يابن الحسن(عج)
دستی بکش به روی سرم دل پرم ببین
از این زمانه از همه دل می برم ببین
حتی من از خودم چقدر دلخورم ببین
آقا منی که نان تو را میخورم ببین
گاهی عجیب اشک تو را در میاورم
خبط از من است حوصله را سر میاورم
اصلأ خودت برای دلم فکر چاره کن
این نامه ی سیاه مرا پاره پاره کن
با دست خود ردای تنم را قواره کن
از نو بسازنوکرتان را اداره کن
از درد و غصه های من در به در بگو
وقت گناه یاد تو بودم مگر؟؟بگو
تا شد همیشه حرف شما را زدم ببخش
وقت عمل رسید و فقط جا زدم ببخش
قطره نبودم و دم دریا زدم ببخش
بر زخم کهنه ات چه نمک ها زدم ببخش
یابن الحسن(عج)خسته ام آقا نظاره کن
من توبه میکنم تو به من هم اشاره کن
عجل ظهور...محو سخن میشوم بیا
یاللعجب که ملک و وطن میشوم بیا
با یک نگاه حر تو من میشوم بیا
از اهل خوشتبار قرن میشوم بیا
جانم فدای جان تو برگرد جان من
ای آخرین غریبه امام زمان(عج) من
حسین خیریان
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
#حسین_خیریان #شعر_اهل_بیت #شعر_فراق_امام_زمان #شعر_مناجات_امام_زمان #شعر_مناجات_اهل_بیت #شعر_نیمه_شعبان
هوای جمکران دارم
در سینه ام امشب آسمان دارم
یک دشت، ستاره بر زبان دارم
از کوفه و سهله می روم تا قم
زیرا که هوای جمکران دارم
آماده ی دار چشم های توست
در پیکر خود اگر که جان دارم
عمری ست گدای خانه ات هستم
عمری ست از این تنور، نان دارم
می خواهم که تمام هستم را
می خواهم هر چه در توان دارم
بر پای نگاه دوست بگذارم
دریاب مرا که دوستت دارم
مجنونم و راه خانه می گیرم
از لیلی خود نشانه می گیرم
صیدم؛ که ز دست های صیادم
آزادم و آب و دانه می گیرم
چون اشک، روان گاه و بیگاهم
بارانم و بی بهانه می گیرم
هر بار که یاد یار می افتم
با آتش دل زبانه می گیرم
یک روز چنان غبار می آیم
بر دامنت آشیانه می گیرم
من گرد و غبار راه دلدارم
دریاب مرا که دوستت دارم
در عید رسیدن تو حیرانم
هم شادم و هم کمی پریشانم
از اینکه تو هستی و ... نمی بینم
از اینکه کجایی و ... نمی دانم
دلگرم به ریسه و چراغانی
سرگرم به کوچه و خیابانم
مشتاق، شبیه طاق نصرت ها
بی تاب، در انتظار مهمانم
این چند خطِ ارادت من هم
عرضی ست برای نیمه شعبانم
ای مقصد حرف های بسیارم
دریاب مرا که دوستت دارم
سرمست تو کِی شراب می خواهد؟
کِی تشنه ی عشقت آب می خواهد؟
ناخالصی وجود صد رنگم
یک نیم نگاه ناب می خواهد
در باغ، تمام میوه ها کالند
باغ دلم آفتاب می خواهد
تا آمدن تو زنده می مانم؟
این پرسش من جواب می خواهد
هرچند که دولت تو چون عیسی
رزمنده ی پارکاب می خواهد
با این همه من فدایی یارم
دریاب مرا که دوستت دارم
برگرد غریب سامرا برگرد
ای وعده آخر خدا برگرد
چیزی دگر از خدا نمی خواهیم
ای صاحب ما فقط بیا... برگرد
ما این مذل الاعدا خواندیم
آقای معز الاولیا برگرد
ما جمعیت قلیل دنیاییم
دنیا شده بر علیه ما برگرد
ای منتقم حسین و عاشورا
با پرچم سرخ کربلا برگرد
از دوری کربلاست می بارم
دریاب مرا که دوستت دارم
محمدعلی بیابانی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
#شعر_هیئت #شعر_ولادت_امام_زمان #شعر_ولادت_اهل_بیت #شعر_ولادت_حضرت_صاحب_الزمان #محمد_علی_بیابانی
اشکِ شوق
در صحن طبعم واژهها هم بیقرارند
انگار حسّ و حال شعری تازه دارند
