خرمن غصه ها شرار گرفت
سوز را حملهء بهار گرفت
سینهء سبزه ها قرار گرفت
بلبل از پای غنچه خوار گرفت
شجر وحی برگ و بار گرفت
همهء سنگها قمر شده اند
زیر پایش تمام زر شده اند
باد و باران رفیق تر شده اند
بی پسرهایمان پدر شده اند
تا توسل به زلف یار گرفت
در سماوات بوی گل پیچید
غنچه ای باز شد نسیم وزید
شک ندارم که باغبان خندید
او که خندید آسمان خندید
آسمان عطر نوبهار گرفت
حق بنا داشت سینه خلق کند
بهر خلقت زمینه خلق کند
بعد از آن هم مدینه خلق کند
تا که یک بی قرینه خلق کند
قدرتش را خدا به کار گرفت
غمزهء دل فریب میگیرد
چشم مستش حبیب میگیرید
عطر و بویش عجیب میگیرد
از خدا نصفه سیب میگیرد
دخترش از خدا انار گرفت
جانشین خداست روی زمین
دخترانش تمام پرده نشین
ثقلینش جواز خُلد برین
حب اولاد اوست حصن حصین
دور شیعه نبی حصار گرفت
ما که نه هود و نوح و یحییٰ هم
یوسف و سام و شیث و موسی هم
همه هستند مخلصش باهم
شک ندارم دم مسیحا هم
از نفس هاش حکم کار گرفت
احمد و خاتم و رسول امین
مصطفی و مُزَمِّل و یاسین
سیدالکائنات و هادی دین
اُمّی و أبطحی و شمس مبین
چقدر نام مستعار گرفت
مصطفی کیست؟ گوهر نایاب
مصطفی کیست؟ بهترین ارباب
مصطفی کیست؟ شوکت محراب
در اُحُد قند در دلش شد آب
تا علی(ع) تیغ ذوالفقار گرفت
مصطفی کیست؟ حق پرست خدا
مصطفی کیست؟ مستِ مست خدا
بهترین است.. ناز شصت خدا
عید مبعث که شد ز دست خدا
بیرقش را طلایه دار گرفت
شب معراج مست صهبا رفت
ذکر حیدر شنید هر جا رفت
در غدیر از دلش محن ها رفت
و یدالله تا که بالا رفت
دین جاوید اعتبار گرفت
عماد بهرامی
#شعر_ولادت_پیامبر_اکرم #شعر_ولادت_حضرت_رسول_اکرم #شعر_ولادت_خاتم_النبیین #شعر_ولادت_رسول_الله
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
خیر البشر
خیر البشر وقتی که ختم المرسلین باشد
روزی ما با رحمه للعالمین باشد
عرش از پس کار امانت بر نمی آمد
آمد محمد تا امانت دار دین باشد
ایوان شکست و روح دریاها تلاطم کرد
دل پس نباید در دل اهل زمین باشد
ابلیس از هفت آسمان محروم شد، یعنی
آمد نبی ، آرامش اهل یقین باشد
بت ها شکست آوای توحیدی میلادش
او مقدمش پایان کار مشرکین باشد
شلاق ها بخشیده شد روزی که او آمد
خیرش نصیب خلق، حتی مجرمین باشد
جانم فدای آنکه حیدر شد هوادارش
دست خدا زیباست در دست امین باشد
بوی کرامت می وزد از خاندان عشق
بختش بلند آن دل که با رحمت قرین باشد
اسلام ما حق است می مانیم با احمد
لبیک می گوییم ما ، لبیک یا احمد
ناصر دودانگه
#شعر_ولادت_پیامبر_اکرم #شعر_ولادت_حضرت_رسول_اکرم #شعر_ولادت_خاتم_النبیین #شعر_ولادت_رسول_الله #ناصر_دودانگه
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا رسول الله
قلم به دست گرفتم، قلم مسلمان شد
به صفحه نام تو دید و ز دست لرزان شد
قلم ز دست رها شد به طرفه العینی
ز شاعرش جلو افتاد و صاحب جان شد
نوشت آنچه
و ما یسطرون” خطابش کرد همان که سوره ی طه و فجر و انسان شد شکفت غنچهی لبهای ماه عام الفیل شکافت عرش خدا و نبی نمایان شد خدا به عبد خودش، عبد صالحی بخشید ز مقدمش همه ی کائنات میزان شد صدا زدش که بخوان، اقرء اقرء یا احمد و جلوه های الهی در او فراوان شد *نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت* میان عرش خدا بلبلی غزلخوان شد اگر چه بعد رسولان حق پیام آورد اگر چه طبق عدد، خاتم رسولان شد ولی یکی که نبی بود و هیکس که نبود فقطستوده” خدا را یگانه مهمان شد محمد باقر انتصاری #شعر_ولادت_پیامبر_اکرم #شعر_ولادت_حضرت_رسول_اکرم #شعر_ولادت_خاتم_النبیین #شعر_ولادت_رسول_الله #محمد_باقر_انتصاری لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
بسم ربّالقلم
بسم ربّالقلم از عرش، غزل نازل شد
مدحِ شیرینسخنان بود، عسل نازل شد
شعرمان رفت به جایی که مَلک راه نداشت
روزِ آن منتِ خورشید و شبش ماه نداشت
نور، تا روبروی خویش گرفت آینه را
دید در جلوهی نورش پسرِ آمنه را
آفرین گفت به خود؛ لب به تغزّل وا کرد
خالقِ شعر نشست و غزلی انشا کرد
وحی فرمود، به آوای سَلیس ای کاتب
از قلم هر چه شنیدی بنویس ای کاتب !
