طفلکم خوابیده
زندگی برگشته؛ با هوی مسیحایی که نیست
آب، آورد از فراتِ خشک، سقایی که نیست
چشمهایش گرم شد؛ گهواره میخواهد چه کار ؟!
طفلکم خوابیده؛ روی دست بابایی که نیست
دوختم پیراهنِ یکسالگی را پیش پیش
دلخوشم امروز، با رویای فردایی که نیست
تا بغل وا میکنم؛ با شوق، سویم میدَود
ایستاده روی پای خویش، آن پایی که نیست
لایلایی؛ خنده؛ بابا گفتنش؛ یا گریهاش
گوشهایم پر شده با این صداهایی که نیست
باز هم باران گرفت و مشکهایم آب شد
از عطش میترسم از روز مبادایی که نیست
اشکهایم رود شد؛ تا که نمیرد ماهیام
میرود این رود، در آغوشِ دریایی که نیست
هر شبم با فکر مادر بودنم سر میشود
خون شده چشمانم از کابوسِ رویایی که نیست
زندگی بعد از علی دیگر برایم مردگیست
قبر این بیشیرخوار آنجاست، آنجایی که نیست
مردهام در کربلا؛ در روز عاشورای سرخ
زنده در دنیای رویاهام، دنیایی که نیست
رضا قاسمی
#رضا_قاسمی #شعر_شهادت_ابن_الحسین #شعر_شهادت_حضرت_علی_اصغر #شعر_شهادت_رضیع_الحسین #شعر_شهادت_شش_ماهه_کربلا
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
لایلایی
زندگی برگشته؛ با هوی مسیحایی که نیست
آب، آورد از فراتِ خشک، سقایی که نیست
چشمهایش گرم شد؛ گهواره میخواهد چه کار ؟!
طفلکم خوابیده؛ روی دست بابایی که نیست
دوختم پیراهنِ یکسالگی را پیش پیش
دلخوشم امروز، با رویای فردایی که نیست
تا بغل وا میکنم؛ با شوق، سویم میدَود
ایستاده روی پای خویش، آن پایی که نیست
لایلایی؛ خنده؛ بابا گفتنش؛ یا گریهاش
گوشهایم پر شده با این صداهایی که نیست
باز هم باران گرفت و مشکهایم آب شد
از عطش میترسم از روز مبادایی که نیست
اشکهایم رود شد؛ تا که نمیرد ماهیام
میرود این رود، در آغوشِ دریایی که نیست
هر شبم با فکر مادر بودنم سر میشود
خون شده چشمانم از کابوسِ رویایی که نیست
زندگی بعد از علی دیگر برایم مردگیست
قبر این بیشیرخوار آنجاست، هر جایی که نیست
مردهام در کربلا؛ در روز عاشورای سرخ
زنده در دنیای رویاهام، دنیایی که نیست
رضا قاسمی
#رضا_قاسمی #شعر_شهادت_ابن_الحسین #شعر_شهادت_حضرت_علی_اصغر #شعر_شهادت_رضیع_الحسین #شعر_شهادت_شش_ماهه_کربلا
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
ارباً اربا
دیگر استاد شده دشمنمان در «کشتن»
آخرین شیوهی قتل است، «پیمبر کشتن»
کوفیان درس گرفتند، از «ابن ملجم»
تا رسیدند، در این جنگ، به «حیدر کشتن»
مشقِ این قوم، سرِ کشتنت «ارباً ارباست»
با تو آموخته شد «چند برابر کشتن»
سرِ جان دادنِ من پای تنت؛ باور شد
پدری را تَهِ مقتل نه؛ جلوتر کشتن
قصدشان کشتنِ من بود، چه فرقی دارد ؟!
علیاصغر کشتن؛ یا علیاکبر کشتن
پهلوی زخم، به دستم چه گریزی داده
روضهی «دستِ پدر بستن و مادر کشتن»
اولِ راهِ جدایی؛ پسرم را کشتند
با سرم میرسد این قوم، به «دختر کشتن»
رضا قاسمی
#رضا_قاسمی #شعر_شهادت_ابن_الحسین #شعر_شهادت_اشبه_الناس_به_پیغمبر #شعر_شهادت_اهل_بیت #شعر_شهادت_حضرت_علی_اکبر
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
پیمبر کشتن
دیگر استاد شده دشمنمان در «کشتن»
آخرین شیوهی قتل است، پیمبر کشتن
کوفیان درس گرفتند، از «ابن ملجم»
تا رسیدند، در این جنگ، به «حیدر کشتن»
مشقِ این قوم، سرِ کشتنت «ارباً ارباست»
با تو آموخته شد «چند برابر کشتن»
سرِ جان دادنِ من پای تنت؛ باور شد
پدری را تَهِ مقتل نه؛ جلوتر کشتن
قصدشان کشتنِ من بود، چه فرقی دارد ؟!
علیاصغر کشتن؛ یا علیاکبر کشتن
پهلوی زخم، به دستم چه گریزی داده
روضهی «دستِ پدر بستن و مادر کشتن»
اولِ راهِ جدایی؛ پسرم را کشتند
با سرم میرسد این قوم، به «دختر کشتن»
رضا قاسمی
#رضا_قاسمی #شعر_شهادت_ابن_الحسین #شعر_شهادت_اشبه_الناس_به_پیغمبر #شعر_شهادت_اهل_بیت #شعر_شهادت_حضرت_علی_اکبر
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
علمدار
زمین میلرزد از سنگینی باری که من دارم
شبیه شانهی از داغ، سرشاری که من دارم
خسوفِ صورتت خورشید را خاموش خواهد کرد
بتاب ای ماهِ زخمی در شبِ تاری که من دارم
به گوشِ شیرخوارم گفتم: «آری زنده میمانی»
فقط با آب، میآید؛ علمداری که من دارم
بیا برگرد، جان خواهرم؛ برگرد، جان من !