وقتی که حرف از مُنتَظَر شد بغض کردند
گفتند یک عمر است که چشم انتظارند
بارانی از مضمون چکید از چشمِ خودکار
تا ابرهای کاغذی قدری ببارند
دیدم کمال همنشینی هم اثر کرد
کاغذ ؛ قلم ؛ واژه ؛ به حال من دچارند
تسبیحی از جنس هِجاها ساختم چون
دیدم تمام حرفها لحظه شمارند
پس بی درنگ از دلبرِ دلخواه گفتم
یک یا علی هم بعدِ بسم الله گفتم
سُستم ولی از عشق ، محکم مینویسم
از عرش میگویند و من هم مینویسم
در آینهبندان صیقل خوردهی شعر
با چشمِ طبعم هر چه دیدم مینویسم
قنداقهای در دستِ نوری میدرخشید
پس دارم از خورشید عالم مینویسم
از قطرهاشکِ شوقِ بابایی خدایی
از خندههای آب زمزم مینویسم
آنقدر محوم که قلم از دستم افتاد
پس بیشتر میبینم و کم مینویسم
از روی دستِ شاعرِ مطلق نوشتم
گفتند جاءالعشق ، جاءالحق نوشتم
آمد کسی که با همه توفیر دارد
او که نگاهش لطفِ عالمگیر دارد
آمد طبیب حاذق دردِ جدایی
هر چند که دردِ غمش واگیر دارد
گفتند «اَشِدّاءُعَلیَالْکُفّار» ؛ هر چند
در دست او شمشیر هم تدبیر دارد
مانند جدش چشم او حُر آفرین است
از بس نگاه نافذش تاثیر دارد
با اینکه او در مهربانی بینظیر است
اما برای دشمنش شمشیر دارد
آمد کسی که در زمستان هم بهار است
او وارث اصلی تیغ ذوالفقار است
باید که ما هم در سپاهش یار باشیم
اما نه اینکه روی دوشش بار باشیم
باید بصیرت داشت و از حق سخن گفت
صفین اگر تکرار شد عمّار باشیم
باید که پای عشق ، تا آخر بمانیم
یا پای دارش میثم تمّار باشیم
وقتی که آمد گفت وقت انتقام است
باید خروشِ غیرت مختار باشیم
باید برای یا لَثارات الحسینش
از بغضِ خونخواهی حق سرشار باشیم
باید فدک را از سقیفه پس بگیریم
حق علی را از خلیفه پس بگیریم
رضا قاسمی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
#رضا_قاسمی #شعر_اعیاد_شعبانبه #شعر_عید_نیمه_شعبان #شعر_ولادت_امام_زمان #شعر_ولادت_حضرت_صاحب_الزمان #عید_نیمه_شعبان
کنارم باش
دلگیرم از شهری که مسکین را نمیفهمد
شهری که درد شعر پروین را نمیفهمد!
شهری که صورت های غمگین را نمیفهمد
شهری که ((لااکراه فی الدین)) را نمیفهمد
وقتی دلم میگیرد از نامهربانی ها
وقتی دلم پر میشود از بد گمانی ها
حس میکنم باید غریب و بی نشان باشم
انگار میخواهد دلم در جمکران باشم
من دوست دارم هم رکاب آسمان باشم
میترسم از اینکه شبیه کوفیان باشم
بدکرده ام با خود ، خودم هم خوب میدانم
ای آسمان بیکران مشتاق بارانم
از کوله بار لطف تو اعجاز میخواهم
آقا ، دلی چون لحظه ی آغاز میخواهم
دیگربریدم مهربان ، همراز میخواهم
ای آسمان بیکران پرواز میخواهم
یارت نبودم سالها اما تو یارم باش
من شانه ای مردانه میخواهم... کنارم باش
از این جماعت از تمام شهر بیزارم
آقا غریب و خسته ام تنها تورا دارم
آقا پشیمانم من از رفتار و کردارم
آری پشیمانم برای چندمین بارم
پیمان شکستم بارها اما گذر کردی
حال من بیچاره را آشفته تر کردی
دلگیری از نامردی این مردم گمراه
با استخوانی در گلو سر میکنی در چاه
تنها تو از من خواستی یک قلب خاطر خواه
سهم من از تو آسمان ، سهم تو از من آه
دلخسته ای از جمعه های بی ثمر بودن
دلخسته ای از سالها بی همسفر بودن
در سهله یا در جمکران تنهای تنهایی
در اوج تنهایی به فکر غربت مایی
آقا شنیدم بارها وقتی که می آیی
حس میکنم دیدم تو را یک روز در جایی!
