eitaa logo
حدیث اشک
9.3هزار دنبال‌کننده
80 عکس
162 ویدیو
11 فایل
کانال رسمی سایت"" حدیث اشک"" اشعار اهل بیت ع http://hadithashk.com حدیث اشک هیچگونه تبلیغی ندارد اینستاگرام: http://instagram.com/hadith_ashk ارتباط با ادمین @Admin_hadithashk @asgharpoor53 تلگرام: http://t.me/hadithashk
مشاهده در ایتا
دانلود
آسمان زیر قدم‌هات تردد می‌کرد به نماز تو مباهات, تجرد می‌کرد ماه مدیون شما بود به والله قسم عشق در خون شما بود به والله قسم غمت از چشم‌ترت تا که تصور می‌شد از ملائک همه دور و برت پُر می‌شد کَرَمت روزی من بود خدایا شکرت نام تو نام حسن بود خدایا شکرت در مسیر حرمت گبر مسلمان کردیم حله را معتبر از خون شهیدان کردیم پسرت صاحب دنیاست غریب است ولی پسر حضرت زهراست غریب است ولی خون دل می‌خورد و دیده‌اش از اشک, تر است یازده قرن غریبیِ پسر از پدر است از غریبی تو عمری است که گریانم وبس مثل آشفتگی موت پریشانم و بس زهر خوردی «جگرم وا جگرم» می‌گفتی تا نشستی «پسرم وا پسرم» می‌گفتی ما شنیدیم که آتش به دل وجانت خورد کاسه آب به یک لرزه به دندانت خورد کاسه آب کجا و لگد چوب کجا پادگان‌ها به کجا, مجلس مشروب کجا  حامد خاکی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
آسمان زیر قدم‌هات تردد می‌کرد به نماز تو مباهات, تجرد می‌کرد ماه مدیون شما بود به والله قسم عشق در خون شما بود به والله قسم غمت از چشم‌ترت تا که تصور می‌شد از ملائک همه دور و برت پُر می‌شد کَرَمت روزی من بود خدایا شکرت نام تو نام حسن بود خدایا شکرت در مسیر حرمت گبر مسلمان کردیم حله را معتبر از خون شهیدان کردیم پسرت صاحب دنیاست غریب است ولی پسر حضرت زهراست غریب است ولی خون دل می‌خورد و دیده‌اش از اشک, تر است یازده قرن غریبیِ پسر از پدر است از غریبی تو عمری است که گریانم وبس مثل آشفتگی موت پریشانم و بس زهر خوردی «جگرم وا جگرم» می‌گفتی تا نشستی «پسرم وا پسرم» می‌گفتی ما شنیدیم که آتش به دل وجانت خورد کاسه آب به یک لرزه به دندانت خورد کاسه آب کجا و لگد چوب کجا پادگان‌ها به کجا, مجلس مشروب کجا  حامد خاکی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
دیگر توانی در میان پیکرت نیست آقا رمق بین دو چشمان ترت نیست لعنت به این زهری که آبت کرد این طور در بسترت انگار جسم لاغرت نیست دختر نداری تا پرستار تو باشد جان می دهی و هیچ کس دور و برت نیست این روزها داری دلی پر از سقیفه در گوش تو جز ناله های مادرت نیست مثل حسن پیری چه زود آمد سراغت این روزگار بی مروت یاورت نیست دور از وطن در سامرا خیلی غریبی آقا ولیکن قاتل تو همسرت نیست لب تشنه ای , لب تشنه ای , لب تشنه اما ساعات آخر خنجری بر حنجرت نیست مهدی است بالای سرت وقت شهادت بی غیرتی مثل سنان بالاسرت نیست محمد حسین رحیمیان لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