لهجهی شعرِ خداوندِ زبان؛ مَکّی شد
آخرین سورهی پیغامبران مَکّی شد
نام این نورِ به عرش آمده «احمد» باشد
و میان صُحُفِ فرش، «محمّد» باشد
قابِ قوسِین، هم از گنبدِ نامش پیداست
باید این نامِ خداگونه مشدّد باشد
قصه این است، که با نامِ خدای صلوات
شده نامِ نبوی خلق، برای صلوات
هر چه در باغ بهشتم گل و ریحان دارم
میدهم با صلواتم؛ در ازای صلوات
به نماز و به قنوت و به اجابت سوگند
مستجاب است، هرآیینه دعای صلوات
از دَمِ ماذنههای لبِ خوشبو دهنان
میرسد تا اُذُنُالله، صدای صلوات
تَکَم و در دلِ این آینه در تکثیرم
سیزده آینه را روبرویش میگیرم
چارده آیهی این سورهی مَکّی نورند
چارده نور، که از ظلمتِ عالم دورند
چارده عرش، که همسایهی من در خاکاند
علتِ خلقِ زمین و سَندِ لولاکاند
حرف لولاک زدم؛ عرش، پر از زمزمه شد
صحبت از سِرّ وجودِ علی و فاطمه شد
علی و فاطمه بیتالغزل لولاکاند
ساکن بامِ فلک؛ آن طرفِ ادراکاند
نام این سورهی مَکّی، مَدَنی شد آخر
رازِ پیدایش زهرا علنی شد آخر
رضا قاسمی
#رضا_قاسمی #شعر_ولادت_پیامبر_اکرم #شعر_ولادت_حضرت_رسول_اکرم #شعر_ولادت_خاتم_النبیین #شعر_ولادت_رسول_الله
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
حضرت دوست
سکوت محض تاریخی پر از درد
صدای ناله و آه از دل سرد
به خاک افتاده جسم اخترانی
میان گور مانده دخترانیشقایق ها همه پژمرده بودند
هر آن چه باغِ گل افسرده بودند
تو گویی قرن ها باران نبارید
به تن ها شبنمی از جان نبارید
به زیر خاک ، مدفون لاله لاله
نهان در عمق جان ها ناله ناله
جهان تاریک اما در پی نور
خموش اما به دل سوسویی از دور
که ناگه نوری از الله آمد
به دنیا طفل عبدالله آمد
همان طفلی که از حق آینه بود
به دامانِ گلی چون آمنه بود
دمید و ظلمت شب را سحر شد
فروغ دیده ی اهل نظر شد
چو رعد و صاعقه اش در هم آمیخت
به ناگه کنگره ی ظالمان ریخت
هر آن چه بت به عالم بود افتاد
ز عمق جان کشید ابلیس فریاد
رسید آن که به حمد ربِّ اَمین است
هم او که رحمهُ لِلعالمین است
نگین عرش رحمان شد پدیدار
خدا آیا کند جلوه به دیدار ؟
جمال یار از پرده برون شد
دلِ عالم پر از عشق و جنون شد
به دل ها دلبر و دلدار آمد
ز پرده احمد مختار آمد
فلک را تیر عشقش سقف بشکافت
مَلَک مِهرش میان ذره ها یافت
جمالش آینه دار خدا بود
خدا نه ، لیک ، از او کِی جدا بود
همیشه همنشین حضرت دوست
کسی که بوده با حق از ازل اوست
کسی تاب تماشایش ندارد
به خاکش آسمان ها سر می گذارد
فروغ ذات حَیِّ لا یزال است
شب معراج نورش بی مثال است
چنان که هر ملک که در قعود است
خدا پندارد او را ، در سجود است
ز نورش کهکشان ها مات مانده
خدا او را چنین مرآت خوانده
همه جز رب بر او کرده توسل
یکی از جلوه های کوچکش گل
خدا بیش از خلایق عاشق اوست
یکی از جلوه هایش صادق اوست
گلی که باغ گل از او شکفته
تجلی خدا در او نهفته
محمد جلوه کرده در وجودش
جهان دارد از او بود و نبودش
از او یاد پیمبر زنده می شد
از او هفت آسمان پاینده می شد
امامی که صفابخش همه بود
گل زیبای آل فاطمه بود
محمد مبشری
#شعر_ولادت_پیامبر_اکرم #شعر_ولادت_حضرت_رسول_اکرم #شعر_ولادت_خاتم_النبیین #شعر_ولادت_رسول_الله #محمد_مبشری
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
این چه نوریست
چهره انگار... نه، انگار ندارد، ماه است
این چه نوریست که در چهره ی عبدالله است؟
این چه نوریست که تاریکی شب را برده
دل مرد و زن اقوام عرب را برده
این چه نوریست که پر کرده همه دنیا را
راهی مکه نموده ست یهودیها را
جریان چیست؟ فقط اهل کتاب آگاهند
همه انگشت به لب خیره به عبداللهند
همه حیرت زده، نوری که معما شده است
چند وقتی ست که در آمنه پیدا شده است
شور تا در دل انس و ملک و جن افتاد
چارده کنگره از کاخ مدائن افتاد
غیر از این هر خبری بود فراموش شد و
ناگهان آتش آتشکده خاموش شد و
طالع نیک امیران جهان بد افتاد
ته جام همه شان عکس محمد افتاد!
طفل همراه خودش بوی خوش گل آورد
مثنوی رام شد و رو به تغزل آورد
چهره آرام، زبان نرم، قدم ها محکم
قامتی راست، تنی معتدل، ابرویی خم
گفتم ابرو، نه! دو تا قوی سیاه عاشق
که لب ساحل امنند ولی دور از هم
لب بالایی او آب بقاء کوثر
لب پایینی او آب حیات زمزم
دست، تفسیرگر خیرالامور اوسطها
آنچه کرده ست کرامت نه زیاد است نه کم
چون «لما» زینت «لولاک خلقتُ الافلاک»
هم نگین است به انگشت فلک هم خاتم
دخترش از سه زن برتر عالم برتر
همسرش هم رده با آسیه است و مریم
قدر او را ولی افسوس که «من لم یعرف»
علم او را ولی افسوس که «من لم یعلم»
هرچه گفتیم کم و منزلتش بیشتر است
پیش او خوارترین معجزه شق القمر است
هرکه با نیتی از عشق محمد دم زد
«دست غیب آمد و بر سینه ی نامحرم زد»
محرم راز، علی باشد و باشد کافیست
جمع دست علی و دست محمد کافیست
و علی معنی « اکملت لکم دینکم» است
شاهد گفته ی من خطبه ی قرای خم است
منکران شاهد عینی غدیرند! دریغ
سند بیعت خود را بپذیرند؟! دریغ
باز از خصلت او با دگران میگوید
آنچه در باطن او دیده عیان میگوید
پیش پیری که به جنگاوری اش می بالد
از جوانمردی سردار جوان میگوید
«سود در حب علی است و زیان در بغضش»
با عرب باز هم از سود و زیان میگوید
حرف این است: «فهذا علیٌ مولاکم»
یک کلام است که با چند بیان میگوید
خواست چیزی بنویسد دم آخر... افسوس
یک نفر گفت محمد هذیان میگوید
محمد حسین ملکیان
#شعر_ولادت_پیامبر_اکرم #شعر_ولادت_حضرت_رسول_اکرم #شعر_ولادت_خاتم_النبیین #شعر_ولادت_رسول_الله #محمد_حسین_ملکیان
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا محمد
تو آمدی همه بتخانه ها خراب کنی
و قلبِ سنگِ زمین را طلای ناب کنی
اسیرِ پنجه ی شب بود روزگار امّا
تو آمدی به جهان کارِ آفتاب کنی
تو آمدی به تنِ لخت و عورِ فهمِ عوام
زِ تار و پودِ حیا و ادب، حجاب کنی
که جای خشم به دلها محبت آموزی
که کارِ نیزه و شمشیر، با کتاب کنی
نشسته بود زمین بین جهل و واجب بود
برای پا شدنش، یاعلی خطاب کنی
میانِ معرکه، وقتِ فرارِ ناکس ها
به روی غیرت حیدر فقط حساب کنی
من از قبیله ی سلمانم و مسلمانم
فدای دختر و دامادتان شود جانم
تو آمدی جهت اعتلای باورها
تو آمدی که شوی سرورِ پیمبرها
تو آمدی که بگویی چهارده نوراست
چراغِ راه هدایت، شمارِ رهبرها
تو آمدی که به گودالِ جهل و نادانی
دوباره دفن نگردد وجودِ دخترها
دلیلِ خلقتِ عالم نگاهِ دختر توست
دلیل خلقتِ خورشید و ماه و اخترها
وَ عشق،عاشق و شیدای خندهءنوه ات
حسینِ فاطمه آقا و میرِ نوکرها
اگر تو امر کنی مرده میکند زنده
حرارتِ دمِ سلمان، دمِ ابوذرها
غلامِ حیدر و زهرا، جنابِ جبریل است
از آن سبب شده ام من غلامِ قنبرها!
