* 💞﷽💞
#بادبرمیخیزد
#قسمت106
✍ #میم_مشکات
#فصل_بیست_و_پنجم:
خواستگار عجیب!
چه مهمان های مضحک و بی فکری. آخر آدم شب قبل از سیزده به در میرود خواستگاری?
شب قبل از سیزده را باید تدارک دید و زود خوابید تا فردا صبح زود از خانه بیرون بزنی. اینها دیگر کی بودند. لابد از آن آدم های از دماغ فیل افتاده که فکر میکردند دنیا باید سرعت چرخشش را با ایشان هماهنگ کند.
اینها قضاوت ها و پچ پچ هایی بود که دو تا خواهر در گوش هم میکردند و به ریش خواستگار از خود راضی میخندیدند.
خوبی اش این بود که قرار را برای عصر گذاشته بودند. مراسم خواستگاری هم که معمولا زیاد طول نمیکشد. برای همین راحله با خودش فکر کرد اشکالی ندارد، زود میروند و خودش میماند و خانواده و تدارک سیزده به در!
عقربه ها ساعت پنج را نشان دادند که زنگ در به صدا در آمد. چه سر وقت!
مهمانها آمدند. راحله در هال مانده بود. صداها را واضح میشنید. اما هرچه گوش داد صدای زنانه ای نشنید. یعنی چه?
به محض اینکه مهمانها با بفرما بفرما نشستند معصومه خودش را از پذیرایی به هال رساند و با حالتی که مخلوطی از تعجب و ذوق بود در گوش خواهرش شروع کرد به گزارش دادن:
-وااای راحله! چه خواستگاریه! بابا حق داشت بهت اولتیماتوم بده!
بعد خندید و با عشوه ای ساختگی ادامه داد:
-البته به پای "اقا حامد جان" خودم که نمیرسه ولی به چشم برادری خیلی با کمالاته... خیلی خوشکل نیستا اما به دل میشینه. مردونه س. یه سرو گردنم ازت بلند تره.
راحله خنده اش را خورد تا مبادا صدایش بیرون برود. سقلمه ای به خواهرش زد و گفت:
-کوفت
معصومه هم ریز خندید و بعد در حالیکه ابروهایش را بالا میبرد گفت:
-ولی یجوریه! شبیه ماها نیست. یعنی شبیه بقیه خواستگارات نیست
راحله متعجب پرسید:
-مگه چجوریه?
-بهش نمیاد مذهبی باشه. البته از رو قیافه نمیشه قضاوت کرد ولی خب... ریش میش نداره! حتی ته ریش! البته یه چیزایی داره ولی فقط رو چونه ش!! موهاشم زیادی آلا مد* ه! به جای اب و شونه پر تافت و واکسه
معصومه خندید و ادامه داد:
-سر استین و یقه هم گذاشته! معلومه شانست مث مامانه، طرف عین بابا حساسه به لباساش...تازه کراواتم داره... باباشم که از این پیرمردای دستمال گردنیه!
و این بار با هم خندیدند.
شاید اگر راحله کمی فکر میکرد این خصوصیات برایش آشنا به نظر می آمد اما او حتی تصورش را هم نمیکرد که ممکن است چه کسی آن طرف دیوار هال، در پذیرایی، به عنوان خواستگار نشسته باشد. تنها چیزی که فکرش را مشغول میکرد این بود که چرا پدر روی همچین آدمی اینقدر حساس شده بود. خواست سوالی از خواهرش بپرسد راجع به مادر داماد اما نتوانست چون مادرش صدایش زد و او بلند شد تا بیرون برود...
پ.ن:
*کلمه ای فرانسوی à la mode به معنای باب روز، طوری که رسم است
#ادامه_دارد...
هدایت شده از حرم
* 💞﷽💞
#بادبرمیخیزد
#قسمت107
✍ #میم_مشکات
چادرش را صاف و صوف کرد و بعد از اینکه معصومه تایید کرد از هال بیرون رفت. روی اولین مبل پدر و مادر نشسته بودند. نگاهی بهشان کرد و لبخندی زد. بعد چشمش را چرخاند روی مهمانها تا سلام علیک کند. رو به پدر داماد خواست سلام کند که ... لبخند روی لبش وا رفت. باورش نمیشد. دکتر پارسا? این اینجا چه میکرد? خواستگار محبوب پدر اقای دکتر بود? نگاهش را به چهره پدر داماد دوخت. صبر کن ببینم، چقدر قیافه اش آشناست... نگاهش بین هر دو نفر در رفت و آمد بود. پدر که فهمیده بود راحله شوکه شده با مهربانی گفت:
-نمیخوای سلام کنی بابا?
