🔶 ۶ذیالحجّه مرگ #منصور_دوانیقى 🔶
👈 #منصور بسیاری #سادات از اولاد #حضرت_زهرا علیها السلام را زنده زنده در #ستون ها و #دیوار ها قرار داد...
#منصور ملعون در #بنى_العباس شباهت تامّى به #هشام_بن_عبدالملک در #بنى_امیه داشت، و از او تقلید مینمود. او مردى #خونریز بود، و بر خلاف برادرش #سفاح عداوت و ظلم تمام، نسبت به آل ابوطالب علیهالسلام داشت.
از آن بزرگواران افراد زیادى را کشت و بزرگترین جنایت منصور به شهادت رساندن #امام_صادق علیه السلام بود.
#عبدالله_محض و #حسن_مثلث و بسیار از بنى الحسن را نیز او شهید کرد.
📚 وقائع الشهور ص۸٤
از #رسول_خدا صلّیاللهعلیهوآله روایت شده است که فرمودند:
برای #جهنم هفت در است و هر کدام مربوط به هفت #فرعون است:
#نمرود_بن_کنعان فرعون #حضرت_ابراهیم علیه السلام، #مصعب_بن_ولید فرعون #حضرت_موسی، #ابوجهل_بن_هشام، #اولی و #دومی، #یزید قاتل اولاد من، و مردی از نسل #عباس که ملقّب است به دوانیقی و نامش منصور است.
📚 بحار الأنوار ج۳۰ ص٤۱۹
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
✍🏻 مـــــردی نـزد#دانشمنــــدی از پــدرش شڪایت ڪرد . گفت پــــدرم مرا #بسیار آزار میدهد. پیــر شده است و از مــن میخواهد #یڪ روز در مزرعه گندم بڪارم روز دیگر میگوید #پنبه بڪار و خودش هم نمیداند دنبال چیست؟ مرا با این #بهانهگیریهایش خسته ڪرده است، بگو چه ڪنم؟ دانشمند گفت با او #بساز گفت نمیتوانم.
✍🏻دانـشمنــــــد پـرسیـــد: آیا #فــــرزنــــد ڪوچڪی در خانه داری؟ گفت بلی. گفت اگر #روزی این فرزند #دیوار خانه را خراب ڪند آیا او را میزنی؟ گفت: نه، چون #اقتضای سن اوست. آیا او را #نصیحت میڪنی؟ گفت نه چون مغزش نمیرود و...
✍🏻گفـــت میدانـــی چــرا با فــــرزنــدت #چنین برخورد میڪنی؟ گفت نه. گفت: چون تو #دوران ڪودڪی را طی ڪردهای و میدانی ڪودڪی چیست ،اما #چون به سن پیری نرسیدهای و تجربهاش نڪردهای ، هرگز نمیتوانی #اقتضای یڪ پیر را بفهمی!!!
✍🏻در پـــــیـری انــــســان #زود رنـــــــج میشــود، #گوشهگیر میشود، عصبی میشود. احساس ناتوانی میڪند و... پس ای #فرزند برو و با پدرت #مدارا ڪن اقتضای سن پیری جز این نیست.
#داستان
#پندانه #احترام
#یا_زهرا_س💔
آتش و این همه اَسرار نمےدانستیم
پشٺ #در ماندن و #دیوار نمےدانستیم
#مادرے در وسط شعلہ اگر گیر ڪند
نتوان گشٺ بر او یار نمےدانستیم
#هیچڪس_یارےِ
#مظلومہومظلوم_نڪرد🥀
هدایت شده از حرم
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
✍🏻 مـــــردی نـزد#دانشمنــــدی از پــدرش شڪایت ڪرد . گفت پــــدرم مرا #بسیار آزار میدهد. پیــر شده است و از مــن میخواهد #یڪ روز در مزرعه گندم بڪارم روز دیگر میگوید #پنبه بڪار و خودش هم نمیداند دنبال چیست؟ مرا با این #بهانهگیریهایش خسته ڪرده است، بگو چه ڪنم؟ دانشمند گفت با او #بساز گفت نمیتوانم.
✍🏻دانـشمنــــــد پـرسیـــد: آیا #فــــرزنــــد ڪوچڪی در خانه داری؟ گفت بلی. گفت اگر #روزی این فرزند #دیوار خانه را خراب ڪند آیا او را میزنی؟ گفت: نه، چون #اقتضای سن اوست. آیا او را #نصیحت میڪنی؟ گفت نه چون مغزش نمیرود و...
✍🏻گفـــت میدانـــی چــرا با فــــرزنــدت #چنین برخورد میڪنی؟ گفت نه. گفت: چون تو #دوران ڪودڪی را طی ڪردهای و میدانی ڪودڪی چیست ،اما #چون به سن پیری نرسیدهای و تجربهاش نڪردهای ، هرگز نمیتوانی #اقتضای یڪ پیر را بفهمی!!!
✍🏻در پـــــیـری انــــســان #زود رنـــــــج میشــود، #گوشهگیر میشود، عصبی میشود. احساس ناتوانی میڪند و... پس ای #فرزند برو و با پدرت #مدارا ڪن اقتضای سن پیری جز این نیست.
#داستان
#پندانه #احترام