کانال #داستان و #طنز حال خوش
💠#داستان_دنباله_دار #حُسنیّه_قسمت سی و دوم از طرفی اگر رؤیت حق تعالی ممکن بود می بایست که او جسم ی
💠#داستان_دنباله_دار #حُسنیّه_قسمت سی و سوم
هارون سخن او را قطع کرد و گفت ای #حسنیه : مولای تو جعفر بن محمّد علیهماالسلام به چه دلیل مردم را به مُتعه و ازدواج موقت ترغیب می نمود و به آن امر می کرد؟
#حسنیه جواب داد بنابر فرمایش صریح خدای تعالی در قرآن که فرموده
«فَمَا اسْتَمْتَعْتُم بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنّ اُجُورَهُنّ فَریضَهً»
یعنی آن زنانی را که بواسطه متعه بر شما حلال گردیده بر شما فرض و واجب است که مهرشان را به تمامه به آنها بدهید.
👈سوره مبارکه نساء آیه 24
و خلیفه به طور حتم می دانند که همه مفسرین و فقها معتقدند که مراد از این آیه نکاح متعه است.
ابراهیم گفت: این آیه نسخ شده است و در مورد آن میان اهل سنت اختلاف است.
بعضی قائلند که در ابتدای اسلام مدتی متعه حلال بود و بعد از آن حرام شد.
و بعضی گفته اند که بعد از فتح مکه حرام شد.
#حسنیه گفت: ای ابراهیم، این سخن از روی تعصّب است زیرا علمای شما در این مورد، احادیث مختلفی روایت کرده اند که الفاظ آن ها با هم متفاوت است و از حیث معنا مناقض هم دیگر هستند.
ای ابراهیم، در قرآن هر آیه ای که منسوخ شده باشد، ناسخی دارد. حال اگر کسی از شما سؤال کند که ناسخ آیه متعه کدام است چه می گوئی؟
اما ابراهیم گفت: منع کردن عمر از متعه برای ما سند است چون اگر این آیه منسوخ نبود و رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم از آن منع نمی کرد عمر آن را منع نمی نمود.
#حسنیه گفت: ای ابراهیم! اتفاقا همان منع عمر، دلیل روشن و برهان متین بر حلیّت مُتعه و عدم نسخ آن است. زیرا که اگر متعه از ناحیه خدای متعال یا رسول گرامیش منسوخ یا حرام شده بوده، حتماً روزی که عمر آن را منع نمود به آن تمسک می جست و آن را سند قرار می داد و می گفت که خدا، یا رسول خدا متعه را حرام کرده است و دیگر نمی گفت
«مُتْعَتان کانَتا فی عَهْدِ رَسُول اللّه حَلالاً وَ اَنَا اُحَرِّمُهُما وَ اُعاقِبُ عَلَیْهِما، مُتْعَهُ الْحَجّ وَ مُتْعَهُ النِّساء»
دو متعه در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم حلال بود، من آنها را حرام کردم و کسی را که مرتکب آندو شود را عقاب می کنم، یکی متعه حج «حج تمتع» و یکی «متعه زنان».
پس منع عمر با این عبارت، شاهد است که متعه از جانب خدا و رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم ممنوع نبوده است ، و اکنون ما موظف هستیم آنچه را که از ناحیه خدا و رسول آمده است حلال بدانیم و انجام دهیم و برای انجام ندادن آن نیز نیاز به حکم الهی داریم.
از طرفی بنابر آنچه دراحادیث اهل بیت علیهم السلام آمده متعه کردن ثوابی بی نهایت دارد هم چنان که حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: «لَولا عُمَر نَهی عَنِ الْمُتْعَهِ ما زَنی اِلاّ شَقِیٌّ اَو شَقِیَّهٌ».
اگر نهی عمر از متعه نبود هرگز کسی به زنا مبتلا نمی شد مگر مرد و زنی که شقاوت وجودشان را فراگرفته باشد .
📚تفسیر صراط المستقیم ج 3 ص 273
✅ادامه دارد.
#مناظره
#حقانیت_شیعه
کانال #حال_خوش
http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
💠#داستان_دنباله_دار #حُسنیّه_قسمت سی وچهارم
ای ابراهیم آیا می خواهی اخبار و روایاتی را که در کتاب های شما آمده و اصحاب شما نقل کرده اند در این مورد برایت نقل کنم؟
از عمر بن حصین روایت شده که گفت «اُنْزِلَت آیَهُ الْمُتْعَهِ فی کِتابِ اللّه وَ فَعَلْناها مَعَ النَّبِیّ وَ لَمْ یُنْزَل قُرآن یُحَرِّمُهُما وَ لَمْ یَنْهَ النَّبِیُّ عَنْها حَتّی مات»،
آیه متعه که در کتاب خدا نازل شده و ما با پیامبر به آن عمل نمودیم، هیچ آیه ای در حرمت آن نازل نشد و پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم ما را از آن منع نکرد تا از دنیا رحلت فرمود.
و همچنین عبد اللّه بن مسعود گفته است که « کُنّا بِغَزْوَهٍ مَعَ رَسُولِ اللّه صلی الله علیه و آله وسلم وَ لَیْسَ مَعَنا نِساؤُنا فَقُلْنا یا رَسُولَ اللّه اَنَسْتَحْضِرُ النِّساء؟ فَنَهانا عَنْ ذلِکَ وَ رَخَّصَ لَنا اَنْ نَنْکِحَ الْمَرْئَهَ بِالثَّواب اِلی اَجَلٍ ثُمَّ قَرَأَ عَبْداللّه
با رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم در غزوه ای شرکت کردیم به حضرت عرض کردیم آیا اجازه می دهید که همسرانمان را هم بیاوریم؟
رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم اجازه ندادند، اما رخصت دادند که به نکاح متعه مبادرت کنیم.
سپس عبداللّه بن مسعود این آیه را خواند:
یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تُحَرِّمُوا طَیِّباتِ ما اَحَلَّ اللّه لَکُم»
ای کسانی که ایمان آورده اید پاکیزگی هائی را که خدا بر شما حلال فرموده حرام نکنید».
سوره مبارکه مائده آیه 87.
همچنین نقل شده که: شخصی از اهل شام از عبداللّه پسر عمر پرسید که آیا متعه زنان حلال است یا حرام؟
عبداللّه گفت: حلال است.
آن شخص گفت مگر پدرت، عمر، آن را حرام نکرده است؟
پسر عمر گفت: اگر پدرم نهی کرده و خدا و رسولش بدان امر کرده باشند حاشا که من امر آنان راترک کرده و متابعت پدر نمایم.
ای ابراهیم بدان که اصل در هر چیزی مباح بودن آن است تا زمانی که منعی از آن کرده شود، و وجود منع نیاز به دلیل دارد، پس اگر دلیلی وجود نداشته باشد، اصل این است که منعی در کار نیست.
تو می گوئی که مانع از جواز متعه سخن عمر است، باید گفت مستند منع او، یا دلیل است و یا اجتهاد،
اگر دلیل باشد قبول می کنیم، اما ظاهرا هیچ دلیلی بر آن نیست، نه فعلی و نه عقلی چون اگر دلیلی بود، به ما هم می رسید و از آن مطلع می شدیم.
و اگر منع او از روی اجتهاد باشد ما قبول نمی کنیم، زیرا اجتهاد در مقابل نصّ الهی و سنت رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم باطل است.
مهم تر از هر چیز این است که سخن امیرالمؤمنین، علیّ علیه السلام ، در این مسئله به خاطر عصمت او و اجماع اهل بیت علیهم السلام بر ما حجّت است
و هم چنین عبداللّه بن عباس و عبداللّه بن مسعود و سعید بن جبیر و جابر بن عبداللّه انصاری نیز دلائل واضحی بر حلیّت آن ابراز داشته اند.