راحله باصدایی که از ته چاه در می آمد سلامی کرد و روی مبل نزدیکش نشست. سرش داغ شده بود و دست هایش یخ!
خواب میدید? شوخی بود? نگاهی به پدر انداخت. چهره اش آرام بود. مادرش هم که کنار پدر نشسته بود همانطور ارام بود و البته کمی نگران. صدای پدر دکتر باعث شد دوباره به سمتش بچرخد. اقای پارسای بزرگ با خنده گفت:
-منو یادت میاد دخترم?
راحله هر چه تلاش کرد چیزی به ذهنش نرسید اما میدانست این مرد را جایی دیده:
-چهره تون اشنا به نظر میاد اما نمیدونم کجا دیدمتون
پدر قهقه ای زد که راحله را یاد قهقه های سیاوش می انداخت. بعد چشمانش را که همان نگاه جسور را داشت به راحله دوخت و گفت:
- اون روز ، توی کلاس، من راجع به استادتون سوال کردم
راحله که کم کم یادش آمد چشم هایش گرد شد:
-بله..بله... اما شما که...
بقیه حرفش را خورد چون یادش آمد چه تعریف بلند بالایی راجع به دکتر کرده بود. لابد پدر هم با کلی اب و تاب ان تعریف را کف دست پسرش گذاشته که پسر جان اینقدر با اعتماد به نفس به خواستگاری امده است!!
سیاوش که منظور این دو نفر را نفهمیده بود متعجب رو به پدرش گفت:
-شما دو نفر قبلا همو دیدین?
و بعد یکدفعه یادش آمد به صحنه آن روز بعد از کلاس، که دیده بود پدرش با خانم شکیبا حرف میزدند اما پدر نگفته بود که چه حرفی زده اند.
راحله سعی کرد ادب را به جا بیاورد برای همین گفت:
-من نمیدونستم شما پدر استاد هستید. حال شما خوبه?خوش آمدین...
پدر گفت:
-ممنون دخترم. وقتی سیاوش گفت بریم خواستگاری اصلا فکر نمیکردم بیایم اینجا. البته الان فکر میکنم با اون نظری که شما راجع به سیاوش من داشتین دیگه ما بله رو گرفتیم
و خندید.
راحله سرخ شد و چشمان سیاوش برق زد.
پدر هم لبخندی زد و میوه را تعارف کرد. راحله حرصش در آمده بود. چرا پدر و مادرش اینقدر خونسرد بودند. این آدمها با این تیپ و قیافه چه خط و ربطی به خانواده اش داشتند که حالا اینقدر خودمانی شده بودند. پدرش چرا اینجور گرم گرفته بود. مادر رفت تا چایی را بیاورد و پدر سیاوش گفت:
- من اصلا فکر نمیکردم سیاوش با این تیپ و قیافه یه همچین دختری رو بپسنده. ولی معلومه طبع مادر خدا بیامرزش رو داره.
راحله نگاهی به استاد کرد. خدا بیامرز?پس یعنی استاد، مادرش فوت کرده بود. سیاوش که نگاه راحله را دید لبخندی زد. راحله تعجب کرد و رو برگرداند.
#ادامه_دارد...
هدایت شده از حرم
* 💞﷽💞
#بادبرمیخیزد
#قسمت108
✍ #میم_مشکات
در همین حین مادر چایی را اورد و وقتی مهمان ها هرکدام برداشتند پدر سیاوش گفت:
-میدونم که جلسه اول خواستگاری رسم نیست دختر و پسر با هم صحبت کنن اما خب این دو نفر همدیگه رو تا حدی میشناسن، البته تا حدی که چه عرض کنم، پسر ما که ...
