eitaa logo
حدیث اشک
9.3هزار دنبال‌کننده
77 عکس
162 ویدیو
11 فایل
کانال رسمی سایت"" حدیث اشک"" اشعار اهل بیت ع http://hadithashk.com حدیث اشک هیچگونه تبلیغی ندارد اینستاگرام: http://instagram.com/hadith_ashk ارتباط با ادمین @Admin_hadithashk @asgharpoor53 تلگرام: http://t.me/hadithashk
مشاهده در ایتا
دانلود
تصنیفِ هر قصیدهٔ ما، نِی شد عاقبت شُربِ مدامِ هر شبِ ما، مِی شد عاقبت بی کربلا نشستنِ ما طِی شد عاقبت چون قبله گاهِ هر شبِ ما، رِی شد عاقبت مَن زارَ حضرتش که همان زارَ کربلاست یا سیدالکریم،همان یا حسینِ ماست میخواستم که واژه برایت عَلَم کنم دل را به شوقِ وصلِ شما  اَرگِ بَم کنم جوشانده ای ز شعر ،برایِ تو دَم کنم خود را برایِ مدحِ شما مُحتشم کنم کاسه کجا و وُسعتِ دریایِ بی کران من جایِ خویش هستم و توجایِ خود بمان امشب بهانه هایِ دلم چیست؟ شهرِ ری برگو شَرابِ تو زِ خُمِ کیست؟  شهرِ ری مستی فُزون تر از مِیِ تو نیست شهرِ ری با او شده است منطقهٔ بیست شهرِ ری تعظیم میکنم به تو در لحظهٔ ورود ای از امامِ هادیِ ما بر شما درود فرمود رهبرم که تویی قبله گاهِ شهر آری تویی تو یک تنه پشت وپناهِ شهر ای آفِتابِ روشنِ بختِ سیاهِ شهر هست آن ضریحِ نقره ای ات مِهر و ماهِ شهر این پایِتخت با تو که صاحب حرم شده تهران به خِیرِ بودنِ تو محترم شده یا سیدالکریم!! تو ای بندهٔ عظیم از جانبِ تو بر دلِ ما می وزد نسیم دل بستهٔ نگاهِ تو هستیم از قدیم با عشق، تا کنارِ ضریحِ تو میرسیم از بس غریقِ رحمتِ بی انتها شدیم حس میکنیم زائر کرب و بلا شدیم وقتِ زیارتت به دلم شور میرسد فیضت به هر شکستهٔ رنجور میرسد در مسلمیه از حرمت نور میرسد شبهایِ جمعه نالهٔ منصور میرسد نوکر رسید و در حرمِ تو دخیل شد در اعتکافِ روضهٔ ابن عقیل شد @hadithashk
هر زمان، وقتِ واقع بینی شد شعرم انگار درسِ دینی شد مکتبی رفته ام که اُستادش... خودِ علامهٔ اَمینی شد گِل ایجادم از غدیرِ خُم است اینچنین عبد آفرینی شد همهٔ ماه ها به نامِ علیست رجب اما عجب نگینی شد در طلوعِ رجب خبر آمد پنجمین آسمان، زمینی شد بعد از آن پُشتِ نامِ محبوبم تا سرِ جاده نقطه چینی شد علتِ خلقت نجوم آمد حضرتِ باقرالعلوم آمد چون مسافر که مقصدی دارد دل به شوقش چه مَعبدی دارد شده هم نامِ مصطفی یعنی... خُلق و خوی محمدی دارد مثلِ پیغمبر است و تا معراج... صبح و شب رفت و آمدی دارد از علومِ غریبه در عالَم اوست آنکه مُجلدی دارد شده عالِم اگر کسی حتما... از کفِ پاش درصدی دارد قدرِ زر، زرگری بداند پس نور در نور، مرقدی دارد از ستون هایِ نور، گلدسته فوقِ خورشید، گُنبدی دارد حَرمش وسعتِ فَلک دارد عرش، در آن حرم سَرَک دارد آمد آن حِکمتِ کمال و تمام آمد آنی که هست خیرِ مُدام دانشش را به پایِ دین آورد پایه ریزی شده از او احکام حرفِ او را به اِستناد آورد تا که شد از فقیه، استعلام قالَ باقر بگو که شیرین شد کامم از راهِ گوش از این نام نفخه ای از نسیمِ او آمد رفت با پایِ خود دلم در دام ما که گَردی ز خاکِ او هستیم صبحِ محشر هلاکِ او هستیم عشق، با ما دوباره راه آمد باز معشوقِ دل بخواه آمد اولِ ماه، وقتِ استهلال همه دیدند قرصِ ماه آمد ظلمت و کینه ی جهالت رفت نورِ آفاق در پگاه آمد اگر افتاده ای، بخوان او را بی