eitaa logo
حافظ خوانی و ادبیات
756 دنبال‌کننده
489 عکس
222 ویدیو
4 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
مباش بی می و مطرب به زیر طاق سپهر.m4a
8.23M
مباش بی می و مطرب که زیر طاق سپهر بدین ترانه غم از دل به در توانی کرد @hafez_adabiyat
دو خوانش غزل ۲۷۴ حافظ.mp3
3.05M
غزل ۲۷۴ به دور لاله قدح گیر و بی‌ریا می‌باش به بوی گل نفسی همدم صبا می‌باش نگویمت که همه ساله می پرستی کن سه ماه می خور و نه ماه پارسا می‌باش چو پیر سالک عشقت به می حواله کند بنوش و منتظر رحمت خدا می‌باش گرت هواست که چون جم به سر غیب رسی بیا و همدم جام جهان نما می‌باش چو غنچه گر چه فروبستگیست کار جهان تو همچو باد بهاری گره گشا می‌باش وفا مجوی ز کس ور سخن نمی‌شنوی به هرزه طالب سیمرغ و کیمیا می‌باش مرید طاعت بیگانگان مشو حافظ ولی معاشر رندان آشنا‌ می‌باش     @hafez_adabiyat
شرح غزل ۳۷۴ حافظ ❇️
شرح حکایت ۲۸ باب دوم.mp3
9.1M
حکایت ۲۸ باب دوم گلستان یکی را از ملوک مدّت عمر سپری شد. قائم مقامی نداشت. وصیت کرد که بامدادان نخستین کسی که از در شهر اندر آید تاج شاهی بر سر وی نهند و تفویض مملکت بدو کنند. اتفاقاً اول کسی که در آمد گدایی بود همه عمر لقمه اندوخته و رقعه دوخته. ارکان دولت و اعیان حضرت وصیت ملک به جای آوردند و تسلیم مفاتیح قلاع و خزاین بدو کردند و مدّتی ملک راند تا بعضی امرای دولت گردن از طاعت او بپیچانیدند و ملوک از هر طرف به منازعت خاستن گرفتند و به مقاومت لشکر آراستن. فی الجمله سپاه و رعیت به هم بر آمدند و برخی طرف بلاد از قبض تصرف او به در رفت. درویش از این واقعه خسته خاطر همی‌بود تا یکی از دوستان قدیمش که در حالت درویشی قرین بود از سفری باز آمد و در چنان مرتبه دیدش. گفت: منت خدای را عزّ و جل که گلت از خار بر آمد و خار از پای به در آمد و بخت بلندت رهبری کرد و اقبال و سعادت یاوری تا بدین پایه رسیدی. اِنَّ مَع العسرِ یُسراً. شکوفه گاه شکفته است و گاه خوشیده درخت وقت برهنه است و وقت پوشیده گفت: ای یار عزیز! تعزیتم کن که جای تهنیت نیست. آن گه که تو دیدی غم نانی داشتم و امروز تشویش جهانی. اگر دنیا نباشد دردمندیم وگر باشد به مهرش پای بندیم بلایی زین جهان آشوب تر نیست که رنج خاطر است ار هست و گر نیست مطلب گر توانگری خواهی جز قناعت که دولتیست هنی گر غنی زر به دامن افشاند تا نظر در ثواب او نکنی کز بزرگان شنیده‌ام بسیار صبر درویش به که بذل غنی اگر بریان کند بهرام گوری نه چون پای ملخ باشد ز موری @hafez_adabiyat
منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن.mp3
4.21M
غزل شمارهٔ ۳۹۳ حافظ منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن منم که دیده نیالوده‌ام به بد دیدن وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم که در طریقتِ ما کافریست رنجیدن به پیرِ میکده گفتم که چیست راه نجات ؟ بخواست جامِ می و گفت عیب پوشیدن مرادِ دل ز تماشای باغِ عالم چیست ؟ به دستِ مردمِ چشم از رخِ تو گل چیدن به می‌پرستی از آن نقشِ خود زدم بر آب که تا خراب کنم نقشِ خود پرستیدن به رحمتِ سرِ زلفِ تو واثقم ور نه کشش چو نبود از آن سو چه سود کوشیدن ؟ عنان به میکده خواهیم تافت زین مجلس که وعظ بی‌عملان واجب است نشنیدن ز خطّ یار بیاموز مِهر با رخِ خوب که گرد عارضِ خوبان خوش است گردیدن مبوس جز لبِ ساقی و جامِ می حافظ که دستِ زهدفروشان خطاست بوسیدن @hafez_adabiyat