به اینجای حرفش که رسید نگاهی به سیاوش انداخت. سیاوش همانطور که لبخند بر لب داشت نگاهش را از پدر به فنجان چای ش دوخت و پدر ادامه داد:
- برای همین به نظرم میشه یه صحبتی با هم بکنن تا ببینیم چند چندیم! البته اگر از نظر شما مشکلی نداره
راحله نگاهش را به پدر دوخت. میدانست پدر جلسه اول اجازه همچین کاری را نمیدهد. خیالش راحت بود که پدر گفت:
-منم با نظر شما موافقم. از نظر من مشکلی نیست
راحله هاج و واج ماند. پدر امشب چه اش شده بود? چرا اینطور طرفدار این آقای دکتر سوسول شده بود! او منتظر بود تا مهمانها بروند تا بتواند سر از ماجرا در بیاورد، اصلا آمادگی صحبت با این اقای شاد را نداشت اما با این حرف پدر دیگر امیدی باقی نماند.
لابد جناب استاد زرنگ، توی مهمانی عقد، مخ پدرش را کار گرفته و قاپش را دزدیده بود! اگر حتی یک درصد احتمال میداد جناب دکتر اینقد اب زیر کاه و کار بلد باشد عمرا میگذاشت پایش به مهمانی باز شود.
حیف که حسرت گذشته را خوردن فایده نداشت...
با اشاره مادرش بلند شد و با تعارفات همیشگی به سمت هال کوچک آن طرفی راه افتادند ...
وقتی نشستند راحله زیر چشمی نگاهی به خواستگار مغرور و غیر معمولش انداخت. خوشحالی از قیافه اش می بارید. عجب آدم پر رویی! حرصش گرفت. قبل از اینکه سیاوش حرفی بزند راحله توپید:
-واقعا شما چه فکری کردید که اومدید خواستگاری? من ک قبلا جوابم رو به شما دادم. نکنه فکر کردید خواستم ناز بیام ...
راحله غر میزد و سیاوش آرام خیره مانده بود به او. به راحله ای که رو گرفته بود با آن چادر گلبهی و گل های صورتی اش. البته قطعا سیاوش چیزی به اسم رنگ گل بهی نمیشناخت. از دید مردها بین نارنجی کمرنگ و گلبهی تفاوت زیادی نیست! و اسمی که در ذهن سیاوش رد شد هم همین بود. چادر نارنجی با گل های ریز صورتی! اما اسم چه فرقی میکند? مهم آن موجودی بود که میان گل های ریز صورتی نشسته بود، صورتش را قاب کرده بود و داشت با آن اخم شیرین غر میزد به جانش! حالا چه فرقی میکند اسم این قاب گلبهی باشد یا نارنجی!
میخواست بگوید خودش هم نمی داند. اصلا خودش می دانست چرا شیفته -به قول پدرش- این تیپ آدم شده بود?
عشق بود دیگر. اصلا خاصیت عشق همین است. کم کم می آید. بی خبر، خودش را در دلت حا میکند، در فکرت راه میرود، راه میرود تا رشد میکند و قبل از اینکه بفهمی ناگهان بدون اینکه یادت بیاید از کی، میبینی درختی ستبر وسط دلت نشسته است. اولش جوانه کوچکی ست که اصلا فکرش را نمیکنی به این تنومندی شود. اصلا شاید متوجه ش هم نشوی. هرچند این جوانه را سید صادق دیده بود. سیاوش به عشق در یک نگاه اعتقاد نداشت. آنچه در دیدار اول و حتی دیدار های اول است خوش آمدن است، یا حس خوب یا هرچیز دیگر. بعد هی پرورشش میدهیم تا آخر سر میبینیم دست و پایمان در این شاخه های انبوده گیر کرده است. سیاوش هم همینگونه عاشق شده بود با این تفاوت که وقتی آن درخت را دید، عقلش به جای مخالفت موافقت کرده بود چرا که هرچه از این دختر دیده بود خیر بود و نیکی. برای همین الان مطمئن اینجا نشسته بود. دلیل اول را نمیدانست اما دلیل ادامه را میدانست برای همین زبانش صادقانه حرکت کرد:
-نمیدونم! اصلا نمیدونم اول کار چرا این حس رو به شما پیدا کردم اما وقتی دو دو تا چهارتا کردم دیدم علاقه م غیر منطقی نیست. یعنی دلیل منطقی برای مخالفت باهاش پیدا نکردم. من نزدیک سی سالمه، بچه نیستم که بخاطر یه حس زودگذر سراغ کسی برم. شمارو دیدم، کارها، رفتارا و حرکاتتون عاقلانه، سنجیده و محجوبانه ست. شاید من آدم مذهبی مث شما نباشم اما عاقلم(حداقل فکر میکنم)، متعهدم و سعی میکنم اخلاقی باشم. اگر شما معتقدین که آدم های مذهبی باید این سه اصل رو داشته باشن پس در اصول اعتقادیمون شبیه هم هستیم و تنها تفاوت در ظاهره که اونم به نظرم عاقلانه نیست اصل بدونیم. حداقل برای یه مرد. شاید برای خانم اینکه محجبه باشه یا علاقه ای به حجاب نداشته باشه پله اول تا پنجم اعتقادیش باشه اما برای یه مرد، اینکه ریش بذاره یا کراوات بزنه پله پنجاهمه و فرع، درست میگم?