ببین ناموسِ خود را پشتِ اصراری که من دارم
نترس از آبروی آب، پیش دختران من
بترس از دشمنانِ دخترآزاری که من دارم
طلب دارند، جانم را؛ ولی بعدش چه ؟ میدانی ؟!
به «جان» راضی نخواهد شد طلبکاری که من دارم
بیا تا از کنیزی دور، باشد طفل معصومم
بمان؛ ثابت بکن کذب است، اخباری که من دارم
رضا قاسمی
#رضا_قاسمی #شعر_شهادت_حضرت_ابوالفضل_العباس #شعر_شهادت_حضرت_سقا #شعر_شهادت_حضرت_قمر_منیر_بنی_هاشم #شعر_نهم_محرم
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
زمین میلرزد
زمین میلرزد از سنگینی باری که من دارم
شبیه شانهی از داغ، سرشاری که من دارم
خسوفِ صورتت خورشید را خاموش خواهد کرد
بتاب ای ماهِ زخمی در شبِ تاری که من دارم
به گوشِ شیرخوارم گفتم: «آری زنده میمانی»
فقط با آب، میآید؛ علمداری که من دارم
بیا برگرد، جان خواهرم؛ برگرد، جان من !
ببین ناموسِ خود را پشتِ اصراری که من دارم
نترس از آبروی آب، پیش دختران من
بترس از دشمنانِ دخترآزاری که من دارم
طلب دارند، جانم را؛ ولی بعدش چه ؟ میدانی ؟!
به «جان» راضی نخواهد شد طلبکاری که من دارم
بیا تا از کنیزی دور، باشد طفل معصومم
بمان؛ ثابت بکن کذب است، اخباری که من دارم
رضا قاسمی
#رضا_قاسمی #شعر_شهادت_حضرت_ابوالفضل_العباس #شعر_شهادت_حضرت_سقا #شعر_شهادت_حضرت_قمر_منیر_بنی_هاشم #شعر_نهم_محرم
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
سالار زینب
پیکرت در قتلگاه افتاده بود و سر نداشت
آن طرف بر نیزهای دیدم سرت پیکر نداشت
بی برادر بودی و مظلوم، گیر آوردنت
گفتم ای قصابها آخر مگر خواهر نداشت ؟!
نیزه نیزه «حا و سین و یا و نونت» سرخ شد
کاتبِ این آیه؛ از خون، جوهری بهتر نداشت
خطبهای میخواند، از شأنِ تو روی سینهات
آه، آیا سرزمینِ کربلا منبر نداشت ؟
سر بریدن؛ آخرِ کار حرامیها نبود
قاتلت بعد از سرت دست از تن تو بر نداشت
هیچ کس را رد نکردی از در احسان خود
پیکرت پیراهن و انگشتت انگشتر نداشت
غارتم کردند، اما چادرم از سر نرفت
پس غلط گفتند، اینکه خواهرت معجر نداشت
مثل من میگفت، آیا این حسینِ فاطمهست ؟!
مادرت میدید، جسمت را؛ ولی باور نداشت
گوشهی گودال، ذکرِ «یا بُنَیَّ» میگرفت
هیچ کس جز من خبر از نوحهی مادر نداشت
حنجرت را بوسهای دادم به جای صورتت
خواهرت؛ ای بی سرِ من ! چارهای دیگر نداشت
رضا قاسمی
#حدیث_اشک #رضا_قاسمی #شعر_روضه #شعر_گودال_قتلگاه #شعر_مرثیه #شعر_مقتل_سیدالشهداء #شعرعاشورا
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
شیشهی عمر من
#شعر_شهادت_حضرت_رقيه_(س)
ترک خوردی ای شیشهی عمر من !
ای آیینهی قدّیِ مادرم !
اگر چه کمی تاره اما بشین
خودت رو ببین توی چشم ترم
میدونم که نایی نمونده برات
نگو که بریدی و خسته شدی
شب گیسوی تو سپیده زده
بمیرم که اینقد شکسته شدی
بشین تا یه کم از قدیما بگم
میشِستی روی زانوهام یادته ؟
میگفتم «عزیزم فدای چشات»
تا زُل میزدی تو چشام؛ یادته ؟
همون روز که بازار، رفتیم با هم
عروسک خریدم برات؛ یادته ؟
یه گل چیدی از باغچه و اون گل و
گذاشتم میون موهات؛ یادته ؟
النگو و گوشوارههات یادته ؟
همونا که سوغات آوردم برات
چقد ذوق، کردی و بعدش با شوق
پریدی تو آغوشِ بازِ بابات
چقد ناز، میکردی؛ تا آخرش ...