ای ابراهیم ابوریاح که از فقهای تابعین است از صفوان بن معلّی روایت کرده که: سبب حرام کردن عمر از متعه زنان این بود که عمر بن جریب زنی را متعه کرد، و چون عمر از او پرسید در زمانی که متعه کردی چه کسی حاضر بود و در حضور کی این کار را کردی؟
گفت در حضور مادرم و مادر آن زن.
عمر گفت: «اَنْهی عَنْها وَ اَخْشی اَنْ یَکُونَ ذلِکَ وغالاً اَی فَسادا».
من از متعه کردن منع می کنم، چرا که می ترسم از آن فسادی پیش آید.
و در همان روز نزد مردم از آن منع نمود.
ای ابراهیم به مجرد این که کسی احتمال دهد فسادی در یکی از عقود داخل شود، آیا جایز است آن را تحریم کند و از آن نهی نماید؟
اگر چنین باشد ممکن است در همه امور شرعی و احکام ملی چنین فسادهائی وارد گردد.
ای ابراهیم! اگر کسی به خاطر سخن خدا و پیامبر خدا، با عمر مخالفت نماید و عمل او را بدعت بشمارد آیا آن کس رافضی(ازدین خارج) است و باید او را کافر شمرد و به قتل رساند؟
زهی عناد و تعصب و گمراهی.
✅ادامه دارد.
#مناظره
#حقانیت_شیعه
کانال #حال_خوش
http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
💠#داستان_دنباله_دار #حُسنیّه_قسمت سی وپنجم
ای ابراهیم، در حدیث صحیحی وارد شده، روزی به عبداللّه بن عباس که نابینا بود گفتند: عبداللّه بن زبیر که در مکه ادعای خلافت می کند با جمع زیادی از اصحاب خود در مسجد نشسته اند
او که در همان ساعت به مکه رسیده بود وارد مسجد شد.
چون چشم عبداللّه بن زبیر به او افتاد به عنوان طعنه به او گفت:
کور بر ما وارد شد، خدا دلش را کور گرداند، متعه را که زنای محض است حلال می داند.
عبداللّه بن عباس چون سخن او را شنید نشست و گفت:
آری خداوند چشمهای مرا و عقل و بصیرت شما را گرفته است
به خدا قسم متعه در کتاب خدا در زمان رسول او نازل شد و خدا آن را حرام و منع نکرد و بعد از محمّد صلی الله علیه و آله وسلم هم کسی دیگر آن را حرام نکرد
و دلیل بر این قول، سخن عمر است که گفت: دو متعه در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم حلال بود و من آنها را حرام می کنم هرکس که آنها را مرتکب شود عقاب خواهم کرد.
اکنون ما گواهی عمر را قبول می کنیم اما تحریم او را قبول نمی کنیم.
ای پسر زبیر! بدان که تو هم از متعه بوجود آمده ای، اگر باور نداری برو از مادرت قضیه دو دستار عوسجه را بپرس.
با این سخن عبداللّه زبیر که ایام حکومتش بود از شرمندگی متغیر و منفعل شد و از مجلس برخاست و نزد خانواده خود رفت و از شدت غضب بر مادر خود شمشیر کشید و پرسید قضیه دو دستار عوسجه چیست؟
مادرش نیز از روی ترس گفت: پدرت زبیر در خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم بود، مردی بنام عوسجه دو دستار یَمانی برای رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم هدیه آورد. و آن حضرت هر دو دستار را به پدرت، زبیر، بخشید. پدرت باآن دو دستار مرا به عقد موقت خود در آورد و ثمره این عقد تو شدی.
چون سخن #حسنیه به اینجا رسید، هارون بسیار خوشش آمد، چرا که عبداللّه بن عباس جدّ وی بود، پس بر یحیی، وزیر خود، بانگ زد و گفت: ما تا امروز مانع این امر بودیم ولی اینک مردم را به نکاح متعه رخصت می دهیم.
همین مسئله باعث شد که پس از آن تا زمانی متعه شایع شد و حتّی در زمان مأمون نیز معمول بود تا آنکه معتصم ملعون آن را منع کرد.
✅ادامه دارد.
#مناظره
#حقانیت_شیعه
کانال #حال_خوش
http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
💠#داستان_دنباله_دار #حُسنیّه_قسمت سی وششم
اثبات فضائل حضرت زهرا علیهاالسلام و جریان فدک
#حسنیه گفت: ای ابراهیم! سخن به درازا کشید و خلیفه ودیگران از این مباحثه و مجادله ملول شدند. من از تو یک سؤال دیگر می پرسم و خاتمه بحث را بر این سؤال قرار می دهم.
آیا صحت این حدیث نزد شما ثابت است که پیغمبر در حق فاطمه سیده نساء فرموده
«فاطِمَهُ بَضْعَهٌ مِنّی مَنْ آذاها فَقَد آذانی وَ مَنْ آذانی فَقَد آذَی اللّه»
فاطمه پاره ای تن من است، هر کس او را برنجاند مرا رنجانیده است و هر کس مرا برنجاند خدا را رنجانیده است .
بحار ج 30 ص 353.
ابراهیم گفت : آری این حدیث صحیح است و همه علماء بر صحت آن معتقدند و کسی نمی تواند آن را انکار کند.
#حسنیه گفت: تو را قسم می دهم به آن خدائی که خالق جمیع اشیاست راست بگو، آیا عمر و ابوبکر، به زور و ظلم فدک را از حضرت سیده نساء علیهاالسلام نگرفتند؟
ابراهیم گفت: بلی، آن هم به حکم حدیث رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم که
«نَحْنُ مَعاشِر الاَنْبِیاء لانُوَرِّث ، ما خَلَفْناهُ فَهُوَ صَدَقَهٌ»،
فرمود ما گروه انبیاء میراثی از خود نمی گذاریم، و هر چه از ما باقی بماند صدقه است. و این را ابوبکر نقل کرده است.
#حسنیه گفت: ابو سعید خدری که از اصحاب حدیث شماست روایت کرده است، چون آیه
«وَ آتِ ذَالْقُربی حَقَّهُ»
و حق خویشاوندان را ادا کن .
سوره مبارکه اسراء آیه 26.
نازل شد رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فاطمه را طلبید و گفت: خدا می داند که پدر تو در زیر
فلک جز فدک ملکی ندارد، پس آن روز فدک را به فاطمه علیهاالسلام بخشید.
فاطمه علیهاالسلام سه سال( بعضی آن را پنج سال ذکر کرده اند) در زمان حیات رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم در آنجا کارگزاری گمارده بود و حاصل فدک به آن حضرت می رسید ،
ولی بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم ابوبکر فدک را از آن مظلومه گرفت و چون آن حضرت ادعا کرد که فدک حق من است، ابوبکر از او گواه طلبید.
امیرالمؤمنین علیه السلام و ام ایمن و قنبر گواهی دادند که پیغمبر فدک را به حضرت فاطمه علیهاالسلام بخشیده
ولی آنها گفتند: علی چون شوهر توست به خاطر منفعت خود این گواهی را داده، ما با گواهی و شهادت او به نفع تو حکم نمی کنیم
و چون امام حسن و امام حسین علیهماالسلام گواهی دادند باز به همین بهانه گواهی آن ها را نپذیرفتند
و این در حالی بود که آن ها به این سخن رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم یقین داشتند که فرموده بود: «عَلِیٌّ مَعَ الْحَق وَ الحَقُّ مَعَ عَلِیّ»
با این حال گواهی او را به بهانه اینکه منفعت طلبی می کند نپذیرفتند و حال آنکه ابوبکر برای منفعت خود حدیث «نَحْنُ مَعاشِرَ الاَنْبِیاء لا نُوَرِّث» را جعل کرده بود و این ظلم بزرگ را به اهل بیت رسول خدا علیهم السلام روا داشت.