سیاوش ساکت شد و منتظر جواب. راحله گوش سپرده بود به این تجزیه و تحلیل خوشایند و منطقی که طبیعی یک استاد ریاضی بود!
اشکالاتی داشت اما قابل قبول بود. امید بخش بود. حالا میفهمید چرا پدر طرفدار این اقای دکتر بود. لبخند محوی زد...
#ادامه_دارد...
هدایت شده از حرم
4_5947498285743736265.mp3
24.9M
#دعای_افتتاح_صوتی
#مهدی_سماواتی
دعای سفارش شده مولا #صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در ماه مبارک #رمضان
#التماس_دعای_فرج
هدایت شده از حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دعای افطار🔰
بِسْمِ اللَّهِ اللَّهُمَّ لَكَ صُمْنَا وَ عَلَى رِزْقِكَ أَفْطَرْنَا فَتَقَبَّلْ [فَتَقَبَّلْهُ] مِنَّا إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ
التماس دعا
قبول حق
@haram110
#دلنوشته_رمضان
سحر سوم....
✏️سلام... ستاره غریب زمین
دو سحر از رمضان گذشت..
و سومین سیاهی هم، آسمان رمضان را فراگرفت...
اما... هنووووز خبری از ظهور تو در دل زنگار گرفته من نیست...
آموخته ام...که سفره دار رمضان تویی...
و کسی در این ضیافت، محبوب تر است، که تو، سهم بیشتری از قلبش را، تسخیر کرده باشی...
❄️هر چه در لابلاي تپش های دلم، جستجو می کنم...؛ خبری از شیدایی نمی یابم...
من همان فرزند بی بابای توام... که به درد نداشتنت عادت کرده است، و همه سهمش از انتظار، فقط و فقط هیاهویی توخالی است...
که اگر درد تو به استخوانم زده بود...؛ سحری از رمضان را، تنها به امید یافتنت، سجاده نشینی می کردم....
واااااای یوسف تنهاي من...
این رمضان حاجتی عظیم، قلب مرا احاطه کرده است...
💓تووووو...
درد نداشتن تووووو...
و دویدن مدام برای یافتنت، همه آرزويي است که در لابلاي مناجات سحر، بدنبالش می گردم...
❄️برای قلب بیمار من چاره ای بينديش...
قلب بیمارم، جای خالی، برای حضور مداوم تو ندارد...
به امید علاج آمده ام...
مرا دست خالی... از گوشه سفره ات.. رد مکن !!!
#جامانده
سید پیمان موسوی طباطبایی
@haram110
#یا_رقیـہ_خاتـون🌷
بہ #سومين_روز ماه بندگے سوگند
دوچشم نوڪرتان ماٺ پرچم توسٺ
ز نوڪرانِ قديمِ رقيـہ ساداتم (س)
دلم اسيرِ شب سـوم محـرم توسٺ
#روز_سوم_شد_و_ياد_رقيہ_ڪردهام❤️
@haram110 🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دعای روز سوم
ماه مبارک رمضان
____🍃🌸🍃____
@haram110 🌸
هدایت شده از حرم
4_538225570454962326.mp3
4.49M
🙏مناجات و صوت بسیار زیبا و تاثیر گذار حضرت امیرالمومنین در مسجد کوفه
🌹
😔الهم انی اسئلک الاماااان
التماس دعا
▪️ @haram110
هدایت شده از حرم
4_5843930535289685707.mp3
22.86M
#دعای_مجیر_سماواتی⬆️
┏━━━🍃═♥️━━━┓
@haram110
┗━━━♥️═🍃━━━┛
🍲 #خوراکیهای پیشنهادی برای #افطار و #سحر
🔻حجتالاسلام منتظری مشاور تغذیه:
✔️ در #سحری خوردن (ماءالفاطر) آب #جوشیدهی ولرم و خوردن یک قاشق عسل که با بزاق دهان مخلوط و مکیده شود و بعد از آن خوردن شربت #خاکشیر و قبل از غذا #میوه خوردن (سیب، خیار و کاهو) توصیه میشود.