بشینی رو زانوم و بوسِت کنم
تا نازت میکردم؛ میگفتم گلم
الهی با دستام عروست کنم
چه روزای خوبی بود اما گذشت
کجا بودیم و حالا جامون کجاس
عوض کرده جاهامون و روزگار
حالا روی زانوت، جای باباس
سئوال از من اما جوابش با تو
چی شد گوشوارهت؛ النگوت کجاس ؟
دوتا دستِ شونه زنم کربلاس
بگو مخملِ تار گیسوت کجاس ؟
به کوری چشم حسودای شهر
میمُردی برام و میمُردم برات
برای رسیدن به من کشتنت
رو نیزه چقد غصه خوردم برات
دعا میکنم دستشون بشکنه
همونا که با هم تو رو میزدن
جا انگشتاشون مونده رو صورتت
بمیرم چه محکم تو رو میزدن
چشای من و دور دیدن؛ آخه
تو رو توی بازار، بردن بابا
به خاکِ لباسای تو خندیدن
یتیم و غریب گیر آوردن بابا
نه دیگه تو اون دختر سابقی
نه بابای تو بابای اون روزاس
بیا با هم از این خرابه بریم
بریم اونجایی که جای ما دوتاس
رضا قاسمی
#رضا_قاسمی #شعر_خرابه_شام #شعر_شهادت_بنت_الحسین #شعر_شهادت_سه_ساله_کربلا #شهادت_حضرت_رقیه
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا امام حسن مجتبی (ع)
هر زمان مجنون شدی؛ لیلا تلافی میکند
زشتیات را نیز، او زیبا تلافی میکند
سر به راهش باش، دست از دامن او برندار
تا که دید افتادهای از پا تلافی میکند
غصهی روزی نخور؛ خود را برایش خرج کن
نوکری کن؛ عاقبت مولا تلافی میکند
قطرهای هم ابرِ چشمت ریخت، پای روضهاش
روز محشر مادرِ دریا تلافی میکند
با «حسن جان» نوحهخوانی کن؛ نفس را خرج کن
هر دمت را حضرت زهرا تلافی میکند
نوکرِ جا ماندهای که بین آن کوچه نبود
روضهخوانش میشود؛ حالا تلافی میکند
آنکه در میدان حریف جنگ، با حیدر نشد
گوشهی کوچه شکستش را تلافی میکند
کودکی با هق هقش میگفت، دستش بشکند
مادرم غصه نخور !؛ بابا تلافی میکند
هر کسی جا ماند، از روزی که مادر را زدند
با حسینش روز عاشورا تلافی میکند
#یا_امام_حسن_مجتبی_ع
#هو_الکریم_ابن_الکریم
#هفتم_صفد
#رضا_قاسمی
@hadithashk
یا امام حسن مجتبی (ع)
نازل شده به دفتر ما «حاوسینونون»
بارانِ وحی، آمده با حاوسینونون
درگیرِ لکنت است، زبانِ فرشتگان
شد «عین و را و شینِ» خدا حاوسینونون
گفتیم، اسم اعظمِ پروردگار چیست ؟!
درجا ندا رسید، که «یا حاوسینونون»
ما هر چه خواستیم، نوشتند، «مستجاب»
چون خواندهایم، قبلِ دعا حاوسینونون
حالا که گفتهاند، به عشقش نفس بزن
باید «حسین» دم شود و بازدم «حسن»
ما سائلانِ دست، به دامان گرفتهایم
کشکول، زیر نمنمِ باران گرفتهایم
از قطرههای آبِ وضویت؛ همیشه آب ...
از نانخورانِ خانهی تو نان گرفتهایم
ما از جُذامیان سرِ راهت از قدیم ...
دارو برای نسخهی درمان گرفتهایم
وقتِ سلوک، از لبِ دکّانِ اهلِ ذکر
ذکرِ «حسین جان» و «حسن جان» گرفتهایم
از لحظهای که در به درِ در زدن شدیم
موقوفهای برای حسین و حسن شدیم
وقتی بساط مستیمان جور میشود
نامت شراب میشود انگور میشود
«حا»ی حسن حلاوتِ حلوایی از بهشت
«سین»اش میان سفرهی ما سور میشود
ما بینوا و نان و نوا «نون» نام توست
با گفتن از تو روزیمان نور میشود
رحمی کن و نقاب بزن؛ دارد آفتاب
از شدت درخشش تو کور میشود
نام تو را ادامهی کوثر نوشتهاند
از روی «حا»ی حضرت حیدر نوشتهاند
موسی همین که گفت «حسن جان» کلیم شد
با لقمههای علمِ تو لقمان حکیم شد
عیسی شفا گرفت و مسیحا شد و سپس
در چارمین حریمِ شفایت مقیم شد
جبریل، با بهانهی وحی آمد و نشست
از عشقِ آب و دانهی تو یاکریم شد
حتی گدای خانهات از سفرهدارهاست
از همنشینیات رمضان هم کریم شد
روزی هزار شکر، در این خانه نوکریم
انتالکریم، ابنکریم و اخالکریم
ای واژهی سکوتِ پر از حرف؛ امام صبر !
ای آنکه ریختند، به کام تو جام صبر
ای پِی کنندهی شترِ فتنههای شوم
ای ذوالفقارِ خسته میان نیام صبر
وقتی نمازِ راهِ علی در قعود، بود
برپا نگاه داشتیاش با قیام صبر
یک داستان نوشتهام از زندگانیات
با نام گریهدارِ «امامی به نام صبر»
ای صبرِ تو تجلّی پیکارِ کربلا
باید تو را نوشت، جلودارِ کربلا
#هو_الکریم_ابن_الکریم_اخ_الکریم
##هفتم_صفر
#جانم_حسن_علیهالسلام
#رضا_قاسمی
@hadithashk
بسم ربّالقلم
بسم ربّالقلم از عرش، غزل نازل شد
مدحِ شیرینسخنان بود، عسل نازل شد
شعرمان رفت به جایی که مَلک راه نداشت
روزِ آن منتِ خورشید و شبش ماه نداشت
نور، تا روبروی خویش گرفت آینه را
دید در جلوهی نورش پسرِ آمنه را
آفرین گفت به خود؛ لب به تغزّل وا کرد
خالقِ شعر نشست و غزلی انشا کرد
وحی فرمود، به آوای سَلیس ای کاتب
از قلم هر چه شنیدی بنویس ای کاتب !
