eitaa logo
حدیث اشک
9.3هزار دنبال‌کننده
80 عکس
162 ویدیو
11 فایل
کانال رسمی سایت"" حدیث اشک"" اشعار اهل بیت ع http://hadithashk.com حدیث اشک هیچگونه تبلیغی ندارد اینستاگرام: http://instagram.com/hadith_ashk ارتباط با ادمین @Admin_hadithashk @asgharpoor53 تلگرام: http://t.me/hadithashk
مشاهده در ایتا
دانلود
وصل یار وقتی بیانجامد به وصل یار مقصد دیدنی ست در محضر محبوب دیدار مجدد دیدنی ست هر شب تمام عرشیان او را زیارت می کنند هفت آسمان حور و ملک در رفت و آمد دیدنی ست در جسم و جان او خدا بهتر مجسم میشود در او تجلی صفات حی سرمد دیدنی ست با حسن روی یوسفی از یوسفان فاطمه خال سیاه ابروی خم زلف مجعد دیدنی ست با مطلع الفجر رخش جبرییل حیرت میکند بسکه ظهور صادق ال محمد دیدنی ست هر کس که از ذریه ی زهراست اقای من است تنها به زیر پای این اولاد مسند دیدنی ست با چشم دل باید مزار ساده اش را بنگریم قطعا بقیع خاکی اش مانند مشهد دیدنی ست فردا که ایوان و شبستان و رواقی ساختیم طوف کبوترهای عاشق دور گنبد دیدنی ست قصد زیارت می کنیم از دور قطعا زائریم از عاشقان بی قرار صادق بن باقریم خورشید دارد ارتزاق از فیض نور خانه اش موسا اقامت کرده در وادی طور خانه اش پیر و مراد انبیاست سرچشمه ی آب بقاست خضر نبی نوشیده از جام طهور خانه اش اهل زمین شایسته ی خدمت به او هم نیستند بر عهده ی کروبیان باشد امور خانه اش از برکت اعجازش ابراهیم بیرون می زند با شوق هر کس پا گذارد در تنور خانه اش جای غرور افتادگی جای تجمل سادگی شب تا سحر میبارد از سقف نمور خانه اش طیّ طریقم بی گمان اغاز معراج من است نزدیک عرشم میبرد این راه دور خانه اش بار سرم را میکشد بر روی شانه شب به شب خیلی بدهکارم به دیوار صبور خانه اش موسی بن جعفر نه دمش عیسی بن جعفر پرور است دستم به دامان مسیح نوظهور خانه اش در مشهد و در کاظمین از عمق جان سر میدهم اولاد من قربان اولاد ذکور خانه اش آئینه دار پنج تن بر خلق عالم حاکم است جانم فدایش پنجمین جد امام قائم است عرض ارادت میکنم اما به شکل دیگری تقدیم حضرت میکنم با جان و دل شعر تری جمع نبوت با امامت میشود کنه امام آئین او پیغمبری سیر و سلوکش حیدری در ما رایت افقه من جعفر نعمان ببین حتی ندارد دشمنش از او فقیه بهتری کار کسی جز او نباشد ابن حیان ساختن از غیر آقا بر نمی آید زُراره پروری از برکت انفاس او کرسی درس خاص او پیچیده ست آوازه ی فقه و کلام جعفری بر صدق گفتارم شهادت میدهد اِبنِ حَکَم در گفتگوهایش نمایان است فتح خیبری ممنون قال الباقر و مدیون قال الصادق اند از مرجع و از سینه زن تا روضه خوان و منبری دیدند با چشمان خود هم شافعی هم مالکی ... لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