✔️ بهترین #غذای_سحری حلیم گندم و یا خورشتها(خورشت آلو،بامیه،کدو.....) و یا خوردن غذاهای دیرهضم مثل #غلات و #حبوبات که از قبل خیسانده شده باشد، است.
✔️ برای #افطاری ناگهان معده را پرنکنیم.
غذای لطیف که در ابتدا همان ماءالفاطر همراه با خرما و فاصلهای داده شده و بعد از آن غذاهای نرم و سریعالهضم مثل سوپ، آش، فرنی، گداخته، حلیم و حلواهای سبک خورده شود.
✔️ بین #افطارتاسحر خوردن مایعات،🍹
دمنوشهای طبیعی ☕️(بادرنجویه،به لیمو،چای کوهی، دارچین)نوشیده شود .
💖 @haram110 💖
🍲 #خوراکیهای پیشنهادی برای #افطار و #سحر (2)
💢حجت الاسلام منتظری مشاور تغذیه
🔻رفع بوی بدن دهان در طول روز در ماه رمضان
▫️بوی بد دهان میتواند به علت #رطوبتمعده و #سردی آن که با خوردن کمی #نان_خشک در سحر رفع شود👌
▫️و یا مربوط به #دندانهاست که با خلال کردن برطرف میشود🌸
▫️و یا به دلیل #مخلوطخوری که با نمک خوردن قبل و بعد از غذا درست می شود.✅
🔹 خوردن غذاهای #گوشتی و #سرخ کردنیها، #چایی، #تخم_مرغ و نوشابههای گازدار، علت [ #عطش ] و سنگینی #معده در طول روز است که با
👈خوردن دو قاشق سویق عدس در سحر
👈 و سبزیجات و ماءالشعیر طبیعی رفع میشود.
🤕🤒 علت #ضعف و بیحالی به خصوص در دختر بچهها که به علت کمخونی و خوردن خوراکیهایی مانند نوشابه و سردیجات (ماست، دوغ، مرغ، ماهی، گوجه، برنج و ...) است که درمان آن با
👈خوردن چند مغز #بادام
👈و یک عدد #گردو و دو عدد #انجیر،
👈 #عسل و #میوه و #سبزیجات برطرف میشود.
🌺🌺🌺
🔹 خواب ماه رمضان😴
بهترین ساعات خوابیدن، #دو_ساعت بعد از #نماز_مغرب_و_عشاء می باشد که باعث درمان بسیاری از بیماریها واسترس های عصبی است و نیم یا #یک_ساعت بعد از سحری خوابیدن مناسب می باشد. 😴
💖 @haram110 💖
✴️ سه شنبه👈16فروردین/حمل1401
👈3 رمضان 1443👈 5 آوریل 2022
🕌 مناسبت های دینی و اسلامی.
🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی.
📛 امروز روز خوبی برای امور زیر نیست:
📛عقد و عروسی و ازدواج.
📛مشارکت و امور شراکتی.
📛 و ورود بر روسا خوب نیست.
🚘سفر:مسافرت همراه صدقه باشد.
👶مناسب زایمان و نوزاد عمری دراز دارد.
🤕 بیمار امروز زود خوب شود.
👩❤️💋👨 امشب مجامعت: امشب ، مباشرت و عروسی مکروه است.
❎نماز نافله در شب های ماه مبارک رمضان.
🔵نماز مستحبی شب چهارم ماه رمضان.
(هشت رکعت) در قالب چهار نماز دو رکعتی و در هر رکعت بعد از سوره حمد ۲۰ مرتبه انا انزلناه خوانده میشود.
