eitaa logo
همشناسی فرهنگی I اسلامی تنها
405 دنبال‌کننده
964 عکس
299 ویدیو
22 فایل
اى مردم، ما شما را از مردی و زنى بيافريديم. و شما را گروه های پراکنده(شعوب) و پیوسته (قبيله‌ها) كرديم تا همشناسی و هم نیکی کنید هر آينه گرامى‌ترين شما نزد خدا، پرهيزگارترين شماست. خدا دانا و کاردان است.
مشاهده در ایتا
دانلود
نغمه محمد(ص) : جوانان فرانسه می پرسند و جوانان ایران می خوانند. اگر اسلام به معنای تسلیم شدن برای خدا باشد همۀ ما در اسلام به دنیا می‎آییم و در اسلام می‎میریم... این عبارات ترجمه اشعاری است از دیوان شرقی- غربی «یوهان ولفگانگ فون گوته» شاعربزرگ آلمانی. او از جمله شاعران و نوابغ نام‎آور قرن هجدهم وایمار است که به سبب توجه به شرق و ابراز ارادت به حافظ شیراز٬ میان ما ایرانیان شهرت یافته است. بی شک دیوان شرقی-غربی‎ گوته که با غزلی از حافظ آغاز و با ابیاتی از سعدی انجام می¬یابد، اثری درخشان درارتباطات میان فرهنگی شرق و غرب است. چراکه گوته با رویکرد و (نه تناکر و همستیزی فرهنگی) نه تنها در اوج شکوه ادبی با مشرق زمین و شخصیت و شعرحافظِ ایران زمین ارتباط برقرار نموده٬ بلکه از جوانی نیز به دین اسلام و پیامبر خاتم(ص) علاقمند بوده و با وجود منابع اسلامی اندکی که در دسترس داشته، دراشعار خود تصویری زیبا و ماندگار از «چهره درخشان و مقدس» پیامبر اسلام(ص) و برکات معنوی او در عالم انسانی ارائه داده است. «نغمۀ محمد (ص) (Mahomets Gesang)» عنوان شعری است از گوته که ابتدا در سال 1774 ، در مجله ادبی گوتینگن موزن الماناخ( Göttinger Musenalmanach) و سپس در سال 1789 ، در هشتمین جلد از نوشته هایش، در میان اشعار مختلط منتشر شد. این شعر گفتگوی متقابل بین فاطمه ، دختر مورد علاقه پیامبر(ص) ، و همسرش علی بن ابی طالب است. گوته در این شعر نبی اکرم(ص) را به رودی تشبیه می‎کند که جویبارهای بسیار را با خویش همراه ساخته و در نهایت پس از طی فراز و نشیب‎های بسیار به اقیانوس جاودانگی می‎پیوندد. فضای شعر از نماد و تشبیه و تشخیص بهره برده است. این شعر با وزنی یکسان، اما به دورازمحدودیت‎های تساوی مصراع‎ها سروده شده است. به نظر دکتر اخگری در کتاب «از وایمار تا شیراز» استفادۀ گوته از سبک و سیاق شعر نو٬ در واقع بازنمایی کننده تحول نویی است که در اثر ظهور اسلام و بعثت پیامبر گرامی در جهان انسانی ایجاد گشته است. در این شعر شکوهمند٬ گوته در پس نمادهایی چون رود٬ ابر٬ گل٬ سنگ‎ریزه ، دشت٬ سلاله (نسلی از آب‎ها) و اقیانوس٬ حوادث پیرامون اسلام را از آغاز بعثت پیامبر تا زمان هجرت، و در وسعت بی انتهای رسالت٬ به زبانی رمزگونه به تصویر می‎کشد. تشبيه کردن پيامبر گرامي اسلام به رودي بزرگ‏ که راهي اقيانوس مي‏شود، تصويري بسيار جذاب و جالب توجه است؛زيرا به اعتقاد خانم پروفسور آنه‏ ماري شيمل، اسلام‏شناس مشهور آلماني هيچ‏ شاعري پيامبر را به رود بزرگ تشبيه نکرده است‏. این تشبیه تنها در یک حدیث از امام باقر(ع) در اصول کافی آمده است: امام باقر (علیه السلام) يَمُصُّونَ اَلثِّمَادَ وَ يَدَعُونَ اَلنَّهَرَ اَلْعَظِيمَ قِيلَ لَهُ وَ مَا اَلنَّهَرُ اَلْعَظِيمُ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ ص وَ اَلْعِلْمُ اَلَّذِي أَعْطَاهُ اَللَّهُ إِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَمَعَ لِمُحَمَّدٍ ص سُنَنَ اَلنَّبِيِّينَ مِنْ آدَمَ وَ هَلُمَّ جَرّاً إِلَى مُحَمَّدٍ ص قِيلَ لَهُ وَ مَا تِلْكَ اَلسُّنَنُ قَالَ عِلْمُ اَلنَّبِيِّينَ بِأَسْرِهِ امام باقر عليه السلام فرمود: مردم رطوبت را مي¬مكند و نهر بزرگ را رها ميكنند، عرض شد: نهر بزرگ چيست؟ فرمود: رسول خداست و علمي كه خدا باو عطا فرموده است. همانا خداي عز و جل سنتهاي تمام پيغمبران را از آدم تا برسد بخود محمد صلي الله عليه و آله براي او گرد آورد، عرض شد آن سنتها چه بود؟ فرمود: همه علم پيغمبران. گوته بي‏گمان اين حديث را نخوانده بوده و از اين تشبيه زيبا بي‏اطلاع بوده است اما با استفاده‏ از قريحه فطری و نبوغ شعری خود در گفت‏وگوي ميان ‏ علي(ع) و فاطمه(س)، پيامبر را به رودي‏ بزرگ تشبيه مي‏کند. اين رود از کوهساران و از فراز ابرها سرچشمه گرفته است؛ يعني سرچشمه‏ اين آب از آسمان است و به عبارتي ديگر وحي بر پيامبر، منشاء آسماني دارد. اين رود در مسير خود همه رودها را با خود همراه مي‏کند و همه آن‏ها را هدايت مي‏کند تا به اقيانوس برسد. اقيانوس در زبان عربي«المحيط»خوانده مي‏شود و المحيط يکي از اسماء الهي است. از سوي ديگر آب در ميان‏ همه اقوام و اديان، نماد روشنايي، زايش، حيات‏ و پاکي و لطافت و طهارت است. بنابراين تشبيه‏ وجود مبارک پيامبر اسلام به آب از هرمنظري‏ زيباست؛ چرا که به اعتقاد شاعر، او مظهر حيات‏ بشر است و آمده است تا انسان‏ها را از پليدي‏ها پاک‏ کند
🍀💫 تعارف و نقد : همشناسی و رشد💫🍀 بی‌تردید ما همانگونه که در ساحت عمل و زندگی برای بقا و رشد، ایستایی و بالندگی نیازمند به و موظّف به ایم، در ساحت نظر و اندیشه نیز برای پویایی و بالندگی نیازمند به گفتگو و محتاج به نقدایم. نقدها امتداد روح و در قامت پرسشگری و تحاوراند و مانند خود گفتگو آرام و سازنده. روشن است که نقد و گفتگوی حقیقی برای پیدا کردن راه حقیقت و پیمودن آن است و نه برای چاق شدن ذهن که صحبت از مزاج و سلیقه و میل... شود. نقد و گفتگوی فکری مذاکره برسر منافع نیست که صحبت از بازی برد- برد یا برد- باخت شود، گفتگوی انتقادی اصلا بازی نیست، هرچند سیاست مداران امروز و دیروز ما چنین معنایی بر آن بار کرده اند. ◀️ نقد و گفتگو «با هم گام نهادن» حق جویان در مسیر و همشناسی برای معرفت به حق است لذا نباید از نقد هراسید یا برای آن پیش شرط نهاد. گفتگوی نقادانه به معنی پذیرش « دیگری» با همه دیگر بودگی اش است و قطعا دیگری اندیشه ای متفاوت و احتمالا مخالف دارد از این مخالفت نه تنها نباید هراسید بلکه باید آن را قدر دانست چراکه هر رای و اندیشه‌ای جز با رای مخالف آن زندگی نمی کند. اگر همه آمین بگویند، نشانه آن است که دعا بر میت پایان یافته است. به یاد داشته باشیم که حکیم فرزانه و روشن ضمیری به فرزندان دانشور و دانش پژوه خود فرمود: 🔅«نباید از آزادی ترسید و از مناظره گریخت و نقد وانتقاد را به کالایی قاچاق و یا امری تشریفاتی تبدیل کرد، چناچه نباید به جای مناظره، به جدال و مراء گرفتار آمد و به جای آزادی، به دام