تو آفتاب روشنی
ای دلبری که دلبری ات داستان شده
شعبان به یمن تو شعبات الجنان شده
گهواره تو زینت هفت آسمان شده
جان دوباره یافته عالم جوان شده
جانان رسید موسم تقدیم جان شده
گل آمد و حیات گلستان شروع شد
خشکی گذشت و بارش باران شروع شد
دوران نشئگی خماران شروع شد
مستی ما ز سوم شعبان شروع شد
پای تو اشک شوق زچشمم روان شده
قنداقه ی پسر چو به دستش پدر گرفت
انگار اختیار شبش را سحر گرفت
با دست خویش اشک ز چشمان تر گرفت
فطرس رسید و از پر قنداقه پر گرفت
بال فرشته ها به سرش سایه بان شده
تو آفتاب روشن و پیدای ما شدی
تو آمدی و روح به اعضای ما شدی
خندیدی و تمامی دنیای ما شدی
گفتیم عاشقیم و تو لیلای ما شدی
راز جنون ما به خلایق عیان شده
دریا دلیم و دیده ز مرداب بسته ایم
امید خود به باده ی نایاب بسته ایم
با دیدن تو دیده به هر خواب بسته ایم
دل را به لطف حضرت ارباب بسته ایم
دل های ما به گوشه ی چشمی نشان شده
عشقت همینکه صبح ازل آفریده شد
از روی چشمهات غزل آفریده شد
از استواری تو جبل آفریده شد
با شهد خنده هات عسل آفریده شد
دیگر قلم خلقت تو ناتوان شده
پیغمبر خدا ز کجا حرف می زند؟
در روز عید هم ز عزا حرف می زند
دارد ز خاک کرب و بلا حرف می زند
آری ز سیدالشهدا حرف می زند
حتی خدا ز ماتم روضه خوان شده
شاعر دلم گرفته بیا از خدا بگو
من با همه غریبه ام از آشنا بگو
از انتظار و حسرت مشتی گدا بگو
حرف دگر رها کن و از کربلا بگو
دل بیقرار دیدن آن آستان شده
هادی ملک پور
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
#شعر_اعیاد_شعبانیه #شعر_ولادت_ارباب #شعر_ولادت_امام_حسین #شعر_ولادت_اهل_بیت #هادی_ملک_پور
نذر تو
دیر به دادم رسیدی ای سر زخمی
کاش بمانی کنار دختر زخمی
باز بسوزان مرا به سوز صدایت
باز صدایم بزن زحنجر زخمینذر تو کردم تمام بال و پرم را
حال ببین حال این کبوتر زخمی
چیز زیادی نمانده از من خسته
نیمه ی جانی میان پیکر زخمی
طاقت برخاستن ز خاک نمانده
نای پریدن نمانده با پر زخمی
پرپر و پژمرده ام خودم ولی امشب
مست تو ام ای گل معطر زخمی
نور تو در کنج آن تنور چه می کرد
ای سر خاکی ، سرپر خون، سر زخمی
ای به فدای سرت بیا که ببندم
زخم جبین تو را به معجر زخمی
هادی_ملک پور
#شعر_خرابه_شام #شعر_شهادت_بنت_الحسین #شعر_شهادت_سه_ساله_کربلا #شهادت_حضرت_رقیه #هادی_ملک_پور
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
در صدف پنهان مکن اینقدر مروارید را
عاشقان بگذار خوش باشند روز عید را
با وجود تو دگر جایی برای ماه نیست
آسمان با دیدنت گم می کند خورشید را
می کشانی کهکشان ها را به دنبال خودت
مشتری چشم هایت کرده ای ناهید را
خنده تو می شکوفد غنچه را در بوستان