لهجهی شعرِ خداوندِ زبان؛ مَکّی شد
آخرین سورهی پیغامبران مَکّی شد
نام این نورِ به عرش آمده «احمد» باشد
و میان صُحُفِ فرش، «محمّد» باشد
قابِ قوسِین، هم از گنبدِ نامش پیداست
باید این نامِ خداگونه مشدّد باشد
قصه این است، که با نامِ خدای صلوات
شده نامِ نبوی خلق، برای صلوات
هر چه در باغ بهشتم گل و ریحان دارم
میدهم با صلواتم؛ در ازای صلوات
به نماز و به قنوت و به اجابت سوگند
مستجاب است، هرآیینه دعای صلوات
از دَمِ ماذنههای لبِ خوشبو دهنان
میرسد تا اُذُنُالله، صدای صلوات
تَکَم و در دلِ این آینه در تکثیرم
سیزده آینه را روبرویش میگیرم
چارده آیهی این سورهی مَکّی نورند
چارده نور، که از ظلمتِ عالم دورند
چارده عرش، که همسایهی من در خاکاند
علتِ خلقِ زمین و سَندِ لولاکاند
حرف لولاک زدم؛ عرش، پر از زمزمه شد
صحبت از سِرّ وجودِ علی و فاطمه شد
علی و فاطمه بیتالغزل لولاکاند
ساکن بامِ فلک؛ آن طرفِ ادراکاند
نام این سورهی مَکّی، مَدَنی شد آخر
رازِ پیدایش زهرا علنی شد آخر
رضا قاسمی
#رضا_قاسمی #شعر_ولادت_پیامبر_اکرم #شعر_ولادت_حضرت_رسول_اکرم #شعر_ولادت_خاتم_النبیین #شعر_ولادت_رسول_الله
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
کشتی نجات
شرابخیز کردم این دو چشمهی حیات را
که موجِ اشکها رساند، کشتی نجات را
نوشتم از حسین، کاغذم پرید و ابر شد
دوباره غرقِ اشک کرد، کاسهی دوات را
دو قطره تشنگی به کامِ روضهخوانیام چکاند
برای سوزِ سینه دیدهام دَمِ فرات را
قضای واجباتِ سال و ماهِمان محرّم است
محرمی که کشته لشکر محرّمات را
پیاده میروم به کربلا و بعد از آن مسیر
به شوقِ دیدنِ تو میدوم پلِ صراط را
صراطِ مستقیم چیست، غیر راه کربلا ؟
فرار میکنم به سمت سرپناه کربلا
پناه میبرد به کامِ تشنهی تو آب هم
به دستِ ساقی تو سیر میشود سراب هم
فقط میان روضه قطره میکُشد جَحیم را
بهشتِ اشک، میرسد به آیهی عذاب هم
هر آن زمان که سمتِ نور رفتهایم، دیدهایم
پناه برده پشتِ گنبدِ تو آفتاب هم
به خاکِ سجدهدارت; از شهادتِ تو خاکها
به سجده میروند، تربتِ ابوتراب هم
به زیر قُبّه دیدهایم، پابهپای دستِ ما
دخیل میزند گره؛ دعای مستجاب هم
قنوتِ مستجاب، دستِ خورده بر ضریح توست
درست گفته هر که گفته عرش در ضریح توست
از آن زمان که هیچ کس نبود، جز خدا فقط
خدای اشک خوانده است، روضهی تو را فقط
برای هر کسی که مشتِ چشم، وا نمیشود
خروشِ اشکهای ماست، نذر روضهها فقط
به شوق عطر سیب، جانماز باز میکنم
نمازخوان شدم به عشقِ مُهرِ کربلا فقط
شهادتینِ چشم ماست، دعوت از قدوم تو
سکوتِ اشک میزند حسین را صدا فقط
اگر عتاب میکنی؛ اگر عذاب میکنی
بیا به میهمانی مزارمان؛ بیا فقط
سیاهی مزارمان؛ سیاهی محرم است
بیا که دیدنِ تو ختمِ روضهی مجسم است
چه روضهای که ریختهست، اشکِ حنجر تو را
به حجّ خون طواف کرده خنجری سر تو را
چه روضهای که باز کرد روضهی مدینه را
که زخم سینهات دوباره کشت مادر تو را
چه روضهای که تازیانههای تسلیت به لب
سیاه کرد دمبهدم لباسِ خواهر تو را
چه روضهای فرات هم نشسته زار میزند
که داغِ رو زدن به آب، کشت اصغر تو را
گِلآبِ در عزای خود نشسته را زلال کن
ببخش روضهی عطش؛ فرات را حلال کن !
رضا قاسمی
#رضا_قاسمی #شعر_سوم_شعبان #شعر_میلاد_امام_حسین #شعر_میلاد_اهل_بیت #شعر_میلاد_سیدالشهدا
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
آقای من
روز ازل وقتی که صیاد آفریدند
ما را میان دام، آزاد آفریدند
ما خانههای در مسیرِ سیلِ اشکیم
ویرانه را در «گریهآباد» آفریدند
تا اینکه نامت در سرِ عالم بپیچد
در حنجرِ خاموشِمان داد آفریدند
از تو یکی؛ آن هم فقط محضِ نمونه
از ما گرفتاران به تعداد آفریدند
خیلِ ملک بینقصیات را درک کردند
وقتی که ما را غرقِ ایراد آفریدند
تو «آیههای سجدهداری»؛ سجده داری
ما را در این سجاده «سجّاد» آفریدند
از روی سرمشقِ لبِ غرقِ سکوتت
در حنجرِ مظلوم، فریاد آفریدند
میرقصد آخر پرچمی بر گنبد تو
اصلا سرِ این داستان باد آفریدند
رضا قاسمی
#بقیع #رضا_قاسمی #شعر_میلاد_امام_چهارم #شعر_میلاد_امام_سجاد #شعر_میلاد_حضرت_امام_زین_العابدین
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
عشقِ
دوباره دفترِ شعرم پر از «حسن جان» است
به سرزمینِ غزلواره؛ واژهباران است
چه ریسهایست، که تسبیحِ نور، بافتهاند
برای ذکرِ من امشب ستارهبندان است
به عشقِ آمدنِ این سُلالهی رضوی ...
نباتِ شعرم، سوغاتیِ خراسان است
همانکه چهرهی او سُرَّ مَن رأیست *، رسید
به نورِ مقدمِ او کور، چشمِ شیطان است
کریمزاده و مانند مجتباست، کریم
هر آنکه در نَزَد این خانه را پشیمان است
اگر چه شُهرهی خلقاند سامراییها
ولی گداییِ او شغلِ اهلِ ایران است
به حج نرفت، ولی کعبه نیز، میدانست
که او مجاورِ هر روزِ صاحبِ خانهست
زیارتِ حرمش با ظهورِ فرزندش ...