با اینکه از من ، از من بیچاره دلسردی
من خوب میدانم که روزی باز میگردی
روزی کبوتر میشوم در آسمان تو
پرمیزنم در آسمان بیکران تو
غرق محبت میشود دنیا زمان تو
شمشیر تو یعنی دو چشم مهربان تو
روزی جهانی میشود مجذوب نور تو
روزی خبرها میشود شرح ظهور تو...
محسن کاویانی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
#شعر_اهل_بیت #شعر_فراق_امام_زمان #شعر_مذهبی #شعر_مناجات_امام_زمان #شعر_هیئت #محسن_کاویانی
فراق و هجرانت
برای دوری ات آهِ جگر بهانه گرفت
شکست بغض نهان، چشمِ تر بهانه گرفت
خوشا به حال دلم، از فراق و هجرانت
خودش به جای هزاران نفر بهانه گرفت
همین زمان که دعا می کنی برای دلم
همین دقیقه دلم بیشتر بهانه گرفت
دمی ز ماه رخت پرده را کنار بزن
برای دیدن رویت قمر بهانه گرفت
همیشه هر که دلش سوخت از غم هجران
به اشتیاق نگارش سحر بهانه گرفت
فدای اشک رقیه تمام هجران ها
چقدر زیر کتک، در گذر بهانه گرفت
همین که صوت پدر شد بلند از نیزه
دوید و خورد زمین پشت سر، بهانه گرفت
بگیر درس وصال از سه ساله ی ارباب
رسید دلبر او آن قدر بهانه گرفت
محمد جواد شیرازی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
#شعر_مذهبی #شعر_مناجات_امام_زمان #شعر_مناجات_اهل_بیت #شعر_هیئت #محمد_جواد_شیرازی
ما را همه گفتند گرفتار نگاهت
لب تشنه ی بارانی انوار نگاهت
احسنت بر این دولت بختی که نصیب است
افتاده به ما نیز سر و کار نگاهت
بخشنده تر از این نشنیدیم، ندیدیم
خوب است پذیرایی رفتار نگاهت
آن ذره که ناید به حسابیم ولیکن
خورشید شدیم از تب بسیار نگاهت
تو یوسفی و در طلبت ریخته خونِ
آنقدر زلیخا سر بازار نگاهت
نادیده گرفتی و ندیده نگرفتی
قربان کرم خانه ی ستار نگاهت
بیچاره دل ما پرما چشم تر ما
کرده همه را یکسره آواره نگاهت
ما دیده براهیم در این نیمه شعبان
دنبال نگاهیم در این نیمه شعبان
در کوچه ی ما آیینه بندانی اگر هست
خیر قدم توست ، چراغانی اگر هست
حتما خبر از آمدن مرد بزرگی است
در کوچه ما صحبت قربانی اگر هست
هجران، خبر آمدن صبح وصال است
فرداش بهار است، زمستانی اگر هست
گفتیم بیایی همه شیدای تو هستیم
گفتی که بیارید مسلمانی اگر هست
از فتنه ی ایام چه باکی چه هراسی
پرچم به یَدِ یار خراسانی اگر هست
نذر تو نذر حرم عمع سادات
بر پیکر عشاق شما جانی اگر هست
در طایفه ی ما همه جان بر کف یارند
دور و بر ما لشگر سفیانی اگر هست
دلداده حق بیم ز تحریم ندارد
روحانیت عمامه تسلیم ندارد
در جلوه رویت اَرنی ریخته محبوب
در کام تو شیرین دهنی ریخته محبوب
در وصف لبت هر که چشیده است نوشته است
سرخی عقیق یمنی ریخته محبوب
رویت نبوی و علوی سیرتی اقا
در تو تب مکّی مَدَنی ریخته محبوب
آنقدر کریمانه شدی لحظه بخشش
این دست کرم را حسنی ریخته محبوب
پیغمبر نازی و بدنبال تو آنقدر
مجنون اویس قرنی ریخته محبوب
پروانه سر راه شما بال و پرش سوخت
در شمع سحر سوختنی ریخته محبوب
در صبح و مسای تو حسین است شب و روز