و چون ام ایمن گواهی داد گفتند : به گواهی یک زن حکم نمی کنیم.
پس آنچه از رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم مانده بود همه را تصرف کردند و گفتند: که فدک ملک رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم بوده و برای استفاده در تصرف فاطمه علیهاالسلام بوده است از این رو بعد از وفات آن حضرت باید از او بازپس گرفته شود.
واما این حدیثی که ابوبکر از رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم نقل کرد (که پیغمبران میراث نمی گذارند) را هیچ کس دیگر غیر از ابوبکر و دخترش عایشه از رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم نشنیده بودند. و رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم به هیچ کس دیگر از اعراب و حتی اهل بیت علیهم السلام و صحابه خود نفرموده بود که اهل بیت من از من میراث نبرند.
✅ادامه دارد.
#مناظره
#حقانیت_شیعه
💠کانال #حال_خوش
http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
💠#داستان_دنباله_دار #حُسنیّه_قسمت سی وهفتم
ای ابراهیم! اگر ابوبکر ظالم و دروغ گو نبود بایستی اهل بیت و صحابه از این سخن اطلاع داشته باشند، تا اهل بیت علیهم السلام بعد از او چیزی را که بر ایشان حرام است درخواست نکنند چرا که صدقه بر بنی هاشم حرام است،
پس اگر سخن ابوبکر صحیح باشد لازم می آید که اهلبیت علیهم السلام دنبال مال حرام بوده اند.
دیگر اینکه رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم آن گونه که سزاوار است رسالت خود را ادا نکرده و آیه
«اَلْیَوم اَکْمَلْتُ لَکُم دینُکُم»
غیر واقعی باشد، چرا که رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم بر همه مردم جهان عموما، و بر اهل بیت و نزدیکان و عشیره خود، خصوصا رسول بود و بر اساس آیه «وَ اَنْذِر عَشیرَتکَ الاَقْرَبین» مأمور بود که عشیره و نزدیکان خود را انذار نماید.
حال اگر سخن ابوبکر راست باشد بدون شک رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم در تبلیغ رسالتش به اهل بیت خودش کوتاهی کرده چه اینکه به آنها اعلام نکرده که شرعا مجاز نیستند از او میراث ببرند و هر چه باقی بماند صدقه است و بر آنان حرام است.
ای ابراهیم، چرا جواب نمی دهی؟
آیا خدای متعال از شما راضی خواهد شد که بخاطر صحّه گذاردن بر کلام ابوبکر، بر پیغمبر خود که اشرف کائنات است ظلم و تقصیر روا دارید؟
ای ابراهیم! اگر پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم به عشیره و اهلبیت خود گفته بود که من میراث نمی گذارم و هر چه از من باقی بماند صدقه است و تصرف و استفاده از آن و بر شما حرام است، و ایشان سخن پیامبر را قبول نکره باشند، آیا دلیل بر عصیان بلکه کفر ایشان نیست!؟
و حال آنکه حق تعالی در قرآن بر پاکی ایشان گواهی داده و فرموده:
«اِنَّما یُریدُ اللّه لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَیْت وَ یُطَهِّرَکُم تَطْهیرا»
همانا خدا اراده فرموده که هرگونه رجس و پلیدی را از شما اهل بیت دور گرداند و شما را آنچنان که شایسته است پاک و تطهیر فرماید .
احزاب / 33.
و به اتفاق همه فرقه های اسلامی ایشان اهل بهشتند، بلکه قسمت کننده بهشت و دوزخ و ساقی حوض کوثر هستند و این مطلبی است که خود شما از بزرگانتان روایت می کنید.
حال که برای این سخن، دلیل قانع کننده ای ندارید پس ثابت می شود که ابی بکر حدیث دروغی جعل کرده و بر خدا و رسولش دروغ بسته و این عمل به اعتقاد خود شما و سایر مسلمانان کفراست هم چنان که آزار سیده نساء عالم و تکذیب شهادت امیرالمؤمنین، علی، و دو سبط بزرگوارش حسن و حسین علیهم السلام کفر صریح و ظلم محض است.
با این سخن صریح، ابویوسف و شافعی و همه علمائی که در مجلس حاضر بودند مجال نطق پیدا نکردند.
هارون نیز از افعال قبیح خود شرمنده شده بود.
#حسنیه از علمای جلسه پرسید: در حالی که حضرت فاطمه علیهاالسلام ادعای فدک نمود و گفت: پیغمبر در حال حیات فدک را به من داد ابوبکر گواه طلبید، آیا گواه طلبیدن او طبق شرع پیغمبر بود یا خلاف شرع؟
ابراهیم از ترس آنکه مبادا سخنی بگوید که موجب شکست و رسوائی او شود، هیچ نمی گفت.
#حسنیه گفت: ای ابراهیم، حضرت سیده النساء صاحب ید بود در آن حال بر فدک تسلط داشت و ابوبکر مدعی «نَحْنُ مَعاشِرَ الاَنْبِیاء..»، و به موجب حکم صاحب شریعت که فرموده «اَلْبَیِّنَهُ عَلَی الْمُدَّعی وَ الْیَمینُ عَلی مَنْ اَنْکَر» او می باید، گواه می آورد، اما با این وجود از حضرت فاطمه علیهاالسلام که صاحب ید بود، گواه طلبید، حال او قصد ظلم و تعدی به حق فاطمه داشت یا جاهل به شریعت پیامبر بود؟
ای ابراهیم! به خدای بزرگ سوگندت می دهم بگو، بگو و از کرسی زرین پایین بیا، و یا خلافت ابوبکر را انکار کن.
اوضاع آشفته بود و علما به مرگ راضی شده بودند، بر لب های همه حاضرین خنده تمسخر آمیزی نشسته بود اما از ترس هارون چیزی نمی توانستند بگویند.
✅ادامه دارد.
#مناظره
#حقانیت_شیعه
کانال #حال_خوش
http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
💠#داستان_دنباله_دار #حُسنیّه_قسمت سی وهشتم
خالدبن عیسی، پسر عموی هارون که جوانی خوش سیرت و صاحب کمال و زیبائی بود، و به محبت اهل بیت شهرتی تمام داشت و تقیه نمی کرد دستانش را پر از درهم کرد و بر پای #حسنیه ریخت و او را تحسین نمود
او به خاطر این که هارون دوستش می داشت، هر چه می خواست می کرد و هر سخنی می خواست بر زبان می راند و کسی هم جرأت اعتراض به او را نداشت. علما را به مسخره گرفت و دست به قبضه شمشیر برد و مواظب بود مبادا کسی متعرّض #حسنیه گردد و او را دلداری می داد و به بحث کردن تحریص نمود.
آنگاه #حسنیه رو به هارون و یارانش کرد و گفت:
بدانید موقعی که علی علیه السلام در باب فدک گواهی داد و ابوبکر از قبول شهادت او امتناع نمود، فرمود: ای ابوبکر! اگر دو نفر پیش تو آیند و یکی از آنها مدعی شود که فلان ملک که در تصرف دیگری است مال من بوده و آن شخص غاصب است، آیا قبل از آن که به سخن آن شخص گوش فرا دهی و بفهمی که آیا او واقعا غاصب است یا نه؟ آن ملک را از وی می گیری و به مدعی می دهی؟
ابوبکر گفت: نه.