تمام خواستهی ما؛ هم این و هم آن است
اگر چه شاد، ولیکن پُر از غمیم، همه
و بدترین غمِ این روزگار، هجران است
خدا کند که بگویند، در شب میلاد :
شب جداییِ از یار، رو به پایان است
رضا قاسمی
* سُرّ مَن رَأیٰ : شاد میشود هر که آن را میبیند – و همچنین نام قدیم شهر سامرا
#رضا_قاسمی #سامرا #شعر_ولادت_امام_یازدهم #شعر_ولادت_اهل_بیت #شعر_ولادت_حضرت_امام_حسن_عسکری
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
آیهی موعود سلام
مینویسیم که دلدار بخواند ما را
کاشکی نامهرسانی برساند ما را
چه بگوییم که اعدام صدا آزاد است
مینویسیم، قلم منتقم فریاد است
بسمربّالْقلم؛ ای آیهی موعود سلام!
از لبِ تشنهلبان میچکد «ای رود سلام!»
اگر از حال دل بیخبران جویایی
اگر از بغضِ نگاهِ نگران جویایی ...
غصهای نیست، به جز غربتِ جانفرسایت
نیست غم؛ جز غمِ هجرانِ جوانفرسایت
چشممان کور شد از بسکه ندیدیم تو را
گوشمان کر شده از بس نشنیدیم تو را
دلمان گوشهای از بیخبریها پوسید
لبمان نامِ تو را جای قدومت بوسید
چه بگوییم، نگفته همه را میدانی
نامهای را که نوشته نشده میخوانی
الغرض؛ بی سپری در دلِ دشمن سخت است
تکیه بر دوستیِ باد سپردن سخت است
گرگهای دِهِ ما میش، نه؛ چوپان شدهاند
دُزدهامان جلوی قافله پنهان شدهاند
آنکه اجدادِ تو را تا به پیمبر کشته
روضه در روضه خودش را سرِ منبر کشته
لشکرِ بیخبران از خبرت میگویند
دشمنانِ پدرت؛ از پدرت میگویند
گرچه خود دشمن عَدلاند، ولی میگویند
عمروعاصان سخن از عدلِ علی میگویند
شمرکیشانِ زمان دورِ سرت میگردند
کوفیان؛ دور و برِ نامهبرت میگردند
جمعهی وصل، در آوار زمان پیر شده
روز موعود بیا؛ آمدنت دیر شده
کاش تا خیمهی سبزت قدمی پل بزنیم
پیش چشمان ترت حرفِ تغزّل بزنیم ...
پادشاها! چقدَر دردِ نداری سخت است
بین آبادی خود؛ بی کس و کاری سخت است
اشک، شد دانهی تسبیح و زمین را پُر کرد
با چنین سیلِ غمی لحظهشماری سخت است
وسط لشکری از دشمنِ باران دیده
ابر باشی ولی از ترس، نباری سخت است
از سرِ «منتظِرآبادِ ظهورت» بروی
دل به صحرای غریبی بسپاری سخت است
در زمینی که به عشقت شده نرگسکاری
مثلِ هر جمعه؛ گُلِ اشک بکاری سخت است
گوشهی شهرِ چراغان شده از میلادت
سر به دیوار غریبی بگذاری سخت است
گر چه حرف از تو دروغیست، که در تکرار است
بینِ ما بی عملان مردِ عمل بسیار است
جادهی چشمِ نگاهِ نگران مرطوب است
یوسف از راه بیا؛ شهر پر از یعقوب است
جانِ «عَجّل فَرج»؛ ای روح دعا منتظریم
«منتَظَر» با دلِمان راه بیا منتظریم!
رضا قاسمی
#رضا_قاسمی #شعر_ولادت_امام_زمان #شعر_ولادت_حضرت_امام_زمان #شعر_ولادت_منجی_عالم_بشریت #شعر_ولادت_یوسف_زهرا
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جانم حسین
هنوز ردَ غروبت در آسمان باقیست
طلوع سرخ تو باقیست، تا جهان باقیست
در این دیار، که فانیست هر چه شادی و غم
غمِ مقدسِ داغِ تو همچنان باقیست
قسم به «قَوِّ عَلیٰ خِدمَتِکْ»، جوارح من
در اختیار غم توست، تا توان باقیست
بیا و مشتری آبروی چشمم باش
هنوز قطرهی اشکی در این دکان باقیست
سیاهیام؛ نه زغالی که چای دم داده
منم همانچه که در قعرِ استکان باقیست
هزار و نهصد و پنجاه بار باید مرد
چقدر زخم شنیدم؛ چقدر جان باقیست
صدای کشتنت اللهاکبرِ کوفیست
هنوز داغ تو در روضهی اذان باقیست
مگر جماعت کفتار غارتت کردند؟!
که از رشیدِ تنت چند استخوان باقیست
اگر چه جوهر تاریخ، قطرهقطره مکید
هنوز خون تنت در رگ زمان باقیست
رضا قاسمی
#رضا_قاسمی #شعر_اهل_بیت #شعر_جدید #شعر_روضه #شعر_سیاهپوشان
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جانم علی
ای حاجتِ قدیمی دنیا! روا شدی
دنیای عرش بودی و دنیای ما شدی
دنیای بی تو ارزش خالق شدن نداشت
حُسنِ دلیلِ خلق، برای خدا شدی
تو رازِ سر به مُهرِ خداوندِ کعبهای
دیوارِ خانه باز شد و برملا شدی
با تو سکوتِ عُزلتِ پیغمبری شکست
شأنِ نزولِ قاری غارِ حرا شدی
گفتیم ابوتراب و نوشتیم ابالحسین
از بین خاکها پدرِ کربلا شدی
بالابلندِ وادی کوتاهقامتان!
ای قلهای که نونِ میان لَنا شدی
اوج غریبی است که در این همه زمان
با مردمِ زمانهی خود آشنا شدی
حیعلیالصلوةِ فراداترین قیام!
