eitaa logo
حافظ خوانی و ادبیات
1.2هزار دنبال‌کننده
617 عکس
290 ویدیو
4 فایل
اشعار حافظ و آشنایی با شعر کهن و معاصر با صوتهای متنوع راه ارتباطی و تبادل فقط با کانالهای ادبی @adab_doost
مشاهده در ایتا
دانلود
حال من خوب است حال روزگارم خوب نیست.mp3
زمان: حجم: 857.1K
حال من خوب است حال روزگارم خوب نیست حال خوبم را خودم باور ندارم خوب نیست آب و خاک و باد و آتش شرمسارم می کنند این که از یاران خوبم شرمسارم خوب نیست روز وشب را می شمارم ؛ کار آسانی ست ؛ حیف روز و شب را هرچه آسان می شمارم خوب نیست من که هست و نیستم خاک است ،خاکی مشربم اینکه می خواهند برخی خاکسارم خوب نیست ابرها در خشکسالی ها دعاگو داشتند حیرتا! بارانم و بایدنبارم خوب نیست! در مرورخود به درک بی حضوری می رسم زنده ام ، اما خودم را سوگوارم خوب نیست مرگ هم آرامش خوبیست می فهمم ولی این که تا کی در صف این انتظارم خوب نیست . @hafez_adabiyat
هم از تو.mp3
زمان: حجم: 801K
هم از تو هیچ در این رهگذر نمی‌خواهم و هم حضور تو را، مختصر نمی‌خواهم اگر چه حرف توقف به دفتر من نیست قبول کن که تو را رهگذر نمی‌خواهم تویی که از من و پنهان من خبر داری کسی که نیست ز من با خبر نمی‌خواهم زمانه از تو هزاران شبیه ساخته است هنر شناسم و شبه هنر، نمی‌خواهم بخواه تا اثری باز جاودانه شود دقایقی که ندارد اثر، نمی‌خواهم به عمر یک غزل حافظانه با من باش فقط همین و از این بیشتر نمی‌خواهم @hafez_adabiyat
شعرخوانی استاد محمدعلی بهمنی.mp3
زمان: حجم: 1.47M
در این زمانه ی بی های و هوی لال پرست خوشا به حال کلاغان قیل و قال پرست چگونه شرح دهم لحظه لحظه خود را برای این همه ناباور خیال پرست به شب نشینی خرچنگ های مردابی چگونه رقص کند ماهی زلال پرست رسیده ها چه غریب نچیده می افتند به پای هرزه علف های باغ کال پرست رسیده ام به کمالی که جز انالحق نیست کمال دار برای من کمال پرست شرمنده‌ام که همت آهو نداشتم شصت و سه سال راه به این سو نداشتم اقرار می‌کنم که من – این های و هوی گنگ- ها داشتم همیشه ولی هو نداشتم جسمی معطر از نفسی گاه داشتم روحی به هیچ رایحه خوشبو نداشتم فانوس بخت گم‌شدگان همیشه‌ام حتی برای دیدن خود سو نداشتم وایا به من که با همه‌ی هم زبانی‌ام در خانواده نیز دعاگو نداشتم شعرم صراحتی‌ست دل‌آزار، راستش راهی به این زمانه‌ی نه تو نداشتم آقا شما که از همه‌کس باخبرترید من جز سری نهاده به زانو نداشتم خوانده و یا نخوانده به پابوس آمدم؟ دیگر سوال دیگری از او نداشتم @hafez_adabiyat
هم از تو.mp3
زمان: حجم: 758K
هم از تو هیچ در این رهگذر نمی‌خواهم و هم حضور تو را، مختصر نمی‌خواهم اگر چه حرف توقف به دفتر من نیست قبول کن که تو را رهگذر نمی‌خواهم تویی که از من و پنهان من خبر داری کسی که نیست ز من با خبر نمی‌خواهم زمانه از تو هزاران شبیه ساخته است هنر شناسم و شبه هنر، نمی‌خواهم بخواه تا اثری باز جاودانه شود دقایقی که ندارد اثر، نمی‌خواهم به عمر یک غزل حافظانه با من باش فقط همین و از این بیشتر نمی‌خواهم            @hafez_adabiyat