امیرالمؤمنین علیه السلام پرسید: گواه را از مدعی می طلبی یا از طرفی که بر علیه او ادعا شده؟
ابوبکر گفت: از مدعی می طلبم چون رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمود:
«اَلْبَیِّنَهُ عَلَی الْمُدَّعی وَ الْیَمینُ عَلَی الْمُنْکِر»
مدعی باید دلیل بیاورد و آنکس که انکار می کند باید قسم بخورد .
امیرالمؤمنین فرمود: پس چرا با نور چشم و پاره تن رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم بر خلاف قول خدا و رسولش عمل کردی؟
ابوبکر گفت: مگر چه کردم ای ابا الحسن؟
امیر المؤمنین علیه السلام فرمود: حال اگر فرضا پیامبر فدک را در زمان حیات خود به فاطمه نداده بود بلکه از خود به ارث گذاشته باز هم به حکم اسلام فدک باید در دست ورثه رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم باشد تا زمانی که مدعیِ حدیث، برای سخن خود گواه بیاورد و این گواه باید کسی باشد که صدقه بر او حرام است و شرعا از صدقه نصیب نمی برد و چنین کسانی بنی هاشم هستند. و بقیه مسلمانان که از صدقات نصیب می برند، حق ندارند گواهی دهند، چون آنها در صدقه شریکند.
پس آن کس که ادعای فدک را دارد اگر از گواه آوردن عاجز باشد، از این ادعایش سودی نمی برد، لذا باید فاطمه علیهاالسلام سوگند بخورد که ملک از آن اوست، و در این حال مدعی که به دروغ چنین ادعائی کرده است دیگر ادعایش بی اثر شده و شرعا فدک برای فاطمه اثبات می گردد .
و تازه این راه حل بر اساس اعتقاد کسی که به عصمت اهل بیت معتقد نباشد.
ای ابوبکر! فاطمه به حکم الهی معصومه است، چگونه امکان دارد یک معصومه مرتکب گناه کبیره شود و ادعای باطل نماید!؟ و صدقه ای که بر او حرام است را طلب نماید؟
و ابی بکر خجالت کشید و سر بزیر افکند، همانند تو که نه جواب حقی دادی، و نه به گمراهی خود اعتراف می کنی.
ای ابراهیم! بدان که سخن ابوبکر باطل است، و حدیث «نَحْنُ مَعاشر الاَنْبِیاء ...» جعلی و مخالف نص کلام الهی است که در قرآن فرموده
«یُوصیکُمُ اللّه فی اَولادِکُم لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الاُنْثَیَیْن»
خدا به شما توصیه می کند که درهنگام تقسیم ارث برای اولاد ذکور دو برابر بهره زنها قائل شوید .
سوره میارکه نساء آیه 11.
و این حکم عام می باشد اولین کسی که مخاطب این سخن است خود رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم است و بجز این نیز در قرآن در بسیاری از موارد از ارث بردن انبیاء سخن به میان آمده چنانچه در مورد سلیمان علیه السلام می فرماید:
«وَ وَرِثَ سُلَیْمان داوُد»
سلیمان وارث داود گردید.
سوره مبارکه نحل آیه 16.
و در مورد حضرت زکریا علیه السلام آمده است که از حق تعالی فرزندی خواست تا از او و آل یعقوب ارث ببرد،
چنانچه می فرماید:
«فَهَبْ لی مِنْ لَدُنْکَ وَلِیّا یَرِثُنی وَ یَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوب وَ اجْعَلْهُ رَبِّ رَضِیّا»
بار الها مرا فرزندی عطا کن که وارث من و آل یعقوب گردد و خدایا او را مورد رضایت خویش قرار ده. سوره مبارکه مریم آیات 5 و 6.
✅ادامه دارد.
#مناظره
#حقانیت_شیعه
کانال #حال_خوش
http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
کانال #داستان و #طنز حال خوش
💠#داستان_دنباله_دار #حُسنیّه_قسمت سی وهشتم خالدبن عیسی، پسر عموی هارون که جوانی خوش سیرت و صاحب کما
💠#داستان_دنباله_دار #حُسنیّه_قسمت سی ونهم
به موجب این نصّ الهی معلوم می شود که انبیاء هم میراث داشته اند و بدین سان روشن شد که حدیث «نحن معاشر الانبیاء» تکذیب کننده قرآن است و معلوم می شود که کسی که این حدیث را جعل کرده چیزی از قرآن نمی دانسته است، چون اگر می دانست و چیزی را روایت نمی کرد که قرآن مخالف آن باشد.
ای ابراهیم! اگر ابوبکر حدیث را اینگونه جعل می کرد که پیغمبر فرموده:
«اَنَا مِنَ الاَنْبِیاء وَ لا اُوَرِّث وَ ما اُترِکُ یَکُونُ صَدَقَه عَلَی الْمُسْلِمین»
کذب و بطلان سخنش به شهادت قرآن روشن و معلوم نمی شد، امّا خدای تعالی برای هدایت مردم، دل او را کور گردانید تا بر اهل معرفت کذب و بطلان سخنش به گواهی خدا در قرآن ظاهر شود.
یکی از علمای بغداد که از شاگردان ابوحنیفه بود چون دید ابراهیم سخن نمی گوید، گفت: ای #حسنیه ! سلیمان بن داود علم نبوت را به ارث برد، نه مال و ملک و بستان را.
#حسنیه جواب داد: این سخنی است که قبل از تو نیز گمراهانی گفته اند و این از کم عقلی و نهایت جهل و تعصب و عناد آنهاست، چرا که سلیمان طبق نص صریح قرآن در حال حیات حضرت داود، هم دارای علم بود و هم نبوت، و دیگر لازم نبود آن ها را به ارث ببرد چه اینکه می فرماید:
«وَ داوُدَ وَ سُلَیْمان اِذْ یَحْکُمانِ فِی الَحَرْث اِذْ نَفَشَت فیهِ غَنَمُ القَوم وَ کُنّا لِحُکْمِهِم شاهِدین فَفَهَّمْناها سُلَیْمان وَ کُلاًّ آتَیْنا حُکَما وَ عِلْما»
و متذکر این قضاوت داود وسلیمان شو که در مورد آن گوسفندان بی چوپان که مزرعه ای را پایمال کردند حکم نمودند (که باید به مقداری که از آن مزرعه پایمال شده از شیر گوسفندان به صاحب مزرعه بدهند ) و ما بر حکم آنها گواه بودیم .
سوره انبیاء آیات 78 و 79.
بدانکه میراث به چیزی گفته می شود که بعد از مردن در بین ورثه او تقسیم شود، اما نبوّت قابل قسمت نیست .
و اگر چنین می بود، می بایست همه فرزندان نبیّ، تا قیامت در نبوّت او شریک باشند و حال آن که می بینیم در بین اولاد حضرت آدم فقط حضرت شیث به نبوت رسید.
پس نبوّت ارثی نیست تا از یک نبّی به دیگری برسد، بلکه شایستگی و عصمت می خواهد، و به خواست الهی صورت می پذیرد.
و اگر بگوئی که حضرت زکریا علیه السلام از خدای تعالی برای نبوت وارث طلب نمود نه برای مال و اسباب دنیوی، این سخن تو طعنه ای به نبوت زکریا است که نعوذ باللّه، آن حضرت با این درخواست معصیت کرده بلکه کافر شده است.
ابراهیم گفت: از چه جهت؟
#حسنیه گفت! از این جهت که حضرت زکریا در دعا گفت:
«وَ اِنّی خِفْتُ الْمَوالِیَ مِنْ وَرائی وَ کانَت امْرَأَتی عاقِرا فَهَبْ لی مِنْ لَدنْکَ وَلِیا یَرِثُنی وَ یَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ وَ اجْعَلْهُ رَبِّ رَضِیّا»
بار الهامن از این وارثان کنونی بیمناکم و همسرم نیز نازاست . تو به من فرزندی عطا فرما که از من و از آل یعقوب ارث برد و او را مرضی خود قرار ده.