و بیت آخرم این است ای رسولِ امین
به نورِ چاردهم انتظار مانده زمین
بهنام فرشی
#بهنام_فرشی #شعر_ولادت_پیامبر_اکرم #شعر_ولادت_حضرت_رسول_اکرم #شعر_ولادت_خاتم_النبیین #شعر_ولادت_رسول_الله
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
تمام عشق
سوگند می خوریم به قالو بلای عشق
سوگند می خوریم به بدرالدجای عشق
ما زنده ایم زنده به حال و هوای عشق
خانه به دوش و در به در کوچه های عشق
تابید نور رحمت حق نور سرمدی
مستیم باز از جلوات محمدی
یک جلوه کرد و بت کده را تارومار کرد
یک یاعلی که گفت هزاران شکار کرد
با غمزه ای زمین و زمان را دچار کرد
لب تا گشود میکده ها را خمار کرد
هستیم در لوای تو ای بت شکن ترین
خاکیم زیر پای تو ای بت شکن ترین
آورده اند تو را با تمام عشق
باید که سجده کرد به قدر و مقام عشق
پا شد هزار مرتبه بر احترام عشق
تازه گرفته رنگ خودش را قوام عشق
تو آمدی که رحمت بی حد ببارد و
نام علی به آل محمد ببارد و
در چارده مسیر تویی مقتداترین
تکیه به کوه قامت تو زد ستون دین
ای منتهای قدرت حق زیر آستین
بر لحظه های خلق تو پیوسته آفرین
دستی بکش که باز دلم مبتلا شود
یک دم بزن که خاک دلم کیمیا شود
دستی بکش بروی سر ما ندارها
عالیجناب این همه شب زنده دارها
برهم زدی بساط دل بی قرارها
جمعند دور روی تو امشب نگارها
خورشید و ماه معتکف بر جمال تو
ریزه خوریم بر سر خوان بلال تو
شیعه که جام مستیتان را به لب گرفت
حالا بساط نوکریش روز و شب گرفت
شایسته بود شیعه از اینجا لقب گرفت
تو آمدی و مذهب ما یک نسب گرفت
تا زنده ایم عاشق آل محمدیم
ما بندگان صادق آل محمدیم
آقام شد که نوکریم رنگ و بو گرفت
نوکر شدم که زندگیم آبرو گرفت
من هرچه داشتم همه چشمان او گرفت
شکر خدا که دعای دلم مو به مو گرفت
می خواستم گدای تو باشم فقط همین
ای کاش من برای تو باشم فقط همین
احمد شاکری
#احمد_شاکری #شعر_ولادت_پیامبر_اکرم #شعر_ولادت_حضرت_رسول_اکرم #شعر_ولادت_خاتم_النبیین #شعر_ولادت_رسول_الله
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا رسول الله
اگر از چهره بردارد نگارِ ما نقابش را
زلیخا هم ببُرد بندِ انگشتِ جنابش را
سپر اُفتاد از دستِ امیران و جهانداران
نسیم آورد تا اخبارِ صبحِ انقلابش را
خدا ابری فرستاده ست سایه افکنش باشد
و در گرما و سرما می کِشد نازِ سحابش را
جمالش آفتابِ هر نظر بوده است و دنیایی
شود کُن فَیکون یک دمِ نبیند آفتابش را
سراپا شوقِ رویاندن سراسر حسِ سرسبزی
نگیرد باد صحرا نیز دامان شتابش را
نسیم آواره در پیچ و خمِ گیسوی مشکینش
کِشد بر دیده جبریلِ امین گَردِ رکابش را
چنان بر محمل دلها نشسته نازِ لبخندش
که آنی دل ندارد طاقتِ اَخم و عتابش را
تمام انبیا را حق به خط کرده ست تا روزی
فقط جاری کند از لفظ او فصل الخطابش را
به بالین یهودی می رود خاکستر آلوده
که در اوج غضب درمان کند حالِ خرابش را
همیشه جلوه دنیا به پایش عشوه ها می ریخت
نخورد اما فریب لُعبت و رنگ و لعابش را
ز دلتنگی مگو چون اُستون حنانه می نالد
که منبر هم ندارد بعد او تابِ غیابش را
مبادا گردنه آنی به دستِ ناکسان افتد
که رُستم را اُحد دید و نبی افراسیابش را
سراپا زخم می آید علی از ورطه ی فتنه
نبی حتی ندارد طاقتِ روی خضابش را
ز پایش تیر بیرون می کشد هنگامه ی طاعت
خداهم با علی کم می نماید اضطرابش را
جگرداران عالم از علی تندیس می سازند
نبی وقتی به حیدر می سپارد جای خوابش را
پیمبر چشم می دوزد به سیمای علی هرگاه
نثار نسل زهرا می کند کوه ثوابش را
مدار کهکشان ها را به دستش گر که بسپارند
به صد عالم نخواهد داد مویِ بوترابش را
ز محشر هیچ کس با دستِ خالی بر نمی گردد
خدا دست پیمبر داده چون یوم الحسابش را
محمد رضا طالبی
#شعر_ولادت_پیامبر_اکرم #شعر_ولادت_حضرت_رسول_اکرم #شعر_ولادت_خاتم_النبیین #شعر_ولادت_رسول_الله #محمد_رضا_طالبی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
شب رفت و رفت بر تن عالم لباس صبح
روشن شد آسمان شب از انعکاس صبح
خیل ملک به حالت تعظیم دور اوست
اما به سوی هوست تمام هواس صبح
نامش همینکه معجزِ پروردگار شد
ایمن شد از وساوس خناس ناس صبح
از باغ ساوه بوی انار آمد و سپس
دریاچه اش به خاک نشست از هراس صبح
داردطلایِ بتکده ها زنگ می زند
از خواب می پرند همه با تماس صبح
دارد دوباره کار خدا سکه می شود
خورشید قلب ها پسر مکه می شود
تو آمدی و رحمت للعالمین شدی
خورشید اولین و مه آخرین شدی
در پیچ وتاب زلف تو یک خلق واله اند
با گیسوان ریخته حبل المتین شدی
از آن طرف تو را همه ساحر صدا زدند
از این طرف برای همانها امین شدی
تنها به خاطر پدر فاطمه شدن
در اعتکاف رفتی و چله نشین شدی
با خنده های فاطمه لبخند می زدی
باغصه های فاطمه زار و حزین شدی
گفتی حسین از من و من هستم از حسین
اول نفر تویی ولی از پنجمین شدی
لنگ است بی نگاه شماها کمیت من
قربان اهل بیت شما اهل بیت من
کعبه همینکه از بت عزّی زلال شد
بر روی گونهء تو مبدل به خال شد
اینگونه بود روی سیاه آبرو گرفت
اینگونه کعبه منبر بانگ بلال شد
بوی تو را اویس به شهر قرن کشید
گرچه براش دیدن رویت محال شد
شبهای وحی هم خود جبریل در حرا
بالش برای اشک شما دستمال شد
یادت که هست آن شب معراج هم علی
مشغول باغبانیِ آن سیب کال شد
دیدید خواستگار شده دختر از شما
گفتید در جواب که کی بهتر شما؟!