هتاکی و مسئولیت گریزی لغزید. آن روز که سهم آزادی و اخلاق و سهم منطق همه یکجا و در کنار یکدیگر ادا شود، آغاز روند خلاقیت علمی در تفکر بالنده دینی، در این جامعه است و کلید جنبش تولید نرم افزاری علمی و دینی، در کلیه علوم و معارف دانشگاهی و حوزوی، زده شده است»🔅 ◀️روشن است که ثمردهی نقد در رعایت ادب آن است. در کنار رهاورد وحیانی انبیا و اولیا، از میراث حکمای الهی سقراط و افلاطون آموختیم «نقد و گفتگو در قالب پرسش و پاسخ» شایسته ترین صورت «ارتباط با دیگری» است و ادب ارتباط با دیگری این است که «خود» با اندیشه و فکر خویش ولی با زبانِ «دیگری» با دیگری سخن بگوید. سقراط آموزگار فرزانگی است او برخلاف خطیبی چون گرگیاس نه سوفیست وسخنوراست و نه سخن فروش و مزدبگیر. بلکه فیلسوف و دوستدار دانش است و منتقد اخلاقیات عامه. پایه اساسی روش ایرونیا یا نقد دیالکتیک او هنرمندی در طراحی پرسش است. او با فرانمودن به نادانی و میل به آموختن از دیگری، می کوشید به یاری پرسش های ماهرانه آب معرفت را از سرچشمه درون بر زبان دیگری جاری سازد. ◀️ اگر «خود» با ضعف اندیشه وارد جریان گفتگو شود، تبدیل به جدال یا سخنوری خواهد شد و هویتی خواهد یافت و اگر با غنای اندیشه ولی به زبان خود(نه زبان دیگری) سخن بگوید. هرگز به جهان اندیشه دیگری وارد نخواهد شد. بدیهی است که پرسش نقادانه باید خیرخواهانه باشد و به شکلی هنرمندانه و عالمانه صورت بندی شود تا تلخی آن کام اندیشه دیگری را نیآزارد. پرسش اگر نگوییم بیشتر، دست کم به اندازه پاسخ مهم است. پرسش احساسی و حتی پرسش نقدی که به سبک احساسی صورت بندی شود پاسخ عالمانه مطالبه نمی کند بلکه پاسخ احساسی و واکنش روانی - سیاسی طرف مقابل را هدف می¬گیرد چراکه ماهیتی(جدلی) یا رتوریک(سخنورانه) دارد. این سبک پرسشگری اساسا مانع شکل گیری دیالوگ و دیالکتیک و پرسش و پاسخ دوستانه، عالمانه و انتقادی است. به یاد داشته باشیم که زبان اگر چه به ظاهر چیزی جز نام گذاری نیست، اما خانه وجود است و تزلزل آن خانه وجود و جاهستی خود و دیگری را خواهد لرزاند🙏 ✍
🌱؛ تناکح واژه ها و تولد ایده ها🌱 🌿؛ آمیزش واژه ها و زایش ایده ها🌿 💠خداوندِ علیم بدیع حقّ است و انسانِ ظلوم جهول محقّق. او احقاق می کند و انسان تحقیق. فعل او بدیع، دفعی و بی کران است و عمل انسان تقلیدی، تدریجی و کرانمند. او با کلمات اعلی، حق را احقاق می¬کند و انسان- که خود کلمه حق است- با کلمات ادنی، حق را جستجوی می کند. پس همانگونه که هستی شناسی «کلمه» برای حق شناسی و تخلق به حق سبحانه و تعالی ضروری است برای پویایی شناسی حقیقت جویی و تحقیق حق نیز ضرورت دارد 💠 برخی معتقدند بیش از آنکه ایده ها واژه ها را بسازند، این واژه ها هستند که ایده ها را می آفرینند و آنها را حمل می کنند. البته واژه ها صرفا در کار انتقال ایده ها و معانی نیستند، آن ها درست مانند «جادوگران و شعبده بازان»، خود در گشت و چرخش اند، به یکدیگر تبدیل و در همدیگر دگرگون می شوند. به همین خاطر است که می توان آنها را «گذر دهنده» یا« » به شمار آورد. 