سوره مبارکه مریم آیات 5 و 6.
چون مفسرین همگی معتقدند که مراد از «موالی» در اینجا پسر عموها هستند.
اگر خواسته حضرت زکریا، وارثی برای نبوّت بوده، در این صورت او از خدای تعالی استدعا کرده، خدا وارثی به او بدهد تا پسر عموهایش به نبوت نرسند، و این بدان معناست که حضرت زکریا علیه السلام به قضای الهی راضی نبوده و به پسر عموهای خود حسد می برده و این دلیل بر معصیت زکریا، بلکه کفر اوست، که از این اعتقاد پناه می برم به خدا.
اما او در آخر دعا کرد
«وَ اجْعَلْهُ رَبِّ رَضِیّا»
خداوند او را مورد رضایت خویش قرار بده
و از طرف دیگر بدون شک نبی مرضی خداست، پس اگر مراد او در دعا، نبوت باشد دیگر «وَ اجْعَلْهُ رَبِّ رَضِیّا» نمی گفت و گفتن این جمله بی فایده می شد.
پس با دلائل و براهین عقلی و نقلی ثابت می شود که انبیاء نیز میراث می گذارند و حدیث «نحن معاشر الانبیاء» ساختگی و ابوبکر دروغ گو و حیله گر و ستم کار بوده است، چرا که سخن او مخالف قرآن است.
هنگامی که آیه
«اِنَّکَ مَیِّتٌ وَ اِنَّهُم مَیِّتُون»
تو رحلت خواهی کرد وایشان نیز خواهند مرد.
سوره مبارکه زمر آیه 30.
نازل شد، پیغمبر بر منبر رفت و فرمود: ای یاران من! بدانید که پس از من بعضی از اصحاب از قول من مطالب دروغین بسیاری نقل کنند، و هرکس طبق ادعا و خواست خودش احادیثی را جعل خواهد کرد، بدانید هر حدیثی که از من روایت کنند و موافق قرآن نباشد، معتبر نشمرید و هر حدیثی که موافق کتاب خدا بود معتبر بدانید:
✅ادامه دارد.
#مناظره
#حقانیت_شیعه
کانال #حال_خوش
http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
کانال #داستان و #طنز حال خوش
💠#داستان_دنباله_دار #حُسنیّه_قسمت سی ونهم به موجب این نصّ الهی معلوم می شود که انبیاء هم میراث داشت
💠#داستان_دنباله_دار #حُسنیّه_قسمت چهلم
. . . «اِذا جائَکُم عَنّی حَدیثٌ فَاَعْرِضُوهُ عَلی کِتابِ اللّه فَما وافَقَ کِتاب اللّه فَاقْبَلُوهُ وَ ما خالَفَهُ فَاضْرِبُوا بِهِ عَرْضَ الْحائِط».
هرگاه پس از من بر شما حدیثی عرضه شد که به من نسبت دادند اگر موافق کتاب خدا بود بپذیرید و گرنه آن را به دیوار بزنید.
و دیگر اینکه چون حضرت رسول صلی الله علیه و آله وسلم از دار دنیا رحلت کردند، استر و شتر و شمشیر و عمامه و دیگر وسائل شخصی آن حضرت را امیرالمؤمنین علیه السلام تصرف نمود،
و زره حضرت صلی الله علیه و آله وسلم نزد شخصی گرو بود که بلافاصله آن را از گرو در آورد، در حالی که اینها نیز از میراث حضرت بود و هیچکس با او درباره آنها منازعه نکرد و این قضیه در کتاب های شما نیز مذکور است و هیچ کس نگفت که رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم میراث نمی گذارد، چرا آنها را برداشته اید؟ در حالی که بایستی آن ها را نیز از امیرالمؤمنین علیه السلام می گرفتند.
اگر بگویند که ایشان طلبیدند ولی امیرالمؤمنین علیه السلام نداد و ایشان عاجز شدند و دست برداشتند.
این بدین معنا خواهد بود که امیرالمؤمنین علیه السلام ظلم کرده و چیزی را که شرعا حق نداشت تصرف کند تصرف کرده و کسی که در مال حرام تصرف کند، عملش، نعوذ باللّه، نزدیک به کفراست.
و اگر گفته شود که رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم در حال حیات آنها را به تملک امیرالمؤمنین علیه السلام در آورده بود، این نیز دروغ است چرا که اگر این چنین بود، حدیثِ مورد اتفاقی در این مورد به ما می رسید.
پس معلوم می شود که آن وسائل به عنوان ارث به آن حضرت منتقل شده و ابوبکر دروغ گفته است.
چون استدلال ها و سخنان محکم و متین #حسنیه به این جا رسید، هارون برخاست و گفت:
ای ابراهیم! و ای علمائی که در مجلس حضور دارید! اکنون که جواب #حسنیه را ندادید و او مذهب شما را ردّ کرد و نتوانستید او را پاسخ دهید، چرا سکوت کرده اید و مذهب او را اختیار نمی کنید؟
چرا همگی سرها را به زیر افکنده اید؟
بار دیگر #حسنیه زبان به سخن گشود و گفت:
ای ابراهیم! و ای علمای مجلس! در همه کتابهای تاریخی شما آمده است و متفقا گفته اند که چون ابوبکر شهادت گواهان را ردّ کرد، فاطمه علیهاالسلام گفت:
ای ابوبکر! تو از پدر خود ارث می بری، ولی من از پدرم میراث نبرم؟ سپس برایشان دلائل بسیاری آورد و آن ها را محکوم کرد و بر آنها خشم گرفت و لعنت فرستاد و رنجیده خاطر از میان آنها بیرون رفت و در حالی که می گریست، سوگند یاد کرد که در قیامت نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم از آن ها شکایت کند،
و زمانی که داشت دار فنا را وداع می کرد به علی علیه السلام وصیت نمود که او را شب دفن کند و نگذارد که ابوبکر و طرفدارانش بر پیکر او نماز بگذارند.
حضرت وصیت را به جای آورد او را شبانه میان قبر و منبر حضرت رسول صلی الله علیه و آله وسلم دفن کردند چنان چه پیامبر اکرم فرمود
«ما بَیْنَ قَبْری وَ مِنْبَری رَوْضَهٌ مِنْ رِیاضِ الْجَنَّه»
میان مرقد و منبرم بوستانی از بوستانهای بهشت است.
سپس محل قبر آن حضرت را هموار و پنهان ساختند.
اما صبح آن شب و ابوبکر با هوادارانشان به در خانه امیرالمؤمنین علیه السلام رفتند و به آن حضرت تسلیت گفتند و از حال آن مظلومه و از کفن و دفن او سؤال کردند؟
امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: او را شب دفن کردیم. ابوبکر و عمر گفتند چرا اصحاب را خبر نکردید؟
حضرت فرمودند: به خاطر اینکه او چنان وصیت کرده بود و من نخواستم با آن مخالفت کنم چون مخالفت وصیت او نوعی اذیت کردن او است.
شما بارها از رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم شنیده اید که فرمود:
«فاطِمَهُ بَضْعَهٌ مِنّی مَنْ آذاها فَقَد آذانی وَ مَنْ آذانی فَقَدْ آذَی اللّه»
چگونه جایز می شمارید که من خدا و رسولش را ناخرسند نمایم.
عمر پریشان و مضطرب شد و گفت: برویم و او را از قبر بیرون آوریم و بر او نماز بگذاریم. ولی هر چه از قبر آن حضرت جویا شدند، نیافتند.