بی سایه مرا آن نور با خویش کجا می برد.mp3
زمان: حجم: 707.3K
بی‌سایه مرا آن نور، با خویش کجا می‌برد بی‌پرسش و بی‌پاسخ، می‌رفت و مرا می‌برد ها! گفت تماشا کن گُلخاک شهیدان را لایق نشدی ورنه، این خاک تو را می‌برد!... من بودم و من بودم در حال شدن بودم انگار مرا دستی چرخان به سما می برد هنگامۀ محشر بود، یا وعدۀ دیگر بود آن پای که بی‌سر بود، تن را به کجا می‌برد رو سوی خطر می‌رفت، یا سیر و سفر می‌رفت؟! ره توشه رها می کرد ، جان توشه دعا می برد پیری که غریبی را، از کرب‌وبلا آورد این بار غریبان را، تا کرب‌وبلا می‌برد! @hafez_adabiyat
نه فقط شاعر این شعر عزا پوشیده است.mp3
زمان: حجم: 717.3K
تا گلو گريه كند، بغض فراهم شده است چشم ها بس که مطهّر شده، زمزم شده است نه فقط شاعر اين شعر عزا پوشيده ست غزلش نیز عزادار محرّم شده است ظهر داغي ست، عطش ريزي روحم گوياست از سرم، سايه ي طوبانفسي، كم شده است هر كه دارد هوسش، نه! عطشش، بسم الله راه عشق است و به اين قاعده ملزم شده است سوگواران شما، مرثيه خوان خويش اند بي سبب نيست كه عالم، همه ماتم شده است "من ملك بودم و فردوس برين" - مي داند - اين ملك شور كه را داشت، كه آدم شده است من نه مداحم و نه مرثيه سازم، امّا سر فراز آن كه به توفان شما خم شده است @hafez_adabiyat
دريا.mp3
زمان: حجم: 1.29M
دریا شده است خواهر و من هم برادرش شاعرتر از همیشه نشستم برابرش خواهر سلام! با غزلی نیمه آمدم تا با شما قشنگ شود نیمِ دیگرش می خواهم اعتراف کنم: هر غزل که ما با هم سروده ایم، جهان کرده از بَرَش خواهر! زمان زمانِ برادرکُشی است باز شاید به گوش ها نرسد بیتِ آخرش با خود مرا بِبَر که نپوسد در این سکون شعری که دوست داشتی از خود رهاترش دریا سکوت کرده و من حرف می زنم حس می کنم که راه نبردم به باورش دریا! منم، همو که به تعداد موج هات با هر غروب خورده بر این صخره ها سرش هم او که دل زده است به اعماق و کوسه ها خون می خورند از رگِ در خون شناورش خواهر! برادر تو کم از ماهیان که نیست خرچنگ ها مخواه بریسند پیکرش دریا سکوت کرده و من بُغض کرده ام بُغض برادرانه ای از قهر خواهرش @hafez_adabiyat
هوای عشق رسیده است تا حوالی من.mp3
زمان: حجم: 1.14M
هوای عشق رسیده است تا حوالیِ من اگر دوباره ببارد به خشک سالیِ من مگر که خواب و خیالی بنوشدم ورنه که آب می خورد از کاسه یِ سفالیِ من؟ همیشه منظرم از دور دیدنی تر بود خود اعتراف کنم بوریاست قالیِ من مرا مثال به چیزی که نیستم زده اند خوشا به من؟ نه! خوشا بر منِ مثالیِ من به هوش باش که در خویشتن گمت نکند هزار کوچه یِ این شهرکِ خیالیِ من اگرچه بود و نبودم یکی ست، باز مباد تو را عذاب دهد گاه جایِ خالیِ من هوای بی تو پریدن نداشتم آری بهانه بود همیشه شکسته بالیِ من تو هم سکوت مرا پاسخی نخواهی داشت چه بی جواب سؤالی ست بی سؤالیِ من! @hafez_adabiyat