لب وا نمی کنند حکیمان بدون تو
مفهوم نیست یک خط قرآن بدون تو
وقتی بهشت خلق،همان خانهء شماست
سردرگمی است زندگی یک آن بدون تو
فردوس با تمام درختان و میوه هاش
می شد شبیه خاک بیابان بدون تو
یوسف اگر اسیر جمال شما نبود
دل را نکنده بود ز کنعان بدون تو
در بارگاه قدس علی هم که می رویم
مزه نمی دهد شب ایوان بدون تو
وقتی که مصحف تو همان مصحف علیست
اصلا" مزار تو نجف اشرف علیست
دینت علی،مرامت علی، دلبرت علی
روحت علی، توانت علی، پیکرت علی
فکرت علی، خیالت علی، باورت علی
جنت علی،قیامت علی، کوثرت علی
یارت علی، ولایت علی، یاورت علی
سرباز علی، مبارز علی ، لشگرت علی
شمشیر علی، تهمتن علی،ممتحن علی
حیدر علی، قلندر علی، صفدرت علی
باده علی، پیاله علی، میکده علی
ساقی علی، خُمِ مِی علی، ساغرت علی
مکه،مدینه،سامره و کربلا علی
صلِ علی محمد و صل علی علی
ناقابلند محضرتان احترام ها
ای مقصد تمام علیه السلام ها
ای میوهء رسیدهء خلقت رسول عشق
پخته شدند از جلوات تو خام ها
از جمع بیشمار هزاران پیامبر
بیرون زده ز صلب تو نسل امام ها
آنروز اگر علی سر دوشت نرفته بود
کس پی نبرده بود به اوج مقام ها
بوی شرارهء در و دیوار می دهد
خاکستری که می رسد از پشتِ بام ها
مزد رسالت تو مودّت به فاطمه است
لعنت به بی حیاییِ آن غاصبین پست
#شعر_ولادت_رسول_الله
#شعر_ولادت_حضرت_رسول_اکرم
#حسین_قربانچه
@hadithashk
آفتاب از افق میمنه دل کند،آمد
بر لب آینهی غمزده لبخند آمد
کوچه از هَمهَمه ی بال مَلَک بند آمد
آخرین برگهی پیغامِ خداوند آمد
می رسد از پر قنداقه ی سبزت،برکات
مَقدَم گلپسر آمنهخاتون صلوات
روح تو خون به رگِ لوح و قلم می انداخت
چشم تو نور به اعماق عدم می انداخت
دست تو سفره به ایوان کرم می انداخت
نام تو لرزه به اندام ستم می انداخت
جذبه ات را همه در وحشت خائن دیدیم
در ترک خوردن ایوان مدائن دیدیم
با تو هرگوشه ی این خطّه حرم خواهد شد
مسجد بندگی خلق علم خواهد شد
غم میان دل عشاق تو کم خواهد شد
کمر بتکده ها پیش تو خم خواهد شد
جهل را یکسره از بُن بِکَنی..،کیف کنیم
لات و عزیٰ و هُبَل را بزنی..،کیف کنیم
اصل توحیدِ وجودی و زوالیم همه
تو خودت پاسخ محضی و سوالیم همه
با تو در جاده ی پر پیچ کمالیم همه
برده ی کوی تو هستیم..،بِلالیم همه
در دلِ کوله ی دل حُبِ تو را بار زدیم
از سر ماذنه ها عشق تو را جار زدیم
حرز تو بر جگر سوخته مرهم آورد
عطر تو روی گل باغچه شبنم آورد
مِهر تو عاطفه را در دل آدم آورد
در عروجات پر جبریل امین کم آورد
شب معراج در آن اوج چه حظّی بُردی
سیب از دست علی جان خودت می خوردی
هر کجا قدرت ایمان تو ابراز شود
با کلام علوی دین تو ممتاز شود
در دل جنگ اگر فتنه ای آغاز شود
گره کار به دستان علی باز شود
حیدرت آمد و فریاد زد و در را کَند
درِ خیبر!..،نه..،بگو قلعه ی خیبر را کند
عاشقی حس عجیبی است که حاشا نشود
گرچه هر عاطفه در قاعده ای جا نشود
باز هم رابطه ی دختر و بابا نشود
مثل زهرا که کسی ام ابیها نشود
من مسلمان شده ام پایِ همین زمزمه ات
ای به قربان دم فاطمه یا فاطمه ات
لحن شیرین تو شد معجزه ی قرآنم
هل اتای تو شده کُلّیَت ایمانم
عشق را من فقط این پنج نفر میدانم
عجمی زاده ام و هموطن سلمانم
دست ما را برسان بر نخ تسبیحِ دعات
آه ای شاه عرب جان عجم ها به فدات
گرچه مانند اُویس تو بدور از قرنم
در کنار تو که باشم بخدا در وطنم
ای بزرگ بنی هاشم!بِشِنو این سخنم
من حسینی شده ی دست امام حسنم
شب میلاد تو از اشک غنی اند همه
گریهکنهایحسینات حسنیاند همه
کاخ مخروبه ی محکوم به ویران شدنم
درد دارم بخدا در پی درمان شدنم
ابرِ لبریز منم تشنهی باران شدنم
سال ها منتظر جابر حیان شدنم
پرچم شیعه بلند است به لطف علمت
صادق آل محمد! به فدای قلمت
شادی بعدِ هزاران غم و اندوه تویی
بین این طایفه ی سبزقبا،نوح تویی
آن کتابی که به منبر شده مفتوح تویی
مکتب شیعه اگر جسم شود،روح تویی
خنجری کُند دلیل غم بسیار تو بود
گریه بر بی کفن کرببلا کار تو بود
#شعر_ولادت_رسول_الله
#شعر_ولادت_حضرت_رسول_اکرم
#بردیا_محمدی
@hadithashk
یا رسول الله
قلم به دست گرفتم دوباره بنویسم
نهاد عشق شدم تا گزاره بنویسم
حروف شمسی خود با ستاره بنویسم
توان گرفتهام از یک عصاره بنویسم
عصارهای که رسید و زمین به آب رسید
عصارهای که چکید و شراب ناب رسید
در آن زمان که بشر محو بتپرستی بود
تمام فرصتشان صرف عیش و مستی بود
بقای نسل بهتدریج رو به پستی بود
بنای بتکدهها حُکم چیرهدستی بود
تمام نور رسید و جهان چراغان شد
رسید و یکشبه یک طایفه مسلمان شد
بهگوش باش خداوندگار گمراهی
رسیدهاست سحر در پسِ شبِ واهی
وزیده است نسیم خوش سحرگاهی
به سوی چاه عدم تا ابد بشو راهی
خبر رسیده که موسی به نیل آمده است
خبر رسیده دوباره خلیل آمده است
خدا به خلقت زیبای خود نمک پاشید
به خلق جاذبۀ روی عشق مینازید
خجالت از نَفَس سرد ماه میبارید
به پشت ابر تکامل روانه شد خورشید
خدا به چهرۀ او دین راستین میگفت
به آفرینش خود، باز آفرین میگفت
به سردی نَفَس آدمی حرارت داد
زمین خشکِ هوسباز را طراوت داد
به ذات گمشدۀ عاشقی کرامت داد
به مادّیّت این خاک، معنویّت داد
برای کسب شرابش زمین سبو میشد
جهان به یُمن قدمهاش، زیر و رو میشد
دو قطره اشک محمد، دو سال باران است
رسول میشود از بس به فکر انسان است
شکست خوردۀ این روزگار، شیطان است
و جبرئیل زِ عرش خدا رجزخوان است:
دوباره بر همه حجت، تمام خواهد شد
چرا که حضرت احمد، امام خواهد شد
حمید رمی
#حمید_رمی #شعر_ولادت_پیامبر_اکرم #شعر_ولادت_حضرت_رسول_اکرم #شعر_ولادت_خاتم_النبیین #شعر_ولادت_رسول_الله
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا نبی الله
چهره انگار... نه، انگار ندارد، ماه است
این چه نوریست که در چهره ی عبدالله است؟
این چه نوریست که تاریکی شب را برده
دل مرد و زن اقوام عرب را برده
این چه نوریست که پر کرده همه دنیا را
راهی مکه نموده ست یهودیها را
جریان چیست؟ فقط اهل کتاب آگاهند
همه انگشت به لب خیره به عبداللهند
همه حیرت زده، نوری که معما شده است
چند وقتی ست که در آمنه پیدا شده است
شور تا در دل انس و ملک و جن افتاد
چارده کنگره از کاخ مدائن افتاد
غیر از این هر خبری بود فراموش شد و
ناگهان آتش آتشکده خاموش شد و
طالع نیک امیران جهان بد افتاد
ته جام همه شان عکس محمد افتاد!