♥️ثواب :امیرالمومنین علیه السلام می فرماید:خداوند در عوض این نماز عمل شخص را به عمل هفت پیامبر ارتقاء می دهد ان شاءالله.
🔭 احکام نجوم.
🌓 امروز قمر در برج جوزا است و برای امور زیر نیک است:
✳️ شروع به تحصیل و کارهای اموزشی مثل تعلیم رانندگی.
✳️ خرید کالا و لوازم.
✳️ ارسال کالاهای تجاری.
✳️ و نگارش کتاب و خط نوشتن نیک است.
💇💇♂ اصلاح سر و صورت طبق روایات،#اصلاح_مو(سروصورت)دراین روز از ماه قمری ، باعث طول عمر می شود.
💉💉حجامت خون دادن فصد و زالو انداختن#خون_دادن یا #حجامت در این روز از ماه قمری ، سبب ضعف مغز می شود.
✂️ ناخن گرفتن
سه شنبه برای #گرفتن_ناخن، روز مناسبی نیست و در روایتی گوید باید برهلاکت خود بترسد .
👕👚 دوخت و دوز.
سه شنبه برای بریدن،و دوختن #لباس_نو روز مناسبی نیست و شخص، از آن لباس خیری نخواهد دید( به روایتی آن لباس یا در آتش میسوزد یا سرقت شود و یا شخص، در آن لباس مرگش فرا رسد)(خرید لباس اشکال ندارد)(کسانی که شغلشان خیاطی است میتوانند در روزهای خوب بُرش بزنند و در روزهای دیگر آن را تکمیل کنند)
✅ وقت #استخاره در روز سه شنبه: از ساعت ۱۰ صبح تا ساعت ۱۲ ظهر و بعداز ساعت ۱۶ عصر تاعشای آخر( وقت خوابیدن)
😴😴 تعبیر خواب
تعبیر خوابی که شب " چهارشنبه " دیده شود طبق ایه ی 4 سوره مبارکه "نساء" است.
و اتوا النساء صدقاتهن نحله......
و از معنای آن استفاده می شود که خواب بیننده یا ازدواج کند یا مال زیادی به او برسد یا هدیه ای به او برسد. ان شاءالله.و شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید.
❇️️ ذکر روز سه شنبه : یا ارحم الراحمین ۱۰۰ مرتبه
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۹۰۳ مرتبه #یاقابض که موجب رسیدن به آرزوها میگردد.
💠 ️روز سه شنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_امام_سجاد_علیه_السلام و #امام_باقر_علیه_السلام و #امام_صادق_علیه_السلام سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
🌸 زندگیتون مهدوی 🌸
📚 احکام نموداری روزه زن باردار یا شیرده (زن بارداری که زایمانش نزدیک است)
۱. چنانچه روزه برای خود مادر ضرر دارد:
💠 روزه را افطار کند و اگر تا رمضان سال بعد (بدون اینکه روزه برای او ضرر داشته باشد) قضای آن را بجا آورده، بنابر احتیاط یک مد طعام فدیه به فقیر داده شود و وظیفه دیگری ندارد.
🔰 اگر قضای روزه را بجا نیاورد،
الف: به این جهت که روزه گرفتن در طول سال برای خود مادر ضرر داشت:
✅ قضا ساقط است ولی برای هر روز علاوه بر فدیه ای که بنابر احتیاط واجب لازم بوده، یک مد طعام دیگر به فقیر داده شود.
ب: به این جهت که روزه گرفتن در طول سال برای فرزند شیر خوار یا جنین ضرر داشت:
✅ بنابر احتیاط یک مد طعام به فقیر داده شود و بعداً هر وقت که بتواند باید روزه ها را قضا نماید.
ج: اگر بدون عذر، قضای آن را بجا نیاورده است:
✅ علاوه بر فدیه ای که بنابر احتیاط واجب لازم بوده، یک مد طعام به عنوان کفاره تأخیر بدهد و قضای روزه را در سالهای بعد بجا آورد.
۲. اگر روزه برای جنین یا فرزند شیرخوار ضرر دارد:
💠 روزه را افطار کند و اگر تا رمضان سال بعد ( بدون آنکه روزه برای او ضرر داشته باشد) قضای آن را بجا آورده باشد، می بایست یک مد طعام به عنوان فدیه به فقیر بپردازد.