دو خوانش غزل ۲۷۵ حافظ.mp3
3.92M
غزل شمارهٔ ۲۷۵     صوفی گلی بچین و مرقع به خار بخش وین زهد تلخ را به می خوشگوار بخش طامات و شطح در ره آهنگ چنگ نه تسبیح و طیلسان به می و میگسار بخش زهد گران که شاهد و ساقی نمی‌خرند در حلقه چمن به نسیم بهار بخش راهم شراب لعل زد ای میر عاشقان خون مرا به چاه زنخدان یار بخش یا رب به وقت گل گنه بنده عفو کن وین ماجرا به سرو لب جویبار بخش ای آن که ره به مشرب مقصود برده‌ای زان بحر قطره‌ای به من خاکسار بخش شکرانه را که چشم تو روی بتان ندید ما را به عفو و لطف خداوندگار بخش ساقی چو شاه نوش کند باده صبوح گو جام زر به حافظ شب زنده دار بخش     @hafez_adabiyat
شرح غزل ۲۷۵ حافظ❇️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یادتان هست نوشتم.mp3
1.81M
یادتان هست نوشتم که دعا می خواندم داشتم کنج حرم جامعه را می خواندم . از کلامت چه بگویم که چه با جانم کرد محکمات کلمات تو مسلمانم کرد . کلماتی که همه بال و پر پرواز است مثل آن پنجره که رو به تماشا باز است . کلماتی که پر از رایحه ی غار حراست خط به خط جامعه آیینه ی قرآن خداست . عقل از درک تو لبریز تحیّر شده است لب به لب کاسه ی ظرفیت من پر شده است . همه ی عمر دمادم نسرودیم از تو قدر درکِ خودمان هم نسرودیم از تو . من که از طبع خودم شکوه مکرر دارم عرق شرم به پیشانی دفتر دارم . شعرهایم همه پژمرد و نگفتم از تو فصلی از عمر ورق خورد و نگفتم از تو . دل ما کی به تو ایمان فراوان دارد شیرِ در پرده به چشمان تو ایمان دارد . بیم آن است که ما یک شبه مرداب شویم رفته رفته نکند جعفر کذاب شویم . تا تو را گم نکنم بین کویر ای باران دست خالیِ مرا نیز بگیر ای باران . من زمین گیرم و وصف تو مرا ممکن نیست کلماتم کلماتی ست حقیر ای باران . یاد کرد از دل ما رحمت تو زود به زود یاد کردیم تو را دیر به دیر ای باران . نام تو در دل ما بود و هدایت نشدیم مهربانی کن و نادیده بگیر ای باران . ما نمردیم که توهین به تو و نام تو شد ما که از نسل غدیریم ، غدیر ای باران . پسر حضرت دریا ! دل ما را دریاب ما یتیمیم و اسیریم و فقیر ای باران . سامرا قسمت چشمان عطش خیزم کن تا تماشا کنمت یک دل سیر ای باران . . . @hafez_adabiyat
زاهد ظاهرپرست از حال ما آگاه نیست.mp3
5.21M
غزل ۷۱ زاهد ظاهرپرست از حال ما آگاه نيست در حق ما هر چه گويد جاي هيچ اکراه نيست در طريقت هر چه پيش سالک آيد خير اوست در صراط مستقيم اي دل کسي گمراه نيست تا چه بازي رخ نمايد بيدقي خواهيم راند عرصه شطرنج رندان را مجال شاه نيست چيست اين سقف بلند ساده بسيارنقش زين معما هيچ دانا در جهان آگاه نيست اين چه استغناست يا رب وين چه قادر حکمتیست کاين همه زخم نهان هست و مجال آه نيست صاحب ديوان ما گويي نمي داند حساب کاندر اين طغرا نشان حسبة لله نيست هر که خواهد گو بيا و هر چه خواهد گو بگو کبر و ناز و حاجب و دربان در این درگاه نيست بر در ميخانه رفتن کار يک رنگان بود خودفروشان را به کوي مي فروشان راه نيست هر چه هست از قامت ناساز بي اندام ماست ور نه تشريف تو بر بالاي کس کوتاه نيست بنده پير خراباتم که لطفش دايم است ور نه لطف شيخ و زاهد گاه هست و گاه نيست حافظ ار بر صدر ننشيند ز عالي همتیست عاشق دردي کش اندربند مال و جاه نيست @hafez_adabiyat