همسفر شهدا
✅از #فکه به #سامرا تا #حلب 🔰قسمت ۷ 🌸حال معنوی عجیبی داشتم . چشمانم را بستم. صدای پوتین می آمد.کسی
✅از #فکه به #سامرا تا #حلب
🔰قسمت ۸
🌸با محمد هادی در #اردوی_جهادی آشنا شدم. بچه بسیجی بود . اهل #مسجد و #هیئت و کار های خیر، #طلبه حوزه هم بود،کسی بود برای خودش. چقدر انرژی داشت این آدم. هر کی پنج دقیقه با هادی هم کلام می شد گرفتارش می کرد.
🌺تاریخ تولدش با تولد #امام_هادی علیه السلام یکی شده بود اسمش روگذاشته بودند محمد هادی . اما همه به او می گفتند هادی. بعضی وقتها که تنها بودیم به شوخی #شیخ_هادی صدایش می زدم.
🌼او فقط نگاهم می کرد و می خندید. عاشق امام هادی علیه السلام و #سامرا بود. می گفت:« اول می روم سامرا زیارت، بعد می روم #نجف ، بعد هم #وادی_السلام ،آتش عشق سامرا هادی را سوزانده بود.
🍃ادامه دارد ...
🔰 #همسفر_شهدا
✅سید تابستان سال ۸۷ به #اردوی_جهادی در منطقه #پیراشکفت رفته بود. آنها به جز کارهای عمرانی در روستا، منشاء خدمات فرهنگی بسیاری برای آن منطقه شدند.
✳️سید در آن سفر #کارهای_فرهنگی را انجام می داد . بچه های روستا خیلی با سید دوست شده بودند. تابستان سال بعد هم منتظر او بودند. ولی ...
🌷 #همسفر_شهدا_سید_علیرضا_مصطفوی
🔰 #هادی_دلها
✅ #اهل_کار
🌸در #اردوی_جهادی از لحظه لحظه وقتش استفاده می كرد.
🌼وقتی كار عمراني تمام مي شد مشغول كار #فرهنگي می شد
بعد به آشپز، جهت پخت غذا كمك مي كرد و...
🌺با آن بدن نحيف، اما هميشه #اهل_كار و #فعاليت بود.
🔰 #هادی_دلها
✅ #اهل_کار
🌸در #اردوی_جهادی از لحظه لحظه وقتش استفاده می كرد.
🌼وقتی كار عمراني تمام مي شد مشغول كار #فرهنگي می شد
بعد به آشپز، جهت پخت غذا كمك مي كرد و...
🌺با آن بدن نحيف، اما هميشه #اهل_كار و #فعاليت بود.