ای ابراهیم! این جریانی که نقل کردم، مورد قبول همه مسلمانان است و هیچ کس در آن اختلافی نکرده است.
پس رنجیدن فاطمه علیهاالسلام و غضب او و محروم شدن مهاجرین و انصار از نماز بر او، دلالت دارد بر نهایت قهر و غضب آن بانوی بزرگوار به خاطر ظلمی که بر او و شوهر بزرگوار و بر فرزندان و نورچشمانش روا داشتند و امامت او را غصب و شهادتشان را قبول نکردند. . . .
✅ادامه دارد.
#مناظره
#حقانیت_شیعه
کانال #حال_خوش
http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
کانال #داستان و #طنز حال خوش
💠#داستان_دنباله_دار #حُسنیّه_قسمت چهلم . . . «اِذا جائَکُم عَنّی حَدیثٌ فَاَعْرِضُوهُ عَلی کِتابِ ا
💠#داستان_دنباله_دار #حُسنیّه_قسمت چهل و یکم
و همه مهاجر و انصار شنیده بود که رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمود:
«ِانَّ اللّهَ یَغْضِبُ لِغَضَبِکِ وَ یَرْضی لِرِضاک»
ای فاطمه! خدا به خاطر غضب تو غضب می کند و به خشنودی و خرسندی تو خشنود می گردد.
پس به موجب این حدیث، غضب فاطمه علیهاالسلام غضب خدای تعالی است و بر اساس حدیث اول که فرمود «فاطمه بضعه منی...» خدای تعالی بر آنها غضب فرموده، از این رو هرکس فاطمه را برنجاند خدا را رنجانیده و خدا می فرماید:
«اِنَّ الَّذینَ یُؤذُونَ اللّه وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللّه فِی الدُّنْیا وَ الآخِرَه».
و آنان که خدا و رسولش را اذیت می کنند خدا آنها را در دنیا و آخرت لعنت کند.
سوره مبارکه احزاب آیه 57.
پس بدون شک آنها و کسانی که با ایشان همکاری کردند و یا از آنها تبعیت کردند کافر و ظالمند و لعنت خدا و رسول خدا و ملائکه و غضب الهی متوجه آنهاست.
چون #حسنیه این سخنان را بر زبان راند، ابراهیم و ابو ایّوب شافعی و عده ای از علما به یکباره برخاستند و خواستند #حسنیه را بکشند.
چون یحیی بن خالد برمکی هجوم ایشان را دید، نزد هارون برخاست و گفت: تو امروز در جای رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم نشسته ای، کنیزی علمای زمان را محکوم نموده و جملگی از پاسخ به او عاجز گردیده اند و می خواهند با ظلم و تعدّی در مجلس تو به او آزار رسانند و او را بکشند، اما تو ساکت نشسته ای؟
هر یک از امراء نیز به طرفداری از #حسنیه کلماتی به هارون گفتند و پسر عموی هارون به سوی ابراهیم بن خالد عونی و علماء شمشیر کشیده و قصد دفاع از او را نمود، پس همه دست از #حسنیه کشیده و به جای خود نشستند.
هارون بر ابراهیم بانگ زد و گفت: آیا از خدا شرم نمی کنید؟ شما که خود را اعلم و افضل اهل زمان می دانید، از جواب کنیزی عاجز مانده اید و مردم از خاص و عام شما را مسخره می کنند، با این وجود شرمنده نیستید و قصد قتل و آزار او را دارید؟
چون جمعیت مجلس این سخنان را از هارون شنیدند، شروع به ملامت ابراهیم و علما نمودند.
#حسنیه با وجود این همه هجوم از حمله آنها نهراسید و ساکت نشد، و بار دیگر سخن آغاز کرد و گفت:
ای معاندان گمراه، و ای دشمنان خاندان رسول، از خدا بترسید و از روز بازخواست اندیشه کنید و به خاطر جاه و مقام دنیا و این حیات پنج روزه، کمر به دشمنی مصطفی و مرتضی و اهل بیت او مبندید و به مزخرفات و مهملاتی که چیزی جز افسانه نیست مردم را فریب ندهید .
این سخنان فقط چشم کوته نظران را می پوشاند، که فلان کس به اتفاق فلانی ها، خلیفه شد، و فلانی را به خاطر فلان مسئله امیر کردند، پس او افضل است. از این کلمات بیهوده که در مقابل علم رسالت و نبوّت و امامت و عصمت و طهارت و اسرار ملائکه و حقایق، حجت خود ساخته اید و بر زبان مردم انداخته اید دست بردارید،
چرا قیامت و عذاب ابد را به یاد نمی آورید، و از غضب الهی نمی ترسید؟ هزاران فتنه میان خلق انداخته اید و مردم را صدها فرسنگ از معرفت خدا و رسول و امام برحقش دور ساخته اید و در ظلمات گذاشته اید، اکثر روایات و احادیث دروغینی که از فاسقان و زنان و کودکان و پرنده بازان و ظالمان به اهل بیت علیهم السلام نقل شده است، از قبیل افسانه و خواب و خیال است
✅ادامه دارد.. . .
#مناظره
#حقانیت_شیعه
کانال #حال_خوش
http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
کانال #داستان و #طنز حال خوش
💠#داستان_دنباله_دار #حُسنیّه_قسمت چهل و یکم و همه مهاجر و انصار شنیده بود که رسول خدا صلی الله علی
💠#داستان_دنباله_دار #حُسنیّه_قسمت چهل و دوم
و این روایت شما به این می ماند که شخصی افسانه بگوید و جمعی از زنان و کودکان بشنوند و بعضی در حال شنیدن چرت بزنند، سپس نامهای کودکان و زنان و فاسقان را در جمع روایت کنندگان حدیث و اخبار نوشته و دم از «قالَ فُلان وَ قالَ بِهَمان» بزنند و بر زبان مردم بیندازند که فلان حدیث از زبان فلان شیخ روایت شده و فلان روایت از فلان شیخ سلمانی و فلان جولا و حجّام و مفسّر است و فلان جاهل بی بصیرت که در گوشه ای، چله نشینی کرده و از اولیاء کبار و مقتدای اهل روزگار شده است آن را نقل کرده و فلان شیخ در خواب دیده که از پیغمبر چنین و چنان شنیده است.
بر این روی، جاهلان بی بصیرت و ابلهان بی معرفت و کوران کنج جهالت و غولان صحرای ضلالت از اطراف و اکناف شهرها پیش دویده و تبرک می جویند و از شما نقل حدیث می کنند و بنای معرفت و شریعت و طریقت خود را بر خواب و خیال و وهم و گمان می گذارند و روایات شما را ارج می نهند.
و این مهملات آن چنان در خیال عوام و ابلهان مستحکم شد که به گذشت زمان های طولانی هم نمی توان آن را از ذهنشان پاک کرد.
و با همین مهملات معیار عادل و فاسق شمردن اشخاص، و مسلمان و کافر دانستن افراد در بین مردم پدید آوردند و زمان ها بدین منوال گذشت تا اینکه اولاد و احفاد آنها بوجود آمدند و عداوت اهلبیت و اولاد و پیروان آنها را به ارث بردند و با طریق ایشان مخالفت نمودند و ظالمان و فاسقان و دشمنان خاندان رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم را که عمری به بت پرستی و شرابخواری گذرانیده بودند بر معصومان آن خاندان مقدم داشتند و آن قدر قصاب ها و بقال ها و... به عنوان عالم و دانشمند از یکدیگر روایت نقل کردند که کار به آنجا رسید که نقل روایت و حدیث و آیه از امیرالمؤمنین علیه السلام و ائمه معصومین علیهم السلام را قبول نکردند و به سخن آنها اعتباری ندادند، ولی روایت امثال عایشه و انس بن مالک و ابو هریره و عمرو عاص و معاویه را که هر یک بدترین انسان های روزگار خود بودند معتبر دانستند در حالی که همه مسلمانان لعن بر چنین کسانی را واجب ترین عبادت می دانند.