شانه هایت می نوازد شاخه های بید را
کوهی و آتش فشان عشق جاری می کنی
یا به لبها آیه های محکم توحید را
در بشر یک عمر امید رهایی مرده بود
آمدی تا زنده گردانی تو این امید را
من به لطف تو یقین دارم، دلم یک رنگ نیست
ذبح خواهم کرد پای این یقین تردید را
#شعر_ولادت_حضرت_محمد_مصطفی_ص
#هادی_ملک_پور
@hadithashk
گرچه نبوده ایم به غیر از زبان بیا
گرچه بهپای تو نسپردیم جان بیا
اما پیام روشن رودیم ، نامهایم
ای غصه های سهله! غم جمکران بیا
آغاز روشنایی هر صبحدم بتاب
پایان خوب قصه تلخ جهان بیا
بغضیم و استخوان به گلو صبر کرده ایم
دیگر رسیده کارد به این استخوان بیا
خون گلوی غزه صدا می زند تو را
ای التیام زخم ستمدیدگان بیا
#شعر_مناجات_امام_زمان
#هادی_ملک_پور
@hadithashk
کجا روم غیر خانه ی تو
کجا روم غیر خانه ی تو؟ ، دری جز این در نمی شناسم
که جز در خانه ی تو مولا، پناه دیگر نمی شناسم
یگانه هستی و بی نظیری ، چه دلربایی چه دلپذیری
فقیر درگاهم و امیری، به غیر حیدر نمی شناسم
به جز تو کس در نظر نیاید، خبر چنین معتبرنیاید
دل از پس دیده برنیاید، که جز تو دلبر نمی شناسم
تمام هستی و ماسوا تو ، خدا نه اما خدا نما تو
ز حیث شان و مقام با تو، کسی برابر نمی شناسم
اگر چه در آتش فراقم ،لباب از شور و اشتیاقم
اجل بیاید اگر سراغم، به شوق تو سر نمی شناسم
به مرگ خود دارم این هوس را ، کنار من باشی آن نفس را
غریبم و جز تو هیچ کس را به روز محشر نمی شناسم
غلامی ام لطف حی داور ، همیشه حسرت برم به قنبر
نباشد آقایی از تو بهتر ، که از تو بهتر نمی شناسم
هادی ملک پور
#شعر_ولادت_اول_مظلوم_عالم #شعر_ولادت_حضرت_امیرالمومنین_علی #شعر_ولادت_حضرت_مولا #شعر_ولادت_حیدر_کرار #هادی_ملک_پور
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
سنگ دلم که چشمه خروشاند و گریه کرد
در خویش شعله ور شد و سوزاند و گریه کرد
آلوده بود و روی مواجه شدن نداشت
یک لحظه بین خوف و رجا ماند و گریه کرد
دست خودش نبود دوباره دلش گرفت
از پا نشست... بس که تو را خواند و گریه کرد
اول اجازه خواست خدا و رسول را
آرام خواند زیر لب اذن دخول را
"ای آنکه خاک را به نظر کیمیا کنی
صدها گره ز کار فرو بسته وا کنی"
حالا که مبتلای گناهم نمی شود...
با یک نظر مرا به خودت مبتلا کنی!؟
بوی حرم مشام مرا مست می کند
این طعم گریه کام مرا مست می کند
لبریز از شراب جواب تو می شود
نامی که "السلام" مرا مست می کند
یک چشمه از تلالو گل دسته های تو
سر تا به پا تمام مرا مست می کند
این آهوی رمیده ی دل را دم فرار
صیاد چشم های شما می کند شکار
بی عشق تو به هیچ نمی ارزد این حیات
جان گر نشد فدای تو می خواهمش چه کار؟!