طفل همراه خودش بوی خوش گل آورد
مثنوی رام شد و رو به تغزل آورد
چهره آرام، زبان نرم، قدم ها محکم
قامتی راست، تنی معتدل، ابرویی خم
گفتم ابرو، نه! دو تا قوی سیاه عاشق
که لب ساحل امنند ولی دور از هم
لب بالایی او آب بقاء کوثر
لب پایینی او آب حیات زمزم
دست، تفسیرگر خیرالامور اوسطها
آنچه کرده ست کرامت نه زیاد است نه کم
چون «لما» زینت «لولاک خلقتُ الافلاک»
هم نگین است به انگشت فلک هم خاتم
دخترش از سه زن برتر عالم برتر
همسرش هم رده با آسیه است و مریم
قدر او را ولی افسوس که «من لم یعرف»
علم او را ولی افسوس که «من لم یعلم»
هرچه گفتیم کم و منزلتش بیشتر است
پیش او خوارترین معجزه شق القمر است
هرکه با نیتی از عشق محمد دم زد
«دست غیب آمد و بر سینه ی نامحرم زد»
محرم راز، علی باشد و باشد کافیست
جمع دست علی و دست محمد کافیست
و علی معنی « اکملت لکم دینکم» است
شاهد گفته ی من خطبه ی قرای خم است
منکران شاهد عینی غدیرند! دریغ
سند بیعت خود را بپذیرند؟! دریغ
باز از خصلت او با دگران میگوید
آنچه در باطن او دیده عیان میگوید
پیش پیری که به جنگاوری اش می بالد
از جوانمردی سردار جوان میگوید
«سود در حب علی است و زیان در بغضش»
با عرب باز هم از سود و زیان میگوید
حرف این است: «فهذا علیٌ مولاکم»
یک کلام است که با چند بیان میگوید
خواست چیزی بنویسد دم آخر... افسوس
یک نفر گفت محمد هذیان میگوید
محمد حسین ملکیان
#شعر_ولادت_پیامبر_اکرم #شعر_ولادت_حضرت_رسول_اکرم #شعر_ولادت_خاتم_النبیین #شعر_ولادت_رسول_الله #محمد_حسین_ملکیان
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
هوالخَلق
بگو کیست محمد هوالاحمد و محمود
هوالعبد هوالحمد هوالشاهد و مشهود
هوالنور هوالطور هوالصادر و مصدور
هوالحقّ هوالحیّ هوالشاکر و مشکور
هوالخَلق هوالخُلق هوالرازق و مرزوق
هوالحِلم هوالعِلم هوالخالق و مخلوقهوالکَهف هوالحِصن هوالظاهر و باطن
هوالعَدل هوالقِسط هوالآمِن و مؤمن
هوالفضل هوالبَذل هوالعالِم و حاکم
هوالعهد هوالشهد هوالقائم و دائم
به اخلاق رحیم است علیم است و حکیم است
به رفتار کریم است عظیم است و قدیم است
خدا راست مباهات بر آن خُلقِ عظیمش
گواراست به آیات ز کِردارِ کریمش
ستوده ست صفاتش به اوصافِ الهی
خدا گونۀ ذاتش همه لایتناهی
سترگ است مقامش که او بابِ نجات است
سرودیست بنامش سلام و صلوات است
مَجلّیست به قرآن مُهَیمِن به رسولان
مجلّاست به سبحان مبَیِّن به امامان
به موساست مؤیِد به عیساست معرِّف
به تورات مقیَد به انجیل معارِف
توَلّاست تبَراست همه دینِ مبینش
چه زیباست که هر جاست علی نقشِ نگينش
نبی اوست علی اوست شفیعِ دو سرا اوست
جلی اوست ولی اوست اَنیسُ الفقرا اوست
نذیر است بشیر است به عالَم همه میر است
مجیر است منیر است علمدارِ غدیر است
رسولیست معظَّم قرارِ همه عالَم
به مولاست معلِم به یکتاست معلَم
به اوصاف مبارک وجودش متبرک
به الطاف تبارک سجودش متبرک
مصلّاش به کعبه به زایشگهِ حیدر
تماشاش به قبله به زهرائیِ کوثر
حسین است چو جانش حسن جانِ جهانش
و زهراست جنانش علی شاهِ شَهانش
حیات است ممات است غمش فُلکِ نجات است
صراط است نشاط است لبش حَبِّ نبات است
مگر مدح توان گفت از آن لعلِ گهربار
مگر شرح توان کرد از آن چشمۀ سرشار
چه خوب است شود یاد از این پرتوِ میلاد
که صد سال پس از اوست از او میکده آباد
دوتا نور دمیدَست در این ماهِ پر از شور
دوتا ماه دوتا مهر دوتا نورٌ علی نور
دوتا شوق دوتا عشق دوتا رهبرِ عاشق
یکی نام محمد یکی جعفرِ صادق
از او حلم از این علم به عالَم شده معلوم
از او اصل از این فرع بنازم به دو معصوم
چه بسیار که دیدند در این عرصه بلایا
چه بسیار نمودند تحمل به رزایا
رساندند علَم را اگر دستِ علمدار
بیا قدر بدانیم به رفتار و به گفتار
به هر قوم به هر رنگ همه گِردِ ولایت
بگیریم ز هر کوی همه راهِ هدایت
بمانیم در این راه چنان حجِّ تمتُّع
بسازیم به وحدت تسنُّن و تشیُّع
...
#شعر_ولادت_پیامبر_اکرم #شعر_ولادت_حضرت_رسول_اکرم #شعر_ولادت_خاتم_النبیین_شعر #شعر_ولادت_رئیس_مکتب_شیعه #شعر_ولادت_رسول_الله
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یک جهان عشق
به جای تیغ خون آلود، تیغی جوهری داری
نه از مردان جنگ، از اهل دانش لشکری داری
کلاس درس نه، دکان عشق است این که می بینم
چه آوردی که از هفتاد ملت مشتری داری؟
زمان خطبه ات چرخِ فلک از کار می افتد
نه تنها از زمین از عرش هم پامنبری داری
به ظن دوستان گویی غریب افتاده ای هرچند
به زعم دشمنان آوازه ای سرتاسری داری
غلام ات مثل ابراهیم آتش را گلستان کرد
و این تازه غلام ات بود و بر او برتری داری
به هارون فکر می کردم، نوشتم که خدا را شکر
کنار دست خود مانند حیدر قنبری داری
دمیدی در تن اسلام جان تازه ای دیگر
به باغ آفت زدند اما برایش نوبری داری
سید جعفر حیدری
#سید_جعفر_حیدری #شعر_ولادت_پیامبر_اکرم #شعر_ولادت_حضرت_رسول_اکرم #شعر_ولادت_خاتم_النبیین #شعر_ولادت_رسول_الله
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
رسول مهربان عالم
دارد سرِ تعظیم سرِ ما به نجف
خیلی شده ایم عاشق و بیتابه نجف
مقصود اگر کعبه و بُتخانه نبود
مایل بشود قبله ی ماها به نجف
از خاک اضافی شما خلق شدیم
مادر به مدینه رفت و بابا به نجف
دل را به کسی ندادم اِلا به علی
لا حول و لا قوه اِلا به نجف
دل پر زده و کبوتر بام شماست
پرمی کشد از گنبدِخضرا به نجف
دیوانه ی ایوان طلایی هستم
مجنون علی و مرتضایی هستم
ما قبل تر از سرزدنِ نورِ نبی
نور علی اُفتاده به منشورِ نبی
آدم شده آنکه شد کلیمش حیدر
با مهر علی آمده در طور نبی
در آخر عمر لَیَهجُرَش میخواندند
جان ها به فدای دل رنجور نبی