ای ابراهیم از کسانی که آن ها را صدیق اکبر و فاروق اعظم می نامید چه فضیلتی سراغ داری؟ بگو تا بشنوم، کدام صدیق و کدام فاروق!!؟
بر همه اهل عالم ثابت است که این القاب تمسخر محض است. کدام علم و فضیلت و زهد و کدام تقوی و طهارت و کدام سخاوت و مروت را داشتند، چه دلیری و شجاعت و مردانگی در جنگ ها از خود نشان داده اند و کدامین جوانمردی از آنها دیده شده که مستحق چنین القابی باشند؟
کدامین دشمنان بی شمار را شکست داده اند و کدام مشکل را از جامعه مسلمین حل نموده و کدام معجزه و کرامت از ایشان دیده شده است؟
اصلاً! فضیلت را برای ما معنی کن و بگو فضیلت با چه چیز حاصل می شود.
«اَکْثَرُ ثَوابا عِنْدَ اللّه»
چه معنائی دارد و آن ثواب از چه رهگذری برای آن ها حاصل شده است که بر هیچ کس از اهل عالم ثابت نشده و کسی آن را نشنیده است. و در هیچ حدیث و خبری نیامده است؟
از این ریشِ بلند شرم کن و این مهملات را کنار بگذار و بدان که از اول خلافت ظالمانه و غاصبانه خلفا تا انتهای آن، بنای مذهب شما بر تعصب و عناد و ظلم و تعدی بوده و هرگز به سادات اهلبیت علیهم السلام و علمای شیعه و سایر دوستان آن ها مجال بحث و گفتگو نداده اید و نگذاشته اید که مذهب اهل بیت علیهم السلام را اظهار نمایند و همواره قصد کشتن و آزار آن ها را داشته اید و به مردم وانمود کرده اید که آن ها بدترین کافران هستند، و از ترس این که مبادا شما را مفتضح کنند و شما و مذهب شما را محکوم نمایند، مردم را به قتل آن ها تحریص نموده اید، تا کفر و فجور بزرگان شما را که دشمنان رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم و اهلبیت او بوده و هستند بر شما ثابت نکنند (آن چنان که من در دولت خلیفه ای دیگر ثابت کردم).
هر عاقلی می داند که شما دشمنان اهل بیت رسول خدا هستید و پیشوایان شما قاتلان اهل بیتند و عداوت و نفاقی را که به آن حضرت داشتند اظهار نمی کردند ولی خدا به پیامبر آن را خبر داده بود و بعد از آن حضرت ظاهر نمودند و انتقام آن حضرت را از اهلبیتش گرفتند.
و اکنون شما از این گونه افراد پیروی می کنید.
شما اهلبیت و شیعیان ایشان را در عالم باقی نگذاشتید، و در صدد ریشه کن کردن این شجره طیبه هستید و باز ادعای مسلمان بودن می کنید و خیال می کنید که بر دین محمّد هستید، به خدا قسم محمّد از شما بیزار است.
در این هنگام علما به یک باره گفتند: ما نیز از دشمنان اهلبیت و هر کسی که با ایشان در مقام عداوتست بیزاریم.
#حسنیه گفت: به خدا دروغ می گوئید، دل های شما مملوّ از عداوت اهل بیت و پیروان آن هاست، من در حضور خلیفه به شما ثابت می کنم.
✅ادامه دارد.. . .
#مناظره
#حقانیت_شیعه
کانال #حال_خوش
http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
کانال #داستان و #طنز حال خوش
💠#داستان_دنباله_دار #حُسنیّه_قسمت چهل و دوم و این روایت شما به این می ماند که شخصی افسانه بگوید و ج
💠#داستان_دنباله_دار #حُسنیّه_قسمت چهل و سوم
ای ابراهیم! در روز عید قربان که علما و مشایخ و سایر مردم در مصلی حاضر می شوید، چون خطیب بر منبر می رود و قصه حضرت ابراهیم و اسماعیل و قربان کردن او را به یاد می آورد، شما های های می گریید و هر وقت که می شنوید ابراهیم کارد را برگرفت و قصد کشتن اسماعیل کرد فریاد می کشید و دستار از سر می اندازید و اشک ها می ریزید و حال آنکه هیچ جراحتی به اسماعیل وارد نشد و عاقبت گوسفندی به جای او کشته شد، که هر روز صدها هزار مثل آن را قربانی می کنند.
امّا برخیزید و به جای ناله بر گوسفندی، بر آن قربانی که سر بریده او را در هر شهر و دیار گرداندند فریاد برآرید.
برای آن نور دیده مصطفی و جگر گوشه ولیّ خدا و آن فرزند ارجمند سیده نساء و برادر با جان برابر امام مجتبی علیهم السلام ، سید جوانان اهل بهشت حضرت امام حسین علیه السلام آن مظلوم و شهید کربلا در روز عاشورا گریه کنید،
آن بزرگواری که هیچ کس جدّی چون جدّ او و پدری همانند پدر او و مادری مثل مادر او و برادری مانند برادر او، و فرزندی مانند فرزندان او، که سروران و بزرگواران عالمند، نداشت.
امّا جمعی از کافران و ظالمان و منافقان امّت آن لعنت شدگان بی حمیّت، با او پیمان شکنی کردند و او را ظالمانه به شهادت رساندند و سر مبارک او را بر نیزه کردند و حرم محترم او را غارت کردند و هفتاد و دو تن از فرزندان و برادران و برادرزادگان و اصحاب و احباب آن حضرت را کشتند.
آیا اگر مؤمنی برای آنها دلتنگی نماید و ماتم بگیرد و گریه کند باید بگویند او رافضی و اهل بدعت است؟
ای ابراهیم! چگونه سزاوار باشد برای گوسفندی بعد از چهار هزار سال بتوان گریست و فراموش نکرد و امّا نشاید که برای قرّه العین رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم و جگر گوشه بتول که بیش از دویست سال نگذشته نتوان گریست و ماتم داشت؟
آن گاه #حسنیه بر سر خود زد و نوحه و زاری آغاز کرد و گفت: آن حسینی که بر دوش رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم سوار می شد و پاهای خود را تکان می داد و رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم بدان افتخار می کرد و می فرمود: چه نیکو سواری هستی و چه نیکو مرکبی داری و پدر شما از شما بهتر است. اما آنان گلوی مبارکش را که بوسه گاه سید کائنات و سرور موجودات بود با تیغ بریدند و بر سینه مبارکش اسب دوانیدند و اکنون شما قاتلان او را امام و پیشوای خود می دانید.
از گریه #حسنیه حضار مجلس به گریه و شیون افتادند.
هارون ترسید که مبادا فتنه بالا بگیرد، دستور داد خلعت های فاخری برای #حسنیه بیاورند و بحث و سخن #حسنیه را قطع کرد.
#حسنیه گفت: ای خلیفه کمی به من مهلت بده تا یک سؤال دیگر بپرسم و سخنم را بدان ختم کنم. هارون گفت: بگو.
#حسنیه گفت: ای علمای حاضر! به حق آن خدائی که معبود عالمیان است بگویید آیا در جائی یافته و یا شنیده اید که پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم در هر مکانی، در مسجد و هر جای دیگر، هنگامی که می نشست، کسی را بر علی علیه السلام مقدم داشته و یا امیر کرده باشد؟
همه علما تصدیق کردند که کسی را بر علی مقدم نمی داشت.