پناهی اگر ، پناه آمد یوسفی در کنارِ یعقوب و نوهٔ یکهٔ دو شاه آمد باز سکه به نامِ ارباب است به صفِ کربلا سپاه آمد مدحِ او تا ابد به تحلیل است مدح، با شرحِ روضه تکمیل است رفت در کربلا مصیبت دید در طفولیَتش اسارت دید با زن و بچه هایِ اهل حرم آتشِ خیمه دید و غارت دید شام در مجلسِ مِیِ و مستی به نوامیس حق جسارت دید در میان خرابه حتما او... قلبِ آیینه اش جراحت دید با مقامِ امامت از خیمه... شمر را روی سینه راحت دید دست و پا زد قتیلِ بیچاره فقط از قاتلش لجاجت دید ای که از آب هم شدی محروم السلام علیک یا مظلوم @hadithashk
طلیعه محرم عشق، با داغِ خود مُتمم شد نظمِ هستی شکست و دَر هَم شد بعد از آن این چنین مُجسم شد که فقط باید از نو آدم شد تا که آمادهٔ مُحرم شد با همین حال، السلام علیک شمسِ اقبال، السلام علیک ذبحِ گودال، السلام علیک شاهِ پامال، السلام علیک از غمت ماهِ آسمان خَم شد ما رسیدیم نوکرت باشیم از غلامانِ محضرت باشیم در سیاهیِ لشکرت باشیم گریه کن هایِ خواهرت باشیم چشمهامان به گریه مُلزم شد چون که بانیِ ماتمت زهراست تا ابد پرچمِ عزا بالاست مادرت روضه خوانِ عاشوراست آهِ او قدرِ نالهٔ دنیاست گریه کرد و غمت مُعظم شد این عزایِ مُحرَمت با ما استواریِ پرچمت با ما نوحه با فاطمه دمت با ما نوشِ جان کردنِ غمت با ما این چنین هیئتت فراهم شد روضه ات از صدا نمی افتد پرچم از دستِ ما نمی افتد نوکر از دست و پا نمی افتد جز به پایِ شما نمی افتد خوش به حال کسی که مَحرم شد مثلِ زلفی که زیرِ باران است پیرُهن مشکی ام پریشان است روضه ای در حوالیِ آن است گریه دارد تنی که عُریان است بعدِ غارت چه نامنظم شد دمِ آخر چه زود میرفتی... پیشِ چشمی کبود میرفتی تشنه بودی سجود میرفتی مَرکبت نیزه بود میرفتی سایه ات از سرِ جهان کم شد ای سپهرِ هدایتِ پنجم ای تنِ زیرِ دست و پاها گُم ای درخشان به نیزه چون اَنجُم ای سرِ سنگ خورده از مَردم سرت از زخم و خون مُعَمَم شد ای تنِ رویِ دشت پاشیده لبت از نیزه آب نوشیده خونِ تو در تنور جوشیده تنت از خاک، جامه پوشیده بدنت زیرِ تیغ مبهم شد مهدی قربانی @hadithashk
عشق، با داغِ خود مُتمم شد نظمِ هستی شکست و دَر هَم شد بعد از آن این چنین مُجسم شد که فقط باید از نو آدم شد تا که آمادهٔ مُحرم شد با همین حال، السلام علیک شمسِ اقبال، السلام علیک ذبحِ گودال، السلام علیک شاهِ پامال، السلام علیک از غمت ماهِ آسمان خَم شد ما رسیدیم نوکرت باشیم از غلامانِ محضرت باشیم در سیاهیِ لشکرت باشیم گریه کن هایِ خواهرت باشیم چشمهامان به گریه مُلزم شد چون که بانیِ ماتمت زهراست تا ابد پرچمِ عزا بالاست مادرت روضه خوانِ عاشوراست آهِ او قدرِ نالهٔ دنیاست گریه کرد و غمت مُعظم شد این عزایِ مُحرَمت با ما استواریِ پرچمت با ما نوحه با فاطمه دمت با ما نوشِ جان کردنِ غمت با ما این چنین هیئتت فراهم شد روضه ات از صدا نمی افتد پرچم از دستِ ما نمی افتد نوکر از دست و پا نمی افتد جز به پایِ شما نمی افتد خوش به حال کسی که مَحرم شد مثلِ زلفی که زیرِ باران است پیرُهن مشکی ام پریشان است روضه ای در حوالیِ آن است گریه دارد تنی که عُریان است بعدِ غارت چه نامنظم شد دمِ آخر چه زود میرفتی... پیشِ چشمی کبود میرفتی تشنه بودی سجود میرفتی مَرکبت نیزه بود میرفتی سایه ات از سرِ جهان کم شد ای سپهرِ هدایتِ پنجم ای تنِ زیرِ دست و پاها گُم ای درخشان به نیزه چون اَنجُم ای سرِ سنگ خورده از مَردم سرت از زخم و خون مُعَمَم شد ای تنِ رویِ دشت پاشیده لبت از نیزه آب نوشیده خونِ تو در تنور جوشیده تنت از خاک، جامه پوشیده بدنت زیرِ تیغ مبهم شد @hadithashk
