eitaa logo
حدیث اشک
6.5هزار دنبال‌کننده
41 عکس
79 ویدیو
7 فایل
کانال رسمی سایت"" حدیث اشک"" اشعار اهل بیت ع http://hadithashk.com حدیث اشک هیچگونه تبلیغی ندارد اینستاگرام: http://instagram.com/hadith_ashk ارتباط با ادمین @Admin_hadithashk @asgharpoor53 تلگرام: http://t.me/hadithashk
مشاهده در ایتا
دانلود
تو آفتاب روشنی ای دلبری که دلبری ات داستان شده شعبان به یمن تو شعبات الجنان شده گهواره تو زینت هفت آسمان شده جان دوباره یافته عالم جوان شده جانان رسید موسم تقدیم جان شده گل آمد و حیات گلستان شروع شد خشکی گذشت و بارش باران شروع شد دوران نشئگی خماران شروع شد مستی ما ز سوم شعبان شروع شد پای تو اشک شوق زچشمم روان شده قنداقه ی پسر چو به دستش پدر گرفت انگار اختیار شبش را سحر گرفت با دست خویش اشک ز چشمان تر گرفت فطرس رسید و از پر قنداقه پر گرفت بال فرشته ها به سرش سایه بان شده تو آفتاب روشن و پیدای ما شدی تو آمدی و روح به اعضای ما شدی خندیدی و تمامی دنیای ما شدی گفتیم عاشقیم و تو لیلای ما شدی راز جنون ما به خلایق عیان شده دریا دلیم و دیده ز مرداب بسته ایم امید خود به باده ی نایاب بسته ایم با دیدن تو دیده به هر خواب بسته ایم دل را به لطف حضرت ارباب بسته ایم دل های ما به گوشه ی چشمی نشان شده عشقت همینکه صبح ازل آفریده شد از روی چشمهات غزل آفریده شد از استواری تو جبل آفریده شد با شهد خنده هات عسل آفریده شد دیگر قلم خلقت تو ناتوان شده پیغمبر خدا ز کجا حرف می زند؟ در روز عید هم ز عزا حرف می زند دارد ز خاک کرب و بلا حرف می زند آری ز سیدالشهدا حرف می زند حتی خدا ز ماتم روضه خوان شده شاعر دلم گرفته بیا از خدا بگو من با همه غریبه ام از آشنا بگو از انتظار و حسرت مشتی گدا بگو حرف دگر رها کن و از کربلا بگو دل بیقرار دیدن آن آستان شده هادی ملک پور لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
نذر تو دیر به دادم رسیدی ای سر زخمی کاش بمانی کنار دختر زخمی باز بسوزان مرا به سوز صدایت باز صدایم بزن زحنجر زخمینذر تو کردم تمام بال و پرم را حال ببین حال این کبوتر زخمی چیز زیادی نمانده از من خسته نیمه ی جانی میان پیکر زخمی طاقت برخاستن ز خاک نمانده نای پریدن نمانده با پر زخمی پرپر و پژمرده ام خودم ولی امشب مست تو ام ای گل معطر زخمی نور تو در کنج آن تنور چه می کرد ای سر خاکی ، سرپر خون، سر زخمی ای به فدای سرت بیا که ببندم زخم جبین تو را به معجر زخمی    هادی_ملک پور لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
در صدف پنهان مکن اینقدر مروارید را عاشقان بگذار خوش باشند روز عید را با وجود تو دگر جایی برای ماه نیست آسمان با دیدنت گم می کند خورشید را می کشانی کهکشان ها را به دنبال خودت مشتری چشم هایت کرده ای ناهید را خنده تو می شکوفد غنچه را در بوستان شانه هایت می نوازد شاخه های بید را کوهی و آتش فشان عشق جاری می کنی یا به لبها آیه های محکم توحید را در بشر یک عمر امید رهایی مرده بود آمدی تا زنده گردانی تو این امید را من به لطف تو یقین دارم، دلم یک رنگ نیست ذبح خواهم کرد پای این یقین تردید را @hadithashk
گرچه نبوده ایم به غیر از زبان بیا گرچه به‌پای تو نسپردیم جان بیا اما پیام روشن رودیم ، نامه‌ایم ای غصه های سهله! غم جمکران بیا آغاز‌ روشنایی هر صبحدم بتاب پایان خوب قصه تلخ جهان بیا بغضیم و استخوان به گلو صبر کرده ایم دیگر رسیده کارد به این استخوان بیا خون گلوی غزه صدا می زند تو را ای التیام زخم ستمدیدگان بیا @hadithashk
کجا روم غیر خانه ی تو کجا روم غیر خانه ی تو؟ ، دری جز این در نمی شناسم که جز در خانه ی تو مولا، پناه دیگر نمی شناسم یگانه هستی و بی نظیری ، چه دلربایی چه دلپذیری فقیر درگاهم و امیری، به غیر حیدر نمی شناسم به جز تو کس در نظر نیاید، خبر چنین معتبرنیاید دل از پس دیده برنیاید، که جز تو دلبر نمی شناسم تمام هستی و ماسوا تو ، خدا نه اما خدا نما تو ز حیث شان و مقام با تو، کسی برابر نمی شناسم اگر چه در آتش فراقم ،لباب از شور و اشتیاقم اجل بیاید اگر سراغم، به شوق تو سر نمی شناسم به مرگ خود دارم این هوس را ، کنار من باشی آن نفس را غریبم و جز تو هیچ کس را به روز محشر نمی شناسم غلامی ام لطف حی داور ، همیشه حسرت برم به قنبر نباشد آقایی از تو بهتر ، که از تو بهتر نمی شناسم هادی ملک پور لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