در طالع ما سینه زنی ریخته محبوب
خیر العمل هر شب ما نام حسین است
پس نیمه شعبان شب بین الحرمین است
گفتند که ما دردسری داشته باشیم
در جاده ی تو در به دری داشته باشیم
با چشم گنه کار نظر بر تو محال است
باید همه چشم دگری داشته باشیم
تا یار که را خواهد و میلش به که باشد
ای کاش که ماهم هنری داشته باشیم
خوب است سحر داشتن و چشم تر اما
باید به کف خود تبری داشته باشیم
آقا نکند نامه ی ما با خط کوفیست
آقا نکند ک ضرری داشته باشیم
گفتند شب جمعه حرم میروی ای کاش
همراه تو یک شب سفری داشته باشیم
از علقمه باید بنویسیم بیایی
باید دهن نوحه گری داشته باشیم
ای اهل حرم میر و علم دار نیامد
سقای حسین سید و سالار نیامد
برگرد و بخوان روضه آب آورى اش را
برگرد و بخوان روضه بى یاورى اش را
برگرد و بخوان روضه شرمندگى اش را
شرم دل بی تاب على اصغرى اش را
پشت سر افتادن او خیمه اى افتاد
از خیمه گرفتند دم حیدرى اش را
وای از دل زینب چه کند بعد علمدار
محکم گره زد مقنعه و روسرى اش را
با شمر سفر کردن او را چه بگوییم
شرحى نبود اینهمه ناباورى اش را
دیدى علم افتاد جه شد در ته گودال
با زور درآورده شد انگشترى اش را
زینب بدنی دید اگر پیرهنى دید
بردند زتن ارثیه مادرى اش را
از بعد علمدار امان از دل زینب
در کوچه و بازار امان از دل زینب
محمد جواد پرچمی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
#شعر_آیینی #شعر_مناجات_امام_زمان #شعر_ولادت_امام_زمان #شعر_ولادت_اهل_بیت #محمد_جواد_پرچمی
جان عالم هستی و جان ها بلاگردان توست
آسمان ها و زمین در خدمت فرمان توست
با وجود تو دو عالم رزق و روزی میخورد
قطب عالم هستی و “هستی” همه مهمان توست
کاش از عمرم شود کم تا شود عمرت زیاد
صدهزاران مثل جان من فدای جان توست
حزن و شادی جهان وابستگی دارد به تو
شادی فصل بهار از چهره خندان توست
ظاهراً هرچند خوشحالیم اما باطنا…
قلبهامان دردمند غصه هجران توست
پرتو نورت اگرچه میرسد از پشت ابر
چشمم ای خورشید مشتاق رخ پنهان توست
ملجأ و منجی مظلومان بی یاور تویی
هرکسی مظلوم باشد دست بر دامان توست
در شب میلاد تو شب زندهداری لازم است
لیله القدری دگر در نیمه شعبان توست
میشود تقدیر را با خواستت تغییر داد
سرنوشت کل مخلوقات در دستان توست
صاحب الامر، آخرین راه نجات عالم است
آخرین سرچشمه آب حیات عالم است
هرکسی دلبسته باشد بر فرج درمانده نیست
منتظر مانندِ انسان ز پا افتاده نیست
منتظر ها با سلاح خود عبادت میکنند
منتظر گوشه نشین مسجد و سجاده نیست
هر کسی دلبسته صاحب زمان باشد ولی…
اهل جنگیدن نباشد عاشق و دلداده نیست
باید از راه ولایت طی شود راه فرج
سوی گمراهی رود هرکس که در این جاده نیست
منتظر بر روی نفس شعلهور میایستد
با چنین وضعی یقیناً حفظ ایمان ساده نیست
هیچ ترسی نیست از تهدیدهای دشمنان
آنکسی میترسد از تهدید که آماده نیست
مژده، ای مظلوم ها! در دولت آقای ما…
هیچ فرقی بین یک مظلوم و آقازاده نیست
هرکسی مظلوم تر باشد مقامش بیشتر
