eitaa logo
حافظ خوانی و ادبیات
1.2هزار دنبال‌کننده
609 عکس
288 ویدیو
4 فایل
اشعار حافظ و آشنایی با شعر کهن و معاصر با صوتهای متنوع راه ارتباطی و تبادل فقط با کانالهای ادبی @adab_doost
مشاهده در ایتا
دانلود
می روم.mp3
زمان: حجم: 864K
می روم چون سایه ای تنها نمی دانم کجا خویش را گم کرده ام اما نمی دانم کجا سایه ی آشفتگی ها از سر دل کم مباد ساحلی ایمن تر از دریا نمی دانم کجا سر به صحرا می نهد دریا نمی دانم چرا دل به دریا می زند صحرا نمی دانم کجا با من امشب خلسه ی یاد کدامین آشناست؟ روزگاری دیده ام او را نمی دانم کجا دیدمش در کوچه ساران غبار آلود وهم او نمی دانم که بود آنجا نمی دانم کجا مرغ آمین شعله سر داد این زمان افکنده اند آتشی در خرمن نیما نمی دانم کجا آن قدر رفتم که حتی سایه ام از پا فتاد مانده بر جا ردّ پایم تا نمی دانم کجا @hafez_adabiyat
پایان آن حماسه دردآلود.mp3
زمان: حجم: 1.09M
شام غریبان پایان آن حماسه ی درد آلود شامی غریب بود شامی گرفته و غمناک دیگر همیشه شعر دیگر همیشه مرثیه در بحر اشک بود بعد از فرو فتادن خورشید از شانه های مضطرب صبح فردا همیشه غمزده و گنگ در هیئت غبار می آید فریاد! آتش به جان خیمه در افتاد چشمی به خیمه ها چشمی به قتلگاه زینب میان آتش و خون / ایستاده است ای ابر بهت از چه نمی باری؟ ای دشتهای محو مقابل اعماق بی ترحم و تاریک! ای اتفاق گرم با ما بگو زینب کجا گریست؟ زینب کجا به خاک فشانید بذر سبز؟ بر ماسه های تو ای گرد باد مرگ وقف درنگ ناقه ی دلتنگی زینب چه می نوشت؟ @hafez_adabiyat
تو را ز دست اجل کی فرار خواهد بود.mp3
زمان: حجم: 1M
تو را ز دست اجل کی فرار خواهد بود فرارگاه تو دارالقرار خواهد بود اگر تو ملک جهان را به دست آوردی مباش غره که ناپایدار خواهد بود نیازمندی یاران نداردت سودی مگر عمل که تو را باز یار خواهد بود بسا سوار که آنجا پیاده خواهد شد بسا پیاده که آنجا سوار خواهد بود بسا امیر که آنجا اسیر خواهد شد بسا اسیر که فرمانگذار خواهد بود چرا ز حال قیامت دمی نیندیشی که حال بیخبران سخت زار خواهد بود بهشت می‌طلبی، از گنه نپرهیزی؟ بهشت منزل پرهیزگار خواهد بود گذر ز باطل و مردانه حق‌پرستی کن ز حق‌پرستی بهتر چه کار خواهد بود؟ بساز چارهٔ رفتن که رهروان رفتند که سعدی از تو سخن یادگار خواهد بود @hafez_adabiyat
کس ندانم که در این شهر گرفتار تو نیست.mp3
زمان: حجم: 901.6K
کس ندانم که در این شهر گرفتار تو نیست هیچ بازار چنین گرم که بازار تو نیست سرو زیبا و به زیبایی بالای تو نه شهد شیرین و به شیرینی گفتار تو نیست کس ندیده‌ست تو را یک نظر اندر همه عمر که همه عمر دعاگوی و هوادار تو نیست آدمی نیست مگر کالبدی بی‌جانست آن که گوید که مرا میل به دیدار تو نیست ای که شمشیر جفا بر سر ما آخته‌ای صلح کردیم که ما را سر پیکار تو نیست جور تلخست ولیکن چه کنم گر نبرم چون گریز از لب شیرین شکربار تو نیست من سری دارم و در پای تو خواهم بازید خجل از ننگ بضاعت که سزاوار تو نیست به جمال تو که دیدار ز من بازمگیر که مرا طاقت نادیدن دیدار تو نیست سعدیا گر نتوانی که کم خود گیری سر خود گیر که صاحب‌نظر‌ی کار تو نیست @hafez_adabiyat