حالا که در کشاکش دنیای پر فریب
من را کشاند سمت حرم دست روزگار
آزاد کن کبوتر دل را از این قفس
رحمی نما بهعاشق بی تاب و بیقرار
من مست و می فروشم و میخانه زاده ام
اما هنوز تشنه ی یک جرعه باده ام
یعنی هنوز منتظرم لطفی از تو را
دست خدا گره بزند بر اراده ام
قلب مرا نفوذ نگاه تو بشکند
هر چند رو سیاه ولی صاف و ساده ام
ای قبله ی امید همه بارگاه تو
نذر تو باد جان من و خانواده ام
#زیارت_مخصوصه_امام_رضا_ع #هادی_ملک_پور
@hadithashk
دیر به دادم رسیدی ای سر زخمی
کاش بمانی کنار دختر زخمی
باز بسوزان مرا به سوز صدایت
باز صدایم بزن زحنجر زخمی
نذر تو کردم تمام بال و پرم را
حال ببین حال این کبوتر زخمی
چیز زیادی نمانده از من خسته
نیمه ی جانی میان پیکر زخمی
طاقت برخاستن ز خاک نمانده
نای پریدن نمانده با پر زخمی
پرپر و پژمرده ام خودم ولی امشب
مست تو ام ای گل معطر زخمی
نور تو در کنج آن تنور چه می کرد
ای سر خاکستری شده ، سر زخمی
ای به فدای سرت بیا که ببندم
زخم جبین تو را به معجر زخمی
#شعر_شهادت_حضرت_رقیه_س
#خرابه_شام
#هادی_ملک_پور
@hadithashk
ای آشنای همه
ای صدای تو آشنای همه
ای نگاهت گره گشای همه
مهر تابنده ، رهنمای همه
خیر بی انتها برای همه
تا نبودی بشر حیات نداشت
به حیات خود التفات نداشت
آمدی نور شب شکن باشی
علت روح در بدن باشی
مرهم زخم مرد و زن باشی
آمدی پیشوای من باشی
که به دل های مرده جان بدهی
سرّ لولاک را نشان بدهی
جلوه ی تو دلیل دیدن ها
رفتن و دیدن و رسیدن ها
منم و شوق دل بریدن ها
شوق از تو سخن شنیدن ها
جان من از تو خواهشی دارد
با صدایت نوازشی دارد
آمدی با نوید اسلامت
وعده ی بهترین سرانجامت
تو بخوان باصدای آرامت
آیه آیه بنوشم از جامت
تو بخوان تا که کفر خسته شود
لات ،عزا، هبل شکسته شود
به زمین رنگ آسمان دادی
تا خدا راه را نشان دادی
تن بی روح را تکان دادی
و خودت سخت امتحان دادی
گفتی انسان بیا به آسانی
اشهدت را بگو مسلمانی
خشکسالی گذشت و ... باران شد
روزی بنده ها فراوان شد
عاشقی سخت بود و آسان شد
آنکه آسان گرفت سلمان شد
به علی کاش امت ایمان داشت
کمی از رنگ و بوی سلمان داشت
علی آن ره شناس و راهنماست
سرشناسی در عالم بالاست
آینه آینه صفات خداست
خوب بنگر خدا در او پیداست
کیست حیدر حقیقت ازلی
چیست قرآن به غیر وصف علی
هادی ملک پور
#شعر_ولادت_پیامبر_اکرم #شعر_ولادت_حضرت_رسول_اکرم #شعر_ولادت_خاتم_النبیین #شعر_ولادت_رسول_الله #هادی_ملک_پور
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
زخم های پر
این روزها شب وسحرت طول می کشد
حتی دقیقه در نظرت طول می کشد
تا دست ها به هم برسد لحظه قنوت
در پیش چشم های ترت طول می کشد
از کنج خانه تا دم در غصه می خورم
از بس که راه مختصرت طول می کشد
اینگونه پیش گر برود ای کبوترم
درمان زخم های پرت طول می کشد
با هر قدم که تکیه به دیوار می دهی
از بین کوچه ها گذرت طول می کشد
بگذر از این محله که در وقت حادثه
تا مجتبی شود سپرت طول می کشد
تنگ غروب می رسی و درک می کنم
درد دل تو با پدرت طول می کشد
گیرم به گریه دخترت آرام شد ولی
آرام کردن پسرت طول می کشد
گفتی مجال شرح دل شرحه شرحه نیست
افسوس ..قصه جگرت طول می کشد
تو می روی و تازه شروع غم من است
گفتم به بچه ها سفرت طول می کشد
*
گودال بود و روضه ی تو مادرانه بود
مادر چقدر ذبح سرت طول می کشد
هادی ملک پور
#اشعار_فاطمیه #شعر_شهادت_حضرت_زهرا #شعر_مرثیه_حضرت_زهرا #هادی_ملک_پور
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