هرجا به میان نام علی می آید
خوشحال شده فاطمه، مسرورِ نبی
در میکده ی محمدی باده بزن
سرمستِ علی ، خورده از انگور نبی
بیرون نشد از لبش به جز حرف علی
شد شصت و سه سال زندگی صرف علی
بگذار اویس و مبتلایت باشیم
ما معتکفان در حرایت باشیم
آقا و رسول مهربان عالم
ما نوکر و سائل و گدایت باشیم
ایکاش که عماری و مقدادی یا
سلمان و ابوذری برایت باشیم
هم اهل برائت و تبری باشیم
هم اهل تولّا و ولایت باشیم
ایکاش که قسمت بشود یک بارم
ما مسافر صحن و سرایت باشیم
فریاد زنان علی علی می خوانیم
روزی که به مسجدالنبی می آییم
مهدی شریف زاده
#شعر_ولادت_پیامبر_اکرم #شعر_ولادت_حضرت_رسول_اکرم #شعر_ولادت_خاتم_النبیین #شعر_ولادت_رسول_الله #مهدی_شریف_زاده
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا نبی الله
کار کسادِ من به دعای تو پا گرفت
معراج چشمهای تو دست مرا گرفت
قبل از رسیدن تو بُت قلب من شکست
تو آمدی و کعبه ی ما را خدا گرفت
عطرت اویس شهر قَرَن ساخت از من و
جان مریضم از نفَس تو شفا گرفت
جبریل در جوار نگاهت، امین شده
از بس به عشق تو دم یا مصطفا گرفت
پیغمبر حرا شده ای از همین شروع
زهرا شبی به مصحف جان تو جا گرفت
باید خدا جهان مجدّد بیاورد
تا که دوباره حضرت احمد بیاورد
دیدیم تخت و تاج سلیمانی تو را
خواندیم آیه های مسلمانی تو را
قرآن نوشت موقع واللیّل و والضحّی
تفسیر های سجده ی طولانی تو را
حاتم گدای خانه ی سلمان شده است چون
دارد به دست، قیچی سلمانی تو را
هم می کِشیم صورت خود را به خاک پات
هم می چِشیم مزّه ی دربانی تو را
ای سفره ات وسیع تر از کُلّ کائنات
دادند دست فاطمه مهمانی تو را
حبل المتین ما کنفی از عبای توست
باغ بهشت، گوشه ای از آیه های توست
عرض دعا به محضرتان می برم زیاد
وقت دعایتان شده بال و پرم زیاد
ای لعل آن لب شکرین، جام ناب من
بوی شراب می وزد از ساغرم زیاد
خال سیاهتان حجر الاسود من است
دارم به عشقتان تب و شوق حرم زیاد
من دست و پا شکسته شدم سائل شما
همچون بلال هم بخرید از سرم زیاد
گوشه کنار گنبد خضرا چه سرّی است
مستم، هوایی نجف و حیدرم زیاد
اصحاب کهف هم سگ دربار حیدرند
بی حبّ مرتضای تو ما را نمی خرند
حرف گدای پشت در تو علی علی
حرز و دعای هر سفر تو علی علی
اسفند را به مجمر آتش که ریختیم
هی گفته ایم دور سر تو علی علی
بین قنوت بودی و گفتی خدا خدا
دیدم پُر است دور و بر تو علی علی
روزی برای خیبر علی از تو ذکر خواست
آمد سریع در نظر تو علی علی
وقت خوش و بِش تو و زهرا رسید و شد
راز و نیاز مختصر تو علی علی
در گوش من اذان علی و اذان توست
هرخیر و خوبی از نظر مهربان توست
رضا دین پرور
#رضا_دین_پرور #شعر_ولادت_پیامبر_اکرم #شعر_ولادت_حضرت_رسول_اکرم #شعر_ولادت_خاتم_النبیین #شعر_ولادت_رسول_الله
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
نبی اعظم
به بهار گفتم ثمرت مبارک
به بهشت گفتم شجرت مبارک
به سپهر گفتم قمرت مبارک
به وصال گفتم سحرت مبارک
به وجود گفتم گهرت مبارک
به شکیب گفتم ظفرت مبارک
به کلیم گفتم شب احمد آمد
به مسیح گفتم که محمّد آمد
چه خوش است امشب شب عیش و نوشم
چو ملک ز گردون گذرد سروشم
چو شراب کوثر ز درون بجوشم
به وصال ساقی ز شعف بکوشم
من و های وهوی و دولب خموشم
که هماره جانم دهد و ستاند
ز نبـی بگویـد، ز علی بخواند
ز خدا بوَد پر همهجای مکه
شده غرق، عالم به فضای مکه
زده پر وجودم به هوای مکه
به زمین مکه، به سمای مکه
به مقام کعبه، به صفای مکه
به رسول اکرم، به خدای مکه
به شکوه کعبـه، به جلال احمد
که خداست پیدا به جمال احمد
شب شام روشن ز فروغ رویش
رهِ «ایمن» ایمن، به پناه کویش
یم بینهایت نمی از سبویش
قد خضر سروی به کنار جویش
دل خلق بسته به کمند مویش
به بهار خلقش، به بهشت خویش
به کـدام دم، دم زنـم از ثنایش
به کدام سر، سر فکنم به پایش
نفسش روایت، سخنش درایت
هدفش نبوت، کنفش ولایت
جلوات رویش، همه را هدایت
اثرات دستش، همهجا عنایت
منم و عطایش، دو خجسته آیت
نه در آن حدود و نه بر این نهایت
به خدا به قرآن، به رسول و آلش
که بـس اسـت فردا نگه بلالش
به خداست عبد و به دلش خدایی
به ثناس بسته دهن سنایی
همه خسروان را به درش گدایی
همه دلبران در قدمش فدایی
قد و قامتش را همه کبرایی
دمد از وجودم دم نارسایی
نـه توان ثنایش به زبان بیارم
نه توان قلم را به زمین گذارم
به تمام قرآن، به رسول داور
به جلال زهرا، به مقام حیدر
به صفا، به مروه، به منابه مشعر
به دو دخت زهرا به شبیر و شبر
به مقام سلمان، به قیام بوذر
به کمال میثم، به خلوص قنبر
که خدا ندارد بشری چو احمد
که بشر ندارد پدری چو احمد
هله ای دو عالم همه دم به کامت
ز فلک گذشته اثر کلامت
تو بگو که گویم سخن مقامت
تو بخوان که عالم شنود پیامت
ز بشر درودت ز خدا سلامت
همه جا قیامت شده با قیامت
چه شود بخوانی به نوای دیگر
چه شود برآیـی ز حرای دیگر
تو پیمبر استی به همه زمانها
تو خدایگانی به خدایگانها
کمی از زمینت همه آسمانها
...
#شعر_ولادت_پیامبر_اکرم #شعر_ولادت_حضرت_رسول_اکرم #شعر_ولادت_خاتم_النبیین #شعر_ولادت_رسول_الله #غلامرضا_سازگار
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
حضرت عشق
عرش را در زیر پا داری و بالا می روی
صبح و ظهر و شب که تا آغوش زهرا می روی
گفتی از مسجد دری را رو به زهرا وا کنند
این چنین از منبر ساحل به دریا می روی
ابروان مرتضی را کرده ای محراب و بعد
با همین نقش کج آخر تا ثریا می روی
غزوه یا شعب ابی طالب چه فرقی می کند؟
خاطرت آسوده با حیدر به هر جا می روی
اول از آتش پرستان بنده می سازی و بعد
پای این دل بردن از سلمان، به `منّا” می روی
درد ما را گوشه ی چشم تو درمان می کند
قلب سلمان را نگاه تو مسلمان می کند...