💠از نظر بودریار واژه ها برای ما اهمیت بسیاری دارند. آن ها زندگی خودشان را دارند و از همین رو میرندگی و میرایی شان برای هر کسی که مدعی تملک شکل مشخصی از اندیشه نیست و سودای مرشدی ندارد بدیهی است. در ناپایداری واژه ها بازی شاعرانه ای از مرگ و زندگی وجود دارد در تعابیر و استعاره پردازی های مداوم و پیاپی یک ایده، به چیزی بیش تر(به چیزی غیر) از خود بدل می شود به شکل از اندیشه. زبان می اندیشد، به ما می اندیشد و دست کم تا جایی که به واسطه ی آن می اندیشیم برای ما می اندیشد؛ و در اینجا رابطه ای شکل می گیرد، رابطه ای که نمادین است، رابطه میان واژه ها و ایده ها. ما تصور می کنیم که راه پیشرفت از دیار ایده ها می گذرد- این توهم هر نظریه پردازی است- غافل از این که در حقیقت واژه هایی که در مقام اشاره گر عمل می کنند، ایده ها را می آورنند و بازمی آورند. 💠از نظر ما نیز کلمات بسیار مهم اند اگر مبتنی بر حکمت متعالیه «کلمه لفظیّة الحدوث و معنائیّة البقا» است و «المعنا داخل فی الفظ لا بالممازجه و خارج عنها لا بالمباینه»- نه اینکه«المعنا داخل فی الفظ بالممازجه» آنگونه که سوسور و ساختارگرایان معتقدند و نه «خارج عنها بالمباینه» آنگونه که بودریار و پساساختارگرایان معتقدند- آنگاه خواهیم دانست واژه ها صرفا در کار جابجایی ایده ها و معانی نیستند، آن ها درست مانند «بادها و ابرها»، با قدرت فراوان و بار سنگین، به آسانی خود در گشت و جریان اند، به یکدیگر تبدیل و با همدیگر ترکیب می شوند بیش از آنکه ایده ها خالق واژه ها باشند، این واژه ها هستند که ایده ها را حمل کرده و آن ها را می زایند. به همین خاطر است که می توان آنها را نه «» و نه «» آنگونه که می گوید؛ بلکه به تعبیر دقیق تر 🔸«»🔸 به شمار آورد. کلمه والد و والده کلمه است نه خالق و موجده آن. کلمه حدوث و پیدایش واژگانی دارد و بقا و حیات معنایی. و اسفار اربعه محقّق در مسیر تحقیق وحقیقت جویی با آن آغاز و در جهان معانی به آن انجام می یابد. «سفر از لفظ به معنا»، «سفر در معنا»، «سفر از معنا به لفظ» و «سفر در الفاظ با معنا». کلمات سفر می کنند و در لحظه ای که به یکدیگر بر می خورند با پرهیز از و (با همه اشکال آن از تضاد و دیالکتیک هگلی- مارکسی تا تنازع داروینی- میدی) یا و ( از تفارق و تمایزسوسوری- دورکیمی تا تمایز و تفاوق بوردیویی-دریدایی) یا و (از تجاذب و قرابت گزینشی شیلری- وبری تا تفاهم و و هم افق شدگی هابرماسی- گادامری)، و می کنند؛ در سطح واژه ها به هم می آمیزند. از تناکح و آمیزش واژگان است که های نو متولد می شوند، نوآوری رخ می دهد و دانش و معرفت نو و کلمه نو و طیب ابداع می شود. 🌿 و https://eitaa.com/hamshenasi
🙋🏻‍♂️وقت تبریک جمهور به رئیس جمهور اکنون نیست. اگر پایان روز جمعه وقت پایان انتخابات است معمولا نیمه روز شنبه نیز وقت آغاز تبریکات است. ابتدا تبریکات هوادران به خود و سپس سیل تبریک های کتبی و لفظی سران دولتها و مقامات لشگری و کشوری که به سمت رئیس جمهور منتخب جاری می شود. در این میانه فرزند شهیدی، همت کرد و نوشت اقای رئیس جمهور، ما به شما تبریک نمیگوییم، لطفا بلند شید، بایستید و به ما جمهور تبریک بگویید. مطلبش را خواندم راست می گوید وقت تبریک جمهور به رئیس جمهور اکنون نیست. 