آخر میان جهلِ جماعت قضا شدی
رضا قاسمی
#رضا_قاسمی #شعر_ولادت_اول_مظلوم_عالم #شعر_ولادت_حضرت_امیرالمومنین_علی #شعر_ولادت_حضرت_مولا #شعر_ولادت_حیدر_کرار
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
آقای من
روز ازل وقتی که صیاد آفریدند
ما را میان دام، آزاد آفریدند
ما خانههای در مسیرِ سیلِ اشکیم
ویرانه را در «گریهآباد» آفریدند
تا اینکه نامت در سرِ عالم بپیچد
در حنجرِ خاموشِمان داد آفریدند
از تو یکی؛ آن هم فقط محضِ نمونه
از ما گرفتاران به تعداد آفریدند
خیلِ ملک بینقصیات را درک کردند
وقتی که ما را غرقِ ایراد آفریدند
تو «آیههای سجدهداری»؛ سجده داری
ما را در این سجاده «سجّاد» آفریدند
از روی سرمشقِ لبِ غرقِ سکوتت
در حنجرِ مظلوم، فریاد آفریدند
میرقصد آخر پرچمی بر گنبد تو
اصلا سرِ این داستان باد آفریدند
رضا قاسمی
#بقیع #رضا_قاسمی #شعر_میلاد_امام_چهارم #شعر_میلاد_امام_سجاد #شعر_میلاد_حضرت_امام_زین_العابدین
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
سلام ای گنجِ برجا مانده از شاهان ساسانی
تویی باغِ بهشتِ کاخهای رو به ویرانی
سفر از خانهی اجدادیات شد سِیرِ معراجت
سفر از فرش تا عرش، از اهورا تا مسلمانی
اسیرت خواندهاند آنان که از نسلِ اسیرانند
به بندِ بانی آزادیات دنیاست زندانی
تو اهلِ خانهی اسرارِ عرشی مَحرم سِرّی
غریبه نیستی، همشهری مِنّای سلمانی
از این پس رعیتت هستند شاهان، شاهبانوها
از این پس شهربانویی و شهبانوی سلطانی
تو اُمُّالسَّجدهای اُمُّالدُّعایی مادرِ نوری
فراسوی زبان، اُمُّالصَّحیفه اُمِّقرآنی
تو اُمُّالرّوضهای اُمُّالبُکایی مادرِ ابری
تویی اُمُّالخِطابه، مادرِ باران و طوفانی
عروسِ خاندانِ آبی اما تشنهی اشکی
برای آب، از روزِ مبادا روضه میخوانی
تو اقیانوسِ اشکِ روضهخوانان را عَجَمرودی
تو پیوندِ شهیدِ کربلا با خاکِ ایرانی
#حضرت_شهربانو_سلاماللهعلیها
#شعر_میلاد_حضرت_امام_زین_العابدین
#رضا_قاسمی
@hadithashk
یا هادیالاُمَم
ای «سُرّ مَن رَأیٰ»ی غم ما فقیرها
ای رویش امید, میان کویرها
ای خالق زیارت کلّ ذواتِ نور
ای جامعه سُرای تبارِ کبیرها
یا هادیالاُمَم ! اگر انوار تو نبود
بیراهه میشدند تمام مسیرها
منت کشیده عرش, برای جلوس تو
اما نشستهای به حصارِ حصیرها
معلوم شد, امامِ تمامِ خلایقی
تا سر گذاشتند, به پای تو شیرها
ای مظهرِ شکوهِ علی؛ چارمین علی !
میلاد توست, مطلع عید غدیرها
یا ایهاالعزیز ! تَصَدَّق عَلیَ الذَّلیل
عشق تو عزت است, برای حقیرها
یکبار هم به گوشهی صحنت نظر بکن
یکدم بیا به دیدن ما گوشهگیرها !
بنشین کنار سفرهی سائل تبارها
برکت بده به لقمهی نان و پنیرها
رضا قاسمی
#رضا_قاسمی #شعر_آیینی #شعر_لوادت_حضرت_هادی #شعر_مذهبی #شعر_ولادت_امام_علی_النقی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
واویلا
کجا یعقوب دیده خوابِ هجرانی که من دیدم
کجا یوسف شنیده وصفِ زندانی که من دیدم
زمین در روزگارِ نوح، شد سیراب از باران
ولی دریایی از خون شد به طوفانی که من دیدم
هم اسماعیلها سر را به تیغ امتحان دادند
هم ابراهیمها، در عیدِ قربانی که من دیدم
زمین از خونِ خاتمبخشیاش شد تربتِ اعلا
عقیقِ سرخ شد خاکِ سلیمانی که من دیدم
سرِ خورشید بر نِی شمعِ بزمِ ماتمِ خود بود
قیامت چیست؟ جز شامِ غریبانی که من دیدم
تمام آیهها شد `کاف و ها و یا و عین و صاد”
میان قاریان شد پخش، قرآنی که من دیدم
برادر، جای من شمشیر خورد و من غمِ ناموس
هزاران ارباًاربا داشت میدانی که من دیدم
نگاهِ حرمله هر بار پُر بود از هزاران تیر
عمو جانم ندیده تیربارانی که من دیدم
مسلمان نشنود کافر نبیند خوابِ این غم را
سر و تشت و شراب و چوب و دندانی که من دیدم
و پرچمها از آن روزی که باد از نیزهاش رد شد
پریشاناند، از زلف پریشانی که من دیدم
رضا قاسمی
#بقیع #رضا_قاسمی #شعر_شهادت_حضرت_امام_سجاد #شعر_شهادت_حضرت_زین_العابدین #شعر_شهادت_علی_ابن_الحسین
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
بخر مقابل چشمانِ خوبها بد را
بزن به نام خودت این بدِ زبانزد را
میان ماندن و رفتن از انتخاب نگو
بگیر راه سقوطِ منِ مردّد را
همیشه سنگِ دلم راهِ اشک را بسته
تلنگری بزن ای روضه! بشکن این سد را
ببخش، حاجتِ من کمتر است از کَرمت
خودت بخواه برایم هر آنچه باید را
به جمعِ گریهکنان؛ بین ابرها بردی
همان کسی که خودش را به گریه میزد را
شهادتِ نفسم یاحسین و یاحسن است
نگیر از لب خشکم فراتِ اَشهد را
مسافر حرمم؛ روی بالِ سجاده
سلامِ صبح به مبدأ رسانده مقصد را
کلاغ را چه به پرواز با کبوترها!
