eitaa logo
حدیث اشک
7.2هزار دنبال‌کننده
46 عکس
87 ویدیو
7 فایل
کانال رسمی سایت"" حدیث اشک"" اشعار اهل بیت ع http://hadithashk.com حدیث اشک هیچگونه تبلیغی ندارد اینستاگرام: http://instagram.com/hadith_ashk ارتباط با ادمین @Admin_hadithashk @asgharpoor53 تلگرام: http://t.me/hadithashk
مشاهده در ایتا
دانلود
باب الجواد در حرم هستی کنار یار ، فکرش را بکن حس خوبی هست ، یک مقدار ، فکرش را بکن گوشه ی باب الجوادی ، پس بگیر اذن دخول یک گدا و یک درِ دربار ، فکرش را بکن چشم خود را باز کن گنبد تماشایی شده اشک های لحظه ی دیدار ، فکرش را بکن دست بر سینه ادب کردی به سمت گنبدش ایستادی پیش شاه انگار ، فکرش را بکن یک زیارت نامه هم در دست داری پس بخوان در کنارش ذکر استغفار ، فکرش را بکن بوی عطر مریمش پیچیده در کل فضا در حرم یک چادر گلدار ، فکرش را بکن دانه می ریزند ، مردم زیر پای کفتران یک حرم در بین گندم زار ، فکرش را بکن در کنار پنجره فولاد ، غوغایی شده خوب شد انگار یک بیمار ، فکرش را بکن رفته ای داخل ... تویی و یک ضریح و یک امام پس تصور کن فقط یک بار ، فکرش را بکن با همین هایی که گفتم یک زیارت رفته ای شک نکن هرگز نکن انکار ، فکرش را بکن رضا قاسمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
شاه خراسان نانی نبود اینهمه احسان اگر نبود آبی نبود رحمت باران اگر نبود لطفی نداشت زندگی ما بدون اشک عشقی نبود دیده ی گریان اگر نبود سیبی اگر نبود که آدم نمیگریست عفوی نبود فرصت عصیان اگر نبود! اصلا گناهکار کجا آه میکشید آغوش باز شاه خراسان اگر نبود دنیای ما پر از غم و تاریک و سرد بود شمع و چراغ صحن و شبستان اگر نبود خورشید تا سحر هم اگر در فراز بود نوری نداشت سایه ی سلطان اگر نبود اینگونه پشت پنجره فولاد صف نداشت حاجت گرفتن از درش آسان اگر نبود دامن ز دست ما نکشید از سر کرم سائل چه داشت دست به دامان اگر نبود هر نیمه شب ز هجر حرم داد میزدم دستور دین مرنج و مرنجان اگر نبود یابن الشبیب گفت و زمین غرق ناله شد دنیا چه داشت روضه ی عطشان اگر نبود؟ کمتر به قلب مادر او داغ مینشست آن جسم پشت و رو شده عریان اگر نبود  سید صادق رمضانیان لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
پنجره فولاد قطره‌قطره اشک‌هایم را تو دقّت می‌کنی بی‌نهایت بر گدای خود محبّت می‌کنی آن‌قدر من آمدم پابوسی باب‌الجواد گوییا بر زائرت داری تو عادت می‌کنی من کجا و پنجره فولاد آقایم رضا بی‌لیاقت را همیشه بالیاقت می‌کنی من که با اعمال خود خار و ذلیل عالمم این تویی با جود خود از من حمایت می‌کنی با گدایت با غلامت خو گرفتی از ازل تا ابد داری مرا غرق خجالت می‌کنی کور و کر بهر شفا آید سراغت با امید باز هم مثل همیشه تو عنایت می‌کنی من یقین دارم که قبل از اربعین آقای من از نجف تا کربلا ما را تو دعوت می‌کنی تو همیشه یاور تنهایی من بوده‌ای بین قبر من می‌آیی و وساطت می‌کنی روز محشر من ندارم ترسی از آتش رضا مطمئنم نوکر خود را شفاعت می‌کنی  رسول ملکی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جان دو جهان شد پدر این دو برادر هستیم فقط زیر پر این دو برادر ... قربان حسین و حسن فاطمه رفتیم باشیم محب از نظر این دو برادر ... از نان پسر های کریمان همه خوردند شد باب کرامت ثمر این دو برادر از بی سرو پا سینه زن محترمی ساخت شد شامل ما هم هنر این دو برادر از در به دری صف محشر به امان است هرکس که شود در به در این دو برادر بی حرمتشان کرد فلک ورنه به دنیا صد پاره نمی شد جگر این دو برادر ما با جگر پاره نشستیم بمیریم ... در روضه ی سخت پسر این دو برادر ... قاسم که کش آمد ، علی اکبر که کم آمد یارب چه نیامد به سر این دو برادر ... @hadithashk