🔸به قول امام « در مواجهه‌ی با پیروزی‌ها قرآن به ما درس میدهد: اِذا جاءَ نَصرُ اللهِ وَ الفَتحُ، وَ رَاَیتَ النّاسَ یَدخُلونَ فی دینِ اللهِ اَفواجًا، فَسَبِّح بِحَمدِ رَبِّکَ وَ استَغفِرهُ اِنَّه کانَ تَوّابًا؛ نمیگوید خوشحالی کن، مثلاً برو وسط میدان شعار بده؛ میگوید برو تسبیح کن؛ فَسَبِّح بِحَمدِ رَبِّک؛ این مربوط به تو نیست، مربوط به خدا است؛ استغفار کن. در خلال این حرکت ممکن است یک غفلتی از تو سر زده باشد، از خدای متعال طلب مغفرت کن؛ در برخورد با حوادث مثبت این جوری باید برخورد کرد: دچار غرور نشدن، و از خدا دانستن که «وَ ما رَمَیتَ اِذ رَمَیتَ وَلکِنَّ اللهَ رَمىٰ». این اغترار به نفْس و اغترار نسبت به خدا که انسان غرّه بشود، درست نیست؛ «فَحَقُّ لَکَ اَن لا یَغتَرَّ بِکَ الصِّدّیقون؛ در دعای صحیفه‌ی سجّادیّه آمده که صدّیقون هم نبایستی اغترار پیدا کنند به تو که بگویند «ما که دیگر با خدا وضعمان روشن است و ...»؛ نخیر، خدای متعال با صدّیقون هم رودربایستی ندارد؛ اگر یک وقت خطائی بکنند، ضربه را خواهند خورد. کاری که انجام میگیرد، کار خوبی را که انجام گرفته، از خودمان ندانیم، از خدا بدانیم». پس سونامی تبریک زبانی امثال بنده صرف خوشحالی است و شور شادمانی و شعار خرسندی و احساس غرور و شعف نه دعا و طلب برکت الهی برای منتخب مسئولیتی خطیر. 🔸بله؛ به آنکه پیروز و موفق شده تبریک می گویند نه آنکه انتخاب شده برای کاری بزرگ در گام دوم انقلاب. پیروز کنونی این انتخابات امام و امت است. لذا امام جامعه در پیام پس از انتخابات، بعد از تسبیح و شکرگزاری حق، به امت مومنان و ملت ایران شادباش گفت و برای منتخبان تذکر به قدردانی و وظیفه شناسی همراه با عرض تبریک.ما نیز به امام و امتش شادباش و تبریک می گوییم اما همانگونه که فرزند شهید به درستی گفته اکنون به رئیس جمهور منتخب شادباش نمی‌گوییم، چون در نگاه ما او هنوز پیروز نشده. حکایت او حکایت آن دونده ماراتنی است که تازه برای دویدن انتخاب شده و به خط شروع رسیده است. ما هر چه در توان داریم برای او دعا می‌کنیم. هر بار می‌رویم مشهد، نایب‌الزیاره‌ می‌شویم، اما او تا خط پایان و پیروزی هنوز خیلی راه دارد. آن روزی که از آن روبان رضایت خدا و مردم رد شد، تبریک امت و شهادت بر خدمتگذاری را خواهد داشت. همانگونه که همه امت به سردار خود، حاج قاسم شهادتش را تبریک زبانی، قلبی و عملی گفت و بر خدمتگذاری اش گواهی صدق داد. 🔸ما با احساس غرور از شکست دادن سرداری لیبرال به احمدی نژاد تبریک گفتیم و خیال کردیم او پیروز شده و عاقبت را ندیدیم و شد آنچه نباید می شد و راست گفت خداوند علی عظیم که العاقبه للمتقین. 🔸البته در جمهوری مومنان که نعمت آزادی بیان و سخن بی لکنت وجود دارد، تبریک نگفتن ما مانع از تبریک گفتن دیگران نیست؛ ما الان به قدر توان، عاقبت اندیشانه دعا می کنیم، رئیسی بهشتی شود و برادرانه کمک می کنیم تا ابراهیم برای تعمیر و تطهیر و بهگشت زندگی جمهور تدبیر کند، دولتی از صالحان مردم شکل دهد، امید به جمهوری اسلامی را دوباره زنده و کرامت را به جمهور مومنان برگرداند تا ایران قوی و قوی تر شود،. تا آنانی از جمهور که جمعه 28 خرداد آغاز قرن نیامدند غبطه آنانکه که آمدند را بخورند، و رخ دهد و همه در آدینه ای دیگر دوباره بیایند. و آدینه روز به معنای حقیقی و گسترده کلمه و یوم الجمعه شود نه و یوم الفرقه. آری وقت تبریک امت و جمهور مومنان چنین روزی است. ان شا الله اللهم انا نرغب الیک فی دولة کریمه.... . 📌آدرس کانال؛ 🆔 https://eitaa.com/hamshenasi