الهی سوختم بی غم الهی .mp3
زمان: حجم: 864K
الهی سوختم بی‌غم الهی کرامت کن نم اشکی و آهی چه اشک، اشکی که چون ریزد ز مژگان شود دامان ازو رشک گلستان چه آه آهی که چون از دل زند سر بسوزاند دل یاقوت احمر دل بی‌عشق بر جان بس گران است سر بی‌شور مشتی استخوان است تو را خلد و مرا باغ و چمن عشق تو را حور و مرا گور و کفن عشق نداند عقل راه خانهٔ عشق که عقل کل بود دیوانهٔ عشق خراب عشق آبادی ندارد بد و نیک و غم و شادی ندارد ز لذت‌های عٰالم گر کنم یاد به جز خون جگر چشمم مبیناد @hafez_adabiyat
ازدلم.mp3
زمان: حجم: 900.1K
از دلم برخاست دودی، آسمان آمد پدید گردی از خاطر فشاندم، خاکدان آمد پدید حرف عشق آمد به لب، شور قیامت ساز شد داغ دل گل کرد، مهر خاوران آمد پدید رخ نمودی، جنت موعود گردید آشکار جلوه گر گشتی، حیات جاودان آمد پدید خاک بی سرمایه، مجنون و خراب افتاده بود برفشاندی دست و دل، دریا و کان آمد پدید یک تبسم کردی و شور جهان شد آشکار یک اشارت کردی و صد داستان آمد پدید برقع از رخ تا کشیدی جیب گلها چاک شد سایه تا انداختی، سرو روان آمد پدید دیده میگون ساختی، میخانه ها در گرد شد گرد مژگان ریختی، دیر مغان آمد پدید ریخت دست غم حزین ، در دل مرا صد رنگ داغ سینه ام را چاک زد، حشر نهان آمد پدید @hafez_adabiyat
منزلگه.mp3
زمان: حجم: 1.08M
منزلگه جانست که جانان من آنجاست یا روضه ی خلدست که رضوان من آنجاست هر دم به دلم می رسد از مصر پیامی گوئی که مگر یوسف کنعان من آنجاست پر می زند از شوق لبش طوطی جانم آری چه کنم چون شکرستان من آنجاست هر چند که دردم نشود قابل درمان درد من از آنست که درمان من آنجاست جائی که عروسان چمن جلوه نمایند گل را چه محل چون که گلستان من آنجاست بر طرف چمن سرو سهی سر نفرازد امروز که آن سرو خرامان من آنجاست بستان دگر امروز بهشتست ولیکن هر جا که توئی گلشن و بستان من آنجاست مرغان چمن باز چو من عاشق و مستند کان نرگس مست و گل خندان من آنجاست از زلف تو کوته نکنم دست چو خواجو زیرا که مقام دل حیران من آنجاست @hafez_adabiyat
با کمال احتیاج از خلق استغناخوش است.mp3
زمان: حجم: 725.8K
با کمال احتیاج، از خلق استغنا خوش است با دهان تشنه مردن، بر لب دریا خوش است نیست پروا تلخ‌کامان را ز تلخی‌های عشق آب دریا در مذاق ماهی دریا خوش است هر چه رفت از عمر، یاد آن به نیکی می‌کنند چهرهٔ امروز در آیینهٔ فردا خوش است برق را در خرمن مردم تماشا کرده است آن که پندارد که حال مردم دنیا خوش است فکر شنبه تلخ دارد جمعهٔ اطفال را عشرت امروز بی اندیشهٔ فردا خوش است هیچ کاری بی‌تأمل گرچه صائب خوب نیست بی‌تأمل آستین افشاندن از دنیا خوش است @hafez_adabiyat