هرکسی نامحترم شد احترامش بیشتر
میزند بر بام عالم پرچم اسلام را
زنده خواهد کرد بین مسلمین احکام را
در غیابش گرچه خیلی روزگاری بد شده
با ظهورش خوب خواهد کرد این ایام را
میرسد تا بر تمام حرفها پایان دهد
تا بجای حرف ها عرضه کند اقدام را
با بصیرت راه باید رفت در راه فرج
چون که در این راه دشمن پهن کرده دام را
دشمن طماع در اندیشه ایران ماست
میبرد در گور با خود این خیال خام را
ای کسی که قصد داری فتنه انگیزی کنی
یاد داری سرنوشت فتنه ناکام را؟
لشکر صاحب زمان تضعیف خواهد شد اگر…
هرکسی با تفرقه، دشمن کند اقوام را
یاری مستضعفین در عصر غیبت واجب است
پس حمایت میکند شیعه عراق و شام را
دل نباید بست بر چیزی بجز امر فرج
با امید مهدویت پاره کن برجام را
گفتمان مهدویت راه حل مشکل است
غیر راه مهدویت راه حل ها باطل است
آرش براری
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
#آرش_براری #شعر_عید_نیمه_شعبان #شعر_ولادت_امام_زمان #شعر_ولادت_اهل_بیت #شعر_ولادت_قائم_آل_محمد
مجذوب وصف
ما را در این شبها تمنا می نویسند
مجذوب وصف و وصل لیلا می نویسند
من قطره ای ناچیزم اما مطمئنم
آخر مرا هم پای دریا می نویسند
اصلا چه بهتر که مرا هم چند سالی
کلب نگهبان همین جا می نویسند
ایل و تبارم را که نوکر می نویسند
ایل و تبارت را که آقا می نویسند
امشب برای ما کمی باران بخواهید
هر آنچه می گویی همان را می نویسند
این طاق نصرت ها که بالا رفته ما را
پروازهای رو به بالا می نویسند
جمعی شما را رب ماها می نویسند
جمعی شما را جای بابا می نویسند
چشم من و دست کریمت مهربانا
امشب صدایت می زنم من یا ابانا
موجم که دارم میل طوفانی شدن را
حین شعف پاره گریبانی شدن را
با سائلت بودن دگر از یاد بردم
من آرزوهای سلیمانی شدن را
مثل تمام کوچه ها این قلب ما هم
دارد تمنای چراغانی شدن را
اصلا مرا هم پای این ریسه ببندید
دارم سرِ آیینه بندانی شدن را
آقا به جان خاک پایت قصد کردم
از نو بنا سازم مسلمانی شدن را
از نیمه ی شعبان و مهمانت گرفتیم
اذن دخول ماه مهمانی شدن را
حتی به شوق لیله القدرش ندادیم
این حال خوبِ نیمه شعبانی شدن را
تو لیله القدری و خورشید زمینی
تو آخرین تیر امیرالمومنینی
وقتی تو اینجایی بیا معنا ندارد
آقا کجا هستی کجا معنا ندارد
بیماری ما غفلت از یاد نگار است
دور از طبیبان هم دوا معنا ندارد
من که گناهم را کمی هم کم نکردم ...
در معصیت این حرفها معنا ندارد
تو وعده صدق خدا هستی و اینقدر
آقا بیا ... آقا نیا ... معنا ندارد
ای مهربانتر از پدر مادر چه گویم
بی تو رسیدن به خدا معنا ندارد
باید که نوکر سوی اربابش بیاید
از ما به تو لفظ بیا معنا ندارد
وقتی تو از دست دلم راضی نباشی
یا ربنا یا ربنا معنا ندارد
نگذار بین غفلت کبری بمانیم
باید میان غیبت کبری بمانیم
باید فراق و سوختن باشد همیشه
در به دری از مرد و زن باشد همیشه
پیغمبرانه دلبری کن مثل اینکه
باید اویسی در قرن باشد همیشه ...