✨ما با‌ «گذشته» و «آینده»، «حال» می‌سازیم. 🔻ما کیستیم؟ و حال چیست؟ آیا ما انسان نیستیم همان «سین» که بین دو «ان» است؟(ان-س-ان)، سین سیر است و حرکت، و ما سائریم و در حرکت مدام از «الف تا نون» و از «نون تا الف» در دو قوس عالم، بین دو «آن» زمان. آیا «حال» همان زمانی نیست که اکنون گذشت و همان آینده نیست که اکنون آمد. آیا حال همان برزخ میان پایان گذشته و آغاز آینده نیست؟ در تبیین هستی و چیستی «حال» نه فقط ادیبان بلکه فیلسوفان نیز تشویش دارند. سیبویه حال را «ما هو کائن لم ینقطع» می داند یعنی زمانی که قطع نشده و هنوز ادامه دارد. تفتازانی نیز می گوید «المراد بالحال اجزاء من طرفی الماضی و المستقبل، یعقب بعضها بعضا من غیر فرط مهلة و تراخ»یعنی مقصود از حال اجزایی از زمان گذشته و آینده است به گونه ای که به هم متصل باشند و بین آنها فاصله نیافتد. یعنی حال چیزی جز گذشته و آینده نیست؟ 🔻نمی دانم اما آنچه مسلم است این است که انسان و جامعه ای که گذشته و آینده ای ندارد یا گذشته گریز و آینده ستیز است و یا گذشته فراموش است و آینده‌ای را منتظر نیست؛ حال ندارد بلکه او گرفتار و «گیر حال» است یا بیکار و «حال گیر» و به ویژه «حال گیر سیاسی» . 🔻برای «گیرحال سیاسی» «بدحالی» مردم ، بهانه ای بی پایان است برای «حالگیری سیاسی». او با آدم‌های "گذشته گرای آینده گشای باحال" نمی کند. اگر معرکه گیران سیاسی توده را بر ضد خردمندان می‌شورانند حال گیران سیاسی خردمندان را در معرکه سیاست، عامه پسند و توده مند می خواهند. خود پاسخگو نیستند اما پاسخ طلب چرا. رفتارشان ناشفاف است اما شفافیت دیگران را فریاد می کنند. یکی از ترفندهای کنونی شان این است که با نقدهای روزمره، مردم را گرفتار مسائل زمانه و زمینه کنونی خودشان کنند. ذهن و روان مردم را یا در چاله و چوله های حال می‌اندازند یا به اکنونی ‌آشنایی زدایی شده می برند هرچه نزدیکتر، بهتر! با فن آشنازدایی «اکنون» را زشت تصویر می‌کنند و «حال» را زشت تر. مدام از «حال» مردم می‌پرسند بی آنکه از گذشته مسبب آن بپرسند یا برای آینده بهگشت آن فکری کنند! 🔻می گویند جامعه‌ای که «حال»اش خوب و قابل دفاع باشد، نیازی نیست از تاریخش دفاع کند و به گذشته‌هایش دلخوش باشد. بله ملتی که مشاهیر گذشته اش را فراموش می کند و به فکر آیندگانش نیست، باید با «معاصران» و «معاشران» شهره اش، «حال» کند! ناچار است در میدان زندگی روزمره با کلاهش بچرخد؛ شهرگان و مسئله‌های روزمره را بهتر از اسطوره‌ها، ریشه ها و اصول اش بلد باشد و حواسش «همینجا» باشد نه «دیروز» و نه «فردا». 