هوای عشق رسیده است تا حوالی من.mp3
زمان: حجم: 1.14M
هوای عشق رسیده است تا حوالیِ من اگر دوباره ببارد به خشک سالیِ من مگر که خواب و خیالی بنوشدم ورنه که آب می خورد از کاسه یِ سفالیِ من؟ همیشه منظرم از دور دیدنی تر بود خود اعتراف کنم بوریاست قالیِ من مرا مثال به چیزی که نیستم زده اند خوشا به من؟ نه! خوشا بر منِ مثالیِ من به هوش باش که در خویشتن گمت نکند هزار کوچه یِ این شهرکِ خیالیِ من اگرچه بود و نبودم یکی ست، باز مباد تو را عذاب دهد گاه جایِ خالیِ من هوای بی تو پریدن نداشتم آری بهانه بود همیشه شکسته بالیِ من تو هم سکوت مرا پاسخی نخواهی داشت چه بی جواب سؤالی ست بی سؤالیِ من! @hafez_adabiyat
می پرست ایجادم نشئه ازل دارم.mp3
زمان: حجم: 2M
می‌پرست ایجادم نشئهٔ ازل دارم همچو دانهٔ انگور شیشه در بغل دارم گر دهند بر بادم رقص می‌کنم شادم خاک عجزبنیادم، طبع بی‌خلل دارم آفتاب در کار است سایه ‌گو به غارت رو چون منی اگر گم شد چون تویی بدل دارم معنی بلند من فهم تُند می‌خواهد سیر فکرم آسان نیست ‌کوهم و کُتل دارم سنگ هم به حال من‌ گریه‌ گر کند برجاست بی‌تو زنده‌ام یعنی مرگ بی‌اجل دارم ترک سود و سودا کن‌، قطع هر تمنا کن می خور و طرب‌ها کن‌، من هم این عمل دارم بحر قدرتم بیدل، موج‌خیز معنی‌ها مصرعی اگر خواهم سَرکنم، غزل دارم @hafez_adabiyat
بسا رنجها کز جهان دیده اند.mp3
زمان: حجم: 706.6K
بسا رنج‌ها کز جهان دیده‌اند ز بهر بزرگی پسندیده‌اند سرانجام بستر جز از خاک نیست از او بهره زهر است و تریاک نیست چو دانی که ایدر نمانی دراز به تارک چرا بر نهی تاج آز همان آز را زیر خاک آوری سرش را سر اندر مغاک آوری ترا زین جهان شادمانی بس است کجا رنج تو بهر دیگر کس است تو رنجی و آسان دگر کس خورد سوی گور و تابوت تو ننگرد بر او نیز شادی سرآید همی سرش زیر گرد اندر آید همی ز روز گذر کردن اندیشه کن پرستیدن دادگر پیشه کن بترس از خدا و میازار کس ره رستگاری همین است و بس @hafez_adabiyat
فرورفتم.mp3
زمان: حجم: 1.09M
فرو رفتم به دریایی که نه پا و نه سر دارد ولی هر قطره‌ای از آن به صد دریا اثر دارد ز عقل و جان و دین و دل به کلی بی خبر گردد کسی کز سِرِّ این دریا سر مویی خبر دارد چه گردی گرد این دریا که هر کو مرد اين ره شد ازین دریا به هر ساعت تحیر بیشتر دارد تورا بر جان مادرزاد ره نبود درین دریا کسی این بحر را شاید که صد جانی دگر دارد تو اين گوهر که در دریا همه اصل است مردان را چه می‌بینی که این گوهر جهانی پر گهر دارد سلامت از چه می‌خواهی ملامت به از این دریا که مردان وقت شد ایمن که راه پرخطر دارد چو از تر دامنی عطار در کنجی است متواری ندانم کین سخن گفتن ازو کس معتبر دارد @hafez_adabiyat