آواره ی صحرا نماییدم چه باک است
مجنون اگر دور از وطن باشد همیشه
ای کاش نامم عبد تو باشد همیشه
ای کاش نامت رب من باشد همیشه
بی یوسفش تا کی دمادم چشم یعقوب
دلخوش به بوی پیرهن باشد همیشه
من خواستم ذکر نمازم تادم مرگ ...
یا بن الحسن یا بن الحسن باشد همیشه
اصلا میان ما دو تا باید همیشه
حرف حسینِ بی کفن باشد همیشه
امشب سخن از جمکران جایی ندارد
جز کربلا این دل تمنایی ندارد
محمد جواد پرچمی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
#شعر_اعیاد_شعبانیه #شعر_ولادت_امام_زمان #شعر_ولادت_اهل_بیت #شعر_ولادت_حضرت_حجت_ابن_الحسن #محمد_جواد_پرچمی
چشم در راهم
مهدیا! بوی ظهورت بر دل و جان می رسد
انتظارِ سینه سوزت کی به پایان می رسد؟
کوچه های شهر را با اشک می شویم هنوز
چشم در راهم، که آن جانانه جانان می رسد
کوچه های شهرِ ما بوی غریبی می دهد
کی گلِ زیبای نرگس از گلستان می رسد
گر چه می سوزد صدایم در شرارِ بی کسی
بر شبِ دلگیرِ ما آن نورِ تابان می رسد
گر چه ماییم و غبارِ سال و ماهِ انتظار
بر کویرِ سینه ی ما بوی باران می رسد
سینه ای داریم از سوزِ فراقش سوخته
آن چراغ آرزو ماهِ شبستان می رسد
می رسد آن کو دلش آینه ی رازِ خداست
با لبی سرشار از آوای قرآن می رسد
صبرِ ما آخر رسید، حجت ابن العسکری
انتظارت در کدامین جمعه پایان می رسد؟
هستی محرابی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
#شعر_مذهبی #شعر_ولادت_امام_زمان #شعر_ولادت_اهل_بیت #شعر_ولادت_حضرت_حجت_ابن_الحسن #هستی_محرابی
دمی که سیر وجودم الی السما می شد
تمام صفحه ی شعرم پر از خدا می شد
گمان کنم خبر از یار می رسد امشب
که باب فیض الهی به سینه وا می شد
به زخم کهنه ی چشم انتظارها دیگر
نگاه مرحمت دلبری دوا می شد
چه جلوه ای شده بر ظرف کوچک قلبم
که بند بند وجودم زهم جدا می شد
کنار سفره ی زیباترین مسافر عرش
دلم ز پنجه ی تنگ قفس رها می شد
به هر نسیم که در زلف یار می پیچد
به هر کرشمه گره ها زکار وا می شد
در این زمانه که مردم همه غریبه شدند
در این سکوت کسی با من آشنا می شد
چه بیقرار دلم میل سامرا کرده
خدا به حضرت نرگس پسر عطا کرده
حریم کوچک سرداب ، عرش اعلا شد
نگار آمد و لبخندها شکوفا شد
سلام من به کسی که ز کاخ رم آمد
به ریسمان محبت اسیر آقا شد
خدا چه بخت بلندی به او عطا فرمود
ز راه دور رسید و عروس زهرا شد
عروس خانه غریب و امام خانه غریب
چقدر شادی این خانواده زیبا شد
نشسته یک پدری در کنار گهواره
ترنم لب او نغمه های لالا شد
شهادتین به لبهای او چه دیدن داشت
در ابتدا جلواتش شبیه عیسی شد
همه ذخیره ی حق در میان گهواره است
عصا بدست نگهبان خانه موسی شد
صدا صدای رسول خداست می آید
طنین یارب او مثل پور لیلا شد
ستاره ی سحر خانواده سر زده است
خلاصه ی همه ی اهل بیت آمده است
دل شکسته بداند قرار یعنی چه ؟
خبر نیامدن از تکسوار یعنی چه ؟
نگاه حضرت یعقوب می کند تفسیر
تمام عمر غم انتظار یعنی چه ؟
بدست باد سحر بوی پیرهن آید
