eitaa logo
حدیث اشک
9.3هزار دنبال‌کننده
80 عکس
162 ویدیو
11 فایل
کانال رسمی سایت"" حدیث اشک"" اشعار اهل بیت ع http://hadithashk.com حدیث اشک هیچگونه تبلیغی ندارد اینستاگرام: http://instagram.com/hadith_ashk ارتباط با ادمین @Admin_hadithashk @asgharpoor53 تلگرام: http://t.me/hadithashk
مشاهده در ایتا
دانلود
آمدم در کوی سلطان از گلستان رجب مست مستم در حرم از بوی غفران رجب در همین یک هفته که مانده به پایان رجب باده می ریزد رضا در جان مهمان رجب عقل اگر داری برو مستی کن و دیوانه باش ساغری دستت بگیر و دور سقاخانه باش زائری در می زند، دنبال جا در میکده است یک نفر گریان شده، چشمش به نور گنبد است حال هرکس که به پابوسش نمی آید بد است چون شفا در زعفران و در نبات مشهد است در زیارت منّت خدّام را هم می کشم خاک جاروی حرم را روی چشمم می کشم بی سر و پا روبروی او موءدب می شود سائل آلوده اینجا بنده ی رَب می شود هرکسی محتاج تر باشد مقرّب می شود میهمان سختش که شد آقا معذّب می شود این چه اربابی است شخصاً میزبانی می کند با غلامان بدش هم مهربانی می کند باز برگشتم به دامانش چنان روز معاد دید از لطفش دوباره ذره ی کم را زیاد گفت اسمت چیست؟ من گفتم غلام خانه زاد گفت رفتی تا کجا؟ گفتم فقط باب الجواد قبل اینکه زائرش باشم برایم جا گرفت او خودش آمد غبارِ چهره ی من را گرفت شب نشینی دور این سفره فقط رزق خداست با لباس پاره هم سلطان به دنبال گداست دورم از شش گوشه ی آقا! همینجا کربلاست برگ دیدار ضریح مرتضی دست رضاست خواب دیدم درّ نایاب صدف آورده ام خوشه ی انگوری از باغ نجف آورده ام خوشه ی انگور سلطان نجف را ریختند گرگ های کربلا در دشت و صحرا ریختند خون اکبر را زمین پهلوی زهرا ریختند پیکرش را در کنار چشم بابا ریختند یکطرف ارباب بود و صد طرف پیغمبرش یک عبا نه صد عبا میخواست جسم اکبرش @hadithashk
حاصل عمر فقیران خرج سلطان می شود دسترنج مور تقدیم سلیمان می شود گریه در آغوش او توحیدِ تکوینی ماست قطره‌قطره اشکِ ما دریای ایمان میشود مشقِ هر روز و شب ما نام شیرین رضاست خضر ، پای درس او طفل دبستان می شود ظرفِ من ظرفیّتش در حدِّ آهوها نبود خواب دیده کهف را..،روزی نگهبان می شود! مثل کفشِ پاره ای تحویل می گیرد مرا درد های کهنه ام اینجاست..،درمان می شود مهربانیِ پدر _ مادر کجا وُ مِهر او! آدم از لطفِ رئوفِ طوس حیران می شود ریشه های معرفت در صحن جامع ، جمع شد کاه عقلم در حریمش کوه عرفان می شود پادشاهان جهان در مُلک مشهد ، نوکرند هر شهنشاهی مگر شاه خراسان می شود! رو به ایوان رضا ، هو می کشم یا مرتضی بس که تصویر نجف اینجا نمایان می شود یا رضا گفتیم ، یا معصومه‌جان تعبیر شد زعفران داریم..،تبدیلِ به سوهان می شود صحن این خواهر_برادر ، اعتبار خاک ماست مشهد و قم آبروی کل ایران می شود خِطّه ی مشرق غروبی را به خود هرگز ندید نیمه‌شب‌ها گنبدش خورشید تابان می شود چاره‌ی بیچارگی باب‌ُالجواد کویِ اوست هرکه هرچه شد به دست این پسرجان می شود ناله‌ی یَابْنَ الشَّبیش قاتل جان من است چشم حیوانات با این آه ، گریان می شود داد می زد : جدِّ ما با کام عطشان ، ذبح شد آن تن بی سر که رفته‌رفته عریان می شود استخوان سینه ای در زیر سُم ها نرم شد... پیکر پاشیده ای با خاک یکسان می شود @hadithashk