#حسنیه گفت! پس چون خدا و رسولش کسی را بر علی امیر نکردند، چگونه روا می دارید که بعضی از جاهلان کسی را بر او مهتر و امیر گردانند؟
ای ابراهیم! در محلی که رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم سوره برائت را به ابوبکر داد و او را با گروهی عظیم فرستاده تا به مکه رود و بر کفار بخواند، آیا حکم الهی نازل نشد که او نباید ببرد و علیّ بن ابیطالب علیه السلام باید برود و آن حکم الهی را بر کفار بخواند؟
و این در حالی بود که رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم علی علیه السلام به تنهائی فرستاد و ابوبکر را با لشکری که همراهش بودند بازگرداند، اما ابوبکر از شرمندگی نتوانست به مدینه بازگردد، لذا از امیرالمؤمنین علیه السلام استدعا کرد تا کسی را به خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم بفرستد و برای او رخصت حج بطلبد تا به مدینه بازنگردد و در خدمت علی باشد.
ولی امیرالمؤمنین علیه السلام بنابر امتثال حکم الهی تنها رفت و آیه برائت را بر کفار مکه خواند که می فرماید:
«فَاِذَا انْسَلَخَ الاَشْهُر الْحُرُم فَاقْتُلُوا المُشْرِکینَ حَیْثُ وَجَدْتُمُوهُم وَ خُذُوهُم وَ احْصُرُوهُم وَ اقْعُدُوا لَهُم کُلَّ مَرْصَدٍ فَاِنْ تابُوا وَ اَقامُوا الصَّلوه وَ آتَوُا الزَّکوه فَخَلُّوا سَبِیلَهُم»
چون ماه های حرام سپری گردید مشرکان را هرجا یافتید بکشید . آنها را بگیرید و به محاصره درآورید و در هرجا به کمین آنها بنشینید اگر توبه کردند و نماز به پا داشتند و ذکات دادند از آنان درگذرید و ایشان را به حال خود واگذارید.
سوره مبارکه برائت (توبه) آیه 5.
✅ادامه دارد.. . .
#مناظره
#حقانیت_شیعه
کانال #حال_خوش
http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
کانال #داستان و #طنز حال خوش
💠#داستان_دنباله_دار #حُسنیّه_قسمت چهل و سوم ای ابراهیم! در روز عید قربان که علما و مشایخ و سایر مر
💠#داستان_دنباله_دار #حُسنیّه_قسمت آخر
و هم چنین شرائط و احکام الهی که مقرر شده بود را به آن ها رسانید و هیچ یک از امّت در این مسئله اختلاف نکرده و بر صحت آن متفقند.
ای ابراهیم آیا این مسئله در کتب شما آمده است یا نه؟
ابراهیم گفت: آری، کسی نمی تواند آن را انکار کند.
#حسنیه گفت! ای ابراهیم آیا حضرت رسول صلی الله علیه و آله وسلم در آن هنگام که می خواست جان را به جان آفرین تسلیم کند، اسامه بن زید را سردار لشکر اسلام نکرد و نفرمود
«لَعَنَ اللّه مَنْ تَخَلَّفَ عَنْ جَیْشِ اُسامَه اِلاّ عَلِیّ بْن اَبی طالِب وَ فَضْل بْنِ عَبّاس»،
لعنت خدابر کسی که از سپاه اُسامه باز ایستد و با او نرود و تحت پرچم او قرار نگیرد، به جز علیّ بن ابیطالب علیه السلام و فضل بن عباس.
و پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم هر چه این سخن را تکرار کرد، ابوبکر و عمر ناشنیده گرفتند، و از ترس اینکه اگر بروند حضرت، علیّ علیه السلام را به حکم الهی قائم مقام خود گرداند در مدینه ماندند.
و چون اسامه بن زید به دنبال آن ها قاصد فرستاد، توجهی نکردند تا اینکه رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم به عالم باقی شتافت.
و در این حال آنها پیکر مبارک پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم را گذاشتند و برای تعیین خلیفه به سقیفه بنی ساعده رفتند تا آنکه خبر به اسامه بن زید رسید، قاصدی فرستاد که به آنها گفت: برگردید و به سپاه بپیوندد که شما تابع و فرمانبردار من هستید، شما را به خلافت چکار؟!
همه مسلمانان می دانند که آن ها تحت فرمان اسامه بودند و اگر لیاقت خلافت و وصایت داشتند بایستی اسامه در تحت فرمان و پرچم آنها باشد.
و آن ها با رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم مخالفت کردند و رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم تا واپسین دم، بر آن ها لعنت فرستاد، و هرکس که رسول خدا بر او لعنت کند بدون شک به لعنت خدا و عذاب ابدی گرفتار خواهد بود.
ابراهیم و علمای بغداد از شرمندگی سر به زیر افکنده بودند.
در این هنگام #حسنیه گفت: الحمدللّه که خدا در این مجلس به این شکسته ناتوان توفیق عنایت فرمود تا از فضایل و مناقب اهلبیت رسول اللّه علیهم السلام شمه ای بیان کنم و کفر و زندقه و ظلم دشمنانشان را بدون خوف و هراس علناً برملا سازم و دشمنان دین خدا را با حجّت و دلیل قاطع محکوم نمایم هرچند تاکنون کسی از محبان خاندان رسالت به این امر موفق نشده بود، ولی خدا به این کنیز ضعیف توفیق عنایت فرمود و به خدا قسم اگر خلیفه ملول نمی شد سخنم را قطع نمی کردم و بر حقیقت مذهب اهلبیت و فضایل ایشان آن قدر دلیل و برهان اقامه می کردم که مستمعان را قدرت شمارش نباشد.
پایان ماجرا و ایمان آوردن بسیاری از مخالفان
یحیی بن خالد برمکی رو به #حسنیه کرد و گفت: شما در اثبات حقیقت مذهب خود هیچ کوتاهی نکردید و آن را ثابت نمودید.
آن گاه یحیی بن خالد و همه اعیان و اشراف از موافق گرفته تا مخالف که از ممالک مختلف آمده بودند #حسنیه را دعا و تحسین نموده و آفرین گفتند.
در آن روز چهارصد نفر مذهب خود را تغییر داده و مذهب اهل بیت علیهم السلام را انتخاب کردند و هارون از آن روز دیگر به ظاهر متعرض سادات و شیعیان نمی شد و دستور داد دوباره خلعت های فاخر به #حسنیه دادند و او را طلبیده، آهسته به وی گفت: هر کجا می خواهی باش امّا از این شهر برو، مبادا به تو صدمه ای بزنند.
سپس #حسنیه و خواجه اش از هارون خداحافظی کرده و از مجلس او سرفراز و شادمان خارج شدند.
پسر عموی هارون که از محبّان خاندان اهلبیت علیهم السلام بود و همه آنهائی که محّب این خاندان بودند، به #حسنیه عطایا و بخشش ها نمودند و ابراهیم و سایر علمای اهل سنت شرمنده و رو سیاه در حالی که مردم آنها را تمسخر می کردند از مجلس هارون بیرون آمدند.
#حسنیه با خواجه خود و عده زیادی پنهانی از بغداد بیرون رفتند و متوجه مدینه طیبه رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم شدند و خود را به خدمت حضرت ثامن الحجج امام علیّ بن موسی الرضا علیه السلام رساندند.
#مناظره
#حقانیت_شیعه
✅از همراهان گرامی خواهشمندم نظر مبارک خود را درباره داستان حسنیه به @abasalialmasi ارسال فرمایید
کانال #حال_خوش
http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92