ساقیا ما همه از برکت جامت مستیم یازده مرتبه از بردن نامت مستیم هرکه در گوشه ی هر میکده ای سرمست است ما که در سایه ی الطاف "امامت" مستیم محو در روشنی گنبد زردت همچون یاکریمان نشسته سر بامت مستیم " نَحنُ کَهفُ لِمَنِ التَجَاَ اِلَینا "گفتی عمری از لذت فحوای کلامت مستیم به همان کرببلایی شدن مان سوگند هم چنان با یکی از پنج علامت مستیم می نخورده همه اصحاب تو آقا مست اند می نخورده همه چون "ابن هشامت" مستیم وَ تَصَدَّق... همه هستیم "ابوهاشم" تو سال ها با کرم و لطف مدامت مستیم ساقیا مرحمتی پشت در میکده ایم نظری کن که در خانه ی تو آمده ایم شیعه از پرچم تو حوله ی احرام گرفت حرم الله حریم حرمت نام گرفت قبله ی قبله تویی کعبه به تو رو زده است حجرالاسود از ایوان طلا وام گرفت خضر اولاد علی ! آب حیاتش دادی هر که از دست کریمانه ی تو جام گرفت فقه را با نفست بار دگر جان دادی احتجاجات تو گرد از رخ اسلام گرفت جاثلیق از سر اعجاز تو مشتش رو شد و دعای تو فقط بود به هنگام گرفت بی گمان زیر سر معجزه ی چشم تو بود شیر درنده اگر در قفس ارام گرفت اسم و رسمش وسط صحن تو از یادش رفت عاشقی که لقب زایر گمنام گرفت غافل از همّ و غم شیعه نشد مهدی تو از سجایای پسندیده ات الهام گرفت وای از آن دم که نگهبان تو گستاخی کرد وای از آن لحظه که تصمیم به دشنام گرفت وارث سینه ی آزرده ی زهرا نفست موقع گفتن تکبیره الاحرام گرفت در مناجات شب آخر خود افتادی پیش چشمان تر همسر خود افتادی گریه ی چشم ملک از قِبَل مهدی بود چقدر خوب سرت در بغل مهدی بود ناله کردی همه با مهر جوابت دادند تشنه بودی و سپس جرعه ای آبت دادند اهل خانه کفنی بر تن پاکت کردند بعد تشییع بلافاصله خاکت کردند پیکرت تابش سوزنده ی خورشید ندید بوریا جای کفن دور خودش دید ؟ ندید سامرا با سپر و سنگ و سنانت نزدند پیرمردان که عصایی به دهانت نزدند سامرا صحبتی از گودی گودال نشد سینه ات زیر سم اسب که پامال نشد سر انگشترت انگشت به غارت که نرفت آه... ناموس تو آقا به اسارت که نرفت @hadithashk
باز اگر در زده این عبد، گرفتار شده به خودش آمده و دیده که سربار شده گرچه بیچاره ام و چهره ی من تکراری است راه من وا شده با توبه ی تکرار شده یار، فکر من و من فکر گناهم شب و روز در دل سوخته اش، غصه تلنبار شده نبریدم ز در خانه ی او جای دگر گرچه آلودگی ام مانع دیدار شده او کریم است که فکر نمکِ آش من است او بغل کرده گدا را که طلبکار شده آمده یوسف ما بر سر بازار، امروز می خرد آبروی هرکه دل آزار شده خوش بحالم که شدم پیر خرابات غمش خوش بحالم که دو تا چشم ترم، تار شده سامرا پرچم مشکی زده از داغ حسن به فدای گل نرگس که عزادار شده برسانید مرا پای پیاده به حرم به امامی که اسیر غم اشرار شده بنویسید حسن، مثل حسن مظلوم است این حسن نیز شهید دم افطار شده گرچه با زهر جفا هر دو حسن سوخته اند یک حسن سوخته ی کوچه و دیوار شده شاید این لحظه که تب کرده، تنش می سوزد ... آخرین روضه ی او روضه ی مسمار شده با لب تشنه زمین خورد، ولی گفت حسین ... از غم کرببلا کار دلم زار شده سینه ی محتضرت زیر لگد سنگین بود با کف پا چقدر با تو کلنجار شده سر بریدن ز تنت، حوصله ها را سر بُرد غصه ام آنهمه جان کندنِ دشوار شده هیچکس مثل تو تحقیر نشد پیش همه ای که بر غارت پیراهنت اصرار شده تو مصیبت زده ی اهل و عیالت شده ای ای که بد با زن و فرزند تو رفتار شده خواهرت دید سرت را روی سر نیزه و گفت: «تو کس و کار منی، شمر جلودار شده» @hadithashk