دلیل پاکی دامان مادرش باشد کسی که سیب دو نیم پیمبرش باشد علی به داشتنش فخر می کند به قریش عقیل مفتخر از درک محضرش باشد شکوه غیرت حمزه در او تجلی یافت شبیه آینه ای در برابرش باشد به عصر جاهلیت باطنا موحد بود کلام صادق او حُسن دیگرش باشد میان معرکه ها بُرد با رسول خداست چرا که جعفر طیار یاورش باشد اگر شبیه علی مثل شیر می غرّد رهین منت دامان مادرش باشد کنار حضرت جبرییل می کند پرواز تمام کون و مکان زیر شهپرش باشد کسی علم بسپارد به حضرت قائم که از سلاله ی پاک و مطهرش باشد قسم به غربت حیدر غریب خواهد ماند هر آن که حضرت مولا برادرش باشد @hadithashk
میان روضه جاری میشود تا بر زبان زندان تداعی میشود در ذهن هر مرثیه خوان زندان شبی در بی کسی باید پر از دلواپسی باشی که تفسیرش نمی گنجد یقینا در بیان زندان پر پرواز اگر از کار اُفتد لاجرم دارد برای یاکریم خسته حکم آشیان زندان دلش نزد رضایش بود و فکرش پیش معصومه به پای جبر اگر می رفت از این زندان به آن زندان بلای جان فقط تیر و کمان و تیغ و خنجر نیست که از جان اسیرش می برد تاب و توان زندان چه گویم دیگر از افطار جانسوزش که با شلاق پذیرایی کند از او به هنگام اذان زندان خجالت می کشد حتی غل و زنجیر و حق دارد اگر شرمنده باشد از حضور بد دهان زندان بیا ای سم تو دیگر لااقل قدری مدارا کن چرا که سالها کرده ست او را نصف جان زندان سرش بر روی خاک اما برای روح مجروحش دری وا می کند امشب به سمت آسمان زندان معطر میشود از عطر قرآن ؛ بیم از این دارم که بردارد برای قاری خود خیزران زندان تنش از تابش خورشید رنگش بر نمی گردد خدا را شکر باید کرد دارد سایه بان زندان ندارد تازگی ظلم بنی عباس و می سوزاند وجود حضرتش را از میان واژگان زندان برای عصمت اللهی که در رخت اسارت بود مهیا شد کنار خانه ی شمر و سنان زندان @hadithashk
با اینکه خیلی روسیاهم عذرخواهم چیزی ندارم جز گناهم عذرخواهم غیر از در این خانه من جایی ندارم درمانده ام بی سرپناهم عذرخواهم این روزها حرفی ندارم غیر از این که تنها بگویم عذرخواهم عذرخواهم از تو که چیزی کم نخواهد شد خدایا رحمی نما بر سوز و آهم عذرخواهم بین تضرع معذرت می خواهم از تو اشک دو چشمم شد سلاحم عذرخواهم از توبه هایم توبه کردم می پذیری ؟ حال خرابم شد گواهم عذرخواهم بی عفو تو باید چه خاکی سر بگیرم بی عفو تو قطعا تباهم عذرخواهم در محضر تو ناامیدی اشتباه است از فرط جرم و اشتباهم عذرخواهم بین من و شاه نجف دوری مینداز دلبسته ی آن بارگاهم عذرخواهم توفیق دادی در حرم اشکی بریزم حالا که بستر شد فراهم عذرخواهم یک عذرخواهی هم بدهکار رضایم محتاج یک گوشه نگاهم عذرخواهم جز روضه خواندن کاری از من بر نیاید از روضه های گاه گاهم عذرخواهم در اوج تنهایی علی با همسرش گفت بانوی من تنها سپاهم عذرخواهم تقصیر من شد محسن خود را ندیدی ای خانه دار پابه ماهم عذرخواهم @hadithashk
علمدارِ سرافرازان شب شعر است و بالا میروم از منبری دیگر به شوقی که بخوانم باز هم شعر تری دیگر بخوانم از علمدارِ سرافرازان
سیف البحر” 

