سه روز ميگذرد كه ترا نبوسيدم زمانه بر دل زينب چقدر تنگ گرفت محل بوسه من را چگونه سنگ گرفت ؟ همان دو آيه كه خواندى دل مرا خوش كرد ولى به روى دهان تو سنگ جا خوش كرد تو از بلندى نيزه كجا نيفتادى ؟!؟! به روى دامن زينب چرا نيفتادى چه داشت خانه خولى كه آشيان كردي ؟ چه داشت صندوق اخنس درآن مكان كردى؟ چه داشت گوشه خورجين كه بين آن رفتى؟ مگر عقيله ندارى كه با سنان رفتى؟ بيا دو جمله گلايه بگويمت اي سر به اشك ديده بيا تا بشويمت اي سر بيا دو آيه بخوان غم شود فراموشم به جاى خانه خولى بيا در آغوشم براى ديدن من آمدى؟ چرا اينجا؟ چرا ميانه بازار ؟ بين اين غوغا دلم شکست که دیدی مرا سربازار معذبم جلوی تو میان این اشرار به روی ناقه عریان عقیله را دیدی دلم شکست که با ساربان مرا دیدی دلم شکست که با نیزه تو رقصیدند دلم شکست سرت را به بام کوبیدند ميان كوفه ملاقات بى مصائب نيست ببخش وضعيت خواهرت مناسب نيست تبرکا‌ همه جا نعل تازه می بردند مرا به مجلسشان بی اجازه می بردند نفس بریده به اطفال تو نفس دادم به دلقکان حرامی جواب پس دادم زمانه بعد تو با ما چه کرده ، یا الله که ما مکالمه کردیم با عبیدالله @hadithashk