آقای من با دستِ حق، مقامِ حسن را نوشته اند بر بامِ عرش، نامِ حسن را نوشته اند قرآن، کریم هست و حَسن هم کریم بود این سوره ها، کلامِ حسن را نوشته اند بعد از علی به هر لبه از تیغِ ذوالفقار... شمشیرِ در نِیامِ حسن را نوشته اند صُلحش در آن زمانه نشان شجاعت است در کربلا قیامِ حسن را نوشته اند شُکرِ خدا که در پسِ نامِ تمامِ ما تنها همان غلامِ حسن را نوشته اند آنقدر سُفره اش به همه نان رسانده است در آسمان، مَرامِ حسن را نوشته اند بر رویِ جلدِ دفترِ خلقت، ملائکه غمهایِ ناتمامِ حسن را نوشته اند یک عمر بِینِ کوچه به هر جا نشسته است تکرارِ روضه را به تماشا نشسته است امشب خودش برایِ خودش گریه می‌کند این کوهِ درد، پایِ خودش گریه می‌کند همپایِ غربتش لبِ او نوحه‌خوان شد و ... جانانه هم صدایِ خودش گریه می‌کند پنهان‌تر از تمامیِ ایام ، تا سحر... زیرِ پَرِ عَبایِ خودش گریه می‌کند زخمی که خورده است مُداوا نمی‌شود بر دردِ بی‌دوایِ خودش گریه می‌کند گاهی به جایِ مادرِ پهلو شکسته‌اش... گاهی فقط به جایِ خودش گریه می‌کند در کوچه دیده مادرش افتاد بر زمین با داغِ ماجرایِ خودش گریه می‌کند حالا که خانه‌اش شده گودالِ قتلِ او در خاکِ کربلایِ خودش گریه می‌کند در غربتِ تمامِ خودش بی رقیب بود در شهرِ جَدِ اطهرِ خود هم غریب بود جُز غم برایِ زخمِ دلش مَرهمی نداشت حتی میانِ خانهٔ خود مَحرمی نداشت با زَهرِ همسرش جگرش ریخت بر زمین آقایِ ما کنارِ خودش هَمدَمی نداشت از روزگار و زندگی اش در تمامِ عمر... جُز قلبِ پاره پاره و قَدِ خَمی نداشت هر کس بقیع، رفته برایم نوشته است حتی به رویِ قبرِ خودش، پرچمی نداشت بارانِ تیر، بر تن و تابوتِ او رسید حالا بگو که او کفنِ مُبهَمی نداشت لایوم... را که گفت دلِ آسمان شکست جُز ماجرایِ کرب و بلا که غمی نداشت من گریه میکنم به امامی که آخرش... غیر از غمِ حُسین،دلش ماتمی نداشت (ای کشتهٔ فتاده به هامون حسین جان ای صیدِ دست و پا زده در خون حسین جان) مهدی قربانی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا نبی الله تَفَأُل میزدم دیدم که در هر سطرِ افسانه نوشته مصطفی شمع است و الباقی چو پروانه زمین مکه از بس مِیلِ دیدارِ خدا را داشت قَدم بر رویِ خاک آورد آن معشوقِ دُردانه به تعظیمش همه جَمعند از جاندار و بی جانها که رُکنِ عرش را تعظیم باید کرد جانانه شبِ معراج، وقتی که به مهمانیِ ایزد رفت خدا میگفت: یا احمد!!! بفرمایید در خانه پس از آن شب ، کمی پایین که آمد، گوشهٔ جنت... رسولَ الله دعوت شد برایِ صرفِ صبحانه به بالایِ سرش یک ابرِ رحمت سایه می انداخت بگو پس آن یتیمِ مکه رُشدش بوده شاهانه برایش از بهشت آمد غذا یک اربعین تا که... ز صُلبِ او پدید آمد همان بانویِ ریحانه خدا را شُکر دینش هست سرتاسر مُحبت، پس... به غیر از اهلِ بیتش با جهان هستیم بیگانه مهدی قربانی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