ندارد مثل او دین محمد یاوری دیگر 

پر از غیرت پر از همت پر از قدر و پر از شوکت 

نمی زاید شبیه اش را دوباره مادری دیگر 

اگر احمد نمیشد خاتم پیغمبران حتما 

جناب حمزه میشد بعد از او پیغمبری دیگر 

اُحُد جولانگه تیغ دو تا شیر خدا باشد 

بتازد در میان معرکه چون حیدری دیگر 

و مادامی که حمزه سینه در میدان سپر کرده 

ندارد احتیاجی مصطفی بر سنگری دیگر 

همه با غرش شیر رسول الله افتادند 

نماند از رقص شمشیرش توان لشگری دیگر 

سراپا بود سمعا طاعتا در نزد فرمانده  

نمی آید چنین فرمانده و فرمانبری دیگر 

به پایان آمداین دفتر حکایت همچنان باقی ست ` ببین از نسل حمزه لشگر نام اوری دیگر جگرخواران موصل با دو چشم خویش میبینند به کام وارثان حمزه فتح خیبری دیگر دفاعِ از حرم را خون پاک شیعه تبیین کرد نماند بی کس و تنها دوباره رهبری دیگر هوای گریه دارم لاجرم ای اهل مرثیه! شوم وارد به بزم روضه اما از دری دیگر از آن قد و از آن بالا از آن یال و از آن کوپال نماند از ضربه های نیزه ها بال و پری دیگر اگرچه داغدار پیکری مثله شده هستم گریزی میزنم اما به سوی پیکری دیگر بر احوال صفیه گرچه میسوزد دلم اما بسوزد بیش از اینها دل برای خواهری دیگر بدم می اید از دشنه بدم می اید از نیزه ولی داغ دلم را تازه کرده خنجری دیگر خدایا در دل غمها نگاه خواهری تنها اسیر خنجر کندی نبیند حنجری دیگر اگر چه حمزه هم در معرکه در خون خود غلتید ولی غارت نشد از خواهرانش معجری دیگر  علیرضا خاکساری لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
کلامش نور ، فعلش خیر ، نامش دلنشین باشد دلیل عالم ایجاد باید اینچنین باشد یکی از معجزات حضرت موسی بن جعفر اوست علی سوم و دست خدا در آستین باشد هوالاول هوالاخر هوالظاهر هوالباطن رضا آئینه ی فضل امیرالمومنین باشد "رَضیَ الله عَنهُم و رَضوا عَنه است" شأن او به قرآن بهترین مصداق آیات مبین باشد حدیث سلسله پای دلم را قرص و محکم کرد ولای حضرتش تنها مرا حصن حصین باشد شبیه تک تک اجداد خود باب نجاتم شد نخی از ریشه ی سجاده اش حبل المتین باشد به جز او چه کسی با حسن رفتار و صمیمیت سر هر سفره با جمع غلامان همنشین باشد ؟؟ کجا رد می کند از محضر خود سائلانش را کسی که دامنش باب الحوائج آفرین باشد ادب شرط قدم برداشتن در نزد آقایی ست که دربان حریمش حضرت روح الامین باشد شکوه بارگاهش را که دیدم با خودم گفتم بهشتی هم اگر روی زمین باشد همین باشد از اینجا دل به سوی آسمانها راه پیدا کرد حریمش مهبط الوحی و به نوعی مهد دین باشد تلاقی می کند اینجا نگاه سائل و سلطان چرا که آستان اش نقطه ی عطف زمین باشد گره وا می شود از کارها با یک "امین الله" به قدر یک سر سوزن اگر در دل یقین باشد اگر مولا سراغم را نگیرد روز وانفسا بدون شک حسابم با کرام الکاتبین باشد منِ بد را ضمانت میکند جای تعجب نیست تعجب میکنم روزی اگر که غیر از این باشد همیشه وقت پابوسی تمام ترسم از این است مبادا این زیارت...این سلام آخرین باشد کسی از عهده ی مدح و ثنایش بر نمی آید همیشه سهم بیت آخر من نقطه چین باشد @hadithashk
