eitaa logo
حافظ خوانی و ادبیات
756 دنبال‌کننده
488 عکس
221 ویدیو
4 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
11.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وقتی شعر به آواز می‌رسد، دل‌ها پرواز می‌کنند... شب چلهٔ سرزمین شعر، مزین شد این بار با صدای گرم و دلنشین حسین علیشاپور . 🆔 روبینو، تلگرام @sarzaminesher_tv اینستاگرام و کانال بله @sarzaminesher
20.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلمات در برابر عظمت بانو کم می‌آورند... شعری از استاد میرشکاک برای نوری که عالم از او روشن است... . 🆔 روبینو، تلگرام @sarzaminesher_tv اینستاگرام و کانال بله @sarzaminesher واپسین موقف معراج حقیقت زهراست سر توحید در آیینه غیرت زهراست روح آدم ، شرف خاتم ، دردانه‌ی غیب ذات عصمت ، نفس صبح قیامت زهراست مصدر واجب و ممکن ز ازل تا به ابد باده وحدت و خم خانه ی کثرت زهراست خشم و خشنودی حق، غایت پاداش و جزا رایت رحمت و تمهید شفاعت زهراست به عبادت نرسد عادت دینداری ما گر ندانیم که معیار عبادت زهراست منشأ بود و نبود، آینه‌پرداز وجود وحدت غیب و شهودِ احدیت زهراست در نمازی که وضویش بود از خون جگر قبله‌ی باطن اربابِ طریقت زهراست نه همین ام ابیهاست به تقدیم وجود شخص روح‌القدس و شأن ولایت زهراست جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه سرّ سرمستیِ هفتاد و دو ملت زهراست غایت سیر وجود است رسیدن به علی غایت سیر علی هم چو بدایت زهراست @hafez_adabiyat
دو خوانش غزل ۳۲۶ حافظ.mp3
3.98M
🌹☘🍃🌹☘🌹✨ ☘🍃✨🕊 🍃✨🕊 🌹🕊 ☘ غزل ۳۲۶ در نهانخانه عشرت صنمی خوش دارم کز سر زلف و رخش نعل بر آتش دارم عاشق و رندم و میخواره به آواز بلند وین همه دولت از آن حور پریوش دارم گر تو زین دست مرا بی سر و سامان داری من به آه سحرت زلف، مشوش دارم گر چنین چهره گشاید رخ رنگ آیینت من رخ زرد به خونابه منقش دارم گر به کاشانه رندان قدحی خواهی زد نقل شعر شکرین و می بی‌غش دارم ناوک غمزه بیار و گره زلف که من جنگ‌ها با دل مجروح بلاکش دارم حافظا چون غم و شادی جهان در گذر است بهتر آن است که من خاطر خود خوش دارم @hafez_adabiyat 💫 ✨ ☘ 🌹🕊 🍃✨🕊 ☘🍃✨🕊 🌹☘🍃🌹☘🌹✨
شرح غزل ۳۲۶ حافظ❇️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی کلمات، عشق مادر را به تصویر می‌کشند، شعری می‌شود از جنس احساس و جاودانگی... . 🆔 روبینو، تلگرام @sarzaminesher_tv اینستاگرام و کانال بله @sarzaminesher
حکایت ۱۴ باب اول.mp3
12.05M
🌹☘🍃🌹☘🌹✨ ☘🍃✨🕊 🍃✨🕊 🌹🕊 ☘ حکایت شمارهٔ ۱۴   سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان   یکی از پادشاهان پیشین در رعایت مملکت سستی کردی و لشکر به سختی داشتی لاجرم دشمنی صعب روی نهاد همه پشت بدادند چو دارند گنج از سپاهی دریغ دریغ آیدش دست بردن به تیغ یکی را از آنان که غدر کردند با منش دوستی بود ملامت کردم و گفتم دون است و بی سپاس و سفله و ناحق شناس که به اندک تغیر حال از مخدوم قدیم بر گردد و حقوق نعمت سال‌ها در نوردد گفت ار به کرم معذور داری شاید که اسبم در این واقعه بی جو بود و نمدزین به گرو و سلطان که به زر بر سپاهی بخیلی کند با او به جان جوانمردی نتوان کرد. زر بده مرد سپاهی را تا سر بنهد و گرش زر ندهی سر بنهد در عالم @hafez_adabiyat 💫 ✨ ☘ 🌹🕊 🍃✨🕊 ☘🍃✨🕊 🌹☘🍃🌹☘🌹✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨✨✨ دیدار یارِ غائب دانۍ چھ ذوق دارد؟ ابرے ڪھ در بیابان بر تشنہ‌اے ببارد سعدی 📱 @dehkadeharghavan
589-09-Esfand-عقل از مزه بویش.mp3
20.03M
آن مه که ز پیدایی در چشم نمی‌آید جان از مزه عشقش بی‌گشن همی‌زاید عقل از مزه بویش وز تابش آن رویش هم خیره همی‌خندد هم دست همی‌خاید هر صبح ز سیرانش می‌باشم حیرانش تا جان نشود حیران او روی ننماید هر چیز که می‌بینی در بی‌خبری بینی تا باخبری والله او پرده بنگشاید دم همدم او نبود جان محرم او نبود و اندیشه که این داند او نیز نمی‌شاید تن پرده بدوزیده جان برده بسوزیده با این دو مخالف دل بر عشق بنبساید دو لشکر بیگانه تا هست در این خانه در چالش و در کوشش جز گرد بنفزاید در زیر درخت او می‌ناز به بخت او تا جان پر از رحمت تا حشر بیاساید از شاه صلاح الدین چون دیده شود حق بین دل رو به صلاح آرد جان مشعله برباید @hafez_adabiyat
خوانش و شرح غزل۱۶۵.mp3
1.88M
غزل ۱۶۵     که می‌رود به شفاعت که دوست بازآرد که عیش خلوت بی او کدورتی دارد که را مجال سخن گفتنست به حضرت او مگر نسیم صبا کاین پیام بگزارد ستیزه بردن با دوستان همین مثلست که تشنه چشمه حیوان به گل بینبارد مرا که گفت دل از یار مهربان بردار به اعتماد صبوری که شوق نگذارد که گفت هر چه ببینی ز خاطرت برود مرا تمام یقین شد که سهو پندارد حرام باد بر آن کس نشست با معشوق که از سر همه برخاستن نمی‌یارد درست ناید از آن مدعی حقیقت عشق که در مواجهه تیغش زنند و سر خارد به کام دشمنم ای دوست این چنین مگذار کس این کند که دل دوستان بیازارد بیا که در قدمت اوفتم و گر بکشی نمیرد آن که به دست تو روح بسپارد حکایت شب هجران که بازداند گفت مگر کسی که چو سعدی ستاره بشمارد   @hafez_adabiyat
17.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلام استاد مجاهدی، شعله‌ای است در دل‌های منتظر که با هر واژه‌اش، عاشقانه به سوی ظهور می‌رود. 🆔 روبینو، تلگرام @sarzaminesher_tv اینستاگرام و کانال بله @sarzaminesher
خوانش و شرح غزل ۳۲۶.mp3
5.11M
🌹☘🍃🌹☘🌹✨ ☘🍃✨🕊 🍃✨🕊 🌹🕊 ☘ غزل ۳۲۶ در نهانخانه عشرت صنمی خوش دارم کز سر زلف و رخش نعل در آتش دارم عاشق و رندم و میخواره به آواز بلند وین همه دولت از آن حور پریوش دارم گر به کاشانه رندان قدحی خواهی زد نقل شعر شکرین و می بی‌غش دارم گر تو زین دست مرا بی سر و سامان داری من به آه سحرت زلف، مشوش دارم ور چنین چهره گشاید خط زنگاری دوست من رخ زرد به خونابه منقش دارم ناوک غمزه بیار و رسن زلف که من جنگ‌ها با دل مجروح بلاکش دارم حافظا چون غم و شادی جهان در گذر است بهتر آن است که من خاطر خود خوش دارم @hafez_adabiyat 💫 ✨ ☘ 🌹🕊 🍃✨🕊 ☘🍃✨🕊 🌹☘🍃🌹☘🌹✨