در سینهٔ ما تا ابد عشق آفریدی خیلی عزیزم زحمت مارا کشیدی ما را مسلمان کردی و دادی تو عزت پی بردیم با تو بندگی دارد چه لذت چه خون دل.ها خوردی تا. اینکه شویم. هدایت در دل‌های. ما جا داری. جان می‌کنیم. فدایت گوشه چشمی _ ما را ببین یا رحمة للعالمین ای رحمت للعالمین ای نور دیده از داغ پر درد تو جان بر لب رسیده خیلی تو را آزرده خاطر کرده بودند آن‌ها که جانت را به لب آورده بودند پیغمبری. شبیه تو. اینقدر آزار. ندیده اشک چشم. جبرییل هم. گویا امشب. چکیده از داغ تو _ دل شد حزین یا رحمة للعالمین زهرا برایت سوگوار است ای پیغمبر قلب علی بهر تو زار است ای پیغمبر از داغ تو آتش به جان دختر افتاد با رفتنت یک رکن مولا حیدر افتاد از بعد تو. خانه نشین. می‌کنند حی‍‌ـ‍‌درت را یک عده آ.تش می‌زنند. خانهٔ دخـ‌ترت را سوزد امیرالمومنین یا رحمة للعالمین @hadithashk
از دل خانه های کاه گلی از همان کوچه های آبادی موجی از حاجت آمده پای پنجره ای ظریف و فولادی ترک ها و قسم به نام عموت خواهش صاف و ساده لرها همه گرم زیارتت هستند دور از آن هجمه تمسخرها میرسد از رطوبت دریا زنی از خطه های شالیزار بانویی با نجابت از گیلان با حجاب و عفیف و کوه وقار عاشقی از هوای گرم جنوب آمده تا خنک شود اینجا ذکر او"یا من اسمه درد است" که مریضیش حک شود اینجا خادمی با نوازش پرهاش بهترین راه را نشانم داد مادرم با اشاره ی انگشت گنبد شاه را نشانم داد یادم آمد تمام خاطره ها با رفیقام آمدم پابوس بیشتر از همیشه می چسبید روزهای زیارت مخصوص سمت پایانه روبروی حرم تو ترافیک گیر کرده دلم خودم اینجام در حرم اما کمی انگار دیر کرده دلم تازه فهمیده ام چرا آن شب شوروحال و نشاط، بی حدبود شادی لحظه گدایی ما اثر زعفران گنبدبود شب جمعه زیارت مشهد اشک درچشممان شناور بود آنچه مارابه کربلا می برد روضه های علی اکبربود خیز بابا که بین این مردم بی حیایی زیادوبی مرزاست عمه را سمت خیمه برگردان چشم این نانجیب ها هرز است... @hadithashk
دیوانه می شویم که زنجیرمان کنی تکرار می شویم که تکثیرمان کنی تو آمدی که بر سر این سفره کرم با لقمه های حضرتیت سیرمان کنی از کودکی کبوتر صحنت شدیم که زیر عبای محترمت پیرمان کنی ما آیه های پنجره فولاد می شویم تا با زبان معجزه تفسیرمان کنی از زعفران گنبد خود داده ای به ما میخواستی دوباره نمک گیرمان کنی رسم تو نیست خواهش ما نبینی و از خانه ات برانی و تحقیرمان کنی آقا تو را به جان جوادت چه می شود؟ یک کربلا اضافه به تقدیرمان کنی @hadithashk
سائلم سائل بابِ اَثَرَم تا که وَصلَم به حَسَن باثَمَرَم آبرو داده مرا از کَرَمَش که نباشد کَرَمَش من حَجَرَم چون رهایم کند آقای کَرَم بنده ای خِیره سَرَو در به دَرَم از دعای حسن است بندگیم که خدا داده مرا بال و پرم رزقَ هر دفعه حَسن گفتن من می کند اهل بکاء در سَحَرَم گوشِ من باز شد و می شنوَم ناله های جگرم وای جگرم @hadithashk
السلام ای جان طه ، یا معزالمومنین اولین دلبند زهرا ، یا معزالمومنین ای سکوتت عین غوغا ، یا معزالمومنین ای سپهسالار مولا ، یا معزالمومنین اولین شاگرد و شاگرد اول حیدر حسن شیر بی تکرار زهرا ، یک تنه لشکر حسن کی ببیند این جهان مانند سردار جمل سرور آزادگان در بند سردار جمل ذکر یا زهراست بر سربند سردار جمل وای از آن دم که شود غرّنده سردار جمل عرصه را از خون بدخواهان لبالب می کند روز اُمُ الناکثین ها را حسن شب می کند پرچمش ساییده سر بر آسمان ها مجتبی هست در فردوس آقای جوان ها مجتبی بر غریب و آشنا داده است نان ها مجتبی مهربانی کرده با نامهربان ها مجتبی سید ما با جُزامی هم رفاقت می کند چون خدایش