حسین قربانچه
#حسین_قربانچه #شعر_ولادت_پیامبر_اکرم #شعر_ولادت_حضرت_رسول_اکرم #شعر_ولادت_خاتم_النبیین #شعر_ولادت_رسول_الله
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
دلم مست و گرفتار محمد
دلم مست و گرفتار محمد
سرم سرگرم بازار محمد
ندارم سایه ای بر سر به غیر از
صفای مهر سرشار محمد
تمام هستی عالم خدا گفت
بود رهن و بدهکار محمد
به محشر میرود با توشه ای پر
کسی که شد خریدار محمد
امیرالمومنین مشکل گشا شد
ز سوداهای بازار محمد
یداللهی به حیدر داد الله
که شد دست علی یار محمد
اگر چه گشت زهرا کوثر ناب
شد از احسان سرشار محمد
نشد سلمان مسلمان تا زمانی
که از جان شد خریدار محمد
علی فرمود منّا را به سلمان
که باشد گنج اسرار محمد
نه هر میثم که اشهد گفت بر لب
رود با سر سرِ دار محمد
محمد گفت از فرمایش رب
علی گفتا ز گفتار محمد
سلامت بگذرد از راه محشر
هر آنکس گشت بیمار محمد
صراط مستقیم اهل تقوی
نباشد غیر افکار محمد
خدا قرآن شریعت دین و مذهب
همه پندار و کردار محمد
به روز حشر خالی نیست دستی
که زد دستی به دستار محمد
داریوش جعفری
#داریوش_جعفری #شعر_ولادت_پیامبر_اکرم #شعر_ولادت_حضرت_رسول_اکرم #شعر_ولادت_خاتم_النبیین #شعر_ولادت_رسول_الله
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
شکوهِ لایزال
تيغ ابرويت غزل را در خطر انداخته
پیشِ پايت از تغزل بسكه سر انداخته
مرد اين ميدانِ جنگِ نابرابر نيستم
تيرِ مژگانت ز دستِ دل سپر انداخته
بنده ای؟ پروردگاری؟ این شکوهِ لایزال
شاعرانت را به اما و اگر انداخته!
نامی از ميخانه ها نگذاشت باقی نام تو
باده را چشم خمارت از اثر انداخته
ساقیِ معراج، عرش گنبد خضرایی ات
جبرئيل مست را از بال و پر انداخته
کار ديگر از ترنج و دست هم، يوسف گذشت
تيغ، سرها را به اظهارنظر انداخته
سود بازار نمک انگار چيز ديگری ست!
خنده ات رونق ز بازار شكر انداخته
عاشق و معشوق ها ازهجر رويت سوختند
عشق تان آتش به جانِ خشک و تر انداخته
این تنورِ داغ مدح چشمهایت؛ مهربان
نان خوبی دامنِ اهل هنر انداخته
مهربانیِ نگاهت، ای صبورِ سربه زير
دولت شمشير را از زور و زر انداخته
تا سبكباریِ دل، چوبِ حراجت را بزن
چين زلفت در سرم شوقِ سفر انداخته
آمدم بر آستانت در زنم، يادم نبود!
ميخ سرخی كوثرت را پشت در انداخت...
وحید قاسمی
#شعر_ولادت_پیامبر_اکرم #شعر_ولادت_حضرت_رسول_اکرم #شعر_ولادت_خاتم_النبیین #شعر_ولادت_رسول_الله #وحید_قاسمی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا رسول الله
قلم به دست گرفتم دوباره بنویسم
نهاد عشق شدم تا گزاره بنویسم
حروف شمسی خود با ستاره بنویسم
توان گرفتهام از یک عصاره بنویسم
عصارهای که رسید و زمین به آب رسید
عصارهای که چکید و شراب ناب رسید
در آن زمان که بشر محو بتپرستی بود
تمام فرصتشان صرف عیش و مستی بود
بقای نسل بهتدریج رو به پستی بود
بنای بتکدهها حُکم چیرهدستی بود
تمام نور رسید و جهان چراغان شد
رسید و یکشبه یک طایفه مسلمان شد
بهگوش باش خداوندگار گمراهی
رسیدهاست سحر در پسِ شبِ واهی
وزیده است نسیم خوش سحرگاهی
به سوی چاه عدم تا ابد بشو راهی
خبر رسیده که موسی به نیل آمده است
خبر رسیده دوباره خلیل آمده است
خدا به خلقت زیبای خود نمک پاشید
به خلق جاذبۀ روی عشق مینازید
خجالت از نَفَس سرد ماه میبارید
به پشت ابر تکامل روانه شد خورشید
خدا به چهرۀ او دین راستین میگفت
به آفرینش خود، باز آفرین میگفت
به سردی نَفَس آدمی حرارت داد
زمین خشکِ هوسباز را طراوت داد
به ذات گمشدۀ عاشقی کرامت داد
به مادّیّت این خاک، معنویّت داد
برای کسب شرابش زمین سبو میشد
جهان به یُمن قدمهاش، زیر و رو میشد
دو قطره اشک محمد، دو سال باران است
رسول میشود از بس به فکر انسان است
شکست خوردۀ این روزگار، شیطان است
و جبرئیل زِ عرش خدا رجزخوان است:
دوباره بر همه حجت، تمام خواهد شد
چرا که حضرت احمد، امام خواهد شد
حمید رمی
#حمید_رمی #شعر_ولادت_پیامبر_اکرم #شعر_ولادت_حضرت_رسول_اکرم #شعر_ولادت_خاتم_النبیین #شعر_ولادت_رسول_الله
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
ای آشنای همه
ای صدای تو آشنای همه
ای نگاهت گره گشای همه
مهر تابنده ، رهنمای همه
خیر بی انتها برای همه
تا نبودی بشر حیات نداشت
به حیات خود التفات نداشت
آمدی نور شب شکن باشی
علت روح در بدن باشی
مرهم زخم مرد و زن باشی
آمدی پیشوای من باشی
که به دل های مرده جان بدهی
سرّ لولاک را نشان بدهی
جلوه ی تو دلیل دیدن ها
رفتن و دیدن و رسیدن ها
منم و شوق دل بریدن ها
شوق از تو سخن شنیدن ها
جان من از تو خواهشی دارد
با صدایت نوازشی دارد
آمدی با نوید اسلامت
وعده ی بهترین سرانجامت
تو بخوان باصدای آرامت
آیه آیه بنوشم از جامت
تو بخوان تا که کفر خسته شود
لات ،عزا، هبل شکسته شود
به زمین رنگ آسمان دادی
تا خدا راه را نشان دادی
تن بی روح را تکان دادی
و خودت سخت امتحان دادی
گفتی انسان بیا به آسانی
اشهدت را بگو مسلمانی
خشکسالی گذشت و ... باران شد
روزی بنده ها فراوان شد
عاشقی سخت بود و آسان شد
آنکه آسان گرفت سلمان شد
به علی کاش امت ایمان داشت
کمی از رنگ و بوی سلمان داشت
علی آن ره شناس و راهنماست
سرشناسی در عالم بالاست
آینه آینه صفات خداست
خوب بنگر خدا در او پیداست
کیست حیدر حقیقت ازلی
چیست قرآن به غیر وصف علی
هادی ملک پور
#شعر_ولادت_پیامبر_اکرم #شعر_ولادت_حضرت_رسول_اکرم #شعر_ولادت_خاتم_النبیین #شعر_ولادت_رسول_الله #هادی_ملک_پور
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
دلم مست و گرفتار محمد
دلم مست و گرفتار محمد
سرم سرگرم بازار محمد
ندارم سایه ای بر سر به غیر از
صفای مهر سرشار محمد
تمام هستی عالم خدا گفت
بود رهن و بدهکار محمد
به محشر میرود با توشه ای پر
کسی که شد خریدار محمد
امیرالمومنین مشکل گشا شد
ز سوداهای بازار محمد
یداللهی به حیدر داد الله
که شد دست علی یار محمد
اگر چه گشت زهرا کوثر ناب
شد از احسان سرشار محمد
نشد سلمان مسلمان تا زمانی
که از جان شد خریدار محمد
علی فرمود منّا را به سلمان
که باشد گنج اسرار محمد
نه هر میثم که اشهد گفت بر لب
رود با سر سرِ دار محمد
محمد گفت از فرمایش رب
علی گفتا ز گفتار محمد
سلامت بگذرد از راه محشر
هر آنکس گشت بیمار محمد
صراط مستقیم اهل تقوی
نباشد غیر افکار محمد
خدا قرآن شریعت دین و مذهب
همه پندار و کردار محمد
به روز حشر خالی نیست دستی
که زد دستی به دستار محمد
داریوش جعفری
#داریوش_جعفری #شعر_ولادت_پیامبر_اکرم #شعر_ولادت_حضرت_رسول_اکرم #شعر_ولادت_خاتم_النبیین #شعر_ولادت_رسول_الله
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
شکوهِ لایزال
تیغ ابرویت غزل را در خطر انداخته
پیشِ پایت از تغزل بسکه سر انداخته
مرد این میدانِ جنگِ نابرابر نیستم
تیرِ مژگانت ز دستِ دل سپر انداخته
بنده ای؟ پروردگاری؟ این شکوهِ لایزال
شاعرانت را به اما و اگر انداخته!