سنگ دلم که چشمه خروشاند و گریه کرد در خویش شعله ور شد و سوزاند و گریه کرد آلوده بود و روی مواجه شدن نداشت یک لحظه بین خوف و رجا ماند و گریه کرد دست خودش نبود دوباره دلش گرفت از پا نشست... بس که تو را خواند و گریه کرد اول اجازه خواست خدا و رسول را آرام خواند زیر لب اذن دخول را "ای آنکه خاک را به نظر کیمیا کنی صدها گره ز کار فرو بسته وا کنی" حالا که مبتلای گناهم نمی شود... با یک نظر مرا به خودت مبتلا کنی!؟ بوی حرم مشام مرا مست می کند این طعم گریه کام مرا مست می کند لبریز از شراب جواب تو می شود نامی که "السلام" مرا مست می کند یک چشمه از تلالو گل دسته های تو سر تا به پا تمام مرا مست می کند این آهوی رمیده ی دل را دم فرار  صیاد چشم های شما می کند شکار بی عشق تو به هیچ نمی ارزد این حیات جان گر نشد فدای تو می خواهمش چه کار؟! حالا که در کشاکش دنیای پر فریب  من را کشاند سمت حرم دست روزگار  آزاد کن کبوتر دل را از این قفس  رحمی نما به‌عاشق بی تاب و بیقرار من مست و می فروشم و میخانه زاده ام اما هنوز تشنه ی یک جرعه باده ام یعنی هنوز منتظرم لطفی از تو را  دست خدا گره بزند بر اراده ام قلب مرا نفوذ نگاه تو بشکند  هر چند رو سیاه ولی صاف و ساده ام ای قبله ی امید همه بارگاه تو نذر تو باد جان من و خانواده ام @hadithashk
دیر به دادم رسیدی ای سر زخمی کاش بمانی کنار دختر زخمی باز بسوزان مرا به سوز صدایت باز صدایم بزن زحنجر زخمی نذر تو کردم تمام بال و پرم را حال ببین حال این کبوتر زخمی چیز زیادی نمانده از من خسته نیمه ی جانی میان پیکر زخمی طاقت برخاستن ز خاک نمانده نای پریدن نمانده با پر زخمی پرپر و پژمرده ام خودم ولی امشب مست تو ام ای گل معطر زخمی نور تو در کنج آن تنور چه می کرد ای سر خاکستری شده ، سر زخمی ای به فدای سرت بیا که ببندم زخم جبین تو را به معجر زخمی @hadithashk
ای آشنای همه ای صدای تو آشنای همه ای نگاهت گره گشای همه مهر تابنده ، رهنمای همه خیر بی انتها برای همه تا نبودی بشر حیات نداشت به حیات خود التفات نداشت آمدی نور شب شکن باشی علت روح در بدن باشی مرهم زخم مرد و زن باشی آمدی پیشوای من باشی که به دل های مرده جان بدهی سرّ لولاک را نشان بدهی جلوه ی تو دلیل دیدن ها رفتن و دیدن و رسیدن ها منم و شوق دل بریدن ها شوق از تو سخن شنیدن ها جان من از تو خواهشی دارد با صدایت نوازشی دارد آمدی با نوید اسلامت وعده ی بهترین سرانجامت تو بخوان باصدای آرامت آیه آیه بنوشم از جامت تو بخوان تا که کفر خسته شود لات ،عزا، هبل شکسته شود به زمین رنگ آسمان دادی تا خدا راه را نشان دادی تن بی روح را تکان دادی و خودت سخت امتحان دادی گفتی انسان بیا به آسانی اشهدت را بگو مسلمانی خشکسالی گذشت و ... باران شد روزی بنده ها فراوان شد عاشقی سخت بود و آسان شد آنکه آسان گرفت سلمان شد به علی کاش امت ایمان داشت کمی از رنگ و بوی سلمان داشت علی آن ره شناس و راهنماست سرشناسی در عالم بالاست آینه آینه صفات خداست خوب بنگر خدا در او پیداست کیست حیدر حقیقت ازلی چیست قرآن به غیر وصف علی  هادی ملک پور لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
زخم های پر این روزها شب وسحرت طول می کشد حتی دقیقه در نظرت طول می کشد تا دست ها به هم برسد لحظه قنوت در پیش چشم های ترت طول می کشد از کنج خانه تا دم در غصه می خورم از بس که راه مختصرت طول می کشد اینگونه پیش گر برود ای کبوترم درمان زخم های پرت طول می کشد با هر قدم که تکیه به دیوار می دهی از بین کوچه ها گذرت طول می کشد بگذر از این محله که در وقت حادثه تا مجتبی شود سپرت طول می کشد تنگ غروب می رسی و درک می کنم درد دل تو با پدرت طول می کشد گیرم به گریه دخترت آرام شد ولی آرام کردن پسرت طول می کشد گفتی مجال شرح دل شرحه شرحه نیست افسوس ..قصه جگرت طول می کشد تو می روی و تازه شروع غم من است گفتم به بچه ها سفرت طول می کشد * گودال بود و روضه ی تو مادرانه بود مادر چقدر ذبح سرت طول می کشد هادی ملک پور لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