بزم عزای او نه تنها در زمین است وقف بساط روضه اش؛ عرش برین است هفت آسمان از غصه مشکی پوش هستند آوازه ی ماه محرم بیش از این است مرثیه خوان وقتی رسول الله باشد سردسته ی گریه کنان روح الامین است پیراهنش را بر فراز نیزه کردند ماه محرم آمد و دل ها غمین است تا ارمنی ها هم سر این سفره هستند آن بار عامی را که می گفتم همین است اجر رسالت در رفاقت با حسین است این دوستی دستور قرآن مبین است درسایه سار پرچمش آسوده هستیم این خیمه ها این تکیه ها حصن حصین است اسباب این وادی شفیع روز حشراند فرش حسینیه خودش حبل المتین است هرکس نشسته روی فرش روضه ی او با حضرت زهرا یقینا همنشین است سینه زنی ها مورد تحسین زهراست سینه زن او مستحق آفرین است باید براتم را شب اول بگیرم وقتی تمام فکر و ذکرم اربعین است آغاز راه کربلا غیر از نجف نیست روزی من دست امیرالمومنین است ما را برای گریه کردن آفریدند با اشک در روضه سرشک ما عجین است ما و جدایی از حسین امری محال است این حرف ؛ حرف اولین و آخرین است اصرار دارد دستگیر شمر باشد باب نجات خلق عالم اینچنین است دردی که دارد می کشد از نیزه ها نیست دردی که در گودال دارد درد دین است مثل سرش ؛ انگشترش را هم بدزدند تنها نه خولی ساربان هم در کمین است @hadithashk
دنیا ندارد قیمتی وقتی که آقا نیست در عصر غیبت زندگی کردن که زیبا نیست باید بسوزیم و بسازیم از فراق یار هرکس نمی سوزد در این هجران که از ما نیست باید به قصد فتح ؛ سمت قله راه افتاد پس جابماند هرکسی اهل تقلا نیست مهدی به دنبال من آماده می گردد بیچاره من وقتی دلم اصلا مهیا نیست تب میکنیم آقای مان تب میکند با ما دارد هوای شیعه را...پس شیعه تنها نیست دل هایمان حکم حرم دارد ؛ در این دل هم جز مهدی زهرا برای هیچ کس جا نیست جوینده یابنده ست میگردیم دنبالش لبخندی از یوسف مگر سهم زلیخا نیست ؟ دنبال راه وصل اگر می گردی ای عاشق راهش بجز دل کندن از لذات دنیا نیست باید برای قبر خود امروز کاری کرد اه از دل غافل که قدری فکر فردا نیست باید همیشه زینت اش باشم ولی صدحیف آلوده ای مانند من در شان مولا نیست جایی که بین روضه زهرا می رود از هوش باور بفرمایید که جای تماشا نیست زهرای مرضیه سرش را در بغل دارد آقای لب تشنه ته گودال تنها نیست از محضر او قاتلش هم دست پر برگشت هرجا حسین فاطمه باشد فراوانی ست @hadithashk
حلول ماه محرم حلول ماه حسین است نگاه کن همه جا پرچم سیاه حسین است به رخ بکش همه جا با غرور حب وطن را وطن همین وطنی که قرارگاه حسین است علم کشان حسینی در این زمانه بنازید به رهبری که همه عمر در پناه حسین است به شرق و غرب در اینده احتیاج نداریم نیاز کشور ایران فقط نگاه حسین است در این میانه که یک عده وارثان یزید اند خوشا به حال زهیری که در جناح حسین است فداییان ولایت سزاست چشم بدوزند به نافع بن هلالی که در سپاه حسین است مسجل است جز او کشتی نجات نداریم مسلم است فقط راه راست راه حسین است گناه کار ولیکن امیدوار رسیدم شبیه حر پشیمان که عذرخواه  حسین است بلای جان امام من و تو حریتش بود رواج غیرت و ازادگی گناه حسین است نداد تن به مذلت نداد دست به دشمن سر بریده ی شش ماهه اش گواه حسین است میان این همه روضه همیشه سخت ترینش گریز روضه ی سنگین قتلگاه حسین است @hadithashk
با وجود شمرهای بد دهان در شهر شام شام من شد تهمت و زخم زبان در شهر شام آنچه با من کرد حرف ناسزا سیلی نکرد زیر بار غصه قدم شد کمان در شهر شام تا بیندازد سرت را از نوک نیزه مدام یک نفر با سنگ می کرد امتحان در شهر شام گیسوان دخترت همرنگ دندانت شده دختر آواره ات شد نصف جان در شهر شام اینکه می لرزم به خود از ضعف هست از ترس نیست آخرش پیدا نشد یک لقمه نان در شهر شام حرف مرهم را نزن کار از مداوایم گذشت بسکه خو کردم به درد استخوان در شهر شام سایه ی خیمه نصیب شمر و خولی شد ولی آه ناموس خدا بی خانمان در شهر شام رفتی و دیگر ندیدی گردش ایام را یک نفر مثل شبث شد ساربان در شهر شام از تو چه پنهان شبیه ریگ صحرا ریخته مطرب و رقاصه و آوازه خوان در شهر شام کاش می مُردم ورودی همین شام خراب کاش می مُردم نمی رفتم ولی بزم شراب @hadithashk