🔰 اگر قضای روزه را بجا نیاورد:
الف: چنانچه بدون عذر شرعی بجا نیاورد:
✅ علاوه بر فدیه، یک مد طعام به عنوان کفاره تأخیر بدهد و قضای روزه را در سالهای بعد بجا آورد.
ب: اگر به جهت ضرر برای خودش یا فرزند بجا نیاورد:
✅ همان فدیه کفایت میکند وکفاره تأخیر ندارد، ولی سالهای بعد قضای روزه را بجا آورد.
✳️ ملاحظات:
🔘 هرگاه تأخير قضاى روزه ماه رمضان تا ماه رمضان ديگر بر اثر سهلانگارى و بدون عذر شرعى باشد، كفاره تأخير واجب است.
🔘 مادری که روزه برای خودش ضرر دارد حتی اگر باردار نباشد و به فرزند شیر ندهد، مطابق احکام کسی که به جهت مریضی روزه نمی گیرد، عمل کند.
🔘 فديه و کفاره تأخير براي هر روزه عبارت است از یک مد طعام (معادل 750 گرم گندم، آرد، برنج و مانند آن) که بايد به فقير داده شود.
🔘 دادن پول فديه و کفاره به فقير كافى نيست، ولى اگر اطمينان داشت كه فقير به وكالت از صاحب پول، طعام (حداقل معادل 750 گرم برای هر روز) می خرد و سپس آن را به عنوان كفاره قبول مى كند، اشكال ندارد.
🔘 تمام احکامی که درباره زن باردار در این تقسیم بندی بیان شده مربوط به زنی است که زایمان او نزدیک است، ولی زنی که زایمان او نزدیک نیست، پرداخت فدیه مبنی بر احتیاط وجوبی است.
#احکام_نموداری #احکام_نموداری_روزه_زن_باردار #روزه_زن_شیرده
•┈┈••✾••┈┈•
📚 کانال حرم ۱۱۰
@haram110
🌼🍃🌹🍃🌼🍃
🍃🌼🍃🌹
🌹🍃🌼
🍃
#اوقات_شرعی
📯 به افق💥 مشهد💥
💢 سه شنبه
🔹 16 فروردین ماه 1401هجری شمسی
🔹 3 رمضان الکریم 1443 هجری قمری
🔹 5 آوریل 2022 میلادی
🔸اذان صبح: 4:46
🔸طلوع آفتاب: 6:12
🔸اذان ظهر: 12:34
🔸غروب آفتاب 18:57
🔸اذان مغرب : 15: 19
🔸نیمه شب شرعی : 23:50
🍃
🌹🍃🌼
🍃🌼🍃🌹
🌼🍃🌹🍃🌼🍃
🍃🌼🍃🌹🍃🌼🍃
🍃🌼🍃🌹
🌹🍃🌼
🍃
#اوقات_شرعی
📯 به افق ✳️ قم ✳️
💢 سه شنبه
🔹 16 فروردین ماه 1401هجری شمسی
🔹 3 رمضان الکریم 1443 هجری قمری
🔹 5 آوریل 2022 میلادی
🔸اذان صبح: 5:24
🔸طلوع آفتاب: 6:49
🔸اذان ظهر 13:09
🔸غروب آفتاب: 19:31
🔸اذان مغرب : 19:49
🔸نیمه شب شرعی : 0:26
🍃
🌹🍃🌼
🍃🌼🍃🌹
🌼🍃🌹🍃🌼🍃
🌼🍃🌹🍃🌼🍃
🍃🌼🍃🌹
🌹🍃🌼
🍃
#اوقات_شرعی
📯 به افق ❣️تهران❣️
💢 سه شنبه
🔹 16 فروردین ماه 1401 هجری شمسی
🔹 3 رمضان الکریم 1443 هجری قمری
🔹 5 آوریل 2022 میلادی
🔸اذان صبح: 5:20
🔸طلوع آفتاب 46: 6
🔸اذان ظهر: 13:07
🔹اذان عصر 16:42
🔸غروب آفتاب: 29: 19
🔸اذان مغرب : 19:47
🔹اذان عشا: 20:36
🔸نیمه شب شرعی : 0:24
🍃
🌹🍃🌼
🍃🌼🍃🌹
🌼🍃🌹🍃🌼🍃