کسی سیاه ندیدهست رنگِ گنبد را
بحقّ پای سپاهِ پیادهی حرمت
نگیر از دستم اربعینِ مشهد را
#شعر_مناجات_سیدالشهداء
#امیری_حسین_و_نعم_الامیر
#یا_رفیق_من_لا_رفیق_له
#رضا_قاسمی
@hadithashk
جز گنبدت هر آنچه که تابید را ببخش
از پشت کوه آمده، خورشید را ببخش
گفتند سجده رو به حرم شرکِ منجلیست
علاّمههای مکتبِ توحید را ببخش
گفتند مستحب به نمازِ زیارتت
خیرالعمل! مراجع تقلید را ببخش
در راهِ استخاره حرم سمتِ ما دوید
آوارگانِ جادهی تردید را ببخش
با یک نسیم لرزه به ایمانمان نشست
باغ پُرادعای پُر از بید را ببخش
در این کویر، ثانیهها پیر میشوند
از عمرمان ادامهی تبعید را ببخش
شرط قبولی، از غمِ گودال مردن است
شرمندهایم، این همه تجدید را ببخش
باران عصارهی عرقِ شرمِ آبهاست
ابری که دیر آمد و بارید را ببخش
#اربعین
#شعر_مناجات_سیدالشهداء
#امیری_حسین_و_نعم_الامیر
#رضا_قاسمی
@hadithashk
زخمهای دستهای سفرهدارش را ببین
غربتش در دشمنستانِ دیارش را ببین
بارها مایَملَکش را داد، دور از چشمِ خلق
گفت ای دنیا! بیا تنها سه بارش را ببین
کیمیای پای او از خاک میسازد طلا
یک غبارش آفتابی شد، عیارش را ببین
نیست با "مَن لا رَفیقَ لَه" کسی جز او رفیق
در گذرگاهِ جُزامیها گذارش را ببین
جانمازش را کشیدند و نیفتاد از قیام
در سجود و در قعودش اقتدارش را ببین
غربتش قاب است بر دیوارِ غربتخانهاش
بین دامِ میخ، تیغِ در حصارش را ببین
در سکوت او هیاهوی جمل را گوش کن
حیدر و تکبیرهای افتخارش را ببین
اژدهای فتنه را تیغِ سکوتش سر برید
صبر کن، در دستِ صلحش ذوالفقارش را ببین
از سپیدیهای مویش روضههایش را بخوان
در سیاهیهای زلفش روزگارش را ببین
کودکی تا پیریاش را کوچهی تنگی گرفت
عمرِ اشکش، روضهی دنبالهدارش را ببین
حاصلِ سرسبزی تاکش شراب سرخ شد
جامِ أحلیٰ مِن عسل را، یادگارش را ببین
گفت "لایَوم" و شهیدِ کشتهی گودال شد
مقتلش را، کربلای احتضارش را ببین
اشکِ اربابِ مقاتل حالِ یک غارتزدهست
فصل بعدی، پیشِ سقا انکسارش را ببین
مقتل مکشوفهی او روضه میخواهد چه کار؟
روضههایش را تماشا کن، مزارش را ببین
#دهه_آخر_صفر
#شعر_شهادت_امام_حسن_مجتبی
#یا_کریم_اهل_بیت_ع
#رضا_قاسمی
@hadithashk
باب الجواد
در حرم هستی کنار یار ، فکرش را بکن
حس خوبی هست ، یک مقدار ، فکرش را بکن
گوشه ی باب الجوادی ، پس بگیر اذن دخول
یک گدا و یک درِ دربار ، فکرش را بکن
چشم خود را باز کن گنبد تماشایی شده
اشک های لحظه ی دیدار ، فکرش را بکن
دست بر سینه ادب کردی به سمت گنبدش
ایستادی پیش شاه انگار ، فکرش را بکن
یک زیارت نامه هم در دست داری پس بخوان
در کنارش ذکر استغفار ، فکرش را بکن
بوی عطر مریمش پیچیده در کل فضا
در حرم یک چادر گلدار ، فکرش را بکن
دانه می ریزند ، مردم زیر پای کفتران
یک حرم در بین گندم زار ، فکرش را بکن
در کنار پنجره فولاد ، غوغایی شده
خوب شد انگار یک بیمار ، فکرش را بکن
رفته ای داخل ... تویی و یک ضریح و یک امام
پس تصور کن فقط یک بار ، فکرش را بکن
با همین هایی که گفتم یک زیارت رفته ای
شک نکن هرگز نکن انکار ، فکرش را بکن
رضا قاسمی
#رضا_قاسمی #شعر_شهادت_امام_رئوف #شعر_شهادت_امام_رضا #شعر_شهادت_امام_هشتم #شعر_شهادت_علی_ابن_موسی_الرضا
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
مَن لَم یَشکُرِالمَخلوقَ، لَم یَشکُرِ الخالقَ
به رسم ادب و معرفت از همه دوستان و عزیزان شاعر که لطف کردن منت سر ما گذاشتن و اشعارشونو برای انتشار در اختیار مجموعه #حدیث_اشک قرار دادن تقدیر، تشکر و قدردانی میکنیم
🙏🙏🙏🙏
#احسان_صابریون
#بهمن_ترکمان
#گروه_شعر_یا_مظلوم
#رضا_قربانی
#ابراهبم_لآلی
#امیر_علوی
#یاسین_قاسمی
#ایمان_دهقانیا
#طاها_ملکی
#حسن_لطفی