نسیم صبح بداند بهار یعنی چه ؟
فقط ز خون شهیدان به جلوه می آید
به تیری از مژه طعم شکار یعنی چه ؟
ندیده عاشق رویت شدم که فاش کنم
اسیری دل و گیسوی یار یعنی چه ؟
کسی که طعم وصالت چشیده می داند
نگاه مرحمت سفره دار یعنی چه ؟
بگفت سید بحرالعلوم کی دانید
بغل گرفتن قد نگار یعنی چه
دگر برای وصالت بهانه میگیرم
اگر که دیر بیایی زغصه میمیرم
ز درد دوریت ای دوست شکوه ها دارم
خوشم اگرچه غریبم ولی تو را دارم
تمام سوز دل من زناله های شماست
ز درد هجر تو سوزی در این صدا دارم
گدایی در این خانه آرزوی من است
زنام توست اگر زره ای بها دارم
الا امیر سحر ای مسافر زهرا
امید وصل ترا بین هر دعا دارم
بیا و نامه ی اعمال من مرور نکن
که بر جبین عرق شرم از شما دارم
به کام خویش چشیدم غم جدایی را
امید رحمتی از یار آشنا دارم
بیا میان قنوتت مرا ز یاد مبر
که احتیاج شدیدی بر این دعا دارم
به آه نیمه شب تو قسم عنایت توست
اگر زبان مناجات با خدا دارم
قرار ما همه تنگ غروب صحن حسین
هوای بوسه ای از خاک کربلا دارم
چه می شود به نگاهی دلم تکان بدهی
چه می شود شب نیمه رخی نشان بدهی
رسیدی و دل ما غرق نور کردی تو
کلیم گشتی و جلوه به طور کردی تو
قسم به خون روی دستمال اشک تو
برای روضه دلم را جسور کردی تو
شبانه روز شده اشک تو شبیه به خون
ز بس مصیبت کوچه مرور کردی تو
همان زمان که لگد خورد مادرت زهرا
ز کو چه های مدینه عبور کردی تو
در آن دمی که به هم خورد گیسوان حسین
دل شکسته مادر صبور کردی تو
لبان تشنه ی زینب به خون حنجر خورد
زمان بوسه کنارش ظهور کردی تو
پی سری که بهم ریخته است ترکیب اش
لسان عمه ی خود را شکور کردی تو
میان کوفه شبی کنج خانه ی خولی
چه گریه ها که کنار تنور کردی تو
تمام حاجتم این است با دلی پر درد
ترا به حق اسیری عمه ات برگرد
قاسم نعمتی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
#شعر_نیمه_شعبان #شعر_ولادت_امام_زمان #شعر_ولادت_اهل_بیت #شعر_ولادت_صاحب_الزمان #قاسم_نعمتی
نیکو پسر فاطمه آمد
برخیز که مستان همه در جوش و خروشند
خوبان همگی در شعف و آینه پوشند
شیخان همگی دست به دامان پیاله
این جام به صد مسجد و منبر نفروشند
آواز جلی میرسد از کوه و در و دشت
عالم همه در حالت مستی و به گوشند
جایی که کند مرغ جلی نغمه و آواز
مرغان غزلخوان همگی لال و خموشند
از واقعه ای ژرف خبر داده منادی
اهل دو سرا جمله به گوشند و به هوشند
خوش باش که بر طاق فلک قائمه آمد
تبریک که نیکو پسر فاطمه آمد
آن عید که گفنند بزرگ است همین است
شوری به دل جمله ی مخلوق زمین است
تنها نه زمین ولوله در عرش معلاست
عالم مثَلِ یک صدف اودرّ ثمین است
بلبل به غزلخوانی و قمری به ترانه
از بودِ همین بوده و تا هست چنین است
آن ساقی صاحب نظر میکده ی حسن
هر کس که نشان خواست بگویید همین است
شوریست به پا در دل جن و ملک و انس
این زمزمه در روی لب اهل یمین اسث
خوش باش که بر طاق فلک قائمه آمد
تبریک که نیکو پسر فاطمه آمد