دور از وطن زخمی که دارد بر جگر را مرهمی نیست احضار اجباری شدن درد کمی نیست با پاره ی جان رسول الله بد کرد مامون رضا را باطنا نفی بلد کرد بابا ندارد طاقت دوری فرزند آقایمان را از جوادش دور کردند قسمت نشد با چشم سر بابا ببیند در رخت دامادی جوادش را ببیند دور از وطن حالا غریب افتاده در طوس در چنگ شمری نانجیب افتاده در طوس چشمی به در دارد نگاهی سمت جاده دلواپس و دلتنگ روی خانواده جز روضه ی گودال روی لب ندارد این هم حسینی که دگر زینب ندارد از بی کسی او دل زهرا بگیرد باید غلامی دست آقا را بگیرد از بین حجره جمع کرده فرش ها را دارد به خاطر ماجرای کربلا را با نام و یاد کربلا بر خود بپیچد از درد روی خاک ها بر خود بپیچد با ناله مادر را صدا زد مثل جدش در بین حجره دست و پا زد مثل جدش وقتی شبیه جد خود خدالتریب است یعنی غریب بن غریب بن غریب است از مرو تا مروه برایش گریه کردند مردم برای روضه هایش گریه کردند از بخت بد حالی شبیه محتضر داشت اما سر او را جواد از خاک برداشت سم را نمی دانم چه ها با آن بدن کرد اما جواد اهل بیت او را کفن کرد اهل سناباد آب غسلش را می آورد محض رضای حضرت زهرا می آورد مهریه ی زن های نوغان خرج او شد تابوتش از باران گل خوش عطر و بو شد جدش ولی با ضربه ی پا پشت و رو شد سرنیزه ای بر پهلوی جدش فرو شد ای وای از جدش که زیر دست و پا رفت تا کوفه خون تازه ای با نعل ها رفت علیرضا خاکساری لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
ساقیا ما همه از برکت جامت مستیم یازده مرتبه از بردن نامت مستیم هرکه در گوشه ی هر میکده ای سرمست است ما که در سایه ی الطاف "امامت" مستیم محو در روشنی گنبد زردت همچون یاکریمان نشسته سر بامت مستیم " نَحنُ کَهفُ لِمَنِ التَجَاَ اِلَینا "گفتی عمری از لذت فحوای کلامت مستیم به همان کرببلایی شدن مان سوگند هم چنان با یکی از پنج علامت مستیم می نخورده همه اصحاب تو آقا مست اند می نخورده همه چون "ابن هشامت" مستیم وَ تَصَدَّق... همه هستیم "ابوهاشم" تو سال ها با کرم و لطف مدامت مستیم ساقیا مرحمتی پشت در میکده ایم نظری کن که در خانه ی تو آمده ایم شیعه از پرچم تو حوله ی احرام گرفت حرم الله حریم حرمت نام گرفت قبله ی قبله تویی کعبه به تو رو زده است حجرالاسود از ایوان طلا وام گرفت خضر اولاد علی ! آب حیاتش دادی هر که از دست کریمانه ی تو جام گرفت فقه را با نفست بار دگر جان دادی احتجاجات تو گرد از رخ اسلام گرفت جاثلیق از سر اعجاز تو مشتش رو شد و دعای تو فقط بود به هنگام گرفت بی گمان زیر سر معجزه ی چشم تو بود شیر درنده اگر در قفس ارام گرفت اسم و رسمش وسط صحن تو از یادش رفت عاشقی که لقب زایر گمنام گرفت غافل از همّ و غم شیعه نشد مهدی تو از سجایای پسندیده ات الهام گرفت وای از آن دم که نگهبان تو گستاخی کرد وای از آن لحظه که تصمیم به دشنام گرفت وارث سینه ی آزرده ی زهرا نفست موقع گفتن تکبیره الاحرام گرفت در مناجات شب آخر خود افتادی پیش چشمان تر همسر خود افتادی گریه ی چشم ملک از قِبَل مهدی بود چقدر خوب سرت در بغل مهدی بود ناله کردی همه با مهر جوابت دادند تشنه بودی و سپس جرعه ای آبت دادند اهل خانه کفنی بر تن پاکت کردند بعد تشییع بلافاصله خاکت کردند پیکرت تابش سوزنده ی خورشید ندید بوریا جای کفن دور خودش دید ؟ ندید سامرا با سپر و سنگ و سنانت نزدند پیرمردان که عصایی به دهانت نزدند سامرا صحبتی از گودی گودال نشد سینه ات زیر سم اسب که پامال نشد سر انگشترت انگشت به غارت که نرفت آه... ناموس تو آقا به اسارت که نرفت @hadithashk