🔻این حال گیران سیاسی برای مردم اخبار حوادث و روایات روزمره را آن‌چنان برجسته می‌کنند و افکار عمومی را آن‌قدر به چاله های پیش پاهایشان مشغول می‌کنند تا‌ مردم نتوانند «از گذشته عبرت گیرند و افق را بنگرند و مسیر حرکت را اصلاح». طُرفه آن‌که این گذشته گریزان و آینده ستیزان، خود نیز با «امروز» حال نمی‌کنند. آنها نه با ریزه‌کاری‌های آغاز و پایان‌جهان کاری دارند نه با سرزمین‌های دور. نه با تاریخ‌، و نه با جغرافیا! بلکه تنها، نقد مدنی زیستگاه را می‌شناسند و همیشه در لحظه فکر‌ می‌کنند! 🔻امروز در سرزمین ما، آنان با دو گفتمان مواجه اند. در یک سو گفتمان گام دوم مدرنیته است که به چنین کسانی توصیه می کند کتابهای روان درمانگران اگزیستانس چون اکهارت تول یا هستی شناسان اجتماعی لحظه حال چون میشل فوکو را بخوانند تا « نیروی حال» را کشف کرده و با «تمرین نیروی حال»، «شکوه زندگی در لحظه حال» را تجربه کنند شاید «طلوع زمینی نو» پاداش آن باشد. و در سوی دیگر، گفتمان گام دوم انقلاب اسلامی که به آنان توصیه می کند اخبار زندگی و سوانح حیات را از «یوم الشهاده» تا «یوم الدین»، از «یوم البعثة» تا «یوم الظهور» با فصل های درخشان «غدیر و عاشورا» و روز های شکوهمند «۲۲بهمن» و «۳خرداد» و خاطرات روزمره روایت فتح را در شاهنامه و امام نامه بخوانند تا «نیروی گذشته» تجربه شده را دوباره حس کنند و با «تذکر نیروی گذشته»، «شکوه زندگی در لحظه دوم انقلاب» را روایت کنند شاید «ظهور زمانه ای نو» پاداش آن باشد. 🔻اگر علامه آملی ما را به عصر ملکوت، «یوم الامانه» و «یوم اللقا» می برد اگر حکیم خامنه ای ما را به عصر رسالت، یوم الظهور و ایام الله اسلام و انقلاب ارجاع می دهند نه برای گم شدن در تاریخ و پیشاتاریخ بلکه برای راهیابی در تاریخ و فراتاریخ است با تذکر به نشانه ها و آیات. اینان اهل تفکیک و تجرد نیستند بلکه اهل و تاهل اند. مبشران و منذران آیات قرآنی اند تا مردم «درون را بنگرند و حال را» و راه آمده را گم نکنند و «حال» را با اعتبار «گذشته» و افق «آینده» بسازنند که «جامعه قرآنی» و «جمهوری تقوا» ساخته شدنی است ما ملت امام حسینیم وامت امام خمینی. ما میتوانیم به حوله و قوته. ۱۴۰۰٫۷٫۱۶ ✍️علی اصغر اسلامی تنها 🆔@hamshenasi
🌸 دیوان شرقی غربی از شاعری غربی شرقی 🕋 اگر اسلام به معنای تسلیم شدن برای خدا باشد، همۀ ما در اسلام به دنیا می‎آییم و در اسلام می‎میریم... 🔸 این عبارات ترجمه اشعاری است از دیوان شرقی- غربی «یوهان ولفگانگ فون گوته(Johann Wolfgang Von Goethe)» شاعربزرگ آلمانی. او از جمله شاعران و نوابغ نام‎آور قرن هجدهم وایمار است که به سبب توجه به شرق و ابراز ارادت به حافظ شیراز٬ میان ما ایرانیان شهرت یافته است. 🔸 بی شک دیوان شرقی-غربی‎ گوته که با غزلی از حافظ آغاز و با ابیاتی از سعدی انجام می یابد، اثری درخشان درارتباطات میان فرهنگی شرق و غرب است. چراکه گوته با رویکرد و (نه تناکر و همستیزی فرهنگی مثل کانت) در اوج شکوه ادبی با مشرق زمین و شخصیت و شعرحافظِ ایران زمین ارتباط برقرار نموده است. 🔸 البته او از جوانی نیز به دین اسلام و پیامبر خاتم(ص) علاقمند بوده و با وجود منابع اسلامی اندکی که در دسترس داشته، دراشعار خود تصویری زیبا و ماندگار از «چهره درخشان و مقدس» پیامبر اسلام(ص) و برکات معنوی او در عالم انسانی ارائه داده است. 📚«دیوان غربی-شرقی »، ترجمه دکتر کوروش صفوی، انتشارات هرمس 🆔 Hamshenasi