مجنون شده آوارهء صحرا ز خیالش
لیلا شده مجنون و گرفتار جمالش
انجم همگی مات چنین نور الهی
چشمان قمر خیره به ابروی هلالش
فطرس به طواف رخ او بال گشوده
جبریل شدش سایه فکن با پر و بالش
حسنش همه جا شهرهء عام است ولیکن
چشمی نبرد ره به بلندای کمالش
این راه نجات است و جز این نیست، بگیرید
ای گمشدگان دست به کنج پر شالش
خوش باش که بر طاق فلک قائمه آمد
تبریک که نیکو پسر فاطمه آمد
آمد به جهان نور دل حضرت زهرا
آمد که شود نوح همه عترت طاها
آمد که شود فخر همه عالم و آدم
آمد که شود نور دل مادر و بابا
آمد که زند تکیه به دیوارهء کعبه
آمد که سرور آورد از عرش معلا
آمد که بگیرد به کفش تیغ عدالت
با اذن و مدد از علی عالی اعلا
آمد به تسلای دل مادر سادات
بر کعبه زند پرچم شاه شهدا را
خوش باش که بر طاق فلک قائمه آمد
تبریک که نیکو پسر فاطمه آمد
داریوش جعفری
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
#اعیاد_شعبانیه #داریوش_جعفری #شعر_نیمه_شعبان #شعر_ولادت_امام_زمان #شعر_ولادت_اهل_بیت
تنها دلیل خلقت
زیباترین بهانه برای سرودنی
تنها دلیل خلقت بود و نبودنی
با تو شروع میشود این بار شعرمن
زیرا فقط تویی تو هوادار شعر من
گلواژه ی تمام غزل ها قصیده ها
سبک جدید گویش و طراح ایده ها
پایان خواب های دروغین به دست توست
جان دوباره دادن بر دین به دست توست
میخوانمت به نام خودت آسمان عشق
سوگندمیخورم به تویعنی به جان عشق
از سختی تمامی دوران دلم گرفت
از این همه گناه فراوان دلم گرفت
ازاین همه دورویی وبی مهری و نفاق
از قحطی و نبودن ایمان دلم گرفت
نوری که بی تو جلوه کند تار می شود
حتی بهشت بی تو همان نار می شود
بی سمت وسوترازهمه ی بادهای شهر
حرف رسیدن تو چه تکرار می شود
این روزها بدون تو شب جلوه میکنند
این آسمان بدون تو آوار می شود
باید بیایی از سفر ای سایه ی سپید
خورشید از نبودن تو تار می شود
دنیا مرابه غیرتو مشغول کرده ست
در غرب ضدِّ آمدنت کار می شود
تو نیستی و این همه بغض ترک ترک
دارد به روی سینه تلمبار می شود
پس زودتر بیا ز سفر ای صبور من
آخر شکست پای ظهورت غرور من
برگرد تا که آینه ها بی تو نشکنند
آیینه ها حکایت جان و دل منند
برگرد تا که خنده شودگریه های ما
پیش خدا رود نفس ” ای خدای ما `
برگرد ای طراوت سرسبز باغ ها
پایان بده به عمر دراز فراق ها
برگرد اصل مطلب و خاطر نشان عشق
سوگند میخورم به تویعنی به جان عشق
ما هر چه می کنیم که آدم نمیشویم
بر خیمه گاه سبز تو محرم نمیشویم
تقصیر ماست این همه دوری و انتظار
ما حق مان همیشه خزان است نه بهار
ما عاشقیم و هیچ دعایی نمی کنیم
ما فکر می کنیم ریایی نمی کنیم
ما بیخودی به نام تو سوگند میخوریم
وقتی که از گناه و جهالت همه پُریم
ما که لیاقت تو و عشقت نداشتیم
بیخود به روی نام خود”عاشق”گذاشتیم
محمدحسن بیات لو
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
#شعر_اعیاد_شعبانیه #شعر_عید_نیمه_شعبان #شعر_ولادت_امام_زمان #شعر_ولادت_اهل_بیت #محمد_حسن_بیاتلو