هدایت شده از دانش حیاتی
بسم الرب الخبیر
#نقد
مطلب را خواندم. هیچ کدام از اشکالات معترضین به آقای جبرائیلی وارد نیست. غیر از تکرار بلوای بیخود سر آن عکس بیربط به اصل مطلب، آقای جبرائیلی پیشتر گفته بود که طرفدار قیمتگذاری رسمی منصفانه برای تمام تولیدات پاییندستی و بالادستی است فلذا از انتقال رانت به پاییندستیها جلوگیری میشود.(تازه رانت هم باشد بهتر از رانت برای خام فروشها است). ثانیا، ایشان معتقد به نظارت کامل بر بازار برای جلوگیری از قاچاق است که البته زیرساختها و تکنیکهاش هم لازم است مهیا شود. ایشان این را هم توضیح داده بود که چون دولت خودش یک مصرفکنندهٔ بزرگ است، از گرانفروشی موادخام نهایتاً بیشتر ضرر میکند تا سود و اصلاً کسری بودجه دولت معلول گرانی نفت و دیگر نهادههای تولید است نه ارزانی آنها!
جالب این هست منتقدین هیچ واکنشی به رانت چندصدهزار میلیاردی برای خامفروشها که آقای جبرائیلی ازش پرده برداشته ندارند و ظاهراً از نظر آنها برداشت سهوی از یک عکس (که داستانش را در بخش دوم مقالهٔ فرمان اجرایی روزولت توضیح خواهم داد) ضررش برای کشور از این چپاول سازمانیافته بیشتر است! این بیتقوایی که چه عرض کنم، چیزی بدتر است!
همان طور که قبلاً توضیح دادم، تنها ابهام واقعی در پیشنهاد آقای جبرائیلی چگونگی اجرای پیمانسپاری ارزی در شرایط فقدان زیرساخت پرداخت رسمی است. البته یک راهی که اساتید اقتصاد اسلامی شخصاً به بنده پیشنهاد کردند این بود که با تقویت نظارت داخلی بر مدیریت شرکتهای صادراتکننده میشه از فرار آنها از پیمانسپاری ارزی (با پنهانکردن حجم واقعی صادرات) جلوگیری کرد.
@criticalknowledge
هدایت شده از دانش حیاتی
بسم الرب الخبیر
✍️ ملازمهٔ لیبرالیسم و اولیگارشی: مورد ایرانی
#نقد #فلسفه_سیاسی #متافیزیک #لیبرالیسم
نویسنده این متن را خیلی نمیشناسم. ظاهراً متعلق به طیف اقتصادانان لیبرال است. این متن باعث واکنشهایی در بین جریان متدین شده است. تحلیل درخور این موضع نیازمند بررسی مبانی تصوری و تصدیقی آن است.
مشهور در سنت لیبرال این است که آزادی سیاسی ملازم با #دموکراسی است. دموکراسی یعنی حق عمومی برای تعیین سیاستها و سیاستمداران. اما اگر کسی اقدام به نفی دموکراسی و اثبات #آزادی کرد، لابد چیزی غیر از حق تعیین حکومت به طرق متعارف (انتخابات آزاد) منظورش است. آزادی در این سیاق قاعدتاً باید به آزادیهای فردی مثل آزادی در رفتارهای شخصی با کمترین دخالت دولت حمل گردد.
اما مشخصاً انکار #عدالت_اجتماعی، خصوصاً با بیان جسورانه بالا، قاعدتاً نشان دهندهٔ عدم حساسیت (بلکه بیحسی) اخلاقی گوینده است.
خوب حاصل این ایجابها و سلبها را ببینیم چه میشود: کسی دغدغهاش تولید ثروت و آزادیهای فردی است. دموکراسی به معنای انتخابات آزاد بنا به عرف سیاسی لیبرال مورد دغدغهاش نیست و آن را در کنار عدالت اجتماعی با بیانی تند نفی میکند.
به نظر شما حاصل این همه چیست؟ این دقیقاً تعریف سرمایهداری لیبرال از نوع فرانسوی، انگلیسی و امریکایی است؛ یعنی لسه فر. در سرمایهداری لسه فر (لیبرال و نیولیبرال)، ثروتمندان حاکمان سیاسی حقیقی و نامحدود هستند. آنها با کنترل ثروت، همه چیز از جمله انتخابات، سیاستمداران و رسانهها را کنترل میکنند و بسط یدی فوقالعاده دارند. در چنین سیستمی، از دموکراسی اگر اثری هم باشد، صرفاً مکانیسمی صوری است برای پنهانسازی یک نظام اولیگارشیک. حقیقتاً نظامهای سیاسی لیبرال و نیولیبرال، تعریف #اولیگارشی را ارضاء میکنند که عبارت است از نظام سیاسی که در آن ثروتمندان قدرت و نفوذ بسیار زیادی دارند.
طبیعتاً یک طرفدار اولیگارشی دقیقاً مثل آقای خالقی میاندیشد: به تولید ثروت فکر میکند اما چون به عدالت اجتماعی و حاکمیت عمومی اعتقادی ندارد، منظورش تولید ثروت برای انباشت ثروت شخصی بدون هیچ مسئولیت اجتماعی است. در جامعهای که عدالت اجتماعی و حاکمیت عمومی هم نباشد، طبیعتاً صاحبان ثروت حاکم خواهند بود! پس در حقیقت، آقای خالقی در یک خط ماهیت تفکر خود را فریاد زده است: اولیگارشی! لذا حدس میزنم (مطمئن نیستم) اگر وابستگیهای مالی ایشان را هم چک کنید، نهایتاً به اولیگارشی فائق در کشور برسید! البته آنچه عجیبتر است، چنان که جلوتر گفتم، میزان وقاحت و جسارت ایشان در بیان موضع خود است!
البته شاید آقای خالقی به جمع طیف بزرگی از روشنفکران، سوسیالیستها یا مذهبیون سابق پیوسته که معتقدند عدالت اجتماعی آرمانی دستنیافتنی است؛ ارتجاعی که در بین بسیاری از مارکسیستهای سابق سابقه داشت. حقیقتاً واقعاش این است که عدالت اجتماعی بدون بنیانهای متافیزیکی و الهیاتی درخور، آرمانی دستنیافتنی است و اگر دیدید بسیاری از اقتصاددانهای فاقد دانش الهیات یا گرایش معنوی به این جمعبندی رسیدند تعجب نکنید!
@criticalknowledge 🧬 دانش حیاتی