#حسن_کردی
#محمود_اسدی
#کرامت_نعمت_زاده
#جواد_قدوسی
#امیر_فرخنده
#محمد_نجاری
#وحید_عظیم_زاده
#احسان_نرگسی
#بردیا_محمدی
#سید_پوریا_هاشمی
#پوریا_باقری
#اسماعیل_روستایی
#محمد_کیخسروی
#محمد_جواد_مطیع_ها
#محمد_حسن_بیاتلو
#مهدی_شریف_زاده
#سجاد_شاکری
#وحید_قاسمیان
#ساسان_آقایی
#حامد_آقایی
#مرضیه_نعیم_امین
#مرضیه_عاطفی
#نفیسه_کریمی
#فاطمه_بلیوند
#علی_مطهری_فرد
#علی_اکبر_جمشیدی
#علی_بهرامی_نیا
#محسن_راحت_حق
#پدارم_اسکندری
#علی_رفیعی
#صادق_افخمی
#علیرضا_وفایی
#حامد_شیخ_پور
#روح_اله_اسماعیلی
#سراج_الدین_سرایانی
#امیر_عظیمی
#محسن_کاویانی
#محمد_حسن_جنتی
#سید_حسین_صمدی
#سید_جعفر_حیدری
#وحید_مصلحی
#یونس_وصالی
#احمد_ایرانی_نسب
#محمد_جواد_پرچمی
#میثم_مومنی_نژاد
#محمد_حسین_رحیمیان
#رًضا_قاسمی
#مجید_قاسمی
#علیرضا_خاکساری
#مهدی_رحیمی
#ناصر_دودانگه
#سید_محسن_حبیب_اله_پور
#جواد_کلهر
#موسی_علیمرادی
#روح_اله_پیدایی
#علی_اکبر_نازک_کار
#سعید_توفیقی
#علی_اکبر_نازک_کار
#ظهیر_مومنی
#رضا_رسول_زاده
#علی_حسنی
#احمد_علوی
#داریوش_جعفری
#رسول_عسگری
#محمد_قاسمی
#رضا_دین_پرور
#مجتبی_خرسندی
#وحید_قاسمی
#حسین_زارع_زاده
#هانی_خداداد
#فربد_افشاری
#محمد_جواد_شیرازی
#شهریار_سنجری
#ابراهیم_زمانی
#آرش_براری
#عماد_بهرامی
#حسین_قربانچه
#ارمان_صائمی
#محسن_صرامی
مولای من
ای حاجتِ قدیمی دنیا! روا شدی
دنیای عرش بودی و دنیای ما شدی
دنیای بی تو ارزش خالق شدن نداشت
حُسنِ دلیلِ خلق، برای خدا شدی
تو رازِ سر به مُهرِ خداوندِ کعبهای
دیوارِ خانه باز شد و برملا شدی
با تو سکوتِ عُزلتِ پیغمبری شکست
شأنِ نزولِ قاری غارِ حرا شدی
گفتیم ابوتراب و نوشتیم ابالحسین
از بین خاکها پدرِ کربلا شدی
بالابلندِ وادی کوتاهقامتان!
ای قلهای که نونِ میان لَنا شدی
اوج غریبی است که در این همه زمان
با مردمِ زمانهی خود آشنا شدی
حیعلیالصلوةِ فراداترین قیام!
آخر میان جهلِ جماعت قضا شدی
رضا قاسمی
#رضا_قاسمی #شعر_مدح_امیرالمومنین #شعر_مدح_اهل_بیت #شعر_مدح_حضرت_ابوتراب #شعر_مدح_حضرت_علی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
بخر مقابل چشمانِ خوبها بد را
بزن به نام خودت این بدِ زبانزد را
میان ماندن و رفتن از انتخاب نگو
بگیر راه سقوطِ منِ مردّد را
همیشه سنگِ دلم راهِ اشک را بسته
تلنگری بزن ای روضه! بشکن این سد را
ببخش، حاجتِ من کمتر است از کَرمت
خودت بخواه برایم هر آنچه باید را
به جمعِ گریهکنان؛ بین ابرها بردی
همان کسی که خودش را به گریه میزد را
شهادتِ نفسم یاحسین و یاحسن است
نگیر از لب خشکم فراتِ اَشهد را
مسافر حرمم؛ روی بالِ سجاده
سلامِ صبح به مبدأ رسانده مقصد را
کلاغ را چه به پرواز با کبوترها!
کسی سیاه ندیدهست رنگِ گنبد را
بحقّ پای سپاهِ پیادهی حرمت
نگیر از دستم اربعینِ مشهد را
#امیری_حسین_و_نعم_الامیر
#شعر_مناجات_سیدالشهداء
#رضا_قاسمی
@hadithashk
در معرکه رو به کربلا میمیرند
در راه رضای مرتضی میمیرند
اینان شهدای آستین در دهناند
با تیغِ سکوت، بیصدا میمیرند
#بر_دشمن_مرتضی_علی_لعنت
#شهدای_پاراچنار
#رضا_قاسمی
@hadithashk
ای سفرهدار، سفرهی اعیانیات قبول
اُمُّالشهید، لشکرِ قربانیات قبول
ای مشکِ چشمهای تو نذرِ لبِ حسین
ای آسمان، زیارتِ بارانیات قبول
گفتند از خسوفِ قمر، باورت نشد
حیران ماهِ علقمه!، حیرانیات قبول
ای روضهخوانِ چار مزارِ خیالیات!
اُمُّالبقیع!، تعزیهگردانیات قبول
چادر به سر کشیدهای و زار میزنی
ای کوهی از وقار، پریشانیات قبول
شمعِ مزارِ کیستی ای مادر قمر؟
شبگریههای شامِ غریبانیات قبول
فریاد داشت سوزِ دَمت رو به دشمنت:
ای امتِ رسول، مسلمانیات قبول!
#شعر_شهادت_حضرت_ام_البنین_س
#رضا_قاسمی
@hadithashk