آن نیزه ای که در دهنش رفت، دید و بعد
با چشم های بسته فقط می شنید و بعد
با ضربه ی سنان همه گفتند کشته شد
اما هنوز سینه ی او می تپید و بعد
مویه کُنان و مویکَنان سمت قتلگاه
از خیمه گاه خواهر او می دوید و بعد
گفت: »ابن سعد جای حسینم مرا بکش
از زنده ماندنش نشدم نا امید« و بعد
لشگر برای قاتل او راه باز کرد
چکمه به پا رسید سواری پلید و بعد
تا روی سینه ی پسر فاطمه نشست
قد علی و احمد و زهرا خمید و بعد
با ضربه ی دوازدهم کنده شد سرش
در قتلگاه باد سیاهی وزید و بعد
پیغمبران و جن و ملک ضجه میزدند
در لحظه ی اذان سر او را برید و بعد
لشکر به سمت خیمه ی زن ها روانه شد
سهم مخدرات حرم تازیانه شد
#گروه_شعر_یا_مظلوم
#گودال_قتلگاه
#گودال
#محرم۱۴۰۲
@hadithashk
در گوشهء گودال، اشارت عمه را کشت
هم قتل صبر و هم شرارت عمه را کشت
هرچند خیلی کعب نیزه خورده زینب
در خیمه حرف قتل و غارت عمه را کشت
چشم عمو عباس ما را دور دیدند
تاراج دختر با جسارت عمه را کشت
تا عصر عاشورا به عالم فخر می کرد
چون رفت حسینش این خسارت عمه را کشت
دنبال سر بود و سنان دستش می انداخت
والله احساس حقارت عمه را کشت
شد نوحه ای جانسوز "اِلَیَّ یا اُخَیَّ"
جدّم شبی با این عبارت عمه را کشت
گرچه لبش خشکیده بود و آب می خواست
بوسه به حلقی پُر حرارت عمه را کشت
پیش تنی که بی لباس کهنه مانده
بی معجر آمد، این مرارت عمه را کشت
باید به ناقه می نشست اما بی اکبر
این دست بسته در اسارت عمه را کشت
#گودال_قتلگاه
#گودال_قتلگاه
#محرم۱۴۰۲
#مناجات_امام_زمان_عج
#رضا_دین_پرور
@hadithashk
واویلا
محشر همان ساعت که تن به نیزه دادی بود
آن لحظه که بر گونه ات از زین فتادی بود
یا که همان ساعات حمله به حرم، که تو
با یاری نیزه شکسته ایستادی بود
ای خاک عالم بر سر دنیای بعد از او
محشر زمانی که پسر از دست دادی بود
پیر و جوان در کشتنت همدست هم بودند
در قتل صبرت بین دشمن اتحادی بود
حجم سلاحی که ته گودال افتادهست
حتی برای قتل یک لشکر زیادی بود
آنقدر آهسته قدم روی تنت می زد
گویا برایش سیر در عرش امر عادی بود
اصراف در قتل تو کرده کوفی نامرد
اینگونه کشتن با چه حکم و اجتهادی بود؟
یک تن نگفت ای شمر بعد از کشتنش دیگر
پیش نگاه خواهرش چه جای شادی بود
غارتگران را دست پر به کوفه برگرداند
جسمت برای دشمنان باب مرادی بود
میریخت خون تازه از حلق تو بر نیزه
چل منزل از کیفیت ذبح تو یادی بودی
معنا ی آیات تو را بر نی نفهمیدند
در شام و کوفه حافظان بی سوادی بود
با دیدن حال ربابت شامیان گفتند
ذبح گلوی اصغرش دیگر زیادی بود
گروه شعر یا مظلوم
#شعر_محرم_1403 #گروه_شعر_یا_مظلوم #گودال_قتلگاه
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
دور گودال ازدحامی شد
معرکه غرق در حرامی شد
تکیه داده به نیزه ای آقا
خاطرش محو خیمه ها می شد
لشگر کوفه دوره اش کردند
سنگ و تیرش زدند، تا می شد
آنقدر نیزه خورد بر جسمش
نیزه بر روی نیزه جا می شد
زخمی و ناتوان به خاک افتاد
داشت روح از تنش جدا می شد
تا می آمد دوباره برخیزد
استخوان شکسته تا می شد
لشگر آن دم که بر سرش می ریخت
همه آفاق نینوا می شد
پیکرش را که پشت و رو کردند
زخمها تازه خوب وا می شد
لگد شمر، با غرور و غضب
بر سر و صورتش رها می شد
شمر وقتی که روی سینه نشست
کربلا تازه کربلا می شد
سینه سنگین و حنجره پر خون
نفسش سخت و با صدا می شد
از گلو خنجرش نشد ببرد
ولی افسوس، از قفا می شد
کاش می شد که زینبش نرسد
یا که از روی سینه پا می شد
کاش زینب به خیمه بر می گشت
عرش مبهوت این عزا می شد
آه، ناموس حق در آن غوغا
صید صد چشم بی حیا می شد
ناله ی مادرش شنیده که شد
راز گودال برملا می شد
صبح فردا و نعل تازه و اسب
بدنش مثل بوریا می شد
#رضا_فراهانی
#گودال_قتلگاه
#محرم_1403
@hadithashk
یک عده به دستور یزید آمده اند
با کینه از آقای شهید آمده اند
یک عده حرامزاده از مزرعه ها
با هرچه کهدستشان رسید آمده اند
#امیر_فرخنده
#گودال_قتلگاه
@hadithashk
میگفت بسوز پایِ « بُغْضاً لاَبِیکَ»
در آتش کربلایِ « بُغْضاً لاَبِیکَ»
میگفت : حسین یادت آمد صفین؟!؟!
این ضرب لگد برای « بُغْضاً لاَبِیکَ»
#ایمان_دهقانیا
#گودال
#گودال_قتلگاه
@hadithashk