بر همه عالم محبت می کند مجتبایی ها به جز خوبان دوران نیستند مجتبایی ها که از چیزی هراسان نیستند دل پریشان های این آقا پریشان نیستند گریه کن هایش قیامت دیده گریان نیستند اجرتان ای سینه زن های حسن جان با حسین میدهد محشر جواب این حسن ها را حسین سینه ی از داغ زهرا شعله ور ، یعنی حسن از حسین و مرتضی مظلوم تر یعنی حسن سال ها مانوس با آه جگر یعنی حسن بی قرار کوچه و دیوار و در یعنی حسن ای شهید زنده ی آن کوچه ی بی مادری در بنی الزهرا تو آقا از همه تنها تری بشکند دست تو ای ظالم چه آوردی سرش نوجوان ِ پیرمردی شد عصای مادرش خواب بود ای کاش این صحنه ، نمیشد باورش وای از سنگینی ِ دستی که رد شد از سرش گاه گوید فاطمه ، گاهی حسن روح الامین وای اگر پیش پسر ، مادر بیفتد بر زمین آه آقای غریب ما چه ها آمد سرت خون بگرید از غم مظلومی تو مادرت کشت ما را خط به خط ِ عمر ِ گریه آورت قتلگاهت خانه ی تو ، قاتلت شد همسرت وای من از تو چه قدر این قوم کینه داشتند که میان خانه ات هم راحتت نگذاشتند ذکر زهرا یا بُنیَّ ، آسمان ها سینه زن من به هر تشییع گریَم یاد تشییعت حسن کاش میشد که شبانه دفن گردد این بدن بی کفن ، خون گریه کرد از داغت ای خونین کفن ای حسن جان بر حسینت زندگی دشوار شد بعد تو انگار دیگر از کفن بیزار شد @hadithashk
هر کسی از تو دور افتاده بیشتر از همه ضرر داده منصب توست دلبری و منم بوده ام از قدیم دلداده مادرم افتخارش این شده است که برای تو نوکری زاده هر کسی حب فاطمه دارد می‌شود مثل حرت آزاده بی تکلف همیشه گفتم که دوستت دارم، این قدَر ساده تا که یک السلام از تو رسد می‌نشینم کنار این جاده گردنم پیش تو همیشه کج است زیر تیغ شماست آماده هر چه از تو رسد مرا خیر است تو حسابت جدای از غیر است @hadithashk
اشکهایش به مادرش رفته سینه ی پر شراره ای دارد نه! به یک طشت اکتفا نکنید! جگر پاره پاره ای دارد از علی هم شکسته تر شده است! علتش کینه ها، حسادت هاست غربت چشمهای مظلومش سند محکم خیانت هاست خواهرش را کسی خبر نکند ! مادرش خوب شد که اینجا نیست! لخته خونها سرِ لج افتادند هیچ طشتی حریف آنها نیست از غرور شکسته اش پیداست صبر هم صحبت دلِ آقاست نه! من از چشم سم نمی بینم کوچه ای شوم قاتل آقاست کوچه ای تنگ ،کوچه ای تاریک شده کابوس هر شبِ آقا برگه را پس بده... نزن نامرد... چیست این جمله بر لبِ آقا؟ از صدایِ شکستن بغضش چشم دیوارها سیاهی رفت مادرش راه خانه ی خود را تا زمین خورد، اشتباهی رفت تا که باغش میان آتش سوخت میله های قفس نصیبش شد کودکی نه! بگو خزانِ بهار پیری زود رس نصیبش شد نفسش بند آمده ای وای! به خدا نای روضه خوانی نیست باز هم شکر! گوشه ی این طشت لااقل چوب خیزرانی نیست @hadithashk
ساحتِ عرش ، غرق غم ها بود جگری در حصار سَم‌ها بود ناله ی او به آه بند شده دادِ انگورها بلند شده هرچه را خورده بود ، پس می زد من بمیرم! نفس‌نفس می زد هی نشست و بلند شد در راه تا زمین خورد گفت: وا اُمّاه! آه! با مادرش چه بد کردند چادرش را همه لگد کردند خاتمِ عشق بی نگین افتاد با سر و صورتش ، زمین افتاد در دل شیعه ها شرر انداخت با عبایی که روی سر انداخت سینه ی او مسیر سوختن است اثر زهر ، تشنه‌لب شدن است لااقل داده اند تسکینش پسرش آمده به بالینش این غریبی که سخت ، بی‌حال است کُنج حجره به یاد گودال است یاد آن تشنه‌ای که عریان شد بدنش پایمال اسبان شد باز هم شکر پا نخورده تنش نوک نیزه نرفته در دهنش قدرِ یک نصفه روز پیر نشد شیرخوارش ذبیحِ تیر نشد پای قاتل در آستانش نیست زجر دنبال دخترانش نیست همسرش این همه عذاب نداشت خواهرش غصه ی حجاب نداشت اهل بیتش ندیده بددهنی وسط بزم مِی نرفته زنی @hadithashk