eitaa logo
همسفر شهدا
366 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
511 ویدیو
107 فایل
🌸وبلاگ همسفر شهدا سید علیرضا مصطفوی http://hamsafarshohada.blog.ir 🌺وبلاگ شهید محمد هادی ذوالفقاری http://hadizolfaghari.blog.ir @atrmehr313
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از همسفر شهدا
archive[95]-VHkhadije[6].mp3
5.55M
🏴🏴🏴🏴 🏴🏴🏴 🏴🏴 🏴 ⚫️قنوت امشب فقط شده ⚫به روی سینه مادر نهاده سر، کوثر 🏴الهی مادر یاسم غریب می میرد 🏴غریب بود و غریبانه جان دهد آخر 🎤روضه کفن سلام الله علیها
💠دعای روز دهم ماه مبارک رمضان
🔰 ✅مگر می‌توان از نعمت بزرگی که خدای مهربان به ما داده برآییم. نعمت ، امام بزرگوارمان، آن پیر جمارانی؛ ✳️نعمت جانشین خلف آن، علی زمانمان که ادامه‌ دهنده همان راه و کاروان را چه مدبرانه و زیبا از همه گردنه‌ها و کمین‎ها عبور می‎دهد. ❇️اما نه، باید بیش از این شاکر باشیم نه زبانی، بلکه عملی مثل شهیدانمان لبیک بگوییم. 🌷
🔰 ✅سید تابستان سال ۸۷ به در منطقه رفته بود. آنها به جز کارهای عمرانی در روستا، منشاء خدمات فرهنگی بسیاری برای آن منطقه شدند. ✳️سید در آن سفر را انجام می داد . بچه های روستا خیلی با سید دوست شده بودند. تابستان سال بعد هم منتظر او بودند. ولی ... 🌷
💠دعای روز یازدهم ماه مبارک رمضان
هدایت شده از همسفر شهدا
🔰سلام مهدی جان 🌸امروز سالگرد پروازت هست. 🌼سلام ما را به دوستانمان برسان و بگو به یاد ما باشند که خیلی چشم انتظاریم😔 🌺 #مهدی_دادخواه از دوستان #همسفر_شهدا_سيد_عليرضا_مصطفوی #شهید_محمد_هادی_ذوالفقاری #شهید_حمید_رضا_اسداللهی بود که بر اثر حادثه، در حالیکه تازه #داماد شده بود به رحمت خدا رفت و در پایین مزار #همسفر_شهدا آرامید. 🍃🍂 #خادم_الشهدا_مهدی_دادخواه 💐روحش شاد با فرستادن صلوات
🔰 🌸 و گذاشته بودیم خودرویی که حامل بود از دستمان فرار کرد 🌺هادی با یکی از دوستان دنبال ماشین رفتند و در فرصت مناسب خودرو را متوقف کردند که سرنشینان متواری شدند 🌼 دنبال یکی از آنها رفت و بعد از مدتی در کمال تعجب و با دست خالی او را که دو برابر هیکل خودش بود دستگیر کرده بود. 🔴👈هادی نترس بود و شجاعت خاصی داشت که در موارد مشابه نیز برای همگان ثابت شده بود. 🌷
🔰 🕊آخرین روزهای سید ✅تابستان ۸۸ بود. می‌گفت: دلم برای تنگ شده. دلم می‌خواد بریم . 🔸می گفت کسی که دلش برای و تنگ می شه باید بره غروبهای رو ببینه! اونجا آدم یاد غربتهای آقا می افته. ❇️با اینکه ۸۸ با بچه ها رفته بودیم اما سید دوباره هوایی شده بود. 🔸رفت و با بچه‌های یکی از مساجد هماهنگ کرد. قرار شد پانزدهم مرداد حرکت کنیم. شب ✳️مادرش گفت: علیرضا، هوا گرمه، هوای جنوب است. کجا می‌خوای بری! صبر کن هوا که بهتر شد برو! 🔸سید گفت: مادر، مگه رزمنده‌ها تو گرما نمی‌رفتند. مگه اونجا برای تفریحه! ما می‌ریم اونجا که سختی بکشیم. ! 🌷
💠دعای روز دوازدهم ماه مبارک رمضان
🌹 🔰فرمانده سپاه خرمشهر 🕊شهادت : ۱۳۶۱/۲/۱۷ - خرمشهر ✅شهید موسوی فردی متواضع، جدی، مهربان و خوش اخلاق بود. ❇️یار و یاور محرومان و مستضعفین بود و در خدمت به مردم همیشه پیشقدم بود. ✳️اهل و بود
🔰 🕊آخرین روزهای سید ✅تابستان ۸۸ بود ،روز بود و شروع آخرین سفر سید. ❇️محل قرار بچه‌ها را انتخاب کرد. سر مزار ، می‌خواست با الگوی زندگیش هم خداحافظی کنه. ✳️از همانجا حرکت کردیم به سمت جنوب. این سفر عجیب تر از دفعات قبل بود. مدت این سفر ده روز بود. سید هر روز با تماس می‌گرفت و را پیگیری می‌کرد. 👈سید نورانیت خاصی پیدا کرده بود. این را دیگر بچه‌های هم می‌گفتند. 🌷
💠دعای روز سیزدهم ماه مبارک رمضان