نامی از میخانه ها نگذاشت باقی نام تو
باده را چشم خمارت از اثر انداخته
ساقیِ معراج، عرش گنبد خضرایی ات
جبرئیل مست را از بال و پر انداخته
کار دیگر از ترنج و دست هم، یوسف گذشت
تیغ، سرها را به اظهارنظر انداخته
سود بازار نمک انگار چیز دیگری ست!
خنده ات رونق ز بازار شکر انداخته
عاشق و معشوق ها ازهجر رویت سوختند
عشق تان آتش به جانِ خشک و تر انداخته
این تنورِ داغ مدح چشمهایت؛ مهربان
نان خوبی دامنِ اهل هنر انداخته
مهربانیِ نگاهت، ای صبورِ سربه زیر
دولت شمشیر را از زور و زر انداخته
تا سبکباریِ دل، چوبِ حراجت را بزن
چین زلفت در سرم شوقِ سفر انداخته
آمدم بر آستانت در زنم، یادم نبود!
میخ سرخی کوثرت را پشت در انداخت...
وحید قاسمی
#شعر_ولادت_پیامبر_اکرم #شعر_ولادت_حضرت_رسول_اکرم #شعر_ولادت_خاتم_النبیین #شعر_ولادت_رسول_الله #وحید_قاسمی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
رسول مهربان عالم
دارد سرِ تعظیم سرِ ما به نجف
خیلی شده ایم عاشق و بیتابه نجف
مقصود اگر کعبه و بُتخانه نبود
مایل بشود قبله ی ماها به نجف
از خاک اضافی شما خلق شدیم
مادر به مدینه رفت و بابا به نجف
دل را به کسی ندادم اِلا به علی
لا حول و لا قوه اِلا به نجف
دل پر زده و کبوتر بام شماست
پرمی کشد از گنبدِخضرا به نجف
دیوانه ی ایوان طلایی هستم
مجنون علی و مرتضایی هستم
ما قبل تر از سرزدنِ نورِ نبی
نور علی اُفتاده به منشورِ نبی
آدم شده آنکه شد کلیمش حیدر
با مهر علی آمده در طور نبی
در آخر عمر لَیَهجُرَش میخواندند
جان ها به فدای دل رنجور نبی
هرجا به میان نام علی می آید
خوشحال شده فاطمه، مسرورِ نبی
در میکده ی محمدی باده بزن
سرمستِ علی ، خورده از انگور نبی
بیرون نشد از لبش به جز حرف علی
شد شصت و سه سال زندگی صرف علی
بگذار اویس و مبتلایت باشیم
ما معتکفان در حرایت باشیم
آقا و رسول مهربان عالم
ما نوکر و سائل و گدایت باشیم
ایکاش که عماری و مقدادی یا
سلمان و ابوذری برایت باشیم
هم اهل برائت و تبری باشیم
هم اهل تولّا و ولایت باشیم
ایکاش که قسمت بشود یک بارم
ما مسافر صحن و سرایت باشیم
فریاد زنان علی علی می خوانیم
روزی که به مسجدالنبی می آییم
مهدی شریف زاده
#شعر_ولادت_پیامبر_اکرم #شعر_ولادت_حضرت_رسول_اکرم #شعر_ولادت_خاتم_النبیین #شعر_ولادت_رسول_الله #مهدی_شریف_زاده
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا نبی الله
کار کسادِ من به دعای تو پا گرفت
معراج چشمهای تو دست مرا گرفت
قبل از رسیدن تو بُت قلب من شکست
تو آمدی و کعبه ی ما را خدا گرفت
عطرت اویس شهر قَرَن ساخت از من و
جان مریضم از نفَس تو شفا گرفت
جبریل در جوار نگاهت، امین شده
از بس به عشق تو دم یا مصطفا گرفت
پیغمبر حرا شده ای از همین شروع
زهرا شبی به مصحف جان تو جا گرفت
باید خدا جهان مجدّد بیاورد
تا که دوباره حضرت احمد بیاورد
دیدیم تخت و تاج سلیمانی تو را
خواندیم آیه های مسلمانی تو را
قرآن نوشت موقع واللیّل و والضحّی
تفسیر های سجده ی طولانی تو را
حاتم گدای خانه ی سلمان شده است چون
دارد به دست، قیچی سلمانی تو را
هم می کِشیم صورت خود را به خاک پات
هم می چِشیم مزّه ی دربانی تو را
ای سفره ات وسیع تر از کُلّ کائنات
دادند دست فاطمه مهمانی تو را
حبل المتین ما کنفی از عبای توست
باغ بهشت، گوشه ای از آیه های توست
عرض دعا به محضرتان می برم زیاد
وقت دعایتان شده بال و پرم زیاد
ای لعل آن لب شکرین، جام ناب من
بوی شراب می وزد از ساغرم زیاد
خال سیاهتان حجر الاسود من است
دارم به عشقتان تب و شوق حرم زیاد
من دست و پا شکسته شدم سائل شما
همچون بلال هم بخرید از سرم زیاد
گوشه کنار گنبد خضرا چه سرّی است
مستم، هوایی نجف و حیدرم زیاد
اصحاب کهف هم سگ دربار حیدرند
بی حبّ مرتضای تو ما را نمی خرند
حرف گدای پشت در تو علی علی
حرز و دعای هر سفر تو علی علی
اسفند را به مجمر آتش که ریختیم
هی گفته ایم دور سر تو علی علی
بین قنوت بودی و گفتی خدا خدا
دیدم پُر است دور و بر تو علی علی
روزی برای خیبر علی از تو ذکر خواست
آمد سریع در نظر تو علی علی
وقت خوش و بِش تو و زهرا رسید و شد
راز و نیاز مختصر تو علی علی
در گوش من اذان علی و اذان توست
هرخیر و خوبی از نظر مهربان توست
رضا دین پرور
#رضا_دین_پرور #شعر_ولادت_پیامبر_اکرم #شعر_ولادت_حضرت_رسول_اکرم #شعر_ولادت_خاتم_النبیین #شعر_ولادت_رسول_الله
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
حضرت عشق
عرش را در زیر پا داری و بالا می روی
صبح و ظهر و شب که تا آغوش زهرا می روی
گفتی از مسجد دری را رو به زهرا وا کنند
این چنین از منبر ساحل به دریا می روی
ابروان مرتضی را کرده ای محراب و بعد
با همین نقش کج آخر تا ثریا می روی
غزوه یا شعب ابی طالب چه فرقی می کند؟
خاطرت آسوده با حیدر به هر جا می روی
اول از آتش پرستان بنده می سازی و بعد
پای این دل بردن از سلمان، به `منّا” می روی
درد ما را گوشه ی چشم تو درمان می کند
قلب سلمان را نگاه تو مسلمان می کند...
حسین قربانچه
#حسین_قربانچه #شعر_ولادت_پیامبر_اکرم #شعر_ولادت_حضرت_رسول_اکرم #شعر_ولادت_خاتم_النبیین #شعر_ولادت_رسول_الله
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