کم کم مسافران سحر را خبر کنید با ذکر یا حسین به مشهد سفر کنید خود را میان صحن رضا دربه در کنید شب تا اذان صبح به گنبد نظر کنید داریم اهل رحمت مخصوصه میشویم آماده زیارت مخصوصه میشویم باید تمام همت خود را به کار بست حالا که بار عام شده کوله بار بست با جبر عشق در بروی اختیار بست دل را به حلقه های ضریح نگار بست در طوس برگزار شده اعتکاف ما صد حج واجب است ثواب طواف ما شکرخدا که از فقراییم تا ابد از حاجیان کوی رضاییم تا ابد پیش رضا کنار خداییم تاابد ماراهیان کرببلاییم تا ابد در صحن کهنه بود که تایید ما رسید آقا نگاه کردو روادید ما رسید ای کربلا نرفته حرم را بهانه کن دل را بیا به جاده مشهد روانه کن یک گوشه ای ز صحن رضا آشیانه کن پیش کریم نوکری عاشقانه کن آنجا برات کرببلا زود میرسد هی خون دل نخور بخدا زود میرسد آقا خودش غریب و به فکر غریب هاست مرثیه خوان روضه یابن شبیب هاست هرشب دلش شکسته شیب الخضیب هاست آزرده از مزاحمت نانجیب هاست یک عمه بود و لشکر اوباش بی حیا عالم فدای شیرزن دشت کربلا @hadithashk
عطر ضریح پاکت خوشبوتر از گلاب است هر عشق دیگری جز عشق شما سراب است ناقابلی چو من هم با تو بها گرفته شأن کبوتر اینجا بالاتر از عقاب است گفتی سه جا می آیی یکبار اگر بیایم جزتو کدام شاهی اینگونه خوش حساب است یک عکس یادگاری با مادرم گرفتم من خاطرات خوبم در صحن انقلاب است با جمله رئوفان رسم تو فرق دارد پیش از طلب دعاها نزد تو مستجاب است ما دل به تو سپردیم پس رو به راهمان کن آن دل که بی تو باشد دل نیست یک خرابه ست این خاک غرق نور است از لطف مشهد و قم آن سو که ماه باشد این سو هم آفتاب است @hadithashk
وابسته ام به نان و نوایت هنوز هم می میرم عاشقانه برایت هنوز هم سلطان تویی و شاعر درباری ات منم هستم در آروزیِ عبایت هنوز هم دعبل که نیستم ولی افتاده ام ببین از عجز و التماس به پایت هنوز هم در گوشِ آهوانِ به صیاد مبتلا می پیچد انعکاس ِ صدایت هنوز هم هفت آسمان مجاورِ باب الجوادِ(ع) توست خورشید محو آینه هایت هنوز هم... نقاره خانه، پنجره فولاد، خادمان شاهانه است صحن و سرایت هنوز هم شکرخدا که میشود از عشق مُنقلب در صحن انقلاب، گدایت هنوز هم محتاجم و کنار ضریحت نشسته ام در انتظارِ خیرِ دعایت هنوز هم با سردی و گلایه و با دلخوری که نه... با رأفت است لطف و عطایت هنوز هم از راه دور عرض سلام و دو قطره اشک پر میکشد دلم به هوایت هنوز هم! @hadithashk
سنگ دلم که چشمه خروشاند و گریه کرد در خویش شعله ور شد و سوزاند و گریه کرد آلوده بود و روی مواجه شدن نداشت یک لحظه بین خوف و رجا ماند و گریه کرد دست خودش نبود دوباره دلش گرفت از پا نشست... بس که تو را خواند و گریه کرد اول اجازه خواست خدا و رسول را آرام خواند زیر لب اذن دخول را "ای آنکه خاک را به نظر کیمیا کنی صدها گره ز کار فرو بسته وا کنی" حالا که مبتلای گناهم نمی شود... با یک نظر مرا به خودت مبتلا کنی!؟ بوی حرم مشام مرا مست می کند این طعم گریه کام مرا مست می کند لبریز از شراب جواب تو می شود نامی که "السلام" مرا مست می کند یک چشمه از تلالو گل دسته های تو سر تا به پا تمام مرا مست می کند این آهوی رمیده ی دل را دم فرار  صیاد چشم های شما می کند شکار بی عشق تو به هیچ نمی ارزد این حیات جان گر نشد فدای تو می خواهمش چه کار؟! حالا که در کشاکش دنیای پر فریب  من را کشاند سمت حرم دست روزگار  آزاد کن کبوتر دل را از این قفس  رحمی نما به‌عاشق بی تاب و بیقرار من مست و می فروشم و میخانه زاده ام اما هنوز تشنه ی یک جرعه باده ام یعنی هنوز منتظرم لطفی از تو را  دست خدا گره بزند بر اراده ام قلب مرا نفوذ نگاه تو بشکند  هر چند رو سیاه ولی صاف و ساده ام ای قبله ی امید همه بارگاه تو نذر تو باد جان من و خانواده ام @hadithashk